نیایش و پرستش
در ان لحظه كه ادمی به كمال و شكوه بینهایت افریدگار جهان میاندیشد، سراپا شیفته ان میشود; دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتنی میگراید; با اهنگ فطرت در برابر ان همه كمال و عظمت سر تعظیم فرود میاورد: «ركوع»; سر به زمین میساید: «سجود»; و زبان به ستایش میگشاید: «حمد و تسبیح».
قرآن عبادت را مخصوص خدای یكتا میشمرد و پرستش هر كس و هر چیز دیگر جز خدا را حرام و گناهی بس بزرگمیداند:
«و قضی ربك الا تعبدوا الا ایاه...» «فرمان خدا بر ان رفته كه جز او را نپرستید...»
اسلام از نظر كلی، برای عبادت خدای یكتا هیچ زبان یا شكل خاصی معین نكرده و هیچ قید و شرطی نگذارده است. تنها شرط مهم عبادت در اسلام این است كه انچه بندگان خدا به عنوان عبادت به جا میاورند به اوهام و خرافات، شرك، خودنمایی و ریا الوده نباشد.
بنابراین، مسلمانان با رعایت كامل این نكات، در هر وقت و هر جا، به هر زبان و هر لغت و به هر شكل و هر جور كه بخواهند میتوانند به نیایش خدا و راز و نیاز با او بپردازند.
نماز، مراسم مخصوصی برای پرستش خدا و راز و نیاز با اوست كه در ان جنبههای ارزنده و اموزنده خاصی در نظرگرفته شده، و به همین جهت شكل مخصوصی به خود گرفته است.
نماز، سرود توحید و یكتاپرستی و سرود فضیلت و پاكی است كه باید فكر و روح ما را در برابر عوامل شركزا والوده كنندهای كه در زندگی روزمره با انها سر و كار داریم پاك و یكتاپرست نگهدارد.هر یك از ما در زندگی روزانه خود سرگرم كار و هدف خویش است و كمتر به چیزی دیگر جز ان میاندیشد. سرگرمی به كار و تلاش روزانه در راه زندگی، برای بشر امری طبیعی و ضروری است; به جسم و جانش نشاط میبخشد، راههای جدید زندگی را به روی او میگشاید و او را در راه علم و هنر و صنعت و ایجاد وسایل گوناگون بهتر زیستن به جلو میراند; ولی در عین حال او را چنان در خود و ارزوهایش فرو میبرد كه گهگاه برای رسیدن به این ارزوها در برابر این و ان به چم و خمش وا میدارد; از خود و شخصیت واقعی و انسانی خود بیگانهاش میسازد و جسم و جانش را الوده میكند. از الودگی جسمی مثال بزنیم:
كمتر كسی است كه در اثنای كار روزانه، دستش، لباسش، دست و صورتش، سر و پایش، و گاهی همه پیكرش، كثیف نشود و به تنظیف روزانه انها نیازمند نگردد. دانشاموز یا دانشجویی كه درس میخواند، معلمی كه درس میدهد، كشاورزی كه به كند و كاو زمین، كاشتن تخم یا نشاندن نهال، ابیاری، وجین یا درو و برداشت محصول مشغول است، كارگر یا مهندسی كه در كارگاه كار میكند، پرستار یا پزشكی كه با بیماران سر و كار دارد، بانوی خانه داری كه خانه را اداره میكند، پیشهور یا بازرگانی كه به داد و ستد مشغول است و محققی كه به كاوش علمی میپردازد، همه باید روزی یك یاچند بار لباس و تن خود را شستوشو دهند تا پاكیزه بمانند.
روح ما نیز در میدان زندگی روزانه به همین اندازه یا بیشتردر معرض الودگی است: الودگی به هوسهای تحریك شده و لجام گسیخته، خودخواهیها و چشم و همچشمیهای برانگیخته، غرور ناشی از پیروزی و كامیابی، یا عقده روانیناشی از شكست و ناكامی، و به دنبال ان حسد و كینه و انتقام وصدها الودگی دیگر.
این الودگیها روح را تیره میكند و ما را از راه راست زندگی، راه پاكی و فضیلت و تقوا منحرف میسازد و به راه فساد میكشاند; از یاد خدا غافل میكند و به دام شیطان و وسوسههای شیطانی میافكند.
بنابراین، باید همانطور كه لباس و تن خود را میشوییم و پاكیزه میكنیم، دل و جان خود را هم شستوشو دهیم و پاكیزه كنیم; خود را به خدا، سرچشمه پاكی و كمال، نزدیك سازیم; لحظاتی را به یاد او، به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و روح الوده را در چشمه صاف و زلال الهی شستوشو دهیم.این است نمازی كه مسلمان روزی چند بار میخواند. . . .