چرا شيطان نمي تواند مخلصان را اغوا کند؟
«محدوده هستي شيطان هرگز مقام شامخ انسان کامل را در برنمي گيرد و به حريم بندگان مخلص راهي ندارد. اگر شيطان بخواهد انساني را فريب دهد، از راه انديشه و افکار فريب مي دهد، اما به مقام فکري و عملي انسان کامل و بندگان مخلص راه ندارد تا بتواند آن ها را وسوسه کند، بلکه شيطان در وهم و خيال راه دارد و نه در محدوده عقل محض. در انسان هاي ديگر که شيطان رخنه مي کند، براي اين است که عقل آن ها مشوب به وهم و خيال است، ولي انسان کامل وهم و خيال را در برابر عقل کامل خود خاضع کرده است. قواي دروني انسان کامل مأموم قوّه عاقله است و لذا، شيطان نمي تواند در عقل عملي انسان کامل از طريق اميد و محبت و گرايش راه پيدا کند و يا در عقل نظري او از راه انديشه و علم راه بيابد؛ زيرا مرحله عالي نفوذ شيطان وهم و خيال است و از آن بالاتر نمي رود. شيطان از تجرّد تام عقلي برخوردار نيست؛ چنان که در بخش عملي از محدوده شهوت و غضب نمي گذرد و به مرحله اخلاص، ايثار، تولّي و تبرّي راه نمي يابد. شيطان موجودي است مادي و داراي تجرّد برزخي و مثالي، و راهي به نشانه عقل محض ندارد؛ بله، او به عالم مثال راه پيدا مي کند. پس در مقام انسان کامل راه ندارد؛ زيرا نه مانند انسان کامل بي واسطه از اسما و حقايق باخبر است و نه مانند فرشتگان باواسطه خبر دارد. او لايق هيچ يک از اين دو مرحله نيست و لذا، گرفتار دو امر مي شود: يکي جهل به مقام انسان کامل و ديگري استبکار که منشأ اين استکبار هم وهم و خيال است؛ چرا که عقل هرگز انسان را به کبر دعوت نمي کند. وهم است که مقام هاي دروغيني را راست مي پندارد و انسان را فريب مي دهد. و اين که گفته شد شيطان قادر به نفوذ و وسوسه انسان هاي کامل نيست، نبايد خيال کرد که پس دوست آن هاست يا نسبت به آن ها بي اعتناست، بلکه دشمن آن هاست و همواره سعي مي کند که اگر نمي تواند مستقيما در خود آن ها راه پيدا کند، در خواسته ها و برنامه ها و در اجراي طرح هاي آن ها رخنه کند و نگذارد که خواسته هايشان محقّق شود: «و ارسلنا من قبلکَ من رسولٍ و لا نبيٍ الاّ اذا تمنّي القي الشيطان في اُمنيّته.» (حج: 52)(33)