هر چی بی حجاب تر، خوشگل تر و طرفدار بیشتر!!؟
خانمی با ارسال مطلبی به بخش پرسش آفلاین ضمن اعتراض به اشکالات فنی سایت که امکان نظر دادن در خصوص مطلب «نامه ای کوتاه به مریلا زارعی و پیشنهاد ...!» را برای ایشان با خطا مواجه نموده است، نوشته بودند؛
سلام
چرا من نمیتونم توی سایتتون نظر بذارم؟ گیرمیده!! نامه ای که نوشتید قشنگ بود! چادر خیلی زیباست ولی حتما باید چادر باشه؟؟ درسته حجاب برتره ولی اگه ادم مانتوی مناسب بپوشه چه نیازی به چادر داره؟
دنیای ما دیگه این حرفا سرش نمیشه .هرکی بدحجابتر و بی بندوبار تر .... !!!
این چیزا دیگه واسه مردم ارزش نداره! عقل مردم به چشمشونه. فکرمیکنن هرکی چادر میپوشه بدبخت و نداره مخصوصا توی دانشگاه!!!
بازیگرای ما عمرا چادری باشن و بتونن حجابشون رو حفظ کنن. هرچی بی حجاب تر، خوشگل تر و طرفدار بیشتر .
پاسخ:
سلام علیکم
... در پاسخ به این سؤال شما با توجه به نکات صدر و ذیل سؤال- که نیازمند پرداختن به اصل حجاب، بی ارزشی حجاب و چادر در چشم برخی افراد و منوط بودن طرفداری و زیبابی افراد به بی حجابی است - اجازه دهید، در چند سکانس و از چند منظر به حجاب و بلکه حجاب برتر(چادر) نگاهی کوتاه بیاندازیم.
سکانس اول؛
قطعا شما بانوان محترم بیشتر از ما مردان به طلا فروشی ها سر می زنید و غالب ما مردان از طلا فروشی گریزانیم و شما خانم ها از ورود به طلا فروشی استقبال می کنید.
آخرین باری که به طلا فروشی رفتیم، چندین سال پیش بود، هنگام ورود به طلا فروشی، در حالی که مغازه مملو از جمعیت بود!، با در بسته طلا فروشی مواجه شدیم، من از خدا خواسته به مزاح به همسرم گفتم؛ خب خدا را شکر طلا فروشی بسته است!
همسر و رئیس ما با لبخندی گفتند سادات و علما با حضورشان می توانند هر در بسته ای را باز کنند! هنوز صحبت ما ادامه داشت که صاحب مغازه با نگاهی به سمت ما، کلید در را فشرد و در باز شد!!
وارد مغازه شدیم صاحب مغازه بعد از سلام و خوش آمد گوئی از ما خواست در را ببندیم ، با بستن در، مجددا در قفل شد چون آنجا خیلی شلوغ بود به ناچارباید منتظرمی ماندیم. چشم بانوی خانواده به طلاها بود اما فکر ایشان را خدا داند!
در هیمن هنگام فرزندم از مادرشان پرسید؛ مادرجان مگه اینجا چهار راهه که دوربین کار گذاشتند؟
مادر با نگاه تعجب آمیز به من، پاسخ این سؤال را به بنده حواله نمود. من هم که نائب رئیس منزل هستم با اشاره به فرزندم گفتم: عزیزم، در همه جای این دنیا در کنار انسان های خوب و دوست داشتنی، افرادی هستند که به حق خودشان قانع نبوده و با وسوسه های شیطانی، می خواهند ره صد ساله را به ساعتی طی کنند!
غافل از اینکه ؛ اگر دنیا و زندگی در آن همه چیز بود و غیر از آن، جهان دیگر و بهشت و جهنّمی وجود نداشت، شاید این کار عاقلانه بود! اما خدای مهربان همانطور که به هر کار خوب، چندین برابر پاداش می دهد، کار بد ما را نیز جزا می بخشد!
منبر ما در طلا فروشی گرفته بود و گفتگوی من با فرزند خردسالم با گوش های افراد حاضر در طلا فروشی تعقیب می شد، اما او که فارغ از نگاههای آنها در حال تجزیه و تحلیل پاسخ من و تطبیق آن با سؤال خود بود گفت: پدرجان! آدم های بد چه ربطی به النگو و گردن بند و انگشتر و... دارد!
کمی بلندتر گفتم: آفرین سؤال خوبی کردید
یادت هست در حیاط منزل صاحب خانه مان، قندی روی زمین افتاده بود، چقدر مورچه جمع شده بود؟ وی با کمی تامل و نگاه عاقل به جاهل گفت: خوب معلومه هر جا شیرینی بریزد مورچه ها دورش جمع می شوند!
گفتم هر جایی هم که چیزهای با ارزشی باشد، ممکن است مورد دستبرد و سرقت، آدم های بد قرار بگیرد و اشیاء با ارزش را بدزدند. پرسید؛ یعنی این دوربین آدم بدها و دزدها را می شناسد!!
آقای فروشنده که از گفتگو و چادر دختر ما خوشش آمده بود، بلند گفت حاج آقا با دختر گلتان بیایید این طرف!
دخترم را در آغوش گرفتم و پس از برداشتن بوسه ای به سمت آقای فروشنده رفتیم، فروشنده که مرد میانسالی بود با مهربانی و محبت، مانیتور(صفحه نمایش) رایانه خود را به سمت ما چرخاند و گفت: دخترم چون ممکنه دزدا طلاها را بدزدند چند تا دوربین در جاهای مختلف کار گذاشتیم و افرادی که داخل مغازه هستند را از طریق این ها می بینیم و مانع سرقت این انگشترها و النگوها و گردنبندها می شویم.
دخترم گفت : عمو! اگر دزده آمد همه طلاها را برداشت و فرار کرد چی!!؟
فروشنده که ظاهرا مشتریانش را فراموش کرده بود، آرام گفت: اولا ما مقدار کمی از طلاها را از گاوصندوق بیرون آوردیم دوماً در بسته است و تا من دربازکن را نزنم، کسی نمی تواند از اینجا خارج شود سوماً اینجا کلیدی هست که اگر از طلا فروشی ما دزدی شود، با فشردن آن کلانتری محل را خبر می کنیم.
فرزندم رو به من کرد و گفت: پدرجان این آقا هم نوبرش رو آورده!!!
با تعجب از این جمله وی و از ترس اینکه در خردسالی خود حرفی بزند که ...!، آرام و سریع گفتم برای چی بابا؟
او گفت: الان که داشتیم از حرم امام رضا می آمدیم یه آقایی کلی النگو و انگشتر و گردنبند قشنگ ریخته بود جلویش و داد میزد آقا بُدُو سه تا 1000 تومان!!! هر کس هم می آمد و هر چی می خواست بر می داشت و نگاه می کرد و دستش می کرد یا به دیگری نشان می داد و.. اگر می خواست می خرید وگرنه می رفت.
فقط فرقش اینست که این آقا طلاها را می گذارد داخل جعبه و یک کاغذ (کاغذ خرید) با آن می دهد عوضش هرچه پول داریم باید بدهیم ولی اون آقا، با یک هزار تومانی 3 تا انگشتر می داد فقط جعبه نداشت!!!؟ چطور انگشترهای او را نمی دزدند ولی انگشترهای ایشان را ...!
خنده حاضرین از یک طرف، معرکه گیری فرزند ما از طرف دیگر، کار را بر من سخت کرده بود! کمی به او نگاه کردم بعد گفتم: آفرین دخترم خیلی نکته خوبی گفتید!
گلم بنظر شما چطور اون آقا 3 تا انگشتر را به 1000 تومان می فروخت اما این آقا یک انگشتر را سیصد یا چهارصد هزارتومان؟ با اینکه مامان جان و همه این خانم ها می دانند جلوی حرم در بساطی ها اون انگشترها را ارزان می فروشند، آمدند اینجا برای خرید؟
من سکوت کردم ، او هم کمی فکر کرد و با تعجب گفت: نمی دانم!
خانمی که با همسرش پشت به ما ایستاده بودند و ظاهرا گفتگوی ما را گوش می داد، برگشت و گفت: ماشاءالله! آخه دخترم اینها طلا هستند ولی اون انگشترها بدلی هستند!
اون انگشترها در ظاهر مثل انگشترهای طلا هستند اما طلا نیستند، ارزش ندارند بخاطر همین ارزان هستند و از آنها محافظت نمی شود و.. ولی اینها طلا هستند و خیلی با ارزش و گران هستند!
از اون خانم تشکر کردم و ادامه دادم: باباجون! هر چیزی با ارزش تر باشه بیشتر از آن حفاظت می کنند و هر چیزی کم ارزش تر باشه راحت تر در معرض دید و در اختیار دیگران قرار می گیرد. مثلا شما که وجودت مثل مروارید و درّ است به همین دلیل چادر زیبایی پوشیدید!
در نهایت که گوشواره ای برای ایشان خریدیم در حال خروج از مغازه بودیم که خانمی رو به دخترم کرد و گفت: فکر نمی کردم سؤالات یک دختر بچه ای مثل شما باعث شود که من به چادری شدن بیاندیشم!
سکانس دوم:
تا بحال توجه کرده اید گلهای زیبایی که طراوت بخش طبیعت است و زیبایی بهار مرهون روئیدن آنهاست، با وجود لطافت و زیبایی وصف نشدنی به محض رسیدن پائیزِ خزان، یا زرد و پژمرده می شوند و یا برای پرهیز از پژمرده شدن و ادامه حیات خویش، باید از نعمت گلخانه ای بهره مند شود تا در سایه حفاظت و پاسداری آن، لطافت و زیبایی آنها استمرار یابد.
سکانس سوم؛
لطفا به این تصویر با دقت نگاه کنید
به نظر شما، این زن چه جرمی مرتکب شده است که از سوی چندین نفر مورد بی مهری قرار گرفته و4 نفر پلیس او را متوقف نموده اند؟
هیچ! فقط او می خواهد حجاب داشته باشد!!!!
به چه دلیل می خواهند به اجبار حجاب را از سر این خانم بردارند؟
در مقابل این زنان چه می خواهند؟ برای چه تظاهرات کرده اند؟ روی تابلوی آنها نوشته شده است؛
«HIJAB OUR RIGHT» ؛ حجاب حق ماست
وچرا این خانم هایی که در اروپا و در کشور فرانسه که به اصطلاح مهد آزادی است!! اصرار دارند با حجاب زندگی کند؟اما..!
از سوئی مگر نه اینست که در کشورهای غربی، زنان انواع موقعیت ها و پوشش ها را تجربه نموده اند پس چرا بر داشتن حجاب اسلامی تاکید می ورزند؟
عجیب تر اینکه حتی فردی همچون چارلی چاپین در نامه ای به دختر خود می نویسد؛ «دخترم هیچکس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان یافت که شایسته باشد دختری حتی ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند ... برهنگی بیماری عصر ماست» و یا از نویسنده مشهور اروپایی؛ ویکتور هوگو نقل شده می گویند : «بردگی در اروپا از بین رفته است، اما بردگی همچنان ادامه دارد و به صورت فحشاء بر زنان تحمیل می شود» و یا فیلسوف روسی؛ تولستوی نیز می گوید: «سبب ازدیاد طلاق در اروپا که افکار عمومی را مشوش کرده است، نبود حجاب است. مردان بواسطه معاشرت با زنان نسبت به همسر خود بی میل می شوند»
سکانس چهارم؛
ممکن است این سؤال مطرح شود که همه اینان که مسلمان نیستند! پس چرا داشتن حجاب را مطلوب می دانند؟
فارغ از اینکه انسان ها بر چه عقیده و باوری هستند و چه دین و مذهبی دارند، حتی اگر صرفا نفع و ضرر پایدار اجتماعی را مدّ نظر قرار دهند، بر اساس حکم عقل، برهنگی و لا ابالی گری را بر می گزینند یا حجاب را؟ و اصلا چه پوششی را برای یک زن ایده آل می پسندند؟
با صرف نظر از آداب ورسوم زنان با شرافت اقوام و ملیت های مختلف در طول تاریخ که از نعمت حجاب برخوردار بوده اند، برای پاسخ به این سؤال اجازه دهید بصورت اجمالی به بررسی حجاب در سایر ادیان بپردازیم؛
الف)حجاب در آئین یهود:
آیا می دانید مطابق آموزه های نقل شده از آئین یهود، اگر خانمی بدون پوشاندن سر در انظار ظاهر شود، شوهرش می تواند وی را بدون پرداخت مهریه طلاق دهد؟
در کتاب مقدس یهودیان آمده است؛ «خداوند دختران صهیون را به جهت اینکه با گردن افراشته و غمزه های چشم راه می روند و با ناز می خرامند و زینت های خود را آشکار می کنند، مجازات خواهند کرد و سر آن ها را بی مو و بوی بدن آن ها را متعفن و به عوض زیبایی، سوختگی بر صورت آن ها خواهد انداخت»(تورات، کتاب اشعیا، باب 3 بند 16)
ب)حجاب در آئین مسیحیت:
«برای زنان شرم آور است که با سر برهنه در اماکن عمومی ظاهر شوند. پوشش گیسوی زنان این معنی را به همراه دارد که او زیبائیش را فقط برای همسرش نگاه داشته است» (انجیل، اعمال رسولان، باب هیجدهم، آیه 18)
ج) )حجاب در آئین زرتشت:
« ای دخترانی که می خواهید شوهر کنید و ای داماد ها، شما را آگاه می کنم که با استفاده از غیرت در زندگی پاک منشی بجوئید» همچنین در اوستا (کتاب مقدس زرتشتیان) آمده است:« همگی سر را می پوشانیم و همگی به درگاه تو نماز می خوانیم» (مرواریدی در صدف به نقل از اوستاص128)
پرداختن همه ادیان به حجاب، نیازمندی همگانی به حجاب و نقش آن در ارتقاء کیفیت زندگی، علاوه بر اینکه موجب افزایش میزان رضایتمندی او دارد، بیانگر فطری بودن حجاب است.
طبق پژوهش های انجام شده روانشناسان، پوشیدگی زنان ریشه ی روانی دارد و برای رشد و بلوغ روانی آنان ضروریست. در واقع ضروریات بلوغ روانی مردان و زنان در مرحله ای از یکدیگر جدا می شود. پوشش مناسب برای زنان به تفاوتِ مرحله ی رشد روانی آنان باز می گردد و ریشه در فطرت انسانی دارد (شهریار روحانی، آیا حجاب ضرورت دارد، ص8)
آری حیا و عفت حالتی در روح و روان آدمی است که از افزون خواهی تمایلات جلوگیری نموده و حجاب اصلی ترین تقویت کننده آن بشمار می آید.
با این توصیف که حجاب کنترلی هوشمندانه در حوزه مدیریت احساس و تصمیم گیری درزندگی بشمار می آید و فرد را برای رسیدن به منافع پایدار دنیوی و اُخروی کمک می نماید، چرا امروز در بسیاری از جوامع، بد حجابی و بلکه بی حجابی حاکم است و اگر کسی حجاب نداشته باشد زیبا و پر طرفدار محسوب می شود؟ و اگر کسی حجاب داشته باشد، فقیر، اُمّل و عقب مانده جلوه می کند!!!؟
پاسخ این مطلب را در سکانس بعد مطالعه فرمائید.
سکانس پنجم؛
پس از «رنسانس» و تلاش گسترده برای پیشرفت اقتصادی در اروپا، سرمایه داران برای دستیابی به سود بیشتر، به نیروی کار زنان چشم طمع دوختند و برای بهره گیری از این منبع ارزان قیمت، از هیچ کوششی فروگذار نکردند.
آنها که به زن به عنوان کالای ارزان با سود کلان می نگریستند، عفت، حجاب، خانواده و فرزند آوری و... زنان را مانع کسب منفعت بیشتر تلقی نموده و از هیچ کوششی برای ضربه زدن به این عناصر ارزشمند دریغ نورزیدند.
گرچه غرب ظاهرا در این زمینه به پیشرفت هایی دست یافت ولی الگوی نادرست پیشرفت در اروپا مشکلات گسترده ی فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی و امنیتی برای آنها پدید آورد.
سستی بنیان خانواده، جدایی فرزندان از والدین، بحرانهای عاطفی حاکم بر افراد و تلاش برای جایگزینی حیواناتی همچون سگ و گربه به جای فرزند، کاهش جمعیت این کشورها و ضربه پذیری جدی امنیت اقتصادی و مجبور شدن به پذیرش مهاجر به این کشورها در صد سال گذشته، برگشت از سیاست کاهش فرزند آوری و ارائه مشوق های گسترده تکثیر جمعیت، کاسته شدن از کار مفید نیروی کار به دلیل فقدان حجاب و نگرش های جنسی به زن و... بخشی از مشکلاتی است که غرب با آن دست و پنجه نرم می کند و فرهنگ سازی گسترده برای سیاست های قبلی کار را بر سیاستمداران غرب دشوار نموده است.
شکست سیاستهای پیشین غربی ها به معنای توقف آن سیاست ها نیست. بلکه استکبار با بهره گیری از این تجارب برای چیره شدن بر سایر کشورها برنامه ریزی می کند.
تاکنون نام اندلس را شنیده اید، همان اسپانیای امروزی که از سه طرف به دریای آزاد وصل شده و با کشور فرانسه هم مرز است. سرزمینی که در سال 92هجری به دست مسلمانان فتح شد و تا سال 898 هجری نیز توسط مسلمانان اداره می شد. همان سرزمینی که طبق اعترافات بزرگان غرب، فرهنگ و خِرَد اروپای امروز مدیون فرهنگ و تمدن والای اسلام بر آندلسِ مسلمان بوده است.
چنانچه «دکتر مارتینز مونتابث» می گوید: «اگر حاکمیت 8 قرن اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه تاریخ تمدن نمی شد» در این دوره در حالی که اروپا اسیر تیرگی جهل و عقب ماندگی بود، روشنایی خرد و فرهنگ از طریق مسلمانان اندلس به اروپا منتقل شد.
اما چه شد که این کشور اسلامی، از گذشته خود فاصله گرفت و به قهقری برگشت! در بررسی تاریخی سلسله وقایع این کشور مشخص می شود همزمان با ایجاد تفرقه و توسعه اختلافات داخلی به وسیله عُمّال مسیحی، خیانت وزرا و زمامداران وطن فروش، ورود مشاوران نظامی مسیحی در ارتش، گسترش مناسبات بازرگانی بین مسلمانان و مسیحیان، آزادی بیحساب مسیحیان در تبلیغات دین و هجوم مبشران مسیحی به اندلس، مسیحیان در فرهنگ مسلمانان نفوذ کرده و ایادی کلیسا به اشاعة میخواری، بی عفتی و شهوترانی در میان جوانان پرداختند و همین فساد اخلاقی مهمترین عامل شکست مسلمین در اندلس گردید.
در پیمانی که بین مسلمانان و مسیحیان بسته شد مسیحیان آزادی مذهب و تعلیم و تربیت پیدا نموده و با گسیل کردن صدها مبلغ مسیحی به طرف اندلس، در افکار مسلمانان رسوخ کردند آنها با گسترش پرستیژ روشنفکری در میان مسلمانان راه را برای خود هموار کردند.
از طرف دیگر برای تفریح جوانان، پارکهای بزرگ و گردشگاههای عمومی ساختند به طوری که در این پارکها برای به انحراف کشیدن جوانان از دختران فسونگر استفاده کردند. جوانانی که تاچندی قبل در مواقع بیکاری برای تفریح و سرگرمی به تمرین تیراندازی، اسبسواری، شمشیرزنی یا مباحثات علمی میپرداختند به طرف این پارکهای ملی هجوم برده و با دختران مسیحی که ماموریتی جز این نداشتند مشغول خوشگذرانی شدند.
برای به ذلت کشاندن جوانان مسلمان کلوپهای شبانه مجللی تهیه کردند که دختران مسیحی به عنوان پیشخدمت از آنان پذیرایی میکردند و این مراکز در همه وقت به طور رایگان آماده پذیرایی از جوانان مسلمان بود.
در میان مبلغان مسیحی یکی از کلشیشان انگورهای باغهای قرطبه را خریداری و شراب درست میکرد و قسم خورده بود که این شرابها مخصوص دانشجویان مسلمان میباشد و پاپ هم سالی یک هزار فلورین از جیب نامشروع خود به امر ترویج میخواری میان مسلمانان اختصاص میداد. و تجار مسیحی سعی میکردند رشتههای بزرگ تجارت را در اختیار بگیرند و مسلمانان را کنار بزنند.
آرام آرام با تخریب فرهنگ مسلمانان و اشاعه مد گرایی در اندلس، زمینه الگوگیری جوانان مسلمانان از دختران و پسران مسیحی فراهم گردید، ترویج بی عفتی، بی حجابی، مشروبات الکلی، فساد روزافزون جامعه اندلس را پدید آورد و آنان از درون تهی شدند.
چنین عواملی باعث ضعیف شدن حکومت اسلامی در اندلس گردیده و توان مقاومت از مسلمانان اندلس گرفته شد به طوری که با یک هجوم، مسیحیان براندلس مسلط شده و حکومت اسلامی ساقط گردید. و بسیاری از مسلمانان به زور یا با تبلیغ کشیشان، مسیحیت را اختیار کردند.
در همین ایام مسیحیان، سه هزار نفر از مسلمانان را سوزاندند و 13هزار نفر را به مجازات های دیگر محکوم کردند و چون سوزاندن همه دشوار بود حکم اخراج بقیه مسلمانانی که حاضر به مسیحی شدن نبودند ، را از اندلس صادر نمودند.
برخی مرگ را فقط برای همسایه می دانند و اصلا گمان نمی کنند روزی مرگ به سراغ خود آنها نیز خواهدآمد. در این ماجرا نیز بسیاری از افراد گرچه ماجرای اندلس و موارد مشابه آن را شنیده اند، با این حال عبرت نگرفته و از دقت کافی برخوردار نمی باشند.
برای عنایت بیشتر، توجه شما را به خاطرات مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی(ص93) که می کوشد راههای نفوذ در کشورهای اسلامی و تسلط بر منابع آنها را برای رؤسای خود به تصویر بکشد، جلب می کنم.
او می نویسد؛ در مسئله بی حجابی زنان، باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر مشتاق شوند، باید به کمک دلایل تاریخی ثابت کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنی عباس متداول شده و مطلقا سنت اسلام نیست، پس از آنکه حجاب با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما آنست که جوانان را به عشق بازی و روابط نامشروع با زنان تشویق کنند و به این وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند تا بتوانیم به اهداف (سلطه جویانه ) خود در این کشورها برسیم.
سکانس ششم؛
همواره در طول تاریخ برخی از جوامع به دیگران ظلم نموده و با غارت اموال و منابع آنها سعی در ایجاد ثروت برای خود بوده اند. کشورهایی همانند انگلیس و شوروی ید طولایی در این عرصه داشته و پس از به قدرت رسیدن ایالات متحده آمریکا و تشکیل بلوک غرب در مقابل بلوک شرق، نه تنها چشم طمع این کشورها کور نشد بلکه بیشتر تلاش کردند تا پا بر حلقوم مردم این کشورها نهاده و هر روز بالاتر از دیروز قرار گیرند.
این کشورها که اعتقادات مذهبی و نفوذ دین در اعماق جان مسلمانان را مانع اهداف استکباری خود می دانند از هیچ کوششی برای ضایع نمودن اعتقادات دینی مسلمانان و مبانی جهاد و مقاومت در آنان فروگذار نکردند. چنانکه برای تصرف الجزایر به آنجا رسیدند که «اگر بخواهیم به تار و پود بافته جامعة الجزایری هجوم بریم و مقاومت آنان را درهم شکنیم باید پیش از هر چیز، زنان را تحت سلطه قرار دهیم.»
حتی جامعه شناسان و متخصصان استعمار تجویز میکردند «زنها را در دست بگیریم، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.» یا به تعبیر فرانتس فانون: «هر چادری که دور انداخته میشود، افق جدید را که بر استعمارگر ممنوع بود در برابر او میگشاید و بدن الجزایری را که عریان شده است کاملا به او نشان میدهد و پس از دیدن هر چهره بیحجابی، امید حملهور شدن اشغالگر ده برابر میگردد.
هربار که یک زن، کشف حجاب میکند در واقع وجود جامعة الجزایری را با سیستم دفاعی سست بنیاد و باز و متلاشی به اشغالگر اعلام مینماید
این درحالیست که حجاب یعنی مخفی کردن یک راز و ایجاد یک دنیا اسرار نهفته و زن با حجاب که دیگران را مشاهده می کند، خود دیده نمیشود به استعمارگر محرومیتی را تحمیل میکند، زیرا این دیدن یک طرفه است و طرف مقابل نمیتواند او را مشاهده کند و زنی که دیده نشود تسلیم نمیگردد و خود را عرضه نمیکند»
لذا سیاست استعماری برای تسلط بر الجزایر و تجزیه آن، سبب شد مسئله زنان و بیحجابی ایشان در ردیف اول اهمیت قرار گیرد.
با وجود سابقه استعمارگران در غلبه بر چادر و حرص بر کشف حجاب زن، بانوان الجزایری آنچنان در این سنگر عظیم و دژ مستحکم مقاومت نمودند و آن را مقدس نگاه داشتند که شکست فاحشی را بر دشمن استعمارگر تحمیل نمود و نهایتا مبارزات زنان مسلمان الجزایری و کاوشهای علمی ایشان، به مخالفین خود اثبات کرد که عشق به کانون خانواده که در زن مسلمان بسیار شدید است به معنای محدود کردن جهان، نفرت از آفتاب و فرار از دنیا نخواهد بود. بلکه زن مسلمان با توجه به فطرت پاک خود و با چادر خود از آلودگی ها پرهیز نموده و به اجنبی اجازه ورود به حریم امن و زیبای زندگی خود نمی دهد،
برعکسِ الجزایر، در ترکیه آتاترک یکی از نوکران استعمار پیرانگلیس بود که به بهانه حفظ پایههای لائسیم و ناسیونالیسم ترک، 17هزار روحانی را به شهادت رسانید و استفاده از الفبای عربی را ممنوع نمود.و کار را بجایی رساند که در زمان او به اجبار اذان و نماز نیز میبایست به زبان ترکی خوانده میشد.آتاترک با همه توان کوشید همه آثار تمدنی اسلام را یکی پس از دیگری در ترکیه ویران کند و کار را به جایی رساند که رضاخان درس های خباثتآمیز و توهین به مقدسات اسلامی و کشف حجاب را از وی آموخت.
رضا شاه قلدر با دیدن الگوی آتاترک، در راستای نوکری اربابان خود و اجرای فرامین استکباری، پس از ارائه الگوی پوشش، اقدام به کشف حجاب نمود وکار را به جایی رساند که به زور چادر را از سر زنان می کشیدند.
در دوران منحوس پهلوی در 2 برنامه زمانی کوتاه مدت و بلند مدت اقداماتی طراحی و اجرا گردید؛ استفاده از پوشاک متحدالشکل در مدارس و باالطبع ممنوع شدن چادر برای دانشآموزان و دانشجویان، اجرای قانون تعلیمات اجباری در مورد خانوادههایی که از مدرسه رفتن دختران خود به خاطر نبودن حجاب جلوگیری میکنند، ممنوعیت استفاده از چادر توسط بانوان کارمند و محرومیت بانوان کارمندی که از چادر استفاده میکنند از دستیابی به مقام وموقعیت، تشویق کارگران زن به استفاده از لباس متحدالشکل برای کنار رفتن چادر، محرومیت زنان چادری از استفاده از خدمات اجتماعی مانند خدمات بهزیستی، آموزش فرح پهلوی، جمعیت شیر و خورشید ایران و انحمنهای حمایت از کودکان، توسعه کارخانجات پوشاک و در دسترس قرار دادن لباس های ارزان قیمت همراه با روسری برای جایگزینی چادر و... از جمله برنامه های کوتاه مدت برای حذف چادر در ایران توسط حکومت منحوس پهلوی بود
از جمله برنامه های بلند مدت رژیم طاغوت برای مبارزه با چادر می توان به ذیل اشاره کرد؛
بهرهگیری از خدمات رسانههای گروهی و ایجاد هماهنگی کامل بین برنامههای تلویزیون، رادیو، محتوای مطبوعات با متون کتب درسی در تغییر ذهنیت مردم نسبت به چادر، انتشارمقالات و بهره گیری از نشریات خاص در این زمینه، بهرهگیری از نفوذ کلام روحانیون درباری جهت تفکیک مفهوم حجاب از چادر، آموزش غیرمستقیم کودکان در مدارس به منظور انتقال این دریافت ها به بزرگترها به گونه ای که کودک از چادر مادرش متنفر شود ، گنجاندن مواد خاص در آموزشهای جنبی کانونها و...
با پیروزی انقلاب اسلامی و برچیدن شدن دست های غارتگر استکبار از منابع غنی ایران اسلامی، نیاز به استمرار و شدت چنین برنامه هایی بیشتر احساس شد و با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی ایران، ضمن بهره گیری از عناصر خود فروخته و همه رسانه های تبلیغی خود به تبلیغات خویش علیه چادر شدت بخشیدند.
با هزاران تاسف در کنار اینترنت، شبکه های ماهواره ای، مطبوعات و روزنامه های وابسته، برخی بازیگران و هنرمندان سینما و تلوزیون نیز بر موج چادر زدایی افزودند.
در این میان رسانه های نظام نیز آنگونه که باید و شاید در این حوزه فعالیت نکرده و در مقابل موج بوق تبلیغاتی دشمن منفعل عمل کردند حتی صدا و سیما نیز در مسیر گسترش بی عفتی و بی حجابی بی سهم نبود!
سکانس هفتم؛
شما نیز تائید می کنید که بسیاری از مردم همچنان بر عفت و حجاب و بلکه حجاب برتر و کامل تر یعنی چادر پافشاری نموده و به آن افتخار می کنند. بنده به دلیل رفت و آمد به مراکز علمی و فرهنگی شاهد محجبه بودن بسیاری از نخبگان و فرهیختگان می باشم.
از سوی دیگر بررسی اجمالی تبلیغات و فعالیت های استکبار علیه حجاب و عدم تبیین جدی این الگو توسط دستگاههای فرهنگی، می طلبید بیش از این گسست در بنیانهای فکری و اعتقادی مردم ایجاد شود ولی با عنایت اهل بیت علیهم السلام و به دلیل استحکام اعتقادی مردم و نان حلالی که سر سفره بسیاری از مردم بوده است، همچنان در دژ مستحکم حجاب به این پرچم فاطمی که همان چادر و حجاب کامل است، افتخار می کنند. حتی در جاهایی که کمتر امکان برخورداری از حجاب وجود داشته است با حفظ حجاب حداقلی خود حاضرند پای اعتقادات خود جانشان را نثار کنند. برای نمونه توجه شما را به خبر ذیل جلب می کنم.
«مروه الشربینی»پزشک داروساز 32 ساله مصری که ساکن آلمان بوده و سومین ماه بارداری خود را پشت سر می گذاشت، وقتی اوّل ژوئیه 2009(دهم تیر 1388) برای شرکت در جلسه دادگاه استیناف درسدن برای رسیدگی به شکایت او از مردی روس تبار آماده می شد، شاید حتی فکرش را هم نمی کرد قربانی توطئه، جنجال وتعصبی کور شده و به نماد حجاب در دنیا تبدیل شود.
ماجرای شکایت خانم «شربینی» از «الکس دبلیو»، مرد 28 ساله روس تبار تبعه آلمان زمانی شکل گرفت که وقتی «شربینی» به همراه همسرش به بوستانی رفته بود، با مزاحمت های این مرد که سعی داشت روسری وی را از سرش بردارد مواجه شد.
فحاشی مرد مهاجم که شربینی را به اتهام داشتن روسری «تروریست» خطاب کرد، موجب شد «شربینی» علیه او به دادگاه شکایت کند.
« دبلیو» که در دادگاه بدوی به پرداخت 750 یورو جریمه محکوم شده بود، به این حکم اعتراض کرد و پرونده برای رسیدگی بیشتر به دادگاه استیناف(تجدید نظر) ارسال شد. هنوز دقائقی از ورود «شربینی» و همسرش به دادگاه رسیدگی کننده به پرونده در «انودس کریچ» در شهر « درسدن» در شرق آلمان نگذشته بود که دبلیو با چاقو به شربینی حمله کرد و در مقابل چشمان همسر و فرزند سه ساله اش او را با 18 ضربه چاقو به شهادت رساند.
تلاش همسر «شربینی» برای ممانعت از قتل او توسط ضارب به نتیجه نرسید و مأموران پلیس که با تاخیر وارد دادگاه شده بودند، بر اساس گفته مسؤلین، به اشتباه، همسر شربینی را هدف قرار دادند.
رسانه های آلمان به ادعای شخصی بودن این ماجرا، از پوشش خبری شهادت«شربینی» اجتناب نموده و توجه خاصی نشان ندادند.
گرچه رسانه های آلمانی، مبارزه علنی با حجاب را بایکوت نموده و شهادت این بانوی محجبه را منعکس نکردند، اما با انتقال پیکر «شربینی» به زادگاهش در اسکندریه مصر، رسانه های مصری، حقّ این ماجرا را ادا نموده و بصورت گسترده در سطح جهان منتشر شد.
«شربینی» که تنها به دلیل محجبه بودن، جان خود را از دست داده بود، «شهیده حجاب» در عصر کنونی نام گرفت( به نقل از جام جم آنلاین، 22 تیر 1388)
سکانس هشتم؛
زلیخا بانوی دوم سرزمین مصر بود و در کنار همه ثروت، مقام و مکنت اجتماعی، آوازه زیبایی وی در سراسر کشور پیچیده بود .به تعبیر شما زیبایی او برایش طرفداران زیادی فراهم کرده بود. شاید هر بانویی آرزو می کرد بجای زلیخا بود و دارایی های زلیخا را داشت.
در این میان مگر به یاد ندارید که همسر عزیز مصر زندگی بسیار خوب و خوشی داشت تا اینکه در کشاکش زندگی خود، دچار بی عفتی شد!
از سوی دیگر بانویی را می شناسید که در زیبایی پنجه آفتاب بود و ماه مجسّم و بلکه خورشید تابانی بود که با همه زیبایی ها و داشته های معنوی خویش، عزت و جلال خود را مرهون این زیبایی و داشته های مادی خود نمی دانست.
آری حضرت فاطمه سلام الله علیها همچون عموم مردم ساده زیست بود و در زندگی معیارش رضایت خدا!
و امروز بعد از گذشت سال های متمادی چه کسی طرفدار بیشتری دارد؟ او که زیبایی و جمال خود را به حراج گذاشت یا او که بر اساس دستورات خدا، هیچ گاه در برابر نامحرمان - حتی نامحرمی که نابینا بود- بی جلباب (چادر) حاضر نشد؟
اگر میان شهوترانان و فاسدان در پی طرفدار می گردیم و در میان آنان دنبال زیبا جلوه کردن هستیم، تا وقتی که نیاز شهوانی آنان وجود دارد، مشتاق زنان بی پوشش و بد پوشش هستند و هنگامی که نیاز آنها بر طرف می شود...! و در یک کلام در این صورت چنین فردی مورد طمع هوس بازان قرار گرفته و با حضور نا مناسب در جامعه زمینه تحریکات شهوانی و تخریب بهداشت روحی و روانی اجتماع خواهند شد
اما اگر دنبال زندگی سعادت مندانه و خوشبختی در دنیا و آخرت هستیم، باید الگوی مناسب پوشش را برگزینیم!که در این صورت چنین فردی نه تنها با حجاب خود، در برابرطمع ورزي هاي هوس بازان، مصونیت پیدا می نماید و با چادر و رفتار عفیفانه خود از تحريكات شهواني پيشگيري نموده و در صدد تامين سلامت و بهداشت جامعه بر می آید.
کلام آخر؛ انتخاب با شماست که ؛
رنگ شیطانی به خود بگیرید و با بدحجابی برده شیطان باشید!!!؟
یا رنگ الهی به خود بگیرید و با حجابِ همراه با برخوردهای عفیف بنده خدا باشید .
منبع:
mahdijoudaki.ir