نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: وحدت جهان اسلام ؛ چشم‌انداز آينده

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض وحدت جهان اسلام ؛ چشم‌انداز آينده

    نويسنده:دكتر سيد يحيي صفوي





    چكيده:

    اين نوشتار، به تبيين دانش «آينده‌پژوهي» و چشم انداز‌هاي فراروي جهان اسلام و گزارش و بررسي کتاب وحدت جهان اسلام با چشم‌انداز آينده مي‌پردازد. اين کتاب، توسط دکتر سيد يحيي صفوي تدوين شده و در برگيرنده چهار فصل و سه ضميمه است که در اين نوشتار، مهم‌ترين مباحث آن را ارزيابي خواهيم كرد.
    كليد‌واژه‌ها :

    آينده شناسي، هم‌گرايي، جهان اسلام.
    مقدمه:

    مسلّم است که ياري گرفتن از باورها و ارزش‌هاي اسلامي، يکي از مهم‌ترين عوامل شکل‌گيري وحدت و همگرايي ميان کشورهاي اسلامي است. در حقيقت، با تکيه بر ارزش‌ها و باورهاي مشترک، زمينه بهره جويي از ظرفيت‌هاي موجودِ جهان اسلام به منظور حفظ و ارتقاي منافع مسلمين، امکان پذير مي‌شود. به نظر مي‌رسد مواردي را مي‌توان در زمره ظرفيت‌ها و قابليت‌هاي اصلي جهان اسلام قرار داد؛ از جمله:
    1. موقعيت ژئوپلتيک، ژئواکونوميک و ژئواستراتژيک کشورهاي اسلامي؛ به گونه‌اي که کشورهاي اسلامي از نظر ژئوپلتيکي، حساس و بر نظام جهاني تأثيرگذار هستند. همچنين مي‌توان ادعا کرد اين کشورها، از قلمرو جغرافيايي وسيع و جمعيتي بالا، دسترسي و سيطره بر تنگه‌ها و آبراه‌هاي راهبردي جهان، ذخاير عظيم انرژي، بازار مصرف گسترده و پرجاذبه، ايدئولوژي برون گرا با قابليت طرح جهاني، سهم قابل توجه در شبکه ارتباطات جهاني برخوردارند؛
    2. بهره مندي از کانون‌هاي معتبر ايجاد قدرت؛
    3. امکان ارتقاي نظام دفاعي در قالب ائتلاف و پيمان‌هاي دفاعي و تبديل آن به يک قدرت مؤثر؛
    4. وجود فرصت‌ها و تهديدهاي مشترک؛
    5. آموزه‌هاي جهان شمول اسلام؛ به ويژه انديشه مهدويت و حكومت فراگير و جهاني مهدي موعود.
    اين کتاب ـ چنان که خود مؤلف به آن اذعان دارد ـ تلاشي نظري و البته تا حدي کاربردي است در زمينه تحقق آرمان وحدت کشورهاي اسلامي که در حقيقت، انگيزه اصلي تأليف آن، فهم، تبيين و توليد محتوا دربارة وحدت جهان اسلام است.
    از ديگر رويکردهايي که در تدوين اين کتاب به چشم مي‌خورد، به ترويج نوعي ادبيات همگرايي با تأکيد بر موضوع وحدت اسلامي است که مؤلف و ساير محققان در اين اثر، كوشيده‌اند تا حد امکان به بسط و توسعه آن دست يابند. و البته آنچه در اين کتاب، نمايان است، اين است که بخش قابل توجهي از ادبيات موجود- که دربارة روابط و تعامل ميان کشورهاي اسلامي شکل گرفته است- بيشتر معطوف به مشکلات و اختلافات کهن جهان اسلام است و به نوعي بازگويي و بازپردازي دردهاي تاريخي به شمار مي‌رود. البته چنان که خود نويسنده نيز اذعان کرده است، اين امر در برخي موارد، اجتناب ناپذير مي‌نمايد؛ چرا که به نظر مي‌رسد در اين ادبيات، راه گشايي و چاره سازي در متن و مشکل و مسأله اصلي، مورد اغماض و چشم پوشي قرار گرفته باشد.
    حال با اين مقدمه ابتدا بحث مهم «آينده‌پژوهي» از ديدگاه نويسندة محترم بيان شده؛ سپس گزارشي اجمالي از فصل‌هاي كتاب ارائه مي‌گردد.
    آينده شناسي:

    با توجه به لزوم پرداختن به آينده و تلاش براي ساختن آن در راستاي تأمين منافع جهان اسلام، ابتدا به بررسي مفهوم آينده‌انديشي و ورود آن به عرصه مباحث علمي مي‌پردازيم.
    آينده‌پژوهي، در حقيقت تصميم‌گيري مربوط به آينده در زمان حال است. دانش و بينشي كه آينده‌پژوهي در اختيار محقق مي‌گذارد، وي را در كسب موقعيت برتر در عرصه‌ي رقابتي ياري رسانده و در نتيجة فهم و درك نيروها و عوامل مؤثر در زمينه فعاليت‌هاي شخصي و سازماني، او را دربارة تغييرات احتمالي آينده هوشيار‌تر‌مي‌كند.
    در واقع، با استفاده از تصور حوادث ممكن و ارزيابي احتمالات، مي‌توان خود و ديگران را براي آينده مجهز كرد. فرصت‌ها و چالش‌ها را شناسايي كرده و برابر آن يا براي به دست آوردن آن‌ها برنامه‌ريزي نمود.
    بر اين اساس، با كمك روش‌هاي آينده‌‌انديشي، مي‌توان به ايجاد يك ديدگاه مشترك در جهان اسلام اقدام كرد و بدين وسيله به يك وفاق عمومي رسيد. اهميت چنين همكاري يا وفاقي در سطح همة كشورها و همسو شدن همة نهادهاي تأثيرگذار در راستاي رسيدن به يك هدف مشترك، بر همگان روشن است.
    آينده انديشي زماني مؤثر خواهد بود كه گسترة وسيعي از روندها و حوادث ممكن، شناسايي شده و سناريوهاي گوناگوني را با جمع‌آوري اطلاعات از محيط‌هاي گوناگون فعاليت كشورها در امور اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، فناورانه و زيست‌محيطي در يك فرايند برنامه‌ريزي انعطاف پذير تصور كنيم.
    آينده انديشي به مثابة علم:

    آينده‌انديشي، به ديرينگي خودآگاهي تاريخي بشر است. از آن زمان كه آدمي به هستي تاريخ‌مند و سپس، تاريخ‌مندي هستي خويش اندك آگاهي يافت، پيش‌بيني و نيز پيشگويي رويدادهاي گوناگون آينده، به ويژه رويدادهاي طبيعي و سياسي ـ اجتماعي، از اهميتي سرنوشت‌ساز برخوردار شد. جادوگران و طالع‌بينان، كنار تجربه آموختگان انديشه‌گر قوم، هر يك به گونه‌اي، از سير حوادث و آيندة پديده‌هاي طبيعي و اجتماعي گفتند و پيش‌بيني روشمند فرا طبيعي نگرانه، در تعيين اسطوره‌هاي جهان و ادوار گوناگون سير حوادث و نقش بازي شخصيت‌هاي فراتاريخي تبلور يافت و جهان‌نگري نظام‌مند هر قوم پديد آمد.[1]
    مي‌توان گفت مطالعات آينده، تقريباً با پايان جنگ دوم جهاني آغاز شد. نخستين كاوش‌هاي نظام‌مند در ساحت آينده را مؤسسة مطالعاتي رند در سال 1946م براي پنتاگون انجام داد. از همين‌جا پيدا است چه رابطة نزديكي ميان آينده‌پژوهي و مطالعات راهبردي وجود دارد.
    در اواخر دهة 1960 بود كه آينده‌پژوهي شكل رسمي‌تري به خود گرفت و به عنوان يك حوزة جديد مطالعاتي پذيرفته شد. امروز هم دو سوم فعاليت‌هاي آينده‌پژوهي، توسط انديشگاه‌هاي نظامي و شركت‌هاي چند مليتي انجام مي‌شود. پژوهش‌هاي علمي نيز همين وضع را دارد.[2]
    آينده‌پژوهي بيشتر در كشورهاي صنعتي انجام مي‌شود. اين كشورها % 97 درصد بودجه‌ها وهزينه‌هاي آينده‌پژوهي را تأمين مي‌كنند؛ اما جهان سوم كه %80 جمعيت جهان را در خود جاي داده است، تنها %3 فعاليت‌هاي آينده‌پژوهي را انجام مي‌دهد.[3]
    مطالعات آينده‌انديشي ـ هر چند از علوم اجتماعي بهره مي‌برد ـ يك علم به شمار نمي‌آيد. آينده پژوهي، ناظر بر مطالعة «تحولات گوناگون يك وضعيت معين» از منظري گسترده بر پاية گزينه‌ها، انتخاب‌ها و سنجش پيامدهاي يك تصميم مشخص با فرض اين تحولات است؛ به همين دليل است كه هميشه از «آينده‌ها» صحبت مي‌شود، نه از يك آينده. هدف اصلي آينده‌پژوهي، تعيين اهداف مطلوب و روش دستيابي به آن‌ها، در ميان‌مدت يا بلندمدت، با توجه به شرايط جاري است.
    از وقتي انسان وجود داشته است، سعي بر اين داشته كه به نحوي آينده را پيش‌بيني كند و همواره با حركت پيشاپيش جهان، هم از خطرات احتمالي در آينده پيش‌گيري كند و هم از فرصت‌هايي كه برايش پيش خواهد آمد، بيشترين بهره را ببرد. وجود «اوراكل‌ها»[4] در يونان باستان كه مردم، آنجا از خدايان خود دربارة آينده مي‌پرسيدند، شاهدي بر اين ادعا است. در جهان كنوني كه تغيير و تحولات، سرعت زيادي به خود گرفته، امكان كسب يك ديدگاه تقريبي از رويدادهاي احتمالي يا يافتن حالات ممكن آينده (سناريوهاي ممكن)، نه تنها امري مطلوب است، بلكه ابزاري لازم براي بقا (به مفهوم قابل قبول آن، يعني پيدا كردن جايگاه مناسب در آينده و حفظ ارزش‌ها و آرمان‌هاي خود) و دفع تهديدها و استفاده از فرصت‌هاي پيش‌رو، به شمار مي‌آيد.[5]
    برخلاف وجود ديدگاه‌ها و تبيين‌هاي گوناگون در خصوص آينده‌انديشي و آينده‌شناسي، علاقة آدمي به آينده، متن مشترك همة آينده‌شناسي‌ها را تشكيل داده است. آدمي همواره به دنبال يافتن روش‌هاي نظام‌مند و قانون‌مند براي پيش‌بيني تحولات آينده ـ به ويژه در ارتباط با پديده‌هاي جوي و ديگر پديده‌هاي طبيعي و همچنين پديده‌هاي سياسي و اجتماعي ـ بوده كه اين خود بر پيش‌فرض وجود نظم ويژه در سير رويدادها استوار بوده است.
    با توجه به توضيحاتي كه تا كنون داده شد، مي‌توان سه هدف براي آينده‌پژوهي نام برد:
    1. تصوير حوادث ممكن؛
    2. ارزيابي احتمالات و يافتن حوادث محتمل؛
    3. تصميم‌گيري در راستاي امور ترجيح داده شده.
    در اغلب روش‌هاي آينده انديشي، بر يك يا دو هدف از اهداف فوق تمركز مي‌شود، نه بر همة آن‌ها؛ به همين دليل، ما همواره براي رسيدن به يك آينده‌پژوهي ايده‌آل با نتايج بهتر، به استفاده از چندين روش مختلف نياز داريم؛ براي مثال، تحليل روندهاي كنوني، اطلاعات سودمندي دربارة حوادث ممكن و محتمل مي‌دهد؛ يعني، با مطالعة روندها مي‌توانيم ادامه يافتن يا نيافتن آن را بررسي كنيم؛ ولي اين كار دربارة اين كه چه آينده‌اي را ترجيح مي‌دهيم و راه رسيدن به آن چيست، هيچ اطلاعاتي به ما نمي‌دهد؛ در نتيجه، استفاده از تكنيك‌هاي مختلف، ضروري است.[6]
    كشف و پردازش چشم‌انداز آينده:

    دستيابي به نقاط كانوني[7] مطلوب در همگرايي ميان كشورهاي اسلامي، ضرورت ترسيم چشم‌انداز مطلوب براي چنين همگرايي را اجتناب‌ناپذير مي‌سازد. چشم‌انداز، آينده‌اي واقعي، معتبر و جذاب براي كشورها است. چشم‌انداز، آيندة واقعي و معتبر مقاصد و اهداف است كه مقصد يا وضعيت آيندة خواست‌هايي را تعريف مي‌كند كه يك فرد يا گروه، آن‌ها را به نحو خاصي مطلوب مي‌يابد.
    چشم انداز آيندة صحيح، ايده‌اي آن‌چنان قدرتمند است كه با فراخواني انرژي‌ها، استعداد و منابع، زمينه را براي تحقق ايده‌ها و آرمان‌ها فراهم مي‌كند. با وجود چشم‌انداز آينده، راهبردها مي‌توانند سنجيده و فعال شوند و اين امكان را مي‌يابد كه فرصت‌هايي براي خود بيافريند و زمينه‌ها و امكان‌هاي واقعي براي نوآوري و تغيير فراهم كند.
    معيارهاي اصلي، براي شناخت چشم‌انداز آيندة صحيح عبارتند از:[8]
    ـ چشم‌انداز آينده، تا چه حد آينده‌محور است؛ يعني بر فرضيه‌هاي منطقي دربارة آينده استوار است، تا اين‌كه فقط طرحي دربارة وضع موجود باشد؟
    ـ چشم‌انداز آينده، تا چه حد آرماني است؛ يعني تا چه حد همگرايي را به آيندة روشن بهتري هدايت مي‌كند؟
    ـ چشم‌انداز آينده، تا چه حد با تاريخ، فرهنگ و ارزش‌هاي سازمان، هم خواني دارد؟
    ـ چشم‌انداز آينده، تا چه حد استانداردهاي تعالي را به كار مي‌گيرد و ايده‌آل‌هاي بلند را منعكس مي‌كند؟
    ـ چشم‌انداز آينده، تا چه حد مقصد و جهت را روشن مي‌كند؟

    ـ چشم‌انداز آينده، تا چه حد الهام‌بخش اشتياق و مشوق مشاركت است؟
    زماني كه تك تك اعضا، خود را در چشم‌انداز آينده سهيم و نقش‌آفرين بدانند، به اقتدار و اختيار دست مي‌يابند و براي اقداماتي كه چشم‌انداز آينده را پيش مي‌برد، توانمند مي‌شوند. آن‌ها مي‌دانند چنين اقدام‌هايي بسيار ارزشمند است و از سوي همة كساني كه در اين تصور سهيم هستند، قانوني و مفيد به حساب مي‌آيد.
    براي كشف و پردازش يك چشم‌انداز آيندة نوين، راه‌هاي بسياري وجود دارد. فرايند ايجاد چشم‌انداز آينده، شامل چهار مرحلة زير است:[9]
    1. مميزي چشم‌انداز آينده: در اين مرحله، پرسش‌هايي دربارة ماهيت اساسي همگرايي، روش تحقق و جهت كنوني آن مطرح مي‌شود.
    2. دامنة چشم‌انداز آينده: در اين مرحله، ذي‌نفعان عمدة همگرايي، مطالعه و بررسي مي‌شوند. به همين ترتيب، سنجش مطلوب عملكرد و نيز رهنمودهاي لازم براي بيانيه‌هاي پيشنهادي چشم‌انداز آينده بررسي مي‌شود.
    3. محتواي چشم‌انداز آينده: اين مرحله فرصتي است براي در نظر گرفتن امكان توسعه در آينده؛ مانند توسعة اقتصادي، فناورانه، اجتماعي و جز اين‌ها كه مي‌تواند بر انتخاب جهت مطلوب همگرايي تأثير گذارد.
    4. انتخاب چشم‌انداز آينده: اين، آخرين مرحله است كه طي آن، چشم‌انداز آينده‌هاي هم نهشت در نظر گرفته مي‌شود، با هم مقايسه مي‌شوند و سرانجام به انتخاب ساختار بيانية چشم انداز آيندة جديد مي‌انجامد.
    يكي از مؤثرترين و كارآمدترين تكنيك‌هاي آينده‌پژوهي كه براي تحقق چشم‌اندازها استفاده مي‌شود، سناريوسازي است. در سناريوسازي، آينده ذاتاً غير قابل شناخت است؛ اما به كمك سناريو مي‌توان در شكل بخشيدن به چشم‌انداز ترسيم شده، نقش‌آفرين بود؛ مي‌توان رخدادهاي آينده را به صورت غير محتمل و محتمل و همچنين مطلوب و نامطلوب تقسيم‌بندي كرده و سپس اقداماتي انجام دهيم، تا احتمال رخدادهاي مطلوب افزايش يابد يا برعكس، از ظهور رخدادهاي محتمل، اما نامطلوب جلوگيري كنيم.[10]
    با نگاهي ساده به موقعيت‌هايي كه يك دولت يا مجموعه‌اي از دولت‌هاي همگرا شايد در آينده با آن‌ها روبه‌رو شوند، مي‌توان پنج نوع سناريوي متمايز را شناسايي كرد. در نوع اول، فرض مي‌شود روند‌هاي جاري، بدون تغييرات مهم به «مسير عادي» خود ادامه خواهند داد و آن را «سناريوي بدون شگفتي» مي‌نامند. در نوع دوم، فرض مي‌شود آينده، «بهتر» از گذشته خواهد بود و آن را «سناريوي خوش‌بينانه» مي‌نامند. در نقطة مقابل اين سناريو، «سناريوي بدبينانه» قرار دارد كه براي موضوع مورد نظر، آيندة «بدتري» را نسبت به حال و گذشته لحاظ مي‌كند. دو نوع ديگر از سناريوها عبارتند از: «سناريوي فاجعه» كه در آن حوادث و «بحران‌هاي غير منتظره» رخ خواهند داد و همچنين «سناريوي معجزه» كه در آن، رويدادهاي «بسيار خوب باور نكردني» در آينده به وقوع مي‌پيوندند.[11]
    براي فعاليت در دنياي سرشار از عدم قطعيت، رهبران و دولتمردان بايد مفروضات خود را دربارة مسير حركت جهان، با پرسش‌هاي فراوان «اگر اين طور شود چه؟» به چالش بكشند تا بتوانند جهان آينده را واضح‌تر ببينند.[12] هدف برنامه‌ريزي بر پاية سناريو، كمك به رهبران و مديران براي تغيير نگرش آن‌ها به «واقعيت‌هاي پنداري» و نزديك كردن هر چه بيشتر ديدگاه آن‌ها به «واقعيت‌هاي موجود» يا «واقعيت‌هاي در حال ظهور» است. نتيجة نهايي برنامه‌ريزي بر پاية سناريو، ترسيم يك نقشة درست و دقيق از آينده نيست؛ بلكه هدف آن، اصلاح و بهبود نظام‌مند تصميم‌هاي مربوط به آينده است.[13]
    پی نوشت ها :

    [1]. Edward Cornish; Futuring the Exploration of Future; Maryland: World Future Society: 2004, p. 4.
    [2]. Mc Hale J. and Mc Hale; M.C. Futures Studies: An International Survey; New York: United Nations Institute for Traing and Research; 1975; pp. 8-10.
    [3]. Ibid.
    [4]. Oracle.
    [5]. حسيني مقدم، محمد خواجويي، سخنراني «آينده‌نگاري فناوري بر اساس پارادايم آشوب شناسي»؛ همايش آينده‌پژوهي، تهران، دانشگاه اميركبير، 1385ش.
    [6]. همان.
    [7]. Focal Points.
    [8]. برت، ني‌نوس، راهنماي تمرين خلق و پردازش چشم‌انداز سازمان، ترجمه و ويرايش: محمد ازگلي، تهران: مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي1385ش.
    [9]. همان؛ ص6.
    [10]. Emilio Fontela; "Bridging the gap between scenarios and models"; Foresight; Vol. 2; No. 1; 2000.
    [11]. White paper asympt. te; "Scenario and strategy on the value of separation"; [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [12]. James Oglivy; Creating Better Futures: Scenario Planning as a Tool for a Better Tomorrow; Oxford University Press; 2002; pp. 65-66.
    [13]. Peter Schwartz; The art of the long view; planning for the future in an uncertain world; New York: Doubly / Currency 1991; pp. 65-66.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    پس از تبيين بحث «آينده پژوهي» در قسمت اول این مقاله ، اكنون نگاهي اجمالي به فصل‌هاي كتاب وحدت جهان اسلام، چشم‌انداز آينده نوشته دکتر سيد يحيي صفوي مي‌پردازيم.
    فصل اول ؛ مقدمه نظري وحدت جهان اسلام

    در آغاز اين فصل که به مباحث نظري دربارة وحدت جهان اسلام و انواع آن و نيز ريشه يابي و شکل‌گيري اختلافات در جهان اسلام اختصاص يافته است، نويسنده کتاب به فرازي از سخنان مقام معظم رهبري در هشتمين اجلاس سران کشورهاي اسلامي در تهران اشاره مي‌کند که مضمون آن به زعم نويسنده، همان لزوم وحدت جهان اسلام است که در ابعاد گوناگون مکتبي، عقيدتي و عقلاني ضروري است.
    در ادامه، براي بررسي هر يک از اين ابعاد فوق، به اهميت ترسيم چشم‌انداز در اسلام پرداخته و با ذکر نمونه‌هاي متعددي از آيات قرآني بر اين نکته تأکيد مي‌کند که قرآن، مسلمانان را به توجه به آينده و تلاش براي شکل دهي به آن دعوت کرده است؛ آياتي از قبيل آيه 18 سوره حشر، آيه 185 سوره اعراف و آيات 85 سوره نمل، 12 سوره يوسف، 23 سوره کهف، 34 سوره لقمان و آيه 26 سوره قمر.
    چنان که در اين آيات پيش گفته اشاره شد، اسلام، چشم اندازي از حيات زميني و آخرتي را ارائه مي‌كند که پيامش به بشر اين است که سرنوشت خود را بجويد و در همة امور زندگاني خود، رويکردي پويا اختيار كند؛ اما خلاف چنين غناي ديني و آموزه‌هاي والايي که مسلمانان را به تفکر در گذشته و چاره انديشي براي آينده فرا مي‌خواند، بايد اذعان كرد که مسلمانان، تاکنون هيچ چشم‌انداز و آينده‌اي را در قالب امت واحد براي خود ترسيم نکرده‌اند؛ همچنان که مهدي المانجرا، آينده پژوه مراکشي گفته است: «واقعيت تکان دهنده، اين است که دنياي اسلام، کنترلي بر سرنوشت خود ندارد و در بسياري از موارد، تنها استقلال صوري دارد. دولت‌هاي اسلامي، چشم‌انداز شفاف و روشني از آينده و الزامات آن ندارند».[14]
    پس از توجه به آينده و ترسيم چشم‌انداز براي آن، وحدت جهان اسلام، حائز اهميت مي‌نمايد؛ به گونه‌اي که يکي از مهم‌ترين گام‌هايي که بايد در راستاي ترسيم چشم‌انداز جهان اسلام برداشته شود، ايجاد هم صدايي و وحدت ميان امت اسلامي است؛ چنان که به نظر مي‌رسد بدون دستيابي به وحدت کلمه، بر اساس آموزه‌هاي دين اسلام، ترسيم هر چشم اندازي براي امت اسلامي، امري دشوار و غير قابل حصول باشد. اتحاديه امت اسلامي، به معناي مجموعه همگرايي از دولت- ملت‌هاي اسلامي، به منزله يک واحد جهاني رهايي بخش و وحدت گرا، متشکل از جوامع و حکومت‌هاي اسلامي است. مفهوم امت، ثقل و مرکزيت اين اتحاديه را شکل مي‌دهد و در حقيقت، چارچوب اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي، فناوري و نظامي جهان شمول نظام اسلامي است.
    انديشه اسلامي را در ارتباط با وحدت سياسي، از دو ديدگاه مي‌توان مورد توجه قرار داد: يک ديدگاه، عواملي که باعث همگرايي در مقاطعي از تاريخ سياسي اسلام بين ملل و اقوام مختلف شده و ديگري، شناسايي نيروهاي واگرا که در برهه‌هايي از تاريخ متلاطم اسلام، موجب تفرقه و از هم پاشيدگي آن شده‌اند.
    پس از ذکر اين مقدمه، نويسنده به اصول و ملاک‌هاي زيربناي اسلام براي ورود به بحث وحدت اسلامي مي‌پردازد. سپس در ادامه به ويژگي‌هاي وحدت اسلامي توجه نموده و آن‌ها را در اين موارد فهرست مي‌کند:
    1. در اسلام، وحدت، تنها از آن رو که وحدت است، مطلوب و پسنديده نيست؛ بلکه وحدتي از نظر اسلام درخور تجليل است که گرد محور حق و اصول عالي انساني و بر پايه نواميس هستي باشد؛
    2. مقصود از وحدت اسلامي، وحدتي است که وراي اختلافات فقهي و کلامي مذاهب گوناگون اسلام است و حتي با تمسک به قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌توان ملاک‌هايي را براي رفع اين گونه اختلاف‌ها به دست آورد؛
    3. در انديشه اسلامي، مقيد بودن به مذهبي خاص، ملاک و مبناي وحدت جوامع قرار نمي‌گيرد. اين جا نويسنده به فراگيرتر بودن الگوي وحدت اسلامي از مفهوم نوين همگرايي اشاره کرده و دليل آن را اين گونه بيان مي‌كند که وحدت و همبستگي در عناصر صرفاً مادي، هر قدر هم قوي باشد، نمي‌تواند مبناي يک زندگي مشترک با اهداف و مصالح مشترک قرار گيرد و سرانجام، تضاد خواست‌ها، تباين افکار و در نتيجه، اختلاف نظر در تشخيص مصالح زندگي، شيرازه آن اجتماع را از هم مي‌گسلد و وحدت اجتماعي و هماهنگي دسته جمعي را از ميان خواهد برد؛
    4. وحدت، ابعاد گوناگون سياسي، علمي و فرهنگي دارد و مقصود از وحدت اسلامي، همة اين ابعاد است.
    نويسنده که در اين فصل، خود را به طرح مباحث نظري وحدت جهان اسلام مقيد مي‌داند، با اشاره به تأسيس اتحاديه کشورهاي اسلامي، آن را هدفي بزرگ قلمداد مي‌كند که در حد و اندازه نظام‌هاي منطقه‌اي ارزيابي مي‌شود و به گمان بسياري، کارآمدترين بديل ساختاري براي نظم نوين جهاني در سده حاضر مطرح است. بر اين اساس، تأسيس اتحاديه کشورهاي اسلامي، يک ضرورت راهبردي براي کشورهاي اسلامي ارزيابي مي‌شود که در ارتباط وثيق با منابع و هويت آن‌ها است؛ به همين دليل، ضروري است تأمل درباره شيوة عملياتي كردن مباني اين تأسيس نوين، در دستور کار همة انديشوران متعهد جهان اسلام قرار گيرد.
    درادامه، نويسنده، پيش از پرداختن به موضوع اتحاديه اسلامي، به بررسي مفهوم جهان اسلام و مباني ايجابي آن پرداخته و قائل است که وحدت واحدهاي جهان اسلام در سطوح تحليل مختلف ملي، فراملي و فروملي قابل طرح و بررسي است. همچنين وحدت جهان اسلام، در دو حوزه متفاوت معرفت شناسي، يعني معرفت‌شناسي مکتبي و معرفت‌شناسي عقلايي قابل تبيين است که توجه به آن‌ها براي فراهم كردن زمينه‌هاي مفهومي و عملي اين مهم، بسيار اهميت دارد.
    پس از پرداختن به امت واحد، نوبت به مباني مکتبي وحدت مي‌رسد که فهم آن بدون پشتوانه مباني اعتقادي امکان پذير نيست و تا اين مباني در جوامع اسلامي تحکيم نيابند، فروع و نتايج آن نيز دست نيافتني خواهد ماند. همچنين در رابطه با مباني عقلايي وحدت که يکي از مهم‌ترين پيامدهاي عقلاني وحدت جهان اسلام، استفاده از ظرفيت‌ها و مزيت‌هاي نسبي اقتصادي، سياسي، دفاعي، امنيتي، نظامي و فرهنگي جهان اسلام به منظور دستيابي به اهداف نظام در حوزه‌هاي مختلف است.
    در ادامه اين فصل، وحدت در جهان اسلام و انواع وحدت، مورد توجه قرار مي‌گيرد که مي‌توان به وحدت مطلق، وحدت مصلحتي عارضي و وحدت معقول اشاره کرد؛ نيز پرداختن به ملاک‌هاي وحدت در نظام بين الملل، پيش از پرداختن به مباني وحدت اسلامي که البته چندان لازم نمي‌نمايد. راه‌كارهاي ايجاد وحدت:

    براي ايجاد وحدت؛ ضرورت دارد:
    الف. بين واحدهاي سياسي مورد نظر، يک نوع وابستگي متقابل وجود داشته باشد؛
    ب. نيروهاي وحدت بخش، نقش خود را ايفا کنند؛ چرا که نقش نخبگان سياسي و دولتمردان در مرحله پيش از وحدت، بسيار تعيين کننده است؛ چون در حقيقت، اين گروه‌ها هستند که نخستين تصميمات را در ايجاد علت و نزديکي با کشور ديگر اتخاذ مي‌کنند؛
    ج. در مرحله سوم فراگرد وحدت، مبادله کالا و افراد، روابط و ارتباطات ميان نظام‌ها يا واحدهاي سياسي به نحو بارزي افزايش يابد؛
    د. حالت وحدت و همگرايي، به حد بلوغ و رشد رسد.
    حال مي‌توان به برخي جهات که مولف کتاب، در راستاي وحدت و همبستگي ملل يا کشورها در نظر گرفته است، اشاره کرد که عبارتند از: نژاد مشترک، زبان مشترک، همبستگي اقتصادي، اتحاد سياسي چند کشور با مليت‌هاي گوناگون و زبان‌هاي متفاوت که تحت يک نظام و حکومت واحد، متحد مي‌شوند و در نهايت، وحدت مذهب و عقيده که از مهم‌ترين و پايدارترين عللي است که موجب اتحاد اشخاص و اقوام مختلف بوده و هست.
    مباني وحدت امت اسلامي:

    دربارة مباني وحدت اسلامي بايد گفت منشأ حقيقي اين وحدت، همان دين اسلام است که ريشه در فطرت انسان دارد. اين وحدت فکري و ايدئولوژيکي، مهم‌ترين مبناي وحدت در جامعه اسلامي است.
    اسلام، به خودي خود، محلي براي تشتت در فکر و عقيده ندارد و تمامي علل و عوامل مورد لزوم براي برقراري وحدت فکري در اين دين، پيش بيني شده است. همچنين لازم است ذکر شود که امت اسلامي، فضايل و امتيازات ويژه‌اي دارد که اين فضايل مي‌توانند وحدت و همبستگي ملت مسلمان را تا سر حد کمال همراه داشته و ضامن حفظ و بقاي اين وحدت باشند. اين امتيازات را مي‌توان اين گونه فهرست بندي کرد:
    1. توحيد، تمام يکتاپرستان را در يک راستا، متحد مي‌کند؛
    2. ابعاد جهاني اسلام، از امور مسلّم است؛
    3. قرآن، پيوسته رسالت حضرت محمد صلي الله عليه و آله را براي مسلمانان بازگويي مي‌کند.
    در نتيجه مي‌توان گفت براي ايجاد وحدت مسلمين، نخست بايد اختلافات کهن که در غفلت و ناآگاهي مسلمين ريشه دارد را با تعميم آگاهي و گسترش معرفت اسلامي از بين رفته و پيوند برادري فراموش شده، بار ديگر احيا كرد.
    شرط بعدي در تحقق آرزوي اتحاد اسلام و برقراري وحدتي فراگير ميان مسلمانان، در اين نکته نهفته است که هر مسلمان، بايد پيروي از دين و آيين آسماني را شعار خود قرار داده و در راه اشاعه حقايق اصيل آن و افزايش آگاهي‌هاي اسلامي بکوشد، تا از اين طريق، زمينه فکري و فرهنگي براي اين منظور فراهم آمده و آمادگي رفع موانع موجود، ايجاد شود.
    عوامل اختلاف انگيز:

    ريشه اختلاف کشورهاي اسلامي، از ديگر مواردي است که مؤلف به آن مي‌پردازد. وي با بررسي پيشينه تاريخي تفرقه در جهان اسلام، اولين مسأله‌اي را که سبب بسياري از اختلافات ميان مسلمين شد، خلافت و شرايط و ويژگي‌هاي خلفا مي‌داند.
    در يک جمع بندي، مي‌توان عواملي را که باعث پراکندگي و تشتت جامعه اسلامي و در نتيجه، سوق مسلمانان به تعارض در حوزه مسائل ديني و اجتماعي شد، در دو دسته عوامل دروني و عوامل بيروني تقسيم‌ کرد. از عوامل دروني تفرقه در جهان اسلام، مي‌توان به اين موارد اشاره کرد: 1. اختلاف و تعدد مذاهب و عصبيت‌هاي مذهبي؛
    2. جهل متقابل؛
    3. جعل و انتشار اتهامات يا اکاذيب و تبادل القاب و اوصاف نادرست؛
    4. عصبيت‌هاي قومي، غير از تعصب‌هاي اعتقادي و جمود فکري گروهي از فرق اسلامي؛
    5. انحطاط اخلاقي و سقوط در پرتگاه بي بند و باري؛
    6. اختلافات و ادعاهاي مرزي ميان اکثر کشورهاي اسلامي؛
    7. اختلافات مسلکي سياسي؛
    8. توسعه طلبي‌هاي نظامي و سياسي؛
    9. اختلاف سطح درآمد در کشورهاي مختلف اسلامي.
    اما در رابطه با علل بيروني تفرقه در جهان اسلام نيز مي‌توان به مواردي همچون تهاجم سياسي- فرهنگي به منظور فروپاشي قدرت اسلام، سست کردن پيوندهاي توده‌هاي مسلمان با سنت اسلامي، قطع رابطه فرهنگي امت‌هاي مسلمان با خود اسلام، تضعيف زبان‌هاي اسلامي، شکل‌گيري رژيم صهيونيستي به منزله دشمن وحدت مسلمين، تأسيس پايگاه‌هاي نظامي در نقاط مختلف کشورهاي اسلامي و حضور نيروهاي نظامي بيگانه در هوا و دريا به منظور تهديد مسلمانان و … اشاره کرد.
    فصل دوّم: جهان اسلام؛ قلمرو موضوعي و مفهومي:

    در آغاز فصل دوم، گفته شده است که فراهم نمودن زمينه‌هاي مفهومي و اجرايي وحدت جهان اسلام، ايجاب مي‌کند در گام نخست، به اين سؤال اساسي پاسخ داده شود که چه کشورهايي در زمره کشورهاي مسلمان به شمار مي‌روند و به عبارت ديگر، گونه‌شناسي کشورهاي اسلامي، از چه خاستگاه‌هاي نظري و مفهومي تبعيت مي‌کند؟
    در پاسخ به اين سؤال، دو رويکرد و خاستگاه حقوقي و فقهي براي شناسايي کشورهاي اسلامي، بحث و بررسي مي‌شود.
    1. رويكرد حقوقي:

    دربارة رويکرد حقوقي به اين نکته اشاره مي‌کند که حقوقدانان ـ با تکيه بر انگاره‌ها و آموزه‌هاي حقوقي ـ در پاسخ به اين سؤال که «اساساً چه کشوري را مي‌توان اسلامي و چه کشوري را غير اسلامي خواند، پاسخ‌هاي متفاوت و‌گاه متعارض ارائه كرده‌اند؛ براي نمونه به گفته آيت‌الله عميد زنجاني، کشورهاي اسلامي، امروزه به سرزمين‌هايي اطلاق مي‌شود که مذهب رسمي آن‌ها اسلام و بيشتر ساكنان آن، مسلمان هستند و به همين لحاظ، مي‌توان آن را با مفهوم «دارالاسلام» متقارب شمرد.
    مفهوم ديگري که با مفهوم کشورهاي اسلامي، نزديک است، جهان اسلام مي‌باشد؛ اما امروزه مفهوم کشورهاي اسلامي، داراي مفهومي خاص‌تر از جهان اسلام است.
    در ادامه، نويسنده به گونه‌شناسي کشورهاي اسلامي بر اساس حقوق اساسي و نظام سياسي پرداخته و بر اساس آن، کشورهاي اسلامي را به لحاظ آسيايي و افريقايي بودن آن‌ها تقسيم کرده است. همچنين به گروه بندي کشورهاي اسلامي به لحاظ زبان پرداخته، سپس شاخص‌ها و معيارهايي را بيان كرده است که از نظر حقوقي، اسلامي بودن نظام سياسي در کشورهاي اسلامي معاصر بر اساس يکي از آن‌ها سنجيده مي‌شود. آن‌گاه به قانون اساسي برخي کشورها مي‌پردازد که بر اساس شاخص‌هايي از قبيل اعتقاد بيشتر مردم به مباني اعتقادي اسلام، بيان تعهد به احکام اسلام در قانون اساسي و غيره مي‌توانند اسلامي شمرده شوند.
    2. رويكرد فقهي:

    اما درباره رويکرد فقهي، به مفهوم دارالاسلام توجه مي‌شود؛ مهم‌ترين مفهومي که در متن آن، مباحث فقهي مرتبط با جهان اسلام، کشورها و سرزمين‌هاي اسلامي مطرح مي‌شود. در پايان، از ميان ديدگاه‌هاي شش‌گانه به ديدگاه مورد قبول خود اشاره مي‌کند؛ ديدگاهي که قائل است دارالاسلام به جايي گفته مي‌شود که شريعت اسلامي در آن، اجرا مي‌شود و حاکم مسلمان در آن حکمراني مي‌کند و مردم آن را مسلمانان و غير مسلمانان تشکيل مي‌دهند؛ ولي ساکنان غير مسلمان آن، تحت شرايطي برابر حکم اسلام، تسليم هستند و حکومت اسلامي، از جان و مال آنان محافظت مي‌کند و مقصود از غير مسلمانان در اين جا، اهل کتابند.
    آينده و عوامل توان‌مندي جهان اسلام:

    در ادامه تلاش مي‌شود دسته‌بندي‌هاي انجام شده از کشورهاي اسلامي، بررسي گرديده و از آن ميان، دسته بندي نزديک به هر دو خاستگاه فقهي و حقوقي انتخاب شود. آن‌چه در راستاي فصل دوم، بيشتر نمودار است؛ بحث پرداختن به عوامل توانمندي جهان اسلام براي دستيابي به وحدت است که عبارتند از:
    الف. موقعيت جغرافيايي؛:

    ب. موقعيت ژئوپليتيکي برتر جهان اسلام؛

    ج. موقعيت ژئواستراتژيکي منحصر به فرد جهان اسلام؛

    د. موقعيت ژئواکونوميکي بي نظير جهان اسلام؛

    و. موقعيت ژئوکالچر.

    در رابطه با موقعيت جغرافيايي، مي‌توان به جغرافياي طبيعي، انساني و سياسي اشاره کرد. همچنين در رابطه با جغرافياي انساني جهان اسلام، مي‌توان به جمعيت، نژاد، اقوام، زبان، مذهب و مهاجرت پرداخت و در رابطه با موقعيت ژئوپليتيکي برتر جهان اسلام و ژئواستراتژيک، مي‌توان به اهميت خليج فارس، ذخاير عظيم نفت و گاز، تنگه هرمز و…. اشاره کرد. نيز در ارتباط با موقعيت ژئوکالچر جهان اسلام به تمدن اسلام، توليد علم و منابع علمي و وسايل ارتباط جمعي و تاثير و تعدد آن‌ها در اين کشورها اشاره مي‌شود. هر چند در اين تقسيم بندي‌ها ـ به ويژه در ارتباط با زير مقوله‌هاي عوامل توانمند ساز ـ به گونه‌اي، سليقه نيز دخيل است؛ چرا که تقسيم بندي واحدي وجود ندارد و بسته به رويکردها و منظرهاي مختلف در تقسيم اين عوامل و زير مقوله‌هايشان، مي‌توان به فهرست بندي و آغاز آن‌ها پرداخت.
    پی نوشت:

    [14]. مهدي المانجرا، آينده‌هاي دنياي اسلام، ترجمه و تلخيص: سياوش ملكي‌فر، تهران، انديشكده آصف، 1384.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  4. #3
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    فصل سوّم : همگرايي در جهان اسلام:

    در اين فصل، ضمن بررسي مباني مفهومي همگرايي، عوامل مؤثر در همگرايي و واگرايي جهان اسلام نيز بحث و بررسي مي‌شود. نويسنده، با بيان اين مطلب که مفهوم همگرايي، همواره يکي از مباحث محوري عرصه روابط بين الملل بوده، هدف از انتخاب اين موضوع را طرح دوباره و تجزيه و تحليل مفهوم، زمينه‌ها و مباني اتحاد اسلامي در قالب مفاهيم و نظريه‌هاي نوين همگرايي و واگرايي در ادبيات علوم سياسي و روابط بين الملل معرفي مي‌كند و مي‌كوشد با استفاده از مباحث آينده پژوهي، چشم‌انداز همگرايي جهان اسلام را تشريح و تبيين کند. به گمان وي، مي‌توان با استفاده از اين مبنا، با شناسايي ظرفيت‌ها و شاخص‌هاي همگرايي در جهان اسلام، به اين سؤال پاسخ داد که آيا جهان اسلام، شاخص‌هاي لازم براي دستيابي به همگرايي و وحدت علمي را دارا است يا نه؟
    در ادامه اين فصل، مفهوم همگرايي، مختصات آن و نظريه‌هاي مسلط اين حوزه بررسي مي‌شود و در ادامه بازخواني همگرايي از ديدگاه فيلسوفان سياسي، مانند افلاطون، ارسطو و … مي‌آيد. سپس نويسنده، با نگاهي به کارکردگرايي و نوکارکردگرايي به همگرايي سياسي مي‌پردازد که عبارت است از ادغام دو يا چند واحد سياسي مستقل در يک واحد مستقل جديد. همچنين به همگرايي اقتصادي، اجتماعي، فدراليسم و فراملي گرايي پرداخته و آن‌گاه عوامل مؤثر در ايجاد همگرايي را بر مي‌شمارد.
    1. عوامل ايجاد همگرايي:

    الف. عوامل ديني و فرهنگي؛
    ب. عوامل سياسي؛
    ج. عوامل جغرافيايي؛
    د. عوامل اقتصادي كه ذيل آن موانع فراروي ايجاد و گسترش همکاري‌هاي اقتصادي ميان کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي ـ از قبيل درآمد ناخالص داخلي، ساختار توليد، تراز منابع مالي و… ـ معرفي مي شود؛
    ه‍‌. عوامل امنيتي- دفاعي و ايجاد سازمان‌ها و اتحاديه‌هاي منطقه‌اي و فرا منطقه‌اي.
    2. عوامل ايجاد واگرايي:

    الف. اختلافات ارضي و مرزي؛
    ب. ناسيوناليسم و نژاد گرايي؛
    ج. تنوع نظام‌هاي سياسي؛
    د. بي ثباتي سياسي و رقابت‌هاي منفي؛
    ه‍. وابستگي برخي کشورهاي اسلامي به قدرت‌هاي بيگانه.
    عوامل مقدم همگرايي:

    الف. لزوم وجود يک يا چند رهبر قدرتمند؛
    ب. ضرورت وجود يک يا چند دولت قدرتمند؛
    ج. لزوم وجود سازمان يا نهاد فراگير.
    در خاتمه اين فصل، به کانون‌هاي همگرايي و واگرايي در جهان اسلام اشاره شده است که ذيل کانون‌هاي همگرايي به همبستگي با ملت مظلوم فلسطين، همبستگي جوامع اسلامي در مقابله با قدرت‌هاي مستکبر و سلطه گر، همبستگي با حماسه مقاومت حزب الله در جنگ 33 روزه و حوادث بوسني در دهه نود ميلادي پرداخته است. نيز ذيل کانون‌هاي واگرايي به اختلاف مذهبي در جهان اسلام، اختلافات قومي، اختلاف سياسي، اختلاف فرهنگي و اختلاف سطوح اقتصادي و درآمدي جوامع اسلامي پرداخته است.
    فصل چهارم : آينده‌هاي همگرايي جهان اسلام:

    در فصل پاياني کتاب، نويسنده با اتکا به مطالعات نظري انجام شده در فصل پيشين و نيز دانش آينده انديشي در چارچوب نمونة ادراکي پيشنهادي، آينده‌هاي پيشاروي جهان اسلام را کاوش و بررسي مي‌كند.
    در آغاز اين فصل، با پرداختن به آينده انديشي به مثابه علم و اهداف آينده پژوهي از قبيل تصور حوادث ممکن، ارزيابي احتمالات و يافتن حوادث محتمل و نيز تصميم‌گيري در راستاي امور ترجيح داده شده به کشف و پردازش چشم‌انداز آينده پرداخته و مي‌گويد دستيابي به نقاط کانوني مطلوب در همگرايي ميان کشورهاي اسلامي، ضرورت ترسيم چشم‌انداز مطلوب براي چنين همگرايي را اجتناب ناپذير مي‌كند.
    در ادامه به فرايند برنامه ريزي بر پايه سناريو پرداخته و هدف از آن را اصلاح و بهبود نظام مند تصميم‌هاي مربوط به آينده قلمداد مي‌كند. سپس به اهميت مطالعه آينده در اسلام، چشم‌انداز آينده‌هاي جهان اسلام و ارائه الگوي مفهومي و راهبردي براي تمام وجوه وحدت امت اسلامي مي‌پردازد.
    به گمان نويسنده، وي در اين فصل در پي آن است كه در راستاي طراحي ارکان مدل مفهومي و راهبردي، ضمن توجه به وجوه مختلف وحدت کشورهاي اسلامي، همزمان به لحاظ راهبردي بتواند به فرصت‌ها و تهديد‌ها و نقاط ضعف و قوت هر يک از اين وجوه و ارکان نيز نظر داشته باشد.
    در ادامه به مهم‌ترين دست آوردهاي حاصل از وحدت و يکپارچگي جهان اسلام، اشاره شده که عبارتند از: دستاوردهاي سياسي، شناختي، اقتصادي، فرهنگي، دفاعي و حقوقي. آن‌گاه به آينده همگرايي اقتصادي و چالش‌ها و فرصت‌هاي فرا روي همگرايي اقتصادي در کشورهاي اسلامي پرداخته شده است. مؤلف، همچنين در ادامه، با بررسي راهبردهاي همگرايي اقتصادي کشورهاي اسلامي، به سناريوي چند مرحله‌اي و مؤثر در همگرايي اقتصادي در آن‌ها اشاره مي‌کند.
    در خاتمه کتاب نيز به آينده همگرايي فرهنگي، مذهبي، سياسي، امنيتي و راهبردهاي هر يك از اين‌موارد و نيز چالش‌ها و فرصت‌هاي فرا روي اين همگرايي‌هاي چهارگانه مي‌پردازد.
    با توجه به آموزه‌هاي «آينده پژوهي»، به چشم‌انداز آينده جهان اسلام در پرتو همگرايي مي‌پردازيم و به همين دليل به چند نمونه از اين نوع آينده‌نگري (فرهنگي، مذهبي و سياسي) اشاره مي‌كنيم.
    آينده جهان اسلام در سايه همگرايي:

    1. آيندة همگرايي فرهنگي

    بهره‌برداري از ارزش‌ها، زمينه‌ها و علايق مشترك فرهنگي از ديگر عناصر مهم همگرايي در ميان كشورهاي اسلامي به شمار مي‌رود كه در اين‌جا به بعضي از مؤلفه‌هاي آن پرداخته مي‌شود.
    راهبردهاي همگرايي فرهنگي:

    دستيابي به همگرايي فرهنگي در جهان اسلام، مستلزم حركت كشورهاي اسلامي در جهت راهبردهاي ذيل است:[15]
    1. يك گام مهم، ارائة پژوهش‌هاي عملي براي تبيين حقايق تاريخي از ديدگاه علمي بدون تعصبات مذهبي است.
    2. بايد توجه داشت كه بروز تعصبات مذهبي، بيش از آن كه از ناحية اكثريت باشد كه نيازي به آن‌ها ندارد، از ناحية جامعه اقليتي است كه ميان يك اكثريت زندگي مي‌كند و تحت فشار آن‌ها است تا وقتي مشكل اقليت‌ها حل نشود، ماجراي اختلاف ميان آنان و ديگران حل نخواهد شد. اقليت، بايد احساس كند تفاوتي با ديگران ندارد و اين امر تنها با اعطاي حقوق حقة او امكان‌پذير است.
    3. يك اقدام سياسي براي وحدت، پديد آوردن شعارها و نمادها براي وحدت است كه بايد در دستور كار مراكز تبليغي و رسانه‌اي قرار گيرد. براي اين كار، بايد تمام مراكز هنري آماده شوند.
    4. در جريان وحدت، بايد هر چه بيشتر به دنبال مقاطعي از تاريخ گشت كه بتواند نقطة اتكاي هر دو طرف باشد؛ براي مثال، سيرة نبوي صلي الله عليه و آله بايد با نهايت اهميت دنبال شود. مسلماً در طرح سيرة نبوي صلي الله عليه و آله امكان آن هست كه بدون مسائل فرقه‌اي به آن پرداخته شود و بر اسلاميت به طور كلي و تجربة اسلامي، منهاي آنچه به مسائل مذهبي مربوط مي‌شود، تأكيد صورت گيرد.
    5. حفظ و ارتقاي ملاك‌هاي اخلاقي و تربيتي و روحية نشاط در سطوح مختلف آموزشي بر اساس اصل «اخلاق‌محوري» و «تربيت‌مداري» در نظام آموزشي، اهميت بسزايي دارد.
    6. برنامه‌ريزي و هدايت نظام آموزشي در راستاي پژوهش‌محوري و حمايت از توليد فكر و انديشه‌هاي علمي بر اساس اصل «پژوهش محوري» و توليد انديشه بايد در دستور كار قرار گيرد.
    7. مسلمانان در اوج تمدنشان، در همة رشته‌هاي علمي مثل علوم، هنر، معماري، ستاره‌شناسي، رياضيات و پزشكي سرآمد بودند؛ اما اكنون در برخي علوم مانند گذشته سرآمد نيستند.
    8. نهادهاي آموزشي و تربيتي به قدر كافي مجهز به تأمين نيازهاي مسلمانان براي پيشرفت فناورانه و علمي نيستند. بين مسلمانان نسبت به گروه‌هاي ديگر در جهان، بي‌سوادان بيشتري وجود دارند. بسياري از متخصصان مسلمان، به سبب نبود انگيزة مناسب، حقوق ناكافي، تسهيلات تحقيقي ناكافي، كمبود فرصت‌ها و پيامدهاي سياسي، در خدمت غيرمسلمانان هستند.[16]
    2. آيندة همگرايي مذهبي

    مباني مكتبي و ارزشي مشترك، از مهم‌ترين زمينه‌هاي همگرايي امت اسلام به شمار مي‌رود. به سبب اهميت اين موضوع، بررسي مذهب به عنوان يكي از ابعاد مهم همگرايي كشورهاي اسلامي، مورد بررسي قرار گرفته است.
    چالش‌ها و فرصت‌هاي فرا روي همگرايي فرهنگي و مذهبي:

    كشورهاي اسلامي، داراي يكي از عميق‌ترين اشتراكات فرهنگي هستند كه زمينة بسيار مطلوبي را براي ايجاد همگرايي فراهم كرده است. اسلام، در جايگاه دين مشترك كه موجب احساس قرابت هويتي مسلمانان شده است، همچنان در آينده به عنوان عامل همگرايي مطرح خواهد بود. به نظر مي‌رسد با ظهور دشمن مشترك فرهنگي مسلمانان كه استعمار فرانوي فرهنگي آمريكاست، اين همگرايي افزون‌تر شود؛ اما اين عرصه نيز با چالش‌ها و فرصت‌هاي گوناگوني روبه‌رو است كه در ذيل ارائه مي‌شود:[17]
    چالش‌ها:

    گسترش روند جهاني شدن حوزه‌هاي مختلف ـ به ويژه حوزة فرهنگي ـ موجب خواهد شد جهاني شدن با نفوذ به لاية «هويتي جهان اسلام» به ايجاد هويت‌هاي تازه‌اي همت گمارد كه اين هويت‌ها به ميزان زياد، خود را از فرهنگ و تمدن اسلامي بيگانه مي‌پندارد. بدين ترتيب، روند «استعماري فرهنگي» بازيگران سياسي در جهان اسلام را شتاب بخشيده و در نهايت فروپاشي مفهومي آن را دنبال مي‌كند. امروزه ليبرال دموكراسي در پي تكرار پروژة فروپاشي مفهومي جهان اسلام است؛ با اين هدف كه حلقة ايدئولوژيك اسلامي دچار بحران معنا شده و بدين ترتيب بلوك قدرت بيروني، به علت قرار گرفتن در خلأ معنايي، به يك باره از هم بپاشد.[18]
    فرصت ها:

    اسلام، دين آرامش، صلح، پويايي و زندگاني است كه به حيات بيش از يك ميليارد انسان با نژادها، قوميت‌ها، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و منطقه‌هاي مختلف جغرافيايي معنا و روشني بخشيده است. در اين راستا، كشورهاي اسلامي استحقاق بازيابي هويت بايسته و جايگاه شايستة خود را دارند.
    آگاهي مسلمانان از توان و ظرفيت‌هاي بالقوة فرهنگي ـ اسلامي در ابعاد مختلف و بهره‌گيري از توانمندي‌هاي نهان ملل مسلمان در تقويت و ارتقاي همگرايي بين آن‌ها حائز اهميت فراوان است.
    تجديد حيات سياسي و فرهنگي اسلام در قالب «اسلام‌گرايي»، بخشي از حركت عمومي و معاصر در كشورهاي اسلامي بوده و به عنوان يك جريان مهم مدني وتأثيرگذار در عرصة انديشه و حوزة عمل اجتماعي، سياسي و اقتصادي مطرح است؛ لذا ضمن تأكيد بر ضرورت تفكيك اسلام گرايي مبتني بر اسلام ناب از رويكردهاي افراطي، هرگونه تندروي محكوم است.[19]
    جهان در هزارة سوم رويكردي معنوي پيدا كرده است. رشد گرايش به اسلام در غرب اعم از آمريكا و اروپا از يك سو و رشد ضديت و نفرت از آمريكا در كشورهاي اسلامي و شرقي از سوي ديگر، گواه اين مدعا است. رويكرد معنوي گرايشات بشري در هزاره سوم، موجب تقويت جايگاه اسلام در تعاملات جهاني كنوني شده و مي‌تواند در جايگاه پشتوانة همگرايي فرهنگي كشورهاي اسلامي كه اسلام را ماية عزت و افتخار خود مي‌دانند، عمل كند.
    راهبردهاي همگرايي مذهبي:

    در رابطه با فراهم كردن زمينه‌هاي همگرايي در ابعاد ديني ـ مذهبي بين كشورهاي اسلامي، راهبردهاي ذيل ارائه مي‌شود:[20]
    1. رهبران هر مذهب بايد براي وحدت زمينه‌سازي كنند. اين كار، در دو مرحله انجام مي‌گيرد: نخست، ايجاد زمينه‌هاي ذهني كه انديشمندان بايد فراهم كنند. دوم، توصيه‌هاي عملي و راهبردي كه نمي‌تواند از سوي علماي درجه سوم و حتي دوم مطرح شود.
    2. انجام تحقيقات و انعكاس آن‌ها در قالب كتاب و مقاله براي انعكاس آسيب‌هايي كه مسلمانان در اثر اختلافات مذهبي در طول تاريخ متحمل شده‌اند، گامي مهم براي ايجاد زمينه‌هاي ذهني در راستاي تكيه بر عوامل وحدت‌بخش به جاي تفرقه است.
    3. تاريخ تمدن اسلامي، حاكي از شكل‌گيري همگرايي پيرامون محور عرفان و معنويت است. زماني كه دنياي اسلام، علايق عرفاني گسترده داشت، توانسته بود نسل‌ها و نژادها و طوايف مختلف را زير ساية وحدتي فراگير جاي دهد و از آنان يك امت واحد شكل دهد.
    4. پرهيز از افراطي‌گري و مهار افراطي‌ها از ديگر مسائلي است كه بايد لحاظ شود. از بين بردن زمينه‌هاي شكل گيري اين حركات و نفي خشونت به عنوان ابزار اين گروه، گام نخست در مهار افراط‌گرايي است.
    5. عالمان و انديشمندان، بايد از اظهار نظرهايي كه سبب تحريك هم‌مذهبان آنان مي‌شود، جلوگيري كنند.
    6. وحدت اسلامي معطوف به حذف مذاهب و ريشه‌كن ساختن باورهاي مذهبي و از ميان بردن تمام اختلافات و گرايش‌ها نيست؛ بلكه معطوف به التزام مسلمانان به اصول اسلام است.
    چالش‌هاي فراروي همگرايي مذهبي:

    با وجود اين كه جهان اسلام، مذاهب و فرقه‌هاي متعددي را در خود جاي داده است، كشورهاي اسلامي، برابر بيگانگان و دشمنان مشترك، اسلام را دين مشترك و عامل انسجام و پيوند ميان خود مي‌دانند. با وجود تلاش كشورهاي اسلامي براي كاهش اثرات سوء فرقه‌گرايي، برخي از چالش‌هاي جهان معاصر كه در ذيل مي‌آيد، آن را تحت تأثير قرار مي‌دهد.
    1. وجود تفكرات و گرايشات ارتجاعي در درون برخي كشورهاي اسلامي موجب شده است اين افكار منحط، جلوي حركت‌هاي مهم و ترقي خواهانه را بگيرد؛ به گونه‌اي كه حتي از سوي دشمنان اسلام نيز در راستاي ايجاد اختلاف، مورد بهره‌برداري سوء قرار مي‌گيرد.
    2. بروز افراطي‌گري‌هايي كه به دور از منطق واستدلال بوده و از اسلام چهره‌اي غيرمنطقي و خشونت‌پرور ارائه مي‌دهد، چهرة معتدل اسلام را مخدوش كرده و اشكال غيرواقعي از اسلام نشان مي‌دهند. زماني كه اين گونه تفكر متوجه درون جهان اسلام مي‌شود، موجب تقويت و تشديد شكاف‌ها و اختلافات مي‌شود.
    3. تعقيب وتقويت تفكراتي چون جدايي دين از سياست، سكولاريزه شدن جريان‌هاي سياسي وگروه‌ها و احزاب سياسي، موجب به حاشيه راندن اسلام به عنوان عامل همگرايي مي‌شود.
    3. آيندة همگرايي سياسي
    چالش‌ها و فرصت‌هاي همگرايي سياسي:

    ظهور و بروز ارادة همگرايي در حاكمان سياسي، مقدمة همگرايي كشورهاي اسلامي در ابعاد ديگر به حساب مي‌آيد. زماني كه دولت‌هاي اسلامي، به ضرورت و اهميت چنين تحولي پي برند، تلاش‌ها به سوي ايجاد همكاري و همگرايي افزون خواهد شد. البته در اين مسير، نمي‌توان از چالش‌ها و فرصت‌هاي فرارو كه برخي از آن‌ها در ذيل مي‌آيد، غافل شد:
    چالش‌ها:

    1. اختلافات سياسي، نظامي و قومي موجود بين برخي كشورهاي اسلامي، به ويژه كشورهاي همسايه، به گونه‌اي بوده كه نه تنها مانع از اتحاد و همگرايي كشورهاي اسلامي شده، بلكه آن‌ها را دشمن يكديگر معرفي كرده است.
    2. بسط و نفوذ ايده‌هاي غربي در حوزة انديشة سياسي، كه همراه با پشتوانة عظيم فكري ـ رسانه‌اي است، موجب مي‌شود اصول عملي سياست اسلامي و كارآمدي دين مورد ترديد واقع شود، تا آن جا كه انديشه‌گران مسلمان، ايدئولوژي اسلامي را براي حضور در گسترة سياست عملي، نيازمند الگوهاي متعارف سكولاريستي معرفي مي‌كنند.
    3. مناسبات و شرايط برآمده از روند جهاني شدن كه بر رابطه‌اي نامتعادل بين بازيگران سياسي استوار است، منجر به بروز نارضايتي نزد طيف عمده‌اي از دولت‌ها شده است.
    4. عدم تلاش جدي كشورها در رفع موانع همبستگي و برخورد انفعالي با دشمنان و غفلت از خودباوري و درك اين نكته كه مي‌توان با تكيه بر توانايي‌هاي ذاتي به صورت فعال در جهان امروز ايفاي نقش كرد، از ديگر چالش‌ها در اين‌باره است.
    5. از چالش‌ها و مشكلات مهم، بروز و ظهور درگيري‌هاي سياسي، تبليغاتي و نظامي بين كشورهاي اسلامي است كه به بي‌ثباتي سياسي و امنيتي در تعاملات اين كشورها انجاميده و نابساماني سياست‌هاي داخلي را نيز به آن افزوده است.
    6. از مهم‌ترين جلوه‌هاي واگرايي در جهان اسلام، واگرايي سياسي است كه مقصود از آن، تعدد حكومت‌ها، احزاب و گروه‌ها نيست؛ بلكه منظور، كشمكش‌هاي منفعت‌طلبانه ميان آن‌ها است.
    7. جوان بودن و نوباوگي بسياري از كشورهاي اسلامي، از جمله چالش‌هاي همگرايي سياسي كشورهاي جهان اسلام است.
    8. جنگ‌هاي داخلي دامنه‌دار در برخي كشورهاي اسلامي و تداوم سياست‌هاي حكومت‌هاي دست نشانده و ابرقدرت‌ها در حوزة جهان اسلام، مانع يكپارچه‌سازي و همگرايي كشورهاي اسلامي است.
    فرصت‌ها:

    1. بيداري كشورهاي اسلامي و فشار غرب بر آنان، آنان را به تعامل با يك‌ديگر تشويق كرده است. اگر پيش‌تر، كشورهاي اسلامي به دلايل مختلف، پيوندهاي سستي داشتند، امروز پيوند مستحكم‌تر را براي امنيت خويش لازم مي‌دانند.
    2. جداي از روابط دوگانة كشورهاي اسلامي با يك‌ديگر در زمينه‌هاي مختلف اقتصادي، فرهنگي و سياسي، خارج شدن سازمان كنفرانس اسلامي از انفعال در ايجاد همگرايي كشورهاي اسلامي، كليدي است. به نظر مي‌رسد امروز عزم كشورها براي همگرايي راسخ‌تر از گذشته است.
    3. وضعيت كنوني نظام بين‌الملل و قدرت‌هاي آن، به گونه‌اي است كه توانمندي‌هاي بالايي را مقابل بي‌توجهي به جنبة معنوي و اخلاقي، از آن خود كرده‌اند.
    راهبردهاي فراروي همگرايي سياسي:

    دولت‌ها و دولتمردان در جايگاه عناصري كه تصميمات و اراده آن‌ها نقش مهمي در حركت به سوي همگرايي فرهنگي، مذهبي و اقتصادي دارد، پيش از هر اقدام، بايد ايدة همگرايي را باور و درك كنند؛ همگرايي سياسي گام مهمي در روند همگرايي جهان اسلام به شمار رفته و الزامات و راهبردهاي ذيل را مي‌طلبد:[21]
    1. در درجة نخست، دولت‌هاي اسلامي، بايد وحدت را همچون يك اصل مسلم باور كرده و آن را مبناي سياست‌هاي عمومي خويش قرار دهند. يكي از مهم‌ترين نتايج اين امر، طراحي سياستي است كه بتواند امت اسلامي را به وحدت برساند. مهم‌ترين اين سياست‌ها، حركت در راستاي حذف تعصب و طايفه‌گري است كه هم براي ايجاد وحدت سياسي در كشورها اهميت دارد و هم براي ايجاد همگرايي در جهان اسلام.
    2. اتخاذ سياست قوي همكاري بين مسلمانان و تنظيم سياست‌هاي مشترك، منافع منطقه‌اي و جهاني مسلمانان را تضمين مي‌كند.
    3. از نظر سياسي، جهان اسلام مي‌تواند براي خود نقش يك قدرت منطقه‌اي را تعريف كرده و به اين ترتيب، زمينه‌اي فراهم آورد كه منافع كلية كشورهاي اسلامي تأمين شود. روايي و پايايي چنين نقش و جايگاهي، به دلايل ذيل است:[22]
    الف. بهره‌مندي جهان اسلام از كانون‌هاي معتبر براي ايجاد قدرت؛
    ب. داشتن ايدئولوژي برون‌گرا كه قابليت طرح خود را در گسترة جهاني دارد و دست‌كم در قلمرو جهان اسلام از مقبوليت اجتماعي برخوردار است؛
    ج. سهم قابل توجهي كه در شبكة ارتباطات جهاني ـ به دليل توان توليد فكر و انديشه ـ دارا است؛
    د. امكان ارتقاي سازمان نظامي خود و تبديل آن به يك قدرت مؤثر در سطح منطقه‌اي؛
    ه‍. برخورداري از قلمرو جغرافيايي وسيع كه در بردارنده جمعيتي بالا است؛
    و. جغرافياي حساس و تأثيرگذاري در نظام جهاني.
    4. تأسيس «اتحادية كشورهاي اسلامي» هدفي بزرگ ارزيابي مي‌شود كه در جايگاه كارآمدترين بديل ساختاري براي نظم نوين جهاني در قرن حاضر مطرح است. از اين منظر، بازيگران ملي با تعريف خود در قالب «بلوك‌هاي قدرت منطقه‌اي» به ايفاي نقش پرداخته وتلاش مي‌كنند در ساختار نظام جهاني، جايگاه منطقه‌اي خود را ارتقا بخشند. به عبارت ديگر، جهان سياست آينده، جهان مناطق و نه قدرت‌هاي ملي و نه حتي قدرت‌هاي هژمونيك خواهد بود.
    نتيجه :

    وحدت و همگرايي کشورهاي اسلامي به لحاظ عملي با توجه به خلأهاي مفهومي و عملي موجود، مستلزم شکل‌گيري کار گروه‌ها و کانون‌هاي عمل و نظر در هر يک از حوزه‌هاي مورد توجه و حائز اهميت در همگرايي و وحدت کشورهاي اسلامي است. تدوين شرح وظايف هر کار گروه، به اجماع در زمينه‌هاي مفهومي منوط است. بر اين اساس، همگرايي کشورهاي اسلامي، يک ضرورت راهبردي براي کشورهاي اسلامي ارزيابي مي‌شود که در ارتباط وثيق با منابع و هويت آن‌ها است؛ به همين دليل، لازم است تأمل درباره نحوه عملياتي كردن مباني اين تأسيس نوين، در دستور کار همه انديشوران متعهد جهان اسلام قرار گيرد.
    پی نوشت ها :

    [15]. Zubair, hasan; The New World Order; Muslim Predicment; and the way out International; Islamic University of malaysia; 2004 Online at: http//mpra.ub.uni-muenchen.de/ 3009/MPRA paper No. 3009, posted 30; April 2007 / 07: 38 and look at Organisation of the Islamic Conference, OIC 10-year Action Plan; 2005..
    [16]. Islamic Development Bank; Key Socio-Economic Statistics on IDB Member Countries; Statistical Monograph No. 26; 2006..
    [17]. «چالش‌هاي فرهنگي ـ تبليغي و فرصت‌هاي پيش رو»، همايش بين المللي «جهان اسلام؛ چالش‌ها و فرصت‌ها»، تهران، وزارت امور خارجه؛ 1383، ص 281ـ 323.
    [18]. Lausnne Committee for World Evangelization; Underestanding Muslims "A New Vision, a New Heart, a Renewed Call"; Lausanne Occasional paper No. 49 2004 Forum for World Evangelization; Thailand, September 26 to October 5; 2004..
    [19]. Fulya Celik; Muslims at a Crossroads: alienation or integration; Sunshine Mosque Open Day Sunday 29 April; 2007..
    [20]. كامل، خيرخواه، «وحدت بر محور مكتب اسلام»؛ مجله مكتب اسلام، سال23؛ شماره 3، ص195.
    [21]. محمد حسين، مظفري، مقاله «مباني عيني همبستگي اسلامي»، هفتمين كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي؛ تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي؛ 1374..
    [22]. محمد رضا، مجيدي، مقاله «كاركرد‌گرايي و همگرايي جهان اسلام، استراتژي تقريب مذاهب اسلامي، تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلام؛ 1389، ص449.

    منبع:[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بازنگري دستگاه نظري آينده‌پژوهي در جهان بيني اسلامي
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 01-07-2011, 17:51
  2. ابن عربی، مولانا و اندیشه وحدت وجود
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 14-12-2010, 08:56
  3. انتظار يا زمينه سازى ؟
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2010, 21:48
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-11-2010, 01:54
  5. اسلام و اينترنت (رابطه مذهب اسلام و گسترش اينترنت)
    توسط mashti در انجمن معرفی وبلاگ ها و وب سایت های اسلامی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-09-2008, 19:38

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه