پاسخ :
پاسخ را با توجه به مطالب فصل نهم کتاب روافد الايمان حجة الاسلام والمسلمين طبسي ذکر مي نماييم :
نظر وهابيت در مورد نذر براي غير خدا :
وهابيون نذر براي غير خدا را حرام دانسته وآن را شبيه نذر براي بت ها مي شمارند و مي گويند اين کار از غلو و بزرگ دانستن کسي که براي او نذر شده است ، سرچشمه مي گيرد .
1- قصيمي مي گويد :
«إنها من شعائر الشيعة الناشئة عن غلوّهم في أئمتهم وتأليههم لعلي وولده»
الصراع بين الوثنية 1: 54
اين کار از خصوصيات شيعه است که منشا آن غلو ايشان در مورد ائمه شان و خدا دانستن علي و اولاد اوست
2 ـ ابن تيميه مي گويد :
«قال علمائنا لايجوز أن يُنذر لقبر ولا للمجاورين عند القبر شيئاً من الأشياء ، لا من درهم ولا من زيت ، ولا من شمع ، ولا من حيوان ولا غير ذلك ،كلّه نذر معصية ، وقد ثبت في الصحيح: من نذر أن يطيع الله فليطعه ، ومن نذر أن يعصي الله فلا يعصه»
مجموع الفتاوى ابن تيميه ج27/ص77 و رسالة زيارة القبور ص27
علماي ما گفته اند که جايز نيست که براي قبر و يا کساني که در کنار آن هستند چيزي را نذر کند ؛ نه پولي و نه روغني و نه شمعي و نه حيواني و نه غير آن ؛ تمامي اينها نذر عملي خلاف شرع است ؛ و در روايت صحيح آمده است : هرکس نذر کرده که است که خدا را اطاعت کند پس بايد او را اطاعت کند و هرکس که نذر کرده خدا را عصيان کند ، از او سرپيچي نکند .
و شهرستاني از وي نقل مي كند که گفته است :
«وإذا كان الطلب من الموتى ـ ولو كانوا أنبياء ـ ممنوعاً خشية الشرك ، فالنذر للقبور ، أو لسكّان القبور نذر حرام باطل يشبه النذر للأوثان ومن اعتقد أنَّ في النذر للقبور نفعاً أو أجراً فهو ضال جاهل»
الملل والنحل: 291
وقتي که خواسته از مردگان – حتي اگر انبيا باشند – به خاطر ترس از شرک حرام باشد ، پس نذر براي قبور يا براي کساني که در کنار آنها هستند نيز نذر حرام و باطل است و شبيه نذر براي بت هاست ؛ و هرکس که اعتقاد داشته باشد که نذر براي قبور فايده يا ثوابي دارد او گمراه و جاهل است .
رد نظر وهابيت و پاسخ به آن :
1- مراد از نذر
معني نذر آن است که انسان خود را متعهد به پرداخت چيزي معين ، در صورت تحقق هدف و برآورده شدن مقصود کند و بگويد :«براي خدا بر گردن من است که اگر چنين شد فلان کار را انجام دهم » و اين همان نذر شرعي است .
و به همين جهت است که مي بينيم تمام فقهاي شيعه شرط تحقق نذر را استعمال كلمه (الله) در صيغه نذر مي دانند . مرحوم صاحب جواهر در اين زمينه مي فرمايند :
يجب في صيغته التي هي سبب الالتزام أن يقول : « لله علي » بمعني عدم انعقاد النذر لو جعل الالتزام لغير الله من نبي مرسل أو ملك مقرب.
جواهر الکلام ج 35 ص 172
واجب است در صيغه نذر - که سبب ملتزم شدن به آن مي شود – بگويد «براي خداست بر گردن من» ؛ به اين معني که اگر براي غير خدا مانند پيامبري يا فرشته مقربي نذر کند صحيح نمي باشد .
پس وقتي که مي گويد : «براي فلان نذر کردم» در واقع کلام خود را خلاصه کرده مجاز به کار برده است ؛ زيرا معني آن اين است که : « براي خدا نذر کردم که کاري انجام دهم که ثوابش براي فلاني باشد »
و بنا بر اين مراد از نذر براي اموات در واقع نذر براي خداوند است و اهداي ثواب آن به صاحب قبر ؛ نه اين كه نذر براي صاحب قبر صورت گرفته باشد ؛
وعلت نذر در اين موارد ، نذر کردن صدقه دادن و هديه دادن ثواب آن به پيغمبر يا ولي او يا نيکان است ، و مقصود از آن تقرب به مرده به سبب نذر براي او نيست ؛ بلکه مقصود تقرب به سوي خداست ؛ چگونه انسان قصد قربت به مرده اي را بکند با اينکه مي داند او از دنيا رفته و نمي تواند از اين نذر سودي ببرد ، نه مي تواند غذاي نذري را بخورد و نه مي تواند از آن اگر پول باشد استفاده کند و نه اگر لباس باشد آن را بپوشد .
پس بهتر آن است که بي جهت ديگران را تکفير نکرده و با فتواهاي بدون مدرک به ايشان هجوم نياوريم ؛ و بلکه واجب است که عمل مسلمان را حمل بر صحت کرده و تا مقدار امکان به ايشان تهمت نزد.
2- جواز صدقه دادن از طرف مردگان در نظر اهل سنت :
حال که مقصود شيعيان از اين نذر ها مشخص شد که ايشان تنها نذر را براي خدا انجام مي دهند و مقصود از بردن نام مرده در نذر فرستادن ثواب نذر براي وي است ، نظر اهل سنت را در مورد فرستادن ثواب کارهاي نيک براي اموات مورد بررسي قرار مي دهيم :
عزامي شافعي مي گويد :
«من استخبر حال من يفعل ذلك من المسلمين وجدهم لا يقصدون بذبائحهم ونذورهم للأموات إلاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها لهم .
وقد علموا ان اجماع أهل السنّة منعقد على أن صدقة الأحياء نافعة للأموات واصلة إليهم ، والأحاديث في ذلك صحيحة مشهورة: 1 ـ منها ما صحَّ عن سعد، انه سأل النبي(صلى الله عليه وآله) ، قال: يا نبي الله ان اُمّي افتلتت (أي ماتت) وأعَلْمُ أنها لو عاشت لتصدقت أفإن تصدَّقتُ عنها أينفعها ذلك؟ قال: نعم . فسأل النبيِّ: أيُّ الصدقة أنفع يارسول الله(صلى الله عليه وآله) ؟ قال: الماء ، فحفر بئراً وقال : هذه لاُمّ سعد»
فرقان القرآن : 133.
هرکس که حال کسي که از مسلمانان اين کار را انجام مي دهد ، مورد مطالعه قرار دهد در مي يابد که ايشان از نذر و قرباني خويش براي مردگان غير از صدقه دادن از ايشان و فرستادن ثوابش براي آنها قصدي ندارند .
و دانسته شده است که اجماع اهل سنت بر اين مطلب است که صدقه زندگان براي مردگان سود داشته و به ايشان مي رسد ؛ و روايات در اين زمينه بسيار مشهور هستند . 1- روايتي که از سعد رسيده است که از رسول خدا سوال کرد و عرضه داشت : مادر من از دنيا رفته است و مي دانم که اگر زنده مي ماند صدقه مي داد ؛ آيا اگر از جانب او صدقه بدهم به او سودي مي رسد؟ پاسخ دادند : آري .
پس سوال کرد : کدام صدقه فايده اش بيشتر است اي رسول خدا . حضرت فرمودند : آب .
پس چاهي کنده و گفت : اي براي مادر سعد است .
و ابن تيميه و اتباع او به خطا رفته اند که ادعا کرده اند اگر مسلماني بگويد اين نذر براي رسول خدا يا براي ولي است اين مانند آن است که بگويد : اين نذر براي خداست و مقصود از کلمه "براي" در هر دو غايت و نتيجه باشد . ايشان به اشتباه رفته و يا خود را به اشتباه زده اند زيرا مقصود از "براي" در نذر براي مردگان و ... تعيين جهت مصرف است ، نه مقصود .
وي در ادامه مي افزايد :
« اللام في هذه لاُم سعد هي اللام الداخلة على الجهة التي وجّهتْ إليه الصدقة لا على المعبود ، المتقرّب إليه ، وهي كذلك في كلام المسلمين ، فهم سعديون لا وثنيون ، وهي كاللام في قوله تعالى:" انّما الصدقات للفقراء" سورة التوبة : 60. » .
فرقان القرآن: 133 .
حرف " لام " در عبارت " لأم سعد" ( يعني براي مادر سعد) لامي است که جهت را معين مي کند ؛ يعني همان جهتي که صدقه را براي آن قرار داده است ؛ ونه براي تعيين معبودي که به سوي او تقرب جسته مي شود . در کلام مسلمانان نيز همين طور است ؛ ايشان خدا را مي پرستند و بت پرست نيستند .
اين لام مانند لام در کلام خداوند است که فرموده است : " بدرستيکه صدقات براي فقراء است " سوره توبه آيه 60
3- نظريه علماء اهل سنت در جواز نذر براي اموات
با اين مقدمات واضح شد که حتي طبق نظر علماي اهل سنت نيز صدقه دادن براي اموات عملي نيک به شمار رفته و سيره همه مسلمانان است ؛ اما آيا ايشان نذر کردن براي اموات را نيز جايز مي دانند ؟ به سخنان ذيل توجه نماييد :
نظر سبکي از مشهورترين علماي اهل سنت :
او قاضي القضاة شافعي و شيخ الاسلام بود ؛ سيوطي در مورد او مي نويسد :
الإمام الفقيه المحدث الحافظ المفسر الأصولي النحوي اللغوي الأديب المجتهد ... شيخ الإسلام إمام العصر... وليس بعد الذهبي والمزي أحفظ منه
طبقات الحفاظ ج1/ص525 ش 1148
امام و فقيه و محدث و حافظ ( حافظ بيش از 100000روايت ) و مفسر و اصولي و نحوي و لغوي و اديب و مجتهد ... شيخ الاسلام و پيشواي زمان خويش ؛ بعد از ذهبي مزي کسي مانند او در حفظ روايات نبود .
وي مي گويد :
الكعبة والحجرة الشريفة قد علم حالهما الأول بالنص للحديث الوارد الذي قدمناه والثانية بالإلحاق به وبالقطع بعظمتهما
وفي كثير من البلاد غيرهما أماكن ينذر لهما ويهدى إليها وقد يسأل عن حكمها ويقع النظر في أنها هل تلحق بهذين المكانين وإن لم تبلغ مرتبتهما أو لا وقد ذكر الرافعي عن صاحب التهذيب وغيره أنه لو نذر أن يتصدق بكذا على أهل بلد عينه يجب أن يتصدق به عليهم قال ومن هذا القبيل ما ينذر بعثه إلى القبر المعروف بجرجان فإن ما يجتمع منه على ما يحكى يقسم على جماعة معلومين وهذا محمول على أن العرف اقتضى ذلك فنزل النذر عليه ولا شك أنه إذا كان عرف حمل عليه وإن لم يكن عرف فيظهر أن يجري فيه خلاف وجهين أحدهما لا يصح النذر لأنه لم يشهد له الشرع بخلاف الكعبة والحجرة الشريفة والثاني يصح إذا كان مشهورا بالخير وعلى هذا ينبغي أن يصرف في مصالحه الخاصة به ولا يتعداها والله أعلم
والأقرب عندي بطلان النذر لما سوى الكعبة والحجرة الشريفة والمساجد الثلاثة لعدم شهادة الشرع لها وإن من خرج من ماله عن شيء لها واقتضى العرف صرفه في جهة من جهاتها صرف إليها واختصت به والله تعالى أعلم انتهى
فتاوى السبكي ج1/ص284
كعبه و حجره شريفه حكمشان مشخص گرديد ؛ حکم کعبه با روايتي که گذشت و حکم حرم رسول خدا به سبب يکي بودن حکم آن با کعبه و به سبب علم به عظمت هر دو .
و در بسياري شهرها اماکني است که براي آن ها نذر مي شود و هدايايي براي آنها فرستاده مي شود . و گاهي عده اي در مورد حکم آنها سوال مي کنند و در اين مورد فکر مي کنند که آيا آنها به کعبه و حرم رسول خدا در حکم ملحق مي گردند – اگر چه در رتبه به مقام آنها نمي رسند – يا خير ؛ و رافعي از صاحب تهذيب و غير او نقل کرده است که اگر نذر کند که مقداري براي اهل شهر خاصي صدقه بدهد بايد بر اهل همان شهر صدقه بدهد . و گفته است از همين قبيل است آنچه که نذر مي شود که به قبري معروف در گرگان فرستاده شود . پس بدرستيکه آنچه در نزد او جمع مي گردد - طبق آنچه نقل شده است – بر عده معيني تقسيم مي گردد . و اين عمل بر اين باب حمل مي گردد که عرف چنين اقتضايي داشته به همين جهت نذر را بر (صدقه) به ايشان حمل مي گردانند . و شکي نيست که اگر اين معني از جهت عرف درست باشد بايد نذر را بر همين جهت حمل نمود . اما اگر عرف چنين نگويد در آن دو نظر است :
اول : نذر درست نيست ، زيرا شرع اين مطلب را تاييد نکرده است ؛ بخلاف نذر براي کعبه و حجره شريفه ( قبر رسول گرامي اسلام )
دوم : اگر آن شخص معروف به نيکي باشد صحيح است ؛ و طبق اين نظر بايد نذر را در مصالح خاص به آن شخص مصرف نموده و در غير آن خرج نگردد .
و نزد من بطلان نذر در غير کعبه و قبر رسول خدا و مساجد سه گانه ( مسجد الحرام و مسجد النبي و مسجد الاقصي ) بهتر است ؛ زيرا در شرع دليلي براي صحت آن نيامده است ؛ و اگر مقداري از مال خويش را براي آن ها فرستاد ( نذر کرد ) و عرف مي گفت که آن را در جهت خاصي که به آن مربوط است مصرف کنند ، در همان راه خرج مي شود و به همان اختصاص پيدا مي کند .
وي صحت نذر براي قبر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم را جزو مسلمات دانسته و در مورد قبر سايرين مي گويد اگر در عرف جهت مصرف خاصي داشته باشد اين نذر صحيح است .
نظر رافعي از بزرگترين علماي اهل سنت :
ذهبي در مورد او مي گويد :
والإمام الرافعي أبو القاسم عبد الكريم بن محمد بن عبد الكريم بن الفضل القزويني الشافعي صاحب الشرح الكبير إليه انتهت معرفة المذهب ودقائقه وكان مع براعته في العلم صالحا زاهدا ذا أحوال وكرامات ونسك وتواضع
العبر في خبر من غبر ج5/ص94
امام رافعي ... شناخت مذهب و نکات آن به او منتهي شد ؛ و جداي از تخصصش در علم صالحو زاهد و صاحب حالات و کرامت و تقوا و تواضع بود .
نظر وي و آنچه از صاحب تهذيب و غير او نقل مي کند در ضمن سخنان سبکي گذشت ؛ ابن حجز نيز در کتاب خويش اين مطلب را از وي نقل مي نمايد :
الفتاوى الفقهية الكبرى ج4/ص286 باب الاضحية
نظر شيخ داوود بن السيد سليمان نقشبندي خالدي بغدادي متوفي 1299:
وي در ابتدا مي گويد :
«إنَّ المسألة تدور مدار نيّات الناذرين وإنّما الأعمال بالنيّات ، فإن كان قصد الناذر ، الميّت نفسه والتقرّب إليه بذلك ، لم يجز قولا واحداً ، وإن كان قصده وجه الله تعالى ، وانتفاع الأحياء بوجه من الوجوه ، وثوابه لذلك المنذور له الميت ، سواء عيِّن وجهاً من وجوه الانتفاع أو أطلق القول فيه . ويكون هناك ما يطَّرد الصرف فيه في عرف الناس من مصالح القبر أو أهل بلده أو مجاوريه أو الفقراء عامة أو أقرباء الميت أو نحو ذلك ، ففي هذه الصورة يجب الوفاء بالنذور .
وحكي القول بذلك عن الأذرعي ، والزركشي ، وابن حجر الهيثمي المكي ، والرّملي الشافعي ، والقباني البصري ، والرافعي ، والنووي ، وعلاء الدين الحنفي ، وخير الدين الرملي الحنفي ، والشيخ محمد الغزي ، والشيخ قاسم الحنفي» .
صلح الاخوان: 102 ، رجوع شود به الغدير 5: 181 باب النذور لأهل القبور
مساله داير مدار نيت نذر کننده است ، زيرا ملاک کارها نيت آن هاست ؛ پس اگر قصد نذر کننده خود مرده و تقرب جستن به سوي او به وسيله اين نذر باشد ، قطعا اين کار جايز نيست .
و اگر قصد او تقرب به خداي متعال باشد و اينکه زندگان به نوعي از اين نذر بهره برده و ثوابش به آن مرده برسد – چه جهت خاصي براي مصرف بيان کند و يا چنين نکند اما در عرف روشي باشد که براي آن خرج کنند ؛ مانند مصلحت قبر و يا اهل آن شهر و يا نزديکان آن قبر يا فقراء يا بستگان ميت – در اين صورت واجب است که به نذر وفاء کنند .
وي بعد از اين مقدمه و نقل روايت ابي داوود (که در بحث روايات خواهد آمد) مي افزايد :
«وأما استدلال الخوارج بهذا الحديث على عدم جواز النذر في أماكن الأنبياء والصالحين زاعمين أنَّ الأنبياء والصالحين أوثان ـ والعياذ بالله ـ وأعيادٌ من أعياد الجاهلية ، فهو من ضلالهم وخرافاتهم وتجاسرهم على أنبياء الله وأوليائه حتى سمّوهم أوثاناً .
وهذا غاية التحقير لهم خصوصاً الأنبياء فإنَّ من انتقصهم ولو بالكناية يكفِّر ولا تُقبل توبته في بعض الأقوال . وهؤلاء المخذولون بجهلهم ، يسمّون التوسّل بهم عبادة ، ويسمّونهم أوثاناً ، فلا عبرة بجهالة هؤلاء وضلالاتهم ، والله أعلم» .
اما استدلال کردن خوارج به اين روايت براي عدم جواز نذر در مکان هايي که در آن انبيا و صالحين دفن هستند – العياذ بالله - به اين گمان که انبيا و صالحين مانند بت و يا رسومات جاهليت هستند ، اين از گمراهي ايشان و خرافات ايشان و جرات پيدا کردن ايشان بر انبيا و اولياست که ايشان را بت مي نامند .
و اين نهايت کوچک شمردن مقام انبيا است ؛ پس بدرستيکه هر کس مقام ايشان را حتي با کنايه کوچک شمارد کافر شده و طبق بعضي نظر ها توبه اش قبول نمي گردد . و اين کساني که به خاطر گمراهي خويش در بيچارگي افتاده اند ، توسل به انبيا را پرستش ايشان ناميده و ايشان را بت به حساب مي آورند !!! پس نبايد جهالت ايشان و گمراهيشان را مهم دانست .
صلح الاخوان : 109 .
مرحوم علامه اميني نيز در کتاب خويش بعد از نقل کلام خالدي مي فرمايند :
كما لا عبرة بجهالة ابن تيمية ومن لف لفّه وضلالاتهم .
الغدير 5 : 183 .باب النذور لاهل القبور
همانطور که نبايد ناداني ابن تيميه و هرکس که روش او را در پيش گرفته است و نيز گمراهي ايشان را مهم دانست .
نظر شيخ سلامة قضاعي عزامي شافعي مصري :
عزامي شافعي نيز در اين زمينه گفته است :
« ... واغترّ بكلامه ـ أي ابن تيمية ـ بعض من تأخّر عنه من العلماء ، ممّن ابتلي بصحبته أو صحبة تلاميذه ، وهو منه تلبيس في الدين وصرف إلى معنى لا يريده مسلم من المسلمين . ومن خبر حال من فعل ذلك من المسلمين ، وجدهم لايقصدون بذبائحهم ونذورهم للميتين من الأنبياء والأولياء إلاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها إليهم ، وقد علموا أن إجماع أهل السنّة منعقد على أنَّ صدقة الأحياء نافعة للأموات واصلة إليهم ، والأحاديث في ذلك صحيحة مشهورة . .
فالنذر بالذبح وغيره للأنبياء والأولياء أمرٌ مشروع سائغ من سيرة المسلمين عامّةً من دون أي اختصاص بفرقة دون اُخرى ... » .
فرقان القرآن : 133 ، رجوع شود به الغدير 5 : 181 باب النذور لأهل القبور
به سبب سخنان ابن تيميه ، عده اي از علماي بعد از او گمراه شده اند ؛ از کساني که يا با او مصاحبت داشته اند و يا با شاگردان او همراه شده اند .
وبعد هذه الأدلة والشواهد وكلمات أعلام السنة ، فهل يحق لابن تيمية وأتباعه الاصرار على مزاعمهم والتفوّه بحرمة النذر لغير الله . و اين كار او سبب اشتباه در امر دين شده است و آن را( نذر را) به معني تفسير کرده اند که هيچ يک از مسلمانان چنين کاري انجام نمي دهد . و هر کس که مسلماناني را که چنين کاري انجام مي دهند مورد امتحان قرار دهد مشاهده مي کند که ايشان از اين قرباني ها و نذر هاي براي مردگان انبيا و اوليا جز صدقه از طرف ايشان و قرار دادن ثواب آن براي آنها قصدي ندارند . و همگان مي دانند که اجماع اهل سنت است که صدقه زندگان براي مردگان فايده داشته و به ايشان مي رسد و روايات در اين باب مشهور است .
پس نذر قرباني و غير آن براي انبيا و اوليا امري ديني و جايز است که از روش همه مسلمانان بوده و اختصاص به مذهب خاصي ندارد .