نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: ۞۩۞ پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا...(محرمنامه 5)۞۩۞

  1. #1
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض ۞۩۞ پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا...(محرمنامه 5)۞۩۞





    پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا .....







    قالَ الامام حسين عليه السّلام :
    لاتَقُولَنَّ فى اءخيكَ الْمُؤ مِنِ إ ذا تَوارى عَنْكَ إ لاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ
    اءنْ يَقُولَ فيكَ إ ذا تَوارَيْتَ عَنْهُ.

    فرمود: سخنى كه ناراحت كننده باشد پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن كه دوست داشته باشى كه همان سخن پشت سر خودت گفته شود.




    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض



    يکي بود يکي نبود...


    یکی بود یکی نبود
    به زیر گنبد کبود
    یه دختر سه ساله ای
    که نام اون رقیه بود


    شب ها به یاده مادرش
    دوریو هی بهونه کرد
    بابا حسین آروم آروم
    موهاشو هی شونه می کرد


    به دخترش می گفت عزیز ،
    به درد بابا مرحمی
    شبیه مادر منی
    با تو نمی مونه غمی ،

    می گفت که دختر بابا
    بزار چشمات رو بوس کنم

    آرزوم عزیزه من ،
    یه روزه تو رو عروس کنم

    لباسشو عوض می کرد ،
    اونو رو شونش می گذاشت
    هر کجا می رفت اون رو می برد ،
    هیچ کجا تنهاش نمی گذاشت


    تا که یه روز به دخترش ،
    گفت که می خواد بره سفر
    رقیه به بابا می گفت منـم ببر
    منم ببـــــــــــــــــــــــ ـــــــر


    دخترک قصه ی ما
    باباشو رو خیلی دوست می داشت
    دلش نمی خواست که بره
    یا اون رو تنها می گذاشت


    شیرین زبونی کرد وگفت
    برای من سوغات نخر
    من التماست می کنم
    دخترت رو با خود ببر


    دل بابا طاقت نداشت ،
    گریه هاشو نگاه کنه ،
    بغض بکنه ، آه بکشــــــه ،
    زندگشون تباه کنه

    تمام اهله خونه رو ،
    برد با خودش سو بلا ،
    رفت به زمینی که حالا
    بهش می گن کربلا


    توی اون زمین آدم بدا
    جمع شده بودن واسه جنگ ،
    یه مشت حسود کینه ای ،
    یه عده نامرد دو رنگ


    تا که یه روز ظهر بابا
    گفت دختر ناز و با وفا
    بیا بشین روی پاهام
    دارم می رم پیش خدا


    گوش بده حرف پدرو
    دختر خوب و مهربون ،
    من که دارم می رم ولی
    تو پیشه عمه ات بمون


    با گریه گفت بابا حســـین ،
    می یام تو رو هم می برم ،
    موقع اومدن برات ،
    گوشواره سوغات می یارم


    بابا حسین رفت آسمون ،
    دیگه به پیشش برنگشت
    دختر قصه مونده بود ،
    تنها و بی کس توی دشت


    بعد بابا اون آدما
    خیمه ها رو آتیش زدن
    رقیه هی کتک می خورد
    می گفت بابا اینا بـدن


    آدما بدا به دخترت
    می زدن و می خندیدن
    بسته بودن دسته اونو
    به یک طناب می کشیدن


    دختره خسته توی راه
    پای برهنه می دوید
    یکی از اون آدم بدا
    اومدو موهاشو کشید


    به عمه می گفت انگاری
    بابام منو دوست نداره
    خودش گفت می یام پیشم
    برام گوشواره می یاره


    اومد بابا ولی چه سود
    یه سر که دیگه تن نداشت
    موهاشو پاک کردو آروم
    اونو رو دامنش گذاشت


    حرفشو گفت پیشه بابا
    آروم آروم باهاش داشت می شکست
    بابا رو توی بغلش می گرفت
    بعد چشماشو با حس می بست


    دخترک قصه ی ما
    فرشته بودو پر کشید
    با پدرش رفت آسمون
    رفت تا که به خدا رسید


    صلي الله عليک ايتهاالشهيدة الصغيرة المظومه



    شهادت حضرت رقیه (ص) را به امام زمان (عج) و تمامی شیعیان دنیا تسلیت عرض مینماییم.


    ویرایش توسط نغمه سکوت : 11-12-2010 در ساعت 00:09

    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  4. #3
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    شهادت حضرت رقيه


    تاریخ شهادت:5 صفر سال 61 هجری قمری

    شناسنامه حضرت رقیه

    حضرت رقیه فرزند امام حسین علیه السلام است . بر اساس نوشته‏ هاي بعضي کتاب‏هاي تاريخي، نام مادر حضرت رقیه(عليهاالسلام)، امّ اسحاق است که پيش‏تر همسر امام حسن مجتبي (عليه‏السلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليه‏السلام) به عقد امام حسين (عليه‏السلام) درآمده است. در مورد تاریخ تولد حضرت رقیه چیزی معلوم نیست.


    خواهران حضرت رقیه علیه السلام


    در تعداد دختران امام حسین و نامهای آنها اختلاف وجود دارد. آنچه از منابع بدست می آید امام حسین علیه السلام دارای چهار دختر بنامهای فاطمه کبری، فاطمه صغری، سکینه و رقیه بوده است.

    اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است. اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و... اختلاف است.

    لهوف سید ابن طاووس و حضرت رقیه

    يکي از کتاب‏هاي کهن که در زمينه حضرت رقیه مطالبي نقل نموده، کتاب اللهوف از سيدبن طاووس است. وي مي‏نويسد: «شب عاشورا که حضرت سيدالشهداء (عليه ‏السلام) اشعاري در بي وفايي دنيا مي‏خواند، حضرت زينب (عليهاالسلام) سخنان ايشان را شنيد و گريست. امام (عليه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو اي زينب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد هنگامي که من کشته شدم، براي من گريبان چاک نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد و خويشتن دار باشيد.





    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  5. #4
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    سن حضرت رقیه و تاریخ شهادت ایشان

    مشهور اين است که ايشان سه يا چهار بهار بيشتر به خود نديده و در روزهاي آغازين صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است.

    چگونگی شهادت

    بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، اسير کرد. ميان اين اسرا، يک دختر کوچک هم ديده می ‏شد. اين دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسين عليهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه ‏اش زينب و اسرای ديگر به طرف شام می ‏رفت.

    از داخل خرابه های شام، صدای یک کودک به گوش می ‏رسيد. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می ‏دانستند که اين صدای رقیه دختر کوچک امام حسين است. رقیه از خواب بيدار شده بود و سراغ پدرش را می ‏گرفت. گویا خواب پدرش را ديده بود. در این حال يزيد، دستور داد سر امام حسين عليه‏ السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه عليهاالسلام سر بريده پدرش امام حسين عليه‏ السلام را ديد، با فرياد و ناله خودش را روی سر بريده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت.

    مرقد مطهر حضرت رقیه

    مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به قبر حضرت زینب علیها السلام است.







    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  6. #5
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض



    فرزندان امام حسين(ع)


    با ملاحظه كتب و اقوال گوناگون، مجموع فرزنداني كه به ‌آن امام مظلوم نسبت داده شده هشت دختر است، كه فاطمه كبري و فاطمه صغري وزبيده و زينت و سكينه و ‌آن دختر كه در خرابه وفات كرد ( كه بعضي نامش را زبيده و بعضي رقيه گفته‌اند ) و ام كلثوم و صفيه باشند .

    وسيزده پسر: اول علي اكبر، دوم علي اوسط، سوم علي اصغر، چهارم محمد، پنجم جعفر، ششم قاسم، هفتم عبدالله، هشتم محسن، نهم ابراهيم، دهم حمزه، يازدهم عمر، دوازدهم زيد، و سيزدهم عمران بن الحسين(ع).
    زياده بر اين نيز نسبت داده‌اند كه قولي بسيار ضعيف است.

    مرحوم آيه الله حاج ميراز حبيب الله كاشاني(ره) پس از ذكر مطالب فوق مي‌گويد: اعتقاد مولف ‌آن است كه بر تقدير صحت ماخذ،اين تعدد در اسم بوده نه در مسمي، زيرا كه ‌آن حضرت به قلت اولاد معروف بوده‌است، پس تواند بود كه دو اسم يا زيادتر از اسامي مذكور، براي يك تن باشد و نيز محتمل است كه بعضي از اينها نبيره هاي آن بزرگوار باشند .

    چنانكه محتمل است كه بعضي از آنها منسوبان او از بني هاشم باشند . چه، آن مظلوم، پدر يتيمان و متكفل امر ايشان بود. آن دختري كه در خرابه شام از دنيا رحلت فرموده و شايد اسم شريفش رقيه(ع) بوده و از صباياي خود حضرت سيدا الشهدا(ع) بوده چون مزاري كه در خرابه شام است منسوب است به اين مخدره و معروف است به مزارست رقيه(ع).




    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  7. #6
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض




    سوال و جواب پدر و دختر سه ساله

    دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
    گوشه ویرانه جای بلبل زهرا نبود


    جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی
    هیچ کس در گوشه ویران به یاد ما نبود


    دخترم روزی که من در خیمه بوسیدم تورا
    ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود


    جان بابا هر کجا نام تو را بردم به لب
    پاسخم جز کعب نی ، جز سیلی اعدا نبود


    دخترم وقتی که دشمن زد تورا زینب چه گفت ؟
    عمه آیا در کنارت بود بابا یا نبود ؟


    جان بابا هم مرا ، هم عمه ام را می زدند
    ذرّه ای رحم و مرّوت در دل آنها نبود


    دخترم وقتی عدو می زد تو را بر گو مگر
    سیّد سجاد زین العابدین آنجا نبود ؟


    جان بابا بود اما دستهایش بسته بود
    کس به جز زنجیر خونین یار آن مولا نبود


    دخترم من از فراز نی نگاهم بر تو بود
    تو چرا چشمت به نوک نیزه اعدا نبود ؟


    جان بابا ابر سیلی دیده ام را بسته بود
    ورنه یک لحظه دل من غافل از بابا نبود


    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  8. #7
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض



    زبان حال حضرت رقيه سلام الله عليها

    مراکه سوخته جانم شراره لازم نیست
    بیاکناریتیمت ,کناره لازم نیست

    بیا که دردل این آسمان ظلمانی
    چوماهروی تو باشدستاره لازم نیست

    بیابرای گلکوچکت بخوان لالا
    فقط همین شب آخر ,دوباره لازم نیست

    بیاوقصه مارا خودت تماشا کن
    که شرح غربت مارااشاره لازم نیست

    بگو به مردم این شهر خالی از احساس
    برای اذیت گل سنگ خاره لازم نیست

    بگو به مردم این شهرما عزاداریم
    برای دیدن ما جشنواره لازم نیست

    زمان شمارش معکوس مرگ می خواند
    به مرده متحرک شماره لازم نیست

    عزیز نیزه نشیم چرا نمی آئی؟
    برای مقصد خیر استخاره لازم نیست...




    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  9. #8
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  10. #9
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض





    کرامات حضرت رقیه سلام الله عليها

    زن فرانسوی درکنار قبر حضرت رقیه(س)

    جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی( واعظ ) صاحب تالیفات کثیره، درکتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنین مینویسد:

    یکی ازدوستانم که خود اهل منبر بوده و در فن وخطابه وگویندگی از مشاهیر است ومکرر برایزیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین (ع) به شام رفته است، روی منبر نقلمی‌کرد:

    درحرمحضرت رقیه (ع) زن فرانسوی رادیدند که دوقالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است مردم که می‌دانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل درتعجب شدند و با خود گفتند که چه چیز باعث شده که یک زن نامسلمان به این جا آمده وهدیه قیمتی آورده است.

    چنین موقعی است که حس کنجکاوی درافراد تحریک می‌شود. روی همین اصل
    از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت :


    همان گونه که می‌دانید من مسلمان نیستم،ولی وقتی که از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی که مجاور این آستانه بود مسکن کردم. اول شبی که می‌خواستم استراحت کنم صدای گریه شنیدم . چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمی‌شد،‌پرسیدم این گریه وصداازکجاست ؟

    در جواب گفتند : این گریه‌ها از جوار قبر یک دختری است که د راین نزدیکی
    مدفون شده است . من خیال می‌کردم که آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است که پدرومادروسایر بازماندگان وی نوحه سرایی می ‌کنند . ولی به من گفتند الان متجاوز ازهزار سال است که از مرگ ودفن او می‌گذرد.


    برشگفتی من افزوده شد و با خود گفتم که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می‌دهند ؟

    بعد
    معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد:او دختر امام حسین (ع) است که پدرش رامخالفین ودشمنان کشته‌اند وفرزندانش رابه این جا که پایتخت یزید بوده به اسیری آورده‌اند و این دختر درهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .


    بعد ا زاین ماجرا روزی به این جا آمدم. دیدم مردم ا زهر سو عاشقانه می‌آیند ونذر می‌کنند وهدیه می‌آورند ومتوسل میشوند. محبت او چنان دردلم جا کرد که علاقه زیادی به وی پیداکردم.

    پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان وزایشگاه بردند. پس از معاینه به من گفتند کودک شماغیرطبیعی به دنیا می‌آید وما ناچاراز عمل جراحی هستیم.

    همین که نام عمل جراحی راشنیدم دانستم که دردهان مرگ قرارگرفته‌ام . خدایا چه کنم،‌ خدایا ناراحتم ، گرفتارم چه کنم،‌ چاره چیست ؟ واندیشیدم که،چاره‌ای بجز توسل ندارم،‌وباید متوسل شوم.....

    به ناچاردستم را به سوی این دختر دراز کرده وگفتم خدایا،‌ به حق این دختری که دراسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش که امام برحق ونماینده رسولت بوده است و او را ازطریق ظلم کشته‌اند قسم می‌دهم مرا از این ورطه هلاکت نجات بده.

    آنگاه خود این دختر رامخاطب قرارداده و گفتم : اگر من از این ورطه هلاکت
    نجات یابم 2 قالیچه قیمتی به آستانه‌ات هدیه می‌کنم.


    خدا شاهد است پساز نذر کردن ومتوسل شدن،‌طولی نکشید برخلاف انتظار اطبا ومتصدیان زایمان،‌ناگهان فرزند به طور طبیعی متولد شدواز هلاکت نجات یافتم . اینکه نیز به عهد ونذرم وفا کرده وقالیچه‌ها راتقدیم می‌کنم.




    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


  11. #10
    حرفه ای نغمه سکوت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    406
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    به طفل خانه بدوش خانه لازم نيست

    مـــرا کــه دانه اشک است دانه لازم نیست
    بـه نالــه انس گرفتـــم ، ترانـه لازم نیسـت

    ز اشـــک دیــده بــه خاک خرابــــه بنوشتــم
    به طفل خانــه به دوش ، آشیانه لازم نیست

    نشان آبله و سنـگ و کعب نى کافى است
    دگـر به لالــــه رویـــم نشانـــه لازم نیست

    بـــه سنـــگ قبـر مـــن بى گنــــاه بنویسید
    اسیــر سلسلـــه را تازیانــــه لازم نیســت

    عــــدو بهانـــه گرفت و زد و بـــه او گفتــــم
    بـزن مـــرا کـــه یتیمـم ، بهانــه لازم نیسـت

    مــرا زملک جهان گوشه خرابــه بس است
    بـه بلبلى کــه اسیــر است لانه لازم نیست

    محبتـت خجلــم کرده ، عمـــه دست بــــدار
    براى زلف به خون شسته ، شانه لازم نیست

    به کودکى که چراغ شبش سر پدر است
    دگـر چـراغ بـــه بزم شبانــــه لازم نیست

    وجود سوزد از این شعله تا ابــد (میثـم )
    سرودن غــــم آن نازدانــه لازم نیســــت





    تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
    بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
    اي ازتبار آينه و آفتاب و عشق
    تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ۞۩۞ پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا...(محرمنامه 4)۞۩۞
    توسط نغمه سکوت در انجمن روزشمار ایام
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 18-01-2011, 19:14
  2. ۞۩۞ پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا...(محرمنامه 3)۞۩۞
    توسط نغمه سکوت در انجمن روزشمار ایام
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 10-12-2010, 12:35
  3. ۞۩۞ پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا...(محرمنامه 2)۞۩۞
    توسط نغمه سکوت در انجمن روزشمار ایام
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 08-12-2010, 17:01
  4. ۞۩۞ پر زنيم تا ملکوت افق عاشورا...(محرمنامه 1)۞۩۞
    توسط نغمه سکوت در انجمن روزشمار ایام
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 08-12-2010, 16:27
  5. حرکت مقابله با تهاجم فرهنگی باید از عاشورا آغاز شود
    توسط مرتضی سعادتی در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-11-2010, 21:40

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه