شاه كليد انگليسي(جریان شناسی حلقه انحرافی و اصلاح طلبان)
با سلام
از همه دوستان عزيز تقاضا دارم ضمن مطالعه فايل پي دي اف آن را به ديگران نيز توصيه كنند
شاه کلید انگلیسی
امروز، تمدن غرب بواسطه تناقض ها، بی منطقی ها، زورگویی ها و بی اعتنایی به اصول انسانی در معرض سقوط و سرنگونی قرار گرفته است. دنياى غرب از دو سه قرن قبل از اين به دانش برتر و فناورى برتر دست يافت و سوراخ دعاى ثروت و انباشت ثروت را پيدا كرد. تفكرات فلسفىِ اجتماعى گوناگونى پديد آمد؛ «ليبراليسم» مبتنى بر تفكر ا ومانيستى، فكر دموكراسى و امثال اينها. بشر در سايه تفكر «اومانيستى» و در جهت نظامهاى انسانگرا نه فقط به انسانيت دست نيافت، به آسايش دست نيافت، بلكه بيشترين جنگها، بيشترين كشتارها، بدترين قساوتها، زشتترين رفتارهاى انسان با انسان در اين دوره به وجود آمد.
حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای
اشاره:
کتاب «شاهکلید انگلیسی» نوشته «پیام فضلینژاد» جلد 50 از سری کتابهای «نیمه پنهان» و از تولیدات «دفتر پژوهشهای موسسه کیهان» است که از امروز در صفحه پاورقی منتشر میشود. این کتاب محصول جدیدترین پروژه پژوهشی آقای فضلینژاد در «کیهان» و جلد دوم از مجموعه «تاریخ اندیشه سیاسی معاصر» است که ادامة کتاب «ارتش سری روشنفکران» (جلد 45 نیمه پنهان) به شمار میرود.
نویسنده، کتاب جدید خود را با رسالهای شامل 3 فصل درباره «فلسفه کودتای سرمایهداری» آغاز میکند. این رساله با محوریت «تاریخ انگلیس» به عنوان زادگاه فکر دموکراسی سکولار نوشته شده و در آن زندگی و حرفه 3 فیلسوف برجسته انگلیسی که تاثیر عمیقی بر اندیشه سیاسی روشنفکران و اصلاحطلبان در ایران گذاشتهاند، بازخوانی انتقادی شده است. «سرفرانسیس بیکن» فیلسوف فراماسون که یکی از پیشروان فکر سکولاریسم علمی است، «توماس هابز» فیلسوف ماتریالیست که اولین رساله روشمند در علم سیاست را نوشته و بالاخره «جان لاک» پدر جامعه مدنی و از برجستهترین ایدئولوگ سکولاریسم سیاسی، سه فیلسوفی هستند که فضلینژاد به مقایسة تطبیقی آراء و تئوریهای آنان با دیدگاههای سران اردوگاه اصلاحطلبان مانند «سید محمد خاتمی» و «عبدالکریم سروش» پرداخته است. این رساله بازخوانی تئوری و عمل در فلسفه انگلیسی برمحور نتایج سیاسی این تفکر است؛ تفکری که از دل آن فلسفه ماتریالیسم و فکر سکولاریسم درآمد و در نهایت پایهگذار «دموکراسی مدرن» شد، اما نویسنده برای نخستین بار با ارجاعات فراوان فلسفی، تاریخی و سیاسی اثبات میکند که «حکومت دموکراتیک مدرن» از حیث ماهیت چیزی جز یک «سلطنت مشروطه سکولار» نیست.
انگیزه نوشتن رسالة «فلسفه کودتای سرمایهداری» 4 سال پیش در زمانی پدید آمد که ابتدای بروز و ظهور «فتنه سبز» مقام معظم رهبری در 29 خرداد 1388 ابتدا فرمودند «من دست دولت خبیث انگلیس را در این حوادث میبینم» و سپس در 15 شهریور همان سال با «دشمن» دانستن «تفکر مادی» و «گرایش مادیگری» فرمودند «با شجاعت وارد نقد علوم انسانی غرب شوید.» ارجاع حضرت آیتالله خامنهای به علوم انسانی غرب و خصوصاً تفکر انگلیسی و نتایج حاصل از آن در تحلیل ماجرای فتنه 1388، انگیزه اصلی تعریف و تعقیب پروژه بازخوانی فلسفه انگلیسی بود و از این رو در رسالة حاضر به مقایسه تطبیقی برخی از وجوه فتنه سبز 1388 با اصول کودتای سبز انگلیسی پرداخته شده است.
نویسنده کوشیده است تا از حیث آکادمیک رسالهای منظم و روشمند را با ارجاع به متون اصلی و اندیشههای اصیل و بنیادین فلاسفة انگلیسی بنویسد؛ هرچند تلاش فضلینژاد معطوف به آن بوده تا با توجه به دامنة گستردة بحث، از یک سبک نگارش یکنواخت به شدت پرهیز کند و بدینترتیب، از سبکهای روایی مختلف مستند و داستانی در توصیف فضای سیاسی انگلیس در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی استفاده کرده است. از این رو، مطالعة این رساله به مخاطبان عام و علاقهمندان به مطالعة حوادث سیاسی توصیه میشود. البته مطالعه رسالة «فلسفه کودتای سرمایهداری» را بیش از همه باید به چند دلیل به دانشجویان رشتههای «علوم انسانی» توصیه کرد. یک دلیل عمده این است که شناخت «ایدئولوژی سرمایهداری» یکی از لوازم اصلی برای تحلیل حوادث سیاسی معاصر است و عدم درک تخصصی آن میتواند زمینهساز تحلیلهای نامعقول از روند رویدادهای جامعه ایران شود. از این رو، اثر حاضر به مخاطبان کمک میکند تا به نحو روشمندی با زادگاه دموکراسی و چگونگی پیدایش تئوریهای اصلاحطلبانه مانند «جامعه مدنی» و «سکولاریسم سیاسی» و «لیبرالیسم» آشنا شوند. این رساله در 3 فصل «سگهای پاسبان»، «جاسوسی آکادمیک و جنگ ایدئولوژیک» و «کودتای باشکوه ماسونها» از امروز در کیهان منتشر خواهد شد.
کتاب «شاهکلید انگلیسی» همچنین به تبارشناسی جریانهای سیاسی معاصر ایران از دهه 1360 تا 1390 در بخش «تاریخ سری کودتای سبز» میپردازد. این بخش نیز شامل سه فصل است و با «رازهای سروش و خاتمی» آغاز میشود. در فصل اول، نویسنده زندگی و حرفة «عبدالکریم سروش» و «سیدمحمد خاتمی» را به عنوان شاخصترین چهرههای اصلاحطلبی سکولار بررسی میکند که شامل ناگفتههای زیادی از رویدادهای 2 دهه اول انقلاب اسلامی است. یکی از جذابترین بخشهای این فصل، بازخوانی تاریخ روزنامه کیهان است و دسترسی نویسنده به آرشیو دفتر پژوهشها و ارجاع وی به منابع اصیل و منتشر نشده، آن را خواندنی میکند. در فصل دیگر «شاهکلید انگلیسی» به تبارشناسی «حلقه انحرافی دولت» پرداخته شده است و آرایش فکری- سیاسی این حلقه را ترسیم کرده است. نام این فصل «میدان مین دولت دهم» و روایتی از «اسفندیار رحیم مشایی» سرکردة حلقه انحرافی است که در لا به لای آن به بازخوانی مهم ترین حوادث سیاسی تا سال 1392 پرداخته شده است.
خوانندگان صفحه پاورقی روزنامه «کیهان» پیش از این از پیام فضلینژاد کتابهای «شوالیههای ناتوی فرهنگی» (جلد 30 نیمه پنهان) در سال 1386 و «ارتش سری روشنفکران» (جلد 45) را خواندهاند؛ کتابهایی که هر یک در زمان انتشار خود بحثهای فراوانی را موجب شد و استقبال خوانندگان را در پی داشت. کتاب «شاهکلید انگلیسی» نیز برای نخستین بار در صفحه «پاورقی نیمه پنهان» روزنامه «کیهان» منتشر میشود و خرداد امسال روانه بازار کتاب خواهد شد. منابع و ارجاعات این کتاب فراوانند و به روال سابق «دفتر پژوهشهای موسسه کیهان»، مخاطبان برای مطالعه اسناد و منابع و ارجاعات اثر میتوانند به نسخه چاپی کتاب مراجعه کنند.
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
دانلود فايل [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
جنبش سبز :از لندن تا تهران * 1388.ش در ايران و 1688. م در انگلستان: جنبش سبز از درون ميخانهها برخاست تا کودتاي سرمايهداران به ثمر بنشيند. تاريخ جاسوسي و کودتاها، پر از تشابهات شگفتانگيز است. چه کسي ميتوانست بينديشد که 320 سال پس از «کودتاي سبز» سرمايهداران انگليسي، اصلاحطلبان ايراني آن را يک «انقلاب باشکوه» و «روايت درخشانگذار به دموکراسي» بنامند،3 چنانکه درصدد بازآفريني آن واقعه در کشورشان برآيند؟! * قياس دين اسلام با آئين کاتوليک که مدام توسط 2جناح «روشنفکران سکولار» و «روشنفکران ديني» در ايران تکرار ميگردد، از درون آراء لاک برخاست و همچنان الگوي تحليلي «جامعهشناسي دين» در غرب است. به همين خاطر، غربيان ميپندارند با همان استراتژي «جنگ علم عليه دين» که ريشه آئين کاتوليک را زدند، ميتوانند بنيان اسلام را نيز براندازند. · هدفم از نوشتن رساله اين است تا تاج و تخت پادشاه دوباره برگشته ما، اين منجي بزرگ سلطنت، يعني ويليام سوم فعلي، تثبيت شود.1
جان لاک، دو رساله درباره حکومت
دانلود قسمت دوم [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
«حزب کارگزاران» براي انتخابات چه شعاري را برگزيد؟!
زنده باد سرمايهداري
* محمد قوچاني مهرماه 1383 در سرمقاله روزنامه شرق با تيتر «مرده ريگ سلطنت» نوشت که امروز مردم اَشکال «جمهوريت و مشروطيت» نظام سياسي را ميشناسند و ديگر به ساختار يک «نظام سلطنتي» تن نميدهند، اما 3 سال بعد در آذر 1386 دوباره مقالهاي با همان تيتر «مرده ريگ سلطنت» در هفتهنامه شهروند امروز به چاپ رساند و اينبار ماهيت خبيث «سلطنت انگلستان» را ستود: يک تيتر بر پيشانيِ دو مقاله با دو معناي سراپا متعارض در فاصلة 3 سال.
* حزب کارگزاران ايران با استناد به آراء اين فراماسونر انگليسي شعار تبليغاتياش را برگزيده بود و آن را با تيتر درشتِ قرمز رنگي در هفتهنامهاش منتشر کرد: زندهباد سرمايهداري. اين رويکرد تا آنجا ادامه يافت که ميرحسين موسوي نه تنها در هنگام مبارزات انتخابات رياست جمهوري 1388 با تکيه بر الگوي اين حزب و همراه با هواداران رژيم سرمايهداري در ساماندهيِ گروهک موسوم به جنبش سبز مشارکت کرد، بلکه با جعل تاريخ صريحاً از مشارکت پيامبر و سرمايهداران براي اداره حکومت اسلامي سخن گفت.
برتراند راسل معتقد است نظريههاي سياسي لاک پس از استقرار در انگلستان در قانون اساسي آمريکا و قانون اساسي فرانسه (1871 .م) تجسم يافته است. بر همين مبنا، اصلاحطلبان که مانند کمونيستها نگاهي جبري به رخدادهاي تاريخي دارند، فکر ميکنند راه رسيدن به آرمانشهر آمريکا تنها از مسير بازسازي تاريخ غرب مدرن در ايران ميگذرد و چون «کودتاي سبز انگلستان» را «اولين انقلاب مدرن» و جان لاک را «پيامبر» چنين انقلاب باشکوهي ميدانستند، خيال بازسازي آن فرآيند را در سر داشتند.
دانلود فصل سوم [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
فرهنگ زندگي متأثر از «تفسير» ما از زندگي است و هر هدفي را براي زندگي تعيين كنيم، «سبك خاصي» را به همراه ميآورد.... مي شود اين بخش را به منزلهى «بخش نرمافزارى تمدن» به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سختافزارى به حساب آورد. اگر ما در اين بخشى كه متن زندگى است، پيشرفت نكنيم، همهى پيشرفتهائى كه در بخش اول كرديم، نمي تواند ما را «رستگار» كند؛ نمي تواند به ما امنيت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان كه مىبينيد در دنياى غرب نتوانسته... اصل قضيه اين است كه ما بتوانيم متن زندگى را، اين بخش اصلى تمدن را اصلاح كنيم. البته در انقلاب، در اين بخش، پيشرفت ما چشمگير نيست؛ در اين زمينه، ما مثل بخش اول حركت نكرديم، پيشرفت نكرديم. خب، بايد آسيبشناسى كنيم؛ چرا ما در اين بخش پيشرفت نكرديم؟2
در دوران وزارت ارشاد خاتمى، اين وزارتخانه تبديل به يك سازمان حزبى براى افراد همفكر وى شد كه به صورت سازمان پنهان در سال ۱۳۷۶ موجب حضور خاتمى در انتخابات هفتمين دوره رياستجمهورى گرديد. خاتمى براى حفظ اين سازمان پنهانى، پس از استعفا از وزارت ارشاد ـ كه درنتيجه اعتراضات مردم و علما در برابر تهاجم فرهنگى به انقلاب از دريچه وزارت ارشاد رخ داد ـ درخواست مجوز نشريهاى با عنوان آيين۳۶ كرد.
درخواست مجوز مجله آيين، منجر به تشكيل حلقه آيين شد. چرا كه اين مجله تا سال ۱۳۸۲ هرگز منتشر نشد ولى جلسات حلقه آيين به طور هفتگى در منزل يكى از اعضا تشكيل مىشد.
در حلقه آيين چهرههايى چون هادى خانيكى، سعيد حجاريان، مصطفى تاجزاده، محسن امينزاده، عباس عبدى، محسن كديور و محمدرضا خاتمى حضور داشتند. آنان در جلسات هفتگى خود موضوعاتى مانند: مردمسالارى، حقوق بشر، آزادى و جامعه مدنى و . . . را مورد بررسى قرار مىدادند.۳۷
خاتمى با حكم هاشمى رفسنجانى رئيس كتابخانه ملى شد، امّا اعضاى حلقه آيين كه گرايش هاي سياسى در آنان موج مىزد، خاتمى را براى حضور در انتخابات هفتم رياستجمهورى آماده كردند. هرچند شخص خاتمى در ابتدا تمايلى براى حضور نداشت، امّا دو جريان كلّى در ترغيب وى براى حضور در انتخابات رياستجمهورى هفتم نقش داشتند.
محمدرضا خاتمى در اينباره مىگويد: «دو جريان كلى را بايد در ترغيب آقاى خاتمى درنظر بگيريم. يك جريانى كه عمدتآ سياسى بودند مانند برخى از دوستانى كه همان زمان در دولت آقاى هاشمى حضور داشتند. اينها صرفآ انگيزه سياسى داشتند. اين گروه فكر مىكردند تداوم جريان مخالف مىتواند امكان سياستورزى در داخل كشور را از بين ببرد. گروه دوم، كسانى بودند كه فكر مىكردند اگر آقاى خاتمى نيايد، دستاوردهاى آن جريان از بين مىرود. اين دسته منافع سياسى مثل نجات انقلاب، زدودن چهره خشونت از دين و . . را پيگيرى مىكردند».۳۸ وى در ادامه مشخصتر توضيح مىدهد: «مجموعه نيروهايى كه آن زمان به عنوان نيروهاى خط امام شناخته مىشدند. آنها كسى را نداشتند و احساس مىكردند اين انتخابات مىتواند عرصه قدرتنمايى باشد. آنها احساس مىكردند با آمدن آقاى خاتمى مىتوانند يك دوره تجديد قوا و اعتبار سياسى خود را حفظ كنند. گروه دوم جمعى بودند كه در كنار آقاى خاتمى و حول رشد و ترويج آن انديشه و گفتمان، آقاى خاتمى را به حضور تشويق و ترغيب مىكردند، نه به عنوان اين كه رئيسجمهور شود. اصلا در ذهن آنها اين مسأله نبود و حتى خيلى از آنها مىگفتند: اگر آقاى خاتمى رئيسجمهور بشود، رئيسجمهور خوبى نيست . . . اين دو جريان كلّى بودند كه در ترغيب آقاى خاتمى با دو هدف كاملا متفاوت حضور داشتند. برآيند اين دو نيرو، كه البته من سهم اصلى را به عهده نيروهاى سياسى مىگذارم، ترغيب آنها سبب شد كه آقاى خاتمى وارد اين عرصه بشود».۳۹
بدين ترتيب اعضاى حلقههاى كيان و آيين در ستاد انتخاباتى سيد محمد خاتمى حلقه زدند و تمام تلاش خود را براى به دست گرفتن قدرت و يا مطرح شدن در سطح جامعه انجام دادند.
محمدرضا خاتمى (برادر سيد محمد خاتمى) در اين باره مىگويد : «تمام هدف اصلاحطلبان و چهرههاى حلقه آيين از مطرح كردن خاتمى در انتخابات رياستجمهورى ۱۳۷۶، كشاندن عقبه تئوريك حلقه آيين در متن جامعه و طبيعتآ رسانهها بود».۴۰
بهترين وسيله براى اين منظور، اظهارنظرهاى خاتمى و برخى نزديكانش بود كه در روزنامههاى منعكسكننده آراء اعضاى حلقه آيين ـ كيان و سلام بيان مىگشت، بويژه در سالهاى نزديك شدن به انتخابات هفتم رياستجمهورى اين افاضات بيشتر و بيشتر شد و خاتمى را به حلقه اتصال كيان و آيين تبديل كرد.
مطرح كردن مباحث تئوريك و بنيادى مانند ولايت فقيه، جامعه مدنى و توسعه سياسى و باز تعريف آن در قالب برنامههاى انتخاباتى از اصلىترين مباحث آن روز بود و نشان از تغيير خاتمى داشت.
خاتمى كه زمانى ولايت فقيه را امرى اعتقادى و فراتر از قانون اساسى مىدانست، ديگر ولايت فقيه را نه يك امر اعتقادى، بلكه موضوعى قانونى عنوان مىكرد. وى در جمع مردم نقده در فروردين ۱۳۷۶ حتى اقليتى را كه اعتقادى به ولايت فقيه ندارند، ملزم به رعايت اين اصل قانونى دانست و گفت: «در اين نظام ممكن است اقليتى نيز معتقد به ولايت فقيه نباشند ولى همين عده هم بايد براى دفاع از حق شهروندى خود تابع سيستم و نظام باشند».۴۱ خاتمى كه پيشتر مىنوشت ولايت فقيه، اصلى در كنار اصول ديگر نيست، بلكه زيربنا و بنياد نظامى است كه امت اسلامى اينك به سوى آن روان است، اكنون از پذيرفته بودن ولايت فقيه در چارچوب قانون اساسى سخن مىگفت. او ولايت فقيه را نظر فقهى امام(ره) مىخواند، امّا بعدها ثابت كرد كه براحتى مىتواند نظرات فقهى امام را پايان يافته اعلام كند. خاتمى در سال ۱۳۷۶ با اين استدلال كه حكم اعدام سلمان رشدى ـ نويسنده كتاب موهن آيات شيطانى ـ نظر فقهى امام(ره) بوده است، آن را پايان يافته اعلام كرد و مهر تاريخ گذشتگى به آن زد تا به زعم خود روابط ايران و غرب را بهبود بخشد.۴۲
خاطرهاى از رهبر معظّم انقلاب درباره اصرار خاتمى بر محدود شدن ولايت فقيه به قانون اساسى، به خوبى تلاشهاى خاتمى را براى بازتعريف نقش و جايگاه ولىّ فقيه نشان مىدهد :
«جناب آقاى خاتمى . . . وقتى سال ۷۶ مىخواستند كانديداى رياستجمهورى شوند، آمدند پيش بنده و گفتند كه بنده عقيدهام اين است كه رهبرى بايست در چارچوب قانون اساسى عمل كند. بنده به ايشان گفتم بسيار مطلب خوبى است ولى شما جناب آقاى خاتمى كسى خواهى بود كه در آينده بيشترين تقاضاها را براى استفاده از اختيارات فراتر از قانون اساسى رهبرى جهت حل مشكلات كشور خواهيد داشت. در طول سالهاى رياستجمهورى، ايشان بارها نامه مىزدند كه فلان مطلب را تنها شما مىتوانيد حل نماييد و بنده مىنوشتم كه با توجه به اين كه درخواست شما در چارچوب قانون اساسى نيست، مكتوب بنويسيد كه موضوع از طريق اختيارات فراتر از قانون اساسى رهبرى حل شود و ايشان بارها و بارها چنين مطلبى را مكتوب نمودند».۴۳
موضوع ديگر نيز «جامعه مدنى» بود كه به گفته محمدرضا خاتمى (برادر سيد محمد خاتمى) توسط شخص محمد خاتمى در حلقه كيان مطرح و پرورده شده بود.۴۴ گرچه سيد محمد خاتمى اوّلين مقام سياسى بلندپايه كشورمان بود كه جامعه مدنى را مطرح مىكرد، امّا در گذشته كسانى مانند: پرويز پيران، عبدالعلى رضايى، حسين بشيريه در مجلات و نشريات علوم سياسى و اجتماعى كشور مطرح كرده بودند. اين افراد بر اين باور بودند كه تغيير نظام سياسى در ايران از طريق انقلاب، لزومآ به دموكراسى ختم نمىشود و ساختار كهن استبدادى ايران به گونهاى است كه به طور بسيار ظريف در نظام سياسى جديد نيز باز توليد مىشود. آنان علّت بازتوليد استبداد در ايران را ضعف جامعه مدنى در برابر گستره اقتدار دولت مىدانستند و بر اين باور بودند كه نيروهاى هواخواه دموكراسى بايد به جاى چالش و ستيز با نظام به منظور سرنگونى آن، به نهادسازى در عرصه عمومى مبادرت كنند تا جامعه را در برابر اقتدار نظام تقويت كرده و از آن به عنوان پيشدرآمد ليبرال دموكراسى غربى بهره گيرند.۴۵
هرچند خاتمى در سخنرانى خود در هشتمين نشست سران سازمان كنفرانس اسلامى در تهران، جامعه مدنى مورد نظرش را با جامعه مدنى برگرفته از تفكرات فلسفى يونانى تفاوت دانست و آن را از حيث تاريخى و مبانى نظرى ريشه در مدينهالنبى خواند۴۶ ، ولى اعضاى حلقههاى كيان، آيين، سلام و ديگر حاميان خاتمى كه به اسلام منهاى سياست دل خوش داشتند، اينگونه فكر نمىكردند. احمد زيادآبادى (روزنامهنگار) در اينباره مىگويد: «خاتمى براى فرار از انتقادات و براى ساكت كردن منتقدين، رنگ دينى روى اين ايده غربى مىپاشيد، او اين مفهوم را از محيطهاى روشنفكرى به سطح كلان جامعه منتقل كرد».۴۷
خاتمى بدون اظهار اين كه جامعه مدنى مد نظرش چه رابطهاى با غرب خواهد داشت، مدام از حقّ سرنوشت مردم در جامعه مدنى دم مىزد. او معتقد بود: «جامعه مدنى يعنى جامعهاى كه در آن انسانها حقّ دخالت در سرنوشت خود را دارند، حكومت را بر سر كار مىآورند، حكومت را مورد بازخواست قرار مىدهند و بر آن نظارت مىكنند، در جامعه مدنى حريم خصوصى و عمومى از يكديگر تفكيك مىشود. حكومت اسلامى نيز حكومتى است كه مردم آن را بر سر كار مىآورند».۴۸
وى همچنين جامعه مدنى را به قانون اساسى گره زده و مىگويد: «بايد جامعه مدنى را بر محور قانون اساسى به عنوان عامل وفاق ملى و چارچوب ساختار سياسى كشور نهادينه كرد».۴۹
خاتمى ضمن بيان اين كه دولت بايد براى همه كسانى كه قانون اساسى را پذيرفتهاند امنيت لازم را ايجاد و از آنها دفاع كند، به نقش رئيسجمهور در جامعه مدنى اشاره مىكند و مىگويد: «رئيسجمهورى نقش بسيار مهمى در بسط جامعه مدنى، شكلگيرى نهادهاى جامعه مدنى، آشنا شدن مردم با حقوق خودشان و اين كه خودشان از حقوق خودشان دفاع كنند، دارد».۵۰
مفهوم ديگرى كه خاتمى از آن در رقابتهاى انتخاباتى بهره جست، واژه «توسعه» بخصوص «توسعه سياسى» بود. خاتمى در سخنرانيهاى انتخاباتى خود نياز اصلى كشور را توسعه همهجانبه و پايدار و متوازن مىدانست كه بايد در همه عرصههاى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و علمى تحقق يابد. در اين رابطه كه خاتمى نمىتوانست دلدادگى خود به غرب را پنهان كند، توصيه مىكرد كه بايستى از بينش و منش غرب در توسعه پيروى كرد. خاتمى درباره توسعه مىگويد: «توسعه به معناى امروزش، ميوه يا شاخ و برگ تمدن جديد است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به اين معنا سخن كسانى كه مىگويند ابتدا بايد خِرَد غربى را پذيرفت تا توسعه بيايد، سخن بيراهى نيست و اين سخن را كامل كنم كه علاوه بر خِرَد و بينش غرب بايد منش غربى متناسب با اين بينش را نيز پذيرفت».۵۱
پی نوشت:
۳۶- انتشار نشريه آيين با نامزدى سيد محمد خاتمى در انتخابات هفتم رياستجمهورى به تعويق افتاد. امّا سرانجام در سال ۱۳۸۲ با صاحبامتيازى حزب مشاركت ومديرمسئولى محمدرضا خاتمى و سردبيرى هادى خانيكى انتشار يافت.
۳۷- آسيبشناسى حزب مشاركت ايران اسلامى، سلمان علوىنيك، مركز اسناد انقلاب اسلامى.
۳۸- گفتگوى حسين سليمى با محمدرضا خاتمى، ويژهنامه روزنامه ايران، به تاريخ۱۱/۴/۱۳۸۴.
۳۹- گفتگوى حسين سليمى با محمدرضا خاتمى، ويژهنامه ايران، به تاريخ ۱۱/۴/۱۳۸۴.
۴۰- وبگاه رجانيوز، به تاريخ ۱۲/۱۰/۱۳۸۹.
۴۱- خبرگزارى جمهورى اسلامى، به تاريخ ۱۹/۱/۱۳۷۶.
۴۲- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
۴۳- هفتهنامه ۹ دى، به تاريخ ۴/۱۰/۱۳۸۹.
۴۴- روزنامه ايران، مرداد ۱۳۸۴.
۴۵- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.
۴۶- خبرگزارى جمهورى اسلامى، به تاريخ ۱۸/۹/۱۳۷۶.
۴۷- سوداى سكولاريسم، سيد ياسر جبرائيلى، خبرگزارى فارس.