مقام معظم رهبري از كودكي درس طلبگي را در مشهد آغاز كرده بودند و بخش عمده تحصيل و تدريس ايشان به مشهد باز ميگردد. دورهاي قبل از هجرت و دورهاي پس از بازگشت. اما بخش مهمي از دوران تحصيل ايشان در قم بوده است و سفر ايشان به قم، همراه با خاطراتي از خطيرترين دوران تحصيل و مبارزه ايشان است.
ايشان خود در خاطراتشان در خصوص چگونگي آغاز طلبگي و سپس عزيمت به قم ميفرمايند «از دوران دبستان عمامه سرمان بود... درکلاس پنجم يا ششم بودم که "جامع المقدمات" را -که کتاب اول درس طلبگي است- خواندم... مقام علمي ايشان [پدرم] بالا بود؛ مرد مجتهد و تحصيل کردهاي که شاگردان بسياري درسطوح بالا تربيت کرده بود... خاطرم هست دردوران تحصيل طلبگي قبل ازاينکه به قم بروم؛ پيش پدرم نيزدرس ميخواندم. ايشان در حوزه مدرسين عمومي بودند که درس ميدادند. معمولا در تابستان کلاسها تعطیل میشد؛ پدرم بجای آن درسها، درس دیگری برایم تعیین می کرد. من تابستانها هم درس داشتم.همچنین ماههای رمضان و محرم درسها تعطیل می شد ولی با وجود پدرم، من تعطیلی نداشتم. به همین جهت بود که در 18 سالگی تمام سطح را خوانده و درس خارج را شروع کردم... آن زمان در حوزهی مشهد هیچکس نبود که در این سنین درس خارج را شروع کند و من بهخاطر برکت وجود پدرم توانستم شروع کنم... در سال 36 به سفر عتبات مشرف شدیم. من مایل بودم که در نجف بمانم ولی پدرم موافقت نکردند و من بعد از مدت کوتاهی به مشهد بازگشتم. در سال 37 از پدرم اجازه گرفتم و به قم رفتم و تا سال 43 در قم بودم. در آن سال مجددا به مشهد بازگشتم، برای اینکه پدرم عارضه چشم پیدا کرده و بینایی خود را از دست داده بود؛ من ناچار بودم که پهلوی پدرم باشم. علیرغم مخالفت اساتید خود [به مشهد بازگشتم]... مشغول به تدریس شدم. درضمن درس نیزمی خواندم یعنی تحصیلاتم را در مشهد ادامه دادم...»(1)
امام خامنهاي در دوران حضور در قم، به واسطه سابقه شاگردي آيت الله العظمي ميلاني و ديگر چهرههاي برجسته حوزه مشهد، پل ارتباطي امام با علماي آن ديار نيز شده و در محرم سال 1342 از سوي امام خمیني (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلاني و علماي خراسان برسانند. رابطه ايشان با امام تداوم يافت و با آغاز مبارزات و در راستاي پیام امام خمیني، به تبلیغ و افشاگري علیه رژیم پهلوي و آمریکا پرداختند و بدین خاطر در 9 محرم 1342 بازداشت شدند. ايشان در سال 1370 در گفت و شنود با جمعي از جوانان به آغاز ارتباط خويش با امام اينگونه اشاره كردهاند: «من قبل از آنكه به قم بيايم و قبل از شروع مبارزات، نام امام را شنيده بودم و بدون اينكه ايشان را ديده باشم، به ايشان علاقه و ارادت داشتم. علت هم اين بود كه در حوزه قم، همه جوانان به درس ايشان رغبت داشتند؛ درس جوانپسندي داشتند. من هم كه به قم رفتم، ترديد نكردم كه به درس ايشان بروم. از اول در درس ايشان حاضر ميشدم و تا آخر كه در قم بودم، به يك درس ايشان مستمراً ميرفتم. ايشان هم روي من خيلي اثر داشتند.»(2)
ايشان در سخنان ديگري نيز چگونگي انتخاب امام به عنوان استاد را اينگونه شرح دادهاند «در حوزههاى علميه، انتخاب استاد، اجبارى نيست و هر كس طبق پسند و سليقهى خود، استاد را انتخاب مىكند. استادى كه طلاب جوان و مشتاق را در وهلهى اول به خود جلب مىكرد، همين مردى بود كه آن روز در ميان شاگردانش به عنوان "حاجآقا روحاللَه" شناخته مىشد... بنده قبل از ايشان استاد بزرگى را در مشهد ديده بودم -يعنى مرحوم آيةاللَه ميلانى- كه از فقهاى برجسته بود... بزرگان ديگرى هم بودند؛ اما آن محفل درسى كه دلهاى جوان و مشتاق و كوشا و علاقهمند به استعدادهاى خوب را جذب مىكرد، درس فقه و اصول امام بود...»(3)
آیتالله خامنهای در اين مدت از شاگردان نزديك امام خميني شدند كه حتي در مبارزه نيز به رهبر كبير انقلاب مشاوره ميدادند. ايشان خود به نمونهاي از اين مشورتها اشاره کردهاند «بعد از آن مبارزات اوليه مربوط به انجمنهاي ايالتي و ولايتي، و بعد از آنكه دولت انجمنها را قبول كرد، فاصلهاي شد. در اين فاصله كه بين زمستان تا فروردين بود، حادثه مدرسه فيضيه واقع شد، كه فاصله تلخي بود؛ تحرك بود و تلاش بود و خطر، و ما نميدانستيم كه چه كار ميخواهد بشود. من يادم است كه يك شب به همراه مرحوم آقاي شيخ علي حيدري نهاوندي -از شهداي حزب جمهوري اسلامي- و دو نفر ديگر خدمت امام رفتيم، تا پيشنهادهايي كه راجع به حج به ذهنمان ميرسيد، با ايشان در ميان بگذاريم. يكي از پيشنهادهاي ما اين بود كه به مناسبت موسم حج، خوب است پيامي از جانب ايشان صادر شود؛ اما ايشان گفتند كه من نوشتهام! معلوم شد كه ايشان براي حج اعلاميه نوشتهاند و فرستادهاند... »(4)
امام خميني سالها بعد در يكي از ديدارهاي مردميشان به اين ارتباط اشاره دارند و ميفرمايند «شما اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، رئيس جمهورها و سلاطين و امثال اينها، يك نفر را مثل آقاى خامنهاى پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبىاش بر اين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمىكنيد. ايشان را من سالهاى طولانى مىشناسم، و در آن زمانى كه اول نهضت بود ايشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پيامها تشريف مىبردند، و بعد از اين هم كه اين انقلاب به اوج خودش رسيد، ايشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. يك نعمت خدا به ما، اين است كه داده...»(5)
اين ارتباط تنگاتنگ امام با شاگردان مخصوصش در خاطرات ديگر شاگردان برجسته امام نيز مشهود است. مقام معظم رهبري اين ارتباطات امام در آن مقطع را نوعي كادرسازي براي آينده دانستهاند. «در هنگامي كه امام مبارزه را شروع كردند، من نميتوانم بگويم كه مثلاً در سالهاي 41 و 42، ايشان كادرهاي لازم را داشتند؛ ليكن امام كادرسازي ميكردند. شما توجه داريد كه امام يك فرد جا افتاده علمي در حوزه علميه قم بودند و اطراف ايشان را جمعي از جوانان لايق و مؤمن احاطه كرده بودند. با قشرهاي ديگر هم ايشان ارتباط داشتند. امام با پيامهاي خود، با بيانیهاي خود، به معناي حقيقي كلمه، انسانها را تربيت و تصحيح ميكردند؛ هم تربيت فكري، هم تربيت روحي و اخلاقي... ميدانيد كه "شوراي انقلاب"، قبل از انقلاب در ايران تشكيل شد و عدهاي را بهعنوان اعضاي "شوراي انقلاب" معين كردند؛ محتاج هيچكس هم نشدند و مشكلي هم پيدا نكردند البته اين عده آن زمان ناشناخته بودند؛ حتي خودشان هم از عضويتشان خبر نداشتند. بنده خودم يكي از اعضاي "شوراي انقلاب" بودم، اما نميدانستم كه عضو اين شورا هستم... بنابراين، امام ميشناختند و ميدانستند... »(6)
در آن سالها اما شركت در درس بزرگترين استاد حوزه، فرصتي بود كه طلاب فاضل از آن نميگذشتند و در مدت تحصیل در قم، به غیر از امام خمینی(ره)، آيت الله العظمي بروجردی يكي ديگر از اساتيد اصلي امام خامنهاي بوده است. ايشان از همان ابتدا در درس خارج فقه حضرت آیتالله العظمی بروجردی حاضر شد و یکی از برکات حضور در این درس نکات مهم رجالی بود که استاد در آن متبحر بود. تقریرات درس خارج فقه و اصول امام(ره) و آیتالله بروجردی نزد آیت الله خامنهای باقی است؛ هرچند بسیاری از آنها در دوران مبارزه، توسط ساواک از بین رفت. ایشان در مورد چگونگي راهيابي به درس اين استاد حوزه چنين ياد كردهاند: "در آن سالها که تازه از مشهد به قم آمده بودم و میخواستم در درس خارج شرکت کنم، در درس مکاسب، دو نفر از ما امتحان گرفتند که اینها ممتحن درس آقای بروجردی بودند. (البته آقا اسم هم آوردند. اتفاقاً یکی از آن دو نفر از بزرگوارانی بود که به دیدار رهبر انقلاب نیز آمد.) گفتند مکاسب را بخوان و ما هم شروع کردیم به خواندن. البته به ما برخورد که اینها چرا عبارات از ما میخواهند، مگر امتحان ادبیات است؟ بعد که ما خواندیم، گفتند خب این طلبه مشهد است و مشهدیها ادبیاتشان خوب است. بعد از من از سؤالاتی کردند و پس از پاسخ، من را قبول کردند. من همان روز رفتم درس آقای بروجردی.»(7)
قطعا بسياري از اساتيد ديگر نيز در حوزه علميه قم، محل رجوع ايشان بودند، كه به عنوان نمونه ميتوان به حضرات آیات شیخ مرتضی حائری در فقه واصول، و علامه سیدمحمد حسین طباطبایی در فلسفه نام برد.
يكي از نقاط قوت روش تدريس حوزههاي علميه، مباحثه درسي است كه در رشد طلبه تاثيري بهسزا دارد. حضرات آيات سیدجعفر شبیری زنجانی، مهدی باقری کنی، ربانی املشی، محمدحسین بهجتی شفق و حجت الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی برخي از هم مباحثه های نزدیک به او در قم بودند.(8) آيت الله سيد جعفر شبيري زنجاني در خاطرات خود ميگويد «سال 1335 در مشهد با ايشان آشنا شدم، بعد از شهادت نواب بود و ما به اتفاق چند نفر ديگر به خاطر هم فكر بودن با هم فعاليت هايي را شروع كرده بوديم و مبارزاتي داشتيم... [پس از مهاجرت به قم] درس آيت الله حاج آقا مرتضي حائري (ره) را با آيت الله العظمي خامنه اي(حفظه الله) و مرحوم آقاي بهجتي كه مدتي پيش فوت كردند، بحث مي كرديم. بحث با آقاي خامنه اي (حفظه الله) براي من لذت بخش ترين بحث بود، از اين جهت كه ايشان خيلي منصف بودند. از ابتدا الگوي انصاف بودند. مثلا يادم هست يك روز در اوج بحث كه هردو بر نظر خود پافشاري ميكرديم و داد ميكشيديم، يك دفعه ايشان از اوج پایين آمدند و گفتند حق با توست و بعد هم مويداتي آوردند. يكي از خصوصيات مهم ايشان اين بود كه لجاجت نداشتند. يك مرتبه محضر ايشان اين قضيه را مطرح كردم، فرمودند: من اين اخلاق را از تو دارم. بنده عرض كردم شما اين اخلاق را داشتيد كه من حاضر شدم با شما بحث كنم. يك نفر ديگري هم بود كه من حاضر نبودم يك دقيقه با او بحث كنم براي اينكه اگر هر گونه دليل مي آوردي حاضر نبود دست از گفته اش بردارد البته دوستيام با او براي بعضي فضائل او بود. انصاف در بحث آيت الله خامنه اي خيلي خوب بود.»(9)
حجت الاسلام والمسلمین حسین علی اکبریان يكي از هم حجرهايهاي ایشان از آن دوران اينگونه ياد ميكند: «به یاد دارم سیره آقا این بود که شب ها فراغتی که ایجاد می شد، می نشست و درس آن روز که نت برداری کرده بودند، به زبان عربی پاکنویس می کردند؛ یک شب دیدم، درس اصول حاج آقا مرتضی حائری را نوشتند که از دروس مشکل حوزه بود و فقط طلاب نخبه و زبده در درس حاج آقای حائری شرکت می کردند. جالب این بود که ایشان زیر هر پاراگراف خط تیره کشیده بود و نظر و نقد خود را به درس استاد نوشته بودند، به ذهنم می آید، همان جا گفتم "درس به این مشکلی، ایشان نظرات خود را این گونه زیر نظر استاد یادداشت می کنند، جز اجتهاد چیز دیگری نیست"، در آن زمان با آن سن جوانی که شاید آقا 20 سال داشتند، واقعا مجتهد مسلم بودند و صاحب نظر بودند. حتی برخی نقل می کنند، آیت الله حائری در طُرقَبه مشهد بودند، فردی نزد ایشان می رود، آیت الله حائری می گوید الان آقا سید علی اینجا بودند. او مجتهد بسیار خوب، انسان زبده و صاحب نظری در فقه و اصول است، خلاصه آقای حائری به عنوان یک مجتهد و مدرس بزرگ حوزه خیلی از سید علی آقا تعریف می کردند... حضرت آقا نظم خاصی داشتند و توجه و دقت زیادی به درس و بحث داشتند، به گونه ای که ممحض در درس بودند و گویا از لحظه لحظه حضورشان در قم و همجواری با حضرت فاطمه معصومه (س) و علما و بزرگان حوزه بهره می بردند و استفاده می کردند.»(10)
امام خامنهاي حتي خود را منحصر به فيضيه نيز نكرده بودند. چنانكه در ديدار با آيتالله العظمي گلپايگاني ميفرمايند «بنده يادم هست كه در اين حوزه شريف، آن وقتي كه ما اينجا مشغول درس و بحث بوديم، اولين مدرسه منظم و برنامهدار را - حتي قبل از مدرسه حقاني - حضرتعالي ايجاد كرديد؛ ما اين را هميشه در مجامع گوناگوني هم كه در تهران بوده، گفتهايم؛ اينجا هم در جلسهيي بحث بود، به آقايان گفتيم. اين نشاندهنده آن است كه نظر شريف حضرتعالي از قديم به نظم و ترتيب و امتحان و اداره مرتب و منظم طلاب بوده است...»(11)
يكي از حوادث تاريخي كه مقام معظم رهبري در دوره طلبگي در قم آن حضور داشتهاند، حادثه حمله به مدرسه فيضيه در فروردين سال 1342 شمسى بود كه نياز به بررسي در نوشته جداگانهاي دارد. اما حضور حضرت آيتالله خامنهاي در منزل استاد خويش امام خميني در روز حادثه و سخنراني امام خميني در غروب آن روز، يكي از فرازهاي پررنگ در خاطرات آن دوره در ذهن ايشان است كه بارها در سخنرانيهاي خود از آن ياد نمودهاند. حادثهاي كه نقش وجود رهبري مستحكم و هوشمند را در ذهن ايشان شكل داد. «پانزده خرداد، محصول حركتى بود كه امام در دوم فروردين به وجود آورد... نزديك عيد سال 43 بود كه من از زندان آزاد شده بودم و توانستم با تدبيرى خدمت امام - كه آنوقت در خانهيى در قيطريه بودند - بروم. من در همان چند لحظهيى كه توانستم خدمت ايشان بروم و دستشان را ببوسم و با آن حال منقلبى كه از ديدنشان داشتم، چند كلمه با ايشان حرف بزنم، همين مطلب را عرض كردم. گفتم نبودن شما در بيرون، موجب شد كه پانزده خرداد با اين عظمت، نتواند مورد استفاده قرار بگيرد... نتوانستند عشرى از اعشار استفادهاى را كه امام از دوم فروردين كرد، از پانزده خرداد بكنند؛ درحالىكه پانزده خرداد كانون عظيمى بود.»(12)
پینوشتها:
1- تشكل فراگير، جلد چهارم ، عبدالله جاسبي، انتشارات علمي دانشگاه آزاد اسلامي، ص 303 تا ص 305
2- 7 ارديبهشت 1377 ديدار با جمعي از جوانان به مناسبت هفتهى جوان
3- 14 خرداد 1387 خطبههاي نمازجمعه تهران
4- 23 تيرماه 1370 ديدار با اعضاى بعثهى حج
5- صحيفه امام، ج17، ص: 272
6- 13 بهمن 1377 بيانات در دومين روز از دههى مباركهى فجر (روز انقلاب اسلامى و جوانان)
7- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
8-[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
9- روزنامه کیهان، چهارشنبه 30 دي 1388 ، شماره 19564
10- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
11- دوم اسفند 1370، بيانات در ديدار با آيت الله العظمى گلپايگانى
12- 25 تير 1370 بيانات در ديدار با مسؤولان، نويسندگان و هنرمندان دفتر هنر و ادبيات مقاومت