نوشته اصلی توسط
al-tair
بخشی از کتاب «اللهشناسی»، سؤال کمیل بن زیاد رضیاللهعنه از امام علی علیهالسلام:
كميل: مَا الْحَقِيقَةُ؟! (آن حقيقت [ثابتة قديمه] كداماست؟!)
قَالَ امیرالمؤمنین: مَا لَكَ و الْحَقِيقَةَ؟ (تو را با آن حقيقت چكار؟)
قَالَ: أَوَ لَسْتُ صَاحِبَ سِرِّكَ؟ (آيا من صاحب اسرار تو نیستم؟)
قَالَ: بَلَي! وَلَكِنْ يَرْشَحُ عَلَيْكَ مَا يَطْفَحُ مِنِّي! (آری! وليكن بر تو ميتراود و ترشّح میکند آنچه از فوران وجود من لبريز میگردد!)
قَالَ: أَوَ مِثْلُكَ يُخَيِّبُ سَآئِلاً؟! (آيا امكان دارد همچون تویی، پرسندهای را نااميد و بیبهره گذارد؟!)
قَالَ: الْحَقِيقَةُ كَشْفُ سُبُحَاتِ الْجَلاَلِ مِنْ غَيْرِ إشَارَةٍ. (آن حقيقت، انكشاف و بروز انوار و تقديسات دلائل عظمت جلال خداوند بدون هيچگونه اشارتی است.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (در اينباره، توضیح و بیانی را برای من بيفزا!)
قَالَ: مَحْوُ الْمَوْهُومِ مَعَ صَحْوِ الْمَعْلُومِ. (نيست و تاريك شدن هر موهوم، با بهوجود آمدن [و روشن شدن] آن معلوم.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضیح و بیانی را برای من بيفزا!)
قَالَ: هَتْكُ السِّتْرِ لِغَلَبَةِ السِّرِّ.(پاره شدن پرده مجاز و اعتبار، بهعلّت طغيان و غلبه اسرار حقيقيّة ازليّه.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضیح و بیانی را برای من بيفزا!)
قَالَ: جَذْبُ الاْحَدِيَّةِ بِصِفَةِ التَّوْحِيدِ. (جذب کردن مقام احديّتش با صفت يكي كردن و وحدت بخشيدن جميع كائنات و ماسوی را بهسوی خودش.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضیح و بیانی را برای من بيفزا!)
قَالَ: نُورٌ يَشْرُقُ مِنْ صُبْحِ الاْزَلِ، فَتَلُوحُ عَلَي هَيَاكِل التَّوحِيد ءَاثَارُهُ. (نوری است كه از سپيدهدم ازل [و تجرّد]، اشراق ميكند؛ و آثارش كه توحيد و يكيكردن است بر تمامي مظاهر وجود و شؤونات وحدت ظاهر ميگردد.)
قَالَ: زِدْنِي فِيهِ بَيَانًا! (توضیح و بیانی را برای من بيفزا!)
قَالَ: أَطْفِ السِّرَاجَ فَقَدْ طَلَعَ الصُّبْحُ! (چراغ [انديشه و فكر] را خاموش كن كه تحقيقاً صبح [حقيقت و شهود و مشاهده] طلوع کرده است.)
شرح و تفسیر انشاءالله در پست بعدی (بهزودی).