فرمودید مرگ سخت است.چگونه دلتان می آید نیکو کاران را از زن و فرزندانشان جدا کنید و به کام مرگ ببرید؟
-البته من و یاران من،با مومنین رفیق و دوست هستیم اما این مانع نمی شود که او را به عالم دیگر منتقل نکنیم.افراد خوبی را که نگران مال و فرزند خود باشند با نشان دادن مقامشان در بهشت،راضی می کنیم.آنها با دیدن نعمتهای بی نظیر و شگفت آور بهشتی،هر قدر هم هراس از آینده اموال و زن و فرزند خود داشته باشند،با رضایت تن به مرگ می دهند.و ایت مسئله الان برای شما و خوانندگانتان قابل درک نیست.
البته کافران هم اظهار نگرانی می کنند و می گویند:ما زن و فرزند و اموال خود را به چه کسی واگذار کنیم؟که در جواب می گوییم:آنها را به دیگران بدهید و هر چه سریعتر از دنیا بیرون بیایید که جهنم(برزخی) در انتظار شماست.
--چرا به نظر شما مردم از مرگ می ترسند؟
-این یک مسئله طبیعی است،زیرا می خواهد از دنیایی با آنهمه آرزو جدا شده و به تنهایی رهسپار عالم دیگر شوند.اما گروهی ترسشان به این جهت است که دنیای خود را آباد و آخرت خود را خراب کرده اند.
این نکته هم قابل تذکر است که حتی افراد توبه کننده،از ترس ملاقات با من،دل نازک می شوند و این خوب است.
-جا دارد نکات ایمنی سفر مرگ را برایمان بفرمایید.
-در هر سفری توشه لازم است،بهترین توشه برای آخرت، تقواست.یعنی انجام واجبات،دوری از حرامها و رعایت اخلاق.آسانی این سفر بسته به توشه وعملی است به جا گذاشته اید،بنابراین تا به عملتان مطمئن نیستیددرخواست سفر مرگ نکنید.
این نکته را هم بگویم که هر قدر بتوانید دلبستگی به دنیا را کم کنید،مرگ برایتان آسان تر است و برای بدست آوردن این حالت باید زیاد،یاد مرگ کنید.به این نکنه که گفتم توجه کنید ،بسیار مهم است.
-با عرض معذرت، آیا شما هم مرگ دارید؟
-بله،من هم مردنی هستم،در مرحله اول همه مخلوقات میمیرند مگر مگر فرشتگانی که عرش الهی را حمل می کنند و جبرییل و بنده.آنگاه خداوند به فرشتگان حامل عرش و جبرییل می فرماید که بمیرند و می میرند،آنگاه به بنده می گوید که بمیرم و من هم خواهم مرد.بعد از آن خدا ندا می دهد:کجایند کسانی که برای من شریک قائل بودند،این ملک با عظمت امروز از آن کیست؟و خود در جواب می فرماید:برای خدای یکتای بی همتا.
-اصولا برای گرفتن جان آدمیزاد،اجازه هم می گیرید؟
-من محتاج به اجازه هیچ کس نیستم،تنها در گرفتن جان رسول خدا(ص) از او اجازه خواستم و بعد از او نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلان هم چنین چیزی اتفاق افتاده است و غیر دو مورد،نه اتفاق افتاده و نه اتفاق خواهد افتاد.
در مورد بقیه مردم،ما روزی 5 بار به منازل آنها سر می کشیم و به محض اینکه مرگ آنها فرا رسیده باشد،بدون تاخیر،کار خودمان را انجام می دهیم.و این رفت و آمد همچنان ادامه دارد تا هیچ کس از اهل خانه باقی نماند.
-شما که با مرگ سر و کار دارید،فکر می کنید مرگ،یعنی چه؟
-مرگ یعنی جدا یی روح از بدن.
-کمی توضیح دهید.
-ببینید،انسانها در رحم مادر رشد اولیه خود را آغاز کرده و بعد از مدتی روح الهی در آن دمیده می شود.در دنیا علاقه این دو به هم شدیدتر می شود،هنگام مرگ ما وظیفه داریم این دو را از هم جدا کنیم.طبیعی است که این جدایی برای آنها سخت خواهد بود.در هر صورت روح را از بدن جدا می کنیم اما آن دو هنوز هم به هم می اندیشند تا جایی که روح به دنبال جسد خود حرکت می کند و در گورستان حضور پیدا می کند.
این علاقه به حدی است که گاهی روح پس از جدایی،از ما می خواهد که دوباره به بدن بلز گردد و ما هم در جواب می گوییم که روز قیامت باز خواهید گشت.این علاقه تا جایی است که گاهی روح پس از جدایی،طلب جزای خیر می کند برای جسدش،به خاطر انجام طاعات و عباداتش و جسد هم متقابلا روح را دعا می کند.
-شده روحی را پس از جدا کردن به بدن باز گردانید؟
-البته قاعده کلی این است که روح در دنیا دیگر به بدن باز نگردد اما اگر خداوند دستور دهند مسلما قابل بازگشت خواهد بود.
-آیا چنین اتفاقی افتاده است؟
-بله و بسیاری از نمونه هایش معروف است،مثلا زنده شدن حضرت عزیز پس از صد سال جدایی روح از بدنش یا مثلا گروهی از بنی اسرائیل که هب خاطر ترس از وبا و طاعون فرار کردند اما سرانجام به همان امراض مردند تا اینکه روزی حضرت حزقیل پیامبر که از آنمسیر عبور می کرد از خدا خواست که آنها زنده شوند و چنین هم شد،یا داستان مقتول بنی اسرائیل که به دستور حضرت موسی علیه السلام گاوی را کشتند و قسمتی از بدن آن را به بدن مرده زدند و به اذن الهی به مقتول جانش را برگرداندیم و آنگاه قاتل خود را معرفی کرد،و یا مرگ نمایندگان بنی اسرائل که برای دیدن خدا به کوه طور رفتند و بعدا به درخواست حضرت موسی دوباره زنده شدند،و یا زن مرده ای که تازه روحش را گرفته بودیم که امام سجاد علیه السلام به ما دستور داد روح را برگردانیم و ما اطاعت کردیم،یا داستان آن جوان کربلایی که جانش را گرفتیم و روحش را بالا بردیم،وسط راه پیام دادند که به خاطر توسل مادرش به امام حسین علیه السلام،سی سال عمر او اضافه گردید،ما روح را به جسد برگرداندیم. و حتما این را هم می دانید که هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام گروهی زنده می شوند تا آن حضرت را یاری کنند.
-از سرنوشت روح پس از جدایی از بدن چه خبر؟
-ابتدا از سرنوشت بدن بگویم که به محض جدا شدن روح از آن،پوسیدگی آن شروع می شود.مدت زمانی که بدن کاملا پوسیده و متلاشی شود نسبت به افراد متفاوت است،حتی برخی از اجساد هرگز نمی پوسند مانند اجساد اولیا خدا.و اما در مورد روح،لحظاتی را در بهت و حیرت به سر می برد و فکر نمی کند که وارد عالم جدیدی به نام((برزخ )) شده است.در برزخ هم اگر از نیکو کاران باشد در ((وادی السلام)) جای می گیرد و اگر از بدکاران باشد در ((برهوت)) باید عذاب بکشد.اما به طور کلی،روح پس از جدایی از بدن باید در محضر الهی حاضر شود.
-فکر می کنید عقیده مردم درباره شما چیست؟
-با توجه به ماهیت کار من و شدت عملی که در وظیفه ام دارم،بدیهی است که مردم از من بترسند تا آنجا که گاهی افراد خشن و وحشتناک را به من تشبیه کرده و می گویند:فلانی مثل عزراییل است.به خاطر پیش بینی همین قضیه بود که در همان روزهای نخستین وظیفه ام،به خداوند متعال عرض کردم و با گریه هم گفتم که:اگر من با این شدت جان آدمیزاد را بگیرم،آنها از من بدشان می آید،خداوند هم در جواب فرمود:اسباب و عللی برای مرگشان فراهم می کنم که از تو غافل شده و علت مرگ را آن اسباب بدانند،مانند:تصادفات ،افتادنها،سرطانهاو امراض مختلف دیگر.با این حال عده ای مرا سبب مرگ می دانند و ممکن است به من روی خوش نشان ندهند،به خصوص در آن لحظات اولیه که عزیزی را از دست داده باشند و زبان به شکوه و شکایت می گشایند.
-عکس العمل شما چیست؟
-در چنین مواقعی بر سر آنها فریاد می زنم و می گویم:چرا شما این طور هستید، من که به او ستم نکرده ام. ما و شما پیش خدا یکی هستیم ،اگر خدا به شما دستور دهد جان مرا بگیرید ،شما انجام وظیفه می کنید،من هم همین طور هستم.رزق او از دنیا تمام شده بود،حال شما بر این مصیبت صبر کنید و از خداوند اجر بگیرید.
-شنیده ام هنگامی که شما قبض روح می کنید،شیطانها هم در آنجا حاضر می شوند،آنها چه هدفی دنبال می کنند؟
-این خبر درست است.شیطانها که از سربازان ابلیس هستند،هنگامی که به موفقیت کامل می رسند که بتوانند مومنی را بی ایمان کنند.آنها در طول زندگی تلاشهای وسیعی را در این راستا انجام می دهند که در بسیاری از اوقات،گوشه های از ایمان او را می گیرند اما گرفتن ایمان به طور کامل کار سختی است.
شیاطین هنگام مرگ مومن،آخرین تلاشهای خود را صرف می کنند و گاهی موفق می شوند.اینکه نیکوکاران همیشه دعا می کنند که عاقبت به خیر شوند یعنی همین،یعنی با ایمان از دنیا بروند،هنگام مرگ تسلیم خدا باشند نه تسلیم شیطان هنگام مرگ دقیقه 90 زندگی بلکه پایان وقت اضافه آن است،مهم این است که در این لحظات برده های ایمان خودتان را به باخت تبدیل نکنید.
-خبر دیگری که شنیده ایم راجع به حضور ائمه اطهار علیهم السلام است.لطفا در این باره هم کمی توضیح دهید؟
-همه انسانها هنگام مرگ،رسول خدا و علی علیهما السلام را خواهند دید.طبیعی است که نیکان از این ملاقات خوشحال می شوند اما بدکاران به شدت افسرده و ناراحت می شوند.زیرا در آن لحظه،گمراهی خود را با تمام وجود درک می کنند و افسوس می خورند که چرا عمر خود را در مسیر شیطان سپری کردند نه در مسیر خدا و اولیا الهی.البته برای بعضی از خوبان هم حضور همه معصومین علیهم السلام دیده شده است.
گاهی هم برخی از نیکان که از رفتن به آخرت هراس دارند به آنها می گوییم که چشمان را باز کنند و در آن لحظه رسول خدا و ائمه هدا را می بینند،آنگاه با اشتیاق به استقبال مرگ می آیند.