شبهه :
مطلبى كه بر ما مجهول است اين است كه چرا در اجتماع سقيفه كسى از مهاجر و انصار سخنى از حديث غدير با وجود مسلّميت آن به ميان نياورده است .
اگر طرفداران حضرت على از اين حديث كه از تاريخ صدور آن كمتر از يكسال مىگذشت و بايستى همه كسانى كه در حجة الوداع حاضر بودند آن را بخاطر داشته باشند ذكر مىكردند، سرنوشت اسلام طورى ديگر مىشد .
«نعوذ باللّه همه مرتد شدند و حكم پيامبر را ناديده گرفتند و يك نفر نبود كه بگويد پيامبر(ص) در حجة الوداع چنين فرمودند».
خلافت و انتخاب ، عبدالرحمن سليمي ، بخش حقايقي از واقعه ي غدير خم ، ذيل پاسخ اول .
نقد و بررسي :
براي روشن پاسخ اين شبهه ، لازم است كه در ابتدا در باره سقيفه بحث و بررسي شده و به اين سؤال پاسخ دقيق داده شود ، كه انگيزه انصار از جمع شدن در سقيفه چه بوده است ؛ با اين كه آنها زحمات بسياري براي اسلام كشيده بودند و اگر زحمات آنها نبود ، قطعاً اسلام به اين آساني به سر منزل مقصود نميرسيد ؛ اما چه شد كه آنها نيز فرمايش رسول خدا صلي الله عليه وآله را در باره امير مؤمنان عليه السلام به فراموشي سپردند و هنوز جنازه رسول خدا دفن نشده بود كه در سقيفه جمع شدند ؟!!
فلسفه تشكيل سقيفه :
به صورت فشرده به چهار عامل ميتوان اشاره كرد كه اين گروه از انصار كه از دستور رسول خدا (ص) سرپيچي کردند ميتوانند به خاطر آن در سقيفه جمع شده باشند :
1 . آنها از اين مسأله خبر دار شده بودند كه عدهاي از سران مهاجر توطئههاي خطرناكي طراحي و نقشههاي شومي براي غصب خلافت در سر ميپرورانند ، و مطمئن شدند كه امامت به امير مؤمنان عليه السلام نخواهد رسيد ، خواستند كه به اعتقاد خودشان اسلام را از دست اين عده نجات داده و خود اداره كشور اسلامي را به عهده بگيرند .
2 . از آنجايي كه گروه انصار در جنگهاي رسول خدا با قريشان نقش تعيين كنندهاي داشتند و بسياري از پهلوانان قريش به دست انصار كشته شده بود ؛ از اين رو آنها از انتقام قريش ميترسيدند و با توجه به سابقهاي از آنها سراغ داشتند ، ميدانستند كه اگر قريش حكومت را به دست بگيرد ، از آنها انتقام سختي خواهد گرفت ؛ چنانچه بعد از روي كار آمدن قريشيان اين مسأله جامه عمل پوشيد و در قضيه حرّه به صورت كامل ، نمود پيدا كرد .
3 . از زبان رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيده بودند كه بعد از آن حضرت ظلمهاي زيادي در حق آنان خواهد شد ، به همين دليل در صدد دفع آن برآمده و در حقيقت ميخواستند از اين مسأله پيشگيري نمايند .
4 . انصار براي اسلام زحمات بسياري كشيده بودند و پيشرفت اسلام مديون آنها بود ؛ در زماني که عده مسلمانان بسيار اندك بود ، اسلام آوردند و با جان و مال خود رسول خدا را ياري كردند ؛ بنابراين طبيعي است كه آنها آنها براي خود اين حق را قائل بودند كه در حكومت آينده اسلام نقش داشته باشند .
حال به بررسي تفصيلي اين چهار مسأله خواهيم پرداخت :
آگاهي انصار از همپيماني و توطئه قريش عليه امير مؤمنان عليه السلام:
انصار متوجه شده بودند كه برخي از قريشيان همپيمان شدهاند كه نگذارند بعد از رسول خدا خلافت به امير مؤمنان عليه السلام برسد ؛ لذا تصميم گرفتند كه قبل از عملي شدن نقشه آنان ، دست به كار شوند و خود خلافت را به دست گيرند .
شواهدي بر اين توطئه از کتب اهل سنت :
اين مطلب (توطئه قريش) در كتابهاي شيعي به صورت مفصل آمده و از آن به صحيفه ملعونه ياد شده است . علماي اهل سنت نيز گوشههايي از قضيه را نقل كردهاند ؛ چنانچه نسائي در سننش و ابن خزيمه در صحيحش مينويسند :
أخبرنا محمد بن عُمَرَ بن عَلِيِّ بن مُقَدَّمٍ قال حدثنا يُوسُفُ بن يَعْقُوبَ قال أخبرني التَّيْمِيُّ عن أبي مِجْلَزٍ عن قَيْسِ بنِ عُبَادٍ قال بَيْنَا أنا في الْمَسْجِدِ في الصَّفِّ الْمُقَدَّمِ فَجَبَذَنِي رَجُلٌ من خَلْفِي جَبْذَةً فَنَحَّانِي وَقَامَ مَقَامِي فَوَاللَّهِ ما عَقَلْتُ صَلَاتِي فلما انْصَرَفَ فإذا هو أُبَيُّ بن كَعْبٍ فقال يا فَتَى لَا يَسُؤْكَ الله إِنَّ هذا عَهْدٌ من النبي صلى الله عليه وسلم إِلَيْنَا أَنْ نَلِيَهُ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ فقال هَلَكَ أَهْلُ الْعُقَدِ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ قال والله ما عليهم آسَى وَلَكِنْ آسَى على من أَضَلُّوا قلت يا أَبَا يَعْقُوبَ ما يَعْنِي بِأَهْلِ الْعُقَدِ قال الْأُمَرَاءُ .
المجتبى من السنن ، أحمد بن شعيب أبو عبد الرحمن النسائي (متوفاي303 هـ) ، ج 2 ، ص 88 ، ح808 ، ناشر : مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبدالفتاح أبو غدة .
صحيح ابن خزيمة ، محمد بن إسحاق بن خزيمة أبو بكر السلمي النيسابوري (متوفاي311 هـ) ج 3 ، ص 33 ، ح1573 ، ناشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1390 - 1970 ، تحقيق : د. محمد مصطفى الأعظمي .
از قيس بن عباد روايت شده است که روزي در مسجد در صف اول نماز بودم ؛ شخصي آمده و من را کشيد و خود جاي من ايستاد ؛ قسم به خدا (از ناراحتي) چيزي از نماز خود نفهميدم ؛ وقتي که نمازش به پايان رسيد متوجه شدم که او ابي بن کعب است .
به من گفت : اي جوان ، مبادا از اين کار من اندوهگين شوي ؛ زيرا پيامبر از ما پيمان گرفته بود که هميشه در صف اول نماز جماعت باشيم .
سپس رو به قبله کرده و گفت : قسم به پروردگار کعبه که اهل پيمان هلاک شدند !!! و سه مرتبه اين سخن را تکرار کرد . سپس گفت : قسم به خدا من براي ايشان اندوهگين نيستم ؛ براي کساني که توسط ايشان گمراه شدند اندوهگينم .
از ابايعقوب پرسيدم مقصود وي از اهل پيمان چه کساني است ؟
پاسخ داد : مقصود وي حاکمان است .
امير المؤمنين عليه السلام نيز بارها و بارها از توافق پنهاني قريشيان و به ويژه ابوبكر و عمر پرده برميداشت و تلاشهاي عمر را براي به خلافت رساندن ابوبكر ، در راستاي همين توافق ميدانست .
احمد بن يحيي بلاذري در انساب الأشراف مينويسد :
عن ابن عباس قال: بعث أبو بكر عمرَ بن الخطاب إلى علي رضي الله عنهم حين قعد عن بيعته وقال: ائتني به بأعنف العنف، فلما أتاه، جرى بينهما كلام. فقال علي: اجلبْ حلباً لك شطره. والله ما حرصك على إمارته اليوم إلا ليؤمرك غداً .
أنساب الأشراف ، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (متوفاى279هـ) ج 1 ، ص 253 .
... ابن عباس مي گويد : در زمان بيعت ابوبکر زماني که علي (عليه السلام) با او بيعت نکرد ، ابوبکر عمر بن الخطاب را دنبال ايشان فرستاد و به عمر گفت : علي را به سخت ترين و بدترين وجه ممکن پيش من بياور . در بين راه بين حضرت امير(عليه السلام) و عمر مشاجره اي درگرفت . علي (عليه السلام ) به عمر گفت : شيرخلافت را بدوش ، سهم تو محفوظ است . قسم به خدا حرص و ولع تو براي به حکومت رسيدن ابوبکر به خاطر اينست که او بعد از خودش تو را به جانشيني برگزيند.
و در روايت ديگر مينويسد :
عن هشام بن عروة قال : لما بويع عمر قال علي : حلبت حلباً لك شطره ، بايعته عام أول ، وبويع لك العام.
أنساب الأشراف ، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (متوفاى279هـ) ج 3 ، ص 416 .
از هشام بن عروه روايت شده است که وقتي مردم با عمر بيعت کردند علي به او فرمود : شيري را دوشيدي که مقداري از آن به خودت رسيد ؛ در گذشته تو با او بيعت کردي ، و امروز او براي تو بيعت گرفت .
آگاهي انصار از امکان منع امير مؤمنان عليه السلام از خلافت :
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله ، در موارد بسياري از خدعه و نيرنگ امت در حق امير مؤمنان عليه السلام خبر داده بود و انصار با شنيدن اين سخنان از رسول خدا ، مطمئن شده بودند كه مي توان خلافت را از صاحب اصلي اش گرفت ؛ به همين سبب تصميم گرفتند كه در سقيفه جمع شوند و خليفه را از قوم خود انتخاب كنند .
ما به چند روايت از پيش بينيهاي رسول خدا صلي الله عليه وآله در اين باره اشاره ميكنيم :
الف : حسادتها و كينههاي نهفته در دل قريشيان :
أبو يعلي موصلي در مسندش به نقل از امير المؤمنين عليه السلام مينويسد :
... قال قلت يا رسول الله ما يبكيك قال ضغائن في صدور أقوام لا يبدونها لك إلا من بعدي قال قلت يا رسول الله في سلامة من ديني قال في سلامة من دينك .
مسند أبي يعلى ، أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي (متوفاي307هـ) ج 1 ، ص426 ، ناشر : دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حسين سليم أسد .
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گريست و صداى گريهاش بلند شد. پرسيدم: علت گريه شما چيست؟ فرمود: علت گريه من، حسادتهايى است كه مردم نسبت تو در دل دارند و آشكار نمىكنند و هنگامى آثار حسادتشان را بروز مىدهند كه من دعوت حق را اجابت كردهام و در ميان شما نيستم ، علي عليه السلام مي گويد : سؤال كردم : اي فرستاده خدا ! آيا در آن هنگام دين من سالم است ، فرمود : بلي دينت سالم است .
ب : حيلهگري امت ، نسبت به امير مؤمنان عليه السلام :
حاكم نيشابوري نيز المستدرك مينويسد :
عن علي رضي الله عنه قال إن مما عهد إلي النبي صلى الله عليه وسلم أن الأمة ستغدر بي بعده .
از علي عليه السلام نقل شده كه فرمود : از چيزهايي كه رسول خدا (ص) به من فرمود اين است كه : پس از من، مردم با حيلهگرى با تو رفتار مىكنند .
و بعد از نقل روايت ميگويد :
هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه .
المستدرك على الصحيحين ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري (متوفاي405 هـ) ج 3 ، ص150 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا .
اين حديث سندش صحيح است ؛ ولي بخاري و مسلم نقل نكردهاند .
بنابراين ، طبيعي بود كه انصار با شنيدن اين سخنان از زبان رسول خدا به فكر آينده حكومت باشند و دوست داشته باشند كه حكومت در ميان آنها بماند ؛ زيرا براي اسلام زحمات زيادي كشيده بودند و نميتوانستند ببينند كه ديگران حكومت اسلامي را به دست گرفتهاند .
ترس انصار از قريش :
بيترديد ، ساكنان مدينه نقش مهمي در پيروزيهاي مسلمانان بر قريشان داشتند و اگر كمكهاي بيدريغ آنان نبود ، شايد به اين زودي رسول خدا موفق به تشكيل حكومت اسلامي نميشد و اصلاً جنگي بين قريش و مسلمانان اتفاق نميافتاد تا مسلمانان پيروز شوند ؛ از اين رو انصار از اين ميترسيدند كه اگر حكومت به دست قريش بيفتد ، انتقام جنگ بدر ، خندق و ... از انصار بگيرد .
آگاهي انصار از تصميم قريش براي ظلم به ايشان :
انصار از زبان گهر بار رسول خدا شنيده بودند كه بعد از آن حضرت قريش ظلم فراواني در حق انصار خواهند كرد . بخاري در صحيحش مينويسد :
عن هِشَامٍ قال سمعت أَنَسَ بن مَالِكٍ رضي الله عنه يقول قال النبي صلى الله عليه وسلم لِلْأَنْصَارِ إِنَّكُمْ سَتَلْقَوْنَ بَعْدِي أَثَرَةً فَاصْبِرُوا حتى تَلْقَوْنِي وَمَوْعِدُكُمْ الْحَوْضُ
الجامع الصحيح المختصر ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي (متوفاي256هـ) ج 3 ، ص 1381 ، ح3582 ، ناشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
از انس بن مالک شنيدم که مي گفت : رسول خدا (ص) به انصار فرمودند : شما بعد از من سختي هايي خواهيد ديد ؛ پس صبر نماييد تا من را ملاقات کنيد و وعده ديدار شما در کنار حوض (کوثر) .
ترس انصار از انتقام قريش در صورت انتخاب خليفه اي قريشي :
حباب بن منذر كه از بزرگان انصار به حساب ميآمد ، در سقيفه به همين نكته اشاره كرده است :
فقام الحباب بن المنذر وكان بدريا فقال منا أمير ومنكم أمير فإنا والله ما ننفس عليكم هذا الأمر ولكنا نخاف أن يليها أقوام قتلنا آباءهم وإخوتهم .
فتح الباري شرح صحيح البخاري ، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي (متوفاي852 هـ) ج 12 ، ص 153 ، ناشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب .
حباب بن منذر که از مسلمانان حاضر در جنگ بدر بود ايستاده و گفت : شخصي از ما امير شود و شخصي از شما ؛ قسم به خدا که ما در اين کار خود را با شما درگير نمي کنيم اما مي ترسيم که گروهي که ما پدران و برادرانشان را کشته ايم به خلافت برسند !!!
چرا در سقيفه به ماجراي غدير احتجاج نشد؟
حال در اين جا به پاسخ اين پرسش ميپردازيم كه چرا در سقيفه به حديث غدير احتجاج نشده است ؟
1 . حاضران در سقيفه ، متخلفان از جيش اسامه بودند:
همانطور که در کتب تاريخي شيعه و سني به تواتر آمده است رسول خدا (ص) در اواخر عمر شريف خويش به اسامة بن زيد دستور دادند لشکري آماده نمايد و به مسلمانان نيز دستور دادند که به آن لشکرگاه رفته و تحت امر اسامه آماده حمله به دشمنان اسلام شوند . وي نيروهاي خويش را جمع کرده و در منطقه جرف در سه ميلي مدينه اردوگاه زد .
ابن سعد در اين زمينه مي گويد :
فلما أصبح يوم الخميس عقد لأسامة لواء بيده ثم قال أغز بسم الله في سبيل الله فقاتل من كفر بالله فخرج بلوائه وعقودا فدفعه إلى بريدة بن الحصيب الأسلمي وعسكر بالجرف فلم يبق أحد من وجوه المهاجرين الأولين والأنصار إلا انتدب في تلك الغزوة فيهم أبو بكر الصديق وعمر بن الخطاب وأبو عبيدة بن الجراح وسعد بن أبي وقاص وسعيد بن زيد وقتادة بن النعمان وسلمة بن أسلم بن حريش .
الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري (متوفي: 230هـ) ج 2 ، ص 190 ، ناشر : دار صادر - بيروت .
صبح روز پنجشنبه رسول خدا پرچم را به دست اسامه داده و فرمودند با نام خدا در راه خدا جهاد نما و با کفار بجنگ . وي با پرچم خويش بيرون آمده و چند پرچم آماده کرده و آنها را به بريده بن حصيب اسلمي داد و در جرف اردو زد .
هيچ يک از بزرگان مهاجر و انصار باقي نماند مگر آنکه به آن لشگر مأمور شد که در بين ايشان ابوبکر و عمر و ابوعبيده و سعد بن ابي وقاص و سعيد بن زيد و قتاده بن نعمان و سملة بن اسلم بن حريش بودند .
اما عده اي از دستور رسول خدا (ص) مخالفت کرده و از اين دستور سرپيچي نمودند ؛ رسول خدا از اين کار خشمگين شده و به نقل علماي شيعه و گروهي از علماي اهل سنت ايشان را لعنت فرمودند :
أنه قال جهزوا جيش أسامة لعن الله من تخلف عنه فقال قوم يجب علينا امتثال أمره واسامة قد برز من المدينة وقال قوم قد اشتد مرض النبي عليه الصلاة والسلام فلا تسع قلوبنا مفارقته والحالة هذه فنصبر حتى نبصر أي شىء يكون من أمره
الملل والنحل ، محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد الشهرستاني (متوفي: 548هـ) ج 1 ، ص 23 ، ناشر : دار المعرفة - بيروت - 1404 ، تحقيق : محمد سيد كيلاني .
رسول خدا (ص) فرمودند : لشكر اسامه را تكميل کنيد ؛ خداوند لعنت کند کساني را که از حضور در اين لشکر امتناع مي کنند ؛ به همين سبب عده اي گفتند بر ما لازم است که از دستور رسول خدا (ص) اطاعت کرده و اسامه بيرون از مدينه است (ما نيز به او ملحق شويم) و عده اي گفتند : مريضي رسول خدا (ص) سخت شده است ؛ و ما طاقت نداريم که در اين حال از ايشان دور باشيم ؛ صبر مي کنيم تا ببينيم کار ايشان به کجا مي کشد !!!
شبيه اين مطلب در کتب ذيل آمده است :
كتاب المواقف ، عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي (متوفي: 756هـ ) ج 3 ، ص 650 ، ناشر : دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن عميرة .
شرح نهج البلاغة ، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني(متوفي: 655 هـ) ج 6 ، ص 34 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري .
بنا بر اين طبق اقرار اهل سنت گروهي از صحابه که با ايمان بوده و از دستورات رسول خدا (ص) اطاعت مي کردند به لشکرگاه اسامه كه در بيرون مدينه بود رفتند و فقط گروهي اندك که با دستور ايشان که در واقع دستور خدا بود ، مخالفت کردند در مدينه ماندند .
در نتيجه اولاً : تمامي انصار و آنهايي كه ايمان قلبي به رسول خدا صلي الله عليه وآله داشتند ، اصلاً در سقيفه حضور نداشتند و در جيش اسامه بودند ؛ ثانياً : آنها كه در سقيفه جمع شده بودند ، كساني بودند كه از فرمان رسول خدا سرپيچي كرده و در مدينه مانده بودند ؛ بنابراين از چنين كساني هرگز نبايد انتظار داشت كه حديث غدير را مطرح و فرمان رسول خدا در روز غدير را به ياد بياورند . اگر آنها مطيع فرمان رسول خدا بودند ، اصلاً نبايد در مدينه حضور داشته باشند .
2 . تمام وقايع سقيفه نقل نشده است :
بيترديد كسي نمي تواند به صورت قطعي ادعا كند كه حتماً در سقيفه به حديث غدير احتجاج نشده است ؛ زيرا در طول اين چهارده قرن علماي سني تمام تلاش خود را وقف اين مسأله كردهاند كه آثار ولايت اهل بيت عليهم السلام را از كتابهاي سني حذف نمايند . و نيز اين مسأله ثابت است كه نقل مشاجرات صحابه از گناهان نابخشودني در مذهب سني است ؛ به طوري كه برخي از آنها ادعاي اجماع كردهاند كه واجب است تمام آنچه در باره مشاجرات صحابه نقل شده حذف شود . ما به چند اعتراف از علماي سني در اين باره بسنده ميكنيم :
احمد بن حنبل معتقد است كه اگر كسي مشاجرات و درگيريهاي صحابه را نقل كند ، بايد توسط حاكم وقت مجازات شود و اگر توبه نكرد بايد آن قدر در زندان بماند تا بميرد . أبو يعلي در طبقات الحنابله مينويسد :
ومن الحجة الواضحة الثابتة البينة المعروفة ذكر محاسن أصحاب رسول الله كلهم أجمعين والكف عن ذكر مساويهم والخلاف الذي شجر بينهم ... .
لا يجوز لأحد أن يذكر شيئا من مساويهم ولا يطعن على أحد منهم بعيب ولا بنقص فمن فعل ذلك فقد وجب على السلطان تأديبه وعقوبته ليس له أن يعفو عنه بل يعاقبه ويستتيبه فإن تاب قبل منه وإن ثبت عاد عليه بالعقوبة وخلده الحبس حتى يموت أو يتراجع.
طبقات الحنابلة ، محمد بن أبي يعلى أبو الحسين (متوفاي521 هـ) ج 1 ، ص 30 ، ناشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محمد حامد الفقي .
نقل کردن خوبي هاي همه اصحاب رسول خدا و پرهيز از نقل بدي هاي ايشان و درگيري هاي ايشان با دليل واضح و آشکار ، ثابت شده است ...
جايز نيست کسي چيزي از بدي هاي ايشان را نقل کرده و يا بر کسي از ايشان عيب و نقصي بگيرد ؛ و اگر کسي چنين کرد ، بر سلطان لازم است که او را تاديب و عقوبت کرده و حق بخشيدن وي را ندارد ؛ بلکه بايد او را شکنجه کرده توبه دهند ؛ که اگر توبه کرد از وي پذيرفته مي شود ؛ اما اگر قبول نکرد دوباره بايد او را شکنجه کرده و حبس ابد نمايند ، تا اينکه بميرد ؛ مگر آنکه از نظر خويش برگردد .
و ابن تيميه حرّاني كتمان مشاجرات صحابه را از مذهب اهل سنت ميداند :
كان من مذاهب أهل السنة الإمساك عما شجر بين الصحابة .
منهاج السنة النبوية ، أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس (متوفاي728 هـ) ج 4 ، ص 448 ، ناشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم .
پرهيز از نقل درگيري هاي بين صحابه از مذهب اهل سنت بوده است
و از همه مهمتر اين كه محمد بن عبد الوهاب سكوت در برابر مشاجرات صحابه را اجماع اهل سنت دانسته و كسي را در مذمت معاويه چيزي بگويد ، از اين اجماع و در نتيجه از اهل سنت خارج ميداند .
وأجمع أهل السنة على السكوت عما شَجَر بين الصحابة رضي الله عنهم . ولا يقال فيهم إلا الحسنى . فمن تكلم في معاوية أو غيره من الصحابة فقد خرج عن الإجماع .
مختصر السيرة ، محمد بن عبد الوهاب (متوفاي1206 هـ) ج 1 ، ص 322 ، ناشر : مطابع الرياض - الرياض ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد العزيز بن زيد الرومي ، د . محمد بلتاجي ، د . سيد حجاب .
اجماع اهل سنت است که بايد از نقل درگيري هاي بين صحابه سکوت کرده و در مورد ايشان جز خوبي نگفت ؛ به همين سبب اگر کسي در مورد معاويه يا شخص ديگري سخني بگويد از اين اجماع خارج است !!!
حال با در نظر گرفتن اين سانسور شديد ، آيا توقع بيجايي نيست كه انتظار داشته باشيم اهل سنت تمام وقايع سقيفه را نقل و چيزيهايي را بنويسند كه خلاف اعتقادات آنها باشد ؟!
پس از كجا معلوم كه در سقيفه به حديث غدير نيز احتجاج شده باشد ؛ اما توسط علماي امانت دار سني محو شده باشد ؟!
3 . طرح غدير ، مخالف فلسفه تشكيل سقيفه :
با توجه به آن چه در باره حاضرين در مدينه در زمان رحلت رسول گرامي اسلام و شرکت کنندگان در سقيفه و نيز انگيزه جمع شدن انصار گفتيم ، روشن مي شود كه انصار و مهاجرين ، در سقيفه جمع شده بودند كه شخصي از قوم و قبيله آنها به خلافت برسد ؛ بنابراين طرح غدير مخالف فلسفه حضور آنان در سقيفه بود و اصل اجتماع آنان را زير سؤال ميبرد . اگر آنها ميخواستند بحث غدير را پيش بكشند ، هرگز در سقيفه جمع نميشدند .
3 . هيچ يك از ياران امير مؤمنان عليه السلام در سقيفه حضور نداشتند :
امير مؤمنان عليه السلام و هيچ يك از بني هاشم و نيز كساني كه از ياران خاص آن حضرت به حساب ميآمدند ، در سقيفه حضور نداشتند ؛ بلكه يا در جيش اسامه و يا به همراه امير مؤمنان عليه السلام مشغول غسل و كفن رسول خدا صلي الله عليه وآله بودند . وقتي هيچ يك از آنها حضور نداشتهاند چگونه ميتوانستهاند كه به حديث غدير احتجاج نمايند ؟