✅
مژده یاران رخت بر بست فصل سرد و انجماد
شد شکوفا غنچه های عشق و وصل و اعتماد
نم نمک آمد نسیم باد مطبوع بهار
با خود آورد ارمغان شوق دلدار از نگار
از نشاط سبزه و گل دل به وَجد آمد فزون
زان رَحیل سرد فصل جاودان آمد درون
کام دل خوش گشت و لب شوق تبسّم باز شد
بلبل از ذوق چمن پر نغمه و آواز شد
سر در آوردند مرغان سبک بال نهیف
چهچه زن از لابلای تک نهالان ظریف
می تکانند پر ز انبوه مه و برف غلیظ
می چرند در بوته های نرم با حالی حظیظ
شاخساران از تن خود می کَنَند رخت سپید
سبز پوشند و به خود بالند زین بخت سعید
بوی سبزه در دَمَن سر مست سازد ساکنان
از شمیم شهد گل مستند اهل خاکیان
نغمه ساران بر نوک هر شاخکی در رقص باد
چابکان تیز رو بی باک و سر مستند و شاد
غنچه ها لب میگشایند تا بخندند با نسیم
مست گردند ساکنین دشت زین نیکو شمیم
رخت نو پوشند مهمانان نوروز از نشاط
تا بپا سازند بزم شادی و سور و بساط
سفره ها می گسترانند با صفای هفت سین
می کنند دلهای خود را با کلام حق عجین
آنکه می بینی تو « خادم » عشق را در سینه ها
چون زُدایند قلبها از بغض ها وز کینه ها
👇
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]