نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: چرا خدا را فقط در ناخوشی ها می خوانیم؟

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض چرا خدا را فقط در ناخوشی ها می خوانیم؟

    چرا خدا را فقط در ناخوشی ها می خوانیم؟





    خواستن خدا در گرفتاری ها و نخواستن او در خوشی ها به تصریح قرآن حکیم از بزرگترین ضعف های انسان است و تا زمانی که آدمی بر این ناسپاسی خود فائق نیاید به قرب الهی نخواهد رسید.





    موقعیت کسی را در ذهن مجسم کنید که هر وقت در چاه و چاله ای می افتد به یاد کسی می افتد، او را از اعماق قلبش صدا می زند تا بیاید و او را از آن مخمصه نجات دهد اما به محض این که از آن گرفتاری خلاص یافتراهش را بی اعتنا به آن که آمده و نجاتش داده در پیش می گیرد انگار نه انگار که لحظاتی پیش در چه گرفتاری اسیر شده بود و دایم اورا صدا می زده است.
    این موقعیت را برای هر کدام از ما که تشریح کنند همه ما در برابر چنین انسانی موضع می گیریم که مگر می شود آدمی نسبت به نجات دهنده اش تا این حد ناسپاس و خیانتکار باشد اما حتی بسیاری از ما که در برابر این موقعیت و در برابر آن فرد موضع گرفته ایم خود به درد مشابهی گرفتاریم، درد مشابه ما آنجاست که اگر به جای آن فرد افتاده در چاه خودمان را قرار دهیم و به جای آن نجات دهنده، خداوند را که هر روز و هر لحظه ما را از گرداب هایی که در آن می افتیم بیرون می کشد، می بینیم ما هم مثل همان فرد ناسپاس رفتار کرده ایم.
    وقتی در برابر مصایب و گرفتاری ها قرار می گیریم دایم خداوند را صدا می زنیم و او را ملجأ و پناهگاه مان قرار می دهیم اما به محض آن که از آن مخمصه و گرفتاری بیرون آمدیم طوری رفتار می کنیم که انگار خدایی در روابط و سلسله اسباب عالم وجود ندارد. دوباره به همان موجودات یا عادت هایی که در لحظه های گرفتاری به کارمان نمی آمدند و بی تفاوت از کنارمان رد می شدند پناهنده و با همان ها سرگرم می شویم.
    قرآن حکیم در آیه 12 سوره یونس، این شکوائیه عجیب و دردناک را مطرح می کند و می فرماید: وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائمًا فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلىَ‏ ضُرٍّ مَّسَّهُ کَذَالِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ / چون به آدمى گزندى رسد، چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده ما را به دعا مى ‏خواند. و چون آن گزند را از او دور سازیم، چنان مى‏ گذرد که گویى ما را براى دفع آن گزندى که به او رسیده بود هرگز نخوانده است. اعمال اسرافکاران اینچنین در نظرشان آراسته شده است.
    علامه طباطبایی در تفسیر المیزان جمله‏ مَرَّ کَأَنْ لَمْ یَدْعُنا إِلى‏ ضُرٍّ مَسَّهُ را کنایه از فراموشى و غفلت از چیزى که فراموش نمى‏ شود، می داند و معتقد است: معناى آیه این است که وقتى بلا و ناملایمى جان کاه به انسان مى ‏رسد مدام و بدون وقفه ما را به منظور رفع آن بلا مى ‏خواند و برخواندن خود اصرار مى‏ ورزد، و همین که بلاى او را برطرف مى ‏کنیم به کلى ما را فراموش مى‏ کند، و دلش به سوى همان کارهایى که قبلا داشت کشیده مى‏ شود.
    این چنین اعمال که اسرافگران و مفرطان در تمتع به زخارف دنیوى دارند، در نظرشان زیبا جلوه مى ‏کند، آن قدر زیبا که جانب ربوبیت پروردگار را به کلى از یاد مى‏ برند، و به فرضى هم که کسى آنان را یاد آورى کند اصلا از یاد خدا روى بر مى‏ گردانند.
    علامه می افزاید: در این آیه علت اینکه منکرین معاد به ضلالت و غى خود ادامه مى‏ دهند بیان شده، و خصوصیات آن سبب ذکر شده، و آن این است که مَثل اینگونه افراد مَثل انسانى است که گرفتار بلا و ضرى جانکاه شده و به خا طر این گرفتارى خداى تعالى را مى ‏خواند، و یکسره "اى خدا اى خدا" مى‏ کند، و اصرار مى‏ ورزد تا آنکه خدا گرفتاریش را- که به خاطر رفع آن خدا خدا مى ‏کرد- برطرف سازد.
    و ناگهان دنبال همان نافرمانى ‏ها که قبلا داشت بگیرد، و فراموش کند که هم او بود که آن همه خدا خدا مى ‏کرد، همچنان که علت این فراموشى این است که بعد از نجات از گرفتارى، شیطان گناهان و شهوات را در نظر او جلوه مى‏ دهد آن چنان که یاد آن شهوات جاى خالى در دل او براى یاد خدا باقى نمى‏ گذارد، و خدا را بعد از مدتها خدا خدا کردن از یادش مى‏ برد.
    اما در "تفسیر نمونه"با اشاره به این که خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجابها از روى فطرت پاک آدمى است، تصریح می شود: در کوره حوادث تمام قشرهاى سیاهى که روى این فطرت را پوشانده است مى‏ سوزد و از میان مى‏رود، و براى مدتى، هر چند کوتاه درخشش این نور توحیدى آشکار مى ‏گردد.اما افراد غافل، چنان کم ظرفیت و بى خردند که"به مجرد اینکه بلا و ناراحتى آنها را بر طرف مى‏ سازیم، آن چنان در غفلت فرو مى ‏روند که گویا هرگز از خداوند تقاضایى نداشتند.
    اما چرا انسان تا این حد نسبت به خداوند ناسپاسی می کند. در "تفسیر نمونه" ابتدا به تعبیرات مختلفى که از انسان در قرآن مجید آمده، این گونه اشاره شده است: در آیات زیادى از آدمی به" بشر" تعبیر شده، در آیات فراوانى به "انسان"، و در آیاتى نیز به عنوان"بنى آدم" و عجیب اینکه در بسیارى از آیاتى که از او به انسان تعبیر شده صفات نکوهیده و مذمومى براى او ذکر شده است.
    مثلا در آیات مورد بحث انسان به عنوان یک موجود فراموشکار و حق‏نشناس معرفى شده است.در جاى دیگر به عنوان یک موجود ضعیف - خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً- نساء- 28- و در جاى دیگر به عنوان یک موجود ستمگر و کفران کننده - إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ- ابراهیم- 34- و در جایى دیگر انسان را بخیل - کانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً- اسراء- 100- و در مورد دیگر موجودى عجول - وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا- اسراء- 11- و در جاى دیگر کفور و کفران کننده - وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً- اسراء- 67- و در مورد دیگر موجودى پرخاشگر - کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْ‏ءٍ جَدَلًا- کهف- 54 - و در جاى دیگر ظلوم و جهول - إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولًا- احزاب- 72- و در جاى دیگر کفور مبین و کفران کننده آشکار - إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ‏- زخرف- 19- و در مورد دیگر موجودى کم ظرفیت و دمدمى مزاج که هنگام نعمت بخیل و به هنگامى بلا پر جزع است - إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً- معارج- 19 و 20 و 21- و در جاى دیگر مغرور حتى در برابر خدا - یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ‏- انفطار- 60- و در مورد دیگر موجودى که به هنگام نعمت طغیان مى ‏کند - إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏- علق- 6
    تفسیر نمونه در ادامه این شبهه را مطرح می کند که آیا این همان انسانى است که خدا او را در"احسن تقویم" می نامد و نیز آیا این همان انسانى است که خدا معلم او بوده و آنچه را نمى‏دانسته است به وى آموخته استو آیا این همان انسانى است که خدا بیان به او آموخته است، آنگاه این گونه به این شبهه پاسخ می دهد: این بحثها همه مربوط به انسانهایى است که تحت تربیت رهبران الهى قرار نگرفته بلکه به صورت خودرو پرورش یافته ‏اند، نه معلمى و نه راهنمایى، و نه بیدار کننده‏اى داشته‏اند، شهواتشان آزاد و در میان هوسها غوطه‏ ور هستند.
    بدیهى است چنین انسانى نه تنها از امکانات فراوان و سرمایه‏ هاى عظیم وجود خویش بهره نمى‏گیرد، بلکه با به کار انداختن آنها در مسیرهاى انحرافى و غلط به صورت موجودى خطرناک و سرانجام ناتوان و بینوا در مى‏ آید. اما انسانى که با استفاده از رهبران الهى و به کار گرفتن اندیشه و فکر و قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملى و حق و عدالت به مرحله"آدمیت" گام مى ‏نهد.
    و شایسته نام"بنى آدم" مى ‏شود، به جایى مى ‏رسد که به جز خدا نمى ‏بیند، چنان که قرآن مى‏ گوید:وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا/ ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و صفحه خشکى و دریا را جولانگاه آنها قرار دادیم و از روزیهاى پاکیزه به او بخشیدیم و بر بسیارى از مخلوقات خود فضیلت و برتریش دادیم.

    منبع:جام
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    May 2014
    نوشته ها
    2
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    انسان ذاتا وقتی غرق در خوشی و روزمرگی زندگی می شود کمتر یاد خدا می کند و این ضعف بزرگی است که هر انسان باید در صدد رفع آن بر آید.
    ________________
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #3
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    نوشته ها
    116
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بسم الله و سلام ..

    البته اینکه فقط انسانها در سختیها یاد خدا میفتن و در خوشی ها غافلن, نیست ...
    برعکس این حالت هم مصداقش هست....

    گروهی هم در قرآن مورد سرزنشن که در خوشی ها ایمان دارن و خدا رو میپرستن اما همین که امتحان میشن و دچار سختی میشن ایمانشون رو از دست میدن ..

    مانند آیه ی 11 سوره حج :

    وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ



    جناب آقای صفوی (بر اساس المیزان) : و از میان مردم کسی است که خدا را یکسویه و در برخی شرایط عبادت می کند; پس اگر خیری به او رسد دلش به آن آرام می گیرد و به عبادت خدا و دین او دل خوش می کند ، و اگر رنج و محنتی به او رسد روی می گرداند و از عبادت خدا باز می ایستد . او در دنیا و آخرت زیان دیده است و زیانکاری آشکار همین است .


    آقای مکارم شیرازی :بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می پرستند ( و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است ) همین که ( دنیا به آنها رو کند و نفع و ) خیری به آنان برسد ، حالت اطمینان پیدا می کنند اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد ، دگرگون می شوند ( و به کفر رومی آورند ) ! ( به این ترتیب ) هم دنیا را از دست داده اند ، و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است!

  5. #4
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاریخ عضویت
    Nov 2013
    نوشته ها
    116
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    به نظرم (بدون تحقیق و آمار ) این حالت دوم در جامعه ی دین دار بیشتر هست ..وقتی خوشی ها هست انسان هم در کنارش دینش رو داره (به ظاهر البته) وقتی سختی ها هجوم میارن (گله ها و شکایت ها و بد و بی راه گفتن ها و برگشتن ها شروع میشه)


    اللهم ثبتنا علی دینک و لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا ...:(

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه