توضيح شبهه :
از زمان هاى گذشته شيعه را متهم نموده اند كه معتقد است جبرئيل در جريان وحي خيانت كرده و به جاى آن كه رسالت را به على بن ابى طالب ابلاغ كند آن را بر رسول خدا صلى الله عليه وآله ابلاغ نموده است. از اين رو بعد از سلام نمازشان سه بار دست خود را بالا مي برند و مي گويند: (خان الامين) .
پاسخ :
ريشه اتهام
از آيات شريف قرآن و احاديثى كه پيرامون آنها رسيده است روشن مى شود كه يهوديان معتقدند جبرئيل در ابلاغ رسالت خيانت نموده است زيرا خداوند به وى دستور داده بود نبوت را در دودمان اسرائيل قرار دهد لكن او بر خلاف فرمان خدا آن را در سلسله اسماعيل قرار داد. بنابراين گروه يهود جبرئيل را دشمن دانسته و جمله خان الأمين (جبرئيل خيانت نمود) را شعار خود قرار دادند و به همين خاطر قرآن در مقام انتقاد از آنان و اثبات بى پايگى سخنانشان جبرئيل را در آيه ذيل به عنوان فرشته امين و درست كار معرفى كرد:
َنزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ شعراء آيه 194،193 .
روح امين جبرئيل قرآن را بر قلب تو نازل كرد تا از بيم دهندگان باشى.
و در آيه ديگر مى فرمايد:
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ بقره آيه 97
بگو: هر كس با جبرئيل دشمنى ورزد آن فرشته گرامى به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل نمود.
از آيات ياد شده و تفسير آنها به روشنى استفاده مى شود كه گروه يهود جبرئيل را به علت هايى دشمن داشته او را فرشته عذاب مى ناميدند و به خيانت در ابلاغ رسالت متهم مى نمودند.
حدثنا القاسم ، قال : ثنا الحسين ، قال : حدثني حجاج ، عن ابن جريح ، قال : حدثني القاسم بن أبي بزة : أن يهود سألوا النبي ( ص) من صاحبه الذي ينزل عليه بالوحي ، فقال : جبريل . قالوا : فإنه عدو لا يأتي إلا بالحرب والشدة والقتال . فنزل : ( من كان عدوا لجبريل) الآية .
يهود از پيامبر سؤال كردند فرشته اي كه بر تو وحي نازل مي كند كيست ؟ پيامبر فرمود : جبرئيل يهود گفتند : او دشمن است جز با جنگ و شدت نازل نمي شود . پس آيه من كان عدوا لجبريل نازل شد .
جامع البيان طبري ج 1 ص 608، تفسير ابن كثير ج 1 ص 134 ، العجاب في بيان الاسباب ابن حجر عسقلاني ج 1 ص 289 ، به اين مضمون تفسير اللميزان علامه طباطبائي ج 1 ص 231
بنابراين ريشه شعار خان الأمين از خرافات قوم يهود سرچشمه گرفته است و برخى از نويسندگان جاهل كه با شيعه خصومت ديرينه دارند به طرح اين سخن برضد شيعه پرداخته و ناجوانمردانه اين اتهام را به شيعه نسبت مى دهند.
ابن تيميه مي گويد : يهود در صدد وارد كردن نقص و عيب بر جبرئيل برآمده و او را از بين ملائكه دشمن خود مى دانند همانگونه كه رافضه مى گويند: جبرئيل به اشتباه وحى را بر محمد نازل كرده است...
منهاج السنة النبويه ج1 ص6 8.
پاسخ :
1 . شيعه بعد از نماز سه بار تكبير مي گويد:
اين اتهام وهابيت ، ناشي از جهل آنان به معتقدات شيعه است ؛ زيرا اين موضوع اگر جزو اعمال عبادي باشد بايد در كتابهاي فقهي و يا رساله هاي عمليه ذكر شده باشد و حال آن كه هيچ اثري از اين قضيه در كتب روايي، فقهي ، تفسيري و تاريخي شيعه يافت نمي شود؛ بلكه آن چه در كتب فقهي شيعه آمده اين است كه نماز گزار بعد از پايان نماز سه بار دست خود را بالا مي برد و در هر دفعه تكبير مي گويد. براي هر چه روشن تر شدن قضيه، نظريه چند تن از فقهاي نامدار شيعه ذكر مي كنيم تا دروغگويي وهابيون براي همگان روشن شود.
نظريه فقهاي شيعه در تكبير بعد از نماز
الف : شيخ مفيد (رحمه الله) ميگويد :
فاذا سلم بما وصفناه فليرفع يديه حيال وجهه مستقبلا بظاهرهما وجهه و بباطنهما القبلة بالتكبير و يقول: الله اكبر ثم يخفض يديه الى نحو فخذيه و يرفعهما ثانية بالتكبير ثم يخفضهما و يرفعهما ثالثة بالتكبير ثم يخفضهما.
المقنعه ص 114 باب 9 كيفية الصلاة و صفته.
زماني كه سلام دهد به آن گونه اي كه توصيف كرديم بايد دستش را تا مقابل صورت به گونه اي كه روي دست به طرف صورت و كف دست به طرف قبله باشد بالا مي آورد و مي گويد الله اكبر سپس دستش را تا روي رانهايش پايين مي آورد و براي بار دوم بالا مي آورد و تكبير مي گويد سپس پايين مي آورد و دوباره بال مي آورد و تكتبير مي گويد سپس دستهايش را پايين مي آورد .
در اين كلام مى بينيم شيخ مفيد ره كه از قدماى علماى اماميه است هيچ سخنى از آن نيت و اعتقاد به ميان نياورده است و اگر واجب يا مستحب يا از آداب نماز نزد شيعه بود بايد تذكر مى داد.
ب : ابن ادريس حلى (رحمه الله) مى نويسد:
و يستحب بعد التسليم و الخروج من الصلاة أن يكبر و هو جالس ثلاث تكبيرات يرفع بكل واحدة يديه الى شحمتى اذنيه ثم يرسلهما الى فخذيه.
السرائر ج 1 ص 232 باب في المستحبات بعد التسليم.
و مستحب است بعد از سلام دادن و خارج شدن از نماز، در حالي كه نشسته است سه بار تكبير بگويد در هر بار دو دستش را تا لاله گوشهايش بالا ببرد سپس تا رانهايش پايين بياورد.
ج : شهيد اول نيز درباره مستحبات تعقيب نماز مى نويسد:
و يستحب التعقيب مؤكدا وليبدأ بالتكبير ثلاثا رافعا بكل واحدة يديه الى أذنيه ثم التهليل و الدعاء بالمأثور و تسبيح الزهراء عليها السلام من أفضله...
الدروس لشرعية ج 1 ص 184 درس 45.
و تعقيبات بعد از نماز مستحب مؤكد است و بهتر است با سه بار تكبير (الله اكبر ) شروع كند كه در هر بار دو دستش را تا گوشش بالا بياورد سپس لااله الا الله بگويد و دعاهاي وارده را بخواند كه تسبيحات حضرت زهرا عليها سلام از افضل آن است ...
2 . اعتقاد شيعة به نبوت محمد بن عبدالله (ص)
شيعه معتقد به نبوت حضرت محمد بن عبدالله صلى الله عليه وآله بوده و آن را ركنى از اركان دين اسلام مى داند .
شيخ طوسى رحمه الله مى گويد:
محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم نبى هذه الأمة رسول الله صلى الله عليه وآله بدليل انه ادعى النبوة و ظهر المعجز على يده كالقرآن فيكون نبيا حقا.
الرسائل العشر ص 96 مسائل كلامية باب النبوة و الامامة و المعاد.
محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم صلي الله عليه وآله پيامبر اين امت و رسول خدا است به اين دليل كه او ادعاي نبوت كرده است و معجزه هايي به دست او انجام شده است مثل قرآن ( كه معجزه جاويد است ) پس او حقا پيامبر است .
علامه حلي رحمة الله عليه مي گويد :
و ظهور معجزة القرآن و غيره مع اقتران دعوة نبينا محمد صلي الله عليه و آله وسلم يدل علي نبوته.
و ظهور معجزه قرآن و معجزه هاي ديگر غير از قرآن همراه با دعوت به دين پيامبر ما حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم دلالت بر نبوت آن حضرت دارد.
كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد (تحقيق سبحاني) ص 169
3 . وجوب شهادتين در نماز
شيعه در تشهد نماز ، شهادتين را از واجبات نماز مى داند كه تعمد در ترك آن موجب بطلان نماز است. چگونه ممكن است كه در يك قسمت از نماز شهادت به نبوت رسول الله بدهد و در قسمتي ديگر ادعاي خيانت جبرئيل در رساندن وحي به پيامبر را داشته باشد در حاليكه اين دو در تضاد با يكديگر هستند.
فتاواي فقهاي شيعه در طول تاريخ و عمل شيعيان در سراسر جهان بهترين گواه اين سخن و روشن ترين دليل بر ياوه سرايي ياوه گويان وهابي است.
شيخ مفيد رحمة الله عليه مي فرمايد :
وأدنى ما يجزي في التشهد أن يقول المصلي : " أشهد أن لا إله إلا الله ، وأشهد أن محمدا صلى الله عليه وآله عبده ورسوله " .
المقنعه شيخ مفيد ص 143 .
كمترين چيزي كه در تشهد كفايت مي كند اين است كه نمازگزار بگويد : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا صلي الله عليه و آله عبده و رسوله.
شيخ طوسي رحمة الله عليه مي فرمايد :
وأقل ما يجزيه من التشهد أن يقول أربعة ألفاظ : الشهادتان والصلاة على النبي محمد والصلاة على آله وصفته أن يقول ( أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له وأشهد أن محمد عبده ورسوله اللهم صل على محمد وآل محمد )
الرسائل العشر شيخ طوسي ص 148
و كمترين چيزي كه در تشهد لازم است بگويد اين است كه چهار چيز را بگويد : دو شهادت (گواهي دادن) و درود فرستادن بر پيامبر محمد و آل پيامبر و دقيق آن اين است كه بگويد : شهادت مي دهم كه خدايي جز الله وجود ندارد او يكتا است و شريكي ندارد و شهادت مي دهم كه محمد بنده او و فرستاده اوست خدايا بر حضرت محمد و آل او صلوات بفرست.
صحاب جواهر مي فرمايد :
الواجب ( السابع التشهد ) وهو لغة تفعل من الشهادة ، وهي الخبر القاطع ، وشرعا كما في جامع المقاصد الشهادة بالتوحيد والرسالة والصلاة على النبي صلى الله عليه وآله
واجب هفتم تشهد است و آن از نظر لغت بر وزن تفعل است و از گواهي دادن (شهادة ) گرفته شده است و آن خبر قطعي است و شرعا همانگونه كه در جامع المقاصد آمده است شهادت به يگانگي خدا و رسالت پيامبر و درود فرستادن بر پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم است .
جواهر الاحكام شيخ جواهري ج 10 ص 246
همه مراجع عظام تقليد در عصر حاضر نيز در رساله توضيح المسائل خود تشهد را ذكر كرده اند :
مساله 1100 – در ركعت دوم تمام نمازهاي واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهور و عصر وعشا بايد انسان بعد از سجده دوم بنشيند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند يعني بگويد :
اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله الله صل علي محمد و آل محمد.
شهادت مي دهم كه خدائي سزاوار پرستش نيست مگر خدائي كه يگانه است و شريك ندارد و شهادت مي دهم كه محمد صلي الله عليه و آله بنده خدا و فرستاده او است خدايا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد .
رساله توضيح المسائل مراجع عظام تقليد حضرات آيات عظام خوئي ، خميني ، گلپايگاني سيستاني ، فاضل لنكراني ، بهجت ، تبريزي ، صافي گلپايگاني احكام نماز واجبات نماز.
و به همين مضمون در كتاب هاى ديگر فقهى باب تشهد وارد شده است و معلوم است كه شيعه اعتقاد خود به رسالت و نبوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را در تشهد نماز اقرار مى كند و اين مسئله نزد علماي شيعه اجماعي است .
4 . اعتقاد شيعه به عصمت ملائكه
شيعه معتقد به عصمت جبرئيل امين و ديگر ملائكه است و اگر به اعتقاد شيعه جبرئيل در نزول وحى خيانت كرده است هيچ گاه تصريح به عصمت او نمى كند.
شيخ مفيد رحمة الله عليه مي فرمايد :
فجميع المؤمنين من الملائكة والنبيين والأئمة معصومون لأنهم متمسكون بطاعة الله تعالى
اوائل المقالات شيخ مفيد ص 135
پس همه مومنين از ملائكه و پيامبران و ائمه معصوم هستند به خاطر اينكه اينها متمسك به طاعت خداي متعال هستند.
شيخ صدوق (رحمه الله) مى فرمايد:
اعتقادنا فى الانبياء و الرسل و الأئمة و الملائكة صلوات الله عليهم انهم معصومون مطهرون من كل دنس و انهم لا يذنبون ذنبا لا صغيرا و لا كبيرا ولايعصون الله ما امرهم و يفعلون مايؤمرون.
الاعتقادات في دين الامامية باب الاعتقاد في العصمة ص 96.
اعتقاد ما اين است كه انبياء و مرسلين و ائمه و ملائكه كه درود خدا بر آنها باد، معصوم هستند و از هر گونه آلودگي پاك هستند و آنها گناه مرتكب نمي شوند نه گناه صغيره و نه گناه كبيره و آنچه خدا به آنها امر كند نافرماني نمي كنند و هر آنچه امر كند انجام مي دهند .
5 . احترام ويژه شيعه به جبرئيل
علماي شيعه در طول تاريخ نسبت به تعظيم جبرئيل به عنوان امين وحي الهي وفرشته اي مقرب تاكيد فراوان داشتند .
علامه طبرسى(رحمه الله) مفسر بزرگ قرآن در تفسير آيه مي فرمايد:
َنزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ شعراء آيه 193.
يقول : يعنى جبرئيل(عليه السلام) و هو امين وحى الله لا يغيره و لا يبدله.
مجمع البيان ج 7 ص 353.
مي گويد يعني روح الامين يعني جبرئيل و او امانتدار وحي الهي است كه نه در آن تغييري ايجاد مي كند و نه آن را تبديل مي كند.
علامه طباطبايى(رحمه الله) نيز در تفسير آيه مى فرمايد:
المراد بالروح الامين هو جبريل ملك الوحى... و قد وصف الروح بالامين للدلالة على انه مأمون فى رسالته منه تعالى الى نبيه (صلى الله عليه وآله) لا يغير شيئا من كلامه تعالى بتبديل او تحريف بعمد او سهو او نسيان كما ان توصيفه فى آية اخرى بالقدس يشير الى ذلك.
الميزان ج 15 ص 316.
مراد از روح الامين همان جبرئيل فرشته وحي است ... و با كلمه (روح الامين) وصف شده است به خاطر دلالت بر مصونيت او از خطا در انجام وظيفه اش از جانب خداي متعال بر پيامبرش صلي الله عليه وآله وسلم مي باشد، او چيزي از كلام خد را به صورت عمد يا سهو يا فراموشي تغيير نمي دهد همانگونه كه توصيف او در آيه ديگري به قدس اشاره به همين مطلب دارد.
با توجه به اين گفتار بزرگان علماي شيعه ، آيا انصاف است شيعه را دشمن جبرئيل امين قلمداد كرد و چنين تهمتي را بر آنان روا دشت ؟!!
6 . وهابيت و افتراي به پيامبر در آيات شيطاني
آنان كه شيعه را متهم به دشمني با جبرئيل مي كنند ، آيا مي دانند كه خود بدترين و وقيح ترين تهمت را در حق پيامبراكرم صلي الله عليه وآله روا مي دارند و مي گويند: پيامبرگرامي القائات شيطاني را با وحي آيات قرآني اشتباه گرفته !!
توهين وافترايي بالاتر از اين كه شيطان، كفرياتي را به نام آيات قرآني بر پيامبر اكرم قرائت كند و حضرت به تصور اين كه آن ها كلمات خداوند متعال است به عنوان قرآن به مردم ابلاغ نمايد.
پيامبري كه نداي وحياني جبرئيل را با القائات باطله شيطان نتواند تشخيص دهد، آيا اعتبار ديگر آيات قرآن زير سوال نمي رود ؟! اينك اصل ماجرا از كتب معتبر وهابيون:
آيات شيطاني در تفاسير اهل سنت
ابن تيميه و آيات شيطاني:
توجه خوانندگان گرامي به سخن ابن تيميه بزرگ تئوريسين وهابيون در رابطه با آيه شريفه جلب مي كنيم تا روشن شود كه آيا شيعه در رابطه با موضوع وحي دچار توهم و اشتباه شده و يا وهابيت در گودال ضلالت گرفتار آمده اند:
وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِىٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَنُ فِى أُمْنِيَّتِهِ. فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِى الشَّيْطَنُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ ءَايَتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. الحجّ : 52 .
و ما پيش از تو هيچ رسول و پيغمبري را نفرستاديم جز آنكه چون آياتي براي هدايت خلق تلاوت كرد شيطان در آن آيات الهي القاء دسيسه كرد آنگاه خدا آنچه القاء كرده محو و نابود مي سازد و آيات خود را تحكيم و استوار مي گرداند و خدا دانا و حكيم است .
وتنازعوا هل يجوز أن يسبق على لسانه ما يستدركه الله تعالى ويبينه له بحيث لا يقره على الخطأ كما نقل أنه ألقى على لسانه صلى الله عليه وسلم تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجى ثم إن الله تعالى نسخ ما ألقاه الشيطان وأحكم آياته فمنهم من لم يجوز ذلك ومنهم من جوزه إذ لا محذور فيه فإن الله تعالى «يَنْسَخُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ » .
منهاج السنة ، ج1 ، ص471
و علما اختلاف كردند آيا جايز است كه بر زبان پيامبر چيزي جاري شود كه خدا آن را بر او نازل نكرده باشد و به گونه اي بيان شود كه او احتمال خطا ندهد همانگونه كه نقل شده است كه شيطان بر او القا كرده است و خداي متعال آيه خود را مستقر ساخته است پس عده اي از علما كساني هستند كه اجازه نمي دهند و عده اي اجازه مي دهند زيرا از اجازه آن مشكلي پيش نمي آيد چون خداي متعال مي فرمايد : «يَنْسَخُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ »
طبري و آيات شيطاني: