سلام
اين دروغ اول
لطفا جوري دروغ بگوئيد كه به شعور مخاطب توهين نشود
اين جمله از دوست عزيزمان فرزاد است و چه جالب كه قابل استفاده در اكثر پستهايي كه شما و طرفداران فكريتان ايجاد ميكنيد ميباشد
فعالیتهای سیاسی:
الف) مبارزه با استبداد
استاد مصباح، در دورة رژیم ستمشاهی، مبارزات گستردهای را بر ضد آن رژیم و عوامل آن انجام دادهاند که بخش شایان توجهی از زندگی ایشان را در بر میگیرد. در ماجرای «انجمنهای ایالتی و ولایتی» و «نهضت روحانیت» به رهبری امام راحل (ره) مشارکت فعّالی داشتند.
ایشان در ماجرای دستگیری و حبس امام خمینی(ره) در زندان قیطریه، نامة مفصلی خدمت ایشان ارسال داشتند که در آن، ضمن تأیید و تشویق امام(ره) برای ادامه نهضت و گزارش اوضاع پس از دستگیری ایشان، آزادی ایشان از زندان را پیش بینی کردند.
این نامه موجب خرسندی امام(ره) شد و ایشان از طریق آقای حاج حسن صانعی، از استاد مصباح تشکر کردند.
از ابتکارات شهید بهشتی، در پیش از انقلاب، بر قراری جلسات بحث دربارة «حکومت اسلامی» بود. شهید بهشتی که به هوشمندی و آینده نگری مشهور بود، بدین میاندیشید که پس از پیروزی انقلاب، مبنای انقلاب چه خواهد بود؛ و اگر قرار بود، مبنا حکومت اسلامی باشد، آیا طرحی مدون و جامع از آن وجود خواهد داشت یا خیر.. بدین منظور جلساتی را با حضور آقایان مشکینی، ربانی شیرازی، باهنر، مفتح، مکارم، سبحانی، استاد مصباح و جمعی دیگر برقرار نمود و آنان برای آنکه رژیم به ماهیت آن پی نبرد و در صدد به تعطیلی کشاندن آن بر نیاید، نام آن را مباحث «ولایت» نهادند.
استاد مصباح، دبیری این جلسات را بر عهده گرفته بود. در اثنای کار برخی از آقایان زندانی یا تبعید شدند و شهید بهشتی نیز به آلمان سفر کرد که سفر او پنج سال به طول انجامید؛ اما استاد مصباح برای ادامة کار از آقایان مظاهری، محمدی گیلانی و یزدی دعوت به همکاری کرد. با بازگشت شهید بهشتی، محصول تلاشهای چند ساله به تهران انتقال مییابد که معالاسف، ساواک آن دفتر را تعطیل میکند و فیشهای تحقیقاتی و دستنوشتهها را از بین میرود!
دیگر از فعالیتهای ایشان در مبارزه با استبداد، همکاری با نشریه مخفی «بعثت» و سپس تأسیس نشریه انقلابی «انتقام» بود. نشریة انتقام با انگیزة مبارزه با دستگاه طاغوت، و گسترش اندیشههای امام(ره) و حمایت از روحانیت، با همکاری برخی از علاقهمندان به امام(ره) و با مدیریت استاد مصباح چاپ میشد. آنان از ابتدا عهد بسته بودند که در هیچ شرایطی دوستان خود را معرفی نکنند. این نشریه که مفاد آن گاه با واسطههایی از رادیوهای خارجی پخش میشد، بارقة امیدی در سرزمین دل شیفتگان امام ایجاد کرده بود که آنها را به مبارزه تشویق میکرد و از سوی دیگر، رعب و خشم رژیم شاه را افزون ساخته بود.
برخی دیگر از فعالیتهای استاد بر ضد رژیم پهلوی به اختصار ذکر میشود:
ـ تنظیم شکوائیه به زبان انگلیسی و ارسال آن به سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر؛
ـ ایراد سلسله سخنرانیهای «حکومت اسلامی» در کتابخانه مسجد خیابان ایرانشهر تهران؛
ـ مشارکت در تدوین اساسنامة اولین تشکل سازمان یافته مبارزاتی روحانیت، موسوم به تشکل یازده نفری؛
ـ چاپ مخفیانه اعلامیهها و سخنرانیهای امام(ره)؛
ـ مشارکت در تهیه دهها نامه و اعلامیه در محکومیت رژیم شاه و حمایت از امام(ره).
ب) مبارزه با جریانهای انحرافی
تاریخ زندگی استاد مصباح، بیانگر حساسیت ایشان در برابر جریانهای انحرافی بوده است. هر گاه جریانی سعی در تحریف اسلام یا انقلاب اسلامی داشته است، ایشان چون رزمندهای دلیر به میدان آمده، از مبانی اسلام و انقلاب دفاع کرده است. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشتر مبارزان بر این باور بودند که در آغاز باید مبارزات سیاسی را پیش برد و بعد از پیروزی انقلاب، به پالایش فرهنگی جامعه برآمد. اما در این میان بزرگانی چون آیت الله مطهری و استاد مصباح یزدی، معتقد بودند که ریشة انحراف را در همان دورة مبارزه باید خشکانید و اسلام ناب و راستین را به ایرانیان و جهانیان شناساند.
ایشان پیش از انقلاب اسلامی، خطر نفوذ مارکسیسم را گوشزد کرده، خود با تدوین کتابها و جزوات و تشکیل کلاسهای نقد مبانی مارکسیسم، به گفتار خود جامة عمل میپوشاندند. همچنین با پرده برداری از سخنان برخی روشنفکران، و نیز نقد تز «اسلام منهای روحانیت» پرده از افکار شوم دشمنان اسلام و انقلاب برمیداشتند. حساسیت و قاطعیت ایشان در برخورد با این مسائل، چنان بود که گاه برخی از دوستان انقلاب نیز بر ایشان خرده میگرفتند و ایشان را به نرمش در برابر مسائل پیش آمده سفارش میکردند؛ اما استاد با عزمی پولادین، از مبانی دین مقدس اسلام و از اصول آن از جمله توحید، معاد و نبوت که در آن روز مورد هجمه التقاط گرایان بود، دفاع میکردند و در این راه از سخنرانی، مناظره، نگاشتن کتاب و مقاله و دیگر ابزارهای تبلیغی بهره میبردند و از توهین و تهمت و تهاجم احدی نمیهراسیدند. امروز نیز جامعه ما شاهد تلاش استاد مصباح، برای حفظ دستاوردهای انقلاب و مبارزه با جریانهای انحرافی است که به تحریف مبانی اسلامیت و جمهوریت نظام ما میپردازند. استاد مصباح، همانند گذشته، شهر به شهر، راه مبارزه با التقاطها و پاسخگویی به شبهات را در مینوردد. بی سبب نیست که مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنهای دربارة ایشان میفرمایند: «اگر خدای متعال به نسل کنونی ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا، این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلا آن عزیزان را در زمان ما پر کرد است »
اكنون نيز چنين است اما فرمانبرداري از رئيس جمهوري كه در زير ولايت حق باشد نه ولايت طاغوتحضرت آيتالله مصباح يزدي كه سابق بر اين، فرمانبري از سخنان رئيس جمهور را همان پذيرش كلام خداوند ميپنداشتند، ظاهراً با بيانات اخير خود، مشخص فرمودهاند كه منظور ايشان، رئيس دولت نهم بوده و نه هر رئيس جمهوري كه سنخيتي با آراء و عقايد ايشان نداشته باشد! ايشان در اظهارنظري بيسابقه، دكتر روحاني را به باد حمله گرفته و ايشان را تلويحاً "انگليسي"، "زمينه ساز نفوذ نامحرمان"، "ولايت شيطان" و.... خوانده است.
http://www.noas.ir/f/forum324/thread52063.html
وقتي كه خود را به ناداني ميزديد و گوش شنوايي نداشتيد مطمئنا ايرادهايي را كه علامه مصباح در مورد مشايي عنوان ميكرد و يا به احمدي نژاد ايراد ميگرفت را ميديديدچرا آن ايام احساس وظيفه نكرديد؟
لطفا كمي در همين سايت جستجو كنيد تا ببينيد كه چه بحثهاي داغي در همين سايت انجام شده و جالبتر آنكه طرفداران مشايي و احمدي نژاد هم همانروز حمايت امام خامنهاي از دولت را بهترين مستمسك براي خود ميدانستند و انواع حيل سعي در تحريف واقعيتها و پاك كردن صورتمسئله بودند
بحث كتمان نيست بحث نقش فعلي افراد در ماجراستاين سخن، از بحث برانگيزترين بخشهاي سخنان آيتالله مصباح يزدي است.چگونه ايشان صراحتاً نقش برخي در انقلاب و جنگ را كتمان ميكنند؟
زماني شخصي پيامبر را شبانه بر دوش گرفت و از مكه خارج كرد( براي حفظ جان پيامبر) اما همان شخص يكي از منافقان صدر اسلام بود
همو بود كه حق علي را غصب نمود
جاي تعجب ندارد كه اگر كسي از پايه ها و ستونهاي اصلي انقلاب بوده اما اكنون در كنار دشمنان انقلاب باشد و عكس همين قضيه هم صادق است
وقتي كه منبع شما و ليدرهاي فكريتان سايت ويكيپدياي صهيونيستي باشد بيشتر از اين هم از شما توقع داشتن خطاستايشان، پيش و پس از انقلاب، چقدر مورد توجه حضرت امام(ره) بودند؟
چه شد كه ايشان درسال هاي41، 42 و 43 زماني، در كنار ديگراني بسيار مبارزه كردند، اما در هنگامه خطر و مظان مشكل به يكباره ايشان امام و مبارزه را رها كردند و بوسيدند و در طاقچه نهادند؟ به گواهي بزرگان، چه شد كه يكباره حضرت ايشان، با وجود خواست مكرر بزرگان، درخواست آنان براي ادامه مبارزه را نپذيرفتند و حتي ديگران را نيز نهي فرمودند؟
چرا در ميان صدها اعلاميهاي كه از سال 50 تا 57 امضا شده، يك اعلاميه با امضاي جناب آقاي مصباح ديده نميشود؟
پرسش اين است كه ايشان و مجموعهاي كه اينك اين قدر با شداد و غلاظ از ولايت فقيه و حضرت امام(ره) دفاع ميكند، چطور در زمان حيات ايشان، يك بار از اين حمايتها نكردند؟ و به عكس، گاه اتفاقات ديگري ميافتاد!
مساله اين است كه در ماجراي شيعيان قبل از انقلاب، وقتي كه امام(ره)، جشن و چراغاني آن سال را تحريم فرمودند، چرا يكي از همان مجموعههاي خاص، چراغاني كردند و جشن گرفتند؟
ايشان كه مقتدرانه از گردانهاي شهادت دفاع ميكنند و تلاش فداكارانه بزرگان در دفاع مقدس را نقد ميفرمايند، چطور در زمان جنگ نه گرداني راه انداختند و نه يك بار در جبهه ديده شدند؟
چطور شد كه از دهه اخير اين حمايتها به اين شكل وسيع و گسترده آن هم در قالب يك نحله در حال طرح شدن است؟ چگونه است كه ايشان يكباره با برنامه ريزي وسيع براي كسب قدرت سياسي و توسعه دامنه نفوذ سياسي تلاش ميكنند؟ و قس علي ذلك....؟
چوب رو كه بر ميداري گربه دزده فرار ميكنهنكته ديگر الفاظ توهين آميز آيتالله مصباح يزدي در مورد رئيس جمهور است، آنگاه كه ايشان بيآنكه نامي از روحاني ببرد، چنان آدرس واضحي ميدهد كه حتي كودكان نيز، ميدانند منظور ايشان كيست؛ "برخي از افراد عمامه به سر كه داراي مسئوليت هستند، در واكنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابي و نگراني علما از وضع دين و فرهنگ و تجمع روحانيت در فيضيه، آنها را كساني معرفي ميكنند كه اسلام را نشناختهاند و آنها را متهم به توهم ميكنند. بايد از وي پرسيد مگر خود تو دينت را از كجا ياد گرفتهاي؟ از فيضيه يا از انگلستان؟"
واقعا چه زبان شيوا و زيبائيست زبان پارسي كه اينهمه ضرب المثل هاي زيبا و پر محتوا دارد
مثلا عمو پورنگ كه يه كليد نشون داد و يه خونه كه روي خونه نوشته بودند خانه بديها و روي كليد نوشته شده بود دروغ يعني دروغ كليد همه بدي هاست چرا رئيس جمهور اين مسئله را به خود گرفتند و برنامه عمو پورنگ را تعطيل كردند؟
جريان همون ضرب المثل بالاست
ترو خدا از اين ژستها نگيريد بهتون نمياداين طرز گفتار، از فيلسوف گرانقدر و انديشمندي آشنا به فقه و كلام اسلامي، نه در خورشان است و نه كوچكترين شباهتي به راه و مسلك پيامبري دارد كه مظهر اخلاق بود و ادب، چندان كه فرمود "إنَّي بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَكارِمَ الاخلاقِ".. شايسته نيست عزيزي چون آيتالله مصباح يزدي كه برخي مردم و جوانان، هنوز ايشان را نماينده چنين اسلام و پيامبري با آن عظمت ميدانند، از ادبياتي چنان، بهره گيرد.
شيخ حسن خودش اينو قبول نداره و ميگه ما نميتونيم به زور مردم رو به بهشت ببريم
هنر ارزشي و غير ارزشي براش مفهومي نداره
اگر تو روزنامه هاي طرفدارش از دين و لايت بد بگن ككش هم نميگزه
وزير ارشادش هزارتا اراجيف به دين و ايمان مردم ميبنده ايشون چشمش نميبينه بعد شما فكر ميكنيد سيخ حسن قبول داره كه پيامبر براي تكميل مكارم اخلاقي مبعوث شده؟
ايشون به آزادي اونهم از نوع غربي بيشتر اعتقاد داره
لطفا يكبار ديگه مطلب رو بخونيد و با رفتار اصلاح طلبان چه در دوره 8 ساله خاتمي و چه در فتنه 88 مقايسه كنيد.خلاصه كلام آنكه آنها كه نسنجيده، به اقدام سياسي روي ميآورند و با سخنان و مواضع خود، آتش منازعات سياسي را - برخلاف تاكيد صريح رهبر معظم انقلاب - هر روز افروختهتر ميكنند و به تنش يا تشنج كمك ميرسانند، بايد بدانند نه به صلاح انقلاب اسلامي و انديشههاي ماندگار امام خميني، رهنمودهاي رهبري و ارزشها عمل ميكنند و نه به قانون پايبندي نشان ميدهند. اقدام نسنجيده، موضعگيريهاي خشن و غير معقول و هر كاري كه امروز، مردم را از انقلاب اسلامي برماند و انديشههاي امام و رهبر معظم انقلاب و برنامههاي رئيس جمهوري را در تنگنا قرار دهد، كاري شايسته سرزنش و در خور عتاب و عقاب و طرد ملي است. بهرهبرداري از شرايط سياسي كشور يا سوء استفاده از آن، به نفع مطالبات و گزينههاي سياسي خاص، به طور قطع، زمينه بلوا و آشوبهاي آينده را براي بيگانگان هموار خواهد كرد.
كافر همه را به كيش خود پندارد
وسلام