پژوهشگران اسلامی، در تعیین اسم اعظم، آن را بین اسم الله، رحمان،حی و قیوم میجویند؛ ولی در هر صورت اسمی میتواند اسم اعظم باشد کهمعنای آن دربردارنده معانی تمام اسمای الهی باشد و در عین حال باید مظهرآن در بردارندة حقایق تمامی مخلوقات باشد و این خاصیت تنها در اسم الله،به طور مطابقی و حقیقی دیده میشود.
برخی نیز میگویند:اسم اعظم الهی چنین نیست که هر کسی آنها را بداندو بخواند، قدرت تصرف در عالم را پیدا میکند؟!بلکه انسان تا خود مظهراسم اعظم نشود، آن الفاظ اثر نخواهد کرد.
گر انگشت سلیمانی نباشدچه خاصیت دهد نقش نگینی
یعنی آن اسمای الهی که بر انگشتر حضرت سلیمان نقش بسته است، درصورتی اثر میگذارد که در انگشت شخصی همچون سلیمان باشد. ازاینرواگر آن انگشتر به دست ما باشد، نخواهیم توانست کار سلیمانی کنیم. به همیندلیل گفتهاند:اسم اعظم در حقیقت اسم عینی است نه کتابتی و لفظی؛ بلکهوجود انسان کامل ـ که دارای جمیع مظاهر حق میباشد ـ اسم اعظم الهیاست؛ همانگونه که قرآن میفرماید:«وعلّم آدم الاسماء کلّها» چون آدم دارایجمیع اسمای الهی است، مظهر اسم اعظم الهی نیز خواهد بود. پیامبرعظیمالشأن اسلام نیز که مقامی فوق مقام حضرت آدم دارد ـ اسم اعظم الهیاست. ازاینرو هر چه بخواهد و هر چه اراده کند، تحقق مییابد:از سبز شدندرخت خشک، گویا شدن سوسمار وحشی، شقالقمر و...، به همین خاطراست که انسان هر چه بیشتر به آن حضرت تقرّب پیدا کند، به اسم اعظم حقنزدیک شده است.
درباره اسم اعظم از پیامبر اکرم(ص) سؤال کردند، آن حضرت فرمود:«کلاسم من اسماءالله اعظم ففرغ قلبک عن کلّ ماسواه و ادعه بای اسم شئت فلیسفی الحقیقه لله اسم دون اسم بل هوالله الواحد القهار».
یعنی هر اسمی از اسمای الهی، اعظم است (همانگونه که امام باقر(ع) دردعا یعنی، عظیمالشأن سحرهای ماه مبارک رمضان میفرماید «اللهم انیاسئلک من اسمائک باکبرها و کل اسمائک کبیره») لکن تو دلت را از غیر خداخالی کن و دعا کن با هر اسمی که خواستی... و در تفسیر ابوالفتوح رازی نقلشده است که شخصی از امام صادق(ع) دربارة اسم اعظم سؤال کرد، حضرتفرمودند که او را در آب بیندازند و اجازه ندادند که بیرون بیاید و از طرفی همآن شخص با شنا آشنا نبود، نزدیک غرق شدن از ته دل صدا زد:«یا الله اغثنی؛ای خدا نجاتم بده». آن گاه حضرت فرمودند:این اسم اعظم است و این اسم درصورتی اثر دارد که تو امیدت را از ما سوی الله قطع کنی و خالصانه حقتعالیرا صدا بزنی.
گفتنی است که اسمای لفظی، اسمای اسما و سایة اسمای الهی هستند.پس عمده خود اسما و مسمّای اسمای لفظی است.
اسم گفتی رو مسمّا را بجویماه در بالاست نی در آب جوی
هیچ اسم بیمسمّا دیدهاییا زگاف و لام گل، گل چیدهای؟!
آن مسمّیات اسما، حقایق نوریّه و اعیان کونیهاند؛ به همین خاطر خداوندبرای اسما، ضمیر «هم» میآورد که برای جمع ذویالعقول است:«و عرضهمعلی الملائکه». ازاینرو است که آصف بن برخیا (وزیر اعظم و وصیّ حضرتسلیمان) در زمانی کمتر از چشم به هم زدن یا کمتر از رسیدن نور چشم بهچیزی، تخت بلقیس (ملکة سبا) را حاضر میکند.
امام باقر(ع) میفرماید:«ان اسم الله الاعظم علی ثلاثة و سبعین حرفاً و انماکان عند آصف منها حرف واحد فتکلّم به... ونحن عندنا من الاسم الاعظم اثنانو سبعون حرفاً ...؛ اسم اعظم الهی 73 حرف است که آصف بن برخیا دارای یک حرفبود و ما ائمه(ع) دارای 72 حرفیم و یک حرف آن مختص خدا است»، (کافی، کتابحجّت).
گفته شده است که مراد از آن یک حرف که به آصف داده شده است،جملة «هو الحیّ القیوم»، «ذوالجلال والاکرام»، «الله الرحمان» و یا «یا الهنا و الهکل شیء الهاً واحداً لا اله الاّ انت ایتنی بعرشها» میباشد.
از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که فرمودند:«انه قال(ع) رأیت الخضرفی المنام قبل بدر بلیلة فقلت له علّمنی شیئاً انتصر به علی الاعداء فقال قل (یاهو یا من لاهو الاّ هو) فلمّا اصبحت قصصت علی رسول الله(ص) فقال یا علیعلّمت الاسم الاعظم؛ شب قبل از جنگ بدر جناب خضر را در خواب دیدم و از اوپرسیدم:چیزی به من بیاموز تا بر دشمنان پیروز شوم، جناب خضر فرمودند، بگو:«یاهو یا من لا هو الا هو» صبح همان روز جریان را به عرض پیامبر(ص) رساندم، آنحضرت فرمودند:یا علی به تو اسم اعظم تعلیم شده است». امام مجتبی(ع) نیزفرمودند:بسم الله الرحمن الرحیم اقرب الی اسم الله الاعظم من سواء العین الیبیاضها؛ «بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم نزدیک تر است از سیاهی چشم بهسفیدی چشم».
از آنچه گفته شد، معلوم میشود که صِرف اسم لفظی کارساز نیست؛ بلکهانگشت سلیمانی نیز لازم دارد.
رنج بردم روز و شب عمر درازتا به صد زاری دری کردند باز
تو بدین زودی بدین درچون رسیوز نخستین پایه بر سر چون رسی
(مولوی)