صفحه 41 از 52 نخستنخست ... 313233343536373839404142434445464748495051 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 401 به 410 از 520

موضوع: ۩۞۩السلام علیک یا شیب الخضیب۩۞۩ ((ویژه نامه محرم))

  1. #401
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوز
    تن من آب شد اما اثرم هست هنوز
    جای سیلی زروی گونه من پاک نشد!
    ردشلاق بروی کمرم هست هنوز
    می توانم بخداباتو بیایم بابا
    جان زهرا کمی ازبال وپرم هست هنوز
    گفتم ای دختر شامی برو وطعنه نزن
    سایه رحمت بابا به سرم هست هنوز
    منکه از حرمله وزجر نخواهم ترسید
    دختر فاطمه هستم جگرم هست هنوز
    گفت که می زنمت اسم پدرراببری
    گفتم ای زجر بزن چون سپرم هست هنوز
    همه دم ناز کشیدو به دلم تسکین داد
    جای شکر است که عمه به برم هست هنوز
    بازمین خوردن من دیده خود می بندد
    شره در چهره ساقی حرم هست هنوز
    خاطرت هست که قنداق علی خونی بود؟
    همه خاطره ها در نظرم هست هنوز
    غصه معجر من رانخوری بابا جان
    پاره شد معجرم اما به سرم هست هنوز

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #402
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    هم بازیانم نیستند، امشب کنار بسترم
    قاسم، عمو عبّاس، عبدالله، داداش اکبرم
    یادت می آید من چقدر آسوده می خوابیدم آن
    شبها که می خندید در گهواره ی خود اصغرم؟
    امشب ولی بدخوابم و هی خواب می بینم چهل
    اسب بزرگ سرخ مو رد می شوند از پیکرم
    بر گونه ام جای چهار انگشت می سوزد عمو!
    زخم است، تاول تاول است انگشتهای لاغرم
    بابا! برای من نخر آن گوشوار نقره را
    حالا که هی خون می چکد از گوشهای خواهرم
    بابا لبش را بسته و دیگر نمی بوسد مرا
    دیگر نمی گوید به من «شیرین زبانم، دخترم»
    من دختر خوبی شدم آرام می خوابم فقط
    امشب نمی دانم چرا هی درد می گیرد سرم

  4. #403
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    با غم كه هم مسير شدم در سه سالگي
    از غصه ناگزير شدم در سه سالگي
    گفتم به تن كه آب شود از گرسنگي
    از جان خود كه سير شدم در سه سالگي
    من پاي عشق تو كمرم تا شد اي پدر
    اين شد كه سر به زير شدم در سه سالگي
    غصه نخور فداي سرت گر سرم شكست
    يا كه اگر اسير شدم در سه سالگي
    هي داغ روي داغ و هي زخم پشت زخم
    بعد از تو زود پير شدم در سه سالگي
    گر چه نرفته ام به كنيزي ولي عجيب
    كوچك شدم حقير شدم در سه سالگي
    من فكر مي كنم كه همه فكر مي كنند
    خيلي بهانه گير شدم در سه سالگي

  5. #404
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    من وسحر ،من وعمه من و سر پدرم
    چه خواندني شده امشب كتاب مختصرم
    سلام تازه ز راه آمده كجا بودي
    نشسته برسر و رويت غبار، همسفرم
    هميشه در پي خورشيد ماه مي آيد
    كجاست سوره ي والشمس من سرقمرم
    شكست اگر زفراق برادرت كمرت
    شكسته درغم شش ماهه ي حرم كمرم
    هزار و نهصد و پنجاه زخم بربدنت
    هزار و نهصد وپنجاه داغ برجگرم
    لبي نمانده برايت كه بوسه اي بزنم
    سري نمانده برايت كه گيرمش به برم
    ازآن شبي كه مرا زجر زجر داد و كشيد
    نه دست من به كمر ميرسد نه موي سرم
    تنم سبك شده وگوش من شده سنگين
    به ضربه اي همه جا تيره گشته درنظرم
    نه موي شانه كشيده نه صورتي سالم
    چنين شكسته بيا پيش مادرت مَبَرم

  6. #405
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خرابه است و شب و سينه اي كه پُر درد است
    به عكس روز گذشته هوا عجب سرد است
    ستاره ها همه از حال من خبر دارند
    به قلب كوچك من آسماني از درد است
    گل بهشت حسينم ز بس نخوردم آب
    خزان به ديدنم آمد كه چهره ام زرد است
    به پيش ضربت دشمن سپر برايم شد
    قسم به جان عمويم كه عمه ام مرد است
    نسيم مي وزد و صورتم چه ميسوزد
    خدا كند كه بميرد سرم چه آورده است

  7. #406
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    قرار بود که یک ابر بی قرار شود
    در آسمان بوزد مدتی بخار شود
    سه سال بعد بیاید سه بار پی در پی
    ببارد و برود، کوه، نو نوار شود
    و زندگی بکند مثل این همه دختر
    و عقد دائم یک مرد خواستگار شود
    قرار بود همین دامنی که می بینید
    بجای اینکه بسوزد و پر غبار شود
    فقط برای لباس عروسی اش باشد
    نه که کفن شود و زینت مزار شود
    و در ادامه ی سیر تکاملی خودش
    الهه ی حرم رب روزگار شود
    قرار بود، ولی نه بداء حاصل شد
    که او عروسک زنجیر نابکار شود
    خدا نخواست عروسی کند بزرگ شود
    خدا نخواست که خانوم خانه دار شود

  8. #407
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دلخوری نیست در این قافله از هیچ کسی
    بخدا منکه ندارم گله از هیچ کسی
    خواب بودم اگر از پشت شتر افتادم
    طلبی نیست در این مسئله از هیچ کسی
    بعد از آن نیمه شب و گم شدن و تنهایی
    نگرفتم نفسی فاصله از هیچ کسی
    من نمیترسم اگر عمه کنارم باشد
    غیر از این زجر و از این حرمله از هیچ کسی
    خواستم ، گرچه نشد غیر تو نامی ببرم
    در قنوت دل هر نافله از هیچ کسی
    زخم زنجیر مرا کشت الهی دیگر
    تاب و طاقت نبرد سلسله از هیچ کسی
    گریه نگذاشت که پوشیده بماند بابا
    مشکل پای من و آبله از هیچ کسی
    جز تو و خواهر تو برنمی آید بخدا
    خطبه خواندن وسط هلهله از هیچ کسی
    کاشکی در بغل فاطمه دق میکردم
    تا دگر سر نبرم حوصله از هیچ کسی

  9. #408
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    السلام علیک یا عطشان
    چه بلایی سر لبت آمد
    تا من و تو به وصل هم برسیم
    جان به لبهای زینبت آمد
    **
    زینت شانه های پیغمبر
    السلام علیک یا مظلوم
    چقدر چهره ات شکسته شده
    السلام و علیک یا مغموم
    **
    با تو قهرم ! پدر کجا بودی؟
    بی من و خواهرت کجا رفتی!؟
    دلخورم از تو ؛عصر عاشورا
    بی خداحافظی چرا رفتی؟
    **
    سر عباس تا سر نی رفت
    خیمه ها گر گرفت ، بلوا شد
    تا که دیدند بی علمداریم
    سر یک گوشواره دعوا شد
    **
    من غرورم جریحه دار شده
    شاکی از دست ساربان هستم
    کعبه نی ها مدام می گویند
    دست و پا گیر کاروان هستم
    **
    سر بازاردیدنی بودیم
    دید زلفت که ما پریشانیم
    عمه ام داد می زد ای مردم
    به پیمبر قسم مسلمانیم
    **
    معجرم را سر کسی دیدم
    چادرم را سر یکی دیگر
    با عبایت نماز می خواند
    مشرکی پشت مشرکی دیگر
    **
    دختر حرمله چه مغرور است
    بر سر بام دف تکان می داد
    او خبر داشت که یتیم شدم
    پدرش را به من نشان می داد
    **
    کاش قرآن پدر نمی خواندی!
    خیزران از لب تو ، دلخور شد
    اولین ضربه را که زد ؛ دیدم
    چوب خط صبوریم پر شد
    **
    عمه با من نبود ، می مردم
    پای طشت طلا نجاتم داد
    نه فقط شام ، کربلا ، کوفه
    خواهرت بارها نجاتم داد
    **
    بالهای شکسته ای دارم
    پر زدن با تو کاش راهی داشت
    شام ویران به جای ویرانه
    گاش گودال قتلگاهی داشت
    **
    علقمه ، مشک ، ساقی و اصغر
    شده سر مشق گریه هام پدر
    بردن من به نفع زینب توست
    درد سر را ببر زشام پدر

  10. #409
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    آئینه هستم تاب خاکستر ندارم
    پروانه ای هستم که بال و پر ندارم
    از دست نامردی به نام تازیانه
    یک عضو بی آسیب در پیکر ندارم
    تا اینکه گریان تو باشم در سحر گاه
    در چشمهایم آنقدر اختر ندارم
    چیزی که فرش مقدمت سازم در اینجا
    از گیسوان خاکی ام بهتر ندارم
    می خواستم خون گلویت را بشویم
    شرمنده هستم من که آب آور ندارم
    بر گوش هایم می گذارم دست خود را
    شاید نبینی زینت و زیور ندارم
    وقتی نمانده گیسویی روی سر من
    گاری دگر باشانه و معجر ندارم
    لب می گذارم روی لب هایت پدرجان
    تا اینکه جانم را نگیری بر ندارم

  11. #410
    مدیر ارشد انجمنهای نورآسمان محب المهدي (عج) آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2009
    نوشته ها
    20,737
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    گوش طفل مرا ز جا کندی
    بی مروّت حیا کن از سر من
    دختر تو چگونه راضی شد
    که شود پاره گوش دختر من؟
    **
    مثل این گوشواره، ای نامرد
    بین بازارها فراوان است
    تو به انگشت من قناعت کن
    قیمت گوشواره ارزان است
    **
    چِقَدَر باید التماس کند
    چادر دختر مرا بدهید
    دست خود را کشیده تا نیزه
    به یتیمم سر مرا بدهید
    **
    چِقَدَر تازیانه و سیلی
    مگر از غصّه هاش بی خبرید
    پای او کوچک است و کم طاقت
    لاأقل روی ناقه اش ببرید
    **
    بسکه از تازیانه ها خورده
    سیر گشته، غذا نمی خواهد
    وعده تشت را به او ندهید
    جز پدر از شما نمی خواهد
    **
    وسط شهر هرچه می خواهید
    دائماً سنگ بر سرم بزنید
    چوبتان را به لب خریدارم
    ولی از این سه ساله درگذرید
    **
    اینکه در خود خزیده سردش نیست
    درد پهلو کشیده خم شده است
    با همین قدّ کوچکش امشب
    چِقَدَر مثل مادرم شده است

صفحه 41 از 52 نخستنخست ... 313233343536373839404142434445464748495051 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 23 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 23 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 80
    آخرين نوشته: 20-09-2015, 09:56
  2. سریال ویژه محرم امسال، هدیه‌ای به فتنه‌گران۸۸
    توسط گلنرگس در انجمن مباحث مرتبط با زندگی ، خانواده و اجتماع
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 18-10-2014, 17:47
  3. افشای اسناد تحریف نامه مهم حاج احمد خمینی
    توسط hejran8 در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 16-03-2014, 15:58
  4. نامه ای که ایران را به آمریکا فروخت
    توسط اشاره در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 20-09-2013, 23:13
  5. جلوه عشق (قصه هاى زندگى امام حسين عليه السلام )
    توسط golenarges در انجمن امام حسین‌ (ع)
    پاسخ: 28
    آخرين نوشته: 27-10-2011, 18:23

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه