نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: انتقام مختار از سپاهيان يزيد

  1. #1
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض انتقام مختار از سپاهيان يزيد

    چگونه عمر سعد به دست مختار مجازات شد؟


    مختار ابوعمره را مامور جلب عمر سعد کرد، وی نیز فوراً اطاعت کرده و عمر سعد را برای مختار جلب کرد. عمر سعد قصد نبرد داشت که ابوعمره فرصت نداد و شمشیر خود را بر فرق عمر سعد شد و او را به درک واصل کرد.

    سعدبن ابى‏وقّاص از صحابه رسول خدا صلى‏الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ و سلم و از اصحاب شورا است و از بزرگان عصر خود محسوب مى‏شد. در این که نسب او چگونه بوده است، بین مورّخان اقوالى وجود دارد امّا آنچه در باره سعد گفتنى است، آن است که با رحلت رسول خدا صلى‏الله‏ علیه ‏و ‏آله ‏و سلم و امامت امیرمؤمنان على علیه‏السلام با اعتراف به حقّانیت و برترى آن حضرت از همراهى و یارى امام سرباز زد و از منافقان عصر خود گردید.

    روزى که معاویه طواف خود را پایان رسانید، سعد بن ابى‏وقّاص همراه او بود. وى با سرعت بسیار خود را به دارالندوه رساند و سعد را بر جایگاه خود نشاند و به توهین و لعن امیرمؤمنان على علیه‏السلام پرداخت.

    به هر روى، عمر فرزند چنین مرد منافقى است و ویژگى‏هاى روحى و روانى ناشایستى نسبت به خاندان رسول خدا صلى‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ‏و سلم از پدر به ارث برده بود؛ به گونه‏اى که جزء سرشت وى گردیده بود. روایت شده است که روزى على علیه‏السلام به هنگام ایراد خطبه، فرمود: «سلونى قبل ان تفقدونى»؛ بپرسید از من پیش از آن که مرا نیابید. سعد بن ابى‏وقّاص سؤال کرد: یا على! به من خبر ده که تعداد موهاى سر و ریش من چقدر است؟ امام پاسخ داد: سؤالى کردى که خلیل من رسول خدا خبر داده بود که تو از من مى‏پرسى و نیست در سر و ریش تو مویى مگر این که در ریشه آن، شیطان نشسته است و در خانه تو کسی است که فرزند من حسین را مى‏کشد!

    *

    به گزارش خبرآنلاین، در کتاب «نامه‌ها و ملاقات‌هاى امام حسین علیه السلام» نوشته على نظرى منفرد آمده است: «یـکى از ملاقات‌هاى سیدالشهدا علیه السلام در کربلا با عمر سعد است که بدون نتیجه، پایان پذیرفت ایـن جلسه به درخواست امام علیه السلام و با حضور حضرت ابوالفضل و حضرت على اکبر علیه السلام از یک طرف و از جانب دیگر عمر سعد همراه پسرش حفص و غلامش لاحق تشکیل شد و دیگران نیز بـیرون خیمه ایستادند اما این که در این جلسه چه گفته و چه شنیده شد، تاریخ مطالب زیادى نقل نکرده است. ابن کثیر این جلسه را چنین توصیف مى‌کند: «حـتـى ذهـب هـزیع من اللیل و لم یدر احد ما قالا؛ قسمتى از شب (ثلث یا ربع )گذشت و کسى ندانست که آن دو با هم چه گفتند. ولى آنچه در کتب آمده است این که حضرت به عمر سعد فرمود: از خدا بترس! تو که مى‌دانى من فرزند چه کسى هستم پس چرا مرا یارى نمى‌کنى؟»

    عمر سعد بهانه آورد که: مى‌ترسم خانه‌ام را ویران کنند. حضرت فرمود: من آن را از نو براى تو مى‌سازم. باز به بهانه دیگر متوسل گردید که: مى‌ترسم باغ و زراعتم را بگیرند. حضرت فرمود: من بهتر از آن را در حجاز به تو مى‌دهم. بـاز عـمر سعد به بهانه دیگرى متمسک شد که: مى‌ترسم زن و بچه‌ام را ابن زیاد در کوفه بکشد. ایـنـجـا بـود کـه حـضـرت فرمود: ویرانى خانه و مزرعه، موجب جواز قتل فرزند پـیـامبر صلی الله علیه و آله نمى‌شود، لذا او را نفرین کرد و فرمود: خداوند تو را در رختخوابت ذبح کند و در روز قیامت تو را مورد بخشش قرار ندهد و امیدوارم که از گندم عراق نخورى مگر مقدار کم.

    مختار در آن روزهایی که دست به انتقام خون شهدای کربلا زد، نسبت به عمر سعد بیش از همه حساس بود. از طرفی قبلاً به خاطر مصالحی امان نامه ای به عمر سعد داده بود و از طرف دیگر عمر سعد هم بهانه ای به دست مختار نمی داد تا در شورش علیه مختار شریک نباشد و لذا مجازات وی به تاخیر افتاد.

    هنگامی که عمر سعد متوجه شد که مختار در صدد دستگیری و مجازات اوست یک شب از کوفه پا به فرار گذاشت. مختار متوجه ماجرا شد لذا خوشحال شده و این حادثه را بهانه ای برای نقص پیمان بشمار آورد از این رو کسی را به دنبال فرزند عمر سعد یعنی حفص فرستاد. از وی پرسید پدرت کجاست؟ گفت: در منزل خود است. مختار ابوعمره را مامور جلب عمر سعد کرد، وی نیز فوراً اطاعت کرده و عمر سعد را برای مختار جلب کرد.

    عمر سعد قصد نبرد داشت که ابوعمره فرصت نداد و شمشیر خود را بر فرق عمر سعد شد و او را به درک واصل کرد و سر از بدنش جدا کرده و برای مختار آورد. مختار رو به حفص کرد و گفت آیا این سر را می شناسی؟ گفت: این سر پدرم است. سپس مختار دستور داد حفص را هم به پدرش ملحق کنند که سر وی را جدا کرده، کنار سر پدرش نهادند.

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض

    مختار چگونه از «ابن زیاد» انتقام گرفت؟


    عبیداللّه در زمان حادثه عاشورا والى کوفه بود که شهادت امام حسین علیه‏السلام و یاران او به دستور وى انجام گرفت. ابن زیاد را «ابن مرجانه» هم مى‏گویند؛ زیرا نام مادر او کنیزى زناکار و مجوسى به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا که اسراى اهل بیت علیهم‏السلام را در کوفه وارد دارالاماره کردند، حضرت زینب علیهاسلام خطاب به ابن زیاد، او را «ابن مرجانه» خواند که این، اشاره به نسب ناپاک او بود و رسواگر حاکم مغرور کوفه...

    عبیداللّه، فرزند زیاد بن ابیه است؛ «زیاد» کسى بود که به خاطر ارتباط فراوان مردان با مادرش، کسى نتوانست نسب او را مشخص کند و نام پدر وى را ذکر کند. از این رو، او را زیاد پسر پدرش (زیاد بن ابیه) مى‏نامیدند. معاویه مى‏کوشید این حلقه مفقوده را مشخص کند و زیاد را از این ننگ دور سازد. بدین خاطر، او را زیاد بن ابى‏سفیان خطاب کرد. اما اقبال و استقبال از سوى عموم آشنایان با تاریخ خانوادگى زیاد، صورت نگرفت و باز هم او را زیاد بن ابیه مى‏نامیدند.

    عبیداللّه از سرداران مشهور اموى بود که در سال 54 هجرى از طرف معاویه به حکومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا عزل و به حکمرانى بصره منصوب شد. پس از مرگ معاویه و روى کار آمدن یزید و با حرکت مسلم بن عقیل به سمت کوفه، با حفظ سمت، والى کوفه نیز شد و اوضاع را تحت کنترل در آورد و مسلم بن عقیل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سید الشهدا علیه‏السلام و یاران او و اسارت اهل بیت علیهم‏السلام را به عمر بن سعد ـ که فرمانده سپاه کوفه در کربلا بود ـ داد.

    ابن زیاد پس از مرگ یزید ادعاى خلافت کرد و اهل بصره و کوفه را به بیعت فراخواند ولى کوفیان دعوتگران او را از شهر بیرون کردند، وى سپس از بیم انتقام فرارى شد و مدتى ‏به شام رفت. همزمان با نهضت توابین، ماموریت ‏سرکوب توابین را یافت. در سال 65 هجرى با لشکرى به جنگ سلیمان بن صرد رفت و در عین الورده با او درگیر شد.

    چون مختار از سرکوبى مخالفان در کوفه فراغت یافت ابراهیم بن اشتر را 8 روز از ذیحجّه سال 66 مانده از کوفه به جنگ عبیدالله به زیاد فرستاد اقل لشکرى که نوشته اند 9 هزار نفر همراه ابراهیم نمود و ابن زیاد با لشکر شام به نقل ابن جوزى با سى هزار نفر و به نقل ابن نما هشتاد هزار نفر به جنگ ابراهیم آمدند... جنگ شروع شد ابراهیم گفت به سواد اعظم (قلب سیاه شام که ابن زیاد در آن بود) حمله برید همگى حمله بردند تا اصحاب ابن زیاد پا به فرار نهادند ابراهیم که زیاد را نمى شناخت حمله کرده و شمشیرى زد و او را دو نیمه نمود که پاهایش به طرف مشرق و سر و دست به طرف مغرب افتاد یاران ابن زیاد هر چه بود فرار نمودند.

    چون جنگ خاتمه یافت ابراهیم گفت من در کنار نهر خازر مردى را کشتم که زیر یک پرچم بود او را تحقیق کنید که کیست بعد از جستجو دیدند ابن زیاد لعین است که با ضربت ابراهیم دو نیم شده و سرش را بریدند و جسدش را سوزاندند یا بدار زدند... آن ملعون 39 سال داشت.

    به گزارش خبرآنلاین، در کتاب «منتخب التواریخ» صفحه 372 و اعیان الشیعه نوشته سید محسن امین جلد چهارم آمده است: «این جنگ در روز عاشورا سال 67 هجرى اتفاق افتاد که پس از جنگ صفین اهل شام در هیچ جنگى این قدر کشته نداده بودند. بعد از شمارش هفتاد هزار نفر، سر ابن زیاد را به پیش مختار آوردند و مختار نیز به محمد بن حنفیّه فرستاد... محمد به سجده افتاد و مختار را دعا کرد و او هم پیش امام سجاد فرستاد که امام غذا میل مى فرمود سجده شکر بجا آورد و حمد کرد که خداوند انتقام مرا از دشمنم گرفت، حضرت فرمود... مرا نزد عبیدالله بردند که غذا مى خورد و سر مطهر پدرم را پیش روى خود نهاده بود آن موقع گفتم خدایا مرا از دنیا مبر تا سر ابن زیاد را ببینم».

    از امام صادق علیه السّلام منقول است که پس از حادثه عاشورا هیچ بانوئى از بانوان بنى هاشم سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچیک دودى که چنانچه پختن غذا باشد بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید...

  4. #3
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض

    مختار با شمر ابن ذی‌الجوشن چه کرد؟



    براى شمربن ذى الجوشن اسم‏هاى دیگرى چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. او را ذى الجوشن، صاحب زره و جوشن مى‏گفتند زیرا سینه او برآمده بود و همانند سپرى بسته شده نشان مى‏داد. او نخست از یاران على علیه‏السلام در جنگ صفین و از فرماندهان شجاع و نامدار کوفه بود که در کنار حسن (ع) و حسین (ع) در رکاب امام علیهم‏السلام حاضر بوده است اما سرشت ناپاک او به خاطر عمل زشت مادرش بر محیط و آداب الهى و اجتماعى چیره شد و سرانجام در لشکر عبیداللّه بن زیاد قرار گرفت.

    روزى مادر شمر که زن بزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانى که از کنار او مى‏گذشت، تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرار داد و او نیز پذیرفت و از این طریق، نطفه شمر منعقد شد از این رو امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا خطاب به او فرمود: «یابن راعیة المِعْزى»؛ اى پسر زن بزچران!

    این فرد جنایتکار شماره یک کربلا، توانست از چنگ مختار بگریزد اما مختار دسـتـور داد کـه او را هـر کجا رفته اسـت، پـیـدا کـنـنـد و بـه سـزاى اعمال ننگینش برسانند. شمر در ماجراى شورش کوفه بر ضدّ مختار از عاملان اصلى بود.

    به گزارش خبرآنلاین، در کتاب تاریخ طبری جلد ششم صفحه 53 آمده است: «مـسـلم ضـبـائى که هم قبیله شمر بود، مى‌گوید: «ما فرار کردیم و خود را به محلى در مسیر کـوفـه و بصره به نام ساتیدما رساندیم و در نزدیکى آن محل، دهکده کوچکى به نام کلتانیّه در حوالى سواحل فرات قرار داشت. ما در کنار تپّه‌اى مخفى شدیم که توسط یک روستایی جای ما لو رفت. شب هنگام بود که ماموران مختار ما را محاصره کردند. شمر را دیدم که جامه‌اى خوش‌بافت به تن داشت و بدنش پیس (بیماری برص) بود. ما حتى فرصت سوارشدن بر اسب را نیافتیم. درگیرى شدیدى رخ داد. ساعتى بعد صداى الله اکبر شنیدم و کسى فریاد زد خداوند، خبیثى را کشت».

    در جلد ششم تاریخ طبری صفحه 338 نیز به نقل از شیـخ طوسى(ره) آمده است: «شمر را دستگیر کردند و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد گـردن او را زدند و جسدش را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکى از یاران مختار با پاى خود سر شمر را لگد مى‌کرد.»

    همچنین در همین کتاب و در همان جلد در صفحه 374 امده است: «عبدالرحمن بن عبد مى‌گوید: من شمر را به هلاکت رساندم. مختار تا نگاهش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جاى آورد و دستـور داد آن سـر را بـالاى نـیـزه کـنـنـد و مقابل مسجد جامع شهر در معرض دید مردم قرار دهند تا موجب عبرت همگان باشد».

  5. #4
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض

    مختار با خولی چه کرد؟



    خولی از دژخیمان شهر کوفه بود که سر حضرت حسین بن علی علیه السلام را از کربلا به کوفه برد و در خانه اش پنهان کرد. همچنین از قاتلان عثمان بن علی فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام نیز بود. پدرش یزید اصبحی نام داشت. سال 60 هـجری قمری زمانی که عبیدالله بن زیاد، برای جنگ با حسین بن علی علیه السلام، سپاهی از کوفه به کربلا فرستاد، خولی با این سپاه همراه شد و در کربلا در روز دهم محرم (عاشورا) در سال 61 هجری قمری در جنگ با سپاه حسینی، شقاوتهایی از خود نشان داد.

    حساس ترین زمان شقاوت او، آنگاه که امام علیه السلام از اسب به زمین افتاد و به شهادت رسید و دشمنانش، سر مطهر او را از بدنش جدا کردند. خولی از طرف «عمربن سعد» مأمورین یافت تا آن سر را به همراهی حمیدبن مسلم ازدی، برای ابن زیاد، والی کوفه به آنجا ببرد.

    اگرچه نقل دیگری است که او خود، سر آن حضرت را از بدنش جدا نمود به اینصورت که در آخرین لحظات حیات حسین بن علی علیه السلام که دشمنانش او را تیرباران می کردند، «سنان بن انس نخعی» بر او حمله کرد و نیزه ای برآورد که خولی با عجله آمد و از اسبش پیاده شد تا سر آن حضرت را جدا کند، اما بر خود لرزید که «شمربن ذی الجوشن» به او نهیب زد و گفت: خداوند بازویت را سست کند! چرا اینگونه می لرزی؟ و این مرد خبیث سر آن امام عزیز را از تن جدا نمود و نتیجه اینکه سر منور حسین بن علی علیه السلام را، خولی به کوفه برد. اما شب شد و دیر به (دارالاماره) قصر عبیدالله بن زیاد، رسید و در بسته بود. لذا به خانه اش رفت و سر را در زیر طشتی، و به نقلی در «تنور» پنهان کرد.

    خولی دو زن داشت، یکی از قبیله حضرمیان، و یکی از قبیله بنی اسد. نام آنها، نوار و عیوف در تاریخ آمده و پدر یکی از آنها، مالک بن عقرب است. وقتی خولی نزد همسرش به اتاق رفت، همسرش پرسید، با خود چه آورده ای؟ خولی گفت: چیزی آورده ام که برای همیشه ثروتمند و بی نیاز خواهیم بود.

    سر حسین بن علی علیه السلام را به خانه آورده ام! همسر او گفت: وای بر تو! مردم سیم و زر به خانه می برند و تو، سر فرزند رسول خدا آورده ای! به خدا سوگند که هرگز در کنار تو نخواهم ماند. این را گفت و بلند شد و بیرون آمد و ناگهان نظرش بر نوری عظیم افتاد و دید که: نوری به آسمان می رود و این نور از آن سر منور ساطع است و ملائکه به صورت مرغان سپید، در اطراف آن هستند. در بعضی اقوال تاریخی است که او شبانه، همسرش را ترک کرد و از آن خانه بیرون رفت. خولی سر را برای ابن زیاد برد تا جایزه بگیرد.

    او بعد از واقعه عاشورا همچنان زنده بود تا سال 65 هجری قمری زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی حضرت حسین علیه السلام، قیام کرد و دنبال قاتلان آن حضرت بود، «معاذبن هانی» و «اباعمره کیسان» امیر پاسبانان خاص خودش را به دنبال خولی فرستاد. خولی در خانه اش، در بیت الخلاء (مستراح) پنهان شده بود. یکی از همسرانش که کینه او را از آن زمان که سر بریده حسین علیه السلام را آورده بود به دل داشت و دشمنش شده بود، محل اختفای شوهرش را به مأموران مختار با اشاره دستش، به آنها نشان داد که خولی در کجاست! مأموران او را دستگیر کرده و خبرش را به مختار دادند.

    در کتاب لهوف نوشته سید ابن طاووس آمده است: «مختار به خولی گفت در کربلا چه کردی؟ گفت: نزد علی بن حسین (ع) آمده پوستین زیر او را برداشتم و مقنعه و گوشواره زینب (ع) را هم برداشتم. مختار گریه کرد و گفت او به تو چه گفت؟ گفت: او به من گفت: خداوند دست ها و پاهای تو را قطع خواهد کرد و خداوند تو را قبل از آتش آخرت به آتش دنیا بسوزاند....مختار گفت: به خدا قسم دعای آن طاهره مظلومه (ع) را مستجاب خواهم کرد». به دستور مختار، او را کشتند و جسدش را سوزانده و خاکسترش را بر باد دادند.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مختار ثقفی كيست؟
    توسط mahdishata در انجمن حکایات و داستانهای اولیاء و بزرگان
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 19-12-2010, 14:41
  2. بيان شهادت حر بن يزيد رياحى با برادر و پسر و غلامش
    توسط محبّ الزهراء در انجمن عاشورا خون خدا جاری در رگهای تنزیل[ویژه نامه محرم]
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 10-12-2010, 23:04
  3. مختار ثقفی روز عاشورا کجا بود؟
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث ديگر بخش اسلامی
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 11-11-2010, 09:17
  4. منتقم خون امام حسين عليه السّلام
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-11-2010, 20:25
  5. راهنمای تماشای مختارنامه
    توسط محبّ الزهراء در انجمن اخبار مرتبط با فیلم ، صوت و محتوای صدا سیما
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-10-2010, 12:17

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه