خداي سبحان با چشم ديده نميشود، صوت و آهنگ هم نيست تا با گوش شنيده شود، رايحه هم نيست تا با بيني حس گردد؛ او از ماديات منزّه و مجرّد محض است. انسان تنها از طريق مشاهده دل، ميتواند آن وجود مجرد محض را در حد وسعت ذات خود، نه در حد شناخت ذات خداوند بشناسد؛ يعني حقيقت انسان با حقيقت حضرت حق، به همان اندازهاي كه محدود با نامحدود رابطه برقرار ميكند، پيوند وجودي برقرار ميسازد و او را مشاهده ميكند. مسئله مهم اينكه هر چه درجه شهودي شاهد قويتر باشد، آن ذات مقدس را قويتر مشاهده ميكند.
وجود مبارك موسي(عليهالسلام) به اندازه سعه وجودي خود با خداي سبحان مرتبط بود. اهلبيت(عليهمالسلام) در اين زمينه به مقام والاتري بار مييابند، زيرا هر پيامبر به اندازه كتاب خود پيام ميآورد و درجه وجودي او معادل همان كتاب است و قرآن كريم افزون بر آنكه مصدّق كتابهاي گذشته است، مهيمن بر آنها نيز است[1]؛ يعني بر همه آنها برتري و سيطره دارد.
اهلبيت(عليهمالسلام) همتاي قرآن هستند و در هيچ درجه از درجات وجودي خود از قرآن عقب نيستند، چون در غير اين صورت افتراق حاصل ميشد. در حالي كه پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «لَنْ يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض».[2]
موسي(عليهالسلام) در حد تورات بود و اهلبيت(عليهمالسلام) در حد قرآن، و قرآن بر تورات مهيمن است، پس همتايان قرآن كريم هم بر همتايان كتابهاي آسماني ديگر مهيمن هستند. با اين براهين، ميتوان دريافت كه مقام اهلبيت(عليهمالسلام) از انبياي گذشته برتر و در نتيجه شهود ايشان قويتر و بيشتر است.
[1[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] ـ ر.ك: سوره مائده، آيه 48.
[2] ـ قال رسول اللّهصلي الله عليه و آله و سلم في آخر خُطبته يوم قبضه اللّه عزّوجلّ إليه: «إنّي قد تركتُ فيكم أمرين لنتضلّوا بعدي ما إن تمسّكتم بهما كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي، فإنّ اللطيف الخبير قد عهد إليّ أنّهما لنيفترقا حتّي يردا عليّ الحوض كهاتين و جمع بين مسبّحتيه و لا أقول كهاتين و جمع بين المسبّحة و الوسطي فتسبق إحداهما الاُخري فتمسّكوا بهما لاتزلّوا و لاتضلّوا و لاتقدّموهم فتضلّوا»(الكافي، ج 2، ص 415). در روايت ديگر نيز از پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم چنين آمده است: «إنّي تاركٌ فيكم الثقلين كتاب اللّه وعترتي أهل بيتي فإنّهما لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض»(بحار الانوار، ج 23، ص 133؛ ر.ك: الدر المنثور، ج 7، ص 349).