صفحه 13 از 26 نخستنخست ... 34567891011121314151617181920212223 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 121 به 130 از 259

موضوع: ريشه ضرب المثل ها و اصطلاحات محاوره ای فارسی

  1. #121
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جیم شدن

    هرکس از جمعیتی بگریزد ویا به علت ارتکاب جرم وگناهی از انظار مخفی شود اصطلاحا میگویند :" فلانی جیم شده است " به جز ارباب اطلاع و تحقیق ، کمتر کسی می داند که جیم چیست و از چه عصر و زمانی ، این حرف ناظر بر اختفا شده است .
    بهلول ( به ضم با و سکون ها ) که به معنی گشاده رو و خوب آمده است و مردان اهل مزاح و بذله گو حاضرجواب و عاقل کهنه کار را به او تشبیه می کنند ، اگر چه به ظاهردیوانه می نمود ولی از عقلا و خردمندان روزگار بوده است .
    در تذکره ها بهلول زیاد داریم ولی بهلول معروف ومورد بحث همان شخصیتی است که در زمان هارون الرشید می زیست و از شاگردان مخصوص امام جعفرصادق (ع) بوده است .
    بهلول از بستگان نزدیک وبه روایتی برادر مادری هارون الرشید بوده که با وجود این قرابت و انتساب به امام اول شیعیان و فرزندان بزرگوارش ارادت می ورزیده است . زادگاه او شهر کوفه ونام اصلیش را وهب بن عمرو نوشته اند .
    جنون و دیوانگی ظاهری او به این علت بوده که هارون الرشید برای بقای خلافت و حفظ مقام و قدرت خود تصمیم گرفت امام جعفرصادق(ع) را از میان بردارد و بهانه ها برمی انگیخت تا آن حضرت را به درجه شهادت برساند . چون به هیچ وسیله توفیق نیافت پس امام ششم را متهم به داعیه خروج کرده از فقهای زمان من جمله بهلول استفتاء به قتلش کرده است .
    بعضیها فتوا دادند ولی بهلول به دستور امام صادق(ع) تظاهر به جنون ودیوانگی کرد تا از او شرعا فتوی نخواهند .
    این روایت صحیح به نظر نمی رسد زیرا بعید است امام معصوم شخص عاقلی را صریحا امر کند که خود را به دیوانگی بزند. اصح روایات این است که چند تن از صحابه و دوستان خاص امام صادق (ع) به مناسبت علاقه و ارادت به آن حضرت تحت تعقیب قرار گرفتند و هارون به وسایل و دسایس مختلفه در مقام از بین بردن تمام علاقه مندان و محبان امام عصربرآمده بود .
    این عده از حضرت که آن موقع در مدینه به سرمی برد چاره جویی وکسب تکلیف کردند .
    امام جعفر صادق(ع) جواب آنها را با یکی از حروف الفبایی نمودار ساختند وآن حرف ج بود یعنی به طور رمز و سربسته پیام دادند که :" جیم شوید ".
    از آنجا که سوال کنندگان مجاز و مأذون نبودند بیش از این ازحضرت توضیح بخواهند زیرا عمال وجاسوسان خلیفه مراقب احوال بودند لذا پیام اختصاری حضرت را با همان ایجاز و اختصار که اصغاء کرده بودند به اطلاع علاقه مندانش در بغداد رسانیدند . هر کدام از آنان پیام امام صادق(ع) را به زعم خویش تعبیر کرده بدان وسیله از کید هارون نجات یافتند .
    بعضیها حرف ج را جلاء وطن دانسته عراق را ترک گفتند . عده ای منظور حضرت را جبل استنباط کردند و به کوهستانها پناه بردند ولی بهلول حرف ج را به جنون تعبیر کرده بر اسب چوبین سوار شده خود را به دیوانگی زد و باوجود آنکه زندگانی اعیانی داشت دست از تمام تجملات دنیوی کشیده خویشان و بستگان و سایر متعلقان را به هیچ شمرد و در طریق جنون و سرگشتگی که جنبه عرفانی آن در این مورد بیشتر قابل تأمل است به حقگویی و حقیقت جویی پرداخت وگمراهان و بی خبران را به صراط مستقیم انصاف و عدالت ارشاد و رهبری کرد .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #122
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جیک وبوکشان درست است

    هرگاه دو یا چند نفر با یکدیگر اتفاق نظر داشته باشند و مهمات و مشکلات امور را با توحید و تشریک مساعی حل و فصل کنند در چنین موارد گفته می شود : جیک و بوکشان درست است و یا به اصطلاح دیگر می گویند جیک وبوکشان یکی است یعنی : قبلا توافق کردند و می دانند چه می کنند .

    سابقا بازی سه قاپ از رایج ترین بازیها و تفریحات نیمه سالم در میان جوانان طبقه سوم و چهارم بوده است و هم اکنون نیز در گوشه و کنار حتی در جنوب شهر تهران معمول و متداول است .
    در این بازی فقط سه قاپ مورد استفاده قرار می گیرد وهر قاپ چها گوشه غیر منظم دارد که یک طرف آن محدب و طرف دیگرو سطوح جانبی آن مقعر است .
    در اصطلاح بازیکنان طرف محدب را بوک و طرف دیگر را که مقعر است جیک می گویند . از دو سطح جانبی مقعر هم طرف ناصاف سرکج را اسب و طرف مقابل را که قدری صاف است خر میگویند .
    در بازی سه قاپ بازیکنان حلقه وار و به طور چمباتمه می نشینند وهر کدام متناوبا سه قاپ را در لای انگشتان دست خود جای می دهند و هر سه را یک جا بر زمین می اندازند . برد و باخت بازیکنان مربوط به قرارداد قبلی و منوط به طرز قرار گرفتن قاپها بر روی زمین است .
    بازی سه قاپ صرفا اختصاص به همان بازیکنان شرکت کننده ندارد بلکه سایر حاضران و تماشاچیان نیزمی توانند هر کدام مبلغی بخوانند و شرط بندی کنند . آن گاه قاپها تحت نظارت کاسه کوزه دار از طرف بازیکنان بر زمین ریخته می شود .

    در بازی سه قاپ همیشه اسب با جیک و خربا بوک از لحاظ برد و باخت تناسب دارد یعنی هرگاه یکی اسب و دوتای دیگر جیک ، یا یکی خر و دوتای دیگر بوک بنشیند قاپ اندازه مبلغ خوانده را از طرف مقابل می برد . در غیر این صورت یعنی اگر یکی اسب ودوتای دیگر بوک ، و یا یکی خر و دوتای دیگر جیک بنشیند قاپ انداز مبلغ شرط بندی را به طرف مقابل خواهد باخت . با این توصیف به طوری که ملاحظه می شود بازیکنان در بازی سه قاپ باید جیک و بوکشان درست باشد یعنی اسب با جیک و خربا بوک بنشیند تا بتوانند بازی را ببرند وگرنه خواهند باخت .

  4. #123
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جورمرا بکش

    عبارت بالا هم چون اشکی بریز از مصطلحات میگساری و میگساران است که چون میگساری بیش از آن توانایی باده نوشی نداشته باشد از دیگری خواهش می کند که جور اورا بکشد ، یعنی تمام یا باقیمانده محتوای پیاله را که میزبان یا ساقی یا جام گردان مجلس به او تعارف کرده است بنوشد تا قطره ای در آن نماند .

    این عبارت که دیرزمانی صرفا در مجالس باده نوشی و میگساری مورد استفاده و اصطلاح بوده است رفته رفته در رابطه با خوردنیها و نوشیدنیهای غیرالکلی به کار گرفته شده در این گونه موارد هم چون پای تعارف و اصرار به میان آید و نخواهند دست رد بر سینه میزبان و متقاضی بگذارد از دیگران می خواهند که جورشان را بکشند و از آن خوراک یا نوشیدنی بخورند و نوش جان کنند .

    جور واژه ای است عربی که از آن معانی ظلم و ستم و جفا و اعمال خلاف انصاف و وجدان از قبیل جور کردن و جور کشیدن و جورآمدن وجور بردن و جورپذیریعنی مظلوم و جور پیشه و جز اینها افاده می شود . در اصطلاح عرفانی هم جور به معنی بازداشتن به کار آمده که سالک را از سیر در عروج باز می دارد . ولی عبارت جور کسی را کشیدن دو معنی دارد : معنی عام و معنی خاص .

    معنی عام در تداول عامه به جای کسی دیگر تحمل و تقبل امری صعب و ناگوارکردن است . اما درمعنی خاص که مورد بحث این مقاله است جور نام یکی از خطوط جام جم است که خط لب جام و پیاله باشد .

    توضیح آن که جام شرابخواری در قدیم که آن را جام جم و جام جمشید هم می نامیدند هفت خط معین و مدرج داشت که نشانه های میزان باده گساری بود و باده نوش تا خطی شراب می ریخت یا می خواست که توانایی نوشیدن آن را داشته باشد چه در ازامنه قدیمه اگر باده نوش حتی یک قطره از شراب جامش را باقی می گذاشت خلاف ادب و نزاکت تلقی گردیده شرابخوار مورد ملامت و تحقیر و تخفیف قرار می گرفت .

    اینکه باده گساران به هنگام باده گساری و پس از آنکه به حد اشباع رسیده اند به یکدیگرتعارف می کنند که جور مرا بکش واژه جور مقتبس از همین هفت خط جام جم است یعنی باقی را تو بنوش تا در جام چیزی باقی نماند .

  5. #124
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض بیل منو نسونی ‌ها!...

    یك روز مردی در زراعت خود مشغول آبیاری بود، مردی را دید كه سوار بر اسب از نزدیك زمینش می‌گذرد.

    برزگر بیخود مرد سواره را صدا كرد و گفت: "بیل منه نسونی ‌ها!..." سوار پرسید: "مگه بیل تو به چه دردی می‌خوره؟" برزگر ساده‌لوح گفت: "اگر بیل منو به آهنگری بدی برات نعل اسبی درست می‌كنه"

    سوار وقتی كه دید برزگر آدم صاف و ساده‌ای است و تنش می‌خارد از اسب پیاده شد و یك كتك جانانه به او زد و بیلش را هم ازش گرفت و رفت.

  6. #125
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض قمپز در کردن

    آدمی ذاتا خوش دارد که از خود تعریف کند و به بعضی از اعمال و رفتار خود جنبه شاهکار وپهلوانی بدهد و گمان می برد اگرحرفهای گنده بزند وکارهای مهمی را بر خلاف حقیقت به خود نسبت دهد حقیقت مطلب همیشه مکتوم می ماند و رازش از پرده بیرون نمی افتد در حالی که چنین نیست
    و قیافه حقیقی این گونه افراد مغرور خودخواه به زودی نمودار میگردد .
    اینجاست که حاضران مجلس وشنوندگان به یکدیگر چشم می زنند و می گویند : یارو قمپز در می کند . یعنی حرفهایش توخالی است ، پایه و اساسی ندارد . بشنو وباور مکن .
    خلاصه قمپز در کردن به گفته علامه دهخدا به معنی :" دعاوی دروغین کردن ، بالیدن نابجا و فخر و مباهات بی مورد کردن " است .

    اگرچه قمپوز لغت ترکی است و در لغتنامه دهخدا به معنی آلتی موسیقی از ذوات الاوتار است اما بر اثر تحقیقات ومطالعات کافی ، قمپوز توپی بود کوهستانی و سرپر به نام قمپوز کوهی که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهای با ایران مورد استفاده قرار میداد .
    این توپ اثر تخریبی نداشت زیرا گلوله در آن به کار نمی رفت بلکه مقدار زیادی باروت در آن می ریختند و پارچه های کهنه و مستعمل را با سنبه در آن به فشار جای می دادند و می کوبیدند تا کاملا سفت و محکم شود . سپس این توپها را در مناطق کوهستانی که موجب انعکاس و تقویت صدا می شد به طرف دشمن آتش می کردند . صدایی آنچنان مهیب و هولناک داشت که تمام کوهستان را به لرزه در می آورد و تا مدتی صحنه جنگ را تحت الشعاع قرار می داد ولی کاری صورت نمی داد زیرا گلوله نداشت .
    در جنگهای اولیه بین ایران و عثمانی صدای عجیب و مهیب آن در روحیه سربازان ایرانیان اثر می گذاشت و از پیشروی آنان تا حدود موثری جلوگیری می کرد ولی بعدها که ایرانیان به ماهیت و توخالی بودن آن پی بردند هرگاه صدای گوشخراشش را می شنیدند به یکدیگر می گفتند :" نترسید قمپوز درمی کنند." یعنی تو خالی است وگلوله ندارد .
    کلمه قمپوز مانند بسیاری از کلمات تحریف و تصحیف شده رفته رفته به صورت قمپز تغییر شکل داده ضرب المثل شده است .

  7. #126
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض قاپ کسی را دزدیدن

    عبارت مثلی بالا کنایه از این است که کسی را به لطایف الحیل تحت تاثیر قرار دهند و آنچنان نظر مساعدش را به خود جلب کنند که :" هر چه از او بخواهند بکند و هرحرفی به او بگویند باور نماید و مخصوصا در مورد قسمت دوم بیشتر موقع استعمال دارد ."
    قاپ در آنندراج به معنی : استخوانی خرد در پارچه گوسفند و غیره آمده وآن را قاپ مورد نظر استخوان پاشنه و سر زانوی گوسفند است که با آن قاپ بازی میکنند .
    این بازی اختصاص به افراد و جوانان طبقه سوم دارد و با آن چند نوع بازی می کنند که اهم آنها عبارت از قاپ سرپا که به دوطریقه تیلی و پئی که امروزه رواج چندانی ندارد ، و سه قاپ وچهارقاپ و جز اینهاست .
    بازی سه قاپ همان طوری که از اسمش پیداست ازسه قاپ تشکیل شده وراجع به طرز و کیفیت این نوع بازی در مقاله نقش آوردن به تفضیل بحث شده است .

    قاپ بازی به این ترتیب است که مقداری قاپ معمولی را در وسط دایره ای به شکل افقی میچینند . هر یک از بازیکنان یک شاه قاپ در میان دو انگشت دست دارند و در خارج دایره متناوبا و پشت سر هم با شاه قاپها به قاپهای وسط دایره میزنند . هر کس توانست قاپهای بیشتری را بزند و از دایره خارج کند برنده شناخته می شود .
    مطلب و موضوع مقاله بر سرهمین شاه قاپ است . شاه قاپ بزرگتر از قاپهای معمولی است . و برای آنکه سنگین باشد معمولا قسمت مقعر وفرو رفته آن را که جیک میگویند با سرب پر می کنند و یا به طور کلی آنرا سوراخ کرده درونش را سرب می ریزند تا به علت ثقل وسنگینی بتواند قاپها را از وسط دایره خارج کند . این عمل را بارزدن قاپ و آن قاپ را قاپ پر یا قاپ بارزده می گویند .
    به قول دانشمند معاصرآقای جمال زاده :" مردم کهنه قالتاق وکاربر و آزموده و ناقلا را نیز میگویند : فلانی قاپش پراست ."
    پیداست هرکس قاپش از نظر سنگینی خوشدست و آماده تر باشد در بازی موفقتر است . در بازیهای دیگر هم بعضیها با قاپهای مخصوص خودشان که قبلا آن را پر کرده اند بازی می کنند تا هر نقشی را که بخواهند بر زمین بنشیند .
    این قاپها در نزد اهل فن خیلی قیمت دارد و اگراین قاپها دزدیده شود سارق و رباینده آن هر چه از صاحب قاپ بخواهد ناچار است تمکین کند و قاپش را پس بگیرد . درازمنه واعصار گذشته که بازیها و تفریحات سالم به قدر کفایت وجود نداشت قاپ بازی در نزد جوانان وحتی پیران و سالمندان فارغ البال کاملا رایج بوده است .

  8. #127
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جنگل مولا

    هر محلی که بی نظم و ترتیب و توام با هیاهو و جنجال و زدوخورد و درگیری باشد اصطلاحا به جنگل مولا و یا جنگل مولی تعبیر می شود .
    بعضی از ظرفا ونکته سنجان این تعبیر مثلی را در رابطه با جهان و آنچه در آن هست نیز به کار می برند و با توجه به نابسامانیها و بی قاعدگیها ومالاً درگیریهایی که غالبا در میان ملل و جوامع دنیا حکمفرما باشد از باب تعریض و کنایه می گویند :" دنیا جنگل مولاست " یعنی قانون و ضابطه در آن وجود ندارد و معیار وامیال نظام جهانی براساس هوی وهوس و خودکامگی اقویا و زورمندان است نه براصول و موازین عدالت و انصاف و برابری و برادری .
    اکنون می بینیم جنگل مولا کجاست وچه عاملی موجب شده است که این جنگل معروف و مبین بی قانونی و بی قاعدگی گردد.
    جوگی رامپورا شهر کوچکی است در شمال شهر لکنهو در هندوستان که در شمال این شهر جنگل انبوه ومتراکمی وجود دارد .
    بدیهی است در این جنگل همچون جنگلهای دیگر حیوانات وحشی وغیر اهلی از هر نوع زندگی می کنند و قانون جنگل به تمام معنی در آن حکمفرما می باشد .
    اما واقعه ای که موجب گردید این جنگل به جنگل مولا موسوم گردد این است که : سالی در این جنگل کم آبی و خشکسالی رخ داد و سکنه آبادیهای آن و همچنین حیوانات اهلی و وحشی از کثرت عطش و تشنگی به جان آمده صدها انسان و حیوان از شدت و حدت گرما وبی آبی تلف شدند .
    این مطلب هم ناگفته نماند که در این جنگل دراویش مسلمان هم زندگی می کردند که البته کارشان ریاضت وچله نشینی بود .
    پیداست این دراویش هم از فرط تشنگی می سوختند و جز شکر و شکیبایی و مددخواهی از مولای متقیان (ع) چاره و علاجی نداشتند تا اینکه روزی ، به طوری که اهالی منطقه می گویند و به آن اعتقاد دارند ، یکی از دراویش صدای سم اسبی را شنید که به سوی او می آید وچون نزدیک شد سمش را بر زمین زد وخود ناپدید شد .
    درویش موصوف با دیدگان حیرت زده مشاهده کرد که چشمه ای از محل سم اسب جوشید و آب زلال وخوشگواری از آن جاری گردید که انسان و حیوان از آن نوشیدند و سیراب گردیدند .
    این اسب به عقیده دراویش آن جنگل همان اسب مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب(ع) بود که جان سکنه آن جنگل را از بی آبی نجات بخشید و به پاس و افتخار این واقعه و این چشمه که هنوز در این جنگل می جوشد و جریان دارد جنگل مزبور را جنگل مولا نامیده اند که غرض از مولا همان امام اول شیعیان است و همه ساله بالغ بر یک صد هزار نفر از مسلمانان هندوستان در ایامی مخصوص به آن جنگل می آیند و در پیرامون آن چشمه به زیارت و عبادت میپردازند .

  9. #128
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض قاپش پراست

    اصطلاح مثلی بالا به کسی گفته می شود که کهنه قالتاق و ناقلا باشد ، در تسلط و غلبه بر حریف ترس و بیمی به خود راه ندهد و با اعتماد و اطمینان کامل مبارزه کند . به همین مناسبت در مورد هر یک از افراد کاربر وآزموده گفته می شود :" قاپش پر است " یعنی پشت بند و پشتوانه قوی دارد .
    اکنون ببینیم قاپی که پر باشد چه ملازمه و ارتباطی با کاربری و آزمودگی پیدا میکند .

    قاپ در بازیهای معمول ومتداول ایران استخوان پاشنه پا و سر زانوی گوسفند است که به انواع مختلف از قبیل سرپا وسه قاپ و چهار قاپ و پنج قاپ و جز اینها با آن بازی می کنند .
    در قاپ بازی هر یک از بازیکنان یک شاه قاپ میان دوانگشت دست دارد و در خارج از دایره بازی متناوبا و پشت سرهم با شاه قاپش به قاپهای وسط دایره می زند . پیداست هر کس توانسته باشد قاپهای بیشتری را بزند و از دایره بازی خارج کند برنده شناخته می شود . شاه قاپ همان طوری که از نامش پیداست بزرگتر از قاپهای معمولی است و غالبا استخوان پاشنه پا یا سر زانوی قوچ کوهی و بز کوهی را که قدری بزرگتر است شاه قاپ انتخاب می کنند . شاه قاپ را به دوشکل روغن کشی می کنند : یکی آنکه سطح اسب یا خر قاپ را در برابر آفتاب قرار می دهند تا روغن آن سطح نزول کرده در سطح دیگر فرو نشیند و سطح اخیر را سنگینتر کند . چنین قاپی به مناسبت سنگین شدن سطح خر به صورت اسب و یا بالعکس می ایستد . این نوع قاپها را روغن کشیده واین کار را روغن کشی می گویند .

  10. #129
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جنگ زرگری

    جنگ زرگری کنایه از جنگی است ساختگی و ظاهری ، جدال و نزاعی است دروغین که میان دو تن برای فریفتن شخص ثالث در می گیرد و پایه و اساسی جز فریب و خدعه و نیرنگ و زیاده طلبی ندارد .
    به گفته شادروان عبدالله مستوفی جنگ زرگری کنایه از تظاهر در مناقشه و مشاجره است که هیچ یک از طرفین نمی خواهد واقعا با هم بجنگند .
    جنگ زرگری به این ترتیب بود که گاهی مشتری چاق و پولداری برای خریداری جواهر گرانبها و سنگین قیمت به دکان زرگری مراجعه میکرد و از کم وکیف وعیار و قیمت جواهرمی پرسید .
    در این موقع زرگر قیمت جواهر مشتری را به چند برابر قیمت واقعی اعلام می کرد و ضمنا با چشمک زدن ، زرگر رو به رویی را و یا به وسیله شاگردش زرگر مغازه همسایه را خبر می کرد تا به ترتیبی که مشتری متوجه جریان قضیه نشود سروگوش آب دهد و وارد معرکه شود . زرگر دومی که گوشی دستش بود به بهانه ای خود را نزدیک می کرد و بدون تمهید مقدمه مطلبی قریب به این موضوع به مشتری می گفت :" من این جواهررا درمغازه دارم و به این قیمت � کمتر از قیمتی که زرگراولی با زرگر دومی به جدال و نزاع ساختگی برمی خاست و فی المثل می گفت:"چرا جلوی مغازه من آمدی و چه حق داری که در گفتگوی ما دخالت کنی ؟" زرگر دومی جواب می داد :" تو دین نداری! تو انصاف نداری! تو دروغگویی و می خواهی مالی را که این مبلغ قیمت دارد به چند برابر بفروشی . من نمی گذارم سر این آقای محترم � یا خانم محترمه � کلاه بگذاری و پولش را بالا بکشی !"زرگر اولی می گفت :" دروغگوتو هستی که می خواهی جنس بنجل کم عیارت را آب کنی ."
    زرگر دومی می گفت:" اگر جنس من کم عیار باشد می تواند به سنگ محک بزند تا سیه روی شود هر که دروغش باشد . کاسبی و زرگری حساب و کتاب دارد . تو می خواهی برای چند دینار زیادتر از قیمت واقعی آبروی تمام زرگرها را ببری و ما را کنفت کنی !"
    خلاصه این بگو و آن بگو، جنگ در می گرفت و قشقرقی برپا می شد .
    مشتری ساده لوح که این صحنه را حقیقی و از روی خیرخواهی تلقی می کرد بدون اعتنا وتوجه به سرو صدای زرگر اولی به مغازه زرگر دومی می رفت وجنس مورد نظر را به قیمتی که زرگر دومی گفته بود بدون کمترین تحقیق و چانه زدن می خرید و قیمتش را تمام و کمال می پرداخت .
    نتیجتا مشتری بیچاره ضرر میکرد و دو نفر زرگر مورد بحث سود حاصله را با یکدیگر تقسیم می کردند .
    این جنگ مصلحتی و صوری و ساختگی را که صرفا اختصاص به زرگرها داشت � و شاید بعدها به سایر اصناف بازار هم سرایت کرده باشد � در عرف اصطلاح جنگ زرگری می گفتند که رفته رفته بر اثر مرور زمان به صورت ضرب المثل در آمد و در رابطه با هر گونه مناقشه و مشاجره و نزاع مصلحتی که برای اغفال و فریفتن شخص ثالث باشد مورد استفاده و اصطلاح قرار گرفت .

  11. #130
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جعفرخان از فرنگ برگشته

    عبارت مثلی بالا به افراد کم مایه ای اطلاق می شود که گمان می کنند چیزی می دانند و در مقام فضل فروشی چند واژه خارجی را چاشنی کلام کنند . بعضی از جوانان کم سواد چند صباح که به خارج از کشور سفر کرده باشند با مغلق گویی و استعمال کلمه بیگانه و تلفیق رطب ویابس هم عرض و آبروی خویش می برند و هم سامعه شنونده را آزار می دهند .
    به این دسته افراد از باب طنز وتعریض گفته می شود :
    جعفرخان از فرنگ برگشته یا به عبارت دیگر: جعفرخان از فرنگ آمده ، یعنی خوستایی می کند در حالیکه چیزی بارش نیست .

    حسن مقدم فرزند محمد تقی احتساب الملک (شمسی1277-1304 ) در نگارش داستانهای کوتاه و مناظره های نمایشی و مزاح و نیشخند در فولکورایران و گردآوری امثال و حکم و افسانه ها زحمت زیادی کشیده و آثار خود را به زبانهای فارسی و فرانسه می نوشت .
    حسن مقدم نویسنده ای توانا و شیرین قلم بود و با مقالات و نوشته های خود به زبان فرانسه در محافل ادبی جهان شهرت و معروفیت پیدا کرده بود و با بزرگان و دانشمندانی چون آندره ژید و مازاریک سیاستمدار و نخستین رییس جمهور چکسلواکی و رومن رولان و هانری ماسه و ماسینیون دوستی و مکاتبه داشت .
    حسن مقدم نیز که تازه از اروپا به ایران بازگشته بود در کنفرانسهایی در باره تئاتر و تاریخ تئاترسخنرانی هایی ایراد کرد و پس از چندی نمایشنامه معروف خود به نام جعفرخان از فرنگ آمده را نوشت وخود نیز در نمایش آن که شب هشتم فروردین 1301 شمسی در سالن گراند هتل تهران داده شده بود بازی کرد .
    این نمایشنامه ی کمدی یک پرده ای است که در آن از طرز رفتار و گفتار جوانان از فرنگ برگشته و همچنین از خرافات و تعصبات بیجای ایرانیان محافظه کار انتقاد شده است .

صفحه 13 از 26 نخستنخست ... 34567891011121314151617181920212223 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 46 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 46 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داستان ترجمه قرآن به زبان فارسی
    توسط golenarges در انجمن روایات مرتبط با قرآن
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-04-2013, 12:37
  2. دیدگاه کارشناسان درباره‌ی تغییر خط فارسی
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن زبان شناسی و اموزش زبان ملل دیگر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 10-04-2013, 07:20
  3. اگر فردوسي نبود خبري از توحيد و عدالت نبود!
    توسط سائل الزینب در انجمن فیلم و کلیپ اسلامی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 06-04-2012, 17:03
  4. غذاها را فقط یکبار در مایکروویو گرم کنید
    توسط محب المهدي (عج) در انجمن تغذیه ای ،رژیم درمانی و حرکات ورزشی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26-12-2011, 11:17

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه