[align=center]
[size=xx-large]
زندگينامه مرحوم شيخ رجب علي خياط[/size]
[/align]
[size=xx-large]
لینک دانلود نسخه PDF
http://www.noas.ir/f/noraseman/kimiayemohabat.zip
or
http://www.divshare.com/download/6536940-29d
کتاب کيميای محبت
چاپ دوازدهم 1382
انتشارات دارالحديث
ولادت
عبد صالح خدا « رجبعلی نكوگويان » مشهور به « جناب شيخ » و « شيخ رجبعلی خياط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران ديده به جهان گشود. پدرش « مشهدی باقر » يك كارگر ساده بود. هنگامی كه رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنيا رفت و رجبعلی را كه از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.
از دوران كودكی شيخ بيش از اين اطلاعاتی در دست نيست. اما او خود، از قول مادرش نقل میكند كه:
« موقعی كه تو را در شكم داشتم شبی [ پدرت غذايی را به خانه آورد] خواستم بخورم ديدم كه تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شكمم میكوبی، احساس كردم كه از اين غذا نبايد بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسيدم....؟ پدرت گفت حقيقت اين است كه اين ها را بدون اجازه [از مغازه ای كه كار میكنم] آوردهام! من هم از آن غذا مصرف نكردم. »
اين حكايت نشان میدهد كه پدر شيخ ويژگی قابل ذكری نداشته است. از جناب شيخ نقل شده است كه:
« احسان و اطعام يك ولی خدا توسط پدرش موجب آن گرديده كه خداوند متعال او را از صلب اين پدر خارج سازد. »
شيخ پنج پسر و چهار دختر داشت، كه يكی از دخترانش در كودكی از دنيا رفت.
[/size]
خانه ساده مرحوم شيخ رجب علي خياط
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1120
لباس ساده مرحوم شيخ رجب علي خياط
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1121
غذا
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1122
شغل
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1123
سياست
شيخ در عالم سياست نبود، اما با رژيم منفور پهلوی و سياستمداران حاكم آن به شدت مخالف بود. او نه تنها با شاه و دار و دستهاش مخالف بود، بلكه مصدق را هم قبول نداشت، ولی از آيت الله كاشانی تعريف میكرد و میفرمود:
« باطن او به منزله سقاخانه است. »
وفات
سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.
فرزند شيخ روز قبل از وفات او را چنين تعريف می كند:
روز قبل از وفات، پدرم سالم بود، مادرم در خانه نبود، تنها من در خانه بودم، عصر هنگام، پدرم آمد و وضو گرفت و مرا صدا كرد و گفت:
« قدری كسل هستم، اگر آن بنده خدا آمد كه لباسش را ببرد، دم قيچیها ( پارچه های زائدی که بعد از دوخت لباس باقی میماند ) در جيبش است و سی تومان بايد اجرت بدهد. »
پدرم هرگز به من نگفته بود كه كسی اگر آمد، اجرت كار چقدر است، من جريان را نفهميدم.
يكی از ارادتمندان جناب شيخ، كه شب قبل از وفات، از طريق رؤيای صادقه رحلت ملكوتی وی را پيشبينی كرده بود، ماجرای وفات را چنين گزارش میكند:
شبی كه فردای آن شيخ از دنيا رفت، در خواب ديدم كه دارند در مغازههای سمت غربی مسجد قزوين را میبندند، پرسيدم: چه خبره؟ گفتند آشيخ رجبعلی خياط از دنيا رفته. نگران از خواب بيدار شدم. ساعت سه نيمه شب بود. خواب خود را رؤيای صادقه يافتم. پس از اذان صبح، نماز خواندم و بیدرنگ به منزل آقای رادمنش رفتم، با شگفتی، از دليل اين حضور بیموقع سؤال كرد، جريان رؤيای خود را تعريف كردم.
ساعت پنج صبح بود و هوا گرگ و ميش، به طرف منزل شيخ راه افتاديم. شيخ در را گشود، داخل شديم و نشستيم، شيخ هم نشست و فرمود:
« كجا بوديد اين موقع صبح زود؟ »
من خوابم را نگفتم، قدری صحبت كرديم، شيخ به پهلو خوابيد و دستش را زير سر گذاشت و فرمود:
« چيزی بگوييد، شعری بخوانيد! »
يكی خواند:
خوشتر از ايام عشق ايام نيست
صبح روز عاشقان را شام نيست
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
هنوز يكساعت نگذشته بود كه حال شيخ را دگرگون يافتم، از او خواستم كه برايش دكتر بياورم. يقين داشتم كه امروز شيخ از دنيا میرود.
شيخ فرمود:
« مختاريد »
دكتر... نسخه نوشت، رفتم دارو را گرفتم هنگامی كه برگشتم ديدم شيخ را به اتاق ديگری بردهاند، رو به قبله نشسته و شمد سفيدی روی پايش انداختهاند و با شست دست و انگشت سبابه شمد را لمس میكرد.
من دقيق شده بودم كه ببينم يك مرد خدا چگونه از دنيا میرود، يك مرتبه حالی به او دست داد، گويا كسی چيزی در گوش او میگويد، كه گفت:
« إن شاء الله »
سپس فرمود:
« امروز چند شنبه است؟ دعای امروز را بياوريد. »
من دعای آن روز را خواندم، فرمود:
« بدهيد آقا سيداحمد هم بخواند. »
او هم خواند، سپس فرمود:
« دستهايتان را به سوی آسمان بلند كنيد و بگوييد: يا كريم العفو، يا عظيم العفو، العفو، خدا مرا ببخشايد. »
من به دوستم نگاه كردم و گفتم: بروم آقای سهيلی را بياورم، چون مثل اين كه رؤيا صادقه است و دارد تمام میشود، و رفتم.
آقا جان خوش آمدی!
ادامه اين داستان را از زبان فرزند شيخ بشنويد: ... ديدم اتاق پدرم شلوغ است، گفتند: جناب شيخ حالش به هم خورده، بلافاصله وارد اتاق شدم، ديدم كه پدرم در حالی كه لحظاتی قبل وضو گرفته و وارد اتاق شده بود، رو به قبله نشسته، كه ناگاه بلند شد و نشست و خندان گفت:
« آقاجان خوش آمديد »! ( مقصود از آقا جان امام زمان (ع) است. )
دست داد، و دراز كشيد و تمام شد، در حالی كه آن خنده را بر لب داشت!
نمای بيرونی آرامگاه جناب شيخ - ابن بابويه - شهر ری
شب اول قبر
يكی ديگر از دوستان ايشان میگويد: در عالم رؤيا، شب اول قبر مرحوم شيخ خدمتش رسيدم، ديدم جايگاه عظيمی از طرف مولا امير المؤمنين (ع) به او عنايت شده، به جايگاه ايشان نزديك شدم تا مرا ديد، نگاهی بسيار ظريف و حساس به من كرد، مانند پدری كه به فرزندش تذكر میدهد و او توجه ندارد، از نگاه او به ياد آوردم كه هميشه میفرمود:
« غير خدا را نخواهيد. »
ولی ما باز هم گرفتار هوای نفسيم.
به او نزديكتر شدم، دو جمله فرمود:
جمله اول:
« خط زندگی، انس با خدا و اوليای خداست. »
جمله دوم:
« آن كس زندگی كرد، كه عيالش پيراهنش را شب زفاف در راه خدا ايثار نمود.»
منظورمولا امير المؤمنين (ع) بود که همسرشان حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها پيراهنشان را شب زفاف در راه خدا ايثار نمودند.
خصوصیات اخلاقی
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1124
ایثار
یکی از برجسته ترین ویژگیهای زندگی شیخ خدمت به مردم مستمند و ایثارگری او در عین تنگدستی بود. از دیدگاه احادیث اسلامی، ایثار و از خود گذشتگی، زیباترین نیکیها، بالاترین مراتب ایمان و برترین مکارم اخلاقی است.
جناب شیخ با آن که درآمد ناچیزی از دست رنج خیاطی عایدش می شد، از فضیلت ایثار- در عین تنگدستی- بهره ای وافر داشت.
حکایتهای ایثار و فداکاری این مرد الهی به حقیقت اعجاب انگیز و آموزنده است.
ايثار شب عيد
مرحوم « شيخ عبدالكريم حامد » نقل میكرد كه: من شاگرد خياطی جناب شيخ بودم و روزی يك تومان دستمزدم بود. شب عيد نوروز، جناب شيخ پانزده تومان پول داشت، مقداری از آن را به من داد برنج تهيه كنم و برای چند آدرس ببرم، بالاخره پنج تومان از آن مبلغ ماند، آن را هم به من دادند!.
پيش خود گفتم: شب عيد دست خالی به منزل میرود؟ در همان وقت سر زانوی فرزندش پاره است. لذا پول را داخل كشو گذاشتم و فرار كردم. هر چه جناب شيخ صدا زد، برنگشتم. پس از رسيدن به خانه متوجه شدم كه مرا صدا میكند و با اوقات تلخی فرمود:
« چرا پول را برنداشتی؟ »
و با اصرار پول را به من داد!
ايثار نسبت به همسايه ورشكسته
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1125
انصاف
انصاف در گرفتن اجرت
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1126
احسان
سر خلقت
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1127
توصيه به سفره اطعام
شيخ علاوه بر تلاشهايی كه با واسطه و بیواسطه برای احسان به خلق و حل مشكلات گوناگون مردم داشت، به مناسبهای مختلف به ويژه اعياد مذهبی، در منزل كوچك خود از حاضران پذيرايی میكرد، و برای اطعام اهل ايمان و گسترده بودن سفره احسان در منزل، اهميت خاصی قايل بود. همواره سفارش میكرد كه بكوشيد تا در خانه، سفره اطعام داشته باشيد و معتقد بود كه اگر پول آن را بدهند تا نيازمندان برای خود غذا تهيه كنند، آن خاصيت را ندارد.
احسان به عيالواری بيكار
كعبه دور سر تو طواف میكند، نه تو دور خانه کعبه!!
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1128
آقای دكتر ثباتی میگويد: يكی از دستورات مؤكد ايشان احسان به خلق بود. برای احسان به خلق ارزش زيادی قايل بود، و احسان را يكی از طرق بسيار نزديك و مؤثر در سير الی الله میدانست. به طوری كه اگر كسی از راه سير و سلوك عاجز بود به او توصيه میكرد:
« از احسان كوتاهی نكن و تا میتوانی احسان كن. »
تا توانی به جهان خدمت محتاجان كن
به دمی يا درمی يا قلمی يا قدمی
خودش هم در احسان به خلق پيش قدم بود. برای يك نفر گرفتاری پيش آمده بود، به جناب شيخ مراجعه نمودند، ايشان فرمود:
« اين شخص فقط از خمس به فاميلش كمك میكند و احسان ديگری نمیكند. »
يعنی: خمس دادن تنها كافی نيست.
حواله ولی عصر عليه السلام به امام جماعت
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1129
مقام حضرت عبدالعظيم الحسنی
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1130
ياری نابينا و نورانيت دل
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1131
اطعام چهل نفر و شفای بيمار
يكی از دوستان شيخ میگويد: فرزندم تصادف كرده و در بيمارستان بستری بود، نزد جناب شيخ رفتم و عرض كردم: چه كنم؟ فرمود:
« ناراحت نباش، گوسفندی بخر و چهل نفر از كارگرهای ميدان را جمع كن و برايشان آبگوشت درست كن و يك روضه خوان هم دعوت كن تا دعا كند. وقتی آن چهل نفر «آمين» گفتند، بچه تو خوب میشود و روز بعد به خانه میآيد. »
اهمیت ندادن به اطعام، علت مرگ فرزند
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1132
بركت سير كردن يك حيوان گرسنه!
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1133
احسان براساس خدا خواهی
مسأله اصلی در خدمت به مردم از ديدگاه جناب شيخ، انگيزه و چگونگی آن است. شيخ معتقد بود كه:
ما بايد همان گونه در خدمت مردم باشيم كه امامان ما و اوليای الهی بودند، آنان هدفی در خدمت جز خداوند متعال نداشتند، خدمت آنان به مردم برای خدا و به عشق او بود
در اين باره میفرمود:
« احسان به خلق بايد بر اساس خدا خواهی باشد؛ ﴿ إنما نطعمكم لوجه الله ﴾، هزينه فرزندت را چگونه میپردازی و قربان و صدقهاش هم میروی؟ آيا كودك كاری برای پدر و مادر می تواند انجام دهد؟ پدر و مادر عاشق فرزند خردسال خود هستند، و از روی خاطر خواهی برای او خرج میكنند، حال چرا با خداوند متعال اين گونه معامله نمیكنی؟! چرا به اندازه فرزند خود به او عشق نمیورزی؟! و اگر گاهی هم به كسی احسان میكنی برای پاداش آن كيسه میدوزی؟! »
اخلاص
يكی از اصلی ترين مسايلی كه شيخ در تعليم و تربيت شاگردان هميشه بر آن تأكيد داشت، مسئله اخلاص بود. اخلاص نه تنها در عقيده و عبادت، بلكه اخلاص در همه كارها.
او بارها تأكيد میكرد كه:
« دين حق همين است كه بالای منبرها گفته میشود ولی دو چيز كم دارد: يكی اخلاص و ديگری دوستی خداوند متعال، اين دو بايد به مواد سخنرانیها افزوده شود. »
همه كارها برای خدا
یکی از سخنان ارزنده و بسیار آموزنده جناب شیخ این است که می فرمود:
« همه چیز خوب است، اما برای خدا »!
گاه به چرخ خياطی خود اشاره میكرد و میفرمود:
« اين چرخ خياطی را ببينيد، همه قطعات ريز ودرشتش مارك مخصوص كارخانه را دارد ... میخواهند بگويند كوچكترين پيچ اين چرخ هم بايد نشان كارخانه ما را داشته باشد. انسان مؤمن هم همه كارهای او بايد نشان خدا را داشته باشد. »
در مكتب تربيتی شيخ، سالك قبل از انجام هر كاری بايد تأمل كند، اگر آن كار نامشروع است، برای خدا آنرا ترک کند و اگر مشروع است و انجام آن خوشايند تمايلات نفسانی نيست، آن را برای خدا انجام دهد، و اگر مشروع است و خوشايند نفس، ابتدا از ميل نفسانی خود استغفار كند، سپس آن كار را برای خدا انجام دهد.
اخلاص حتی در خوردن و خوابیدن
براساس رهنمود پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله كه به ابوذر فرمود:
« يا ابا ذر، ليكن لك في كل شيء نية صالحة، حتي في النوم والأكل؛
ابوذر! بايد در هر كاری نيتی پاك داشته باشی، حتی در خوردن و خوابيدن. »
شيخ به شاگردان خود مكرر تأكيد میكرد كه:
« همه كارها بايد برای خدا باشد، حتی خوردن و خوابيدن. »
و میافزود:
« هرگاه اين استكان چای را به قصد خدا بخوری، دل تو به نور الهی منور میشود، ولی اگر برای حظ نفس خوردی، همان میشود كه خواسته بودی. »
میخواهی طلبه بشی يا آدم؟
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1134
برای خدا بدوز!
به كفاش میفرمود:
« وقتی كفش میدوزی، اولاً برای خدا سوزن را فرو كن و بعد آن را خوب و محكم بدوز كه به اين زودی پاره نشود. »
به خياط میگفت:
« هر درزی كه میدوزی به ياد خدا بدوز و محكم. »
برای خدا بيا!
يكی از شاگردان شيخ توصيههای ايشان به اخلاص را چنين توصيف میكند: شيخ میگفت:
« اين جا (خانه شيخ) كه میآييد برای خدا بياييد، اگر برای من بياييد ضرر میكنيد! »
حال عجيبی داشت، مردم را به خدا دعوت میكرد، نه به خود.
برای خدا دوست داشته باش!
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1135
وای بر من!
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1136
خوب شدن برای خدا!
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1137
آثار اخلاص
تكيه كلام شيخ اين جمله بود:
« من كان لله كان الله له » كسی كه صد در صد برای خدا كار كند خدا هم برای او خواهد بود
و میفرمود:
« تو برای خدا باش، خداوند و ملائكهاش برای توست. »
گاهی میفرمود:
« اگر انسان موفق به عملش هم نشود، صحبت آن اثر خوبی در روحيه شخص میگذارد. »
هدايت ویژه الهی از برکات اخلاص
شيخ يكی از بركات مهم اخلاص را برخورداری از هدايت ويژه الهی میدانست و بر اين اعتقاد به اين آيه كريمه استناد میكرد:
﴿ والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا : و کسانی که در راه ما کوشیده اند به یقین آنها را به راه های خود هدایت می کنیم. سوره عنکبوت آیه 69 ﴾ و در تبيين مطلب میفرمود:
« اگر تو برای خدا قيام كنی، تمام عوالم خلقت دليل راه تو هستند. چون كمالشان در فنای در تو می باشد، آنها میخواهند آن چه را در فطرت دارند تحويل دهند تا به كمال واقعی برسند، اگر انسان برای خدا قيام كند، همه عوالم وجود سر راه او صف میكشند، تا آن چه را در خود دارند به او عرضه كنند و راهنمای او باشند. »
شيخ برای برخورداری از هدايت ويژه الهی كه در واقع تربيت خاص اوست، بالاترين مراتب اخلاص را ضروری میدانست، بدين معنا كه انسان بايد از تلاشهای خود هيچ هدفی جز رضای خداوند متعال نداشته باشد، حتی كمال خود را هم در نظر نگيرد و در اين باره می فرمود:
« تا انسان كمال خود را در نظر دارد به حقيقت نمیرسد، آن چه در توان انسان است بايد در راه رسيدن به خدا به كار گرفته شود، كه در اين صورت خداوند متعال انسان را برای خود تربيت میكند. »
بوی خدا در عمل!
جناب شيخ تأكيد میكرد كه:
« وقتی خدا را شناختی، هر چه میكنی بايد خالصانه و عاشقانه باشد، حتی كمال خود را هم در نظر نگير، نفس بسيار زيرك و پيچيده است، و دست بردار نيست به هر نحو شده میخواهد خود را وارد كند.
انسان تا وقتی كه خود را میخواهد و توجه به خود دارد، كارهای او نفسانی است و اعمالش بوی خدا نمیدهد، ولی اگر خودخواهی را كنار گذاشت و خداخواه شد، كارهای او الهی میشود و اعمالش بوی خدا میدهد، و آن يك نشانی دارد كه در كلام سجاد عليه السلام آمده است كه میفرمايد:« و ما أطيب طعم حبك: چقدر محبت تو خوش طعم است. مناجات خمسة عشر- مناجات العارفین- مفاتیح الجنان» ».
غلبه بر شيطان!
يكی از بركات كار برای خدا غلبه بر شيطان است. شيخ در اين باره، میفرمود:
« كسی كه برای خدا قيام كند نفس با هفتاد و پنج لشگر و شيطان با جنود خود، برای از بين بردنش قيام میكنند ولی « جند الله هم الغالبون ». عقل هم دارای هفتاد و پنج لشگر است و نخواهد گذاشت بنده مخلص، مغلوب شود: ﴿ إن عبادي ليس لك عليهم سلطان: بدان که بر بندگان ( خالص) من دست نخواهی یافت. سوره حجر آیه 42 ﴾. اگر علاقه به غير خدا نداشته باشی، نفس و شيطان زورشان به تو نمیرسد، بلكه مغلوب تو میگردند. »
و می فرمود:
« در هر نفس كشيدن امتحانی است، ببين با انگيزه رحمانی آغاز میشود يا با انگيزه شيطانی آميخته میگردد! »
باز شدن چشم دل
جناب شیخ معتقد بود تا انسان به غیر خدا توجه دارد و غیر او را می خواهد در
واقع مشرک و دل او آلوده به زنگار شرک است و در این رابطه به آیه کریمه
( انما المشرکون نجس: همانا مشرکان پلیدند. سوره توبه آیه 28 )
تا وقتی كه غبار شرك بر آينه دل باشد، انسان نمیتواند با حقايق هستی آشنا شود. از اين رو شيخ میفرمود:
« تا انسان توجهش به غير خداست، نسبت به حقايق هستی نامحرم است و از باطن خلقت آگاه نيست. »
اما اگر انسان خالص شود، غبار شرك از آينه دل او زدوده شده و محرم راز آفرينش میگردد. جناب شيخ در اين باره میفرمود:
« اگر كسی برای خدا كار كند، چشم دلش باز میشود، اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آن چه را ديگران نمیبينند میبينيد، و آن چه را ديگران نمیشنوند شما میشنويد. »
بركات مادی و معنوی اخلاص
قرآن كريم تصريح میفرمايد كه اگر كسی اهل دنيا هم باشد بايد بداند كه اطاعت خدا از دنيای او نخواهد كاست، بلكه اطاعت خدا علاوه بر دنيا حيات طيبه جاويد را هم نصيب او خواهد كرد:
« من كان يريد ثواب الدنيا فعند الله ثواب الدنيا و الأخرة:
هركس ثواب دنيوی میخواهد ( بداند كه ) ثواب دنيوی و اخروی نزد خداوند است. سوره نساء آیه 134 »
به بيان ديگر، خداوند متعال همه چيز است، كسی كه خدا دارد همه چيز دارد. يكی از ارادتمندان جناب شيخ میگويد: شيخ از من پرسيد:
« شغل شما چيست؟ »
گفتم: نجار هستم.
فرمود:
« اين چكش را كه به ميخ میزنی به ياد خدا میزنی يا به ياد پول؟! اگر به ياد پول بزنی، همان پول را به تو میدهند و اگر به ياد خدا بزنی هم پول به تو میدهند و هم به خدا میرسی.
برای خدا درس میدادم!
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1138
خدا كار ما را درست كرد!
http://www.noas.ir/f/showthread.php?tid=1139
احترام
احترام ويژه به سادات
به فرزندان علی (ع) و فاطمه (ع) و سادات خيلی احترام میكرد. بارها ديده شد كه دست و پايشان را میبوسيد و به ديگران نيز توصيه میكرد كه به سادات احترام كنند.
سيد بزرگواری بود كه گه گاهی به ديدار شيخ میآمد. او به قليان عادت داشت، هنگامی كه برای او قليان آماده میكردند، شيخ با اين كه اهل دود نبود، برای آن كه سيد شرمنده نشود، نخست خودش نی قليان را به لب نزديك میكرد و وانمود میساخت كه قليان میكشد، آن گاه به سيد تعارف میكرد.
يكي از دوستان شيخ نقل میكند: روزی در فصل سرما، در محضر شيخ بودم فرمودند:
« بيا با هم برويم در يكی از محلههای قديم تهران »
با هم رفتيم در يكی از كوچههای قديمی، يك دكان خرابه بود و پير مردی از سادات محترم - كه مجرد بود- در آنجا زندگی میكرد و شبها همان جا میخوابيد و شغلش زغال فروشی بود.
معلوم شد شب گذشته، كرسی آتش گرفته و لباسها و بعضی از وسايل او سوخته بود، شرايط زندگی آن پير مرد به گونهای بود كه بسياری از مردم حاضر نيستند در چنين مكانهايی حضور پيدا كنند. شيخ با نهايت تواضع نزد او رفت و پس از احوال پرسی لباسهای نشسته و كثيف او را برای اصلاح و شستشو برداشت.
پير مرد گفت: آقا سرمايهام تمام شده و نمیتوانم ذغال فروشی كنم. جناب شيخ به من فرمود:
« چيزی به او بده كه سرمايه كارش كند. »
احترام به همه مردم
جناب شيخ نه تنها به سيدها، بلكه برای همه مردم احترام قايل بود. اگر كسی اشتباهی میكرد، او را در انظار ديگران سبك نمینمود. خطاهای كسی را به رخ او نمیكشيد و در ظاهر با او گرم میگرفت.
طبع شعر
جناب شيخ به اشعار عرفانی و اخلاقي بسيار علاقهمند بود. بيشتر وقت ها مواعظ شيخ آميخته با اشعار آموزنده بود و در اين ارتباط به شعرهای حافظ و مثنوی طاقديس خيلی اهميت میداد و هنگامی كه اشعار آنان خوانده میشد میگريست.
به مثنوی طاقديس خيلی علاقه داشت، و ميفرمود:
« اگر در همه شهر يك كتاب طاقديس ملااحمد نراقی بود، هر چه داشتم میدادم و آن كتاب را میخريدم. »
دكترابوالحسن شيخ، كه سال ها از نزديك با جناب شيخ آشنايی داشته میگويد: شيخ، حافظ شناس خوبی بود و اشعار حافظ را خوب تفسير میكرد.
شیخ در مورد حافظ می فرمود:
« حافظ از جنبه معنوی واقعاً كوتاهی و فروگذار نكرده، و آن چه كه لازمه بيان حقايق معنوی و ذوقيات عرفانی بوده در شعر او هست. »
شيخ به حافظ بيش از ديگر شاعران ارادت میورزيد و اشعار او را به زبان میآورد و حتی اگر میخواست كسی را تنبيه كند و يا هشدار دهد شعر حافظ میخواند.
خواندن اشعار با صدای خوش
دكتر فرزام در اين باره میگويد: مرحوم جناب شيخ اشعار را با لحن و آواز خوشی میخواندند، مثلاً گاهی اشعار مرحوم فيض كاشانی را میخواندند، مانند:
ز هر چه غير يار استغفرالله
ز بــــــــود مستعار استغفرالله
دمی كان بگذرد بی ياد رويش
از آن دم بی شمار استغفرالله
اين اشعار را میخواندند و رفقا را منقلب میكردند.
سيره
اساتید و شاگردان
مقامات و كمالات معنوی جناب شيخ برای هر كس كه او را از نزديك میشناخت، يا پای صحبت آشنايان او نشسته بود، نيازی به توضيح ندارد.
اصلیترين سؤال در زندگی اين شخصيت بزرگ معنوی آن است كه: او چگونه به اين جايگاه والای انسانی دست يافت؟ و چگونه كسی كه از معلومات رسمی حوزه و دانشگاه بی بهره بود، به جايی رسيد كه نه تنها مردم كوچه و بازار، بلكه تحصيلكردگان حوزه و دانشگاه از بركات هدايتش بهره میبردند؟ و در يك جمله: راز جهش و موفقيت جناب شيخ چه بود؟ او در مكتب كدام استاد پرورش يافت، و مربی معنوی او كه بود؟
جناب شيخ، هر چند از دانستنیهای رسمی حوزه و دانشگاه بیبهره بود، ولی محضر برخی بزرگان علم و معرفت و معنويت را درك كرده بود. كسانی همچون مرحوم آيت الله محمدعلی شاه آبادی، استاد حضرت امام خمينی (ره)، مرحوم آيت الله ميرزا محمدتقی بافقی و مرحوم آيت الله ميرزا جمال اصفهانی سمت استادی وی را داشتند. همچنين جناب شيخ از درسهای دو عالم بزرگوار: آقا سيدعلی مفسر و سيدعلی غروی- مفسر و امام جماعت مسجدی در محله سلسبيل تهران- استفاده میكرد.
ايشان، در نتيجه همين تحصيلات غيررسمی، با قرآن كريم و احاديث اسلامی كاملاً آشنا شده بود و در مجالسی كه بر پا میداشت، قرآن و احاديث وادعيه را ترجمه و تفسير میكرد و معانی لطيفی از آنها ارائه مینمود، كه ديگران كمتر بدان توجه میكردند.
بنابراين آشنايی جناب شيخ با معارف اسلام، مرهون بهرهگيری از محضر اين بزرگان و امثال آنان بودهاست، ليكن مبدأ جهش و تحول معنوی او را بايد در جای ديگری جستجو كرد، كه آن نقطه عطفی در زندگی پرماجرای شيخ است، و اگر شيخ فرموده:
« من استاد نداشتم»
اشاره به اين نقطه است.
يكی از ارادتمندان جناب شيخ نقل میكند كه: ايشان میفرمود:
« من استاد نداشتم، ولی در جلسات مرحوم شيخ محمدتقی بافقی كه شبها در صحن مطهر حضرت عبدالعظيم (ع) برگزار میشد و ايشان سخنرانی میكرد شركت میكردم، او اهل باطن بود. يك شب نگاهی به مجلس كرد و خطاب به من فرمود: تو به جايی میرسی. »
شیخ شاگردان زیادی داشت، که آنها عبارت بودند از تحصیلکردکان دانشگاه و افراد تاجر و کاسب و افراد دیگر، که اسامی تعدادی از آنان به شرح زیر است:
مرحوم دکتر عبدالعلی گویا ( دکترای فیزیک هسته ای از فرانسه )،
جناب دکترعلی مدرسی ( دکترای فیزیک )،
جناب آقای دکتر حمید فرزام ( دکترای ادبیات فارسی )،
جناب مرحوم دکتر ابوالحسن شیخ ( پدرشیمی ایران )،
دکترهوشنگ ثباتی،
دکتر حاج حسن فرشچی ( مشهور به توکلی- دندانپزشک )،
دکتر میر مطهری،
مهندس فروغی زاده،
دکتر خوانساری،
دکتر محمد محققی،
مرحوم شيخ عبدالكريم حامد،
جناب آقای صنوبری،
جناب آقای شایسته،
جناب آقای حاج مهدی ابوالحسنی،
جناب آقای رستمیان،
جناب آقای پاچناری
وجناب سید حسن میرمالک.....
تحول معنوی
شبيه داستان حضرت یوسف
جناب شيخ در ديداری كه با حضرت آيت الله سيد محمدهادی ميلانی داشته تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است كه:
« در ايام جوانی ( حدود 23 سالگی ) دختری رعنا و زيبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: « رجبعلی! خدا میتواند تو را خيلی امتحان كند، بيا يك بار تو خدا را امتحان كن! و از اين حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر كن. سپس به خداوند عرضه داشتم:
« خدايا! من اين گناه را برای تو ترك میكنم، تو هم مرا برای خودت تربيت كن.»»
آنگاه دليرانه، همچون يوسف (ع) در برابر گناه مقاومت میكند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگريزد. اين كف نفس و پرهيز از گناه، موجب بصيرت و بينايی او میگردد. ديده برزخی او باز میشود و آن چه را كه ديگران نمیديدند و نمی شنيدند، میبيند و میشنود. به طوری كه چون از خانه خود بيرون میآيد، بعضی از افراد را بهصورت واقعی خود میبيند و برخی اسرار برای او كشف میشود.
از جناب شيخ نقل شدهاست كه فرمود:
« روزی از چهارراه «مولوی» و از مسير خيابان «سيروس» به چهار راه «گلوبندك» رفتم و برگشتم، فقط يك چهره آدم ديدم! »
مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشارتی می کرد و می فرمود:
« من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک می کنم و از آن چشم می پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن. »
ره صد ساله
دعای جوانی به دام افتاده كه: « خدايا مرا برای خودت تربيت كن » در آن فضای هيجان انگيز مستجاب شد، و جهشی در زندگی معنوی اين جوان سعادتمند پديد آورد، كه انسانهای ظاهربين و سطحینگر قادر به درك آن نيستند. رجبعلی با اين جهش، ره صد ساله را يك شبه طی كرد و شد:
« شيخ رجبعلی خياط ».
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
باز شدن چشم و گوش قلب، نخستين گام از تربيت الهی
در نخستين گام از تربيت الهی، چشم و گوش قلبی اين جوان باز شد و اينك در باطن جهان، و در ملكوت عالم چيزهايی میبيند كه ديگران نمیبينند و آواهايی میشنود كه ديگران نمیشنوند، اين تجربه باطنی، موجب شد كه شيخ اعتقاد پيدا كند كه: « اخلاص » موجب باز شدن چشم و گوش « دل » است، و به شاگردانش تأكيد میكرد:
« اگر كسی برای خدا كار كند چشم و گوش قلب او باز میشود. »
برای نمونه حدیثی از رسول خدا (ص) روایت شده که ایشان میفرمايند:
« ما من عبد إلا و في وجهه عينان يبصر بهما أمر الدنيا، و عينان في قلبه يبصر بهما أمر الآخره، فإذا أراد الله بعبد خيرا فتح عينيه اللتين في قلبه، فأبصر بهما ما وعده بالغيب، فآمن بالغيب علي الغيب؛
هيچ بندهای نيست جز اين كه دوچشم در صورت اوست كه با آن ها امور دنيا را می بيند و دو چشم در دلش كه با آنها امور آخرت را مشاهده میكند، هرگاه خداوند خوبی بندهای را بخواهد، دو چشم دل او را میگشايد كه به وسيله آنها وعدههای غيبی او را میبيند و با ديدههای غيبی به غيب، ايمان میآورد. »
هدایت ویژه الهی
جوان خياط پس از رهايی از دام نفس اماره و شيطان و باز شدن چشم و گوش دل، در صف بندگان شايسته قرار میگيرد و از اين پس گاهی در خواب و گاهی در بيداری، از الهامهای سازنده غيبی برخوردار میشود و ازهدايت ويژهای كه خاص مجاهدان راستين و با اخلاص است بهرهمند میگردد.
اين هدايت در حديث نبوی چنين تبيين شده است:
« إذا أراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين، و ألهمه رشده؛
هر گاه خداوند خوبی بندهای را بخواهد او را در دين فقيه و آگاه گرداند و راه راست را به او الهام كند. »
یکی از برکات ارزشمند هدایت الهی، برای کسانی که تحت تربیت خاص او قرار دارند، آگاهی از عیبهای خویش است. در حدیثی از پیامبر اکرم ( ص ) آمده است:
« إذا أراد الله عزوجل بعبد خيرا فقهه في الدين، و زهده في الدنيا، و بصره بعيوب نفسه؛
هرگاه خداوند خوبی بندهای را بخواهد او را در دين فقيه و آگاه گرداند، به دنيا بی اعتنايش كند و بينای عيبهايش سازد. »