طرح شبهه:
يكى از اشكالاتى كه وهابىها مدام تكرار مىكنند و آن را دليل بر عدم تولد امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف مىگيرند، قضيه تقسيم ميراث امام عسكرى عليه السلام بين برادرش جعفر كذاب و مادر امام عسكرى عليه السلام است و مىگويند كه اگر امام عسكرى فرزندى داشت، چرا به او ارث نرسيد و ارث بين مادر و برادر امام عسكرى عليه السلام تقسيم شد؟
همچنين ادعا مىكنند كه علماى شيعه؛ همچون سعد بن عبد الله (متوفاي300هـ) و حسن بن موسى نوبختى (متوفاي310هـ) نقل كردهاند كه امام عسكرى عليه السلام در حالى از دنيا رفت كه كسى فرزند او را نديده بود و نمىشناخت.
ناصر الدين قفارى در كتاب اصول مذهب الشيعه در اين باره مىنويسد:
إذ بعد وفاة الحسن ـ إمامهم الحادي عشر ـ سنة (260هـ) لم يُر له خلف، ولم يُعرف له ولد ظاهر، فاقتسم ما ظهر من ميراثه أخوه جعفر وأمّه، كما تعترف بذلك كتب الشيعة نفسها، وبسبب ذلك اضطرب أمر الشّيعة وتفرّق جمعهم؛ لأنّهم أصبحوا بلا إمام، ولا دين عندهم بدون إمام، لأنّه هو الحجّة على أهل الأرض... .
پس از وفات [امام] حسن، امام يازدهم شيعيان، در سال 260هـ، جانشينى براى او ديده نشد و مردم فرزند آشكارى براى او نمىشناختند؛ پس آن چه از ميراثش مانده بود، بين برادرش جعفر و مادرش تقسيم شد؛ چنانچه كتابهاى خود شيعيان بر اين مطلب اعتراف كردهاند؛ به همين خاطر شيعيان دچار سردرگمى شدند و اجتماعشان بهم ريخت؛ چرا كه آنها امام نداشتند و از ديدگاه آنها دين بدون امام معنا ندارد؛ چرا كه امام حجت خداوند بر اهل زمين است.
ناصر الدين القفاري (معاصر)، اصول مذهب الشيعة، ج2، ص 1004، ناشر: دار الرضا ـ الجيزة.
و احسان الهى ظهير در اين باره مىگويد:
مات الحسن العسكري بدون خلف ولا عقب، كما نص على ذلك النوبختي حيث قال: «توفي ولم ير له أثر، ولم يعرف له ولد ظاهر، فاقتسم ميراثه أخوه جعفر وامه».
[امام] حسن عسكرى (عليه السلام) بدون جانشين و فرزند از دنيا رفت؛ چنانچه نوبختى به همين مسأله تصريح كرده؛ آن جا كه گفته: او از دنيا رفت؛ در حالى كه جانشينى براى او ديده نشد؛ و مردم فرزند آشكارى براى او نمىشناختند؛ پس برادرش جعفر و مادرش ميراث او را تقسيم كردند.
احسان الهي ظهير(معاصر)، الشيعة والتشيع، ص261.
نقد و بررسي:
محورهاي شبهه:
الف: امام حسن عسكرى عليه السلام، در حالى از دنيا رفته است كه فرزندى آشكارى براى او ديده نشده و شناخته نمىشده است؛
ب: شيعيان، بعد از وفات امام عسكرى عليه السلام دچار سردرگمى و اختلاف شدند؛
ج: بعد از وفات امام عسكرى عليه السلام ميراث آن حضرت تنها بين جعفر كذاب و مادر امام عسكرى تقسيم شد؛
تعارض آشكار در گفتههاي قفاري:
دكتر قفارى در اين جا به صراحت ادعا مىكند مردم براى امام عسكرى عليه السلام فرزندى نمىشناختند؛ اما جالب است كه در جاى ديگر از همين كتابش نظر شيعه را اين گونه بيان كرده است:
أما الاثنا عشريّة فقد ذهبت إلى الزّعم بأنّ للحسن العسكري ولداً كان قد أخفى (أي الحسن) مولده، وستر أمره؛ لصعوبة الوقت وشدّة طلب السّلطان له، فلم يظهر ولده في حياته، ولا عرفه الجمهور بعد وفاته.
اما دوازده امامىها اين اعتقاد را پذيرفتهاند كه [امام] حسن عسكرى داراى فرزندى كه [امام] حسن تولد او را مخفى كرده و كار او را از مردم پوشانده بوده؛ به خاطر سختىهاى زمان و اين كه سلطان به شدت به دنبال او بوده است؛ پس فرزندش را در زمان حياتش آشكار نكرد؛ و اكثر شيعيان او را بعد از وفات امام عسكرى نمىشناختند.
أصول مذهب الشيعة، ج2، ص1006
وى با گفتن اين جمله به صراحت اعتراف مىكند كه ديدگاه مذهب اثنى عشريه اين است كه: امام عسكرى عليه السلام داراى فرزندى بود كه آن را از ديد دشمنان مخفى مىكرده است؛ اما در جاى ديگر به نقل از شيعيان مىنويسد كه امام عسكرى فرزندى نداشت و شيعيان بدون امام ماندند و....
اين دوگانهگويى و تعارض آشكار در نقل عقيده شيعه، نشان مىدهد كه آنها به دنبال حقيقت نيستند و براى زير سؤال بردن مذهب شيعه از هر وسيلهاى استفاده مىكنند.
انتساب اين عقيده به علماي شيعه دروغ است:
ناگفته پيدا است كه موضوع كتاب فرق الشيعة نوبختى و كتاب المقالات و الفرق سعد بن عبد الله اشعرى، نقل اعتقادات فرقههاى منحرف شده و سپس نقل عقيده صحيح اماميه اثنى عشريه است. از اين رو، نقل اين تكه از متن از اين دو كتاب و انتساب آن به تمام فرقههاى شيعه و حتى فرقه اثنى عشريه، كارى است بر خلاف انصاف و دور از واقعيت.
درست است كه اين مطلب در كتاب آنها آمده است؛ اما آنها اين مطلب را از زبان فرقههاى منحرفه نقل و سپس عقيده اثنى عشريه را تشريح و صحت اين عقيده را ثابت كردهاند.
مرحوم نوبختى در فرق الشيعه، عقيده اثنى عشريه را نقل و سپس در ادامه اين عقيده را عقيده صحيح و درست مىداند؛ آن جا كه مىنويسد:
وقالت الفرقة الثانية عشرة وهم الأمامية ليس القول كما قال هؤلاء كلهم بل لله عز وجل في الأرض حجة من ولد الحسن بن علي وأمر الله بالغ وهو وصي لأبيه على المنهاج الأول والسنن الماضية ولا تكون الإمامة في أخوين بعد الحسن والحسين عليهما السلام ولا يجوز ذلك ولا تكون إلا في غيبة الحسن بن علي إلى أن ينقضي الخلق متصلا ذلك ما اتصلت أمور الله تعالى ولو كان في الأرض رجلان لكان أحدهما الحجة ولو مات أحدهما لكان الآخر الحجة ما دام أمر الله ونهيه قائمين في خلقه...
ولا يجوز أن تخلو الأرض من حجة ولو خلت ساعة لساخت الأرض ومن عليها ولا يجوز شيء من مقالات هذه الفرق كلها فنحن مستسلمون بالماضي وإمامته مقرون بوفاة معترفون بأن له خلفا قائما من صلبه وأن خلفه هو الإمام من بعده حتى يظهر ويعلن أمره كما ظهر وعلن أمر من مضى قبله من آبائه ويأذن الله في ذلك إذ الأمر لله يفعل ما يشاء ويأمر بما يريد من ظهوره وخفائه كما قال أمير المؤمنين عليه السلام «اللهم إنك لا تخلي الأرض من حجة لك على خلقك ظاهرا معروفا أو خائفا مغمودا كيلا تبطل حجتك وبيناتك»
وبذلك أمرنا وبه جاءت الأخبار الصحيحة عن الأئمة الماضين... وقد رويت أخبار كثيرة أن القائم تخفى على الناس ولادته ويخمل ذكره ولا يعرف إلا أنه لا يقوم حتى يظهر ويعرف أنه إمام ابن امام ووصي ابن وصي يوتم به قبل أن يقوم ومع ذلك فإنه لا بد من أن يعلم أمره ثقاته وثقات أبيه وإن قلوا ولا ينقطع من عقب الحسن بن علي عليه السلام ما اتصلت أمور الله عز وجل ولا ترجع إلى الأخوة ولا يجوز ذلك وأن الإشارة والوصية لا تصحان من الإمام ولا من غيره إلا بشهود أقل ذلك شاهدان فما فوقهما.
فهذا سبيل الإمامة والمنهاج الواضح اللاحب الذي لم تزل الشيعة الإمامية الصحيحة التشيع عليه.
گروه دوازدهم كه همان اماميه هستند، اعتقاد دارند که موضوع امامت، همانند باور ساير فرقه ها نيست؛ بلكه براى خداوند حجتى از نسل امام حسن بن على عليهما السلام در روى زمين وجود دارد، فرمان خداوند در اين زمينه قطعى است، و او بنا بر سنتى كه در امامان پيشين جارى بوده، وصى پدرش است.
امامت پس از امام حسن وامام حسين (ع) از برادرى به برادر ديگر منتقل نمىشود، بنابراين، امامت جز در بين فرزند حضرت حسن عسکرى (ع) در جاى ديگر ممکن نيست اين اراده الهى تا پايان خلقت برقرار خواهد ماند؛ حتى اگر دو نفر بر روى زمين باقى بمانند، يکى از آنها حتما حجت خدا است و اگر يکى از آن دو بميرد، آن که زنده مى ماند حجت خداوند خواهد بود تا آن زمان که اوامر و نواهى الهى در ميان مردم بماند.
جايز نيست كه زمين از حجت خداوند خالى بماند، اگر يك لحظه اين گونه باشد، زمين با تمام آن چه در او است، نابود خواهد شد. هيچ چيز از گفتههاى اين فرقهها (ى باطل) درست نيست؛
امام عسكرى از دنيا رفته است وجانشينى دارد که پسر اوست، پس از او ظاهر خواهد شد و مسئووليت امامت خود را اعلان خواهد نمود؛ همان گونه که امامان پيشين چنين كردند. خداوند آن را اراده كرده و اراده خداوند حتما رخ دهد؛ زيرا حاکم مطلق تنها او است. او هرچه اراده کند، همان مى شود وهرچه درباره ظهور وغيبت انجام دهد، همان خواهد شد، همان گونه که اميرمؤمنان عليه السلامفرموده اند:
«زمين از حجت خداوند خالى نخواهد ماند؛ حال چه آشکار و شناخته شده باش يا پنهان و حفاظت شده تا حجت و آيات خداوند باطل نشود.»
اين است آن چه به ما فرمان داده شده، و از امامان گذشته روايات معتبرى در اين باره براى ما رسيده است.
روايات بسيارى نقل شده است كه ولادت حضرت قائم عليه السلام از مردم پنهان نگاه داشته خواهد شد و شهرتش اندك خواهد بود، ناشناخته خواهد ماند وپيش از آن که آشکار شود وامامتش اعلام گردد، قيام نخواهد کرد.
او امام پسر امام و وصى فرزند وصى است، پيش از آن که قيام کند، نظيرى ندارد؛ با اين حال امر او بايد به افراد مورد اعتماد خود و پدرش اطلاع داده شود؛ هر چند كه تعداد آنها بسار كم باشد، اين امر (امامت) از فرزند امام عسكرى عليه السلام قطع نخواهد شد تا زمانى كه فرمان خداوند ادامه يابد، امر امامت به برادرى بازنمىگردد، اين امر جايز نيست، اشاره و وصيت از امام و و همين امر از ديگران ديگران صحيح نيست و اعتبار ندارد؛ مگر با تصديق شاهدان كه حد اقل دو نفر و بيشتر باشد.
پس اين است راه امامت و روش روشن كه شيعيان اماميه همواره بر آن محكم و استوار هستند و ادامه دادن اين راه صحيح است.
النوبختي، الحسن بن موسى (متوفاى310هـ)، فرق الشيعة، ج 1 ص96 ـ 112، ناشر: دار الأضواء - بيروت، 1404هـ - 1984م
و همچنين سعد بن عبد الله اشعرى در كتاب المقالات و الفرق بعد از نقل ديدگاههاى متفاوت در اوائل غيبت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف ديدگاه شيعه اثنى عشريه را اين چنين نقل مىكند:
ففرقة منها وهي المعروفة بالإمامية قالت:... فنحن متمسكون بإمامة الحسن بن علي، مقرّون بوفاته موقنون مؤمنون بأن له خلفاً من صلبه، متدينون بذلك وأنه الإمام من بعد أبيه الحسن بن علي، وأنه في هذه الحالة مستتر خائف مأمور بذلك حتى يأذن الله عز وجل له فيظهر ويعلن أمره.
و فرقه ديگر كه به اماميه مشهور هستند، مىگويند: ما امامت امام حسن بن عسكرى عليهما السلام را قبول داريم، وفات او را پذيرفتهايم، و يقين و ايمان داريم به اين كه او جانشينى از صلب خود دارد، اعتقاد داريم كه او امام بعد از پدرش حسن بن على عليهم السلام است، او در اين زمان به دستور خداوند از ديدم مردم مخفى است تا اين كه خداوند اجازه ظهور دهد؛ پس از آن ظهور خواهد كرد و امرش علنى خواهد شد.
الأشعري القمي، أبو خلف سعد بن عبد الله (متوفاى300هـ)، المقالات والفرق، ص102ـ 103، تحقيق: محمد جواد مشكور، ناشر: مركز انتشارات علمي و فرهنگي ـ قم، الطبعة: الأولي، 1363هـ ش.
دكتر قفارى و احسان الهى ظهير، از مرحوم نوبختى و سعد بن عبد الله اشعرى نقل مىكنند كه امام عسكرى عليه السلام در حالى از دنيا رفته است كه مردم فرزند او را نديده و نمىشناختند و سپس اين عقيده را به تمام شيعيان نسبت مىدهد؛ اما آن چه از ذيل كلام اين دو بزرگوار به روشنى استفاده مىشود، اين است كه شيعيان دوازده امامى هيچگاه نسبت به تولد حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ترديد نكرده و همگى بر اين مطلب اجماع داشتهاند كه امام عسكرى عليه السلام در حالى از دنيا رفته كه فرزندش حضرت پنج ساله بوده است.
ولى با كمال تأسف جناب دكتر قفارى و دكتر احسان الهى ظهير، ذيل كلام مرحوم نوبختى و سعد بن عبد الله را نقل نكرده و با تزوير و دروغ تلاش كردهاند كه اين عقيده را به اين دو عالم شيعى و سپس به تمام شيعيان نسبت دهند.
اين مطلب نشان مىدهد كه دستان علماى وهابى براى زير سؤال بردن عقيده حقه شيعه، از دليل و برهان خالى شده و تنها ابزارى كه توانستهاند براى اين منظور استفاده كنند، دروغ، تزوير و فريب است.
اگر فرقههاى منحرفه از صراط مستقيم الهى، عقائد باطل ديگرى داشتهاند، چه ارتباطى به مذهب حقه اثنى عشرى دارد؟