فكر كنم كار قشنگي بشه
اين كه مفاهيم بلند قرآني رو به وسيله ضميمه كردن شعر و حكايت بهتر و ملموس تر درك كنيم
فكر كنم كار قشنگي بشه
اين كه مفاهيم بلند قرآني رو به وسيله ضميمه كردن شعر و حكايت بهتر و ملموس تر درك كنيم
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقين
1- فهم سخن چون نكند مستمع * قوت طبع از متكلم مجوي
2-باران كه در طراوت طبعش خلاف نيست*در باغ لاله رويد در شوره زار خس
ویرایش توسط mostafa194 : 28-12-2010 در ساعت 16:11
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
وَ الْعَصْرِ (1)
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ (2)
إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (3)
-------------
أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدين
-------------
زاغكي غالب پنيري ديد
به دهن برگرفت و زود پريد
بردرختي نشست در راهي
كه از آن مي گذشت روباهي
روبه پر فريب و حيلت ساز
رفت پاي درخت و كرد آواز
گفت به به چقدر زيبايي
چه سري چه دمي عجب پايي
گر خوش آواز بودي خوش خوان
نبودي بهتر از تو در مرغان
زاغ مي خواست قارقار كند
تا كه آوازش آشكار كند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهك جست و طعمه را بربود
------------------------
مواظب سرمايه ي عمرمون باشيم
وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30)
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (31)
قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ (32)
قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ (33)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ (34)
کيست اين پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همی گويد سخن؟
اين که گويد از لب من راز کيست
بنگريد اين صاحب آواز کيست
در من اينسان خودنمايی می کند
ادعای آشنايی می کند
کيست اين گويا و شنوا در تنم؟
باورم يا رب نيايد کين منم
متصلتر با همه دوری به من
از نگه با چشم از لب با سخن
خوش پريشان با منش گفتار هاست
در پريشان گوييش اسرار هاست
گويد او چون شاهدی صاحب جمال
حسن خود بيند به سر حد کمال
از برای خودنمايی صبح و شام
سر بر آرد گه ز روزن گه زبام
با خدنگ غمزه صيد دل کند
ديد هر جا طايری بسمل کند
گردنی هر جا در آرند در کمند
تا نگويد کس اسيرانش کمند
لاجرم آن شاهد بالا و پست
با کمال دلربايی در الست
جلوه اش گرمی بازاری نداشت
يوسف حسنش خريداری نداشت
غمزه اش را قابل تيری نبود
لايق پيکانش نخجيری نبود
عشوه اش هر جا کمند انداز گشت
گردنی لايق نيامد بازگشت
ما سوا آيينهء آن رو شدند
مظهر آن طلعت دلجو شدند
پس جمال خويش در آيينه ديد
روی زيبا ديد و عشق آمد پديد
مدتی آن عشق بی نام ونشان
بد معلق در فضای بيکران
دلنشين خويش ماوايی نداشت
تا در او منزل کند جايی نداشت
بهر منزل بيقراری ساز کرد
طالبان خويش را آواز کرد
چونکه يکسر طالبان را جمع ساخت
جمله را پروانه خود را شمع ساخت
جلوه ای کرد از يمين از يسار
دوزخی و جنتی کرد آشکار
جنتی خاطر نواز و دل فروز
دوزخی دشمن گداز و غير سوز
شيخ اجل در ديباچه گلستان مي گويد:
«منت خداي را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت»
اين كلام اشاره به اين ايه دارد:
لئن شكرتم لازيدنكم ولئن كفرتم ان عذابي لشديد؛
اگر شكرگذار نعمتهاي من باشيد،بر عطاهايم مي افزايم و اگر ناسپاس باشيد، عذاب من سخت خواهد بود.(سوره ابراهيم،ايه 7)
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .
حافظ ميگويد:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قـرعـه كار به نـام مـن ديوانه زدند
اين بيت ترجمه اي است از :
ايهانا عرضنا الامانة علي السماوات و الارض والجبال فأبين أن يحملنها و اشفَقنَ منها و حملها الانسان انه كان ظلوما جهولا؛
ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه نموديم.پس آنها از پذيرفتن اين بار خودداري نمودند و بيمناك شدند و انسان آن را برداشت،با اين حال،او ستمگري نادان است.(سوره احزاب،ايه 72)
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .
آنكه اندر كارگاه «كن فكـان» ابداع او
بی اساس مایهای از مایههای عنصری
ترجمه تحت اللفظی «كن فكان»، «باش و شد» است كه خدای، هر چیز را كه گوید:«باش»، آن چیز به وجود میآید و «شد» تحقق میگیرد. شبیه «كن فیكون» «باش و باشد». این تعبیر قرآنی در این آیه آمدهاست : إنّما أمْرهَُ إذا أرادَ شَیْئاً أنْ یَقولَ لَه كنْ فَیكونَ؛« فرمان نافذ خدا (در عالم) چون ارادهٔ خلقتِ چیزی كند، به محض اینكه گوید موجود باش، بلافاصله موجود خواهد شد.»
(یس، آیهٔ 82)
در تفسیر این آیهٔ مباركه، حضرت امیر«ع» فرموده: امر خدای متعال فعل و ایجاد اوست و الا از خدا امری كه صدا و ندایی بگوش رسد، نبوده و ممكنات در حال عدم و نیستی،گوشی كه ندای خدا را بشنوند، ندارند.
اللهم عجل لولیک الفرج
أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ (16)
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ في ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (17)
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ (18)
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحيطٌ بِالْكافِرينَ (19)
سوره مباركه بقره
نكند سرمايه عمرمان را هيزم دنيا كنيم تا از آتشي نوري و گرمايي اندك در دنيا بهره ببريم بعدا همه چيزمون از دست بره....
چه دهي دل به سرائي كه دل از وي بكني
يا نهي رخت بدان خانه كه آسايش نيست
هر كه او عاقبت انديش بود دل ننهد
در مقامي كه بقا را ره گنجايش نيست
نعمت دنيي دون هيچ نگيرد دستت
بعبث دست ميالا كه جز آلايش نيست
مال و جاهي كه بر آن روز بروز افزائي
كاهش جان بود آن مايه ي افزايش نيست
خوشتن را بفسون وحيل آراسته است
نخري عشوه دنيا كه جز آرايش نيست
گر نبودی اختیار این شرم چیست؟ /وین دریغ و خجلت و آزرم چیست؟ (مثنوی )
"انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا"
هما ما او را به راه راست هدایت می کنیم،می خواهد شکرگذار باشد یا کافر
"فمن شاه فلیومن و من شاء فلیکفر"
اگر کسی بخواهد پس ایمان می آورد و اگر بخواهد کفر می ورزد.
مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (261)سوره مباركه بقره
مَثَل (صدقات) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند همانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشهاى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مىكند، و خداوند گشايشگر داناست.
فداى دوست نكرديم جان و دل صد حيف
ز اختيار نرستيم ز آب و گل صد حيف
زعشق حق نزديم آتشي به جان نفسى
هميشه ز آتش ديويم مشتعل صد حيف
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (254)سوره مباركه بقره
اى كسانى كه ايمان آوردهايد از آنچه به شما روزى دادهايم انفاق كنيد پيش از آنكه روزى فرا رسد كه در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى و كافران خود ستمكارانند
به كام دوست نبوديم يك نفس صدآه
رسيد دشمن آخر به كام دل صد حيف
وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (32) سوره مباركه الانعام
و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و قطعا سراى بازپسين براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند بهتر است آيا نمىانديشيد
جهاز عقبى باقى نمى كنيم دمى
به كار دنيى فانيم مشتغل صد حيف
ویرایش توسط mostafa194 : 12-01-2011 در ساعت 19:18
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)