صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 11

موضوع: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

  1. #1
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    [align=center]
    [size=xx-large]

    زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط
    [/size]
    [/align]

    [size=xx-large]
    لینک دانلود نسخه PDF
    http://www.noas.ir/f/noraseman/kimiayemohabat.zip
    or
    http://www.divshare.com/download/6536940-29d


    کتاب کيميای محبت
    چاپ دوازدهم 1382
    انتشارات دارالحديث


    ولادت

    عبد صالح خدا « رجبعلی نكوگويان » مشهور به « جناب شيخ » و « شيخ رجبعلی خياط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران ديده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » يك كارگر ساده بود. هنگامی كه رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنيا رفت و رجبعلی را كه از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
    از دوران كودكی شيخ بيش از اين اطلاعاتی در دست نيست. اما او خود، از قول مادرش نقل می‌كند كه:

    « موقعی كه تو را در شكم داشتم شبی [ پدرت غذايی را به خانه آورد] خواستم بخورم ديدم كه تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شكمم می‌كوبی، احساس كردم كه از اين غذا نبايد بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسيدم....؟ پدرت گفت حقيقت اين است كه اين ها را بدون اجازه [از مغازه ای كه كار می‌كنم] آورده‌ام! من هم از آن غذا مصرف نكردم. »

    اين حكايت نشان می‌دهد كه پدر شيخ ويژگی قابل ذكری نداشته است. از جناب شيخ نقل شده است كه:

    « احسان و اطعام يك ولی خدا توسط پدرش موجب آن گرديده كه خداوند متعال او را از صلب اين پدر خارج سازد. »

    شيخ پنج پسر و چهار دختر داشت، كه يكی از دخترانش در كودكی از دنيا رفت.
    [/size]
    خانه ساده مرحوم شيخ رجب علي خياط
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1120
    لباس ساده مرحوم شيخ رجب علي خياط
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1121

    غذا
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1122
    شغل
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1123

    سياست

    شيخ در عالم سياست نبود، اما با رژيم منفور پهلوی و سياستمداران حاكم آن به شدت مخالف بود. او نه تنها با شاه و دار و دسته‌اش مخالف بود، بلكه مصدق را هم قبول نداشت، ولی از آيت الله كاشانی تعريف میكرد و می‌فرمود:
    « باطن او به منزله سقاخانه است. »


    وفات
    سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.
    فرزند شيخ روز قبل از وفات او را چنين تعريف می ‌كند:
    روز قبل از وفات، پدرم سالم بود، مادرم در خانه نبود، تنها من در خانه بودم، عصر هنگام، پدرم آمد و وضو گرفت و مرا صدا كرد و گفت:

    « قدری كسل هستم، اگر آن بنده خدا آمد كه لباسش را ببرد، دم قيچی‌ها ( پارچه های زائدی که بعد از دوخت لباس باقی میماند ) در جيبش است و سی تومان بايد اجرت بدهد. »

    پدرم هرگز به من نگفته بود كه كسی اگر آمد، اجرت كار چقدر است، من جريان را نفهميدم.
    يكی از ارادتمندان جناب شيخ، كه شب قبل از وفات، از طريق رؤيای صادقه رحلت ملكوتی وی را پيش‌بينی كرده ‌بود، ماجرای وفات را چنين گزارش می‌كند:

    شبی كه فردای آن شيخ از دنيا رفت، در خواب ديدم كه دارند در مغازه‌های سمت غربی مسجد قزوين را می‌بندند، پرسيدم: چه خبره؟ گفتند آشيخ رجبعلی خياط از دنيا رفته. نگران از خواب بيدار شدم. ساعت سه نيمه شب بود. خواب خود را رؤيای صادقه يافتم. پس از اذان صبح، نماز خواندم و بیدرنگ به منزل آقای رادمنش رفتم، با شگفتی، از دليل اين حضور بی‌موقع سؤال كرد، جريان رؤيای خود را تعريف كردم.
    ساعت پنج صبح بود و هوا گرگ و ميش، به طرف منزل شيخ راه افتاديم. شيخ در را گشود، داخل شديم و نشستيم، شيخ هم نشست و فرمود:

    « كجا بوديد اين موقع صبح زود؟ »

    من خوابم را نگفتم، قدری صحبت كرديم، شيخ به پهلو خوابيد و دستش را زير سر گذاشت و فرمود:

    « چيزی بگوييد، شعری بخوانيد! »

    يكی خواند:
    خوش‌تر از ايام عشق ايام نيست
    صبح روز عاشقان را شام نيست
    اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد
    باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود



    هنوز يكساعت نگذشته بود كه حال شيخ را دگرگون يافتم، از او خواستم كه برايش دكتر بياورم. يقين داشتم كه امروز شيخ از دنيا می‌رود.
    شيخ فرمود:
    « مختاريد »

    دكتر... نسخه‌ نوشت، رفتم دارو را گرفتم هنگامی كه برگشتم ديدم شيخ را به اتاق ديگری برده‌اند، رو به قبله نشسته و شمد سفيدی روی پايش انداخته‌اند و با شست دست و انگشت سبابه شمد را لمس می‌كرد.
    من دقيق شده ‌بودم كه ببينم يك مرد خدا چگونه از دنيا می‌رود، يك مرتبه حالی به او دست داد، گويا كسی چيزی در گوش او می‌گويد، كه گفت:
    « إن شاء الله »

    سپس فرمود:
    « امروز چند شنبه است؟ دعای امروز را بياوريد. »

    من دعای آن روز را خواندم، فرمود:
    « بدهيد آقا سيداحمد هم بخواند. »

    او هم خواند، سپس فرمود:
    « دست‌هايتان را به سوی آسمان بلند كنيد و بگوييد: يا كريم العفو، يا عظيم العفو، العفو، خدا مرا ببخشايد. »

    من به دوستم نگاه كردم و گفتم: بروم آقای سهيلی را بياورم، چون مثل اين كه رؤيا صادقه است و دارد تمام می‌شود، و رفتم.



    آقا جان خوش آمدی!
    ادامه اين داستان را از زبان فرزند شيخ بشنويد: ... ديدم اتاق پدرم شلوغ است، گفتند: جناب شيخ حالش به هم خورده، بلافاصله وارد اتاق شدم، ديدم كه پدرم در حالی كه لحظاتی قبل وضو گرفته و وارد اتاق شده بود، رو به قبله نشسته، كه ناگاه بلند شد و نشست و خندان گفت:
    « آقاجان خوش آمديد »! ( مقصود از آقا جان امام زمان (ع) است. )

    دست داد، و دراز كشيد و تمام شد، در حالی كه آن خنده را بر لب داشت!



    نمای بيرونی آرامگاه جناب شيخ - ابن بابويه - شهر ری



    شب اول قبر
    يكی ديگر از دوستان ايشان می‌گويد: در عالم رؤيا، شب اول قبر مرحوم شيخ خدمتش رسيدم، ديدم جايگاه عظيمی از طرف مولا امير المؤمنين (ع) به او عنايت شده، به جايگاه ايشان نزديك شدم تا مرا ديد، نگاهی بسيار ظريف و حساس به من كرد، مانند پدری كه به فرزندش تذكر می‌دهد و او توجه ندارد، از نگاه او به ياد آوردم كه هميشه می‌فرمود:
    « غير خدا را نخواهيد. »

    ولی ما باز هم گرفتار هوای نفسيم.
    به او نزديكتر شدم، دو جمله فرمود:

    جمله اول:
    « خط زندگی، انس با خدا و اوليای خداست. »

    جمله دوم:
    « آن كس زندگی كرد، كه عيالش پيراهنش را شب زفاف در راه خدا ايثار نمود.»

    منظورمولا امير المؤمنين (ع) بود که همسرشان حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها پيراهنشان را شب زفاف در راه خدا ايثار نمودند.
    خصوصیات اخلاقی
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1124
    ایثار

    یکی از برجسته ترین ویژگیهای زندگی شیخ خدمت به مردم مستمند و ایثارگری او در عین تنگدستی بود. از دیدگاه احادیث اسلامی، ایثار و از خود گذشتگی، زیباترین نیکیها، بالاترین مراتب ایمان و برترین مکارم اخلاقی است.
    جناب شیخ با آن که درآمد ناچیزی از دست رنج خیاطی عایدش می شد، از فضیلت ایثار- در عین تنگدستی- بهره ای وافر داشت.
    حکایتهای ایثار و فداکاری این مرد الهی به حقیقت اعجاب انگیز و آموزنده است.
    ايثار شب عيد
    مرحوم « شيخ عبدالكريم حامد » نقل میكرد كه: من شاگرد خياطی جناب شيخ بودم و روزی يك تومان دستمزدم بود. شب عيد نوروز، جناب شيخ پانزده تومان پول داشت، مقداری از آن را به من داد برنج تهيه كنم و برای چند آدرس ببرم، بالاخره پنج تومان از آن مبلغ ماند، آن را هم به من دادند!.
    پيش خود گفتم: شب عيد دست خالی به منزل می‌رود؟ در همان وقت سر زانوی فرزندش پاره است. لذا پول را داخل كشو گذاشتم و فرار كردم. هر چه جناب شيخ صدا زد، برنگشتم. پس از رسيدن به خانه متوجه شدم كه مرا صدا می‌كند و با اوقات تلخی فرمود:
    « چرا پول را برنداشتی؟ »
    و با اصرار پول را به من داد!
    ايثار نسبت به همسايه ورشكسته
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1125

    انصاف
    انصاف در گرفتن اجرت
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1126
    احسان
    سر خلقت
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1127
    توصيه به سفره اطعام
    شيخ علاوه بر تلاش‌هايی كه با واسطه و بی‌واسطه برای احسان به خلق و حل مشكلات گوناگون مردم داشت، به مناسب‌های مختلف به ويژه اعياد مذهبی، در منزل كوچك خود از حاضران پذيرايی میكرد، و برای اطعام اهل ايمان و گسترده بودن سفره احسان در منزل، اهميت خاصی قايل بود. همواره سفارش می‌كرد كه بكوشيد تا در خانه، سفره اطعام داشته باشيد و معتقد بود كه اگر پول آن را بدهند تا نيازمندان برای خود غذا تهيه كنند، آن خاصيت را ندارد.
    احسان به عيالواری بيكار
    كعبه دور سر تو طواف می‌كند، نه تو دور خانه کعبه!!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1128
    آقای دكتر ثباتی می‌گويد: يكی از دستورات مؤكد ايشان احسان به خلق بود. برای احسان به خلق ارزش زيادی قايل بود، و احسان را يكی از طرق بسيار نزديك و مؤثر در سير الی الله میدانست. به طوری كه اگر كسی از راه سير و سلوك عاجز بود به او توصيه می‌كرد:

    « از احسان كوتاهی نكن و تا می‌توانی احسان كن. »
    تا توانی به جهان خدمت محتاجان كن
    به دمی يا درمی يا قلمی يا قدمی

    خودش هم در احسان به خلق پيش قدم بود. برای يك نفر گرفتاری پيش آمده ‌بود، به جناب شيخ مراجعه نمودند، ايشان فرمود:

    « اين شخص فقط از خمس به فاميلش كمك می‌كند و احسان ديگری نمی‌كند. »

    يعنی: خمس دادن تنها كافی نيست.
    حواله ولی عصر عليه السلام به امام جماعت
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1129

    مقام حضرت عبدالعظيم الحسنی
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1130
    ياری نابينا و نورانيت دل
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1131
    اطعام چهل نفر و شفای بيمار
    يكی از دوستان شيخ می‌گويد: فرزندم تصادف كرده و در بيمارستان بستری بود، نزد جناب شيخ رفتم و عرض كردم: چه كنم؟ فرمود:

    « ناراحت نباش، گوسفندی بخر و چهل نفر از كارگرهای ميدان را جمع كن و برايشان آبگوشت درست كن و يك روضه خوان هم دعوت كن تا دعا كند. وقتی آن چهل نفر «آمين» گفتند، بچه تو خوب می‌شود و روز بعد به خانه می‌آيد. »

    اهمیت ندادن به اطعام، علت مرگ فرزند
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1132
    بركت سير كردن يك حيوان گرسنه!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1133
    احسان براساس خدا خواهی
    مسأله اصلی در خدمت به مردم از ديدگاه جناب شيخ، انگيزه و چگونگی آن است. شيخ معتقد بود كه:
    ما بايد همان گونه در خدمت مردم باشيم كه امامان ‌ما و اوليای الهی بودند، آنان هدفی در خدمت جز خداوند متعال نداشتند، خدمت آنان به مردم برای خدا و به عشق او بود

    در اين ‌باره می‌فرمود:
    « احسان به خلق بايد بر اساس خدا خواهی باشد؛ ﴿ إنما نطعمكم لوجه الله ﴾، هزينه فرزندت را چگونه می‌پردازی و قربان و صدقه‌اش هم می‌روی؟ آيا كودك كاری برای پدر و مادر می تواند انجام دهد؟ پدر و مادر عاشق فرزند خردسال خود هستند، و از روی خاطر خواهی برای او خرج میكنند، حال چرا با خداوند متعال اين گونه معامله نمی‌كنی؟! چرا به اندازه فرزند خود به او عشق نمی‌ورزی؟! و اگر گاهی هم به كسی احسان می‌كنی برای پاداش آن كيسه می‌دوزی؟! »

    اخلاص

    يكی از اصلی ترين مسايلی كه شيخ در تعليم و تربيت شاگردان هميشه بر آن تأكيد داشت، مسئله اخلاص بود. اخلاص نه تنها در عقيده و عبادت، بلكه اخلاص در همه كارها.

    او بارها تأكيد میكرد كه:
    « دين حق همين است كه بالای منبرها گفته می‌شود ولی دو چيز كم دارد: يكی اخلاص و ديگری دوستی خداوند متعال، اين دو بايد به مواد سخنرانی‌ها افزوده شود. »
    همه كارها برای خدا
    یکی از سخنان ارزنده و بسیار آموزنده جناب شیخ این است که می فرمود:
    « همه چیز خوب است، اما برای خدا »!

    گاه به چرخ خياطی خود اشاره می‌كرد و می‌فرمود:

    « اين چرخ خياطی را ببينيد، همه قطعات ريز ودرشتش مارك مخصوص كارخانه را دارد ... می‌خواهند بگويند كوچكترين پيچ اين چرخ هم بايد نشان كارخانه ما را داشته باشد. انسان مؤمن هم همه كارهای او بايد نشان خدا را داشته باشد. »

    در مكتب تربيتی شيخ، سالك قبل از انجام هر كاری بايد تأمل كند، اگر آن كار نامشروع است، برای خدا آنرا ترک کند و اگر مشروع است و انجام آن خوشايند تمايلات نفسانی نيست، آن را برای خدا انجام دهد، و اگر مشروع است و خوشايند نفس، ابتدا از ميل نفسانی خود استغفار كند، سپس آن كار را برای خدا انجام دهد.



    اخلاص حتی در خوردن و خوابیدن

    براساس رهنمود پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله كه به ابوذر فرمود:
    « يا ابا ذر، ليكن لك في كل شيء نية صالحة، حتي في النوم والأكل؛
    ابوذر! بايد در هر كاری نيتی پاك داشته باشی، حتی در خوردن و خوابيدن. »

    شيخ به شاگردان خود مكرر تأكيد می‌كرد كه:
    « همه كارها بايد برای خدا باشد، حتی خوردن و خوابيدن. »
    و می‌افزود:
    « هرگاه اين استكان چای را به قصد خدا بخوری، دل تو به نور الهی منور می‌شود، ولی اگر برای حظ نفس خوردی، همان می‌شود كه خواسته بودی. »
    می‌خواهی طلبه بشی يا آدم؟
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1134
    برای خدا بدوز!

    به كفاش می‌فرمود:
    « وقتی كفش می‌دوزی، اولاً برای خدا سوزن را فرو كن و بعد آن را خوب و محكم بدوز كه به اين زودی پاره نشود. »
    به خياط میگفت:
    « هر درزی كه می‌دوزی به ياد خدا بدوز و محكم. »


    برای خدا بيا!
    يكی از شاگردان شيخ توصيه‌های ايشان به اخلاص را چنين توصيف می‌كند: شيخ می‌گفت:
    « اين جا (خانه شيخ) كه می‌آييد برای خدا بياييد، اگر برای من بياييد ضرر می‌كنيد! »

    حال عجيبی داشت، مردم را به خدا دعوت می‌كرد، نه به خود.
    برای خدا دوست داشته باش!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1135
    وای بر من!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1136
    خوب شدن برای خدا!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1137
    آثار اخلاص
    تكيه كلام شيخ اين جمله بود:
    « من كان لله كان الله له » كسی كه صد در صد برای خدا كار كند خدا هم برای او خواهد بود

    و می‌فرمود:
    « تو برای خدا باش، خداوند و ملائكه‌اش برای توست. »

    گاهی می‌فرمود:
    « اگر انسان موفق به عملش هم نشود، صحبت آن اثر خوبی در روحيه شخص می‌گذارد. »
    هدايت ویژه الهی از برکات اخلاص
    شيخ يكی از بركات مهم اخلاص را برخورداری از هدايت ويژه الهی می‌دانست و بر اين اعتقاد به اين آيه كريمه استناد می‌كرد:
    ﴿ والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا : و کسانی که در راه ما کوشیده اند به یقین آنها را به راه های خود هدایت می کنیم. سوره عنکبوت آیه 69 ﴾ و در تبيين مطلب می‌فرمود:

    « اگر تو برای خدا قيام كنی، تمام عوالم خلقت دليل راه تو هستند. چون كمالشان در فنای در تو می باشد، آن‌ها می‌خواهند آن چه را در فطرت دارند تحويل دهند تا به كمال واقعی برسند، اگر انسان برای خدا قيام كند، همه عوالم وجود سر راه او صف می‌كشند، تا آن چه را در خود دارند به او عرضه كنند و راهنمای او باشند. »

    شيخ برای برخورداری از هدايت ويژه الهی كه در واقع تربيت خاص اوست، بالاترين مراتب اخلاص را ضروری می‌دانست، بدين معنا كه انسان بايد از تلاشهای خود هيچ هدفی جز رضای خداوند متعال نداشته باشد، حتی كمال خود را هم در نظر نگيرد و در اين باره می فرمود:

    « تا انسان كمال خود را در نظر دارد به حقيقت نمی‌رسد، آن چه در توان انسان است بايد در راه رسيدن به خدا به كار گرفته شود، كه در اين صورت خداوند متعال انسان را برای خود تربيت می‌كند. »

    بوی خدا در عمل!
    جناب شيخ تأكيد می‌كرد كه:

    « وقتی خدا را شناختی، هر چه می‌كنی بايد خالصانه و عاشقانه باشد، حتی كمال خود را هم در نظر نگير، نفس بسيار زيرك و پيچيده است، و دست بردار نيست به هر نحو شده میخواهد خود را وارد كند.
    انسان تا وقتی كه خود را می‌خواهد و توجه به خود دارد، كارهای او نفسانی است و اعمالش بوی خدا نمی‌دهد، ولی اگر خودخواهی را كنار گذاشت و خداخواه شد، كارهای او الهی می‌شود و اعمالش بوی خدا میدهد، و آن يك نشانی دارد كه در كلام سجاد عليه السلام آمده است كه می‌فرمايد:« و ما أطيب طعم حبك: چقدر محبت تو خوش طعم است. مناجات خمسة عشر- مناجات العارفین- مفاتیح الجنان» ».



    غلبه بر شيطان!
    يكی از بركات كار برای خدا غلبه بر شيطان است. شيخ در اين باره، می‌فرمود:

    « كسی كه برای خدا قيام كند نفس با هفتاد و پنج لشگر و شيطان با جنود خود، برای از بين بردنش قيام می‌كنند ولی « جند الله هم الغالبون ». عقل هم دارای هفتاد و پنج لشگر است و نخواهد گذاشت بنده مخلص، مغلوب شود: ﴿ إن عبادي ليس لك عليهم سلطان: بدان که بر بندگان ( خالص) من دست نخواهی یافت. سوره حجر آیه 42 ﴾. اگر علاقه به غير خدا نداشته باشی، نفس و شيطان زورشان به تو نمی‌رسد، بلكه مغلوب تو می‌گردند. »

    و می فرمود:
    « در هر نفس كشيدن امتحانی است، ببين با انگيزه رحمانی آغاز میشود يا با انگيزه شيطانی آميخته می‌گردد! »


    باز شدن چشم دل
    جناب شیخ معتقد بود تا انسان به غیر خدا توجه دارد و غیر او را می خواهد در
    واقع مشرک و دل او آلوده به زنگار شرک است و در این رابطه به آیه کریمه
    ( انما المشرکون نجس: همانا مشرکان پلیدند. سوره توبه آیه 28 )
    تا وقتی كه غبار شرك بر آينه دل باشد، انسان نمی‌تواند با حقايق هستی آشنا شود. از اين رو شيخ می‌فرمود:

    « تا انسان توجهش به غير خداست، نسبت به حقايق هستی نامحرم است و از باطن خلقت آگاه نيست. »

    اما اگر انسان خالص شود، غبار شرك از آينه دل او زدوده شده و محرم راز آفرينش می‌گردد. جناب شيخ در اين باره می‌فرمود:

    « اگر كسی برای خدا كار كند، چشم دلش باز می‌شود، اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آن چه را ديگران نمی‌بينند می‌بينيد، و آن چه را ديگران نمیشنوند شما می‌شنويد. »
    بركات مادی و معنوی اخلاص
    قرآن كريم تصريح می‌فرمايد كه اگر كسی اهل دنيا هم باشد بايد بداند كه اطاعت خدا از دنيای او نخواهد كاست، بلكه اطاعت خدا علاوه بر دنيا حيات طيبه جاويد را هم نصيب او خواهد كرد:

    « من كان يريد ثواب الدنيا فعند الله ثواب الدنيا و الأخرة:
    هركس ثواب دنيوی می‌خواهد ( بداند كه ) ثواب دنيوی و اخروی نزد خداوند است. سوره نساء آیه 134 »

    به بيان ديگر، خداوند متعال همه چيز است، كسی كه خدا دارد همه چيز دارد. يكی از ارادتمندان جناب شيخ می‌گويد: شيخ از من پرسيد:

    « شغل شما چيست؟ »
    گفتم: نجار هستم.
    فرمود:
    « اين چكش را كه به ميخ می‌زنی به ياد خدا می‌زنی يا به ياد پول؟! اگر به ياد پول بزنی، همان پول را به تو می‌دهند و اگر به ياد خدا بزنی هم پول به تو می‌دهند و هم به خدا می‌رسی.
    برای خدا درس می‌دادم!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1138
    خدا كار ما را درست كرد!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1139
    احترام

    احترام ويژه به سادات
    به فرزندان علی (ع) و فاطمه (ع) و سادات خيلی احترام می‌كرد. بارها ديده شد كه دست و پايشان را می‌بوسيد و به ديگران نيز توصيه می‌كرد كه به سادات احترام كنند.
    سيد بزرگواری بود كه گه گاهی به ديدار شيخ می‌آمد. او به قليان عادت داشت، هنگامی كه برای او قليان آماده می‌كردند، شيخ با اين كه اهل دود نبود، برای آن كه سيد شرمنده نشود، نخست خودش نی قليان را به لب نزديك می‌كرد و وانمود می‌ساخت كه قليان می‌كشد، آن گاه به سيد تعارف می‌كرد.
    يكي از دوستان شيخ نقل می‌كند: روزی در فصل سرما، در محضر شيخ بودم فرمودند:

    « بيا با هم برويم در يكی از محله‌های قديم تهران »

    با هم رفتيم در يكی از كوچه‌های قديمی، يك دكان خرابه بود و پير مردی از سادات محترم - كه مجرد بود- در آنجا زندگی می‌كرد و شب‌ها همان جا میخوابيد و شغلش زغال فروشی بود.
    معلوم شد شب گذشته، كرسی آتش گرفته و لباس‌ها و بعضی از وسايل او سوخته بود، شرايط زندگی آن پير مرد به گونه‌ای بود كه بسياری از مردم حاضر نيستند در چنين مكان‌هايی حضور پيدا كنند. شيخ با نهايت تواضع نزد او رفت و پس از احوال پرسی لباسهای نشسته و كثيف او را برای اصلاح و شستشو برداشت.
    پير مرد گفت: آقا سرمايه‌ام تمام شده و نمی‌توانم ذغال فروشی كنم. جناب شيخ به من فرمود:

    « چيزی به او بده كه سرمايه كارش كند. »
    احترام به همه مردم
    جناب شيخ نه تنها به سيدها، بلكه برای همه مردم احترام قايل بود. اگر كسی اشتباهی می‌كرد، او را در انظار ديگران سبك نمی‌نمود. خطاهای كسی را به رخ او نمی‌كشيد و در ظاهر با او گرم می‌گرفت.
    طبع شعر

    جناب شيخ به اشعار عرفانی و اخلاقي بسيار علاقه‌مند بود. بيشتر وقت ها مواعظ شيخ آميخته با اشعار آموزنده بود و در اين ارتباط به شعرهای حافظ و مثنوی طاقديس خيلی اهميت می‌داد و هنگامی كه اشعار آنان خوانده می‌شد می‌گريست.
    به مثنوی طاقديس خيلی علاقه داشت، و مي‌فرمود:
    « اگر در همه شهر يك كتاب طاقديس ملااحمد نراقی بود، هر چه داشتم می‌دادم و آن كتاب را می‌خريدم. »

    دكترابوالحسن شيخ، كه سال ها از نزديك با جناب شيخ آشنايی داشته میگويد: شيخ، حافظ شناس خوبی بود و اشعار حافظ را خوب تفسير می‌كرد.
    شیخ در مورد حافظ می فرمود:

    « حافظ از جنبه معنوی واقعاً كوتاهی و فروگذار نكرده، و آن چه كه لازمه بيان حقايق معنوی و ذوقيات عرفانی بوده در شعر او هست. »

    شيخ به حافظ بيش از ديگر شاعران ارادت می‌ورزيد و اشعار او را به زبان می‌آورد و حتی اگر می‌خواست كسی را تنبيه كند و يا هشدار دهد شعر حافظ می‌خواند.


    خواندن اشعار با صدای خوش
    دكتر فرزام در اين باره می‌گويد: مرحوم جناب شيخ اشعار را با لحن و آواز خوشی می‌خواندند، مثلاً گاهی اشعار مرحوم فيض كاشانی را می‌خواندند، مانند:

    ز هر چه غير يار استغفرالله
    ز بــــــــود مستعار استغفرالله
    دمی كان بگذرد بی ياد رويش
    از آن دم بی شمار استغفرالله

    اين اشعار را می‌خواندند و رفقا را منقلب می‌كردند.


    سيره



    اساتید و شاگردان

    مقامات و كمالات معنوی جناب شيخ برای هر كس كه او را از نزديك می‌شناخت، يا پای صحبت آشنايان او نشسته بود، نيازی به توضيح ندارد.
    اصلی‌ترين سؤال در زندگی اين شخصيت بزرگ معنوی آن است كه: او چگونه به اين جايگاه والای انسانی دست يافت؟ و چگونه كسی كه از معلومات رسمی حوزه و دانشگاه بی بهره بود، به جايی رسيد كه نه تنها مردم كوچه و بازار، بلكه تحصيلكردگان حوزه و دانشگاه از بركات هدايتش بهره می‌بردند؟ و در يك جمله: راز جهش و موفقيت جناب شيخ چه بود؟ او در مكتب كدام استاد پرورش يافت، و مربی معنوی او كه بود؟
    جناب شيخ، هر چند از دانستنی‌های رسمی حوزه و دانشگاه بی‌بهره بود، ولی محضر برخی بزرگان علم و معرفت و معنويت را درك كرده بود. كسانی همچون مرحوم آيت الله محمدعلی شاه آبادی، استاد حضرت امام خمينی (ره)، مرحوم آيت الله ميرزا محمدتقی بافقی و مرحوم آيت الله ميرزا جمال اصفهانی سمت استادی وی را داشتند. همچنين جناب شيخ از درسهای دو عالم بزرگوار: آقا سيدعلی مفسر و سيدعلی غروی- مفسر و امام جماعت مسجدی در محله سلسبيل تهران- استفاده می‌كرد.
    ايشان، در نتيجه همين تحصيلات غيررسمی، با قرآن كريم و احاديث اسلامی كاملاً آشنا شده ‌بود و در مجالسی كه بر پا می‌داشت، قرآن و احاديث وادعيه را ترجمه و تفسير می‌كرد و معانی لطيفی از آن‌ها ارائه می‌نمود، كه ديگران كمتر بدان توجه می‌كردند.

    بنابراين آشنايی جناب شيخ با معارف اسلام، مرهون بهره‌گيری از محضر اين بزرگان و امثال آنان بوده‌است، ليكن مبدأ جهش و تحول معنوی او را بايد در جای ديگری جستجو كرد، كه آن نقطه عطفی در زندگی پرماجرای شيخ است، و اگر شيخ فرموده:
    « من استاد نداشتم»
    اشاره به اين نقطه است.
    يكی از ارادتمندان جناب شيخ نقل می‌كند كه: ايشان میفرمود:

    « من استاد نداشتم، ولی در جلسات مرحوم شيخ محمدتقی بافقی كه شب‌ها در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) برگزار می‌شد و ايشان سخنرانی می‌كرد شركت می‌كردم، او اهل باطن بود. يك شب نگاهی به مجلس كرد و خطاب به من فرمود: تو به جايی می‌رسی. »


    شیخ شاگردان زیادی داشت، که آنها عبارت بودند از تحصیلکردکان دانشگاه و افراد تاجر و کاسب و افراد دیگر، که اسامی تعدادی از آنان به شرح زیر است:

    مرحوم دکتر عبدالعلی گویا ( دکترای فیزیک هسته ای از فرانسه )،
    جناب دکترعلی مدرسی ( دکترای فیزیک )،
    جناب آقای دکتر حمید فرزام ( دکترای ادبیات فارسی )،
    جناب مرحوم دکتر ابوالحسن شیخ ( پدرشیمی ایران )،
    دکترهوشنگ ثباتی،
    دکتر حاج حسن فرشچی ( مشهور به توکلی- دندانپزشک )،
    دکتر میر مطهری،
    مهندس فروغی زاده،
    دکتر خوانساری،
    دکتر محمد محققی،
    مرحوم شيخ عبدالكريم حامد،
    جناب آقای صنوبری،
    جناب آقای شایسته،
    جناب آقای حاج مهدی ابوالحسنی،
    جناب آقای رستمیان،
    جناب آقای پاچناری
    وجناب سید حسن میرمالک.....
    تحول معنوی

    شبيه داستان حضرت یوسف
    جناب شيخ در ديداری كه با حضرت آيت الله سيد محمدهادی ميلانی داشته تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است كه:

    « در ايام جوانی ( حدود 23 سالگی ) دختری رعنا و زيبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌ای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: « رجبعلی! خدا میتواند تو را خيلی امتحان كند، بيا يك بار تو خدا را امتحان كن! و از اين حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر كن. سپس به خداوند عرضه داشتم:
    « خدايا! من اين گناه را برای تو ترك می‌كنم، تو هم مرا برای خودت تربيت كن.»»

    آنگاه دليرانه، همچون يوسف (ع) در برابر گناه مقاومت می‌كند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب می‌ورزد و به سرعت از دام خطر میگريزد. اين كف نفس و پرهيز از گناه، موجب بصيرت و بينايی او می‌گردد. ديده برزخی او باز می‌شود و آن چه را كه ديگران نمی‌ديدند و نمی شنيدند، می‌بيند و می‌شنود. به طوری كه چون از خانه خود بيرون می‌آيد، بعضی از افراد را به‌صورت واقعی خود می‌بيند و برخی اسرار برای او كشف می‌شود.
    از جناب شيخ نقل شده‌است كه فرمود:

    « روزی از چهارراه «مولوی» و از مسير خيابان «سيروس» به چهار راه «گلوبندك» رفتم و برگشتم، فقط يك چهره آدم ديدم! »

    مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشارتی می کرد و می فرمود:

    « من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک می کنم و از آن چشم می پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن. »





    ره صد ساله
    دعای جوانی به دام افتاده كه: « خدايا مرا برای خودت تربيت كن » در آن فضای هيجان انگيز مستجاب شد، و جهشی در زندگی معنوی اين جوان سعادتمند پديد آورد، كه انسان‌های ظاهربين و سطحی‌نگر قادر به درك آن نيستند. رجبعلی با اين جهش، ره صد ساله را يك شبه طی كرد و شد:
    « شيخ رجبعلی خياط ».
    نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
    به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد


    باز شدن چشم و گوش قلب، نخستين گام از تربيت الهی
    در نخستين گام از تربيت الهی، چشم و گوش قلبی اين جوان باز شد و اينك در باطن جهان، و در ملكوت عالم چيزهايی می‌بيند كه ديگران نمی‌بينند و آواهايی میشنود كه ديگران نمی‌شنوند، اين تجربه باطنی، موجب شد كه شيخ اعتقاد پيدا كند كه: « اخلاص » موجب باز شدن چشم و گوش « دل » است، و به شاگردانش تأكيد می‌كرد:

    « اگر كسی برای خدا كار كند چشم و گوش قلب او باز می‌شود. »

    برای نمونه حدیثی از رسول خدا (ص) روایت شده که ایشان می‌فرمايند:

    « ما من عبد إلا و في وجهه عينان يبصر بهما أمر الدنيا، و عينان في قلبه يبصر بهما أمر الآخره، فإذا أراد الله بعبد خيرا فتح عينيه اللتين في قلبه، فأبصر بهما ما وعده بالغيب، فآمن بالغيب علي الغيب؛
    هيچ بنده‌ای نيست جز اين كه دوچشم در صورت اوست كه با آن ها امور دنيا را می بيند و دو چشم در دلش كه با آن‌ها امور آخرت را مشاهده میكند، هرگاه خداوند خوبی بنده‌ای را بخواهد، دو چشم دل او را میگشايد كه به وسيله آن‌ها وعده‌های غيبی او را می‌بيند و با ديده‌های غيبی به غيب، ايمان می‌آورد. »




    هدایت ویژه الهی
    جوان خياط پس از رهايی از دام نفس اماره و شيطان و باز شدن چشم و گوش دل، در صف بندگان شايسته‌ قرار می‌گيرد و از اين پس گاهی در خواب و گاهی در بيداری، از الهام‌های سازنده غيبی برخوردار می‌شود و ازهدايت ويژه‌ای كه خاص مجاهدان راستين و با اخلاص است بهره‌مند می‌گردد.
    اين هدايت در حديث نبوی چنين تبيين شده است:

    « إذا أراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين، و ألهمه رشده؛
    هر گاه خداوند خوبی بنده‌ای را بخواهد او را در دين فقيه و آگاه گرداند و راه راست را به او الهام كند. »

    یکی از برکات ارزشمند هدایت الهی، برای کسانی که تحت تربیت خاص او قرار دارند، آگاهی از عیبهای خویش است. در حدیثی از پیامبر اکرم ( ص ) آمده است:

    « إذا أراد الله عزوجل بعبد خيرا فقهه في الدين، و زهده في الدنيا، و بصره بعيوب نفسه؛
    هرگاه خداوند خوبی بنده‌ای را بخواهد او را در دين فقيه و آگاه گرداند، به دنيا بی اعتنايش كند و بينای عيبهايش سازد. »

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    تاوان اندیشه مکروه
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1140
    فرزندت را برای خدا بخواه!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1141
    تو سير و همسايه گرسنه؟!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1142
    حجاب غذا!!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1143

  4. #3
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    [size=medium]
    مقامات معنوی شیخ

    غرق در توحيد
    حديث مشهوری است كه در نظر اهل فن به «حديث قرب نوافل» معروف است.
    اين حديث را محدثان شيعه و سنی با اندك اختلافی از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت كرده‌اند، متن حديث چنين است:

    « قال الله عز و جل: ... ماتقرب إلي عبد بشي‌ء أحب إلي مما افترضت عليه، وإنه ليتقرب إلي بالنافله حتي احبه، فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به، و بصره الذي يبصر به، و لسانه الذي ينطق به، ويده التي يبطش بها، إن دعاني أجبته، و إن سألني أعطيته؛
    خدای عز و جل فرمود: هيچ بنده‌ای با وسيله‌ای كه نزد من محبوبتر باشد از آن چه بر او واجب كرده‌ام، به من نزديك نشد. همانا او با «نافله» به من نزديك می‌شود تا آن جا كه او را دوست بدارم و چون دوستش بدارم، گوش او شوم كه با آن بشنود و چشم او شوم كه با آن ببيند و زبان او شوم كه با آن سخن گويد و دست او شوم كه با آن ضربه زند. اگر مرا بخواند، جوابش دهم و اگر از من خواهشی كند به او بدهم. »

    مقصود از «نافله» در احاديث «قرب نوافل» كه انجام آن پس از «واجبات»، حركت انسان را به سوی كمال مطلق و مقصد اعلای انسانيت تسريع می‌كند، همه كارهای نيك و شايسته است.
    بر اساس اين احاديث انسان میتواند از راه انجام كارهای نيك برای خداوند، گام به گام به كمال مطلق نزديك شود و در اوج عبوديت، چشمش جز برای خدا نبيند، گوشش جز برای خدا نشنود، زبانش جز برای خدا نگويد و قلبش جز برای خدا نخواهد.
    به سخن ديگر، با ذوب كردن اراده خود در اراده خداوندی - به تعبيری كه در احاديث «قرب نوافل» آمده - خداوند چشم و گوش و زبان و قلب او گردد، و در نهايت به جوهر عبوديت كه همان ربوبيت است نايل شود.
    به فرموده جناب شيخ:

    « اگر چشم برای خدا كار كند می‌شود «عين الله»، و اگر گوش برای خدا كار كند می‌شود «اذن الله» و اگر دست برای خدا كار كند می‌شود «يدالله» تا می‌رسد به قلب انسان، كه جای خداست كه فرموده‌اند: قلب المؤمن عرش الرحمن؛
    قلب مؤمن عرش خداوند رحمان است. »

    و به فرمايش امام حسين عليه السلام:

    « جعلت قلوب أولياءك مسكناً لمشيتك؛
    خداوندا! قلب دوستانت را جايگاه مشيت و خواسته خود قرار دادی. »

    بررسی دقيق و منصفانه احوالات شيخ، نشان می‌دهد كه پس از جهشی عظيم، كه در نتيجه پشت پا زدن به شهوت جنسی برای رضای خدا، در زندگی معنوی او پيش آمد، و در نتيجه تربيت الهی والهام‌ها و امدادهای غيبی، به اين نقطه از كمالات معنوی دست يافت و شايد اين نكته، راز علاقه او به زمزمه اين اشعار بود:

    در دبستان ازل حسن تو ارشادم كرد
    بهر صيدم ز كرم لطف تو امدادم كرد
    نفس بد سيرت من مايل هر باطل بود
    فيض بخشی تو از دست وی آزادم كرد

    يكی از شاگردان شيخ كه نزديك به سی سال با وی در ارتباط بوده می‌گويد:
    به توصيه شيخ به ديدارآيت الله كوهستانی رفتم. مرحوم كوهستانی ضمن مطالبی، درباره شيخ فرمود:

    مرحوم شيخ رجبعلی خياط هر چه داشت از توحيد داشت، او مستغرق در توحيد بود.


    مقام فنا
    دكتر حميد فرزام كه سال ها از محضر جناب شيخ استفاده كرده، ايشان را چنين توصيف می‌كند:
    جناب شيخ رجبعلی نكوگويان (ره) عارفی وارسته و به خدا پيوسته بودند كه بر اثر تزكيه نفس و صفای باطن به مقام فانی فی الله و بقاء بالله نايل گشته بودند، و به بركت عمل به احكام شريعت و به فضل و عنايت پروردگار به سر منزل حقيقت واصل گرديده بودند.


    عاشق خدا
    يكی ديگر از شاگردان شيخ در توصيف او می‌گويد:
    مرحوم شيخ از كسانی بود كه وجود او را خدا مسخر كرده بود، او غير از خدا نمی‌توانست ببيند، او هر چه می دید خدا می دید، او هر چه می‌گفت از خدا می‌گفت اول و آخر كلامش خدا بود، چون عاشق خدا بود. او عاشق خدا و اهل بيت(ع) بود، هر چه می‌گفت از آنها می‌گفت. مقدسی، غير از عاشقی است. شيخ رجبعلی، عاشق بود. هنر او محبت خدا و كار برای خدا بود، كسانی كه در معنويات عاشق اند چشم هايشان نشان میدهد، چشم های او چشم معمولی نبود، گويا چيزی غير از خدا نمی ديد.
    شيخ چنان عاشق خدا بود كه در محضرش غير از مكالمات ضروری حاضر نبود سخنی غير از محبوبش به ميان آيد.

    بزرگترين منزلت!
    شدت محبت به خدا و كمال اخلاص، جوان خياط را به منزلت كبری و مقصد اعلی رساند، و بدين ترتيب او - چنان كه در حديث آمده‌ - از راهی جز راه‌های مرسوم به كمالات و مقامات اهل معرفت دست يافت.
    در روايتی از امام صادق عليه السلام آمده است:

    « إن اولي الألباب الذين عملوا بالفكرة حتي ورثوا منه حب الله - إلي أن قال-: فإذا بلغ هذه المنزلة جعل شهوته و محبته في خالقه، فإذا فعل ذلك نزل المنزله الكبري فعاين ربه في قلبه، و ورث الحكمته بغير ما ورثه الحكماء، وورث العلم بغير ما ورثه العلماء، و ورث الصدق بغير ما ورثه الصديقون. إن الحكماء ورثوا الحكمته باصمت، و إن العلماء ورثوا العلم بالطلب، و إن الصديقين ورثوا الصدق بالخشوع و طول العباده؛
    خردمندان كسانی هستند كه انديشه را به كار گيرند تا بر اثر آن مخبت خدا را به دست آوردند - تا آن جا كه فرمود: چون به اين منزلت برسد خواهش و محبت خود را از آن آفريدگارش قراردهد و هرگاه چنين كند به بزرگترين منزلت دست يابد و پروردگارش را در دل خويش ببيند و حكمت را بيابد نه از طريقی كه حكما يافتند و دانش را نه از طريقی كه دانشمندان، و صدق را نه از راهی که صدیقان.
    حکیمان حکمت را با خاموشی فرا چنگ آورده اند و دانشمندان دانش را با جستن و صديقان صدق را با خشوع و عبادت دراز مدت. »


    راه يابی به تمام عوالم!
    يكی از ارادتمندان شيخ كه سالهای طولانی در خلوت و جلوت با او بوده، در باره كالات معنوی شيخ چنين می‌گويد: در نتيجه شدت محبت به خداوند متعال و اهل بيت عليهم السلام حجابی ميان او و خدا نبود. به تمام عوالم راه داشت. با ارواحی كه در برزخ هستند از آغاز خلقت تاكنون صحبت می‌كرد. آن‌چه را هر كس در دوران عمر خود طی كرده، به محض اراده می‌ديد و نشانه‌های آن را می‌گفت، آن‌چه اراده می‌كرد و اجازه می‌دادند آشكار می‌كرد.


    ديدار ملكوت!
    ديدن ملكوت آسمان‌ها و زمين با ديده دل، مقدمه رسيدن به مرتبه والای يقين شهودی و يا عين اليقين است.

    ﴿ وكذالك نري إبراهيم ملكوت السموت و الأرض و ليكون من الموقنين. سوره انعام آیه 75 ﴾
    « اين چنين ملكوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا از اهل يقين شود.»
    در حديث است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

    « لولا أن الشياطين يحومون علي قلوب بني آدم لنظروا إلی الملكوت؛
    اگر نبود اين كه شيطان‌ها برگرد دل‌های آدميان می‌گردند، هر آينه انسان‌ها ملكوت را می‌ديدند. »

    همه كسانی كه از دام نفس و شيطان رهايی يافته و حجاب‌های دل را به كناری زده‌اند، می‌توانند ملكوت آسمان‌ها و زمين را مشاهده كنند، آنگاه در صف «اولوا العلم» و در كنار فرشتگان، شاهد يگانگی ذات مقدس حق باشند:
    ﴿ شهد الله أنه لآ إله إله هو و الملائكه و أولوا العلم ﴾.
    « خداوند و فرشتگان و اولوا العلم گواه‌اند كه جز او خدايی نيست. »
    يكی از شاگردان شيخ نقل میكند كه: از مرحوم حاج مقدس پرسيدم كه اين حديث از پيامبر صلي الله عليه و آله درست است كه فرمود:

    « لولا أن الشياطين يحومون علي قلوب بني آدم لنظروا إلی الملكوت»؟
    ايشان پاسخ داد: آری.
    گفتم: شما ملكوت آسمان‌ها و زمين را مي‌بينيد؟
    پاسخ داد: خير، ولی «شيخ رجبعلی خياط» می‌بيند.

    حالات شيخ در سن شصت سالگی
    از مرحوم شيخ عبدالكريم حامد نقل شده است كه: شيخ در شصت سالگی از حالی برخوردار بود كه وقتی توجه می‌كرد هر چه می‌خواست می‌فهميد.
    جناب آقای دکتر مدرسی ( شاگرد شیخ ) می گوید با تنی چند از اساتید دانشکده علوم که در جلسات هفتگی شیخ شرکت می کردیم سوالاتی از مسائل مشکل فیزیک می پرسیدم، شیخ میفرمود:

    « می پرسم و جواب می دهم »

    سپس سر فرود میکرد و لختی بعد برمی آورد و برای سوالات جوابی درست می آورد.
    دکتر فرزام می گوید که بارها در حضور شاگردان به صراحت میفرمود:

    « رفقا! خدا در حق من كرامت فرموده و من قالب برزخی اشخاص را می‌بينم. »
    [/size]

  5. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    293
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    مطالب بسیار عالی بودند. ممنون حامدجان

  6. #5
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    مطالب بسیار عالی بودند. ممنون حامدجان
    خواهش می کنم عزیز ...:rose:
    _____________________________
    كمك به كارگر زحمتكش
    دکتر فرزام می گوید : كارگر زحمتكش و درستكاری به نام «علی قضاتی» كه اهل آذربايجان بود، در منزل همسايگان محل و گاهی در خانه ما كار می‌كرد و مزد می‌گرفت. او در فصل زمستان و تابستان يك لباس بلند نظامی ‌می‌پوشيد. جناب شيخ اصلاً او را نديده بودند. يك روز بدون مقدمه به من فرمودند:
    « آن مرد قد بلندی كه لباس سربازی بر تن دارد و گاهی به منزل شما می‌آيد و كمك میكند، شخص عيالوار و مستمندی است، بايد بيشتر به او كمك بكنيد »!
    همسر شما در امريكاست
    فرزند جناب شيخ رجبعلی نقل می‌كند كه: مرحوم دكتر ابوالحسن شيخ ( پدر شیمی ایران ) درباره آغاز آشنايی خود با جناب شيخ اظهار می‌كرد: علت آشنايی من و مرحوم آقا شيخ رجبعلی خياط، موضوع گم شدن چند ماهه همسرم بود. هر چه گشتيم ايشان را پيدا نكرديم، به خيلی ها از اهل باطن مراجعه می‌كرديم، بی فايده بود. در اوج نگرانی‌ها، شخصی آدرس منزل آقا شيخ رجبعلی را داد و بنده برای اولين بار به خدمت ايشان رسيدم. وقتی مرا ديد توجهی كرد و فرمود:

    « همسر شما در امريكاست و تا دو هفته ديگر می‌آيد، ناراحت نباشيد. »

    همين طور هم شد، همسرم آمريكا بود و آمد.
    اثر تواضع با خلق برای خدا
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1144
    سخن گفتن با گياهان
    يكی از شاگردان شيخ نقل می‌كند كه: ايشان می‌فرمود:

    « گياهان هم زنده هستند و حرف می‌زنند و من با آن‌ها صحبت می‌كنم و آن‌ها خواص خود را برای من می‌گويند. »
    پاداش مخترع پنكه
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1145
    كمك به مال باخته توسط شیخ رجبعلی خیاط
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1146
    بوی سيب سرخ
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1147
    پاداش خودداری از نگاه نامشروع
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1148
    آتش مال حرام!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1149
    از كار افتادن گرامافون
    يكی از فرزندان شيخ نقل می‌كند كه: با پدرم به جشن عروسی يكی از بستگان رفتيم، ميزبان كه متوجه آمدن شيخ شد، از جوان‌ها خواست گرامافون را خاموش كنند، ما داخل مجلس شديم، جوان‌ها آمدند ببينند چه كسی آمده كه آن‌ها نبايد از گرامافون استفاده كنند. وقتی شيخ را نشان دادند، گفتند: ای بابا به خاطر او گرامافون را خاموش كنيم؟! و دوباره رفتند و آن را روشن كردند.
    من نصف بستنی را خورده بودم كه پدرم به دست من زد كه:

    « بلند شو برويم. »

    من كه توجه نداشتم موضوع چيست، گفتم آقاجان من هنوز بستنيم را نخورده ام.
    پدرم گفت:
    « خيلی خوب، بلندشو. »
    شنيدم همين كه ما از در خارج شديم گرامافون سوخت، يكی ديگر آوردند، آن هم سوخت، اين واقعه موجب شد كه ميزبان به صف ارادتمندان شيخ بپيوندد.

    توسل جوان عاشق
    يكی از دوستان شيخ می‌گويد: در سفری به مشهد همراه با جناب شيخ بوديم، در صحن مطهر امام رضا (ع) در كنار پنجره فولاد جوانی را ديديم كه فرياد می‌زد و با گريه و زاری امام را به مادرش سوگند می‌داد.
    جناب شيخ به من گفت:

    « برو به او بگو درست شد برو. »

    من جلو رفتم و گفتم، جوان تشكر كرد و رفت. به جناب شيخ عرض كردم: جريان چه بود؟
    فرمود:
    « اين جوان عاشق دختری است می خواهد با او ازدواج كند، به او نمی‌دهند، آمده متوسل شده به حضرت رضا (ع)، حضرت فرمودند: درست شده، برود. »
    عصبانی نشو!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1150
    به ريشش چه كار داری؟
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1151
    پاسخ وسوسه شيطان
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1152
    روش تربیتی شیخ

    انسان سازی
    جناب شيخ از تأثير نفس و قدرت سازندگی بالايی در تربيت جانهای مستعد برخوردار بود. يكی از شاگردان شيخ می‌گويد: روزی من و شيخ همراه مرحوم آيت الله محمدعلی شاه‌آبادی در ميدان « تجريش » می‌رفتيم، شيخ به آيت الله شاه‌آبادی خيلی علاقه داشت، شخصی به ما رسيد و از مرحوم شاه‌آبادی پرسيد: شما درست می‌گوييد، يا اين آقا؟ ( اشاره به شيخ )
    آيت الله شاه ‌آبادی فرمود: چه چيز را درست می‌گويد؟ چه می‌خواهی؟
    آن شخص گفت: كدام يك از شما درست می‌گوييد؟
    آيت الله شاه‌آبادی فرمود:
    « من درس می‌گويم و ياد می‌گيرند، ايشان انسان می‌سازد و تحويل می‌دهد! »
    هر چند اين سخن حاكی از نهايت تواضع و فروتنی اين عالم ربانی و عارف كامل است، ليكن بيانگر تأثير كلام و قدرت تربيت و سازندگی جناب شيخ نيز هست.

    تأثیر کلام شیخ در تربیت نفوس
    دكتر حميد فرزام، تأثير كلام و جاذبه جناب شيخ را چنين توصيف مي‌كند: استاد جلال‌الدين همايی، از استادان معروف دانشگاه تهران كه در علوم و معارف، خاصه ادبيات فارسی و عرفان و تصوف اسلامی از مشاهير زمان ما بود و سمت استادی بنده را داشتند، در شصت سالگی به حضور جناب شيخ رسيده بودند. زمانی كه من در هفده سالگی به حضور استاد همايی رسيدم، استاد، در همان زمان كتاب « التفهيم لا وائل صناعة التنجيم » نوشته ابوريحان بيرونی و «مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه » نوشته عزالدين محمود كاشانی را تصحيح كرده بودند و كتابهايی مانند « غزالی نامه » در احوال و آثار امام محمد غزالی به شيوه ای بسيار عالمانه تأليف نموده بودند، مقدمه مفصل ايشان بر كتاب « مصباح الهدايه » خود يك دوره كامل عرفان نظری و عملی است.
    باری: اين مرد عارف در سن شصت سالگی استاد من بودند. طبق معمول، يك روز كه به خدمت جناب شيخ رسيدم فرمودند:

    « استادت آقا جلا‌الدين همايی پيش من آمدند. من چند جمله به ايشان گفتم، سخت منقلب شدند و با حسرت و ندامت محكم دستی بر پيشانی خود زدند و حديث نفس كردند و گفتند: عجب!! شصت سال راه را عوضی رفتم!! »

    آری جاذبه جناب شيخ و تأثير كلام ايشان به حدی بود كه استاد همايی را با آن مقامات عاليه علمی و عرفانی، از خود بی خود می‌كرد، خدايشان بيامرزاد.






    آخرين كلاس عرفان
    در بعضی از جلسات دعا و نيايش كه گرم صحبت می‌شدند می‌فرمودند:

    « رفقا! اين حرف‌هايی كه من به شما می‌زنم از آخرين كلاس عرفان است. »

    و راستی همين طور بود.
    يكی ديگر از شاگردان شيخ می‌گويد: درسهای شيخ مس را به طلا تبديل می‌كرد.
    بنابراين، اولين نكته در تبيين سازندگی شيخ، كشف راز اثرگذاری او بر مخاطب و بيان شيوه تعليم و تربيت و روش سازندگی اين مرد الهی است.


    تربیت با رفتار
    از نظر روايات اسلامی اصلی‌ترين شرط مؤثر افتادن تعليم و تربيت مربيان اخلاق، التزام عملی مربی به رهنمودهای خويش است. امير مؤمنان، علی (عليه السلام) در اين باره می‌فرمايد:

    « من نصب نفسه للناس اماماً فعليه أن يبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره، وليكن تأديبه بسيرته، قبل تأديبه بلسانه؛
    هر كه خود را پيشوای مردم كند، بايد پيش از آموزش ديگران، به آموزش خويش بپردازد و پيش از آن كه (ديگران را) به گفتار، ادب كند بايد به رفتار خود تربيت نمايد. »

    رمز اصلی تأثير نفس شيخ و قدرت سازندگی او، در به كار بستن اين توصيه اميرالمؤمنين (ع)، و دعوت به خدا از راه كردار، قبل از گفتار است.
    شيخ اگر ديگران را به توحيد دعوت می‌كرد، خود ﴿ أرباب متفرقون: خدایان متفرق. سوره یوسف آیه 39 ﴾ و در رأس آن‌ها، بت نفس خود را شكسته بود. اگر ديگران را به اخلاص در تمام كارها فرا می‌خواند، همه حركات و سكناتش برای خدا بود. اگر لحظه‌ای غافل می‌شد، لطف حق به او مدد می‌رساند، به گونه‌ای كه می‌گفت:

    « هر سوزنی كه برای غير خدا به پارچه فرو كنم به دستم فرو می‌رود! »

    و اگر ديگران را به محبت خدا دعوت می‌كرد، خود همچون پروانه، در آتش عشق خدا می‌سوخت. و اگر ديگران را به احسان و ايثار و خدمت به مردم دعوت می‌كرد، خود پيشگام بود، و اگر از «دنيا» به «پيرزنه» تعبير می‌كرد و ديگران را از محبت نسبت به آن برحذر می‌داشت، زندگی زاهدانه اش گواه بی‌رغبتی او به اين «عجوزه» بود، و سرانجام اگر ديگران را به مبارزه با هوای نفس، برای خدا دعوت می‌كرد، خود در خط اول اين جبهه قرار داشت و يوسف وار از آزمونی بس دشوار روسپيد بيرون آمده بود.






    اخلاص، سفارش ویژه شیخ
    يكی از اصلی ترين مسايلی كه شيخ در تعليم و تربيت شاگردان هميشه بر آن تأكيد داشت، مسئله اخلاص بود. اخلاص نه تنها در عقيده و عبادت، بلكه اخلاص در همه كارها.
    یکی از سخنان ارزنده و بسیار آموزنده جناب شیخ این است که می فرمود:

    « همه چیز خوب است، اما برای خدا »!

    گاه به چرخ خياطی خود اشاره می‌كرد و می‌فرمود:
    « اين چرخ خياطی را ببينيد، همه قطعات ريز ودرشتش مارك مخصوص كارخانه را دارد ... می‌خواهند بگويند كوچكترين پيچ اين چرخ هم بايد نشان كارخانه ما را داشته باشد. انسان مؤمن هم همه كارهای او بايد نشان خدا را داشته باشد. »

    در مكتب تربيتی شيخ، سالك قبل از انجام هر كاری بايد تأمل كند، اگر آن كار نامشروع است، برای خدا آنرا ترک کند و اگر مشروع است و انجام آن خوشايند تمايلات نفسانی نيست، آن را برای خدا انجام دهد، و اگر مشروع است و خوشايند نفس، ابتدا از ميل نفسانی خود استغفار كند، سپس آن كار را برای خدا انجام دهد.
    روش جناب شيخ در سازندگی و تربيت شاگردان را میتوان به دو بخش تقسيم كرد: روش تربيتی در جلسه‌های عمومی، روش تربيتی در برخوردهای خصوصی.

  7. #6
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    جلسات عمومی
    جلسات عمومی شيخ معمولا هفته‌ای يك بار در منزل خودش برگزار می‌شد. در جلسات عمومی شیخ حدود 200 نفر شرکت می کردند. همچنين بيشتر روزهای عيد ، ميلاد و روزهای شهادت معصومان (ع) مجلسی در منزل خود برقرار می‌كرد، ايام محرم و صفر و ماه مبارك رمضان نيز هر شب برنامه موعظه داشت. گاهی كه اين جلسه ها در منزل دوستان و به صورت دوره ای برگزار می‌شد، در حدود دو سال طول می كشيد.
    جلسه‌های هفتگی معمولا شب‌های جمعه بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء، به امامت جناب شيخ برگزار می‌شد. ايشان پس از نماز، در آغاز جلسه ابتدا چند بيت از اشعار مشتمل بر استغفار مرحوم فيض را با نوايی گرم می‌خواند:


    زهر چه غير يار استغفر الله
    زبود مستعار استغفر الله
    دمی كآن بگذرد بی ياد رويش
    از آن دم بی شماراستغفرالله
    زبان كآن تر به ذكر دوست نبود
    زسرش الحذار استغفر الله
    سرآمد عمر و يك ساعت زغفلت
    نگشتم هوشيار استغفر الله
    جوانی رفت و پيری هم سرآمد
    نكردم هيچ كــــار استغفر الله



    يكی از شاگردان شيخ می‌گويد: اين ابيات را ايشان به گونه‌ای ادا میكرد كه نمیتوانستيم جلوی گريه خود را بگيريم، و بعد يكی از مناجات‌های پانزده ‌گانه منسوب به امام زين‌العابدين (ع) را، با حالی كه قابل توصيف نيست، می‌خواند.
    ديگری می‌گويد: درجلسات دعای شيخ كسی را نديدم كه مانند خود او اشك بريزد، واقعاً گريه او جگر سوز بود.
    پس از پايان دعا و تقسيم چای، شروع به سخن گفتن و موعظه میكرد. جناب شيخ بسيار خوش بيان بود و در سخنرانیها تلاش می‌كرد يافته‌های خود را از قرآن و احاديث اسلامی و حقايقی كه درباره آنها به يقين رسيده بود به ديگران منتقل كند.

    تكيه كلامش در خطاب به حاضران « رفقا » بود و محورهای اصلی سخنان ايشان: توحيد، اخلاص، محبت به خدا، حضور دايم، انس با خدا، خدمت به خلق، توسل به اهل بيت(ع)، انتظار فرج، و تحذير از محبت دنيا، خودخواهی و هوای نفس بود.
    آقای دكتر ثباتی درباره آغاز آشنايی خود با جناب شيخ و چگونگی جلسه‌های او می‌گويد: در سالهای آخر دبيرستان، توسط مرحوم دكترعبدالعلی گويا - دارای دكترای فيزيك اتمی از فرانسه- با جناب شيخ آشنا شدم و حدود ده سال كم و بيش در جلسات ايشان شركت می‌كردم. جلسه ايشان مجلسی بود مختصر، با تعدادی افراد محدود و خصوصی، جنبه عمومی نداشت، هرگاه جلسه پر جمعيت می‌شد و اشخاص نامحرم به جلسه می‌آمدند جلسه را موقتاً تعطيل می‌كرد؛ يعنی: دنبال مريد نبود.

    در جلسات ايشان، جز چند كلمه صحبت و نصيحت و موعظه و سپس خواندن يك دعا چيزی نبود، صحبت‌ها هم تقريباً تكراری بود ولی جلسه از بعد روحانی برخوردار بود كه انسان هر قدر از آن صحبت‌های مشابه ومكرر می‌شنيد خسته نمی‌شد. شبيه قرآن كه انسان هر قدر تلاوت می‌كند، باز هم تازه و دلنشين است، صحبت‌های ايشان هم صحبت تازه و مطبوع بود.
    جلسه آن قدر روحانيت داشت كه كسی در آن، صحبت از مسايل مادی و دنيوی نمی‌كرد و اگر احياناً كسی صحبت از ماديات می‌كرد اطرافيان، از آن صحبت‌ها احساس تنفر می‌كردند. صحبت‌های جناب شيخ در باب « قرب به خدا » و « محبت به خدا » و « سير به سوی خدا » بود. ايشان قرب به خدا را در دو كلمه خلاصه می‌كرد؛ می‌گفت:

    « بايد از حالا اوسا (استاد) را عوض كنی؛ يعنی: تاكنون هر كاری می‌كردی برای خودت می‌كردی، از اين به بعد هر كاری می‌كنی برای خدا بكن و اين نزديك‌ترين راه به خداست « پای بر سر خود نه، يار را در آغوش آر».

    همه خودهای انسان، از خود پرستی است، تا خداپرست نشوی به جايی نمی‌رسی:
    گر ز خويشتن رستی با حبيب پيوستی
    ورنه تا ابد می‌سوز كار و بار تو خام است

    كارها را بايستی برای او بكنی، آن هم با محبت او؛ يعنی: او را دوست داشته باشی و اعمالت را به دوستی او انجام دهی، داشتن محبت به خدا، و انجام عمل برای خدا سر همه ترقيات معنوی بشر است، و اين در سايه مخالفت با نفس است، بنابراين تمام ترقيات بشر در مخالفت با نفس است، تا با نفس كشتی نگيری و زمينش نزنی، ترقی نمی‌كنی. »

    درباره خودبينی می‌فرمود:

    اين جا تن ضعيف و دل خسته می‌خرند
    بازار خود فروشی از آن سوی ديگر است

    و می‌فرمود:
    « قيمت تو به اندازه خواست توست، اگر خدا را بخواهی قيمت تو بی نهايت است واگر دنيا رابخواهی قيمت تو همان است كه خواسته‌ای.»

    هی نگو دلم اين طور می‌خواهد، دلم آن طور می‌خواهد، ببين خدا چه می‌خواهد، وقتی مهمانی می‌دهی، هر كسی را كه خدا بخواهد دعوت می‌كنی يا هر كسی كه دلت بخواهد، تا وقتی پيرو خواهش‌های دل باشی به جايی نمی‌رسی، دل خانه خداوند است، كسی ديگر را در آن راه نده، فقط بايستی خدا در دل تو باشد و حكومت كند و لاغير. از حضرت علی‌(ع) سؤال كردند از كجا به اين مقام رسيديد؟ فرمود:

    « در دروازه دل نشستم و غير خدا را راه ندادم. »

    پس از بيانات ايشان پذيرايی مختصری انجام می‌شد و سپس مناجات. مناجات ايشان بسيار شنيدنی و حالات ايشان ديدنی بود. دعا را ساده و به طور رسمی نمی‌خواند، بلكه يك معاشقه با محبوب بود. در مناجات چنان مجذوب معشوق بود كه گويی مادری فرزند گم شده‌اش را می‌جويد، از ته دل گريه می‌كرد، ضجه می‌زد و با حضرت دوست گفتگو داشت.
    گاهی احساس می‌شد كه در بين دعا مكاشفاتی دارد، به طوری كه علائم و آثارش در صحبت‌ها و حالاتش نمايان می‌گشت. از اين كه رفقا مطابق انتظارش پيش نمی‌رفتند، سخت اندوهگين می‌شد، ميل داشت كه دوستان به زودی چشم بازكنند، ملائكه را ببينند، ائمه (ع) را ببينند. کسی که به زیارتی میرفت از او سؤال میکرد که:

    « آيا آن وجود مبارك را ديدی؟ »

    البته بعضی‌ها هم موفق بودند و حالات معنوی خوبی پيدا كردند و مكاشفاتی هم داشتند، بقيه هم افتان و خيزان به دنبال ايشان می‌رفتند.
    به هر حال مناجات ايشان شور و حالی داشت به طوری كه ديگران را هم سر حال می‌آورد، معانی دعاها را خوب می‌دانست، در عبارات دعا تكيه می‌كرد، گاهی تكرار میكرد، گاهی توضيح می‌داد، دعای يستشير و مناجات خمسه عشر را زياد می‌خواند، و عقيده داشت كه دعای يستشير معاشقه با محبوب است.
    در ايام محرم كمتر صحبت می‌كرد، در عوض از كتاب طاقديس، مصيبت اهل بيت (ع) چند صفحه می‌خواند و گريه می‌كرد و سپس به مناجات می‌پرداخت.




    تأكيد بر اطاعت خدا و مخالفت هوی
    جناب شيخ معتقد بود كه حكمت آفرينش انسان، خلافت الهی و نمايندگی خداست و هر گاه او به اين مقصد برسد می‌تواند كار خدايی كند و راه رسيدن به آن، اطاعت از خدا و مخالفت با هوای نفس است، و در اين‌باره می‌فرمود:
    « در حديث قدسی آمده:

    يابن آدم! خلقت الأشياء لأجلك و خلقتك لأجلي؛
    ای فرزند آدم! همه چيزها را برای تو آفريدم و تو را برای خودم آفريدم. »
    « عبدي أطعني حتي أجعلك مثلی أو مثلی؛
    بنده من از من اطاعت و فرمان برداری كن، تا تو را مانند خود يا مثل خود بگردانم. »

    طبق اين احاديث، رفقا شما خليفه الله هستند، شما گلابی شاه ميوه‌ايد، قدر خود را بدانيد و از هوای نفس پيروی نكنيد و فرمان خدا ببريد و به جايی می‌رسيد كه می‌توانيد كار خدايی بكنيد. خدا همه عالم را برای شما، و شما را برای خودش آفريده‌ است ببينيد كه چه مقام و منزلتی به شما عطا فرموده است. »

    نقل است كه شيخ فرمود:

    « از عده‌ای از علما و اهل معنا پرسيدم: خداوند انسان را برای چه آفريد؟ جواب قانع كننده‌ای نشنيدم. تا اين كه از آيت الله محمدعلی شاه آبادی سؤال كردم، ايشان فرمودند: خداوند انسان را برای نمايندگی خود خلق كرده‌است: إني جاعل في الأرض خليفه. »
    شيخ اعتقاد داشت كه تا انسان به مقام خلافت الهی نرسيده، آدم نيست و می‌فرمود:
    « قاشق برای غذا خوردن است و فنجان برای چای نوشيدن و ... انسان هم تنها برای آدم شدن خوب است. »

    مكرر می‌فرمودند:
    « خداوند به من كرامت كرده، شما هم كار خدايی انجام دهيد به شما هم میدهد، آقای بنا! آقای خياط! شما اين خشتی كه می‌گذاريد و اين سوزن كه می‌زنيد به عشق خدا بزن و حواست در خدا باشد، و اين لباس را كه متری صد تومان به تن داری، نگو: من متری صد تومان خریده‌ام، بگو: اين را خدا داده. معرف خدا باش نه معرف خود! »
    رهنمودهای خصوصی
    يكی از ويژگی‌های برجسته استاد و مربی كامل، در سير و سلوك به سوی خداوند سبحان آن است كه رهنمودهای تربيتی او بر اساس نيازهای سالك در مراحل مختلف سلوك است، و اين اقدام در جلسه‌های عمومی و در حضور ديگران امكان‌پذير نيست.
    پزشك هر قدر متخصص و با تجربه باشد، نمی‌تواند بيمار‌هايی را كه به او مراجعه میكنند با يك نسخه و يك دارو، درمان كند. هر بيماری برای درمان، نياز به دارويی خاص دارد. حتی ممكن است در مورد دونفر كه هر دو به يك بيماری مبتلا هستند به دلايلی دو نوع دارو تجويز شود. درمان بيماری‌‌های «جان» نيز همين گونه است.

    استاد اخلاق در واقع طبيب جان انسان است، او در صورتی می‌تواند بيماری‌های اخلاقی را درمان كند كه اولاً بداند ريشه اصلی بيماری چيست؟ و ثانياً داروی مناسب درد را در اختيار داشته باشد.
    پيامبران بزرگ الهی (ع) كه مربيان اصلی تربيت جان‌ها هستند، به طور عموم از اين خصوصيت برخوردار بودند، و نه تنها نيازهای عمومی جامعه بشری را در زمينه‌های مختلف تشخيص می‌دادند، بلكه از نيازهای خصوصی هر يك از افراد امت خود نيز آگاهی كامل داشتند.

    امام علی عليه السلام درباره اين خصوصيت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله می‌فرمود:

    « او طبيبی بود كه با دانش پزشكی خود گردش می‌كرد و به سراغ بيماران می‌رفت، داروها و لوازم پزشكی او از هر جهت آماده بود. و در موارد نياز مورد بهره برداری قرار می‌گرفت و جان‌هايی را كه به بيماری كوری، كری و گنگی گرفتار بودند را شفا می‌بخشيد، او با دارويش در جستجوی خانه‌های غفلت و جايگاه‌هايی حيرت بود. »

    عالمان ربانی كه جانشينان حقيقی پيامبران و اوصيای آنان هستند نيز از اين ويژگی برخوردارند، آن‌ها كه به گفته اميرالمؤمنين عليه‌السلام:

    « هجم بهم العلم علی حقيقة البصيرة و با شروا روح اليقين؛
    علم براساس بينش حقيقی به آنها روی كرده و روح يقين را يافته‌اند. »

    البته همان گونه كه در كلام امام عليه‌السلام آمده است:

    « اولئك و الله الأقلون عدداً، والآعظمون عندالله قدراً؛
    تعداد آن علمای ربانی، كه نزد خداوند متعال از بزرگ‌ترين منزلت‌ها برخوردارند، بسيار اندك است... »






    اهميت مربی كامل
    از مرحوم آيت الله ميرزا علی قاضی- رضوان الله تعالی عليه- نقل شده كه فرمودند:
    « اهم آن چه در اين راه لازم است، استاد خبير و از هوا بيرون آمده و انسان كامل است، چنان چه كسی كه طالب راه و سلوك طريق خدا باشد، برای پيدا كردن استاد اين راه، اگر نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارد تا پيدا نمايد، ارزش دارد. كسی كه به استاد رسيد، نصف راه را طی كرده‌است.»
    بررسی رهنمودهای خصوصی شيخ به شاگردانش نشان می‌دهد كه او در اثر مبارزه با نفس، اخلاص و امدادهای الهی، به مرتبه‌ای از كمالات معنوی رسيده بود كه می‌توانست دردهای روحی و نقاط كور و مشكل زايی را كه در زندگی ديگران پيش می‌آيد تشخيص دهد و با نسخه‌ای مناسب، آن‌ها را درمان كند. اين واقعيت برای هر كس كه با زندگی شيخ آشناست، يك امر روشن و بديهی است.

  8. #7
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    گناه و مصايب زندگی
    جناب شيخ با بصيرت الهی و ديده برزخی، ارتباط كارهای ناشايست و گرفتاری‌های زندگی را می‌ديد و با بيان آن، گره از مشكلات و مصايب مردم باز می‌كرد و با بهره ‌گيری از اين روش سازندگی، آنان را در جهت كمالات انسانی هدايت می‌نمود.
    نسيه داده می‌شود حتی به شما!!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1153
    آزردن كودك
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1154
    آزردن شوهر
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1155
    نارضايتی خواهر
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1156
    نارضايتی مادر
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1157
    بوی سيب سرخ در قبرستان
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1147
    آزردن كارمند
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1159
    غصب حق پيرزن
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1160
    عاقبت اهانت به ديگران (دشنام)
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1161
    عاقبت بی‌رحمی به حيوان
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1162
    اساس خودسازی
    اساس خودسازی، توحيد است
    «فلاح» در حقيقت جامع همه كمالات انسانی است و راه رسيدن به آن از ديدگاه قرآن كريم، خودسازی و تزكيه نفس است. خداوند متعال پس از سوگند‌های متعدد تأكيد می‌فرمايد:

    ﴿ قدأفلح من زكها. سوره شمس آیه 9 ﴾
    « كسی به «فلاح» رسيد كه تزكيه نفس كرد. »

    همه آن چه پيامبران الهی از جانب خداوند متعال برای هدايت انسان آورده‌اند، مقدمه «فلاح» و شكوفايی استعدادهای انسانی است. مسأله اصلی در تزكيه نفس، آن است كه انسان دريابد خودسازی را از كجا بايد آغاز كند، و اساس خود سازی چيست؟
    از نظر انبيای الهی، اساس خودسازی و نخستين گام در راه تزكيه نفس «توحيد» است، از اين رو نخستين پيام همه پيامبران كلمه «لا إله إلا الله» بود:

    ﴿ و مآ أرسلنا من قبلك من رسول إلا نوحي إليه أنه لآ إله إلآ انا فاعبدون. سوره انبیاء آیه 25 ﴾
    « و ما پيش از تو هيچ پيامبری نفرستاديم مگر آن كه به او وحی می‌فرستاديم كه خدايی جز من نيست، پس مرا بپرستيد. »

    نخستين سخن پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز با مردم اين بود كه:

    « يا أيها الناس! قولوا لا إله إلا الله، تفلحوا؛
    هان ای مردم! بگويید: «لا إله إلا الله» تا رستگار شويد. »

    از سويی، تنها، گفتن كلمه توحيد كارساز نيست، و آن‌چه اساس خودسازی و موجب «فلاح» و رستگاری و شكوفايی كمالات انسانی است، حقيقت توحيد و موحد شدن حقيقی انسان است.
    نشانه آن كه انسان به حقيقت توحيد - به مفهوم واقعی و كامل آن - رسيده این است كه می‌تواند همچون فرشتگان الهی، در كنار ذات خداوندی شاهد و گواه يگانگی حضرت حق جل و علا باشد:

    ﴿ شهد الله أنه لآ إله إلا هو و الملائكه و أولوا العلم ﴾
    «خداوند، فرشتگان و صاحبان دانش گواه‌اند كه خدايی جز او نيست ».

    يكی از شاگردان شيخ درباره او می‌گويد: خدايش رحمت كند! تمام همتش در تحصيل لا إله إلا الله، و همه گفتارش برای رسيدن به حقيقت اين كلمه طيبه بود.
    و ديگری می‌گويد: شيخ متخصص در اين رشته بود. و با تمام توان تلاش می‌كرد آن چه را يافته به ديگران منتقل كند و شاگردان را به مرتبه توحيد شهودی برساند.

    شيخ می‌فرمود:

    « اساس خودسازی، توحيد است. هر كس بخواهد ساختمانی بنا كند، ابتدا بايد زيرسازی او درست باشد، اگر پايه، محكم و اساسی نبود، آن بنا قابل اطمينان نيست، سالك بايد سير و سلوك خود را از توحيد آغاز كند، نخستين سخن همه پيامبران كلمه « لا اله الا الله » بوده است. تا انسان حقيقت توحيد را درك نكند و باور نكند كه در وجود، چيزی جز خداوند منشأ اثر نيست، و همه چيز جز ذات مقدس حق فانی است، به كمالات انسانی دست نخواهد يافت. با درك حقيقت توحيد، انسان با همه وجود متوجه آفريدگار خواهد شد. »

    همچنين می‌فرمود:
    « اگر بخواهی خدا تو را صدا كند قدری معرفت پيدا كن و با او معامله كن. »
    « وقتی می‌گوييم: « لا اله الا الله » بايد راست بگوييم. تا انسان خدايان دروغين را كنار نگذارد نمی‌تواند موحد باشد و در گفتن لا اله الا الله راستگو باشد، «اله» چيزی است كه دل انسان را بربايد، هر چيز كه دل او را ربود، خدای اوست وقتی می گوييم: لا اله الا الله، بايد حيران او باشيم. »
    « همه قرآن به كلمه لا اله الا الله باز می‌گردد و انسان بايد به جايی برسد كه در قلب او چيزی جز اين كلمه، نقش نبندد و هر چه غير اوست رخت بربندد: ﴿ قل الله ثم ذرهم: بگو آن خداست سپس آنها را واگذار. سوره انعام آیه 91 ﴾ ».
    « انسان درخت توحيد است، ميوه اين درخت ظهور صفات خدايی است، و تا اين ثمر را نداده كامل نيست، حد كمال انسان اين است كه به خدا برسد؛ يعنی: مظهر صفات حق شود. سعی كنيد صفات خدايی در شما زنده شود. او كريم است شما هم كريم باشيد. او رحيم است شما هم رحيم باشيد. او ستار است شما هم ستار باشيد ... »
    « آن چه به درد انسان می‌خورد صفات خدايی است، هيچ چيز ديگر برای انسان كارساز نيست، حتی اسم اعظم! »
    « اگر در توحيد مستغرق باشی، هر لحظه از عنايت‌های خاص حق تعالی بهره‌مند می‌شوی كه در لحظه قبل برخوردار نبوده‌ای، عنايت‌های حق هر دم تازگی خواهد داشت. »


    شرك زدايی
    شركت زدايی از جان و دل، نخستين گام در راه رسيدن به حقيقت توحيد است. از اين رو، در شعار اصلی توحيد؛ يعنی: « لا اله الا الله » نفی خدايان دروغين، بر اثبات خدای راستين تقدم يافته ‌است.
    شرك در برابر توحيد، اعتقاد به نيروهای خيالی و مؤثر بودن آنان در هستی و پرستش آنان در برابر مؤثر حقيقی؛ يعنی: خداوند يكتاست.
    مشرك كسی است كه جز خدای يكتا، ديگری را نيز در هستی مؤثر می‌داند و از غير او اطاعت می‌كند، گاه جمادات را می‌پرستد، گاه از زورمداران اطاعت می‌كند و گاه بنده هوای نفس خويش است و گاه هر سه را بردگی می‌نمايد.
    از نظر اسلام هر سه نوع شرك مذكور نكوهيده است، و برای رسيدن به حقيقت توحيد، راهی جز شرك زدايی به مفهوم مطلق آن نيست.
    نكته مهم و قابل توجه اين است كه خطرناك‌ترين گونه شرك، شرك به معنای سوم؛ يعنی: پيروی از هوای نفس است. اين شرك سر منشأ موانع شناخت عقلی و قلبی و سرآغاز شرك به معنای اول و دوم است:

    ﴿ افرءيت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشوه فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون:
    آيا ديده‌ای آن كس را كه هوس خود را خدای خود گرفته و خداوند او را با اين كه می‌داند، گمراه كرده، و برگوش و دلش مهر زده، پس بعد از خدا چه كسی او را هدايت می‌كند؟ آيا هوشيار نمی‌شويد! سوره جاثیه آیه 23 )

    و بر اين اساس، جناب شيخ بت نفس را خطرناك‌ترين آفت توحيد می‌دانست و می‌فرمود:

    « همه حرف‌ها سر آن بت بزرگ است كه در درون توست. »


    با نفست كشتی بگير!
    يكی از كشتی گيرهای معروف آن زمان به نام « اصغر آقا پهلوان » نقل كرده كه: يك روز مرا بردند نزد جناب شيخ. ايشان زد به بازوی من و فرمود:

    « اگر خيلی پهلوانی با نفس خود كشتی بگير»!

    در حقيقت شكستن بت نفس اولين و آخرين گام در زدودن شرك و رسيدن به حقيقت توحيد است.


    مسافرتی برای گفتن يك نكته
    آيت الله فهری از مرحوم حاج غلام قدسی نقل كردند: سالی جناب شيخ به كرمانشاه آمد، يك روز به من فرمود: به منزل سردار كابلی برويم، رفتيم و نشستيم. من جناب شيخ را معرفی كردم، مدتی به سكوت گذشت، مرحوم سردار كابلی فرمود: جناب شيخ! چيزی بفرماييد كه استفاده كنيم.
    جناب شيخ فرمودند:

    « چه بگويم به كسی كه اعتمادش به معلومات و مكتسبات خودش بيش از اعتمادش به فضل خداست. »
    مرحوم سردار كابلی ساكت نشسته بود، لحظاتی گذشت، عمامه از سر برداشت و روی كرسی گذاشت و سرش را آن قدر به ديوار كوبيد كه من به حالش رقت كردم، خواستم مانع شوم، شيخ نگذاشت و گفت:
    « ... من آمده‌ام كه اين حرف را به او بگويم و برگردم »!
    هزار بار استغفار كن!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1163
    راه رسيدن به حقيقت توحيد
    اکنون سوال اساسی این است که انسان چگونه می‌تواند خود را شرك زدايی كند، و با شكستن بت نفس، ريشه شرك پنهان و آشكار را در وجود خود بخشكاند و به زلال توحيد ناب دست يابد؟
    پاسخ جناب شيخ اين است كه:

    « به نظر حقير اگر كسی طالب راه نجات باشد و بخواهد به كمال واقعی برسد و از معانی توحيد بهره ببرد، بايد به چهار چيز تمسك كند: اول: حضور دايم، دوم: توسل به اهل بيت (ع)، سوم: گدايی شبها، و چهارم: احسان به خلق. »

    محبت
    محبت، كيميای خودسازی
    محبت، كيميای خودسازی و سازندگی است، عشق به خداوند متعال همه زشتی‌های اخلاقی را يك جا درمان می‌كند، و همه صفات نيكو را يك جا به عاشق هديه می‌دهد. كيميای عشق، چنان عاشق را جذب معشوق می‌كند كه هرگونه پيوند او را با هر كس و هر چيز جز خدا قطع می‌نمايد.
    در مناجات محبين منسوب به امام زين‌العابدين (ع) آمده است:

    « الهی من ذا الذی ذاق حلاوه محبتك فرام منك بدلاً و من ذا الذی انس بقربك فابتغی عنك حولاً؛
    خدای من! كيست كه شيرينی محبت را چشيد و يار ديگری برگزيد؟ و كيست كه به قرب و نزديكی تو انس گرفت و جدايی تو را طلبيد؟!»

    عشق جذاب است و چون درجان نشست
    هم در دل را ز غير دوست بست
    و در روايتی منسوب به امام صادق عليه السلام آمده است:

    « حب الله إذا أضاء علی سر عبد أخلاه عن كل شاغل، وكل ذكر سوی الله ظلمه، و المحب أخلص الناس سراً لله تعالی، و أصدقهم قولاً، و أوفاهم عهداً؛
    نور محبت خدا هرگاه بر درون بنده ای بتابد، او را از هر مشغله ديگری تهی گرداند، هر يادی جز خدا تاريكی است. دلداده خدا مخلص ترين بنده خداست و راستگوترين مردمان و وفادارترين آن‌ها برعهد و پيمان. »




    كيميای حقيقی، تحصيل خود خدا
    درباره كيمياگری محبت خدا و كيميای حقيقی، داستان جالبی از جانب شيخ نقل شده كه فرمود:

    « زمانی دنبال علم كيميا بودم، مدتی رياضت كشيدم تا به بن بست رسيدم و چيزی دستگيرم نشد، سپس در عالم معنا اين آيه عنايت شد كه: من كان يريد العزه فلله العزه جميعا: هر کس سربلندی می خواهد سربلندی یکسره از آن خداست. سوره فاطر آیه 10

    عرض كردم: من علم كيميا می‌خواستم.
    عنايت شد كه: علم كيميا را برای عزت می خواهند و حقيقت عزت در اين آيه است؛ خيالم راحت شد. »
    چند روز بعد از اين جريان دو نفر [اهل رياضت] به در منزل مراجعه و جويای بنده شدند، پس از ملاقات گفتند: دو سال است در زمينه علم كيميا تلاش كرده‌ايم و به بن بست رسيده‌ايم، متوسل به حضرت رضا (ع) شده‌ايم ما را به شما حواله داده‌اند!
    شيخ تبسم كرد و داستان فوق را برای آنان تعريف كرد و افزود:

    « من برای هميشه خلاص شدم، حقيقت كيميا، تحصيل خود خداست. »

    شيخ گاهی در اين باره، اين جمله از دعای عرفه را برای دوستان می‌خواند:
    « ماذا وجد من فقدك و ما الذی فقد من وجدك؛
    كسی كه تو را نيافت چه يافت و آن كه تو را يافت چه نيافت؟ »


    بزرگترين هنر شيخ
    مهم‌ترين ويژگی جناب شيخ و بزرگترين هنر او، دست يافتن به « كيميای محبت» خداست. شيخ در اين كيمياگری تخصص داشت و بي‌ترديد، او يكی از بارزترين مصاديق:
    ﴿ يحبهم و يحبونه: او دوستشان دارد و آنها هم او را دوست دارند. سوره مائده آیه 54 ﴾ و ﴿ والذين ءامنوا أشد حبا لله: آنها که اهل ایمان اند کمال محبت و دوستی را فقط به خداوند می ورزند. سوره بقره 165﴾ بود، و هركس به او نزديك میشد بهره‌ای از كيميای محبت می‌برد.

    جناب شيخ می‌فرمود:

    « محبت به خدا، آخرين منزل بندگی است، محبت فوق عشق است، عشق عارضی است و محبت ذاتی، عاشق ممكن است از معشوق خود منصرف شود ولی محبت اين گونه نيست، عاشق اگر معشوقش ناقص شد و كمالات خود را از دست داد ممكن است عشق او زايل شود، ولی مادر به بچه ناقص خود هم محبت و علاقه دارد. »

    و میگفت:
    « میزان ارزش اعمال، میزان محبت عامل به خداوند متعال است. »






    شيرين و فرهاد
    گاه برای تقریب ذهن شاگردان، به داستان شيرين و فرهاد مثال می‌زد و می فرمود:

    « فرهاد هر كلنگی كه می‌زد به ياد شيرين و به عشق او بود. هركاری انجام می‌دهی تا پايان كار بايد همين حال را داشته باشی، همه فكر و ذكرت بايد خدا باشد، نه خود! »




    خدا مشتری ندارد!
    گاه شيخ برای مشتری پيدا كردن برای خدا! می‌فرمود:

    « امام حسين عليه السلام مشتری زيادی دارد، ممكن است امام‌های ديگر هم همين طور باشند، ولی خدا مشتری ندارد! من دلم برای خدا می‌سوزد كه مشتری‌هايش كم است، كمتر كسی می‌آيد بگويد: كه من خدا را می‌خواهم و می‌خواهم با او آشنا شوم. »

    گاه می‌فرمود:
    « در حالی كه تو به خداوند محتاجی، خداوند عاشق توست »!

    در حديث قدسی آمده است:

    « يا ابن آدم! إني احبك فانت ايضاً احببني؛
    ای انسان! من تو را دوست دارم تو نيز مرا دوست بدار. »

    گاه می‌فرمود:
    « يوسف خوش هيكل است، اما تو نگاه كن ببين آن كه يوسف را آفريد چيست، همه زيبايی ها مال اوست. »
    درس عاشقی بده!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1164
    عشق ز پروانه بياموز!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1165
    مبادی محبت خدا

    معرفت خدا
    اصلی ترين مبدأ محبت خداوند متعال، معرفت اوست. امكان ندارد انسان خدا را بشناسد و عاشق او نشود:
    گرش ببينی و دست از ترنج بشناسی
    روابود كه ملامت كنی زليخا را
    امام حسن مجتبی عليه السلام می‌فرمايد:

    « من عرف الله أحبه؛
    هركس كه خدا را بشناسد او را دوست می‌دارد. »

    پرسش اساسی در اين باره اين است كه كدام معرفت، موجب محبت خداست؟ معرفت برهانی، يا شناخت شهودی؟
    جناب شيخ می‌فرمود:

    « تمام مطلب اين است كه تا انسان معرفت شهودی نسبت به خدا پيدا نكند عاشق نمی‌شود، اگر عارف شد میبيند كه همه خوبيها در خدا جمع است ﴿ ءآلله خير أما يشركون: آیا خدا بهتر است یا آنچه با او شریک میگردانند. سوره نمل آیه 59 ﴾ در اين صورت محال است انسان به غير خدا توجه كند. »

    قرآن كريم از دو طايفه نام می‌برد، كه معرفت آن‌ها نسبت به حضرت حق - جل و علا- معرفت شهودی است: يكی « ملائكه » و ديگری « اولواالعم »:

    ﴿ شهد الله أنه لا إله إلا هو و الملكه و أولوا العلم:
    خداوند گواه است كه خدايی جز او نيست، و فرشتگان و صاحبان دانش نيز. سوره آل عمران آیه 18)






    معرفت شهودی
    برای رسيدن به معرفت شهودی، راهی جز پاك سازی آينه دل از تيرگی كارهای ناپسند نيست. امام سجاد عليه السلام در دعايی كه ابوحمزه ثمالی از آن حضرت نقل كرده می‌فرمايد:

    « وأن الراحل إليك قريب المسافه و إنك لا تحتجب عن خلقك إلا أن تحجبهم الأعمال دونك؛
    سالك به سوی تو راهش نزديك است، و به راستی تو از آفريده‌ات در حجاب نيستی، مگر آن كه در پيشگاه تو كارها (ی ناشايسته) حجاب شود. »

    خداوند حجاب ندارد، حجاب از ناحيه كارهای ماست. اگر حجاب زنگارهای كارهای ناشايسته از آينه دل پاك شود، دل شاهد جمال زيبای حضرت حق عز و جل و عاشق او می‌گردد.
    جمال يار ندارد حجاب و پرده ولی
    غبار ره بنشان تا نظر توانی كرد
    برای نشاندن غبار راه و پاك سازی دل از حجاب كارهای ناشايسته بايد دل از محبت دنيا پاك شود، چه اين كه، محبت دنيا مبدأ همه زشتیهاست.


    آفت محبت خداوند
    آفت محبت خداوند، محبت دنياست، در مكتب شيخ اگر انسان دنيا را برای خدا بخواهد، مقدمه وصال اوست، و اگر برای غير خدا بخواهد آفت محبت اوست. و در اين رابطه فرقی ميان دنيای حلال و حرام نيست، البته بديهی است كه دنيای حرام، انسان را بيشتر از خدا دور میكند. در حديث است كه پيامبر اكرم صل الله عليه و آله فرمود:

    « حب الدنيا و حب الله لا يجتمعان في قلب أبداً؛
    دوستی دنيا و دوستی خدا هرگز در يك دل گرد نمی‌آيند. »

    جناب شيخ هميشه دنيا را با مثل «پير زنه» نام می‌برد و گاهی در مجلس خود، رو به شخصی میكرد و می‌فرمود:

    « باز می‌بينم كه تو گرفتار اين پيرزنه شده‌ای »!

    شيخ مكرر می‌فرمود:

    « اين‌ها كه میآيند پيش من، سراغ پيرزنه را فقط می‌گيرند، هیچ كس نمی‌آيد بگويد كه من با خدا قهر كرده‌ام مرا با خدا آشتی بده»!






    دل خدانما
    جناب شيخ می‌فرمود:

    « دل هر چه را بخواهد همان را نشان می‌دهد، سعی كنيد دل شما خدا را نشان دهد! انسان هر چه را دوست داشته باشد، عكس همان در قلب او منعكس می‌شود، و اهل معرفت با نظر به قلب او می‌فهمند كه چه صورتی در برزخ دارد، اگر انسان شيفته و فريفته جمال و صورت فردی گردد، يا علاقه زياد به پول يا ملك و غيره پيدا كند،‌همان اشياء، صورت برزخی او را تشكيل می‌دهند. »


    باطن دنيا پرستان
    جناب شيخ كه با ديده بصيرت باطنی مردم را می‌ديد، درباره تصوير باطنی اهل دنيا، آخرت و اهل خدا چنين می‌فرمود:

    « كسی كه دنيا را از راه حرام بخواهد، باطنش سگ است، و آن كه آخرت را بخواهد خنثی است، و آن كه خدا را بخواهد مرد است. »
    مردهايی كه تبديل به زن شدند!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1166
    آن ميز چيست؟
    آقای دكتر ثباتی می‌گويد: مرد كفاشی بود به نام « سيد جعفر» - كه مرحوم شد- می‌گفت: در منزل ميز بزرگی داشتم كه جای مناسبی برای آن نداشتم كه آن را آن جا بگذارم و در فكر بودم كه آن را چكار كنم. شب شد رفتم جلسه، جناب شيخ كه مرا ديد، آهسته گفت:

    « آن ميز چيست كه آن جا - اشاره به دل او - گذاشته‌ای؟! »

    مرد كفاش ناگهان توجه نمود، خنده‌ای می‌كند و میي‌گويد: جناب شيخ جايی برای آن نداشتم، لذا آن را اينجا جا داده‌ام!.
    رسيدن به اسرار الهی
    جناب شيخ شيخ معتقد بود كه اصلی‌ترين مقدمات دست يافتن به اسرار الهی، خدا خواهی است، و می‌فرمود:

    « تا ذره‌ای محبت غير خدا در دل باشد، محال است انسان به چيزی از اسرار الهی دست يابد. »!




    غير از خدا هيچ مخواه
    شيخ اين اعتقاد كه: جز خداوند چيزی نخواهد، را از دو فرشته آموخته بود. يكی از ارادتمندان شيخ از او نقل می‌كند:

    « شبی دو فرشته با دو جمله به من راه فنا آموختند و آن جملات اين بود:
    از پيش خود هيچ مگو و غير از خدا هيچ مخواه »!
    و در اين باره می‌فرمود:
    « هشيار باش، خلقت عالم ز بهر توست
    غير از خدا هر آن چه كه خواهی شكست توست»


    مرتبه عقل و مرتبه روح
    جناب شيخ می‌فرمود:
    « اگر انسان در مرتبه عقل باشد، هيچ وقت از عبادت سرپيچی نكرده، عصيان حق را نمی‌نمايد، به موجب: « العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان » و در اين مرتبه، نظر به غير حق - كه بهشت باشد - دارد. »
    ولی موقعی كه به مرتبه روح می‌رسد، به موجب « ونفخت فيه من روحی: سوره حجر آیه 29» فقط نظر به حق دارد.



    همه چيز برای خدا، حتی خدا!
    جناب شيخ ميفرمود:

    « ای انسان! چرا غير خدا را می‌خواهی؟! مگر از غير او چه ديده‌ای؟! اگر او نخواهد هيچ چيز مؤثر نيست، و برگشت تو به اوست!
    چه شكرهاست در اين شهر كه قانع شده‌اند
    شاهبازان طريقت به شكار مگسی!!
    خدا را گذاشته، غير خدا تحصيل می‌كنی؟! چرا اين قدر دور خودت چرخ می‌خوری؟! خدا را بخواه و همه خواستنی‌ها را مقدمه وصول او قرار بده، مشكل اين جاست كه ما همه چيز را برای خود می‌خواهيم حتی خدا را! »


    بالاترين مراتب تقوی
    شيخ درباره مراتب تقوی می‌گفت:

    « تقوی مراتبی دارد، مرتبه نازله آن اتيان واجبات و ترك محرمات است كه برای عده‌ای بسيار خوب و بجاست، ولی مراتب عاليه تقوی، پرهيز كردن از غیر خداست، بدين معنا كه غير از محبت حق در دل چيزی نداشته باشد. »






    مكتب خداخواهی
    جناب شيخ معتقد بود كه:
    تا انسان دل را از غير خدا پرهيز ندهد به مقصد اعلای انسانيت نمی‌رسد، حتی اگر كسی مقصدش از مجاهده كمال خود باشد به مقصود نخواهد رسيد.

    از اين رو، اگر شخصی نزد ايشان می‌آمد و رهنمود می‌خواست و می‌گفت: هر رياضتی می‌كشم نتيجه نمی‌گيرم؛ می‌فرمود:

    « شما برای نتيجه كار كرده‌ايد، اين مكتب، مكتب نتيجه نيست، مكتب محبت است، مكتب خداخواهی است. »




    بازشدن چشم دل
    مرحوم شيخ، باتجربه دريافته بود كه راه باز شدن چشم و گوش دل و آشنايی با اسرار غيبی، اخلاص كامل و خداخواهی به مفهوم مطلق است، و می‌فرمود:

    « اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد آن چه را ديگران نمی‌بينند شما می‌بينيد و آن چه را ديگران نمی‌شوند شما می‌شنويد. »

    « اگر انسان چشم دل خود را از غير خدا پرهيز دهد، خداوند به او نورانيت می‌دهد و او را به مبانی الهيات آشنا می‌كند. »

    « اگر كسی برای خدا كار كند، چشم دلش باز می‌شود. »
    « رفقا! دعا كنيد كه خداوند از كری و كوری نجاتتان دهد، تا انسان غير خدا را می‌خواهد هم كر است و هم كور »!!

    به سخن ديگر، شيخ معتقد بود كه: معرفت شهودی جز از طريق قلب سليم ممكن نيست و قلبی از سلامتی كامل برخودار است كه ذره‌ای محبت دنيا در آن نباشد و علاوه بر آن چيزی جز خدا نخواهد، و اين همان رهنمود ارزشمند امام صادق عليه السلام در تبيين قلب سليم است. آن حضرت در تفسير آيه كريمه:

    إلا من أتی الله بقلب سليم: بجز کسیکه خداوند به او قلب سلیم عطا کرده. سوره شعراء آیه 89 می‌فرمايد:
    « هو القلب الذی سلم من حب الدنيا؛
    قلب سالم، قلبی است كه از دوستی دنيا سالم باشد. »

    و در حديث ديگری مي‌فرمايد:
    « القلب السليم الذی يلقی ربه، و ليس فيه أحد سواه، و كل قلب فيه شرك أو شك فهو ساقط؛
    دل سالم دلی است كه پروردگارش را ديدار كند و در حالی كه جز او در آن نباشد و هر دلی كه در آن شرك يا شك باشد ساقط [و بيمار] است. »



    چهره باطنی دل
    جناب شيخ می‌فرمود:

    « اگر انسان ديده باطنی داشته باشد می‌بيند به محض اين كه غير خدا را در دل راه دهد، باطن برزخی او به همان صورت در‌ می‌آيد، اگر غير خدا را بخواهی قيمت تو همان است كه خواسته‌ای، و اگر خداخواه شدی قيمت نداری، « من كان لله كان الله له » اگر در تمام لحظات مستغرق در خدا باشی انوار الهی در تو تابش میكند و‌ آن چه بخواهی به نور الهی می‌بينی. »






    قلبی كه همه چيز نزد او حاضر است!
    جناب شيخ می‌فرمود:

    « كوشش كن قلب تو برای خدا باشد، وقتی قلب تو برای خدا شد، خدا آن جاست، وقتی خدا آن جا بود همه آن چه مربوط به خداست در آن جا حاضر و ظاهر خواهد شد، هر وقت اراده كنی همه نزد تو خواهند آمد، چون خدا آن جاست، ارواح همه انبيا و اوليا آن جا هستند، اراده كنی مكه و مدينه همه نزد تو هستند... پس كوشش كن قلب فقط برای خدا باشد، تا همه آن چه مخلوق خداست نزد تو حاضر باشند. »!!



    انسانی كه كار خدايی می‌كند!
    جناب شيخ معتقد بود:
    اگر محبت خدا بر دل غلبه كند، و حقيقتاً دل چيزی جز خدا نخواهد، انسان به مقام خلافت اللهی می‌رسد و كارهايی خدايی از او صادر می‌گردد. و در اين باره می‌فرمود:

    « اگر چيزی بر چيز ديگری غلبه كند، آن شيیء از جنس آن می‌شود، مثل اين كه وقتی آهن را در آتش بگذارند، پس از مدتی كه آتش بر آهن غلبه نمود، عمل آتش كه سوزاندن باشد از آهن صادر می‌شود، همچنين است كار انسان با خالق و خدای خود! »
    و نيز می‌فرمود:

    « ما كار فوق‌العاده‌ای انجام نمی‌دهيم، بلكه همان فطرت را پيدا می‌كنيم كه انسان خدايی باشد، همه چيز را روح به انسان می‌دهد. روح گاو كار گاو را می‌كند. روح خروس كار خروس را می‌كند. حالا بگوييد ببينم: روح خدايی انسان چه كار بايد بكند؟ بايد كار خدايی بكند؛ ﴿ نفخت فيه من روحی ﴾ اشاره به همين مطلب است. »




    آفت زدايی دل
    بنابر اين، جز با آفت‌زدايی دل از محبت غير خدا، معرفت شهودی حاصل نمی‌شود، و تا معرفت حاصل نشود، انسان عاشق كمال مطلق نمی‌گردد. از اين‌رو، مسأله اصلی اين است كه: پاك سازی دل از محبت دنيا كار ساده‌ای نيست. چگونه می‌توان دل را از علاقه به اين « پيرزن آرايش شده » پاك‌سازی كرد؟
    از نظر جناب شيخ، آن چه می‌تواند دل را آفت زدايی كند، با آن چه می‌تواند او را به حقيقت توحيد برساند يكی است، همان عواملی كه در بخشهای پيشين بدان اشاره شد؛ يعنی:
    حضور دايم، توسل به اهل بيت (ع)، گدايی شبها، احسان به خلق.





    شيوه عاشقی خدا
    جناب شيخ در ميان همه عوامل ياد شده، برای « احسان به خلق » نقش وي‍ژه‌ای در ايجاد انس به خدا و محبت به او قايل بود. وی معتقد بود كه راه محبت خدا، محبت به خلق خدا و خدمت به مردم، بخصوص انسان‌های مستضعف و گرفتار است.
    در حديث است كه رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود:

    « الخلق عيال الله فأحب الخلق إلي الله من نفع عيال الله و أدخل علي أهل بيت سروراً؛
    مردم خانواده خدا هستند، محبوب‌ترين مردم نزد خدا كسی است كه برای خانواده خدا سودمند باشد و خانواده‌ای را شاد كند. »

    در حديثی ديگر است كه از آن حضرت پرسيدند: محبوب‌ترين مردم نزد خدا كيست؟ فرمود: سودمندترينشان برای مردم.

    و در حديثی ديگر آمده است كه خداوند متعال، در شب معراج به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:
    « يا أحمد! محبتي محبه الفقراء، فادن الفقراء و قرب مجلسهم منك ... فإن الفقراء أحبائي؛
    ای احمد! دوستی من، محبت فقراست، پس فقيران را به خود نزديك كن و به مجلس آنان نزديك شو زيرا فقرا دوستان من هستند. »

    يكی از شاگردان شيخ می‌گويد: با معرفی جناب شيخ، مدت‌ها به خدمت آيت الله كوهستانی به «نكا» می‌رفتم؛ تا اين كه يك روز صبح كه برای رفتن به نكا به گاراژ ايران پيما، در ناصر خسرو میرفتم، جناب شيخ را ديدم، فرمودند:

    « كجا می‌روی؟ »
    عرض كردم به نكا، نزد آيت الله كوهستانی. فرمودند:
    « شيوه ايشان زاهدی است بيا برويم تا من روش عاشقی خدا را يادت دهم »!!
    بعد دست مرا گرفت و به خيابان امام خمينی- فعلی- كه سنگ فرش بود برد، در جنوب خيابان، در كوچه‌ای، در منزلی را زد، دخمه‌ای مايان شد كه تعدادی بچه و بزرگ، فقير و بيچاره در آن جا بودند، جناب شيخ به آنها اشاره كرد و فرمود:
    « رسيدگی به اين بيچاره‌ها انسان را عاشق خدا می‌كند!! درس تو اين است، نزد آيت الله كوهستانی درس زاهدی بود و حالا اين درس عاشقی است. »

    و از آن به بعد، حدود ده سال با جناب شيخ سراغ افرادی بيرون شهر می‌رفتيم، شيخ نشان می‌داد و من آذوقه تهيه می‌كردم و به آن‌ها می‌رساندم.



    كمالات معنوي



    تعبد

    طريقه سير و سلوك جناب شيخ با مسلك مدعيان طريقت، تفاوتی اصولی داشت. او هيچ يك از فرقه‌های تصوف را قبول نداشت. طريقه او تعبد محض از رهنمودهای اهل بيت (ع) بود، از اين رو، نه تنها به واجبات، بلكه به مستحبات اهميت می داد.
    سحرها معمولاً بيدار بود، بعد از آفتاب حدود نيم ساعت تا يك ساعت استراحت می‌كرد، بعد از ظهرها هم گاهی استراحت می‌نمود.
    شيخ با اينكه خود اهل كشف و شهود بود می‌فرمود:

    « در مكاشفات يقين نداشته باشيد و هيچ وقت بر مكاشفه تكيه نكنيد. هميشه بايد رفتار و گفتار امامان را الگو قرار دهيد. »

    جناب شيخ در تأكيد بر تعبد و عمل به احكام الهی در جلسه‌های عمومی ‌به اين آيه كريمه تمسك می‌كرد:
    ﴿ أن تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم : اگر خداوند را یاری کنید یاریتان می کند و گامهایتان را استوار می گرداند- سوره محمد (ص) آیه 7 ﴾
    و می‌فرمود:

    « خدا بی نياز است، ياری خدا، عمل به احكام او و تمسك به سنت پيامبر اوست.»
    و می فرمود: « هيچ چيز مثل عمل به احكام برای ترقی و تعالی بشر مؤثر نيست. »
    و می‌فرمود:

    « مقدس‌ها همه كارشان خوب است، فقط « من » خود را بايد با ( خدا ) عوض كنند. »
    و می‌فرمود: « اگر مؤمنين منیّت ( خودخواهی ) خود را كنار بگذارند به جايی می ‌رسند. »

    و می‌فرمود:
    « اگر انسان تسليم خدا شود، رأی و سليقه خود را كنار بگذارد و خود را به تمام معنا به خدا واگذار نمايد، خداوند او را برای خود تربيت می ‌كند.»


    تقليد
    براساس مسلك تعبد، شيخ در احكام مقلد بود، و از آيت الله حجت - يكی از مراجع تقليد معاصر خود- تقليد می‌كرد، و در ارتباط با انتخاب اين شخصيت علمی ‌برای تقليد خود می‌فرمود:

    « به قم رفتم، مراجع تقليد را ديدم، از همه بی هواتر آقای حجت بود. »

    و در نقلی ديگر فرموده بود:
    « ديدم سينه اش از حب جاه و رياست خالی است.»

    جناب شيخ دوستان خود را از فرقه‌هايی كه از اين طريق عدول كرده‌اند بر حذر می‌داشت. يكی از دوستان شيخ می‌گويد: درباره يكی از اين طوايف از او پرسيدم. شيخ فرمود:

    « كربلا بودم ديدم طايفه‌ای می‌آيند، شيطان مهار شخصی را كه در جلوی آنها حركت می‌كرد در دست داشت، پرسيدم اين‌ها كيستند؟ گفتند: ..... »

    جناب شيخ معتقد بود، كسانی كه در سير و سلوك از طريقه اهل بيت(ع) فاصله دارند، هر چند بر اثر رياضت از نظر قدرت روحی، به مقامات و توان‌هايی دست يابند، اما درهای معارف حقيقی بر آنان بسته است.
    يكی از فرزندان شيخ نقل می‌كند كه: با پدرم به كوه « بی بی شهربانو» یکی از کوه های اطراف ری رفته بوديم، در بين راه اتفاقاً به شخصی از اهل رياضت برخورديم، وی ادعاهايی داشت، پدرم به او فرمود:

    « حاصل رياضت‌های تو بالاخره چيست؟ »

    آن شخص با شنيدن اين سخن، خم شد و از روی زمين قطعه سنگی را برداشت و آن را تبديل به گلابی نمود و به پدرم تعارف كرد و گفت: بفرماييد ميل كنيد!
    پدرم فرمود:
    « خوب! اين كار را برای من كردی، بگو ببينم برای خدا چه داری؟ و چه كرده ای؟! »

    مرتاض با شنيدن اين سخن به گريه افتاد ... .

  9. #8
    کاربر جدید
    تاریخ عضویت
    Sep 2008
    نوشته ها
    6
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Cool RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    سرگذشت ایشان بسیار پند آموز و سودمند است مخصوصا برای امتحان فیزیک :khande:
    --------------------
    با تقديم احترام
    ياقوتي

  10. #9
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    سرگذشت ایشان بسیار پند آموز و سودمند است مخصوصا برای امتحان فیزیک
    سلام بر برادر عزیز و ارجمند اقای یاقوتی!اینوار خوشحال کردی منور فرمودی بلاخره از ان سایت درپیت میکانیک بیرون اومدی :khande: !! بلاخره هکش می کنم!!:khande:
    __________________________________________________ _________
    ارزش كار برای خدا
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1167

    مخالفت با رياضت غير شرعی
    جناب شيخ معتقد بود اگر كسی حقيقتاً به احكام نورانی اسلام عمل كند، به همه كمالات و مقامات معنوی دست خواهد يافت. او با رياضت‌هايی كه برخلاف سنت و روش مذهب است، به شدت مخالف بود. يكی از ارادتمندان ايشان نقل كرده است: مدتی مشغول رياضت بودم و با كناره گيری از همسر علويه‌ام، در اتاقی جداگانه مشغول ذكر می‌شدم و همان جا می‌خوابيدم، پس از چهار پنج ماه، يكی از دوستان مشترك، مرا به ديدن جناب شيخ برد، پس از دق الباب، به محض اين كه شيخ مرا مشاهده كرد، بدون مقدمه گفت:

    « می‌خواهی بگويم؟! »

    من سرم را پايين انداختم، بعد شيخ متذكر شد كه:

    « اين چه رفتاری است با همسرت كرده و او را ترك كرده‌ای؟ ... اين رياضت‌ها و اذكار را بزن گاراژ! يك جعبه شيرينی بگير و برو پيش عيالت، نماز را سر وقت بخوان با تعقيبات معموله. »

    سپس شيخ به احاديثی كه تأكيد می‌كند اگر چهل روز كسی خالص عمل كند، چشمه‌های حكمت از دلش می جوشد اشاره كرد و فرمود:

    « طبق اين احاديث، اگر كسی چهل روز به وظايف دينی خود عمل كند قطعاً روشنی خاصی پيدا می‌نمايد. »

    آن شخص به توصيه شيخ رياضت را رها كرد و به زندگی معمولی خود بازگشت.

    حساب خمس
    دكتر حميد فرزام - يكی از شاگردان جناب شيخ - در توصيف تعبد ايشان می‌گويد: شيخ، شريعت و طريقت و حقيقت را با هم داشت، نه اين كه مانند درويش‌ها پشت پا به شريعت زند. اولين حرف ايشان به بنده اين بود كه:

    « برو حساب خمست را بكن »

    مرا فرستاد نزد مرحوم آيت الله آقا شيخ احمد آشتيانی - رحمه الله عليه - در « گذرقلی » و گفت: « بايد بروی خدمت ايشان » و چه مردی بود! آيت حق بود و من از او چه فيوضاتی كسب كردم! و چه چيزها ديدم!... رفتم خدمت ايشان و حساب كلبه محقری كه داشتم كردم.
    نماز و نیاز
    یکی از ویژگیهای برجسته تربیت شدگان مکتب جناب شیخ ، حضور قلب در نماز است. و این نبود مگر بدین جهت که شیخ برای جسد بی روح نماز ارزش چندانی قائل نبود و می کوشید علاقمندان او حقیقتاً نمازگزار باشند.

    آداب نماز
    در رهنمودهای جناب شیخ درباره نماز چهار نکته اساسی وجود دارد که هر چهار مورد برگرفته ازمتن قرآن و احادیث اسلامی است:

    عشق
    جناب شيخ معتقد بود همان گونه كه عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت می‌برد، نمازگزار بايد از راز و نياز با خدای خود احساس لذت كند. او شخصاً چنين بود و اوليای الهی همگی چنين‌اند.
    رسول خدا ( ص) لذت خود از نماز را اين گونه توصيف می‌فرمايند:

    « جعل الله جل ثناؤه قرة عيني في الصلاة، و حبّب إلی الصلاة كما حبّب إلی الجائع الطعام، و إلی الظمآن الماء، و إنّ الجائع إذا أكل شبع، و إنّ الظمآن إذا شرب روي، و أنا لا أشبع من الصلاة؛
    خداوند- جل ثناؤه- نور ديده مرا در نماز قرارداد و نماز را محبوب من گردانيد، همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه ( با اين تفاوت كه ) گرسنه هر گاه غذا بخورد سير می‌شود و تشنه هر گاه آب بنوشد سيراب میشود، اما من از نماز سير نمی‌شوم. »

    يكی از شاگردان شيخ، كه حدود سی سال با او بوده می‌گويد: خدا شاهد است كه من می‌ديدم در نماز، مثل يك عاشق در مقابل معشوقش ايستاده، محو جمال اوست.


    ادب
    مؤدب بودن نمازگزار در محضر آفريدگار متعال، يكی از مسايلی است كه اسلام به آن اهميت بسياری داده است.
    امام سجاد عليه‌السلام در اين باره می‌فرمايد:

    « و حق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلي الله عز و جل، و أنک فيها قائم بين يدي الله عز و جل فإذا علمت ذلك قمت مقام الذليل الحقير، الراغب الراهب، الراجي الخائف، المستكين المتضرع، و المعظم لمن كان بين يديه بالسكون و الوقار، و تقبل علیها بقلبك و تقيمها بحدودها و حقوقها؛
    حق نماز اين است كه بدانی نماز، وارد شدن بر خدای عزوجل و است و تو با نماز در پيشگاه خداوند عز و جل ايستاده‌ای، پس چون اين را دانستی، بايد همچون بنده‌ای ذليل و حقير، راغب و راهب و اميدوار و بيمناك و بينوا و زاری كننده باشی و به احترام كسی كه در مقابلش ايستاده‌ای با آرامش و وقار بايستی و با دل به نماز رو كنی و آن را با رعايت شرايط وحقوقش، به جای آوری. »

    جناب شيخ درباره ادب حضور می‌فرمايد:
    « شيطان هميشه می‌آيد سراغ انسان، يادت باشد كه توجه خود را از خدا قطع نكن، در نماز مؤدب باش در نماز بايد همانند هنگامی كه در برابر شخصيت بزرگی خبردار ايستاده‌ای باشی، به گونه‌ای كه اگر سوزن هم به تو بزنند تكان نخوری! »

    اين سخن را جناب شيخ به فرزندش در پاسخ اين سؤال كه: شما موقعی كه نماز می خوانید لبخند ميزنيد، فرموده است. فرزند جناب شيخ میگويد:

    من حدس می‌زنم كه لبخند ايشان به شيطان است، كه با لبخند به او می‌گويد: زورت نمی‌رسد!

    باری، جناب شيخ معتقد بود كه هر حركتی خلاف ادب در محضر آفريدگار، معلول وسوسه شيطان است ومی‌فرمود:

    « شيطان را ديدم بر جايی كه انسان در نماز می‌خاراند، بوسه می‌زند »!!

    حضور قلب
    باطن نماز، ياد خدا و حضور صادقانه دل نمازگزار در محضر قدس حق تعالی است، و از اين رو پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله می‌فرمايد:

    « لا يقبل الله صلاة عبد لا يحضر قلبه مع بدنه؛
    خداوند نماز بنده‌ای را كه دلش با بدنش حضور ندارد، نمی‌پذيرد. »

    جناب شيخ با توجه به اين نكته، سعی می‌كرد قبل از اقامه نماز جماعت، حاضران را آماده نماز با حضور قلب كند. نماز او نمونه يك نماز با حضور قلب بود.
    دكتر حميد فرزام در اين باره می‌گويد: نمازشان خيلی با طمأنينه و با آداب بود و گاهی كه دير می‌رسيدم و قيافه ايشان را در نماز ( در حالی كه از جلوی ايشان رد می‌شدم ) می‌ديدم انگار لرزه‌ای بر اندامشان مستولی، قيافه نورانی، رنگ پريده و غرق در ذكری بودند كه میگفتند، حواسشان كاملاً جمع نماز بود و سرشان پايين، استنباطم اين است كه جناب شيخ هيچ شكی، حتی به اندازه سرسوزن در دلش نبود.
    يكی ديگر از شاگردان شيخ می‌گويد: گاهی به من می‌فرمودند:

    « فلانی! می‌دانی در ركوع و سجود چه میگويی؟ در تشهد كه می‌گويی:« اشهد أن لا اله ألا الله وحده لا شريك له »، آيا راست میگويی؟ آيا هوای نفس نداری؟! آيا به غير خدا توجهی نداری؟! آيا با ﴿ أرباب متفرقون ﴾ سر و كار نداری؟! »

    مواظبت بر نماز اول وقت
    در احاديث اسلامی بر نماز گزاردن در اول وقت تأكيد فراوانی شده است، امام صادق عليه السلام می‌فرمايد:

    « فضل الوقت الأول علي الآخر كفضل الاخرة علي الدنيا؛
    فضيلت اول وقت ( نماز) بر آخر وقت، همچون فضيلت آخرت است بر دنيا. »

    جناب شيخ مقيد بود كه نمازهای پنجگانه را در اول وقت بخواند و ديگران را نيز بدان توصيه میفرمود.


    نوکر امام حسین نمازش تا الان نمی ماند
    خطيب توانا، حجت الاسلام والمسلمين، جناب آقای سيدقاسم شجاعی، خاطره جالبی از جناب شيخ در اين‌باره دارند. ايشان می‌فرمايند: من از دوران مدرسه و ابتدايی منبر میرفتم و چون لحن سخن گرمی داشتم روضه‌های زيادی را می‌رفتم از جمله روزهای هفتم ماه به منزل جناب مرحوم آقا شيخ رجبعلی نكوگويان (خياط) نرسيده به بازارچه، بعد از كوچه سياهها می‌رفتم. از پله‌ها كه بالا می‌رفتيم، اتاق دست چپ، خانم‌ها جمع می‌شدند و برايشان روضه ماهانه می‌خواندم، اتاق جناب شيخ هم طبقه پايين آن قرار داشت. آن زمان سيزده ساله بودم و هنوز به حد بلوغ نرسيده بودم.
    روزی بعد از اتمام منبر به طبقه پايين آمدم و برای اولين بار با جناب شيخ برخورد كردم، كلاه‌هايی دستش بود و گويا عازم بازار بود، سلام كردم، يك نگاه به صورت من كرد و فرمود:

    « پسر پيغمبر صلی الله عليه و آله و نوكر امام حسين عليه السلام نمازش تا الان نمی‌ماند»!!

    گفتم: چشم، در حالتی كه دو ساعت به غروب مانده بود و آن روز مهمان بودم و تا آن ساعت نماز نخوانده بودم، به محض اين كه به صورتم نگاه كرد، اين حالت را در من ديد و گوشزد فرمودند. اين مطلب موجب شد كه من مواقعی در همان دوران قبل از بلوغ و بعد از آن گاهی در مجالس ايشان- كه مثلاً در منزل آقای حكيمی آهن فروش بود - می‌رفتم و از همان نوجوانی احساس می‌كردم اين مرد صحبت كه می‌كند مطالبش الهامی است، چون اطلاعات علمی نداشت، ولی وقتی صحبت می‌كرد تمام مخاطبين را مجذوب می‌فرمود، بطوری كه هنوز هم من از ايشان خاطرات و سخن دارم. من جمله، از كلماتی كه هميشه در ذهن من است اين كه می‌فرمود:

    « از كلمه«ما» بگذريد، آن جا كه در كارها كلمه «من» و «ما» حكومت میكند شرك است، فقط يك ضمير حاكم است آن هم ضمير«هو» و اگر از آن ضمير بگذريد ضماير ديگر شرك است. »

    وقتی اين طور كلمات را مرحوم جناب شيخ بيان می‌كرد، در قلب و فكر انسان مسكن می‌كرد.

  11. #10
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط

    خشم، آفت نماز
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1168
    معنای بيم از خدا
    نخستين نكته در تفسير خوف و خشيت الهی اين است كه بيم از خدا به معنای بيم از گناه و كارهای ناشايسته است، امام علی عليه السلام، می‌فرمايد:

    « لا تخف إلا ذنبك، لا ترج إلا ربك؛
    جز از گناه خود مترس و جز به پروردگار خويش اميد مبند. »

    از خدا نترس!!!!
    http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1169


    بيم جدايی!
    بنابراين، هيچ كس نبايد از خدا بترسد، بلكه ما بايد از خود بترسيم كه گرفتار دستاورد اعمال ناشايسته خود نگرديم. ليكن ترس اوليای خدا، در كيفر اعمال ناصواب، با ترس ديگران متفاوت است، آنان كه محبت غير خدا را از دل بيرون رانده‌اند، و اطلاعات آنان از خدا نه از ترس دوزخ و نه به اميد بهشت است، از آتش فراق می‌ترسند. برای آنها عذاب جدايي از خدا، از آتش دوزخ دردناك‌تر است، از اين رو امام اوليای خدا، امير مؤمنان علی عليه السلام ، در نيايش می‌گويد:

    « فلئن صير تني للعقوبات مع أعدائك، و جمعت بيني و بين أهل بلائك و فرقت بيني و بين أحبائك و أوليائك فهبني يا الهي و سيدي و مولاي و ربي صبرت علي عذابك فكيف أصبر علي فراقك؟!؛
    پس اگر مرا به خاطر كيفر گناهانم در جرگه دشمنانت قرار دهی، و با اهل بلايت يك جا جمع كنی، و ميان من و دوستان و اوليای خود جدايی افكنی، پس ای خدای من و آقای من و مولای من و پروردگار من! گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم، اما بر جدايی تو چگونه تاب بياورم؟ »

    جناب شيخ در توضيح اين آيه كريمه:
    يدعون ربهم خوفا و طمعا؛
    پروردگارشان را از روی بيم و طمع می‌خوانند. سوره سجده آیه 16

    می‌فرمود:

    « اين خوف و طمع چيست؟ خوف فراق و طمع وصل اوست، قرينه اين معنا فرمايش اميرالمؤمنين عليه‌السلام در دعای كميل: « فهبني يا الهي ... صبرت علي عذابك فكيف أصبر علي فراقك » است، و همچنين دعای امام سجاد عليه‌السلام: « ووصلك منی نفسي و إليك شوقي...؛
    وصال تو آرزوی من است و اشتياق من به سوی توست.». »


    بيم نپذيرفتن محبوب
    اوليای الهی با اين كه به وظايف خود عمل میكنند، بيم دارند. بيم آنان از اين است كه مبادا محبوب آن‌ها را نپسندد و آنها را نپذیرد.

    ﴿ والذين يوتون مآ ءاتوا و قلوبهم وجلة أنهم إلي ربهم راجعون ﴾
    « و كسانی كه آن چه را بايد (انجام) بدهند، (انجام) می‌دهند و دل‌هايشان هراسان است كه به سوی پروردگارشان باز می‌گردند. » سوره مومنون آيه 60

    به همان ميزان كه درد فراق برای اوليای الهی جانگاه و غير قابل تحمل است، مسأله پذيرش محبوبی كه كمال مطلق است برای آن‌ها اهميت دارد.

    يكی از شاگردان شيخ می‌گويد:
    روزی (جناب شيخ) به من گفت:

    « فلانی! عروس، خود را برای كه آرايش می ‌كند؟ »
    عرض كردم: برای داماد.
    فرمود: « فهميدی؟ »
    سكوت كردم.
    فرمود:

    « شب زفاف، فاميل عروس تلاش می‌كنند او را به بهترين شكل آرايش كنند تا مورد پسند داماد واقع شود، ولی عروس در باطن، يك نگرانی دارد كه ديگران متوجه نيستند، نگرانی او اين است كه اگر شب وصال نتوانست نظر داماد را جلب كند و يا داماد حالت انزجاری از او پيدا كند، چه كند؟
    بنده‌ای كه نمی‌داند كارهای او مورد قبول خداوند متعال واقع شده يا نه، چگونه می‌تواند خايف و نگران نباشد؟! آيا تو خود را برای «او» آراسته می‌كنی يا برای «خود» و برای وجهه پيدا كردن ميان مردم؟! »

    « اموات وقتی مردند می‌گويند:
    رب ارجعون لعلي أعمل صلحا: خداوندا مرا بازگردان ( به دنیا ) تا شاید عملی صالح بجای آورم. سوره مومنون آیه 99 و 100
    عمل صالح آن است كه خدا بپسندد، نه اين كه نفس تو آن را امضا كند. »

    از اين رو، جناب شيخ هميشه از ملاقات با حق تعالی ترس و واهمه داشت و می‌فرمود:

    « كه خدا خود ترس ندارد ﴿ وأما من خاف مقام ربه: و هر کس از حضور در پیشگاه عز ربوبیت بترسید. سوره نازعات آیه 40 ﴾ اگر او ما را نپسندد و كارهای ما مورد قبولش نشود چه خاكی بر سر كنيم؟ »

    فرزند شيخ می‌گويد: شيخ می‌گفت:

    « خدايا! ما را هم جزو قراضه‌ها - كه طرف می‌آيد و می‌گويد: من، قراضه و شكسته می‌خرم - خدايا! ما را هم بخر و قبول كن. »

    اذکار

    جناب شيخ درباره ذكر و ياد خداوند متعال يك رهنمود اساسی داشت، كه به مناسبت‌های مختلف، مكرر بر آن تأكيد می‌كرد. هر چند اين رهنمود، چنان كه توضيح خواهيم داد برگرفته از احاديث اسلامی است، ولی مسأله مهم، تجربه شخصی شيخ درباره آن است.
    اصولاً اهميت گفته‌های اين مرد الهی و اين عبد صالح، به دليل آن است كه گفته‌های او، يافته‌های او، و تجربه درونی اوست.

    حضور دايم
    جناب شيخ اصرار داشت كه شاگردان خود را به گونه‌ای تربيت كند كه آنان خود را در هر حال در حضور خداوند متعال ببينند. و اين در واقع، همان سخن مهم و سازنده پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله است كه فرمود:

    « اذكروا الله ذكراً خاملاً، قيل: و ما الذكر الخامل؟ قال: الذكر الخفي؛
    خدا را با ذكر خامل ياد كنيد، عرض شد: ذكر خامل چيست؟ فرمود: ذكر خفی و پنهان. »

    در حديث ديگری از آن حضرت آمده است:

    « يفضل الذكر الخفي الذي لا تسمعه الحفظة علي الذي تسمعه سبعين ضعفاً؛
    ذكر خفی كه فرشتگان نگهبان نشنوند، هفتاد بار بهتر است از آن ذكر كه آنان بشنوند. »

    فضيلت و برتری ذكر خفی بر ذكر جلی و آشكار، به دليل اهميت و نقش تعيين كننده آن در سازندگی انسان است. ذكر زبانی آسان است، اما ذكر قلبی و به خصوص تداوم آن بسيار مشكل است. از اين رو امام محمد باقر عليه السلام از آن به عنوان يكی از سخت‌ترين كارها نام می‌برد:

    « ثلاث من أشد ما عمل العباد: إنصاف المؤمن من نفسه، و مواساه المرء أخاه، و ذكر الله علي كل حال، و هو أن يذكر الله عز و جل عند المعصية يهم بها فيحول ذكر الله بينه و بين تلك المعصية، و هو قول الله عز و جل ﴿إن الذين اتقوا إذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فإذا هم مبصرون ﴾
    سه چيز از سخت‌ترين كارهای بندگان است: انصاف داشتن مؤمن، كمك مالی انسان به برادرش و به ياد خدا بودن در همه حال و آن به اين معناست كه آدمی در هنگام روبرو شدن با گناه و تصميم به انجام آن، خدا را به ياد آورد، پس ياد خدا او را از آن گناه باز می‌دارد و اين است سخن خدای عز و جل كه می‌فرمايد: كسانی كه پرهيزگاری می‌كنند، چون وسوسه‌ای از شيطان به آنها برسد خدا را ياد می‌كنند و (در پرتو ياد او راه حق را می‌بينند و) بينا می‌گردند. »

    در حديثی ديگر، امام صادق عليه السلام ضمن اين كه انصاف و مواسات و ذكر دايمی را سخت‌ترين واجب الهی می‌داند، تصريح می‌فرمايد كه مقصودم از ياد خدا در هر حال، ذكر زبانی نيست؛ هر چند ذكر زبانی هم ذكر خدا محسوب می‌شود:

    « أما إني لا أقول: سبحان الله، والحمدلله، و لا إله إله الله، و الله أكبر، و إن كان هذا من ذاك، ولكن ذكر الله في كل موطن إذا هجمت علي طاعته أو معصيتة؛
    منظور من از ياد كردن خدا، گفتن: سبحان الله و الحمدلله و لا إله إله الله و الله اكبر، نيست. اگر چه اين هم ذكر است، اما منظور، به ياد خدا بودن، در هنگام روبرو شدن با طاعت و عصيان الهی است. »

    چيزی كه بسيار دشوار است اين است كه انسان خود را در هر حال در محضر حق ببيند، اگر چنين حالی برای انسان پيدا شود، امکان ندارد هوای نفس و شيطان بر او غبله كنند و او را به نافرمانی آفريدگار خود وادار نمايند.

    راه رهايی از نفس و شيطان
    جناب شيخ می‌فرمود:

    « برای رهايی از شر نفس، راهی جز توجه به خدا و حضور دايم نيست، تا زمانی كه در حضور او باشی و اتصالت از خداوند قطع نگردد نفس قادر بر فريب تو نيست. »

    جناب شيخ در بسياری از اوقات ضمن اشاره به اين آيه كريمه:

    ومن يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين؛
    و هركس از ياد خدای رحمان دل بگرداند، برای او شيطانی بگماريم كه همنشين اوست. سوره زخرف آیه 36

    می‌فرمود:

    « هرگاه انسان توجهش از خدا قطع شود، نفس و شيطان كه در كمين او هستند، قلب را تصرف نموده و كار خود را شروع می‌كنند. »


    دست از من بردار!
    يكی از شاگردان شيخ از ايشان نقل كرده كه:

    « نفس خود را در عالم معنا ديدم؛ به او گفتم: دست از من بردار!
    گفت: مگر نمی‌دانی كه من تا تو را هلاك نكنم از تو دست نخواهم كشيد! »

    فيض الهی از طريق تداوم ذكر و ياد او، بر دل نازل می‌گردد، يا خدا هنگامی كه وارد دل شد، در نخستين گام، دل را از وسوسه‌های شيطانی و آلودگی‌های نفسانی شستشو می‌دهد و آن را آماده گرفتن فيض از فياض مطلق می‌كند.
    امير مؤمنان علی عليه السلام در اين باره میفرمايد:

    « أصل صلاح القب اشتغاله بذكر الله؛
    ريشه شايستگی دل، اشتغال آن به ياد خداست. »

    با احساس حضور دايم در محضر حق تعالی، اسنان از اسارت نفس و شيطان آزاد می‌شود و با اين آزادی، انواع بيماری‌های جان درمان می‌گردد، كه امام علی عليه السلام فرمود:

    « ذكر الله مطرده الشيطان؛
    ياد خدا ماية راندن شيطان است. »
    « ذكر الله دواء أعلال النفوس؛
    ياد خدا داروي بيماريهاي جان‌هاست. »
    « يا من اسمه دواء و ذكره شفاء؛
    ای آن كه نامش داروست و يادش شفا. »


    ياد خدا در خواب!
    آقای دكتر ثباتی می‌گويد: يك روز كه ناهار در منزل يكی از افراد جلسه مهمان بوديم، بعد از صرف ناهار همه به استراحت پرداختند من كه دراز كشيده بودم و چشمانم بر هم بود به ياد خدا بودم و در اين رابطه فكر می‌كردم، در اين موقع جناب شيخ كه روبروی من بود و مرا می‌ديد به دوستان توصيه كرد كه:

    « در خواب هم بايستی به ياد خدا باشيد. »


    پيامی از برزخ!
    يكی از دوستان شيخ نقل می‌كند: روزی خدمت ايشان بودم فرمود:

    « جوانی را در برزخ ديدم كه می‌گفت: نمی‌دانيد اين جا چه خبر است! هنگامی كه اين جا بيايی خواهيد فهميد؛ هر نفسی كه به غير ياد خدا كشيده‌ايد به زيان شما تمام شده‌است! »


    اهتمام به دو ذكر
    يكی از ارادتمندان جناب شيخ میگويد: شيخ به «استغفار» و «صلوات» خيلی اهميت می‌داد و دريافته بود كه اين دوذكر، دو بال پرواز سالك است. شيخ میفرمود:

    « هر كس در طول زندگی زياد صلوات بفرستد، به هنگام مرگ، رسول خدا صلی الله عليه و آله لب او را می‌بوسد. »


    برای غلبه بر نفس
    مداومت بر ذكر: « لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم »
    ذكر: « يا دائم يا قائم »
    براي سر كوبي نفس هاي سركش 13 بار [يا يكصد بار « اللهم لك الحمد و إليك المشتكي و أنت المستعان »
    هر شب يكصد بار « يا زكي الطاهر من كل آفة بقدسه »


    غلبه بر وسوسه شيطان هنگام ديدن نامحرم
    دكتر فرزام نقل می‌كند: جناب شيخ رجبعلی ذكر « يا خير حبيب و محبوب صل علی محمد و آله » را بعد از ديدن نا محرم بسيار مؤثر و كارساز می‌دانستند و بارها اين ذكر را به بنده سفارش و توصيه فرمودند تا از وسوسه شيطان در امان باشم، می‌گفتند:

    « چشمت به نامحرم می‌افتد، اگر خوشت نيايد كه مريضی! اما اگر خوشت آمد، فوراً چشمت را ببند و سرت را پايين بينداز و بگو: يا خير حبيب...؛ یعنی: خدايا من تو را می‌خواهم، اين‌ها چيه، اين‌ها دوست داشتنی نيستند، هر چه كه نپايد دلبستگی نشاید... »


    برای محبت خداوند
    هزار بار صلوات تا چهل شب برای ايجاد دوستی خداوند متعال در دل.


    برای صفای باطن
    جناب شيخ تلاوت صبحگاهی سوره «صافات» و تلاوت شبانگاهی سوره «حشر» را برای دست يافتن به صفای باطن مفيد می‌دانست.
    يكی از ارادتمندان شيخ می‌گويد كه به من می‌فرمودند:
    سوره حشر را هر شب بخوانم و عقيده داشتند كه اسم اعضم الهی در آيات آخر اين سوره مباركه می‌باشد.

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه