گفتگوي كودك با خدا
مرغ دريايي آواز خواند ولي کودک نشنيد
سپس کودک فرياد زد :خدايا با من حرف بزن
رعدي در آسمان پيچيد اما کودک گوش نداد
ستاره اي درخشيد و لي کودک توجهي نکردکودک نگاهي به اطراف انداخت و گفت: خدايا بگذار ببينمت
کودک فرياد زد: خدايا به من معجزه اي نشان بده
و يک زندگي متولد شد اما کودک نفهميد
کودک با نااميدي گريست
خدايا با من در ارتباط باش بگذار بدانم اينجايي
بنابراين خدا پايين آمد و کودک را لمس کرد
ولي کودک پروانه را کنار زد
**************
با سلام
خدمت شما کاربر محترم لطفا نظر در مورد مطلب یادتون نره.
اگر خواستید به من سر بزنید لینک منsaleh1 حتما به من یه سر بزنید saleh1
انشاالله هر جا هستید سالم وسلامت باشید