نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: عوامل موثر در نهضت حسينی

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض عوامل موثر در نهضت حسينی

    عوامل موثر در نهضت حسينی


    در نهضت حسينی عوامل متعددی دخالت داشته است ، و همين امر سبب شده‏ است كه اين حادثه با اينكه از نظر تاريخی و وقايع سطحی ، طول و تفصيل‏ زيادی ندارد ، از نظر تفسيری و از نظر پی بردن و به ماهيت اين واقعه‏ بزرگ تاريخی ، بسيار بسيار پيچيده باشد . يكی از علل اينكه تفسيرهای‏ مختلفی درباره اين حادثه شده و احيانا سوء استفاده‏هايی از اين حادثه عظيم‏ و بزرگ شده است ، پيچيدگی اين داستان است از نظر عناصری كه در به وجود آمدن اين حادثه موثر بوده‏اند . ما در اين حادثه به مسائل زيادی بر می‏خوريم : در يك جا سخن از بيعت خواستن از امام حسين و امتناع امام از بيعت كردن است . در جای ديگر دعوت مردم كوفه از امام و پذيرفتن امام‏ اين دعوت راست


    در جای ديگر ، امام به طور كلی بدون توجه به مسئله‏ بيعت خواستن و امتناع از بيعت و بدون اينكه اساسا توجهی به اين مسئله بكند كه مردم كوفه از او بيعت‏ خواسته‏اند ، او را دعوت كرده‏اند يا نكرده‏اند ، از اوضاع زمان و وضع‏ حكومت وقت ، انتقاد می كند ، شيوع فساد را متذكر می‏شود ، تغيير ماهيت‏ اسلام را يادآوری می‏كند ، حلال شدن حرامها و حرام شدن حلالها را بيان‏ می‏نمايد ، و آنوقت می‏گويد وظيفه يك مرد مسلمان اين است كه در مقابل‏ چنين حوادثی ساكت نباشد
    در اين مقام می‏بينيم امام نه سخن از بيعت می‏آورد و نه سخن از دعوت
    نه سخن از بيعتی كه يزيد از او می‏خواهد ، و نه سخن از دعوتی كه مردم كوفه‏ از او كرده‏اند . قضيه از چه قرار است ؟ آيا مسئله ، مسئله بيعت بود ؟ آيا مسئله مسئله دعوت بود ؟ آيا مسئله ، مسئله اعتراض و انتقاد و يا شيوع منكرات بود ؟ كداميك از اين قضايا بود ؟ اين مسئله را ما بر چه‏ اساسی توجيه كنيم ؟ به علاوه چه تفاوت واضح و بينی ميان عصر امام يعنی‏ دوره يزيد با دوره‏های قبل بوده ؟ بالخصوص با دوره معاويه كه امام حسن‏ عليه السلام با معاويه صلح كرد ولی امام حسين عليه السلام به هيچ وجه سر صلح با يزيد نداشت و چنين صلحی را جايز نمی‏شمرد
    حقيقت مطلب اين است كه همه اين عوامل ، موثر و دخيل بوده است
    يعنی همه اين عوامل وجود داشته و امام در مقابل همه اين عوامل عكس‏العمل‏ نشان داده است . پاره‏ای از عكس العملها و عملهای امام بر اساس امتناع‏ از بيعت است ، پاره‏ای از تصميمات امام بر اساس دعوت مردم كوفه است‏ و پاره‏ای بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهايی كه در آن زمان به هر حال‏ وجود داشته است ..


    ابتدا درباره مسئله بيعت بحث می‏كنيم كه اين عامل چقدر دخالت داشت و امام در مقابل بيعت خواهی چه عكس العملی نشان داد و تنها بيعت خواستن‏ برای امام چه وظيفه‏ای ايجاب می‏كرد ؟ همه شنيده‏ايم كه معاويه بن ابی سفيان با چه وضعی به حكومت و خلافت‏ رسيد . بعد از آنكه اصحاب امام حسن عليه السلام آنقدر سستی نشان دادند ، امام حسن يك قرارداد موقت با معاويه امضاء می‏كند نه بر اساس خلافت و حكومت معاويه ، بلكه بر اين اساس كه معاويه اگر می‏خواهد حكومت كند برای مدت محدودی حكومت كند و بعد از آن مسلمين باشند و اختيار خودشان ، و آن كسی را كه صلاح می‏دانند ، به خلافت انتخاب كنند ، و به عبارت ديگر به دنبال آن كسی كه تشخيص می‏دهند [ صلاحيت خلافت را دارد ] و از طرف‏ پيغمبر اكرم منصوب شده است ، بروند . تا زمان معاويه مسئله حكومت و خلافت ، يك مسئله موروثی نبود ، مسئله‏ای بود كه درباره آن تنها دو طرز فكر وجود داشت . يك طرز فكر اين بود كه خلافت ، فقط و فقط شايسته كسی‏ است كه پيغمبر به امر خدا او را منصوب كرده باشد .


    و فكر ديگر اين بود كه مردم حق دارند خليفه‏ای برای خودشان انتخاب كنند
    به هر حال اين مسئله در ميان نبود كه يك خليفه تكليف مردم را برای‏ خليفه بعدی معين كند ، برای خود جانشين معين كند ، او هم برای خود جانشين‏ معين كند و . . . و ديگر مسئله خلافت نه دائر مدار نص پيغمبر باشد و نه‏ مسلمين در انتخاب او دخالتی داشته باشند . يكی از شرايطی كه امام حسن در آن صلحنامه گنجاند ولی معاويه صريحا به آن عمل نكرد ( مانند همه شرايط ديگر ) بلكه امام حسن را مخصوصا با مسموميت كشت و از بين برد كه ديگر موضوعی برای اين ادعا باقی نماند و به اصطلاح مدعی در كار نباشد ، همين‏ بود كه معاويه حق ندارد تصميمی برای مسلمين بعد از خودش بگيرد ، خودش‏ هر مصيبتی برای دنيای اسلام هست ، هست ، بعد ديگر اختيار با مسلمين باشد و به هر حال اختيار با معاويه نباشد . اما تصميم معاويه از همان روزهای‏ اول اين بود كه نگذارد خلافت از خاندانش خارج شود و به قول مورخين ، كاری كند كه خلافت را به شكل سلطنت در آورد . ولی خود او احساس می‏كرد كه اين كار فعلا زمينه مساعدی ندارد . درباره اين مطلب زياد می‏انديشيد و با دوستان خاص خود در ميان می‏گذاشت ولی جرات اظهار آن را نداشت و فكر نمی‏كرد كه اين مطلب عملی شود
    آنطوری كه مورخين نوشته‏اند كسی كه او را به اين كار تشجيع كرد و مطمئن‏ ساخت كه اين كار عملی است ، مغيره بن شعبه بود ، آن هم به خاطر طمعی كه‏ به حكومت كوفه بسته بود . قبلا حاكم و والی كوفه بود ، از اينكه معاويه‏ او را معزول كرده بود ، ناراحت بود .


    يكی از چيزهايی كه امام حسين با آن مواجه بود تقاضای بيعت با يزيد بن معاويه اينچنينی بود كه گذشته از همه مفاسد ديگر ، دو مفسده در بيعت با اين آدم بود كه حتی در مورد معاويه وجود نداشت . يكی اينكه‏ بيعت با يزيد ، تثبيت خلافت موروثی از طرف امام حسين بود . يعنی مسئله‏ خلافت يك فرد مطرح نبود . مسئله خلافت موروثی مطرح بود
    مفسده دوم مربوط به شخصيت خاص يزيد بود كه وضع آن زمان را از هر زمان‏ ديگر متمايز می‏كرد . او نه تنها مرد فاسق و فاجری بود بلكه متظاهر و متجاهر به فسق بود و شايستگی سياسی هم نداشت . معاويه و بسياری از خلفای آل عباس هم مردمان فاسق و فاجری‏ بودند ، ولی يك مطلب را كاملا درك می‏كردند ، و آن اينكه می‏فهميدند كه‏ اگر بخواهند ملك و قدرتشان باقی بماند ، بايد تا حدود زيادی مصالح اسلامی‏ را رعايت كنند ، شئون اسلامی را حفظ كنند . اين را درك می‏كردند كه اگر اسلام نباشد آنها هم نخواهند بود . می‏دانستند كه صدها ميليون جمعيت از نژادهای مختلف چه در آسيا ، چه در آفريقا و چه در اروپا كه در زير حكومت واحد در آمده‏اند و از حكومت شام يا بغداد پيروی می‏كنند ، فقط به‏ اين دليل است كه اينها مسلمانند ، به قرآن اعتقاد دارند و به هر حال‏ خليفه را يك خليفه اسلامی می‏دانند ، و الا اولين روزی كه احساس كنند كه‏ خليفه خود بر ضد اسلام است ، اعلام استقلال می‏كنند
    چه موجبی داشت كه مثلا مردم خراسان ، شام و سوريه ، مردم قسمتی از آفريقا ، از حاكم بغداد يا شام اطاعت كنند ؟ دليلی نداشت . و لهذا خلفايی كه عاقل ، فهميده و سياستمدار بودند اين را می‏فهميدند كه مجبورند تا حدود زيادی مصالح اسلام را رعايت كنند . ولی يزيد بن معاويه اين شعور را هم نداشت ، آدم متهتكی بود ، آدم هتاكی بود ، خوشش می‏آمد به مردم و اسلام بی‏اعتنايی كند ، حدود اسلامی را بشكند . معاويه هم شايد شراب می‏خورد ( اينكه می‏گويم شايد ، از نظر تاريخی است ، چون يادم نمی‏آيد ، ممكن است‏ كسانی با مطالعه تاريخ ، موارد قطعی پيدا كنند " ولی هرگز تاريخ‏ نشان نمی‏دهد كه معاويه در يك مجلس علنی شراب خورده باشد يا در حالتی كه مست است وارد مجلس شده‏ باشد ، در حالی كه اين مرد علنا در مجلس رسمی شراب می‏خورد ، مست لايعقل‏ می‏شد و شروع می‏كرد به ياوه سرايی .
    تمام مورخين معتبر نوشته‏اند كه اين‏ مرد ، ميمون باز و يوز باز بود . ميمونی داشت كه به آن كنيه اباقيس‏ داده بود و او را خيلی دوست می‏داشت . چون مادرش زن باديه نشين بود و خودش هم در باديه بزرگ شده بود ، اخلاق باديه نشينی داشت ، با سگ و يوز و ميمون انس و علاقه بالخصوصی داشت
    مسعودی در مروج الذهب می‏نويسد : " ميمون را لباسهای حرير و زيبا می‏پوشانيد و در پهلو دست خود بالاتر از رجال كشوری و لشكری می‏نشاند ! " اينست كه امام حسين ( ع ) فرمود : « و علی الاسلام السلام اذ قد بليت الامه‏ براع مثل يزيد ».
    ميان او و ديگران تفاوت وجود داشت . اصلا وجود اين شخص تبليغ عليه اسلام بود . برای چنين شخصی از امام حسين ( ع ) بيعت‏ می‏خواهند ! امام از بيعت امتناع می‏كرد و می‏فرمود : من به هيچ وجه بيعت‏ نمی‏كنم . آنها هم به هيچ وجه از بيعت خواستن صرف نظر نمی كردند
    اين يك عامل و جريان بود : تقاضای شديد كه ما نمی‏گذاريم شخصيتی چون تو بيعت نكند .

    ( آدمی كه بيعت نمی‏كند يعنی من در مقابل اين حكومت تعهدی‏ ندارم ، من معترضم . ) به هيچ وجه حاضر نبودند كه امام حسين عليه السلام بيعت نكند و آزادانه در ميان مردم راه برود . اين بيعت نكردن را خطری برای رژيم‏ حكومت خودشان می‏دانستند . خوب هم تشخيص داده بودند و همين طور هم بود . بيعت نكردن امام يعنی معترض بودن ، قبول نداشتن ، اطاعت يزيد را لازم‏ نشمردن ، بلكه مخالفت با او را واجب دانستن . آنها می‏گفتند بايد بيعت‏ كنيد ، امام می‏فرمود بيعت نمی‏كنم . حال در مقابل اين تقاضا ، در مقابل‏ اين عامل ، امام چه وظيفه‏ای دا رند ؟ بيش از يك وظيفه منفی ، وظيفه‏ ديگری ندارند : بيعت نمی‏كنم . حرف ديگری نيست . بيعت می‏كنيد ؟ خير
    اگر بيعت نكنيد كشته می‏شويد ! من حاضرم كشته شوم ولی بيعت نكنم . در اينجا جواب امام فقط يك " نه " است
    حاكم مدينه كه يكی از بنی اميه بود امام را خواست . ( البته بايد گفت‏ گر چه بنی اميه تقريبا همه ، عناصر ناپاكی بودند ولی او تا اندازه‏ای با ديگران فرق داشت . ) در آن هنگام امام در مسجد مدينه ( مسجد پيغمبر ) بودند . عبدالله بن زبير هم نزد ايشان بود
    مامور حاكم از هر دو دعوت كرد نزد حاكم بروند و گفت حاكم صحبتی با شما دارد . گفتند تو برو بعد ما می‏آئيم . عبدالله بن زبير گفت : در اين‏ موقع كه حاكم ما را خواسته است شما چه حدس می‏زنيد ؟ امام فرمود : ²اظن ان طاغيتهم قد هلك ،» فكر می‏كنم فرعون اينها تلف شده و ما را برای‏ بيعت می‏خواهد .


    از سخنان امام كه در روز عاشورا فرموده‏اند كاملا پيداست كه بر حرف روز اول‏ خود همچنان باقی بوده‏اند : « لا ، و الله لا اعطيكم بيدی اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد » ، نه ، به خدا قسم هرگز دستم را به دست شما نخواهم‏ داد . هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد . حتی در همين شرايطی كه امروز قرار گرفته‏ام و می‏بينم كشته شدن خودم را ، كشته شدن عزيزانم را ، كشته شدن‏ يارانم را ، اسارت خاندانم را ، حاضر نيستم با يزيد بيعت كنم
    اين عامل از كی وجود پيدا كرد ؟ از آخر زمان معاويه ، و شدت و فوريت‏ آن بعد از مردن معاويه و به حكومت رسيدن يزيد بود
    عامل دوم مسئله دعوت بود . شايد در بعضی كتابها خوانده باشيد مخصوصا در اين كتابهای به اصطلاح تاريخی كه به دست بچه‏های مدرسه می‏دهند
    می‏نويسند كه در سال شصتم هجرت ، معاويه مرد ، بعد مردم كوفه از امام‏ حسين دعوت كردند كه آن حضرت را به خلافت انتخاب كنند . امام حسين به‏ كوفه آمد ، مردم كوفه غداری و بی‏وفايی ك ردند ، ايشان را ياری نكردند ، امام حسين كشته شد ! انسان وقتی اين تاريخها را می‏خواند فكر می‏كند امام‏ حسين مردی بود كه در خانه خودش راحت نشسته بود ، كاری به كار كسی‏ نداشت و درباره هيچ موضوعی هم فكر نمی‏كرد ، تنها چيزی كه امام را از جا حركت داد ، دعوت مردم كوفه بود ! در صورتی كه امام حسين در آخر ماه‏ رجب كه اوايل حكومت يزيد بود ، برای امتناع از بيعت از مدينه خارج‏ می‏شود و چون مكه ، حرم امن الهی است و در آنجا امنيت بيشتری وجود دارد و مردم مسلمان احترام بيشتری برای آنجا قائل هستند و دستگاه حكومت هم مجبور است نسبت‏ به مكه احترام بيشتری قائل شود ، به آنجا می‏رود ( روزهای اولی است كه‏ معاويه از دنيا رفته و شايد هنوز خبر مردن او به كوفه نرسيده ) ، نه تنها برای اينكه آنجا مأمن بهتری است بلكه برای اينكه مركز اجتماع بهتری است‏
    در ماه رجب و شعبان كه ايام عمره است ، مردم از اطراف و اكناف به‏ مكه می‏آيند و بهتر می‏توان آنها را ارشاد كرد و آگاهی داد .


    بعد موسم حج‏ فراهم می‏رسد كه فرصت مناسبتری برای تبليغ است . بعد از حدود دو ماه‏ نامه‏های مردم كوفه می‏رسد . نامه‏های مردم كوفه به مدينه نيامده ، و امام‏ حسين نهضتش را از مدينه شروع كرده است . نامه‏های مردم كوفه در مكه به‏ دست امام حسين رسيد ، يعنی وقتی كه امام تصميم خود را بر امتناع از بيعت گرفته بود و همين تصميم ، خطری بزرگ برای او به وجود آورده بود
    ( خود امام و همه می‏دانستند كه نه اينها از بيعت گرفتن دست بر می‏دارند و نه امام حاضر به بيعت است ) بنابر اين دعوت مردم كوفه عامل اصلی در اين نهضت نبود بلكه عامل فرعی بود ، و حداكثر تاثيری كه برای دعوت مردم‏ كوفه می‏توان قائل شد اين است كه اين دعوت از نظر مردم و قضاوت تاريخ‏ در آينده فرصت به ظاهر مناسبی برای امام به وجود آورد
    كوفه ايالت بزرگ و مركز ارتش اسلامی بود. اين شهر كه در زمان‏ عمر بن الخطاب ساخته شده ، يك شهر لشكرنشين بود و نقش بسيار موثری در سرنوشت كشورهای اسلامی داشت و اگر مردم كوفه در پيمان خود باقی می‏ماندند احتمالا امام حسين عليه‏السلام موفق می‏شد

    عامل سوم امر به معروف است . اين نيز نص كلام خود امام است . تاريخ‏ می‏نويسد : محمد ابن حنفيه برادر امام در آن موقع دستش فلج شده بود ، معيوب بود ، قدرت بر جهاد نداشت و لهذا شركت نكرد . امام وصيتنامه‏ای‏ می‏نويسد و آن را به او می‏سپارد : « هذا ما اوصی به الحسين بن علی اخاه‏ محمدا المعروف بابن الحنفيه » . در اينجا امام جمله‏هايی دارد : حسين به‏ يگانگی خدا ، به رسالت پيغمبر شهادت می‏دهد . ( چون امام می‏دانست كه‏ بعد عده‏ای خواهند گفت حسين از دين جدش خارج شده است ) . تا آنجا كه‏ راز قيام خود را بيان می‏كند : « انی ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب‏ الاصلاح فی امه جدی ، اريد ان امر بالمعروف و انهی عن المنكر و اسير بسيره‏ جدی و ابی علی بن ابی‏طالب عليه السلام »
    ديگر در اينجا مسئله دعوت اهل كوفه وجود ندارد .


    حتی مسئله امتناع از بيعت را هم مطرح نمی‏كند . يعنی غير از مسئله بيعت خواستن و امتناع من‏ از بيعت ، مسئله ديگری وجود دارد . اينها اگر از من بيعت هم نخواهند ، ساكت نخواهم نشست . مردم دنيا بدانند : « ما خرجت اشرا و لا بطرا » ، حسين بن علی ، طالب جاه نبود ، طالب مقام و ثروت نبود ، مردم مفسد و اخلالگری نبود ، ظالم و ستمگر نبود ، او يك انسان مصلح بود . « و لا مفسدا و لا ظالما انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی » . .
    « الا و ان الدعی بن الدعی قد ركز بين اثنتين بين السله و الذله ، و هيهات منا الذله يابی الله ذلك لنا و رسوله و المومنون و حجور طالبت و طهرت »
    اين روح از روز اول تا لحظه آخر در وجود مقدس حسين بن علی عليه السلام‏ متجلی بود . به قول خودش جزء خون و حياتش شده بود . امكان نداشت از حسين جدا شود . در لحظات آخر [ حيات ] اباعبدالله ، وقتی در آن گودی‏ قتلگاه افتاده است و قدرت حركت كردن ندارد ، قدرت جنگيدن با دشمن‏ ندارد ، قدرت ايستادن بر سر پا ندارد و به زحمت می‏تواند حركت كند ، باز می‏بينيم از سخن حسين غيرت می‏جهد ، عزت تجلی می‏كند ، بزرگواری پيدا می‏شود . لشكر می‏خواهند سر مقدسش را از بدن جدا كنند ولی شجاعت و هيبت‏ سابق اجازه نمی‏دهد . بعضيها می‏گويند نكند حسين حيله جنگی بكار برده كه‏ اگر كسی نزديك شد حمله كند و در مقابل حمله او كسی تاب مقاومت ندارد ، نقشه‏ پليد و نامردانه‏ای می‏كشند ، می‏گويند اگر به سوی خيمه‏هايش حمله كنيم او طاقت نمی‏آورد .

    امام حسين افتاده است . من نمی‏توانم آن حالت ابا عبدالله را مجسم بكنم . لشكر به طرف خيام حرمش حمله می‏كند . يك نفر فرياد می‏كشد حسين تو زنده‏ای ؟ ! به طرف خيام حرمت حمله كردند ! امام به‏ زحمت روی زانوهای خود بلند می‏شود ، به نيزه‏اش تكيه می‏كند و فرياد می‏كشد : « ويلكم يا شيعه آل ابی‏سفيان ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فی دنياكم . » ای مردمی كه خود را به آل ابوسفيان فروخته‏ايد ، ای پيروان آل ابوسفيان‏ ، اگر خدا را نمی‏شناسيد ، اگر به قيامت ايمان و اعتقاد نداريد ، حريت و شرف انسانيت شما كجا رفت ؟ ! شخصی می‏گويد : ما تقول يا بن فاطمه ؟ پسر فاطمه چه می‏گويی ؟ فرمود : « انا اقاتلكم و انتم تقاتلوننی و النساء ليس عليهن جناح » ، طرف شما من هستم ، اين‏ پيكر حسين حاضر و آماده است برای اينكه آماج تيرها و ضربات شمشيرهای‏ شما واقع شود ، ولی روح حسين حاضر نيست او زنده باشد و ببيند كسی به‏ نزديك خيام حرم او می‏رود



    و لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظيم ،و صلی الله علی محمد وآله‏الطاهرين


    حماسه حسینی

    جلد دوم
    ویرایش توسط محبّ الزهراء : 10-12-2010 در ساعت 23:35

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 14-09-2010, 11:05
  2. نگاه بر نتایج و آثار نهضت امام حسین (ع)
    توسط SuNny در انجمن امام حسین‌ (ع)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-01-2009, 20:50
  3. سه عامل مهم نهضت امام حسین (ع)
    توسط SuNny در انجمن امام حسین‌ (ع)
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 07-01-2009, 22:58

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه