نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: آيا حسين عليه السلام مى دانست كه كشته مى شود؟

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض آيا حسين عليه السلام مى دانست كه كشته مى شود؟

    آيا حسين عليه السلام مى دانست كه كشته مى شود؟








    اين سئوال ممكن است براى بسيارى از خوانندگان پيش مى آيد كه آيا حسين عليه السلام مى دانست كه كشته مى شود؟

    اگر مى دانست پس چرا از مدينه خارج شد و به سوى مكه و بالاخره به سوى عراق متوجه گرديد.

    در پاسخ پرسش اول جمعى كه بسيار سطحى و ناپخته فكر مى كند مى گويند فرزند فاطمه سلام الله عليها نمى دانست كه ما آل كار او شهادت و كشته شدن است .

    حسين عليه السلام از مدينه با حال شك و ترديد خارج گرديد و مكه را هم انتخاب كرد به ابن علت كه آنجا بهترين مكانها براى نجات از حكومت يزيد و مصون ماندن از تعرض وى بوده است اما با صراحت بايد گفت كه اين پاسخ با واقعيت هيچ گونه تماسى ندارد مطالعه ى دقيق درباره ى حوادث و پيش آمدهائى كه از ابتداى بر خورد آن حضرت با فرماندار مدينه روى داد و مكالمات ء گفتارها و سخنان و نوشته هائى كه از آن بزرگوار از آن هنگام تا زمان خارج شدن وى از مدينه صادر گرديد به خوبى نشان مى دهد كه حسين بن على عليه السلام نه تنها از شهادت و ما آل كار خود كاملا آگاهى داشت ،
    بلكه هدف و مقصد آن حضرت و سياست خاصى كه براى رسيدن به آن هدف بايد تعقيب شود از همان ابتداى كار به خوبى براى او مشخص و روشن بود آن بزرگوار با يك جهان قاطعيت و تصميم (نه به طور شك و ترديد) به سوى آن هدف در حركت بود و هر عملى كه انجام مى داد يا هر سخنى كه ايراد مى فرمود در تعقيب از همان هدف به پيروى از همان سياست خاص و مشخص بوده است ، چگونه حسين عليه السلام از شهادت خود با خبر نبود با آنكه خود به خاندان ابيطالب فرمود كه پيغمبر خدا به خوابم آمد و به من گفت : گويا ترا مى بينم كه بزودى در خون خود غوطه ور هستى و در سرزمينى به نام كرب و بلا سرت را از پيكر شريف جدا مى سازد .


    چگونه زاده ى زهرا از ما آل و پايان كار خود آگاه نبود در حالى كه خود هنگام خروج از مدينه به ام سلمه فرمود: من مى دانم به كجا مى روم و در چه نقطه اى به شهادت مى رسم ؟!


    مورخين و دانشمندان بزرگ اسلامى نوشته اند كه هنگام خروج آن بزرگوار از مدينه ، ام سلمه نزد وى آمد و عرضه داشت :
    يا بنى لا تحزنى بخروجك الى العراق فانى سمعت جدك يقول يقتل ولدى الحسين بارض العراق فى ارض يقال لها كربلا فقال لها يا اماه و انا و الله اءعلم ذلك و انى مقتول المحالة و ليس لى من هذا بد و انى و الله لاعرف اليوم الذى اقتل فى و اعرف من يقتلنى و اعرف البقعة التى ادفن فيها و انى اعرف من يقتل من اهل بيتى و قرابتى و شيعتى ...
    يعنى اى فرزندم با رفتن به سوى عراق مرا غمناك مساز زيرا من از جدت شنيدم كه مى فرمود فرزند من حسين در سرزمين عراق كشته مى شود - در محلى كه نام آن كربلا است حسن عليه السلام در پاسخ وى فرمود مادر به خدا قسم من اين حقيقت را مى دانم و من حتما كشته مى شوم ( و از نظر مصالح حياتى اسلام ) براى من چاره اى جز انجام اين كار نيست و به خدا قسم مى دانم در جه روز و به دست چه كسى كشته مى شوم و به خوبى مى شناسم كه مكانى را كه در آن دفن مى گردم و مى شناسم كسانى را از دوستان و نزديكانم كه با من به شهادت مى رسند


    آرى ابن شواهد قطعى و محكم سندهاى زنده است براى اثبات اين حقيقت كه حسين عليه السلام به خوبى از شهادت خود آگاه بود و پايان كار رسول خدا را مى دانست ، راستى بسيار شگفت انگيز است كه به آن حضرت نسبت داده شود كه در انتخاب هدف و مقصد خود دچار ترديد بوده است !!!
    چگونه آن بزرگوار شك و ترديد داست و با آنكه در همان اولين بر خوردى كه مثل من با فرماندار مدينه دارد صريحا به وى فرموده بود كه كسى با فردى مانند يزيد بيعت نخواهد كرد؟ و در پاسخ برادرش محمد حنفيه با قاطعيت اظهار داشت : برادر به خدا قسم اگر در جهان هيچ پناهگاه و ماءمنى براى من نشود باز هم با فرزند معاويه بيعت نمى كنم .


    من تصور مى كنم با مطالعه حوادثى كه از هنگام اولين برخورد حسين عليه السلام با فرماندار مدينه واقع شد به خوبى روشن مى گردد كه هم آن حضرت از پايان كار و سرانجام حركت خود به خوبى آگاهى داشت و هم داراى هدف مشخص و معينى بود و تمام رفتار و گفتار آن بزرگوار در تعقيب از همان هدف و همان سياست مشخص بوده است .
    حسين بن على عليهماالسلام سر حركت و هدفى مشخص خود را به طور هماهنگ صريحا در چند مورد روشن ساخت ، هنگاميكه با مروان بن حكم سخن مى گويد و به حرفهاى ياوه ى او كه وى را به بيعت با يزيد دعوت مى كند پاسخ مى دهد مى فرمايد: بر اسلام ديگر سلام باد و بايد با آن وداع نمود زيرا امت اسلامى به زمامدارى مانند يزيد دچار گرديده است
    مورد ديگر كنار قبر رسول خدا است ، در آنجا ضمن مناجات با خداوند و استمداد از حضرتش عرضه مى دارد خدايا من امر به معروف را دوست دارم و منكر را انكار مى كنم و با آن به نبرد بر مى خيزم .


    مورد سوم همان وصيت نامه پرمغز و دل نشينى است كه براى برادر ارجمندش محمد حنفيه - هنگام خروج از مدينه - مى نگارد، و در آنجا نو شته ... من از مدينه خارج مى شوم به منظور اصلاح امت جدم ، مى خواهم امر به معروف كنم و نهى از منكر نمايم ....
    با در نظر گرفتن اين گفتارهاى صريح و قاطع آيا باز هم در اين واقعيت (كه حسين عليه السلام هم از شهادت و پايان كار خود به خوبى آگاه بود و هم داراى هدف مشخص و معينى بوده است ) مى توان ترديد كرد؟!


    ...

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض حسين عليه السلام از هدف خود سخن مى گويد

    حسين عليه السلام از هدف خود سخن مى گويد.

    يكى از موارد بسيار روشنى كه باز حسين بن على عليهماالسلام با صراحت كامل از هدف خدائى خود سخن مى گويد و پايان كار خويش را آشكارا بيان مى نمايد هنگام وداع آن حضرت با قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله است در آنجا گفت :

    يا رسول الله بابى اءنت و امر لقد خرجت من جوارك كرها و فرق بينى و بينك و اخذت بالعنف قهرا اءن ابايع يزيد بن معاوية شارب الخمور و راكب الفجور فان فعلت كفرت و ان ابيت قتلت فها اءنا خارج من جوارك على الكره فعليك منى السلام يا رسول الله

    يعنى اى رسول خدا پدر و مادر فداى شما باد، من از نزد تو جبرا خارج مى گردم ، بين من و تو جدائى افكندند و مرا در فشار گذاردند كه با يزيد من معاويه بيعت نمايم همان يزيدى كه خمر مى نوشد و انواع گناهان را مرتكب مى شود، اگر بپذيرم و در برابر وى تسليم گردم در اين صورت كفر ورزيدم و اگر بيعت نكنم مرا به قتل مى رسانند اكنون با كراهت از نزد تو بيرون مى روم و از مدينه خارج مى گردم و با حضرت وداع مى نمايم .
    خوانندگان عزيز - در اين گفتار كوتاه حسين عليه السلام دقت نمائيد آن حضرت در ابتداء از فرزند معاويه سخت نكوهش مى كند و انحرافات و ناپاكى هاى وى را بر مى شمرد و آنگاه مى گويد مرا به بيعت با چنين فردى جبرا دعوت مى كنند!!!
    ولى عجب تر از همه ( كه ضمت آن خطر شديد حكومت يزيد را براى جهان اسلام با صراحت اداء مى نمايد) اين جمله است كه مى فرمايد: اگر با يزيد بيعت كنم كفر ورزيدم و از راه اسلام خارج شدم

    حسين عليه السلام در اين جمله تسليم در برابر يزيد را كفر مى شمرد و آن را خروج از اسلام مى داند و سپس نتيجه ى مخالفت با يزيد و بيعت ننمودن با وى را هم آشكار بيان مى كند و مى گويد اگر بيعت نكنم مرا مى كشند با اين حساب براى آن حضرت در هيچ قسمت موضوع مبهمى وجود ندارد، هم هدف وى مشخص و مهين است و هم در مخالفت با يزيد اراده ى خلل ناپذيرى دارد و هم به خوبى مى داند كه بيعت نكردن با آن مرد سفاك و خونخوار سرانجام شهادت براى وى ببار خواهد آورد، فرزند اميرالمؤ منين با اين واقع بينى خاصى كه نسبت به تمام اطراف و جوانب كار دارد، كاروان خود را از مدينه به سوى مكه حركت مى دهد و هنگام خروج از آن آيه اى را تلاوت مى كند كه خداوند آن را از موسى بن عمران هنگام بيرون رفتن وى از مصر براى نجات از حكومت فرعون نقل مى كند:
    و خرج منها خائفا يترقب قال رب نجنب من القوم الظالمين
    يعنى موسى از مصر بيرون رفت در حالى كه از حكومت فرعون ترسناك بوده و خوف داشت از آنكه او را تعقيب نمايند و مى گفت پروردگارا مرا از اين مردم ستمگر نجات ببخش حسين بن على عليه السلام با تلاوت اين آيه از مدينه خارج گرديد و با كاروان خود در راهى كه به مكه منتهى مى شد حركت در آمد. ياران وى به آن حضرت گفتند يا بن رسوالله از اين راه رو بر گردانيم و مانند عبدالله بن زبير را بيراهه به سوى مكه رهسپار شويم ؟ آن بزرگوار كه با اراده و تصميم به سوى مقصدى مشخص و معين مى رود در پاسخ آنها فرمود:
    لاوالله لا افارقه حتى يقضى الله ماهو قاض
    يعنى نه به خدا قسم از اين راه بيرون نمى روم تا خداى آن چه كه بخواهد حكم فرمايد


    آنگاه خطاب به آنها چنين اضافه كرد. از اينكه آنها به تعقيب از شما بيرون آيند بيمناكيد؟ گفتند آرى ، فرمود من بيم دارم كه دست برداشتن از اين راه فرار را مرگ باشد حسين عليه السلام با ياران خود پس از شش روز طى طريق سوم ماه شعبان وارد كه گرديد در حالى كه آيه اى را تلاوت مى فرمود كه پروردگار در آن ورود موسى بن عمران را به مدائن و مناجات وى را با خداوند نقل مى كند
    فلما توجه تلفاء مدين قال عسى ربى ان يهدينى سواء السبيل



    درسى كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت
    شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد
    ویرایش توسط محبّ الزهراء : 09-12-2010 در ساعت 23:59

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دولت كريمه
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-12-2010, 23:25
  2. ياري امام عصر عليه السلام با ياري امام حسين عليه السلام
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-11-2010, 23:01
  3. دانلود کتابهای مذهبی به زبان عربی
    توسط کاظم سبزواری در انجمن کتابخانه اسلامي
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 10-01-2010, 22:05
  4. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50
  5. 135 نور فاطمه (ع) در قرآن
    توسط کاظم سبزواری در انجمن کتابخانه اسلامي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-07-2009, 13:41

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه