موضوع: ☻ فضیلت مرد بر زن مثل فضیلت آب نسبت به زمین است ☻

بسم الله الرحمن الرحيم
سلام علیکم
جناب بيتاب
اين تاپيک رو تقريبا کامل مطالعه کردم تا ديدم
نامه مقدس و والا مقام عصمة الکبري و حجة الله علي الححج را به دهانتون آورديد
البته مباحث و موضوعات مطروحه از جنابعالي
در مورد زن منهاي مادر جان و عمات مخدرات آقا صاحب الزمان (عليها و عليهنّ و عليه السلام)
درست است و صد البته بيش از آن هم وجود دارد
که اين مقام و جايگاه و محل نزول ، ظرفيت و گنجايش بيش از اين را ندارد
اما وقتي که در کمال جهل مرکب ديده شد نامه ناميه مادر جان آقا را به زبان آوردندپو آوردید
ديگه مجالي باقي نگذاشت که غيرت عباسي ها تاب تحمل ندارد
اين حقير ابتدا يک حرف خودماني عرض کنم خدمتتون و بعدش وارد بحث منظور بشم
شما بي جا کردين نامه مادر جان آقا رو به زبان آورديد در اين مبحث
که پیامش به مخاطب ضعف جایگاه و شان یکی از دو جنس است
خبط عظيم و خسران مبين مرتکب و مبتلا شديد
نداسته به جهل مرکب ، آب در آسياب عدو ريختيد
به هر حال بسيار غلط پنداشتيد و اشتباه تصميم گرفتيد
نکته :
اگر ما استدلال و پندار شما را درباره حضرت ام أبیها (سلام الله علیها) نه زن ، بپذیریم
که خودتان آن را بی نقص و استدلالی مستدل میدانید و مینامید !
نقص مهمی که پیش می اید و بدان اشاره خواهم کرد -إن شاء الله فراموش نکنم-
به بیانی آن نقص درباره آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله) و مولا علی (علیه السلام) نیز جریان دارد
همان مردانی که شما مدعی اید در برابر زنی همچون مادر جان حضرت در مقامی جلوتر و بالاترند
چون همانطوری که زن ناقص است
مرد نیز به نوبه خودش ناقص است
زن ناقص باشد زنان ناقصند چون نقص معنی در بردارد نقص مصداقش را
زنان ناقص باشند -استجیربالله- مادر جان و عمّات مطهرات حضرت ناقصند (سلام الله علیهنّ)
مرد ناقص باشد مردان ناقصند چون نقص معنی در بر دارد نقص مصداقش را
مردان ناقص باشند -استجیربالله- اجداد طاهرین حضرت ناقصند (سلام الله علیهم)
نقص دارد متکثر در ارتباط با بسیط (العاقل یکفی بالاشارة)
چون ماده و مادی ناقص است و نقص و حدود اخد شده در ذات ماهیت ماده
و ذات و ذاتی از شی جدا نمیشود چون قوام هر شی به ذاتیات آن است
بماند که ماهیت وماده اصلن ذات ندارند
ولذا نقص ثبوت و ثابت است
جناب بیتاب ! هر که چادر سرش کرد مادر نیست و هر که سیبیل بر لب داشت پدر
هر گردی گردو نیست
سينه مان خالي نشد و گذشتيم ؛ اما بحث :

فراز اول

چون منظور تاپیک سمت و سوی جنس زن گرفته و لذا ما به این جنس میپردازیم
در حالیکه اهل نظر و تحقیق آگاهند هر وجود مادی ای همین است
و تنها در مراتب امکانی اختلاف رتبه میباشد و گرنه در بساطتت رتبه ای نیست
جناب بيتاب تمامي ادله اي که زحمت کشيديد و از کتاب و سنت آورديد
همگي را داشته باشيد و جلو برويم ؛ با توجه به آن جلو میرویم
اميدوارم به مباحث علوم عقلی مسلط باشيد
چون مقدمات بحث از آنهاست و نتيجه هم تابع مقدماتش هست
که در فقد و نقص مقدمه ، نتیجه نیز مفقود و ناقص است
شواهد مثالی که قران و سنت اشاره فرمودند در باره زن
با مسامحه در تعبير ، موجبات اين نتيجه شد که زن کم دارد از مرد (روي صحبتم با شماست)
که این نقطه ، سرآغاز اشاره به وجود مقدس مادر جان حضرت از جانب دیگران و شما شد
تا شاید در مقام آوردن مثالی نقضی شما را اغناء کنند که زن آن نیست که پنداشتید
خودمانی بگم ، هم آنها اشتباه کردند شاهد از بی بی دو عالم (سلام الله علیها) آوردند
و هم شما که بماند چه اشتباه عظیم و خبط کبیر و اندیشه بسیار غلط مرتکب شدید
باید به عرض برسانم که :
آن شواهد مثالی و مصادیق قرانی و روایی مورد اشاره تان
همگي شان حدود و ماهيات وجود زن هست
شانیت این وجود خارجی و ماهیت این موجود امکانی در این عالم همین است
اينها حدودات وجوديه اين مخلوق در عالم ماده هست
ماهيت زن اين است و ماهيت مرد آن است
دار ، داره تکثّر است و بساطت در ادنی مرتبه اش میباشد
اقتضای ماده همین است که متکثر باشد
اسمش رویش است ، مادّه ؛ یعنی لامجرّد
خب دانستیم که ماهیت زن یعنی آنچه که وجود را زن قرار میدهد در این عالم
متشکل از حدوداتی است که کتاب و سنت بدان اشاره فرموده
به عنوان مثال
از حدود وجود زن که ماهیت اش را تشکیل میدهد - دانستیم که ماهیت چیزی نیست جز حدودات و نداشته ها -
یکی مثلن تعقّل تام نداشتن به علت عاطفی و احساسی بودنش
مرد نیز از حدوداتش احساس تام نداشتن به علت عاقلی و فکری بودنش
فراز اول از عرایضم تمام شد
امیدوارم این مطلب را دریافت کرده باشید که
آیات و روایات درباره جنس زن مبیّن و حاکی از ماهیت آن است

فراز دوم

با توجه فراز اول بحث این سوال و شبهه پیش می آید برای مخاطب که
وجود طاهره و مطهره مادر جان و عمّات طاهرات و مطهرات آقا صاحب الزمان (علیهنّ و علیه السلام) چه میشود ؟
آیا بی بی دو عالم (سلام الله علیها) که مظهر تام و اعلی و عالی انسان کامل است
یا عمه جان آقا عقیله بنی هاشم (سلام الله علیها)و نازدانه سیدالشهداء (علیها و علیه السلام) و معصومه آل طاها (سلام الله علیها)
که البته مرتبه شان دون مرتبه مادر جانشان است
چون او عصمة الله الکبری و ایشان عصمة الله الصغری
این ذوات مقدس نیز همان زن متصور و بیان شده در کتاب و سنت هستند ؟
جواب میدهیم ، خیر
چرا ؟ چون انسان کامل حدّی ندارد الا الوهیّت
یعنی انسان کامل که مظهر تام و اعلی آن ذوات مقدس 14 معصوم (علیهم السلام) هستند
حدودی برای وجودشان متصور نیست
مگر همان الوهیت و اله بودن
یعنی مرتبه بعدی خدا و الله تبارک و تعالی ، یک مرتبه پایین تر از الوهیت مقام عصمت کامل است
عصمت تام و کامل یعنی نداشتن حدی الا الوهیت و الهیّت
اگر این نبود ارتباط بین خالق و مخلوق قطع بود
وحی ای در کار نبود الا الهامی و اوهامی و خیالی
اگر حرف سخیف و بیان مریض اقای سروش درباره کلام انسانی نه الهی قران را شنیده باشید
نقص بزرگ و ایراد واردش همین است که عرض کردیم
انسان کامل حد و مرزی بین أنا و هو ندارد
ولذاست که آنچه به انسان کامل میرسد وحی است و بی غل و غش و اختلاطی
و انچه به دون انسان کامل مانند اولیاء الله شهود است و کشف و الهامی همراه اختلاط حالات نفسانی
که همان شهود و کشف نیز ذو مراتب است به تاثیرات حالات درونی و روحی
و مراتب در عوالم عالی و سفلی و ماهیات همه به حدودات و نداشته هایشان است
هر چه حجاب تعدد و تکثر و ضخامتش کمتر ، تابش نور وجود ازلی بیشتر و بیشتر
در میان زنان عصمة الله ، مادر جان حضرت هستند و انسان کامل
بماند که عصمت کبری نیز هست ، عصمة الله الکبری
در برابره عمات طاهرات حضرت (علهنّ السلام) که همگی شان عصمة الله الصغری هستند
ای جان عالمی به فدایت یا عصمة الله الکبری (علیک من إبنک المهدی السلام و الصلاة)

فراز آخر

مادر جان حضرت زن هستند حرفی نیست
اما انسان کاملند ان هم مظهر تام و کامل انسان کامل
از هر قید و حدی و نقصی مبرّا و رها
ولذا تا چهل روز وحی بر مادر جان حضرت نازل میشد
تا بشکند دهان یاوه گو و خورد شود دندان عیب گیر
اگر ما بدانیم ارتباط وحیانی با مقام الوهیّت یعنی چه
خواهیم دانست مقام عصمت یعنی چه و رها بودن از قیود و حدود ماهیت و عالم ماده یعنی چه
این دباره مادر جان حضرت بود که مورد شبهه و سخن سخیف شما بود
درباره عمات مطهرات و معصومات حضرت نیز چنین است
پس بدانید که چه اشتباه بزرگی مرتکب شدید

نتیجه

زن ناقص است به نوبه خود ، مرد ناقص است به نوبه خود
ما نواقص مشترک داریم بین دو جنس و هم نواقص مختص داریم در دو جنس
در مقام مقایسه زن باید قوامش به مرد باشد
در مقام مقایسه مرد باید ارامشش به زن باشد
چون نواقص مختص زن در مرد نیست و مرد کامل کننده نواقص مختص زن است همچنین بالعکس
و لذاست که مرد مایه قوام زن است و زن مایه ارامش مرد
نکته :
البته ترجمه عربی به فارسی کلمات عرب در فارسی واقعا نمایانگر تمام معنی ان نیست
این از برتری ها و نقاط قوت زبان عربی است
که غالب رو به تمام الفاظش محتوای معنانی بسیار قوی و زیاد و پر حجم دارد
در مقایسه با هر زبان دیگری و فارسی
معنی کردن سکون به ارامش یا اطمینان به ارامش همه معنی این دو کلمه عربی نیست
در اخر اگر جسارتی داشت کلامم یا لحن تندی عذر میخوام
سخنی در پرانتز برای اهل آن :
با اندکی اغماض مادر جان حضرت نیز میتوانند امام و وصی باشند و امام جماعت
بماند که وحی نبوی بر مادر جان حضرت نیز نازل شد
بماند که فترت بین دو امامت ابی عبدالله (علیه السلام) و سیدالساجدین (علیه السلام)
در واقعه کربلا عمه جان حضرت پر کردند
و نبز هر انچه که شما انرا برای مرد دانستید که برای زن نیست جناب بیتاب
اما چه کنیم که باید قانونی وضع کرد همگانی و فرا گیر برای دنیا و انسان
پس یکی موسی میشود یکی عیسی
چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد
موسی ای با موسی ای در جنگ شد
مادر جان حضرت با ان همه لا قیدی و لا حدودی زن شد و پدر جان حضرت ، مرد
در خانه اگر کس است یک حرف بس است

والسلام
1/6/92

[quote]

نوشته اصلی توسط بیتاب

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم الله الرحمن الرحیم - سلام علیکم
محبت بفرمایید به این دو سوال پاسخ بفرمایید :
الف) منظور و هدف شما از طرح بحث نداشته های جنس زن منعکس در قران و سنت ، چیه ؟
ب) منظور و هدف شما از اینکه رسول و وصی (صلی الله علیه و اله) این هستند و مادر جان حضرت آن نیستند ، چیست ؟

1 - نامه که من نقل قول کردم ........هیچ ربطی به من ندارد ؛, مال من نیست بلکه مال آن کابر بود که بعنوان دلیل برعدم توانایی زن درتصدی مقام نبوت وامامت ؛عرضه کرده بود؛
...ومن هم گفتم خود اوردن این دلیل به نفع من شد در رد استدلال وی می باشد............ونامه را توضیح دادم

نامه چیه ؟ متوجه نشدم
منظور متعرض شدن به نامه مبارک و مقدس مادر جان حضرت در خلال بحث هست ؟اگر هست
آن کاربر برای جبران ضعف زن نمایش داده شده در کلام شما در برابر مرد
متوسل به شاهد اوردن از مادر جان حضرت شدن نه عدم توانایی در تصدی
و اینجا مجدد عرض کنم متوسل شدن آن کاربر اشتباه بود و خامی کردن
و اینکه معامله زن منعکس در کلامتان ، همان با مادر جان حضرت و مصادره به مطلوب کردن شما
بسیار اشتباهتر و نادرستر بود از جانب شما که به جد عرض میکنم غلط پنداشتید و عمل کردید
خیلی بی جا کردید سرکار بیتاب محترم چون عرض کرم در عرایض قبلی که
تالی فاسدی که در استدلالتان هست دامنگیر همان نبی و وصیّ کاملتان هم خواهد شد
بی ادبی و جسارتی که در کلاماتان دارید به محضر بی بی دو عالم (سلام الله علیها)
واقعا سینه من رو تنگ میکنه و در جهل مرکبی غوطه ورید که از خدا خواهان نجاتتان هستم

2 - تمام نوشته شما خط به خط خواندم ؛ شما بازببخشید اشتباه برداشت کردید یا اضافه سخن گفتید که تطویل کلام فرمودید :

به عقیده حقیر یا با دقت نخوانید یا اینکه متوجه عرایض ما نشدید ، در ادامه اشاره میشود

الف: حضرت فاطمه انسان کامل است ؛ مگر کسی این را انکارکرده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدای متعال مگر این رانمی داند ........که ایشان انسان کامل هم تکوینی وهم تشریعی است ....میداند یا نمی داند ................جواب می داند .....................
خوب ..........پس چرا خدای دانا وحکیم حضرت فاطمه را نبی وامام قرار نداد...چرا؟
شما یک آیه از قران بعنوان شاهد برای نبوت رسالت فاطمه همچون رسالت محمد بیاورید(
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ .....سوره ۴۸: الفتح - جزء -ایه 29)
یا درباره امامت فاطمه همچون امامت مولا علی (
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵﴾
///////
خدا میداندکه مسئولیت خطیررسالت را بعهده چه کسی واگذار کند:
اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سوره ۶: الأنعام - جزء ۸ ایه 124

اول : سرکار بیتاب ، برای حقیر بفرمایید منظور از انسان کامل یعنی چه ؟ تعریف و تبیین نماییدانسان کامل کیست ؟
دوم : اگر مطلب انسان کامل دریافت میشد بحث تمام بود اما ادامه بحث نفی دریافت هست
سوم : سوال
الف) اینکه قرار نداد خدا ایشان را منظورتان چیست ؟
یعنی قرار ندادن ایشان مبین و مثبت این است که ایشان -اعوذ بالله- ضعف رتبه دارند ؟
ب) قرار ندادن نبی و وصی ضعف جایگاه و نقص مقام ایشان است ؟
چهارم :توجیه آیات که مشخص است خطاب مولا به مولّی علیه است نه غیرآن چون نقض غرض است

ب: ما اکنون سنت وسیرت تکمیلی (عترت)بعنوان ثقل اصغر درکنار ثقل اکبر(قران) .....
از فاطمه زهرا ؛ چی داریم ...........
بعبارتی برای زندگی وبندگی عامه مردم چه دستور العملی از فاطمه زهرا داریم ............
باز به عبارتی آنچه در حوزه های علمیه برای تدریس وتربیت علماء ومجتهدین وفضلاء .............از مصحف فاطمه زهراء استفاده میشود یا از قال الباقر وقال الصادق ......کدامیک ؟

سینه و صدر ادمی از بعضی تعابیر و حرفهای غیر عوام میخواهد بشکافد ؛ ضاق صدری
اول : تقسیم به ثقل اکبر و اصغر رو از کجا اوردید ؟
دوم : منظورتان چیست ؟
الف) یعنی ما از مادر جان حضرت در جوامع روایی حدیث نداریم ؟!!!
ب) یعنی چون حوزات علمیه تنها از احادیث دو امام شیعه بهره میبرند
در نتیجه از مادر جان حضرت حدیثی نیست ؟ یا هست و مورد اهتمام و توجه نیست ؟
مردود بودن الف و ب از اوضح واضحات است که من بعید میدونم منظورتان اینها باشد
اگر منظور همان الف و ب هست بفرمایید تا ردش را عرض کنم

3- این سخن شما صد درصد غلط است((((((((انسان کامل حد و مرزی بین أنا و هو ندارد)))))))
خدا در قران می فرماید: ای پیامبر به مردم بگو من مثل شما بشر عادی هستم منتها به من وحی میشود {{{قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ....}}}}}سوره ۱۸: الكهف - جزء ۱۶ ایه 110

اول : عرض کردم اگر به مباحث علوم عقلی مسلطید وارد بحث بشید وإلا فَلا
چرا گوش نکردید ؛
در پاسختان به ان سوال که انسان کامل کیست ؟ غلط بودن یا نبودن سخن مشخص خواهد شد
مگر اینکه پاسخی نفرمایید که خوده حقیر پاسخ خواهم داد ان شاء الله
دوم : استدلال و منظورتان از این شاهد قرانی چیست ؟
با بشر بودن نبی در صدد اثبات چه چیز یا تبیین چه مطلبی هستید ؟
من ظن قوی دارم شما مطلب انسان کامل رو دریافت نکردید

4- شما فرمودید((((ولذا تا چهل روز وحی بر مادر جان حضرت نازل میشد.....)))))
خوب نازل شدن وحی بر فاطمه .........دلیل بر نبوت ایشان است یا مقام والایی وی؟
کدامیک؟
خدا به فرشتگان وحی فرمود .....آیا تمام فرشتگان , نبی یا رسول شدند؟...خیر
در مثل مناقشه نیست
إِذْ یُوحِی رَبُّكَ إِلَی الْمَلائِكَهِ أَنِّی مَعَكُمْ
یا انکه خدا به زنبور وحی نمود ......آیا زنبور ....:50: .....خیر
أوحی رَبُّکَ إلی النَّحلِ أنِ اتَّخِذِی مِن الجِبالِ بُیُوتاً
آیا مادرحضرت موسی پیامبر بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/......خیر
وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ

اول : دانستیم که وحی از اختصاصات انبیاء است یعنی یکی از ادله نبوت ، وحی است
اما همان که بر نبی امد بر غیرشان یعنی مادر جان حضرت امد -فضلا که بر غیر انسان نیز- آمد
پس چطور از مختصات و نشانه های نبوت است وحی ؟
یا نبی و غیرش مشترکند در معنی وحی که دیگر مختص و نشانه نبوت نیست
یا غیر مشترکند پس چطور بر غیرش نیز وحی امد ؟ پاسخ با شما
دوم : وحی بکار رفته در انسان و حیوان غیر از نبی ، یا مشترک لفظی است یا معنوی
مشترک لفظی باشد پس محتوا وحی بر نبی و غیر نبی چه انسان و چه غیر انسان دو تاست
مشترک معنوی باشد پس وحی ذو مراتب است
اشتراک لفظی و معنوی نکاتی در بردارد
که بعده پاسختان به سوال پیشین عرض خواهم کرد بعونه تعالی

5 - شما فرمودید:
(هم مرد ناقص است هم زن )...........معلومست که چنین است ولی با عصمت یافتن فرد آن نقص برطرف میشود....
حالا با عصمت پیامبر ومولا علی وفاطمه ..........نقص این بزرگواران از بین می رود ولی با عصمت یافتن فاطمه علیها السلام ......مجوز پیامبروامام شدن را پیدا نکرد:gol:.....افتاد

نعوذ بالله ، نستجیر بالله از کلامه شما و استدلالهایتان
اول: الف) عصمت مجبره نقص است این صدر کلامتان
ب)نقص در نبی و ولیّ با عصمت مرتفع اما در غیر ایشان یعنی مادر جان حضرت نشد -استجیر بالله- این نیز ذیل کلامتان
ج)نتیجه آنها کامل و مبرا از نقص گشتند و غیرشان خیر چون مجاز به نبوت یا امامت نشدند
د) استجیر بالله اعوذ بالله ؛ ولذا مادر جان حضرت بر همان نقص ماندند چون مجوز صادر نشد
آیا منظورتان اینها بود ؟ پناه میبرم به خدا ، ان شا الله اشتباه کنم ،پاسخ بفرمایید ؟
دوم : نستجیربالله پناه میبریم به خدا
دانستیم مقام نبوت بامقام وصایت و امامت هر دو والایند
فاقد هر دو یا یکی از ان دو به گفته شما ناقص است
همان طور که در باره مادر جان حضرت گفتید-استجیربالله ؛ تعالی عن ذلک-
دانستیم که مولا علی علیه السلام فاقد مقام نبوت بودند
آیا ناقصند و ضعف رتبه و جایگاه دارند از پیامبر (صلی الله علیه واله) ؟
چون او نبی و امام بود و ایشان فقط امام ولذا در نتیجه مولا ناقصند ؟ نستجیربالله
پاسخ بفرمایید ؟

6 -شما فرمودید:((((((با اندکی اغماض مادر جان حضرت نیز میتوانند امام و وصی باشند و امام جماعت))))
اما جواب: این اغماض چه کسی به فاطمه زهرا داد یا میدهد؟
خدا داد ..........خیر
پیامبر داد ..........خیر
امام زمان فاطمه یعنی مولا علی داد ...............خیر
پس این بدعت وغلو در دین از کجا آوردید؟
پیامبرگرامی درباره کسانیکه درمورد مولا علی غلو میکنندچنین فرمود:
هلك فیك اثنان محبّ غال و مبغض قال

این قسمت از عرضم رو گفتم برای اهلش
شما اهلش نبودید
این شماره ششم از کلامتان صحیح و پذیرفتم

7-شما فرمودید:{{{{{{بماند که فترت بین دو امامت ابی عبدالله (علیه السلام) و سیدالساجدین (علیه السلام)
در واقعه کربلا عمه جان حضرت پر کردند}}}}
پاسخ:
اولاً - آرامشی که زینب در کربلا پیدا کرد از برکت دست گذاشتن امام حسین برسینه ملتهب ومضطرب وبی قرار زینب بود
امام حسین زینب را آرام کرد
دوماً- امام زمان زینب یعنی امام سجاد علیه السلام ...........بیمار بود وقادربه ادی رسالت امامت خویش بطور مؤقت نبود...............در اینجا ناچاراً حضرت زینب فعالیت کرد....ولی وقتی حال امام سجاد درکاخ یزید یا کاخ ابن زیادخوب شد , ایشان به زینب دستور داد وفرمود(أسکتی یا عمه )
عمه جان ساکت باشید من جواب این فرد را میدهم
وتاریخ نوشت: زینب از آن ساعت وتا آخردیگر حتی یک کلمه سخن نگفت

اول :جبران فترت بین دو امام (علیهمالسلام) چه ارتباطی با ارامش عمه جان حضرت داشت ؟
ظاهرا انچه منظور نبود را داخل کردید
دوم : ناچارا یاغیر ناچارا هر کدام که باشد
زن متبیّن و متصور در کلامه شما که در کل توان و قدرت فعالیت آنچه برای مرد است ، ندارد
قادر به عهده داریه انچه که برایش نیست را ندارد
یعنی انچه شما تصویر دارید از انسان کامل زن ، اصلن قادر به پرداختن به امور غیرش نیست
چون ضعف جایگاه و رتبه و شان از انسان کامل مرد ، اجازه همچین کاری را نمیدهد
فاقد شی معطی شی نمیشود این یک برهان عقلی است
پس چطور ناچارا عمه جان حضرت فترت بین دو امام را پر کردند
چطور اگر مرجع تقلید نمیتواند زن - انسان کامل زن- باشد
چطور ایشان مرجع سوالات احکامی و اعتقادی بودند در راه کربلا تا مدینه یا شام ؟
توجیه بفرمایید

8- شما فرمودی:
پس یکی موسی میشود یکی عیسی ......
اری درست است ولی هردومرد بودند وهر دو بااینکه دو طریقت داشتند ولی هردو یک خدا ویک راه ویک شریعت داشتند

منظور من از بیان این قسمت چیزی غیر دریافت شما از عرضم بودکه تعجب ندارد
چون ظاهرا به مباحث عقلی یا تسلط نداشته یا تنها انگشت تری از دریایش دارید

9- یادت باشد جنس زن حتی اگربرتراز هر پیامبر ومعصوم وفرشته باشد ...............
نمی تواند پیامبر یا امام باشد

اگر منظورتان از جنس زن مادر جان و عمات مخدرات حضرت است
مشکل شما در لفظه یا معنا ؟
یعنی چون لفظ امام یا نبی بر کسی گذاشته نشد و خطاب به نبی و وصی نشد
این در پی دارد ضعف جایگاه و رتبه و شان را ؟ در پی دارد نقص را ؟ تام نبودن معنا را ؟
این اگر باشد که ظن ما هم همین است
اول : با انسان کامل بودن مادر جان و عمات مطهرات حضرت در تعارض است
چون دیگر کامل نیستند -تعالی هنّ عن ذلک-
دوم: نتوانستن در کجاست ؟ به چه صورت است ؟ اینکه "نمی تواند پیامبر یا امام باشد"
الف)ضعف و نقص در جایگاه و رتبه و شان ایشان است که نمیتواند ؟ -نستجیربالله- ولذا بخواهد هم نمیتواند باشد
ب) یا نه هیچ ضعف و نقصی نیست تنها مولا نخواسته همین ؟

ملخص الکلام :
سرکار بیتاب ! نستجیربالله ؛ من پناه میبرم به خدا ، خاک بر دهانم
1- اگر مادر جان حضرت یا عمّات مخدرات و مطهرات اینان ناقصند و ضعافند
پس با کلهم نور واحد چه میکنید ؟ وحدت اگر دارند پس اختلاف رتبه و جایگاه دیگر چیست ؟
واحدیت در نور در بر دارد تساوی و بلکه تجانس این چطور با اختلاف سازگار است ؟

2- اگر ضعف و نقصی هست با زیارت جامعه کبیره ، شناسنامه اهل بیت (علیهم السلام) چه میکنید ؟
میدانید که در اهل بیت (علیهم السلام) مادر شهیده شان و عمّات مظلومات حضرات معصومین (علیهم السلام) هم حضور دارند

3- اگر ضعف و نقصی هست با حدیث معروف (... و جدّتنا فاطمه حجة الله علینا) چه میکنید ؟
انان حجتند ایشان حجت بر حجت ، آیا حجت بر حجج الله ناقص یا ضعفی دارد ؟
اصلا میتواند داشته باشد ؟ نقض غرض و تعارض و ضدیت پیش نمی اید ؟
نستجیر بالله نعوذ بالله

4- آیا اسوه ناقص برای کامل مبنای عقلی دارد ؟ حتما که ندارد ، فاقد شی معطی شی نمیشود
ولی همان کسی که شما امام و کامل و از نقص بوسیله عصمت درامده میدانیدشان
مادر جانشان را اسوه دانسته اند ، این یعنی چه ؟ حمل به چه خواهید کرد
آخر اگر همین که کسی نبی یا امام شد و دیگر نشد این لازمه اش ضعف و نقص باشد که ....

5- فصلی در فتوحات یا فصوص ابن عربی است که علامه حسن زاده (حفظه الله) برش شرحی زدند
انجا علامه میفرمایند که ان جبه نور که باید برش سلام داد و ولایتش را پذیرفت تا بالا برود ابن عربی
همان حضرت زهرا (سلام الله علیها) است
به این قسمت از کتاب ابن عربی و یا شرح علامه مراجعه کنید
تا بدانید مادر جان حضرت ولایت نیز داشتند ولی خب شما ظاهرا مشکلتان سره لفظ است
ون خطاب لفظی بعه امام یا نبی نشد کسی پس او ضعف یا نقص دارد
در حالیکه عدم خطاب میتواند دلایل متعدد داشته باشد نه یک دلیل

اللهم تب علینا
3/5/92