نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: پول با برکت آقای قاضی که تمام نمی‌شد!

  1. #1
    مدیربازنشسته صبح موعود آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,466
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض پول با برکت آقای قاضی که تمام نمی‌شد!

    پول با برکت آقای قاضی که تمام نمی‌شد!




    آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می‌فرمود: در ایّامی که نجف اشرف بودیم دوستی داشتم که در امر معاش دچار سختی و فشار بسیاری شده بود؛ روزی به محضر آقای قاضی رفت و عرض کرد: آقا! خداوند سبحان به من تمام چیزهای خوب را داده است جز اینکه...


    به گزارش [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می‌فرمود: در ایّامی که نجف اشرف بودیم دوستی داشتم که در امر معاش دچار سختی و فشار بسیاری شده بود؛ روزی به محضر آقای قاضی رفت و عرض کرد: آقا! خداوند سبحان به من تمام چیزهای خوب را داده است جز اینکه سخت در فقر و فاقه هستم و فشار بسیاری را از این لحاظ تحمل می‌کنم، اگر ممکن است چاره‌ای برای این مشکل من بنمائید.

    مرحوم آقای قاضی پس از گوش دادن به حرف‌های این شخص دستش را در جیبش برد و یک مشت فلس (پول خرد عراقی) را از جیب خود در آورد و به وی داد و فرمود: بدون اینکه به مقدار این پول دقّت کنی از آن استفاده نما. دوست ما نقل کرد که تا مدتهای مدید بدون اینکه از مقدار آن پول آگاه باشم، هر جا که نیازی به پول پیدا می‌کردم از آن استفاده می نمودم تا اینکه روزی وسوسه شدم و با خود گفتم مگر این پول چقدر است که تمامی ندارد؛ برای همین دست در جیب بردم و به شمارش آن پرداختم دیدم جز چند فلس ناچیز، چیز دیگری نیست!
    ولی طولی نکشید همین پول ناچیز، برکتش از بین رفت و دوباره به فقر و فلاکت افتادم. دوباره به محضر آقای قاضی رفتم و قبل از اینکه من چیزی بگویم فرمود: ها! چکار کردی؟ پول‌ها را شمردی؟ بار دیگر مقداری فلوس به من داد و فرمود: دیگر آنها را مشمر!
    آیت الله کاشانی فرمودند: تا زمانی که دوستم در قید حیات بود از آن پول با برکت استفاده می‌کرد بدون اینکه در آن کاستی پیدا شود!

    کتاب اسوه عارفان
    هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد هر کس مرا یافت، مرا می شناسد
    هرکس مرا شناخت، مرا دوست می دارد و هر کس مرا دوست داشت، عاشق من می شود
    و هر کس عاشق من شد، من عاشق او می شوم و هر کس من عاشقش بشوم، او را می کشم
    و کسی که او را بکشم، بر من دیه اش واجب است و کسی که دیه اش بر من واجب شد،
    پس خودم خون بهای او می شوم
    یا ثارالله


  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    یه دنگ سایت به نامشه بصیر آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    3,261
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اللّهم الرزقنا! :)
    شوخی کردم ولی کاشکی تو این وانفسای قیود ما، خدا یه قید رو از ما برمیداشت! مثلا یه چیز نامحدود به ما میداد.

  4. #3
    داره خودمونی میشه
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    نوشته ها
    34
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبح موعود نمایش پست ها
    پول با برکت آقای قاضی که تمام نمی‌شد!




    آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می‌فرمود: در ایّامی که نجف اشرف بودیم دوستی داشتم که در امر معاش دچار سختی و فشار بسیاری شده بود؛ روزی به محضر آقای قاضی رفت و عرض کرد: آقا! خداوند سبحان به من تمام چیزهای خوب را داده است جز اینکه...


    به گزارش [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]، آیت الله سید عباس حسینی کاشانی می‌فرمود: در ایّامی که نجف اشرف بودیم دوستی داشتم که در امر معاش دچار سختی و فشار بسیاری شده بود؛ روزی به محضر آقای قاضی رفت و عرض کرد: آقا! خداوند سبحان به من تمام چیزهای خوب را داده است جز اینکه سخت در فقر و فاقه هستم و فشار بسیاری را از این لحاظ تحمل می‌کنم، اگر ممکن است چاره‌ای برای این مشکل من بنمائید.

    مرحوم آقای قاضی پس از گوش دادن به حرف‌های این شخص دستش را در جیبش برد و یک مشت فلس (پول خرد عراقی) را از جیب خود در آورد و به وی داد و فرمود: بدون اینکه به مقدار این پول دقّت کنی از آن استفاده نما. دوست ما نقل کرد که تا مدتهای مدید بدون اینکه از مقدار آن پول آگاه باشم، هر جا که نیازی به پول پیدا می‌کردم از آن استفاده می نمودم تا اینکه روزی وسوسه شدم و با خود گفتم مگر این پول چقدر است که تمامی ندارد؛ برای همین دست در جیب بردم و به شمارش آن پرداختم دیدم جز چند فلس ناچیز، چیز دیگری نیست!
    ولی طولی نکشید همین پول ناچیز، برکتش از بین رفت و دوباره به فقر و فلاکت افتادم. دوباره به محضر آقای قاضی رفتم و قبل از اینکه من چیزی بگویم فرمود: ها! چکار کردی؟ پول‌ها را شمردی؟ بار دیگر مقداری فلوس به من داد و فرمود: دیگر آنها را مشمر!
    آیت الله کاشانی فرمودند: تا زمانی که دوستم در قید حیات بود از آن پول با برکت استفاده می‌کرد بدون اینکه در آن کاستی پیدا شود!

    کتاب اسوه عارفان
    که اینطور!!!!!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. جزئیاتی از نامه خصوصی به هاشمی و علت آزادی ۲۴ساعته فائزه
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-12-2014, 10:02
  2. هیئت دولت، فیـــــلتـر شکن، قلیان، دو سیب و باقی قضایا!
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 11-08-2014, 16:16
  3. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-08-2014, 12:54
  4. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 22-05-2014, 00:55
  5. "من روحانی هستم" چیست و چه می‌گوید؟! + فیلم
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث سیاست داخلی
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 04-05-2014, 22:07

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه