نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: جزيره ي خضرا - سند روايت

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض جزيره ي خضرا - سند روايت

    در خصوص سند روايت جزيره ي خضرا، نکات ذيل را يادآوري مي کنيم:
    1. اولين سؤال ما درباره ي فردي است که در ابتداي روايت مي گويد: «در خزانه ي اميرالمؤمنين ... علي بن ابي طالب، رساله اي به خطّ شيخ ِ فاضل ، عالم عامل ، فضل بن يحيي طيبي يافتم. »
    اين شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصيات ديگر او ،کاملاً مجهول است . با يک نظر اجمالي به ابتداي روايت مي فهميم که او که به طور قطع مرحوم مجلسي نيست ، چرا که ايشان با صراحت فرمودند: «اين داستان را از يک رساله ديگر نقل مي کنم. »
    همان گونه که مرحوم سيد هاشم بحراني (از معاصران مجلسي) در نقل داستان مي گويد : «بعضي از بزرگان فرموده اند که اين حديث رابه خط شيخ فاضل ... يافته ايم. » (1)
    اين جمله هم مانند عبارت مرحوم مجلسي دلالت ندارد براين که مرحوم بحراني مستقيماً از راوي شنيده باشد. بر فرض اين که بپذيريم مرحوم بحراني مستقيماً از راوي شنيده است اين سؤال مطرح مي شود که چگونه بحراني(ره) او را ديده و داستان را بدون واسطه از او شنيده ولي مرحوم مجلسي او را نديده است با اين که بحراني و مجلسي هر دو، در يک زمان مي زيسته اند . ديگر اين که به چه علت مجلسي(ره) به نقل از يک رساله ي متداول بسنده کرده و راجع به نويسنده و صاحب آن تحقيق نفرموده اند تاحقيقت داستان را از او شفاهاً سؤال کند .
    2. سؤال دوم اين که چگونه اين شخص «مجهول» خط طيبي را شناخت و اطمينان يافت که آن چه را در آن رساله يافته، خط «طيبي» است .
    آيا خط طيبي، که صدها سال قبل از راوي مجهول، فوت کرده است، در بين مردم آن چنان مشهور و معروف بوده که حتي اين فرد مجهول الحال هم آن را شناخته است؟
    شايد واقع مطلب براين شخص، مشتبه شده باشد به اين جهت که مثلاً وقتي که ديده طيبي، اين داستان را روايت مي کند، فکر کرده لابد کاتب آن هم اوست در صورتي که بين اين دو امر ، ملازمه اي نيست.
    3. با توجه به اين نکته ما مشاهده مي کنيم که «علي بن فاضل» (کسي که در روايت به عنوان «مازندراني» توصيف مي شود و بعد خودش را در متن همين روايت، «عراقي» معرفي مي کند) تلاش زيادي براي اثبات برخي از فضايل به نفع خودش دارد و اين نکته از متن گفتارش با سيد شمس الدين، آن جا که از ملاقات با امام سخن مي گويد، به روشني معلوم مي شود :
    «اي سرورم، من يکي از بندگان مخلص آن حضرت هستم با اين همه امام را نديده ام. بعد سيد شمس الدين به من فرمود : چرا، تو او را دو مرتبه ديده اي ... » و آن دو مرتبه را برايش توضيح مي دهد .
    علاوه بر اين، همه ي روايت در صدد اثبات يک فضيلت بي نظير براي اوست و آن اين که او خدمت کسي رسيده که ديگران نرسيده اند و هم چنين در صدد اثبات عنايت و توجه امام به اوست .
    پس وقتي ما اين نکات را مورد توجه قرار مي دهيم و بر آن، اين حقيقت را بيفزاييم که هيچ يک از معاصران علي بن فاضل ،او را توثيق نکرده و مورد اعتماد ندانسته اند و فقط کساني او را قابل اعتماد دانسته اند که صدها سال پس از او زيسته اند و جالب اين که، دليل و مستند آن ها در اعتماد به او، ظاهراً خود روايت جزيره ي خضرا است .
    با توجه به اين نکات، نتيجه مي گيريم که: اطمينان به صحت آن چه او براي ما نقل مي کند امکان ندارد، چون احتمال مي دهيم اصل قضيه و ريشه داستان، از بافته هاي ذهن اوست که براي رسيدن به شهرت يا براي نايل شدن به اهداف ديگري آن را ساخته است، هم چنان که در طول تاريخ، نمونه هاي آن را مشاهده کرده ايم .
    از جمله نکاتي که شک و بدگماني ما را در خصوص اين راوي و داستانش افزايش مي دهد اين است که معاصران او مانند علامه ي حلي(ره) و ابن داود، که در سال 707 قمري از تأليف کتاب رجالي خود فراغت يافته بود، و هم چنين علماي ديگر، به طور کلي او را ناديده گرفته و هيچ کدام از آنها حتي يک کلمه درباره ي او سخن نگفته اند. با اين که داستان گران بها و بي نظير او، بايد آنها را بر اشاره به داستان و راوي آن تشويق و تحريص مي کرد و بر ستودن راوي و داستانش تحريک مي نمود و آنان چنين داستاني را به عنوان يکي از دلايل امام و امامت قرار دهند و آنرا شايسته ي نقل در کتاب هاي خود بدانند.
    وقتي مي بينيم دانشمندان اسلامي، مطالب و داستان هاي کم اهميت تري را در نوشته هايشان آورده اند ولي اين داستان را ناديده انگاشته اند، پي مي بريم که شايد آن را دروغ و باطل به حساب آورده اند؟
    همه ي اين احتمالات وجود دارد و هم ي آن ها، ما را به شک در اين داستان و راوي آن فرا مي خواند. شايدکسي بگويد که شخصيت هاي برجسته ي ديگري هم وجود دارند که نويسندگان معاصر آن ها، نامشان را در کتاب هاي رجالي خود نياورده اند و شايد نسبت به اين راوي نيز همين مسئله اتفاق افتاده باشد.
    ولي ما با دقت متوجه مي شويم که اين پاسخ در حقيقت تلاش بيهوده اي است، زيرا اين چنين شخصيت هايي اگر چه در بعضي از کتابهاي ديگري که در همان زمان تأليف گرديده، به قلم آمده و مطرح شده اند.يا اين که حداقل، مورد اعتماد بودن آن ها با قراين و شواهدي غير از آنچه خود آن ها راجع به خودشان گفته اند ثابت شده است، بر خلاف علي بن فاضل، يک داستان منحصر به فرد نداشته اند که کتاب هاي معتبر تاريخ، مانند آن را ثبت و ضبط نکرده باشند.
    آري، همين که معاصران علي بن فاضل، داستان او را ناديده انگاشته اند و هيچ گونه خبري از آن نداده اند باعث برانگيخته شدن شک و بدگماني جدّي ما نسبت به او مي شود.
    5. از جمله نکات جالب توجه اين که در خود روايت به صراحت آمده است: علي بن فاضل، داستان را از شروع تا پايان، در حضور طيبي و گروهي از علماي حلّه و اطراف آن، که براي زيارت شيخ آمده بودند، توضيح مي دهد. حال اين که ما هيچ فردي از اين عدّه را پيدا نکرديم که داستان را بي واسطه يا حداقل با واسطه نقل کند. در صورتي که از آن ها انتظار مي رود تا آن را در شهر ها و در بين مردم منتشر ساخته باشد و اين داستان جالب را نقل مجالس و محافل کنند، زيرا در اين حکايت، جايگاه وجود امام زمان(عج) و فرزندانش در يک موضع استثنايي و پيچيده، تعيين شده است .
    هم چنين ما انتظار داشتيم مردم گروه گروه به زيارت قهرمان اين کشف عجيب، نايل شوند و به او تبرک جويند و تلاش کنند داستان را مستقيماً از خودش بشنوند و در کتاب هاي ديگر ثبت کنند و دانشمندان هم با آوردن نام او و داستانش، در کتاب هاي رجالي و غير رجالي خود، تبرک بجويند .
    اما هيچ يک از اين حوادث رخ نداد و تنها فردي که آن را نقل کرده، «طيبي کوفي» است. البته اين نقل هم توسط فرد ناشناس، هم در بين اوراقي در ميان گنجه اي از کتاب ها کشف شده است و عجيب اين که نويسنده ي ناشناس داستان هم، به خاطر خط معروف و مشهورش، توسط اين مرد ناشناس، شناخته وکشف شده است!
    صداقت راوي دليل بر درستي مطالب داستان نيست

    اگر از مطالبي که در مورد سند روايت گفتيم به طور کلي صرف نظر کرده و فرض کنيم «علي بن فاضل» نسبت به آن چه که براي ما حکايت مي کند صادق است ولي صداقت او دليل بر صحت مطالب داستان نيست، زيرا ما راهي براي اثبات صدق و درستي ادعاهاي «شمس الدين محمد عالم» نداريم .
    بر فرض صداقت «علي بن فا ضل» ما تنها مي توانيم نتيجه بگيريم که در فلان قسمت از جهان، جزيره اي به نام «خضرا» وجود دارد و در آن جزيره شخصي به نام «شمس الدين» و هم چنين گروهي ديگر زندگي مي کرده اند و اين افراد ادعا داشتند که نواده هاي حضرت مهدي(عج) مي باشند. ولي چگونه مي توان صحت ادعايشان را ثابت نمود .
    شايد مي خواسته اند مردم را از اين طريق گمراه کنند و افکار آنان را بازيچه اغراض خود قرار دهند. آن گونه که افراد بسياري را مي بينيم که براي اهداف شيطاني و پليد خود به اين وسيله متوسل مي شوند. بنابر اين ما نمي توانيم وجود اين افراد را در جزيره اي که اطراف آن را آب هاي سفيد احاطه کرده است، دليل صدق ادعاي آن ها بدانيم چرا که «علي بن فاضل» نابودي دشمنان اهل بيت عليه السلام و غرق شدن کشتي هاي آن ها را به چشم خود نديده بود بلکه اين مطالب، تنها ادعاهاي رفيقش بود که از او شنيده بود.
    و نيز خبر دادن نام «علي بن فاضل» و نام پدرش و ديگر خصوصيات او، به هيچ وجه براي اثبات اين ادعا مؤثر و کافي نيست، زيرا اطلاع پيداکردن از اين قبيل اطلاعات، از طرق عادي هم امکان پذير است و ممکن است آن ها مأمور ويژه اي، جهت شناخت هر تازه وارد و اطلاع يافتن در مورد خصوصيات او، درجزيره داشته باشند. علاوه بر اين که خود «علي بن فاضل» در ابتدا مي گويد:
    «اين فرد را ديده که در سفر از دمشق تا مصر، همراه ما بود». صاحب کتاب تبصره الولي اين عبارت را هم اضافه مي کند که: «با ما تا جزيره اندلس هم سفر بوده، پس به او گفتم: آيا تو در سفر از دمشق به مصر، همراه ما بودي؟ گفت: نه، باز سؤال کردم: آيا در سفر از مصر به طرف اندلس هم سفر ما نبودي؟ گفت: به خدا قسم نبودم. »(2)
    با دقت در اين جملات مي يابيم که «علي بن فاضل» تنها به گفته ي آن شخص که مي گويد: «به خدا قسم هم سفر شما نبودم» اکتفا کرده است! با اين ما اطمينان داريم افراد اين قافله هر چند زياد باشند، به خاطر طولاني بودن زمان سفر و اين که افراد به ناچار با يکديگر مراوده دارند، قطعاً با هم آشنا مي شوند و باز اطمينان داريم که «علي بن فاضل» در اين که اين فرد با او هم سفر بوده، شک ندارد .
    داستان جزيره ي خضرا در منابع اوليه(3)

    منبعي قديمي تر ازکتاب مجالس المؤمنين تأليفِ قاضي نور الله تستري - که در سال 1091 ق شهيد شد (4)- در مورد حديث «جزيره» در اختيار ما نيست و ما کسي را نيافتيم که قبل از او، اين داستان را نقل کند. البته به غير از احتمالي که راجع به «سيد شمس الدين محمد بن اسد الله» معاصر نورالله تستري داده مي شود.(5)
    و هم چنين در مورد محقق کرکي گفته اند که او يک ترجمه فارسي براي داستان نوشته که در ذيل کتاب «سيد شمس الدين» به چاپ رسيده است(6) ولي اين احتمال پايه ي محکمي ندارد، چون در کتاب ها و منابعي که شرح حال و تاريخ زندگي محقق کرکي و تأليفات او، آمده است، از چنين ترجمه اي خبري نيست .(7)
    نکته قابل ملاحظه ديگر اين که: شيخ آقا بزرگ تهراني، گرچه در ابتدا ترجمه «جزيره ي خضرا» را به مرحوم محقق کرکي نسبت داده است(8)، اما در پايان از حرف خود برگشته با حالت ترديد فرموده اند: «شايد ترجمه اي که به محقق کرکي(ره) نسبت مي دهند همان ترجمه اي باشد که در رساله «شمس الدين محمد بن اسد الله» وارد شده يا اين که خود مرحوم سيد شمس الدين آن ترجمه را، در رساله اش داخل نموده است. »(9)
    داستان جزيره ي خضرا در امالي شهيد

    قاضي تستري(ره) در کتاب المجالس خود نقل مي کند که شهيد(ره) در برخي از «امالي» خود، داستان جزيره را روايت کرده است (10)، اما مرحوم قاضي براي ما توضيح نداده اند که آيا ايشان با چشمان خود اين مطلب را در امالي شهيد ديده اند اين که به نقل واسطه هايي اعتماد نموده اند که در صورت اخير، ما براي اطمينان به صحت روايت يا حداقل براي گمان به درستي آن بايد آن واسطه ها را بشناسيم .
    علاوه بر اين، مرحوم مجلسي(ره) براي نقل داستان جزيره، يک فصل، ويژه ي مطالب نادر، باز مي کنند .(11) درصورتي که اگر چنين روايتي را از شهيد(ره) ديده بود، آن را در فصل هاي ديگر مي آورد و لزومي نداشت باب جداگانه اي به عنوان «نوادر» باز کنند، با اين که مرحوم مجلسي با صراحت مي فرمايند که: «تمام کتاب ها و نامه ها و سؤال و جواب هاي شهيد(ره) را نزد خود داشته است. »(12)
    بنابراين بسيار بعيد است که شهيد(ره) املا يا نوشته اي داشته و مرحوم مجلسي به آن دسترسي پيدا نکرده باشند؛ مخصوصا با توجه به تلاش فراواني که ايشان در يافتن منابع مي فرموده اند. هم چنين با توجه به اينکه هيچ کدام از منابع مربوط به شرح حال و زندگي شهيد، اشاره به چنين داستاني در نو شته ها يا املاهاي شهيد نکرده اند. (13)
    و احتمال اينکه که املاي مورد بحث، در ضمن بعضي بعضي از کتاب هاي او آمده صحيح نيست، زيرا اين احتمال در غير مجموعه هاي «شيخ محمد علي جبعي» مردود است، به علت آن که بيشتر نوشته ها و کتاب هاي شهيد(ره) معروف و مشهور است هم چنان که مرحوم مجلسي(ره) در اول کتاب بحارالانوار متذکر شده اند.(14) در مجموعه ي گردآوري شده توسط شيخ محمد علي جبعي هم چنين داستاني وجود ندارد .
    و نيز احتمال اين که داستان جزيره در مجموعه هايي شامل موضوعات پراکنده و متفرقه، آمده باشد صحيح نيست، چون مرحوم مجلسي تصريح مي فرمايند که: اين داستان را در هيچ کتاب معتبر نيافته است و به همين جهت، آن را در باب «نوادر» نقل مي فرمايد . (15)
    بر فرض که از همه ي اين اشکال ها صرف نظر کنيم و سند بودن روايت را بپذيريم دليلي براي اعتماد به «رجال سند» نداريم و اگر راجع به همه آنها بحث و اشکال نکنيم در شخص «علي بن فاضل» مسلما بحث و اشکال مطرح مي شود. البته اين بحث را به آينده موکول مي کنيم .
    پی‏نوشتها:

    *مطالب اين قسمت از بخش سوم کتاب، دراسه في علامات الظهور و الجزيره الخضراء تأليف علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، ترجمه شده است.
    1. تبصره الولي، ص243 .
    2. همان، ص246 .
    3. استاد سيد جعفر مرتضي عاملي در اين قسمت مي نويسند: «بررسي سندِ روايت جزيره خضرا را که از اين پس مي آوريم يکي از برادران فاضل - که حاضر نبود نامش فاش شود -براي من نوشته اند و به عنوان هديه در اختيارم گذاشته اند. »
    4. مجالس المؤمنين، ج1، ص 78 و 79 .
    5. الذريعه، ج5، ص106؛ ج4، ص94؛ ج1، ص109 .
    6. همان .
    7. امل الآمل، ج1، ص121؛ سيد حسن صدر، تکمله امل الآمل، ص291؛ رياض العلماء، ج3، ص441، اعيان الشيعه، ج8، ص208 .
    8. الذريعه، ج4، ص94 .
    9. همان، ج5، ص106.
    10. مجالس المؤمنين، ج1، ص 78 و 79 .
    11. بحارالانوار، ج52، ص159.
    12. همان، ج1، ص10.
    13. تکمله امل الآمل، ص365؛ بحارالانوار، ج 1، ص 10 و 30 .
    14. بحارالانوار، ج1، ص30 .
    15. همان، ج53 .

    منبع: کتاب جزيره ي خضرا افسانه يا واقعيت؟

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ارتباط شهيد با فضل بن يحيي

    ادعا شده که شهيد (ره) داستان جزيره را بدون واسطه از «فضل بن يحيي» روايت فرموده است ولي اين ادعا، بسيار بعيد است و هيچ دليلي هم بر صحت آن وجود ندارد، چون سال تولد شهيد (ره) 734 قمري است و در سال 750 قمري هم به طرف حله مهاجرت مي کند و حدود پنج سال آنجا اقامت کرده، سپس به وطن خود باز مي گردد.(1)
    از طرف ديگر ما مي دانيم که «فضل بن يحيي» در سال 99 قمري که داستان را از علي بن فاضل شنيده، حيات داشته است. بنابراين با توجه به آن چه در روايت جزيره آمده که «فضل بن يحيي» دوست سيد فخر الدين بوده؛ يعني در حقيقت دوست کسي که «علي بن فاضل » مهمان او بوده است و هم چنين علي بن فاضل در موقع ورود «فضل بن يحيي» به احترام او بلند مي شود و مي خواهد او را به عنوان تکريم جاي خود بنشاند.
    هم چنين با توجه به اين که «فضل» مدتي در شهر «واسط » به فراگيري دانش مشغول بود و به همين جهت در سخنان «علي بن فاضل » شواهدي مي يابد که دلالت بر علم و دانش او در اکثر علوم فقه و حديث و ادبيات عرب مي کند.
    و با ملاحظه اين که «علي بن فاضل» در حضور جمعي از علماي شهر حله و اطراف آن، تنها به او توجه کرده و داستان جزيره را خطاب به او نقل مي کند.
    با توجه به مطالب فوق و علاوه بر آن، توجه به تاريخ اجازه نقل حديث که توسط «اربلي» در سال 691 قمري(2) به او داده شده،کاملاً روشن مي شود که «فضل بن يحيي» در آن موقع، دانشمندي فاضل در علوم فقه و حديث و ادبيات عرب و اغلب علوم ديگر بوده است و علماي ديگر او را مقدم بر خود و جليل القدر مي دانسته اند و شخصي با چنين ويژگي هايي بايد در حدود پنجاه يا شصت ساله يا حداقل چهل و پنجاه ساله باشد مگر اينکه به طور استثنايي از نوابغ و نوادر باشد که البته اگر چنين بود در تاريخ ثبت مي شد.
    نتيجه مي گيريم که بين زمان ملاقات «فضل بن يحيي» با «علي بن فاضل»در سال 699 قمري که داستان جزيره را از او شنيده، و بين زمان ورود شهيد (ره) به شهر حله در سال 750 قمري بيش تر از پنجاه سال فاصله است و خيلي بعيد است که شهيد در اين شرايط، او را درک کرده باشد.
    و فرضاً که با شما همراهي کنيم و اين مطلب را هم بپذيريم، ولي محدث نوري (ره) نقل مي کند که «هزار جريبي» يابنده ي اصلي رساله ي جزيره را شهيد (ره) مي داند و بر اساس اين نظر، واسطه بودن «فضل بن يحيي» براي شهيد در نقل داستان نقل مي شود. علاوه بر اين که ما به طور کلي دليلي بر واسطه بودن «فضل بن يحيي» براي شهيد نداريم، چرا که شايد واسطه بين شهيد (ره) و «علي بن فاضل» فرد يا افرادي ديگر باشند.
    کشف رساله ي جزيره ي خضرا توسط شهيد (ره)

    مرحوم محدث نوري ادعاي اين که «شهيد »کشف کننده ي رساله ي جزيره ي خضرا باشد را به « محمد کاظم هزار جريبي» نسبت داده است (3)، ولي بر حسب ظاهر، علماي بزرگواري که اين داستان را نقل فرموده اند آن را از مرحوم مجلسي گرفته اند، چرا که گروهي از آن ها - آن طور که بي واسطه يا به وسيله نقل از آن ها ملاحظه کرديم - مانند مرحوم فيض در نوادر و حر عاملي در کتاب اثبات الهداه و سيد جزايري در رياض الابرار و محدث بحراني در کشکول خود و سيد شبر در جلاء العيون همگي تصريح کرده اند که اين داستان را از مرحوم مجلسي نقل مي کنند. درحالي که گروهي ديگر از روايت کنندگان داستان، مانند: افندي در رياض العما و شريف فتوني عاملي در ضياءالعالمين و شيخ بحراني در العوالم و ميرزا عبد الحسين نصيري در تفسير خود، و مير محمد لوحي در کفايه المهتدي همگي-غير از دو نفر آخري که از معاصرين مجلسي به شماره مي روند -از شاگردان مرحوم مجلسي مي باشند. در نتيجه نقل همه ي آن ها به مرحوم مجلسي وکشف او بر مي گردد.
    و اما در مورد نسخه و نقل مرحوم بحراني (که ايشان از مجلسي نقل نکرده اند) بايد اعتراف کنيم: اين کشف جدايي است که توسط خود بحراني صورت گرفته است و البته ما قبلا به اختلاف بين اين دو نسخه اشاره کرديم. علاوه بر اين که فرد مدعي کشف داستان، در هر دو نسخه، آن را از خط «فضل بن يحيي طيبي»نقل مي کند و جالب اين که خود اين مدعي در هر دو نسخه (مجلسي و بحراني) مجهول است.
    غير از مطالب فوق، در اين نکته بايد دقت کرد که فاصله ي زماني بين «هزار جريبي»؛ يعني کسي که در اواخر قرن 12 قمري مي زيسته است ( و شايد قرن 13 را هم درک کرده باشند،(4) چرا که او از شاگردان وحيد بهبهاني و سيد علي صاحب رياض بوده است) با مرحوم شهيد که در قرن هشتم مي زيسته، به صدها سال مي رسد.
    مرحوم محدث نوري هم با صراحت فرموده است: علت اين که هزار جريبي،کشف رساله ي جزيره را به شهيد نسبت داده اعتماد ايشان به بعضي از مؤمنين با تقوا بوده است.(5)
    در اينجا سؤال مطرح مي شودکه اين افراد با تقوا به چه کساني هستند؟ و آيا تمام سلسله ي طبقات آن ها، که بين هزار جريبي و شهيد فاصله شده اند، داراي صفت ايمان و تقوا بوده و يا اين که هزار جريبي تنها طبقه ي اول آن ها را که مي شناخته، به اين صفت معرفي کرده است؟
    علاوه بر آن، اين که افراد با تقوا به چه چيزي و بر چه مطلبي شهادت داده اند، براي ما معلوم نيست و ما آن را نمي دانيم. هم چنين بيان اين مطلب گذشت که تمام کتابها و نامه ها و سؤال ها و پاسخ هاي مرحوم شهيد، نزد مجلسي (ره) بوده است با اين اوصاف، ايشان رساله جزيره را در يک باب ويژه و نادر مي آورند و با صراحت مي فرمايند: «اين داستان را در نوشته ي معتبري نيافتم». بنابراين هزار جريبي ادعا مي کند که شهيد آن را کشف کرده اند. به ويژه وقتي جست وجو و تلاش زياد و وسعت اطلاعات مرحوم مجلسي را در نظر بگيريم.
    البته مرحوم محدث نوري تلاش زيادي براي تأييد کلام هزار جريبي کرده است؛ مثلا در مقام تأييد مي گويد: «صاحب کفايه المهتدي کسي است که بر مرحوم مجلسي و کتاب او اشکال گرفته و آن را رد کرده، با اين همه نسبت به اين داستان هيچ گونه طعن و تکذيبي ندارد و همين دلالت مي کند بر اين که صاحب رساله ي جزيره، فرد معتبري و شناخته شده اي نزد او بوده تا جايي که سخن او را معتبر تلقي مي کرده و جاي اشکال و بحث نمي دانسته است.»(6)
    ولي بر کلام محدث نوري اشکالاتي چند وارد است از جمله:
    1. قبلا گفتيم که همه ي نوشته هاي شهيد (ره) نزد مجلسي (ره) حاضر بوده با اين همه ايشان تصريح فرموده اند که داستان جزيره ي خضرا را در هيچ کتاب معتبري نيافتم.
    2. صاحب کفايه المهتدي در همين روايت هم با مرحوم مجلسي مخالفت کرده و گفته است: «اين روايت معتبر و مورد وثوق است » در صورتي که مجلسي فرمود که آن را در هيچ کتاب معتبري نيافته است.
    3. اعتماد صاحب کفايه المهتدي تنها يک نظر شخصي است و دليل اعتماد او در اين زمينه براي ما روشن نيست.
    دوران رواج داستان جزيره ي خضرا

    با توجه به بزرگاني که از داستان جزيره ي خضرا سخن گفته و آن را در نوشته هاي خود آورده اند -که بيان آن گذشت -و هم چنين با توجه به دوران رواج و انتشار اين داستان، مي فهميم که چرا مرحوم کاشف الغطاء -قدس سره - آن را از داستان هاي اخباريين به حساب آورده اند. (7)
    چون يکي از نکات بديهي و روشن و هم چنين يکي از صفات ويژه ي اين دوران اشتياق زياد براي جمع آوري و تدوين اخبار بوده است؛ دوراني که وسيع ترين و شاخص ترين مجموعه هاي حديثي شيعه مانند:وسائل، وافي، بحارالانوار، عوالم، تفسير برهان، تفسير نورالثقلين تدوين شده است. (8) باز در همين دوران است که کتاب فقه الرضا مشهور مي شود در حالي که قضيه ي اين کتاب معروف است.
    بنابراين، ادعاي اين که علما آن را قبول کرده اند بر فرض صحت، هيچ سودي ندارد، زيرا صرف اين که علما مطلبي را گفته اند و يا در جايي نوشته اند دليل اين نيست که آن را پذيرفته اند و يا مورد تأييد قرار داده اند.
    فضل بن يحيي کيست ؟

    در اين جا لازم است به يک نکته ي ديگر راجع به فضل بن يحيي اشاره کنيم و آن اين که احتمال دارد «فضل بن يحيي» دو نفر باشند:
    1. راوي داستان جزيره خضرا؛
    2.کسي که «اربلي» به او اجازه ي حديث داده است .
    احتمال دو نفر بودن از بيان ميرزا عبدالله افندي معلوم مي شود. او مي گويد: «حق اين است که هر دو يک نفرند. »(9)
    پس يکي بودن آن ها -آن طور که ميرزا عبدالله گفته -جاي بحث دارد و ميرزاي افندي هم دليل خود را بر آنچه آن را حق دانسته، بيان نکرده است ولي ما به نکته اي اشاره مي کنيم که حکايت از دو نفر بودن آن ها دارد.
    علي بن فاضل در ترازوي سنجش

    مرحوم حر عاملي قسمتي از داستان جزيره را در کتاب اثبات الهداه آورده است (10) و پس از آن نيز وقتي در کتاب امل الآمل شرح خود را نوشته،کتاب اثبات الهداه را به عنوان يکي از مؤلفات خويش نام برد.(11) ولي وقتي آن را مورد دقت قرار دهيم مي بينيم که ايشان در کتاب امل الآمل شرح حال «فضل بن يحيي» را نوشته ولي راجع به علي بن فاضل که در کتاب قبلي خود، قصه ي او را آورده بود، هيچ اشاره اي نمي کند و اين نکته ميفهماند که ايشان، در موقع نوشتن شرح حال «فضل بن يحيي» بر داستان جزيره ي خضرا اعتماد نکرده بلکه بر منبع ديگري اعتماد داشته و آن منبع قابل اعتماد مرحوم حر عاملي، استنساخ کتاب کشف الغمه توسط فضل و بعد مقابله ي آن با اصل کتاب و شنيدن آن از مؤلف ارجمندش مي باشد، علاوه بر اين که مرحوم حر عاملي نسبت به اجازه ي اربلي در سال 691 (12) يا سال 692 (13) قمري توجه داشته و به آن اعتماد کرده است.
    بنابراين گروهي اين موضع گيري «حر عاملي» را دليل بر بي اعتبار دانستن يا احياناً توهين نمودن او نسبت به «علي بن فاضل» مي دانند.
    با در نظر گرفتن اين نکته که «حر عاملي» «فضل بن يحيي» راوي کتاب کشف الغمه را مدح و ستايش مي کند طبيعتاً بايد کسي را که «فضل» توثيق نموده و يا از او نقل خبر مي کند، قابل اعتماد بداند؛ يعني حر عاملي بايد به «علي بن فاضل» که مورد اعتماد «فضل» بوده، اطمينان مي کرد و شرح حال او را در کتابش مي آورد و اين که مي بينيم شرح حال او را نياورده قرينه اي است بر اين که او، گرچه عظمت و جلالت قدر فضل را قبول داشته، اما بر توثيق او نسبت به «علي بن فاضل» اعتماد نکرده است. البته شايد علت عدم اعتمادش اين بوده که به نظر او «فضل» راوي «داستان جزيره ي خضرا» غير از «فضلي» بوده که از طرف «اربلي» اجازه ي نقل حديث گرفته است و با اين حساب مي توان اين نکته را شاهد گرفت که به نظر حر عاملي (ره)، فضل بن يحيي، دو نفر هستند و در نتيجه مورد اعتماد بودن يکي از آن ها، دليل بر مورد اعتماد بودن ديگري نمي شود.(14)
    و از کلام ميرزا افندي - که ظاهراً اولين کسي است که براي علي بن فاضل شرح حال نوشته است -استفاده مي شود که او در شرح حال علي بن فاضل تنها بر داستان جزيره ي خضرا، اعتماد کرده است،(15) در صورتي که نقل اين روايت، براي اعتماد به علي بن فاضل کافي نيست مخصوصاً در نظر گرفتن اين که مرحوم علاّمه و ابن داود -رحمهما الله -از معاصران علي بن فاضل بوده و مع الوصف راجع به او هيچ شرحي ننوشته اند.
    و نيز تصريح فضل بن يحيي در داستان جزيره ي خضرا، به اين که علي بن فاضل مورد اعتماد است با توجه به نکاتي که ذيلاً بيان مي شود هيچ گونه سودي دربر ندارد:
    1. اين توثيق وقتي مؤثر است که ما او را همان «فضلي» بدانيم که «اربلي» اجازه ي نقل روايت به او داده است. ولي همان طور که اشاره شد اين مطلب مسلم نيست و شايد «فضل بن يحيي» دو نفر بوده اند.
    2. ممکن است که اين توثيق، تنها به استناد ملاقات او با «علي بن فاضل» و شنيدن داستان جزيره، از او باشد وکلام فضل بن يحيي -همان طور که در نسخه ي بحراني آمده است(16) - ما را به وجود اين احتمال و تقويت آن راهنمايي مي کند.
    او مي گويد: «در سخنان علي بن فاضل نشانه هايي يافتم که دلالت بر فضل وتقواي او مي کرد .»
    3. شکي نيست که «فضل بن يحيي » حدود دو ماه قبل از ملاقات با علي بن فاضل، داستان جزيره را شنيده بود. بنابراين سؤال مي شود که او چگونه در اين مدت تلاش نکرد تا مورد اعتماد بودن کسي را که چنين داستان عجيب و غريبي برايش اتفاق افتاده، دريابد و وثاقت او، هم چنان در هاله اي از ابهام ماند تا فرصت ملاقات او پيش آمد و تنها در برخورد با او، نشانه هايي مشاهده کرده که بر فضل وتقوايش دلالت داشت ؟!
    4. سؤال ديگر اين که چگونه داستان جزيره از کسي، مانند فضل بن يحيي، دانشمند فاضلي که در «واسط» و مجاورت حلّه زندگي مي کرد، مخفي ماند و او داستان و قهرمان آن را -که در مجاورت قريه ي او بود - هم چنان تا ده سال نشنيد. با اين که انگيزه هاي انتشار امثال اين داستان هاي عجيب و غريب و هم چنين جست وجو از قهرمانان آن؛ يعني کسي که چنين حادثه ي عجيبي برايش اتفاق افتاده، در همه جا و همه ي زمان ها بسيار است.
    و احتمال اين که خود «علي بن فاضل» اين موضوع را پنهان مي داشته و آن را آشکار نمي کرده است بسيار بعيد به نظر مي رسد، چرا که او خودش داستان را در حضور گروهي از علماي حلّه و اطراف آن تشريح نمود .
    پی‏نوشتها:

    1. تکمله امل الآمل ، ص 365 .
    2. امل الآمل ، ج2 ، ص 218 .
    3. نوري ، نجم الثاقب ، ص403 .
    4. سيد محسن امين عاملي ، اعيان شيعه ، ج9 ، ص22 .
    5. نجم الثاقب ، ص403 .
    6. همان .
    7. نوري ، مقدمه ي کتاب کشف الاستار ، ص19 .
    8. معالم الجديده للاصول، ص82 و 83 .
    9. رياض العلماء ، ج4 ، ص377 .
    10. اثبات الهداه ، باب33 ، ح3 ، ص707 .
    11. امل الآمل ، ج1 ، ص141و بعد از آن .
    12. امل الآمل ، ج2 ، ص 217 و 218 .
    13.کشف الغمه ، ج3 ، ص 344 .
    14. البته اگر علت عدم اعتماد او به روايت جزيره اين باشد که خود آن را کشف کرده ، يا جهات ديگري باشد ، که به برخي از آن ها اشاره شد و به برخي ديگر هم اشاره مي شود، ديگر نمي توان عدم اعتماد او را به روايت جزيره ، قرينه گرفت که او فضل بن يحيي را دو نفر يا يک نفر مي دانسته است .
    15. رياض العلماء ، ج4 ، ص175 .
    16. تبصره الولي ، ص 244 .

    منبع: کتاب جزيره ي خضرا افسانه يا واقعيت؟

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه