نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: حجت بن الحسن العسگری

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض حجت بن الحسن العسگری

    پيشگفتار

    از وراي قرون, چون كوهي استوار از صبر, بر اسبي راهوار از عزم مي‌آيد... در دستان آسمانيش براي سركوبي نامردان شمشير مي‌خروشد, و براي هدايت مردمان قرآن مي‌درخشد؛ مي‌آيد چون شهابي درخشان در تيره‌ترين شب بشريت, مي‌آيد چون قامت بلند راستي در جنگل هراس انگيز ناراستيها... عمامه‌ي محمد (صلي الله عليه و آله) بر سر, پيراهن محمد (صلي الله عليه و آله) در بر, پاي افزار محمد(صلي الله عليه و آله) بر پا, قرآن محمد (صلي الله عليه و آله) در سينه, و شمشير علي در دست؛ با مهر زهرا, و صبر حسن, و شجاعت حسين,‌و عبادت سجاد, و علم باقر, و صدق صادق, وبردباري كاظم, و رضاي رضا و جود جواد, و هدايت هادي, و هيبت عسكري (عليهم‌السلام) مي‌آيد... .
    سراپا نماد نبوت و ولايت است, تمام پيامبران را در خويش دارد؛ چون آدم آدميتي نو را بنياد مي‌نهد,‌چون نوح با كوله بار صدها سال درد و ستمكشي بر پشت, خدا را بر كافران مي‌خواند, چون ابراهيم نداي توحيد در مي‌دهد و بتها را سرنگون مي‌كند, چون موسي بر فرعونيان ستمگر مي‌شورد, چون عيسي انسانيت مرده را زنده مي‌سازد, و چونان محمد (صلي الله عليه و آله) صلاي فلاح عالميان برمي‌دارد... .
    آيينه‌ي پرستش حق ازلي است آنگاه كه به نماز مي‌ايستد, طنين وحي پيامبران در گفتار او چون به موعظه مي‌نشيند؛ فريادش قرون را در مي‌نوردد و شمشير خشمش فرعونيان را براي ابد در هرم نابودي دفن مي‌كند.
    قيامش كه همسنگ قيامت است قيامت دنيا را برمي‌انگيزد, و ظهورش كه مظهر ديانت است دين را بر جهان حكمفرما مي‌سازد؛ دستانش كه شاخه‌هاي پر بار درخت امامت است زمين را به آسمان پيوند مي‌زند, و گفتارش كه قرين وحي خداست فرشتگان را به همسايگي انسان مي‌خواند... .
    چون بر‌مي‌خيزد ضلالت به خاك مي‌افتد, و چون سر برمي‌دارد هدايت قيام مي‌كند؛ قيامش مسلخ تباهيهاست, و نامش مرگ نامرديها؛ آغازش پايان جباران است, و دوامش استمرار صلاح درستكاران, غيبتش شب يلداي مشتاقان ستمديده‌ي اوست, و ظهورش صبح راستين محبان به جان رسيده‌ي او ...
    خلاصه‌ي زندگي

    نامش: پيشوايان معصوم عليهم‌السلام, پيروان خويش را از ذكر نام امام قائم (عليه‌السلام) نهي كرده و همين قدر فرموده‌اند كه او همنام پيامبر (صلي الله عليه و آله) و كنيه‌ي او نيز كنيه‌ي پيامبر (صلي الله عليه و آله) است, و جايز و روا نيست نام اصلي او را آشكارا بر زبان آورند تا هنگامي كه ظهور فرمايد.
    لقبش: مشهورترين القاب آن گرامي «مهدي», «قائم», «حجت» و «بقية‌الله» است.
    پدرش: پيشواي يازدهم حضرت امام حسن عسكري (عليه‌السلام).
    مادرش: بانوي گرامي «نرجس» نواده‌ي قيصر روم.
    تاريخ تولد: جمعه نيمه‌ي شعبان سال 255 هجري قمري.
    محل تولد: شهر سامرا از شهرهاي عراق.
    اعتقاد به حضرت مهدي موعود در ساير اديان اعتقاد به امام مهدي موعود (عليه‌السلام) كه مصلحي الهي و جهاني است در بسياري از مذاهب و اديان وجود دارد, و نه تنها شيعه كه اهل تسنن و حتي پيروان اديان ديگر مانند يهود و نصاري و زردشتيان و هندويان به ظهور يك مصلح بزرگ الهي اذعان و اعتراف دارند و آنرا ا نتظار مي‌برند.
    در كتاب «ديد» كه نزد هندويان از كتب آسماني است آمده: پس از خرابي دنيا پادشاهي در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواي خلايق باشد و نام او منصور باشد, و تمام عالم را بگيرد و بدين خود درآورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد برآيد.
    و در كتاب «جاماسب» شاگرد زردشت ذكر شده: مردي بيرون آيد از زمين تازيان از فرزندان هاشم, مردي بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دين جد خويش بود با سپه بسيار و روي به ايران نهد و آبادان كند و زمين پر داد كند و از داد وي باشد گرگ با ميش آب خورد.
    در كتاب «زند» كه از كتابهاي مذهبي زردشتيان است آمده: آنگاه فيرزوي بزرگ از طرف ايزدان مي‌شود, و اهريمنان را منقرض مي‌سازند و تمام اقتدار اهريمنان در زمين است و در آسمان راه ندارند, و بعد از پيروزي ايزدان و برانداختن تبار اهريمنان, عالم كيهان به سعادت اصلي خود رسيده بني آدم بر تخت نيكبختي خواهند نشست.
    و در تورات,‌در سفر تكوين از دوازده امام كه از نسل اسماعيل پيامبر بوجود مي‌آيند سخن گفته شده است:« و در حق اسماعيل ترا شنيدم اينك او را بركت داده‌ام و او را بارور گردانيده به غايت زياد خواهم نمود و دوازده سرور توليد خواهد نمود و او را امت عظيمي خواهم نمود.»
    و در مزامير حضرت داود (عليه‌السلام) نوشته است: «... و اما صالحان را خداوند تأييد مي‌كند... صالحان وارث زمين خواهند بود و در آن تا هميشه ساكن خواهند بود.»
    و در قرآن كريم نيز ذكر شده است: « ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون»
    ما در زبور(داود) بدنبال ذكر (يعني تورات) نوشتيم كه بندگان شايسته‌ي ما وارث زمين خواهند شد.
    و باز قرآن مي‌فرمايد: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا»
    خداوند به كساني از شمايان كه ايمان آورده‌اند و كارهاي شايسته كرده‌اند وعده داده است كه آنان را در زمين خليفه و جانشين سازد چنانكه گذشتگان راخلافت و جانشيني بخشيد و ديني را كه خدا بر ايشان پسنديده است برقرار نمايد و ترس آنان را به ايمني تبديل كند كه مرا عبادت مي‌كنند و چيزي را شريك من قرار نمي‌دهند.
    اين گونه آيات نمونه‌اي از آن ذكر شد گواه آن است كه سرانجام, جهان در دست بندگان شايسته‌ي الهي قرار خواهد گرفت و اين ميراث به آنان خواهد رسيد و به مقام رهبري و پيشوايي جهانيان نائل خواهند آمد. اگر بشر از مسير صحيح و راه خدا منحرف مانده و تا عمق پرتگاههاي انحراف و پستي سقوط و نزول كرده است, در واقع به حد نهايي اين قوس نزولي چيزي نمانده است و به زودي وجدان بشريت بيدار مي‌شود و در‌مي‌يابد كه با تكيه بر زور و توانايي خرد و انديشه‌ي خود و تكنيك و علوم مادي نمي‌تواند نظم و عدالت و سعادت فراگير را در جهان مستقر سازد, و راهي جز اين ندارد كه مناسبات خود را بر اساس ايمان و وحي و پذيرش ولايت الهي استوار سازد و با رهبري مصلحي الهي و جهاني خود را از گرداب خطرها نجات بخشد و راه كمال را بپيمايد تا حكومتي جهاني براساس عدالت همراه با امنيت, صفا و صميميت برقرار گردد.
    ميلاد امام

    دوازدهمين پيشواي آسماني اسلام حضرت حجة بن الحسن المهدي (صلوات الله عليه و علي ابائه) در اوان سپيده دم جمعه نيمه‌ي شعبان سال 255 هجري قمري, مطابق 868 ميلادي در شهر «سامرا» درخانه امام يازدهم (عليه‌السلام) چشم به جهان گشود.
    پدر گرامي او پيشواي يازدهم حضرت امام حسن عسكري (عليه‌السلام), و مادرش بانوي بزرگوار «نرجس» كه «سوسن» و «صيقل» نيز ناميده شده و دختر «يوشعا» پسر قيصر روم,‌و از نسل «شمعون» يكي از حواريون مسيح (عليه‌السلام) است. نرجس چنان بافضيلت بود كه ‍«حكيمه» خواهر امام هادي (عليه‌السلام) كه خود از بزرگان بانوان خاندان امامت است او را سيده‌ي خود و سيده‌ خانواده‌ي خود , و خود را خدمتگزار او خطاب كرد.
    «حكيمه» هرگاه خدمت امام عسكري (عليه‌السلام) مي‌رسيد دعا مي‌كرد خداوند به او فرزندي عطا فرمايد؛ مي‌گويد: يكروز كه مطابق عادت به ديدار امام عسكري (عليه‌السلام) رفته بودم همان دعا را تكرار كردم, آن گرامي فرمود: فرزندي كه دعا مي‌كني خدا به من عطا فرمايد امشب به دنيا مي‌آيد.
    «نرجس» پيش آمد تا كفش مرا درآورد, و گفت: بانوي من كفشت را به من بده.
    گفتم: تو سرور و بانوي مني, به خدا سوگند نمي‌گذارم كفش مرا درآوري, و نمي‌گذارم به من خدمت كني, من بر روي چشم خويش ترا خدمت مي‌كنم.
    امام عسكري (عليه‌السلام) سخن مرا شنيد و فرمود: عمه خدا به تو پاداش نيكو دهد.
    تا غروب نزد او بودم, و كنيز را صدا زدم و گفتم. لباس مرا بياور تا بروم, امام فرمود: عمه, امشب نزد ما بمان زيرا امشب مولودي كه نزد خداي متعال گرامي است به دنيا مي‌آيد كه خدا بوسيله‌ي او زمين را پس از مردن زنده مي‌گرداند.
    عرض كردم: سرور من از چه كسي متولد مي‌شود؟ من در نرجس اثري از حمل نمي‌بينم!
    فرمود: از نرجس نه غير او.
    من برخاستم و نرجس را دقيقاً جستجو كردم,‌هيچ اثري از حاملگي در او نبود, به سوي امام بازگشتم و او را از كار خود آگاه ساختم, امام تبسم كرد و فرمود: سپيده دم بر تو آشكار مي‌شود كه او فرزندي دارد, زيرا او نيز همچون مادر موسي كليم‌الله است كه حمل او آشكار نبود, و كسي تا هنگام ولادت نمي‌دانست, زيرا فرعون در جستجوي موسي(براي آنكه چنان طفلي بوجود نيايد) شكم زنان حامله را مي‌دريد, و اين (طفل كه امشب متولد مي‌شود) مانند موسي (عليه‌السلام) است (طومار حكومت فرعونان را درهم خواهد پيچيد) و در جستجوي اويند.
    «حيكمه» مي‌گويد: من تا سپيده دم مراقب نرجس بودم, و او با آرامش نزد من خوابيده بود, و هيچ حركتي هم نمي‌كرد, تا در شب و به هنگام طلوع فجر هراسان از جاي جست, من او را در آغوش گرفتم ونام خدا را بر او خواندم.
    امام (عليه‌السلام) ـ از اطاق ديگر ـ صدا زد: «انا انزلنا» را بر او بخوان! و من خواندم و از نرجس حالش را جويا شدم, گفت: آنچه مولاي من به تو خبر داد آشكار شده است.
    من همچنانكه امام فرمان داده بود به خواندن «انا انزلنا» ادامه دادم, در اين هنگام جنين از درون شكم با من همصدا شد و همچنانكه من انا انزلنا مي‌خواندم او نيز مي‌خواند, و بر من سلام كرد. سخت هراسان شدم, امام (عليه‌السلام) صدازد: از امر خداي متعال تعجب مكن‌, خداي متعال ما ـ ائمه ـ را در كوچكي به حكمت گويا مي‌سازد و در بزرگي حجت در زمين قرار مي‌دهد.
    هنوز سخن امام به پايان نرسيده بود كه نرجس از نزد من ناپديد شد چنانكه گويي پرده‌يي ميان من و او آويخته‌اند كه او را نمي‌ديدم؛ فرياد كشيدم و به سوي امام دويدم, امام فرمود: عمه بازگرد, او را درجاي خويش خواهي يافت.
    بازگشتم, و طولي نكشيد كه حجاب ميان من و او برطرف شد و نرجس را ديدم كه چنان در نور غرق است كه چشمم را از ديدنش مي‌پوشاند, و پسري را كه متولد شده بود ديدم كه در سجده است و به زانو افتاده و انگشتان سبابه بلند كرده و مي‌گويد:« اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و ان جدي محمداً رسول الله صلي الله عليه و آله و ان ابي اميرالمؤمنين» و آنگاه بر امامت يكايك تا خودش گواهي داد, و گفت: بارخدايا! ميعاد مرا عملي ساز, و كارم را به سرانجام برسان, و گامم را استوار بدار, و زمين را بوسيله‌ي من از عدل و داد پر كن...»
    نام، كنيه و القاب

    نام و كنيه امام عصر(علیه السّلام) همان نام و كنيه پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. در برخي روايات آمده است:
    تا زماني كه خداوند، زمين را به ظهور او و استقرار دولتش زينت نبخشيده است، بر كسي روا نيست كه نام و كنيه آن حضرت را بر زبان جاري سازد.[1]
    بر همين اساس، عده‏اي از فقيهان، قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعي‏اش شده و عده‏اي ديگر نيز اين امر را مكروه دانسته‏اند. بيشتر فقيهان، نهي از نام بردن حضرت را خاص زمان غيبت صغرا و شرايطي شمرده‏اند كه بيم خطر جاني براي آن حضرت وجود داشت.[2]
    به دليل وجود روايات يادشده، شيعيان، آن حضرت را با القاب مختلفي چون: حجّت، قائم، مهدي، خلف صالح، صاحب، صاحب الزّمان، صاحب‏الدار مي‏ناميدند و در دوران غيبت كوتاه آن امام، ارادتمندان و دوستداران حضرتش با تعبيرهايي چون «ناحيه مقدسه» از ايشان ياد مي‏كردند.[3]
    پنهان بودن ميلاد امام

    تاريخ دوران بني اميه و بني عباس, به ويژه از زمان امام ششم حضرت صادق (عليه ‌السلام)به بعد، گواه آنست كه خلفاء نسبت به امامان معصوم بسيار حساس شده بودند,و اين بدان جهت بود كه آن گراميان بسيار مورد توجه جامعه بودند, و هر چه زمان پيش مي‌رفت نفوذ آنان بيشتر و علاقه‌ي مردم به آن بزرگواران افزونتر مي‌شد, تا آنجا كه خلفاء عباسي حكومت را در معرض خطر مي‌ديدند, به ويژه شهرت داشت مهدي موعود (عليه‌السلام) از نسل پيامبر و از دودمان امامان معصوم و حضرت عسكري بوجود خواهد آمد و دنيا را از عدل و داد پر مي‌سازد؛ از اين رو امام عسكري (عليه‌السلام) سخت مورد مراقبت بود و همانند پدر و جد و جد اعلاي خويش در مركز حكومت عباسي «سامرا» زير نظر قرار داشت, و از سوي عباسيان كوشش مي‌شد تا از به وجود آمدن و پرورش كودك موعود جلوگيري شود, ولي مشيت الهي بر حتميت اين تولد قرار گرفته بود و تلاش آن بي‌ثمر ماند, و خداي متعال ولادت او را همانند موسي مخفي قرار داد؛ در عين حال اصحاب خاص امام عسكري (عليه‌السلام) بارها امام موعود را در زمان حيات پدرش ديدند, و به هنگام درگذشت حضرت عسكري (عليه‌السلام) نيز امام عصر (عج) ظاهر شد و بر جنازه‌ي پدر نماز گزارد و مردم او را مشاهده كردند و پس از آن غايب گرديد.
    از هنگام تولد امام قائم (عليه‌السلام) تا شهادت پدرش حضرت عسكري (عليه‌السلام) بسياري از بستگان و ياران ويژه‌ي امام يازدهم موفق به ديدار او شدند يا از وجود او در خانه‌ي امام آگاه گشتند؛ اصولاً روش امام عسكري (عليه‌السلام) چنين بود كه در عين پنهان داشتن فرزند ارجمند خويش, در فرصتهاي مناسب ياران مورد اطمينان را از وجود او آگاه مي‌فرمود تا آنان به شيعيان برسانند و پس از او در گمراهي نمانند؛ براي نمونه به چند مورد اشاره مي‌كنيم:
    1ـ «احمد بن اسحاق» كه از بزرگان شيعه و پيروان ويژه امام عسكري (عليه‌السلام) است مي‌گويد: « خدمت امام عسكري (عليه‌السلام) شرفياب شدم, و مي‌خواستم در مورد جانشين پس از او پرسش كنم, و آن گرامي بدون آنكه سؤال كنم فرمود: اي احمد, همانا خداي متعال از آن هنگام كه آدم را آفريد زمين را از حجت خدا خالي نگذاشته و نيز تا قيامت خالي نخواهد گذاشت, به جهت حجت خدا از اهل زمين رفع بلا مي‌شود و باران مي‌بارد وبركات زمين خارج مي‌گردد.
    عرض كردم: اي پسر رسول خدا, امام و جانشين پس از شما كيست؟
    آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت درحاليكه پسري سه‌ساله كه رويي همانند ماه تمام داشت بر دوش خويش حمل مي‌كرد و فرمود: اي احمد بن اسحاق,‌اگر نزد خداي متعال و حجتهاي او گرامي نبودي اين پسرم را به تو نشان نمي‌دادم, همانا او همنام رسول خدا و هم كنيه‌ي اوست, او كسي است كه زمين را از عدل و داد پر مي‌سازد و همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. اي احمد بن اسحاق مثل او در اين امت مثل «خضر» (عليه‌السلام) و «ذوالقرنين» است, سوگند به خدا غايب مي شود بطوريكه در زمان غيبت او از هلاكت نجات نمي‌يابد مگر كسي كه خداوند او را بر اعتراف به امامت وي ثابت قدم بدارد و موفق سازد كه براي تعجيل فرج او دعا كند.
    عرض كردم: سرور من, آيا نشانه‌اي دارد كه دل من به آن اطمينان (بيشتري) پيدا كند؟
    ( در اين هنگام) آن پسر به عربي فصيح گفت:« منم بقية الله در زمين,‌همانكه از دشمنان خدا انتقام مي‌گيرد, اي احمد بن اسحاق پس از مشاهده‌ي عيني دنبال اثر نگرد...»
    مرحوم صدوق مي‌فرمايد اين روايت را به خط «علي بن عبدالله وراق» يافتم و از او پرسيدم آنرا براي من از «سعد بن عبدالله» و او از «احمد بن اسحاق» نقل كرد.
    2ـ «احمد بن حسن بن اسحاق قمي» مي‌گويد: هنگامي كه خلف صالح ـ حضرت مهدي عليه‌السلام ـ متولد شد نامه‌اي از مولاي ما ابو محمد حسن عسكري (عليه‌السلام) براي جدم «احمد بن اسحق» آمد كه در آن امام به خط خودش ـ همان خطي كه فرمانها و نامه‌هاي امام با آن صادر مي‌شد ـ نوشته بود: براي ما فرزندي متولد شد, لازم است خبر تولد او را پنهان بداري و به هيچ كس از مردم بازگو نكني, ما كسي را بر اين تولد آگاه نمي‌كنيم جز خويشاوند نزديك را به جهت خويشاوندي, و دوست را به جهت ولايتش,‌دوست داشتيم خبر اين تولد را به تو اعلام كنيم تا خداوند به جهت آن ترا مسرور سازد, همچنانكه ما را مسرور ساخت. والسلام.
    3ـ بانوي گرامي و پرهيزكار «حكيمه» عمه‌ي امام, « نسيم» خادم امام عسكري (عليه ‌السلام) «ابوجعفر محمد بن عثمان عمري», « حسن بن الحسن العلوي», « عمرو الاهوازي»,‌«ابو نصر خادم», « كامل بن ابراهيم», « علي بن عاصم كوفي», « عبدالله بن عباس علوي»,‌ «اسماعيل بن علي», «يعقوب بن يوسف ضراب» و «اسماعيل بن موسي بن جعفر»، « علي بن مطهر»,‌«ابراهيم بن ادريس», « طريف خادم» و «ابوسهل نوبختي» از جمله كساني هستند كه از تولد امام موعود (عليه‌السلام) اطلاع يافته و از آن خبر داده‌اند.
    4ـ «جعفر بن محمد بن مالك» از جماعتي از شيعه نقل مي‌كند كه امام عسكري (عليه‌ السلام) به آنان فرمود: آمده‌ايد از حجت بعد از من سؤال كنيد؟
    عرض كردند: آري.
    ناگاه پسري چون پاره‌ي ماه كه از هركس به آن حضرت شبيه‌تر بود نمايان شد؛ امام فرمود: اين امام و جانشين من بر شماست, فرمانش را اطاعت كنيد و پراكنده نگرديد كه هلاك مي‌شويد, آگاه باشيد كه شما پس از اين او را نمي‌بينيد تا عمر او كامل شود, از «عثمان بن سعيد» (اولين نايب خاص از نواب اربعه‌ي امام زمان (عليه‌السلام) ) آنچه را مي‌گويد بپذيريد و فرمان او را اطاعت كنيد كه او جانشين امام شماست و كار بدست اوست.
    5ـ «عيسي بن محمد جوهري» مي‌گويد: من و گروهي جهت تهنيت تولد حضرت مهدي (عليه‌السلام) خدمت امام عسكري (عليه‌السلام) رفتيم, و برادران ما خبر داده بودند كه حضرت مهدي شب جمعه در ماه شعبان هنگام طلوع فجر بدنيا آمده است. وقتي بر امام عسكري وارد شديم پيش از عرض سلام به او تهنيت عرض كرديم... قبل از آنكه سؤالي كنيم فرمود: در ميان شما كسي است كه اين سؤال را در دل دارد كه فرزندم مهدي كجاست؛ من او را نزد خدا بوديعه گذاشتم چنانكه مادر موسي آنگاه كه موسي را در صندوق نهاد و به دريا افكند, او را نزد خدا بوديعه گذارد تا سرانجام خدا او را به او برگرداند.
    امام قائم (عليه‌السلام) هيچ رژيمي و حكومتي را حتي از روي تقيه هم به رسميت نشناخته و نمي‌شناسد و مأمور به تقيه از حاكمي و سلطاني نيست و تحت حكومت و سلطنت هيچ ستمگري در نيامده و در نخواهد آمد؛ وقتي ظهور قرمايد بيعتي با كسي ندارد« يقوم القائم و ليس لاحد في عنقه عهد و لا عقد ولا بيعة» چرا كه بايد مطابق واقع عمل كند و دين خدا را بطور كامل و بي‌هيچ پرده پوشي و بيم و ملاحظه‌اي اجرا و در جامعه مستقر سازد, بنابراين جاي عهد و ميثاق با كسي و مماشات و مراعات نسبت به كسي باقي نمي‌ماند.
    پي نوشت :

    [1]- إعلام الوري و بأعلام الهدي، ج 2، ص 213
    [2]- ر.ك: سيد محسن امين، سيره‏معصومان، ترجمه: علي حجتي كرماني، ج 6 ، صص 263 ـ 261.
    [3]- ر.ك: إعلام الوري بأعلام الهدي، ج 2، ص 213.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اعتقاد به مهدي موعود (عليه‌السلام) در منابع اسلامي

    پيامبر عزيز اسلام (صلي الله عليه و آله) و نيز هر يك از ائمه اطهار (عليهم‌السلام) بارها و بارها در مناسبتهاي گوناگون از حضرت مهدي (عليه‌السلام) و ظهور و قيام وغيبت طولاني و ديگر ويژگيهاي آن گرامي خبر داده‌اند و بسياري از ياران و پيروان اين اخبار و احاديث را نقل كرده‌اند.
    بسيار اتفاق مي‌افتاد كه از ائمه اطهار(عليهم‌السلام) مي‌پرسيدند آيا «قائم آل محمد» و «مهدي منتظر» شمائيد؟ و ائمه گرامي اسلام در پاسخ به مناسبت موقعيت به معرفي امام قائم (عليه‌السلام) مي‌پرداختند.
    و نيز بواسطه‌ي شهرت همين اخبار واحاديث بود كه حتي پيش از تولد آن حضرت عده‌اي به دورغ ادعاي مهدويت كردند, يا به آنان چنين ادعايي بستند و از اين راه سوء استفاده نمودند؛ بعنوان مثال «فرقه‌ي كيسانيه» حدود دو قرن پيش از تولد امام زمان (عليه‌السلام) «محمد حنفيه» را امام و «مهدي منتظر» مي‌پنداشتند و معتقد بودند كه او از نظر پنهان شده و روزي ظهور خواهد كرد, و در مورد ادعاي خود به اخباري كه از پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ائمه قبل (عليهم‌السلام) در مورد غيبت قائم (عليه‌السلام) نقل شده بود تمسك مي‌جستند. و يا مهدي عباسي خود را «مهدي» ناميد تا از انتظار مردم به نفع خويش بهره‌برداري نمايد.
    بسياري از علماي اهل تسنن وعلماي شيعه احاديث و اخبار مربوط به حضرت مهدي (عليه‌السلام) را در كتابهاي خود ذكر كرده‌اند. «مسند احمد بن حنبل» متوفاي 241 هجري و «صحيح بخاري» متوفاي 256 هجري, از جلمه كتب معتبر اهل تسنن است كه قبل از تولد امام قائم (عليه‌السلام) نوشته شده‌اند و احاديث مربوط به امام قائم (عليه‌السلام) را نقل كرده‌اند.
    كتاب «مشيخه»تأليف «حسن بن محبوب» نيز از جمله مؤلفات شيعه است كه به گفته‌ي مرحوم طبرسي, متجاوز از يكصد سال قبل از غيبت كبراي امام زمان (عليه‌السلام) تأليف شده و در آن اخبار مربوط به غيبت امام عصر (عليه‌السلام) ذكر شده است. و نيز مرحوم طبرسي تصريح مي‌كند كه محدثين شيعه در زمان امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) اخبار غيبت را در مؤلفات خويش ذكر كرده‌اند.
    بر اين اساس, مسلمين از همان اول تاريخ اسلام با وعده‌ي قيام «مهدي موعود» آشنا بودند و بويژه شيعيان و پرورش يافتگان مكتب اهل بيت بر اين حقيقت, اعتقادي استوار داشتند و در تمام مدت زندگاني امامان (عليهم‌السلام) تولد او را انتظار مي‌بردند.
    در احاديث وارد شده در مورد حضرت مهدي (عليه‌السلام) تصريح شده است كه آن گرامي از بني هاشم و اولاد فاطمه و سلاله‌ي سيدالشهداء امام حسين است, و نام پدرش «حسن» و خودش همنام و هم كنيه‌ي پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي‌باشد، پنهان متولد مي‌شود و پنهان زندگي مي‌كند و دو غيبت دارد كه يكي كوتاهتر و ديگري طولاني است و تا هنگامي كه خدا بخواهد پنهان مي‌ماند و سرانجام بفرمان خدا ظهور و قيام خواهد كرد, و دين اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما خواهد ساخت و جهان را پس از ظلم و جور فراگير از عدل و داد پر مي‌سازد.
    در اين روايت حتي خصوصيات شخصي و جسمي امام دوازدهم و ديگر مطالب مربوط به او بيان شده و ما براي نمونه چند حديث را ذكر مي‌كنيم.
    نمونه‌اي از احاديث سنيان

    1ـ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) در بيان حتميت ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) فرمودند: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نماند,‌خدا مردي از ما را مي‌فرستند كه دنيا را پر از عدل و داد نمايد, همانطور كه پر از ظلم و جور شده باشد.
    2ـ پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمودند: قيامت بر پا نمي‌شود تا آنكه مردي از اهل بيت من امور را در دست گيرد كه اسم او اسم من است.
    3ـ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند: شما را به مهدي بشارت مي‌دهم, او در امت من مبعوث مي‌شود در حاليكه امت در اختلاف و لغزشهاست, پس زمين را پر عدل و داد نمايد همانطور كه پر از ظلم و جور شده باشد, اهل آسمان و اهل زمين از او راضي و خشنود مي‌شوند... .
    4ـ اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) فرمودند: خدا گروهي را مي‌آورد كه خدا را دوست دارند و خداوند نيز آنان را دوست دارد, و به سلطنت الهي مي‌رسد كسي كه ميان آنان غريب و (مستور) است, او همان مهدي موعود است... زمين را پر از عدل و داد مي‌سازد. بدون آنكه براي او مشكلي پيش آيد در كودكي از مادر و پدرش دور مي‌گردد... و بلاد مسلمانان را با امان فتح مي‌كند, زمان براي او آماده و صاف مي شود, كلام او مسموع خواهد بود و پير و جوان از او اطاعت مي‌كنند و زمين را پر از عدل و داد مي‌سازد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد, در اين هنگام است كه امامت او به حد كمال مي‌رسد و خلافت او مستقر مي‌گردد, و خدا كساني را كه در قبرها هستند مبعوث مي‌گرداند, آنان صبح مي‌كنند در حاليكه در قبرهاي خويش نيستند, و زمين به وجود مهدي آباد و خرم شده نهرها جاري مي‌گردد و فتنه‌ها و آشوبها و غارتها از بين مي‌رود و خير و بركات فزوني مي‌يابد، و نيازي به آنچه در مورد بعد آن بگويم ندارم، و از من بر دنياي آنروز سلام باد.
    چند نمونه از احاديث شيعيان

    1ـ امام صادق (عليه‌السلام) فرمود: مردم امامشان را گم مي‌كنند ولي او در موسم حج حاضر مي‌شود و مردم را مي‌بيند اما مردم او را نمي‌بينند.
    2ـ «اصبغ بن نباته» مي‌گويد خدمت اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) شرفياب شدم, آن حضرت را ديدم كه در فكر فرو رفته است و با انگشت مبارك زمين را مي‌كاود؛ عرض كردم: چرا شما را در فكر مي‌بينم آيا به زمين ميل و رغبتي داريد؟
    فرمودند:«نه به خدا سوگند,‌هرگز رغبتي به زمين و به دنيا نداشته‌ام,‌در مورد مولودي فكر مي‌كنم كه از نسل من و يازدهمين نفر از فرزندان من است و او «مهدي» است همانكه زمين را از عدل و قسط پر مي‌سازد. همچنانكه از ظلم و جور پر شده باشد؛ براي او غيبت و حيرتي است كه گروههايي در آن گمراه مي‌شوند و گروههايي ديگر, به هدايت مي‌رسند... .
    3ـ امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمود: اگر به شما خبر رسيد كه صاحب اين امر(يعني امام وقت) غايب شده است غيبت او را انكار نكنيد.
    4ـ و نيز فرمود: براي قائم دو غيبت است, يكي كوتاه و ديگري طولاني, در غيبت اول كسي جز خواص شيعه جاي او را نمي‌داند ,‌و در غيبت دوم جز دوستان خاص كسي از جاي او آگاهي ندارند.
    5ـ و نيز فرمود: قائم قيام مي‌كند در حاليكه هيچ كس بر او عهد و پيمان و بيعتي ندارد.
    6ـ رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند:« قائم از اولاد من, و اسم او اسم من و كنيه‌ي او كنيه‌ي من و شمايل او شمايل من, و سنت و روش او سنت و روش من است, مردم را بر شريعت و دين من وامي‌دارد و به كتاب پروردگارم دعوت مي‌كند,‌هر كس از او اطاعت كند از من اطاعت كرده و هر كس با او مخالفت ورزد با من خالفت ورزيده, و هر كس غيبت او را انكار نمايد مرا انكار نموده است.
    7ـ چهارمين امام زين العابدين (عليه‌السلام) فرمود: در قائم ما شباهتهايي با پيامران خدا وجود دارد؛ شباهتي با نوح, شباهتي با ابراهيم, شباهتي با موسي, شباهتي با عيسي, شباهتي با ايوب, و شباهتي با محمد (صلي الله عليهم اجمعين), با نوح در عمر شبيه است, و با ابراهيم در پنهان بودن تولدش و دوري و كناره‌گيري از مردم, با موسي در خوف و غيبت, و با عيسي در اختلاف مردم درباره‌ي او و با ايوب در رسيدن فرج پس از بلا و گرفتاري, و با محمد (صلي الله عليه و آله) در قيام با شمشير.
    8ـ‌ امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند: همانا براي صاحب اين امر (قائم) غيبتي است كه بنده‌ي خدا بايد (در آن هنگام) تقوي بورزد و به دين خدا چنگ بزند.
    9ـ و نيز فرمود: بر مردم زماني مي‌رسد كه امامشان از آنان غايب مي‌شود.
    «زراره» مي‌گويد عرض كردم: تكليف مردم در آن زمان چيست؟
    فرمود: بايد بر همان امري كه بر آن هستند (از تكاليف و اعتقادات ديني) تمسك بجويند تا امام بر آنان ظاهر شود.
    10ـ و نيز فرمود: اين امر (ظهور امام و قيام او) روي نخواهد داد تا هيچ صنفي از مردم باقي نماند مگر آنكه بر مردم حكومت كرده باشد, تا گوينده‌اي نگويد اگر ما حكومت مي‌كرديم به عدالت رفتار مي‌نموديم؛ سپس قائم (عليه‌السلام) به حق وعدل قيام مي‌فرمايد.
    غيبت صغري و كبري

    پس از شهادت امام يازدهم (عليه‌السلام) از سال 260 قمري تا سال 329 يعني حدود 69 سال دوره‌ي «غيبت صغري» بود, و از آن پس تاكنون و تا آنگاه كه امام قائم (عليه‌السلام) ظهور فرمايد دوره‌ي «غيبت كبري» است.
    درغيبت صغري, رابطه‌ي مردم با امام (عليه‌السلام) بكلي قطع نشد اما محدود بود, و هر فردي از شيعه مي‌توانست بوسيله‌ي «نواب خواص» كه از بزرگان شيعه بودند مشكلات و مسائل خود را بعرض امام برساند و توسط آنان پاسخ دريافت دارد و احياناً به حضور امام شرفياب شود. اين دوره را مي‌توان آمادگي براي غيبت كبري دانست كه در آن ارتباط قطع شد و مردم موظف شدند در امور خود به نواب عام يعني فقها و آگاهان به احكام شرع مراجعه كنند.
    نواب اربعه

    در زمان غيبت صغري, چهارتن از بزرگان شيعه وكيل و سفير و نائب خاص امام زمان (عليه‌السلام) بودند كه خدمت آن حضرت مي‌رسيدند و وكالتشان به خصوص مورد تأييد بود, و پاسخهاي امام در حاشيه‌ي نامه‌هاي سؤالي, توسط آنان بدست مردم مي‌رسيد.
    نواب اربعه به ترتيب عبارتند از:
    1ـ جناب ابوعمرو عثمان بن سعيد عَمري‌(به فتح عين و سكون ميم)
    2ـ جناب ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عَمري
    3ـ جناب ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي
    4ـ جناب ابوالحسن علي بن محمد سَمَري(بفتح سين و ميم)
    «ابوعمرو عثمان بن سعيد» مورد اعتماد مردم و جليل القدر و وكيل حضرت هادي و حضرت عسكري (عليهماالسلام) بود.
    آثار مثبت غيبت

    ايمان به حضرت مهدي (عليه‌السلام) سبب رشد فكر و اميد است, ايمان به مهدي موعود و احتمال آنكه هر ساعتي ممكن است آن حضرت ظهور فرمايد در پاكدلان و شايستگان اثري ژرف و سازنده دارد؛ آنان خود را آماده مي‌سازند و از ظلم‌ها و تجاوز‌ها دوري مي‌جويند و به عدالت و برادري عشق مي‌ورزند تا توفيق ياري امام (عليه‌السلام) و درك محضرش را بيابند و از ديدار و زيارتش محروم نشوند و به آتش دوري و ناخشنودي آن گرامي نسوزند.
    اين پندار كه ايمان به ظهور مهدي (عليه‌السلام) موجب سستي و مسامحه و فتور مي‌گردد باطل است, مگر امامان معصوم و شاگردان پر تلاش و پايدار آنان به ظهور قائم (عليه‌السلام) ايمان نداشتند, مگر علماء بزرگ اسلام به آن گرامي معتقد نبودند, در عين حال از كوشش باز نمي‌ايستادند و براي اعلاي كلمه‌ي اسلام از هيچ فداكاري و تلاشي خودداري نمي‌كردند,‌و هرگز از مسؤليتهاي خويش طفره نمي‌رفتند و به وظايف سنگين خود مي‌پرداختند و نقش سازنده‌ي خويش را با كمال اميد پياده مي‌كردند.
    اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) از پيامبر عزيز اسلام (صلي الله عليه و آله) نقل فرموده است: «افضل العبادة انتظار الفرج؛ انتظار فرج حضرت بقية الله (عليه‌السلام) برترين عبادت است.»
    و نيز چهارمين امام زين العابدين (عليه‌السلام) فرمودند: غيبت امام دوازدهم طولاني مي‌شود, و مردم زمان غيبت او كه معتقد به امامت او و منتظر ظهور او باشد برتر از مردم همه‌ي زمانها خواهند بود, زيرا خداي متعال از عقل و فهم و معرفت به آنان بحدي عطا كرده كه زمان غيبت نزد آنان مثل زمان حضور امام (عليه‌السلام) است, و خدا آنان را در آن زمان بمنزله‌ي مجاهدين در ركاب رسول خدا قرار داده است, آنان براستي مخلصند و واقعاً‌ شيعه ما هستند, و آنانند كه در سرّ و پنهان مردم را به سوي خدا مي‌خوانند.
    انتظار موجب آساني مصيبتها و مشكلات بر انسان مي‌شود, زيرا مي‌داند در معرض جبران و برطرف شدن هستند, و چقدر تفاوت است ميان مصيتبي كه انسان بداند تدارك و جبران مي‌شود و مصيبتي كه تدارك و جبران آن معلوم نيست, بويژه آنكه احتمال تدارك و جبران نزديك باشد؛ حضرت مهدي (عليه‌السلام) با ظهور خود زمين را پر از قسط و عدل مي‌سازد(و همه‌ي مصيبتها را برطرف مي‌نمايد).
    لازمه‌ي انتظار آنست كه انسان شوق و علاقه پيدا مي‌كند كه از اصحاب امام عصر (عليه‌السلام) و شيعه‌ي او بلكه از انصار و ياوران او شود, و لازمه‌ي اين علاقه سعي و تلاش در اصلاح نفس و تهذيب اخلاق است تا شايستگي مصاحبت با آن گرامي و جهاد درحضور او را پيدا كند؛ آري اين نيازمند به اخلاق اسلامي است كه امروز در جامعه‌ي ما كمياب است.
    بدين ترتيب بديهي است كه شيعه در زمان غيبت نيز در امتحان و آزمايش بزرگي قرار مي‌گيرد, و بايد از سويي دين خود را حفظ كند واز سوي ديگر زمينه‌سازي نمايد تا در ركاب آن گرامي به نصرت اسلام بپردازد, و بسياري از مردم در اين امتحان و آزمايش موفق نخواهند بود.
    و نيز از جمله آثار مهم غيبت اين است كه بشريت در اين دوران توان خود را بكار مي‌گيرد و به تجربه در‌مي‌يابد كه بدون وحي و الهام و امدادهاي غيبي نمي‌توان كاروان بشريت را به مقصد اصلي و نهايي كه قرب به خداست رساند و عاقبت بايد در مقابل وحي و تعليمات الهي و آسماني سر تسليم فرود‌ آورد.
    فوائد وجود امام در غيبت

    برخي از مردم كه از فلسفه‌ي وجودي امام معصوم به خوبي اطلاع ندارند مي‌پرسند پس فايده‌ي امام در عصر غيبت چيست؟ اينان نمي‌دانند كه غرض از آفرينش جهان هستي آنگاه كامل است كه حجت معصوم الهي وجود داشته باشد تا به معرفت كامل خويش به عبادت در پيشگاه قرب ربوبي بپردازد تا مصداق آيه « و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» ظاهر گردد. و گرنه عبادات ناقص و بي محتواي ما معادل غرض از خلقت آسمانها و زمين نمي‌تواند باشد.
    فرشتگان به اصل خلقت انسان اعتراض داشتند,‌و فسادهاي او را با اطاعتهاي او مقايسه مي‌كردند و ترجيحي براي آفرينش انسان نمي‌ديدند, و ميگفتند:‌« أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ » خداوند با نشان دادن علم و آگاهي آدم (عليه‌السلام) نسبت به حقايق جهان و ملكوت آن ـ كه در نهايت موجب معرفت كامل خداي متعال و بندگي و عبادت او مي‌گردد. ـ آنان را اقناع و ساكت ساخت.
    وقتي آدم (عليه‌السلام) به فرمان خدا علم خود را براي فرشتگان آشكار ساخت و آنان به حقيقت وجودي حجتهاي الهي و منزلت عظيم آنان نزد خدا آشنا شدند دريافتند تسبيح و تقديس فرشتگان قابل قياس با تسبيح و تقديس اولياء وحجج الهي نيست, و چون اين برجستگان از نوع بشرند آفرينش نوع بشر بجا و شايسته است و ترجيح دارد.
    پس وجود اين برجستگان است كه فلسفه‌ي آفرينش را قانع كننده مي‌سازد و همه‌ي فرشتگان سر تسليم فرود مي‌آورند زيرا عبادت برجستگان بي مانند است و عبادتي جاي عبادت آنان را نمي‌تواند بگيرد؛ و همانطور كه وجود حجتهاي الهي براي آغاز و آفرينش و پيدايش نوع بشر مقنع بود در ادامه‌ي حيات و استمرار سلسله‌ي بشريت نيز مقنع است و بايد حجت الهي هميشه در جامعه‌ي انساني وجود داشته باشد؛ اگر نعمت هستي شامل حال ماست به بركت وجود ايشان است و اگر اين بزرگواران نبودند ما بوجود نمي‌آمديم و هم اكنون كه لباس هستي بر تن داريم اگر كسي از آنان نباشد باز به عدم و نيستي خواهيم پيوست؛ بنابراين حجج الهي نه تنها در معارف و علوم ولي نعمت ابناء بشرند بلكه در نعمت هستي و وجود نيز ولي نعمتند و بر ما منت دارند.
    در زيارت جامعه مي‌خوانيم: «موالي لا احصي ثنائكم و لا ابلغ من المدح كنهكم و من الوصف قدركم و انتم نورالاخيار و هداة الابرار و حجج الجبار و بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض الا باذنه و بكم ينفس الهم و يكشف الضر...»
    «اي ولي نعمتهاي من, ثنايتان را نمي‌توانم شماره كنم و كنه حقيقت شما را نمي‌توانم مدح نمايم و از توصيف قدر و منزلتتان ناتوانم, شما نور خوبان و هادي نيكان و حجتهاي خداي جباريد, خداوند بخاطر شما آفرينش را آغاز كرد و به خاطر شما به جهان پايان مي‌دهد, و بخاطر شما باران فرو مي‌فرستد و به خاطر شما آسمان را از فروريختن بر زمين نگهميدارد و به خاطر شما گرفتاري را رفع و سختي و ناراحتي را برطرف مي‌سازد.»
    مسأله ديگر هدايت معنوي امام (عليه‌السلام) است؛ امام معصوم (عليه‌السلام) همانطور كه در مرحله‌ي اعمال ظاهري هادي و راهنماست در مرحله‌ي حيات معنوي نيز هدايتگر است و حقايق اعمال با هدايت او سير مي‌كنند. خدا در قرآن مي‌فرمايد:« وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ ؛ آنان را اماماني قرار داديم كه بوسيله‌ي امر ما مردم را هدايت كنند و انجام كارهاي نيك را به آنان وحي كرديم.
    و نيز در جاي ديگر مي‌فرمايد:« و جعلنا منهم ائمة يهدون بامرنا لمّا صبروا؛ ما برخي از آنان را اماماني قرار داديم كه بوسيله‌ي امر ما هدايت كنند. چون صبر كردند.
    علامه طباطبايي مي‌نويسد:« از اين گونه آيات استفاده مي‌شود كه امام علاوه بر ارشاد و هدايت ظاهري داراي يك نوع هدايت و جذبه معنوي است كه از سنخ عالم امر و تجرد مي‌باشد و به وسيله‌ي حقيقت و نورانيت و باطن ذاتش در قلوب شايسته مردم تأثير و تصرف مي‌نمايد و آنها را به سوي مرتبه كمال و غايت ايجاد جذب مي‌كند.» «‌و كساني كه اعتراض مي كنند كه شيعه وجود امام را براي بيان احكام دين و حقايق آيين و راهنمايي مردم لازم مي‌دانند وغيبت امام ناقض اين غرض است زيرا امامي كه بواسطه‌ي غيبتش مردم هيچگونه دسترسي به وي ندارند فايده‌اي بر وجودش مترتب نيست... به حقيقت معني امامت پي نبرده‌اند زيرا در بحث امامت روشن شد كه وظيفه‌ي امام تنها بيان صوري معارف و راهنمايي ظاهري مردم نيست و امام چنانكه وظيفه‌ي راهنمايي صوري مردم را به عهده دارد همچنانكه ولايت و رهبري باطني اعمال را به عهده دارد و اوست كه حيات معنوي مردم را تنظيم مي‌كند و حقايق اعمال را به سوي خدا سوق مي‌دهد, بديهي است كه حضور و غيبت جسماني امام در اين باب تأثيري ندارد و امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد اگر چه از چشم جسماني ايشان مستور است, و وجودش پيوسته لازم است اگر چه موقع ظهور و اصلاح جهانيش تاكنون نرسيده است.»
    «جابر بن عبدالله انصاري»از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) سؤال كرد: آيا شيعيان در زمان غيبت از امام غائب نفعي مي‌برند؟
    فرمودند: آري سوگند به آنكه مرا به نبوت مبعوث ساخته است آنان به نور او روشني مي‌گيرند و به ولايت او نفع مي‌برند مانند نفع بردن از خورشيد هرچند ابرها آنرا پوشانده باشد.
    علاوه بر اين, امام عصر ارواحنا فداه هر سال در مراسم حج شركت مي‌فرمايند, و در مجالس و محافل رفت و آمد دارند, چه بسا مشكلات برخي از مؤمنين را بي‌واسطه يا باواسطه حل نمايد, و حتي ممكن است مردم او را ببينند ولي او را نشناسند و امام (عليه‌السلام) آنان را مي‌بيند و مي‌شناسد, و برخي صالحان و شايستگان را مورد لطف خويش قرار مي‌دهد, وبسياري از مردم درغيبت صغري و كبري به ديدار آن بزرگوار نائل شده‌اند و معجزات و كراماتي از آن گرامي ديده‌اند و مشكلاتشان حل شده است.
    مرحوم آيت الله سيد صدرالدين صدر مي‌نويسد:‌ « كتب اخبار به ما خبر مي‌دهد كه جماعتي در زمان غيبت او را مشاهده كردند و خدمتش مشرف شدند,‌و اين با آنچه وارد شده كه مدعي رؤيت را تكذيب كنيد منافات ندارد, زيرا مقصود از آن روايت به قرينه‌ي صدر همان روايت, تكذيب مدّعي نيابت خاصه است.
    چه سؤالها كه امام در غيبت كبري پاسخ داده,‌و چقدر مشكلات ديني و دنيوي كه مردم را از آنها نجات بخشيده, و چه بيماراني كه شفا داده و بيچارگان و درماندگاني كه نجات داده, و چه بسيار در راه مانده كه هدايت فرموده و تشنه كه سيراب ساخته و ناتوان كه دستگيري كرده است.
    اين كتابها و دفترهايي است كه در زمانهاي مختلف و نقاط گوناگون بدست افراد موثقي كه يكديگر را نمي‌شناختند تأليف شده و در آنها آنقدر حكاياتي كه شاهد گفتار ماست ذكر شده كه قابل احصا نيست, چه بسا انسان از ديدن آنها و احاطه به خصوصيات و شواهدي كه همراه آنهاست به پاره‌اي از آنها يقين حاصل نمايد.»

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  4. #3
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    معجزات امام عليه‌السلام در «غيبت صغري»

    كرامات و معجزاتي كه در دوران غيبت صغري, از ناحيه‌ي امام مشاهده مي‌شد موجب استواري ايمان شيعيان در نقاط دور و نزديك بود, بسيار اتفاق مي‌افتاد كه پيروان از راههاي دور و نزديك به سامراء و بغداد مي‌آمدند و توسط نائبان خاص با امام (عليه‌السلام) تماس مي‌گرفتند و كراماتي مشاهده مي‌كردند. معجزات امام در اين دوره به قدري زياد است كه ذكر همه‌ي آنها به كتابي جداگانه نياز دارد. مرحوم شيخ طوسي رحمة الله مي‌گويد: معجزاتي كه از آن حضرت در زمان غيبت بوقوع پيوسته است بيش از حد احصاست.
    در اينجا به عنوان نمونه چند مورد را نقل مي‌كنيم :
    1ـ «علي بن محمد» مي‌گويد: از ناحيه‌ي امام فرماني رسيد كه شيعيان را از زيارت قبور ائمه در «كاظمين و كربلا»‌ نهي فرمود, چند ماه نگذشته بود كه وزير خليفه «باقطاني» را خواست و به او گفت:‌« بني فرات» (كه وابستگان وزير بودند) و اهالي «برس» (مكاني بين حله و كوفه) را ملاقات كند و به آنان بگويد مقابر قريش در كاظمين را زيارت نكنند زيرا خليفه دستور داده است مأمورين مراقب باشند هر كس به زيارت ائمه (عليهم‌السلام) برود دستگير نمايند.
    2ـ «محمد بن سوره‌ قمي» رحمة الله از مشايخ و بزرگان اهل قم نقل مي‌كند:‌« علي بن حسين بابويه» با دختر عموي خود(دختر محمد بن موسي بابويه) ازدواج كرد اما از او فرزندي نيافت, نامه‌يي به جناب حسين بن روح ـ سومين نايب خاص امام غايب عليه‌السلام ـ نوشت, و به وسيله‌ي او از امام (عليه‌اسلام) تقاضا كرد كه دعا بفرمايد خدا فرزنداني فقيه به او عنايت كند.
    از ناحيه‌ي امام (عليه‌السلام) پاسخ آمد كه از همسر فعلي خود فرزندي نخواهي داشت ولي به زودي كنيزي ديلمي را مالك مي‌شوي و دو پسر فقيه از او نصيب تو خواهد شد. ابن بابويه سه پسر پيدا كرد (محمد ,‌حسين و حسن) و محمد و حسين دو فقيه خوش حافظه‌اند و مطالبي را حفظند كه هيچكس از اهل قم آن را حفظ نيست, و برادرشان « حسن» كه فرزند دوم است به عبادت و زهد مشغول است و با مردم الفتي ندارد و از فقه هم بي‌بهره است.
    مردم از حافظه‌ي ابوجعفر(محمد) و ابوعبدالله (حسين) دو فرزند علي بن حسين بن بابويه در نقل روايات و احاديث تعجب مي‌كنند و مي‌گويند اين مقام به دعاي امام زمان (عليه‌السلام) نصيب شما شده است, و اين موضوع در ميان مردم قم مشهور است.
    تعيين وقت ظهور

    چنانچه گفتيم: پس از وفات جناب ابوالحسن سمري چهارمين نائب خاص امام زمان (عليه‌السلام) دوره‌ي غبيت كبري آغاز شد و تا هم اكنون هم ادامه دارد, ظهور و قيام امام (عليه‌السلام) در پايان اين دوره و به فرمان خداي متعال خواهد بود. پيشوايان معصوم ما در روايات بسيار تصريح فرموده‌اند كه براي ظهور تعيين وقت نمي‌شود, و خدا مي‌داند و ناگهان و به فرمان خدا واقع خواهد شد، و هر كس تعيين وقت كند دروغگوست.
    «فضيل»‌ از امام باقر (عليه‌السلام) پرسيد: آيا براي اين امر وقتي تعيين مي‌شود؟
    اما سه بار فرمودند:‌«كذب الوقّّاتون» تعيين كنندگان وقت دروغگويند.
    «اسحق بن يعقوب» توسط جناب محمد بن عثمان عمري نامه‌اي خدمت امام زمان (عليه‌السلام) فرستاد, و سؤالاتي نمود و امام در فرازي از پاسخ, در مورد وقت ظهور فرمودند: « و اما ظهور الفرج فانه الي الله تعالي ذكره و كذب الوقّاتون», و اما ظهور فرج به فرمان خداي متعال وابسته است, و تعيين وقت كنندگان دروغگويند.
    البته منظور از تعيين وقت, تعيين دقيق وقت ظهور است, و اين گونه تعيين وقت را پيشوايان معصوم (عليهم‌السلام) بهيچ وجه جايز نشمرده‌اند و آن را از اسرار الهي دانسته‌اند؛ ولي علاماتي را ذكر فرموده‌اند كه چون آنها واقع شوند نزديك بودن ظهور را نويد مي‌دهند.
    علائم ظهور

    رواياتي كه در مورد حوادث قبل از ظهور و علائم ظهور رسيده بسيار و متنوع است؛ برخي از اين روايات جو اجتماعات و بويژه وضع جوامع اسلامي را پيش ازظهور تشريح مي‌كند, و برخي ديگر حوادثي را كه نزديك به ظهور واقع مي‌شوند شرح مي‌دهد, و برخي هم بروز اموري عجيب را بيان مي‌نمايد.
    بررسي همه‌ي روايات با پيچيدگيها و رمزهايي كه در برخي وجود دارد بعهده‌ي كتابهاي مفصل است, و علاقه‌مندان مي‌توانند به كتابها و برخي متوني كه اين روايات را نقل كرده‌اند مراجعه نمايند؛ ما در اين مقال چند علامت را كه روشنتر و به درك نزديكترند ذكر مي‌كنيم:
    الف) رواياتي كه جو قبل از ظهور را مشخص مي‌سازد.

    1ـ شيوع ظلم و جور و فسق و گناه و بي‌ديني در سراسر جهان و در جوامع اسلامي:
    ‌در بسياري از روايات كه پيشوايان, قيام مبارك امام زمان (عليه‌السلام) را نويد داده‌اند,‌به اين كه «قيام آن گرامي در وقتي است كه ظلم و جور جهان را فرا گرفته باشد» نيز تصريح فرموده‌اند. و در پاره‌اي از روايات هم يادآوري كرده‌اند كه پيش از ظهور امام قائم (عليه‌السلام) و بويژه نزديك به ظهور او, حتي در جوامع اسلامي فسق و فجور و انواع گناهان و زشتيها رواج كامل خواهد يافت,‌و از آن جمله به اين فجايع اشاره فرموده‌اند:
    شراب خواري و خريد و فروش مسكرات آشكارا انجام مي‌شود, رباخواري رواج مي‌يابد, زنا و اعمال شنيع ديگر متداول و شايع و آشكار مي‌گردد, قساوت, تقلب, نفاق, رشوه خواري, رياكاري, بدعت, غيبت و سخن چيني بسيار است؛ بي عفتي و بي حيايي و ظلم و ستم عمومي خواهد بود, و زنان بي‌حجاب و با لباس‌هاي زننده در اجتماع آشكار مي‌شوند, مردان به زنان و زنان به مردان در لباس و آرايش شبيه مي‌شوند, امر به معروف و نهي از منكر ترك مي‌گردد, و مؤمنان خوار و بي‌مقدار و محزون بوده و توانائي جلوگيري از گناهان و زشتيها را نخواهند داشت. كفر و الحاد و بي‌ديني رواج يافته و به اسلام و قرآن عمل نمي‌شود, فرزندان نسبت به پدران و مادران آزار و بي‌حرمتي روا داشته و كوچكتر احترام بزرگتر را رعايت نمي‌كند و بزرگتر به كوچكتر ترحم نمي‌نمايد و صله‌ي رحم مراعات نمي‌شود. خمس و زكات پرداخت نمي‌شود و يا به مصرف صحيح خود نمي‌رسد,‌بيگانگان و كافران و اهل باطل بر مسلمانان چيره مي‌شوند و مسلمانان با خود باختگي در همه‌ي امور در لباس و گفتار و كردار از آنان تقليد و پيروي مي‌كنند و حدود الهي تعطيل مي‌شود و ... .
    و بسياري فجايع ديگر كه با عبارات گوناگون در روايات پيشوايان ما ذكر شده است.
    ب) حوادث پيش از ظهور.

    2و3ـ «خروج سفياني» و «فرو رفتن سپاه سفياني به زمين»
    از علاماتي كه پيشوايان معصوم ما بر آن تأكيد كرده و صريح و روشن بيان فرموده‌اند,‌ خروج سفياني است؛ «سفياني» طبق پاره‌اي از روايات مردي اموي و از نسل يزيد بن معاوية‌بن ابي سفيان و از پليد‌ترين مردم است, نامش «عثمان بن عنبسه» است و با خاندان نبوت و امامت و شيعيان دشمني ويژه‌اي دارد, سرخ چهره و كبود چشم و آبله رو و بد منظر و ستمگر و خيانتكار است, در شام (سابق كه مشتمل بر دمشق و فلسطين و اردن و حمص و قنسرين است) قيام و به سرعت پنج شهر را تصرف مي‌كند, و با سپاهي بزرگ به سوي كوفه در عراق مي‌آيد و در شهرهاي عراق و بويژه در نجف و كوفه جنايات بزرگي مرتكب مي‌شود, و سپاهي ديگر به سوي مدينه در عربستان مي‌فرستد, سپاه سفياني در مدينه به قتل و غارت مي‌پردازند و از آنجا به سوي مكه مي‌روند و سپاه سفياني در بياباني ميان مدينه و مكه به فرمان خداي متعال به زمين فرو مي‌روند؛ آنگاه امام قائم (عليه‌السلام) پس از جرياناتي از مكه به مدينه و از مدينه به سوي عراق و كوفه مي‌آيد و سفياني از عراق به شام و دمشق فرار مي‌كند, و امام سپاهي را به تعقيب او روانه مي‌فرمايد كه سرانجام او را در بيت‌المقدس هلاك كرده و سرش را جدا مي‌سازند.
    4ـ «خروج سيد حسني»
    بنابر روايات ا ئمه (عليهم السلام)، سيد حسني مردي از بزرگان شيعيان است كه در ايران و از ناحية «ديلم و قزوين» (كوهستانهاي شمالي قزوين كه يك قسمت آن ديلمان نام دارد) خروج و قيام مي كند. مردي خداجو و بزرگوار است كه ادّعاي امامت و مهدويت نمي‌كند‚ و فقط مردم را به اسلام و روش ائمه معصومين (عليهم السلام) دعوت مي‌نمايد، و كارش بالا مي‌گيرد و پيروان بسيار پيدا مي‌كند،‌و از محل خود تا كوفه را از ظلم و جور فسق و فجور پاك مي‌سازد. و مطاع و رئيس است و مانند سلطان عادلي حكومت مي‌كند, و هنگامي كه با سپاهيان و ياران خود در كوفه است به او خبر مي‌دهند كه امام قائم (عليه‌السلام) با ياران و پيروان خود به نواحي كوفه آمده است, سيد حسني با لشكريان خود با امام (عليه‌السلام) ملاقات مي‌كند؛ امام صادق (عليه‌السلام) فرموده‌اند كه سيد حسني امام را مي‌شناسد اما براي آنكه به ياران و پيروان خود امامت و فضايل امام را ثابت كند آشنايي خود را آشكار نمي‌سازد, و از امام مي‌خواهد كه دلائل امامت و مواريثي كه از پيامبران نزد اوست ارائه دهد, و امام (عليه‌السلام) ارائه مي‌فرمايد و معجزاتي آشكار مي‌فرمايد, و سيد حسني با امام بيعت مي‌كند و پيروان اون نيز با امام بيعت مي‌كنند, بجز گروهي حدود چهار هزار نفر كه نمي‌پذيرند و به امام (عليه‌السلام) نسبت سحر و جادوگري مي‌دهند, و امام (عليه‌السلام) پس از سه روز موعظه و نصيحت, چون نمي‌پذيرند و ايمان نمي‌آورند, دستور قتل آنها را صادر مي‌فرمايند و همه‌ي آنان به فرمان امام كشته مي‌شوند.
    5ـ نداي آسماني
    يكي ديگر از علامات مشهور, نداي آسماني است و آن چنان است كه پس از ظهور امام غائب در مكه, بانگي بسيار مهيب و رسا از آسمان شنيده مي‌شود كه امام را با اسم و نسب به همگان معرفي مي‌كند, و اين ندا از آيات الهي است؛ در اين ندا به مردم توصيه مي‌شود كه با امام بيعت كنيد تا هدايت يابيد و مخالفت حكم او را ننماييد كه گمراه مي‌شويد.
    و نداي ديگري قبل از ظهور صورت مي‌گيرد كه براي تثبيت حقانيت حضرت علي (عليه السلام) و شيعيان او خواهد بود.
    6ـ نزول عيسي مسيح (عليه‌السلام) و اقتداي او به حضرت مهدي (عليه‌السلام):‌
    در پاره‌اي از روايات نزول عيسي مسيح (عليه‌السلام) از آسمان و اقتداي او در نماز به حضرت مهدي (عليه‌السلام) جزو اموري كه همراه ظهور آن حضرت صورت مي‌گيرد ذكر شده است. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) به دختر خويش فاطمه‌ي زهرا (عليهاالسلام) فرمودند:« و منا و الله الذي لا اله الا هو مهدي هذه الامة الذي يصلي خلفه عيسي بن مريم؛ و به خدايي كه پروردگاري جز او نيست سوگند كه مهدي اين امت از ما است همانكه عيسي بن مريم پشت سر او نماز مي‌خواند.»
    علائم و نشانه‌هاي ديگري نيز در كتابها جمع‌آوري شده است؛ اما آيا اين علائم همه واقع مي‌شوند يا ممكن است در آنها تغييراتي بوجود آيد موضوعي است كه در جاي خود بررسي و مقرر شده و فرموده‌اند علائم بر دو قسم است: حتمي و غير حتمي,‌و آنچه حتمي است واقع مي‌شود.
    در پاره‌اي روايات فرموده‌اند حتي حتميات هم ممكن است تغيير يابد, و آنچه تغيير پذير نيست چيزهايي است كه خداي متعال وعده فرموده و خداوند خلف وعده نمي‌فرمايد:« ان الله لا يخلف الميعاد»
    بديهي است رواياتي كه محتومات را نيز قابل تغيير مي‌داند حالت انتظار را در جامعه شيعه قوي‌تر مي‌سازد تا هميشه منتظر باشند و خود را آماده سازند زيرا ممكن است علائم واقع نشده باشد و در عين حال آن حضرت ظهور نمايد.
    قيام امام عليه‌السلام

    از مجموعه‌ي رواياتي كه پيشوايان معصوم (عليهم‌السلام) درباره‌ي وقايع قيام حضرت مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرموده‌اند چنين برمي‌آيد كه : آن گرامي پس از غيبتي طولاني, به فرمان خدا در مكه و كنار كعبه (ميان ركن و مقام) ظهور مي‌فرمايد,‌پرچم و شمشير و عمامه و پيراهن پيامبر با اوست, و بوسيله‌ي فرشتگان ياري مي‌شود؛ خشمگين و خونخواه قيام مي‌كند, و به قتل بي‌امان دشمنان خدا و اسلام مي‌پردازد و از ستمگران انتقام مي‌گيرد.
    ياران ويژه‌ي او سيصد و سيزده نفرند كه در مكه با او بيعت مي‌كنند, و امام مدتي در مكه مي‌ماند و بعد به سوي مدينه مي‌آيد. ياران او مرداني جنگجو و سلحشور و صالح و با ايمان و راهبان شب وشيران روزند, دلهاشان چون آهن محكم است, و در اطاعت از آن حضرت بسيار كوشا هستند, و به هر سو رو آورند پيروز مي‌شوند.
    امام (عليه‌السلام) پس از مبارزاتي در مدينه با سپاه خود به سوي عراق و كوفه مي‌آيد, در كوفه با سيد حسني ملاقات مي‌كند و سيد حسني و سپاهيانش با امام بيعت مي‌كنند, و عيساي مسيح (عليه‌السلام) نيز از آسمان فرود آمده امام را ياري مي‌كند و در نماز به امام اقتدا مي‌نمايد.
    مركز حكومت امام كوفه است و امام شرق و غرب جهان را فتح كرده است و اسلام را بر سراسر جهان حكمفرما مي‌سازد, و دين را تجديد مي‌كند و از چهره‌ي اسلام راستين غبار نادرستيها را مي‌زدايد؛ طبق كتاب خدا و سنت پيامبر رفتار و حكومت مي‌فرمايد و مانند امير‌مؤمنان غذايش ساده و لباس خشن است.
    در حكومت امام, بركات زمين آشكار و ثروت و نعمت و ميوه و محصولات بسيار مي‌شود, فقر از بين مي‌رود و همگان چنان در رفاه و نعمت خواهند بود كه كسي براي پرداخت زكات و صدقه فقيري نمي‌يابد و بهر كس رجوع كند كسي از او نمي‌پذيرد. و به شوق مجاورت با امام (عليه‌السلام) آنقدر از مؤمنان و پيروان در كوفه ساكن مي‌شوند كه براي گنجايش نمازگزاراني كه به امام اقتدا مي‌كنند مسجدي بسيار وسيع بنا مي‌كنند كه هزار در دارد.
    در حكومت امام (عليه‌السلام) عدل و امنيت چنان در همه جا سايه گستر مي‌شود كه اگر پيرزني طبقي طلا و جواهر برسر گيرد و به تنهايي و پياده از شهري به شهري برود كسي مزاحم او نمي‌گردد و در ثروت او طمع نمي‌كند.
    زمين گنجينه‌ها و دفينه‌هاي خود را براي امام (عليه‌السلام) ظاهر مي‌سازد و امام تمام ويراني‌هاي ستمديدگان را آباد مي‌كند, وقتي آن گرامي قيام كند خداوند به ديدگان و گوشهاي پيروان او مدد مي‌بخشد تا حائلي ميان آنان و امامشان نباشد و او با آنان سخن مي‌گويد و آنان سخن او را مي‌شنوند و به او مي‌نگرند در حاليكه امام در جاي خود قرار دارد؛ هنگام ظهور آن حضرت خدا دست لطف و رحمت خود را بر سر بندگان خويش مي‌گذارد و عقلهاي آنان كامل مي‌شود؛ آن گرامي ميان مردم بروش حضرت داود و حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) داوري مي‌كند و هر چه را رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) انجام داد انجام مي‌دهد و همانند رسول خدا سنت‌هاي جاهلي را از بين مي‌برد و اسلام را دوباره حيات مي‌بخشد.
    اللهم صل عليه و علي آبائه الطاهرين و عجل فرجه الشريف و سهل مخرجه واقض جميع حوائجه برحمتك يا ارحم الراحمين و آخر دعوانا
    ان الحمد لله رب العالمين.
    مدت حکومت امام عصر (عج) چند سال است؟

    با توجه به اختلاف‌هايي كه در زمينة مدت حكومت امام عصر(علیه السّلام) در روايات وجود دارد، عده‌اي از عالمان و محدثان شيعه و سني به توجيه اين اختلاف‌ها و جمع ميان روايات پرداخته‌اند، كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم: علامه مجلسي(ره) در اين زمينه مي‌نويسد:
    «اخبار متفاوتي كه در زمينة مدت حكومت امام مهدي(علیه السّلام) وارد شده است، برخي بر همة مدت فرمانروايي آن حضرت، برخي بر زمان استقرار دولت او، برخي بر سال‌ها و ماه‌هايي كه در نزد ما وجود دارد و برخي هم بر سال‌ها و ماه‌هاي طولاني زمان ايشان حمل مي‌شود».[4]
    نويسنده كتاب «الشيعة و الرجعة» پس از نقل روايات مختلفي كه در زمينة مدت حكومت امام مهدي(علیه السّلام) وارد شده است، مي‌نويسد:
    «اين اقوال در ظاهر متناقض هستند و به هيچ‌يك از آنها نمي‌توان اعتماد كرد. بله، روايت هفت سال در احاديث سنيان و اخبار ما (شيعيان) تكرار شده است و چه‌بسا اين روايت بر ديگر روايات ترجيح داشته باشد؛ زيرا اين روايت مطابق با برخي اخبار ماست كه مي‌گويند مراد از هفت سال، هفتاد سال است و آن حضرت با قدرت خداي تعالي پس از ظهور، اين مدت زندگي مي‌كند. يعني هر يك سال [از مدت زندگي ايشان] برابر با ده سال از سال‌هاي ما خواهد بود. اين موضوع در اخبار ما كه ائمه حديث و حافظان علم دراية و حديث آنها را نقل كرده‌اند، تبيين شده است».[5]
    سيد صدرالدين صدر(ره) دركتاب خود پس از اشاره به اختلاف روايات وارد شده در زمينة مدت حكومت امام مهدي(علیه السّلام) به ويژه در رواياتي كه از طريق اهل سنت نقل شده است، ابتدا سخني را از اسعاف الراغبين (ص 155) در ترجيح روايات هفت سال ـ به شرح زير ـ نقل مي‌كند:
    «بيشتر روايات بر اين موضوع اتفاق دارند كه مدت حكومت او هفت سال است و ترديد در زيادتر از اين مقدار تا تمام شدن نه سال است. در مورد روايت شش سال هم همين موضوع مطرح است. ابن‌حجر گفته است: آنچه احاديث بر آن اتفاق دارند اين است كه او بي‌ترديد هفت سال حكومت مي‌كند. و از ابن الحسين ابري هم نقل شده است كه اخبار مستفيض و متواتر دلالت دارند كه او هفت سال حكومت مي‌كند».[6] و در ادامه مي‌نويسد:
    «اين قول ظاهرتر و مشهورتر است و اين خود فضيلتي بزرگ براي مهدي است كه قيام او براي اصلاح ديني و دنيايي وعده داده شده، در اين مدت كوتاه رخ مي‌دهد. چنان كه قيام جد بزرگوار او ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ نيز در مدت هشت سال؛ يعني از سال دوم هجري به بعد، به ثمر نشست».[7]
    ايشان در پايان بحث، ديدگاه خود را در زمينة جمع بين روايات اين گونه بيان مي‌كند:
    «ممكن است گفته شود دليل اختلاف روايات اين است كه اساساً نمي‌خواسته‌اند حقيقت را در مورد مدت زمان زندگي مهدي بيان كنند ـ چنان‌كه وقت ظهور او را نيز پوشيده نگه داشته‌اند ـ تا شنونده خود هر يك از اقوال را كه مايل بود برگزيند و طولاني‌ترين زمان را براي بقاي مهدي آرزو كند. اگر چه ترجيح
    ـ چنان‌كه دانستي ـ با قول هفت سال است و همين هم اقواست».[8]
    حضرت آيت‌الله مكارم شيرازي نيز در اين باره مي‌نويسد: «گرچه دربارة مدت حكومت او احاديث مختلفي در منابع ا سلامي ديده مي‌شود كه از پنج يا هفت سال تا 309 سال (مقدار توقف اصحاب كهف در آن غار تاريخي) ذكر شده است كه در واقع ممكن است اشاره به مراحل و دوران‌هاي آن حكومت باشد (آغاز شكل گرفتن و پياده شدنش پنج يا هفت سال و دوران تكاملش چهل سال و دوران نهايي‌اش بيش از سيصد سال! دقت كنيد)، ولي قطع نظر از روايات اسلامي، مسلم است كه اين آوازه‌ها و مقدمات براي يك دوران كوتاه مدت نيست بلكه قطعاً براي مدتي است طولاني كه ارزش اين همه تحمل زحمت و تلاش و كوشش را داشته باشد».[9]
    ابن حجر عسقلاني از علماي اهل سنت نيز دربارة جمع روايات مدت حكومت مهدي موعود، چنين مي‌نويسد:
    «در نشانه‌هاي مهدي منتظر روايت‌هاي هفت‌سال بيشتر و مشهورتر هستند. بر فرض درستي همة روايت‌هاي [وارد شده در اين موضوع] مي‌توان آنها را اين‌گونه جمع كرد: حكومت او از نظر ظهور در قدرت متفاوت است. پس چهل سال ـ به عنوان مثال ـ به اعتبار همة مدت حكومت اوست. هفت سال و مانند آن به اعتبار نهايت ظهور و قدرت حكومت او و بيست سال و مانند آن نيز به اعتبار حد ميانة [ظهور و مدّت حكومت او] است».[10]
    با توجه به مطالب ياد شده شايد بتوان گفت كه دوران زمامداري امام مهدي(علیه السّلام) به طور خاص، يا كلّ مدت استمرار حكومت عادلانه‌اي كه پس از ظهور تشكيل مي‌شود 309 سال است و ساير سال‌هايي كه در روايت ذكر شده است ـ بر فرض صحت روايات ـ ناظر به دوران‌هاي مختلف استقرار حكومت مهدوي از ظهور امام مهدي(علیه السّلام) تا تشكيل حكومت است. توجه به نكات زير در تأييد اين برداشت مؤثر است:
    1. استقرار حكومت عادلانه در سراسر زمين پس از قرن‌ها حاكميت كفر و ظلم نيازمند مجاهدتي طولاني و گسترده است و قطعاً حضرت مهدي(علیه السّلام) بايد سال‌ها در جهان حضور داشته باشد تا بتواند به همة اهداف خود جامة عمل بپوشاند.
    2. پذيرش اين مطلب كه مردم قرن‌ها براي تحقق عدل مهدوي در انتظار باشند و سختي‌ها و مشكلات بسياري را در اين راه تحمل كنند، ولي اين حكومت چند سالي بيشتر به طول نينجامد بسيار دور از ذهن است.
    3. پس از ظهور امام مهدي(علیه السّلام) عصر رجعت آغاز مي‌شود. پيشوايان معصوم(علیه السّلام) يكي پس از ديگري به دنيا باز مي‌‌گردند و پس از وفات يا شهادت آن حضرت راه او را ادامه مي‌دهند.[11]
    پي نوشت :

    [4]- بحارالآنوار، ج 52، ص 280
    [5]- محمدرضا طبسي نجفي، الشيعه و الرجعة، ج 1، ص 225.
    [6]- سيد صدرالدين صدر، المهدي(علیه السّلام)، ص 241
    [7]- سيد صدرالدين صدر، المهدي(علیه السّلام)، ص 242.
    [8]- سيد صدرالدين صدر، المهدي(علیه السّلام)، ص 242.
    [9]- ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني موعود(عج)، ص 281.
    [10]- به نقل از: المهدي، ص 242.
    [11]- بر اساس روايات: پس از ظهور امام مهدي(علیه السّلام)، ابتدا امام حسين(علیه السّلام) به عنوان نخستين رجعت كننده به دنيا برمي‌گردد. پس از او اميرمؤمنان علي (علیه السّلام) و پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز به دنيا رجعت مي‌كنند و ساليان سال به زندگي خود ادامه مي‌دهند.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  5. #4
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    امام، ماية فيض و بركت

    امام، واسطة فيض است. همواره توجه او به سوي آدميان است و بهارآفرين و زندگي‌بخشي است. در زيارت شريف آن حضرت غايب از نظر، مهدي موعود(علیه السّلام) مي‌خوانيم: «السّلام علي ربيع الأنام و نضرة الأيّام؛ سلام بر بهار مردم و خرّمي روزگاران».[12]
    به سبب وجود گرامي او، خداوند به جهانيان روزي مي‌دهد و آسمان و زمين، به احترام او بر پاست: «و بيمنه رزق الوري و بوجوده ثبتت الْارض و السَّماء».[13]
    دل او، دل بيداري است كه همواره به ياد دوستان است و درد و رنج آنان را احساس مي‌كند. او تجلّي رحمت واسعه خداوندي است: «همانا رحمت پروردگارتان بر هر چيزي وسعت دارد و من، همان رحمت پروردگارم».[14]
    وجود مقدس حضرت حجت(علیه السّلام) ميان انسان‌ها، منبع بركت، دانش، درخشندگي، زيبايي و همه خيرات است. بركات وجود او و پرتو انوار وجود او، در همة دوران به بشر مي‌رسد. اين خورشيد معنوي و الهي، واسطة زمين و آسمان است. او هرگز شيعيان خود را از ياد نمي‌برد و در رفع مشكلات فردي و اجتماعي مؤمنان كوتاهي نمي‌كند. از سخنان ملكوتي حضرتش كه نشان دهندة همراهي خالصانة ايشان با بندگان خداست، اين است كه: « ما از شادماني‌تان، شاد مي‌شويم و در اندوهتان غم‌گساريم».[15]
    چه بسيارند افرادي كه هنگام گرفتاري‌ها به ايشان توسل جسته‌اند و مشكلشان حل شده است. ايشان در غيبت، همچون خورشيدي است كه پشت ابرها پنهان است، ولي مردم از نور وجودش هماره بهره‌مندند. در سخني نغز از امام زمان(علیه السّلام) روايت شده است:«چگونگي سودرساني من در زمان غيبتم، مانند سودرساني خورشيد است زماني كه ابرها آنها را از چشم‌ها پنهان سازند و من ايمن‌دهندة اهل زمينم، همچنانكه ستارگان، ايمن دهندة اهل آسمانند».[16]
    صفات امام

    عظمت مقام امامت، ايجاب مي‌نمايد، كسي كه حائز آن مي‌شود از بالاترين صفات كمالي برخوردار باشد زيرا امامت، جايگاه راهبري، هدايت و نيابت رسول اللّه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. به همين دليل، دربارة كسي كه به اين مقام راه مي‌يابد، ويژگي‌هاي ممتازي بيان شده است و لذا هر كس در پي كسب شناخت امام باشد، ناگزير از جست‌وجوي اين ويژگي‌هاست و هركس واجد آن باشد، امام خواهد بود و در غير اين صورت، نه.
    در كتاب امام مهدي(علیه السّلام)؛ ردّي بر مدعيان امامت آمده است:
    «... پس ميان ايشان و برادران، پسرعموها و همة خويشاوندانشان تمايزي آشكار قرار داده شده كه به واسطة آن حجت ‌‍[خدا] از احتجاج‌شدگان و امام از مأموم بازشناخته مي‌‌شود. از جمله اينكه آنان را در برابر گناهان عصمت بخشيده، از عيب‌ها به دور، از آلودگي‌ها پاك، و از شبهات عاري ساخته و ايشان را نگاهبانان علم‌اش، امانتداران حكمت‌اش و جايگاه سرّش قرار داده و به وسيلة برهان‌ها حمايت‌شان نموده است. در حالي كه اگر چنين نبود، همة مردم با هم يكسان بودند و هر كسي مي‌‌توانست مدّعي امر خدا باشد».[17]
    حضرت اميرالمؤمنين، امام علي(علیه السّلام) در روايتي مي‌فرمايند:
    امامي كه شايستة مقام امامت باشد، نشانه‌هايي دارد: از جمله اينكه، اول، مي‌داند كه معصوم از گناه كوچك و بزرگ آن بوده، نيازمند پرسش نشده، در پاسخ‌گويي به خطا نرفته، سهو و فراموشي نداشته، و به چيزي از امور دنيا سرگرم نمي‌شود. دوم، عالم‌ترين انسان‌ها نسبت به حلال و حرام، اجراي احكام، و امر و نهي خداوند و همة آنچه انسان‌ها به خدا نياز دارند مي‌باشد، مردم نيازمند اويند و او از آنان بي‌نياز. سوم، مي‌بايد كه شجاع‌ترين انسان‌ها باشد، زيرا او گروه (محور) مؤمنان است كه به سوي او بازمي‌گردند، اگر از فرط خستگي و كندي شكست يابد، همة انسان‌ها به سبب شكست او، متلاشي شوند. چهارم، مي‌بايد سخي‌ترين انسان‌ها باشد، هر چند همة اهل زمين بخل ورزند؛ چون اگر حرص و آز بر او مستولي شود، نسبت به اموال مسلمين كه تحت اختيار اوست آزمندانه عمل خواهد كرد. پنجم، عصمت از جملة گناهان، كه به وسيلة آن از پيروان كه غير معصوم‌اند ممتاز شده، زيرا اگر معصوم نبود، از ورود به هلاكت‌گاه‌هاي گناهان كشنده و شهوت‌ها و لذات نفساني، كه مردم در آن واقع مي‌شوند، ايمن نبود».[18]
    حضرت امام صادق(علیه السّلام) نيز فرمودند:
    ده خصلت، از ويژگي‌هاي امام است: عصمت، نصوص، و اينكه عالم‌ترين مردمان، پرهيزكارترين‌شان نسبت به خدا، آگاه‌ترينشان نسبت به كتاب خدا، جانشين و وصيّ معروف و آشكار (امام پيشين)، و داراي معجزه و نشانه است. ديده‌اش به خواب مي‌رود ولي قلبش نمي‌خوابد، سايه ندارد و از پشت سرش مانند پيشِ رويش مي‌بيند.[19]
    ترديدي نيست كه اين‌ موارد و ديگر ويژگي‌ها بر امامان دوازده گانه(علیه السّلام) پس از رسول‌الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) منطبق است.
    رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روايتي چنين فرمودند:
    «خداوند عزوجل به ما، ده خصلت اختصاص داده كه آنها را به احدي قبل از ما عطا نفرموده بود و در احدي غير از ما وجود ندارد: حكم (فرمان الهي)، حلم، علم، نبوت، جوان‌مردي، شجاعت، ميانه‌روي، راستي، پاكي و پاك‌كنندگي، و عفت فقط در ما وجود دارد. و ما كلمة پرهيزكاري، راه هدايت، والاترين نمونه، بزرگ‌ترين دليل، محكم‌ترين دست‌آويز، و ريسمان نيرومنديم. ما كساني هستيم كه خداوند به مودت ما امر فرموده است.
    امام مهدي (علیه السّلام) شفاعت كننده امت

    در مناقب خوارزمي به نقل از «سعد بن بشير» از اميرالمؤمنين(علیه السّلام) آمده است كه پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
    من در كنار حوض (كوثر) بر شما وارد مي‌شوم و تو اي علي ساقي آن، و حسن دفاع‌كنندة از آن، و حسين دستور دهنده، و علي بن حسين (كسي) كه به سوي آن قدم مي‌نهد و محمد بن علي، ناشر رحمت حقّ، و جعفر بن محمد سبقت‌گيرنده، و موسي بن جعفر احصاكنندة تعداد دوستداران و دشمنان و سركوب‌كنندة منافقان، و علي بن موسي زيور و زينت مؤمنان، و محمد بن علي اهل بهشت را به درجاتشان مي‌رساند، و علي بن محمد براي شيعيانش خطبه خوانده حورالعين را به شيعيان تزويج مي‌كند، و حسن بن علي چراغ روشني‌اهل بهشت، و مهدي شفيع آنها در روز قيامت است. در آنجاست كه اذن داده نمي‌شود مگر براي كسي كه خدا بخواهد و بپسندد.
    در همان كتاب به نقل از سلمان آمده است كه:
    نزد پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفتم، و حسين بن علي(علیه السّلام) را در آغوش او ديدم كه چشمانش را مي‌بوسد و دهانش را مي‌بويد و مي‌گويد:
    تو، سروري هستي كه پدر و برادر و فرزندان تو نيز سرورند، تو پيشوا و پسر پيشوا و برادر پيشوايي، و پدر پيشوايان نيز هستي، تو حجّت الهي و فرزند و برادر حجّت الهي هستي، فرزندان تو نيز حجّت الهي هستند كه نهمين آنها قائم آنان است.1(عسكري: «خوارزمي» آن را در كتاب خود مقتل الحسين(علیه السّلام) و «ابراهيم محمد حمويني شافعي» در آخر جزء دوم كتاب فرائد السمطين با اندك تفاوت در بعضي از عباراتش نقل كرده‌اند. و نيز در كتاب خود به نام المهدي الموعود عند الجمهور در باب دوازدهم از آن و در كتاب ينابيع المودة، تأليف شيخ سليمان حنفي، ص 487 نقل شده است.)
    دردناکترین مصیبت حضرت حجت(عج)

    در واقعه حادثه خونبار کربلا مصائب بسیاری بر سالار شهیدان و اهل بیت ایشان وارد آمد که هر یک از دیگری دردناک تر است. اما در این میان مصیبت اسارت اهل بیت از همه سخت تر است.
    حاج ملا سلطان علی روضه خوان تبریزی که از جمله عباد و زهاد بود، نقل کرد:
    در عالم رؤیا به حضور حضرت بقیة الله ارواحنا فداه مشرف شدم و خدمت ایشان عرض کردم: مولای من، آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که می فرمایید: «فلأ ندبنک صباحاً و مساءً و لأ بکین علیک بدل الدموع دماً»، صحیح است؟
    فرمودند: بلی صحیح است. عرض کردم: آن مصیبتی که در آن به جای اشک خون گریه می کنید، کدام است؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟ فرمودند: نه، اگر علی اکبر زنده بود، در این مصیبت او هم خون گریه می کرد.
    گفتم: آیا مصیبت حضرت عباس است؟
    فرمود: نه؛ بلکه اگر حضرت عباس علیه السلام در حیات بود، او هم در این مصیبت خون گریه می کرد.
    عرض کردم: لابد مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام است.
    فرمود: نه، حضرت سید الشهداء علیه السلام هم اگر در حیات بود، در این مصیبت، خون گریه می کرد.
    عرض کردم: پس این کدام مصیبت است که من نمی دانم؟ فرمودند: «آن مصیبت، مصیبت اسیری حضرت زینب علیها السلام است.»
    راه‌هاي جلب توجّه امام زمان(علیه السّلام)

    جلب توجّه مهدي فاطمه(علیه السّلام) راه دارد. خدا مي‌داند امام زمان خيلي رؤف‌اند و زود مي‌شود توجّه‌شان را جلب كنيم. سلام، جواب دارد، بي‌جواب نيست. اگر كسي جدّي به كسي سلام كرد، جواب هم مي‌شنود. ما در نمازهايمان، دستِ كم، روزي پنج مرتبه مي‌گوييم:
    «السّلام علينا و علي عبادالله الصّالحين» آيا امام زمان هم اين سلام را در نمازشان مي‌فرمايند يا نه؟ بله! امام زمان هم اين سلام را مي‌فرمايند و به بندگان صالح خدا، سلام مي‌دهند. حضرت به [همة] واجبات و متسحبّات عمل مي‌كنند. اصلاً سلامِ كامل و تمام عيار را حضرت(علیه السّلام) مي‌دهند. اين «السّلام علينا و علي عبادالله الصالحين، يعني چه؟ يعني سلام بر ما و همة بندگان صالح خدا! يك وقت است من و شما اين سلام را مي‌گوييم، يك وقت امام زمان(علیه السّلام). پس بندگان صالح در همين دنيا مشمول سلامِ حضرت ولي‌عصر(علیه السّلام) مي‌شوند.
    اگر ما به امام زمان(علیه السّلام) دعا كنيم، حضرت هم به ما دعا مي‌كند. دعاي امام زمان مُستجاب است از خدا بخواهيم «اللهمّ هب لي رأفته و رحمته و دعاه...»5؛ خدايا مرا مشمول رأفت، رحمت، و دعاي امام زمان(علیه السّلام) قرار بده»!
    روشن شدن قلب‌ها و طهارت دل‌ها كه بر اثر محبّت خدا مي‌آيد، به واسطة اتصال و پيوند به مقام ولايت است و راه آن توجّه است؛ توجّه مداوم. بايد بگويم انسان بدون متوسّل شدن به حجّت وقت، هيچ كاري نمي‌تواند بكند. اگر ارتباط بر قرار شد قلب نور مي‌گيرد و انسان با نور و چراغ بهتر پيش مي‌رود. انسان متوسّل با نور ولايت پيش مي‌رود هر موجود ضعيفي حتماً بايد تكيه‌گاهي و پناهگاهي داشته باشد كه از او استمداد كند. انسان هم، چون ضعيف آفريده شده حتماً بايد در همة مطالب معتصم به حق و اولياي حق و معتصم به امام زمان(علیه السّلام) باشد. امام زمان قدرتمندترين قدرتمندان در عالم امكان است، واسطة فيض خداست، تمام فيض‌ها به وساطت او بايد افاضه شود. خدا از مجراي امام زمان(علیه السّلام) خواسته است كه مردم با او ارتباط داشته باشند. انسان اگر خواست با خدا و مقام ولايت اتّصال پيدا كند، راه آن آسان است. خيلي آسان، و آن توجه به خداست، توجّه هم [امري] اختياري است. همان لحظه كه حقيقتاً در سرّ و قلبش به ياد خدا مي‌افتد، همان لحظه كه توجه به امام زمان(علیه السّلام) پيدا مي‌كند، همان وقت، سيم متصل مي‌شود. و روح مطلب و اساس كار همين برقراري ارتباط با خدا و اولياي خداست.
    به قول آن آقايي كه مرحوم شده و به خواب كسي آمده و گفته بود: «شما هم مثل من عمل كنيد تا بعد از مرگ خوشتان باشد»، پرسيده بود: چه كار كنم؟ گفته بود: پيوندتان را با امام زمان(علیه السّلام) قرص و محكم بكنيد، توسّلات شما به امام زمان(علیه السّلام) قطع نشود.
    دو چيز را هم اسم برده بود كه يكي از آن دو كه الان در ذهنم هست، نماز توسل به امام زمان(علیه السّلام) بود كه اين نماز را حتماً بخوانيد؛ مثل اينكه خود آن مرحوم اين برنامه را داشته، آن ديگري را فراموش كرده‌ام.
    ولايت دو بُعدي است: از خصوصيات اهل تقوا اين است كه ولايت آنها دو بعدي است؛ يعني به واسطة جذب محبّت و ولايت، دو طرف نسبتِ به هم علاقمند مي‌شوند. يعني اگر شخصي متّقي و شيعة واقعي دوستدار امام زمان خودش باشد، محال است كه امام زمان او را دوست نداشته باشد. لذا مي‌بينيم كه ائمه(علیه السّلام) نسبت به آنهايي كه واقعاً اهل تقوا بودند چقدر اظهار محبّت مي‌كردند و چقدر آنها را دوست داشتند. معامله‌هايي كه با آنها مي‌كردند كه كاشفِ از اين است كه امام حدّ اعلاي محبّت را نسبت به آنها داشته‌اند؛ مثلاً سيّد بحرالعلوم يكي از قضايايش كه مولاي سلماسي نقل مي‌كند اين است كه مي‌گويد:
    يك روز در مجلس درس سيّد، يكي از حاضرين سئوال كرد: «آيا در [عصر] غيبت امكان دارد كسي تشرّف حاصل بكند؟ سيّد سرش را زير انداخت، گويا با خودش صحبت مي‌كرد، سپس گفت: «ما اجيب له و قد ضمنّي ـ صلوات الله عليه ـ الي صدره؛6 من به اين آقا چه پاسخي بدهم و حال آنكه حضرت مرا به سينة خود چسباندند.
    تا محبّت نباشد چنين چيزي مي‌شود؟ اين چقدر عنايت است؟ چقدر لطف است؟ چقدر سيّد را دوست مي‌دارند كه او را به سينة خود مي‌چسبانند؟
    سيّد بحرالعلوم آن‌قدر به حضرت(علیه السّلام) نزديك بوده كه از اصحاب سرّ و مخزنِ اسرار آن حضرت بوده است. همة ائمه(علیه السّلام) اصحاب خاصّ و اصحاب سِرّ داشته‌اند. در هر زمان عدّه‌اي بوده‌اند كه روابط خصوصي با ائمّه(علیه السّلام) داشته‌اند تا حدّي كه صندوقچة سرّ امام مي‌شوند. حالا هم همين‌طور است. مرحوم حاجي نوري صاحب نجم‌الثاقب مي‌گويد: «اگر بخواهيم قضاياي مرحوم بحرالعلوم(ره) را جمع كنيم، خودش كتابي مي‌شود». يعني اين‌قدر ايشان تشرّف داشته‌اند.
    از امام زمان(عج) چه بخواهيم؟

    قصه‌هايي هست از تشرّفات افرادي كه فكرشان كوتاه بوده و از امام پول، زن، سلامتي و امثال آن را مي‌خواسته‌اند. اينها همه خوب است. ولي چرا انسان از حضرت آن چيزي را كه خود آن حضرت از خدا مي‌خواهد طلب نكند؟ به همين دعاي حضرت در ماه رجب توجّه كنيد، حقيقتاً براي ما آموزنده است، ما هم همين‌ها را از خدا بخواهيم «و احتم لي في قضائك خير ما حتمت؛ از قضاهاي خودت، بهترينش را براي من تقدير فرما».
    «و اختم لي بالسعادة فيمن ختمت؛ مرا از كساني قرار بده كه امرشان را در اين ماه به سعادت ختم مي‌فرمايي». «و احيني ما أحييتني موفوراً و أمتني مسروراً و مغفوراً؛ زنده‌ام بدار در حالي كه از الطاف و رحمت‌هايت، حظّي وافر داشته‌ام و بميرانم در حالي كه مسرور و آمرزيده‌ باشم». «واجعل لي إلي رضوانك وجنانك مصيراً؛7 برايم راهي به بهشت و رضوان خودت مقرّر فرما».
    او رضوان و رضاي خدا را مي‌طلبد. ما هم همين‌ها را بطلبيم كه هيچ چيز بالاتر از رضاي خدا و بالاتر از محبّت خدا و اولياي خدا وجود ندارد.
    از امام زمان(علیه السّلام) بخواهيم كه برايمان استغفار كند.يكي از چيزهايي كه خيلي مهم است، استغفار است. استفغار، پوشانندة سيّئات است. اگر طلبِ مغفرت جدّي باشد منجر به مغفرت مي‌شود. يك وقت انسان خودش استغفار مي‌كند، يك وقت ديگران برايش استغفار مي‌كنند، رفقا برايش استغفار مي‌كنند، آن هم مؤثر است امّا راه سومي هم وجود دارد كه بهتر از دو راه قبلي است و آن اين است كه انسان به حجّت وقت متوسّل شود و از آن حضرت بخواهي كه يابن‌رسول‌الله! شما برايم طلب مغفرت كنيد. من اين مطلب را از اين آيه شريفه مي‌گويم:
    و لو انّهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توّاباً رحيماً.[20]
    اگر آنان وقتي كه به خود ستم كردند، پيش تو مي‌آمدند و از خدا آمرزش مي‌خواستند و پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش مي‌كرد، قطعاً خدا را توبه‌پذير مهربان مي‌يافتند.
    خداوند به پيامبرش مي‌فرمايد اگر اينها كه خلاف كرده‌اند، پيش تو مي‌آمدند و از من طلب مغفرت مي‌كردند، تو هم برايشان استغفار مي‌كردي ـ اگر اين دو استغفار با هم ضميمه مي‌شدـ آن وقت « لوجدوا الله توّاباً رحيماً» نمي‌فرمايد: «يغفرالله لهم» يعني خدا ايشان را مي‌آمرزيد، بلكه مي‌فرمايد: «لوجدوا الله توّاباً رحيماً» تعبير بسيار جالبي است. يعني در صورت استغفار خودشان و استغفار رسول خدا، در وجودشان مي‌فهميدند و مي‌يافتند و درك مي‌كردند كه خدا آنها را آمرزيده است. يعني در آن صورت غفوريّت و رحمانيت خدا را درك مي‌كردند.
    خوب، آن وقت، حجّت خدا، رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و حالا حجّت وقت، امام زمان(علیه السّلام) است. به خدا قسم اگر ما از امام زمان(علیه السّلام) بخواهيم برايمان استغفار خواهند كرد. در ساحتِ مقدّس اينها بخل راه ندارد. امام زمان(علیه السّلام) خليفة خداست، مظهر تامّة حق است، اسم اعظم خدا، الان امام زمان است. اگر جدّاً بخواهيم، حضرت دعا مي‌كنند، طلب مغفرت مي‌كنند آن‌گاه انسان، غفوريّت و رحمانيّت خدا را لمس مي‌كند.
    برادران يوسف، بعد از آزار يوسف(علیه السّلام)، وقتي متوجه شدند بدكاري كرده‌اند، پشيمان شدند و از پدر خواستند كه «يا ابانا استغفرلنا ذنوبنا...»[21] گفتند: پدرجان! تو پيش خدا وجيه هستي، رسول و پيغمبر خدا هستي، پيش خدا آبرو داري، ما گناهكاريم پشيمانيم، از تو مي‌خواهيم كه برايمان طلب مغفرت نمايي، يعقوب(علیه السّلام) هم پذيرفت. ما هم از پدر حقيقي خود بخواهيم كه او برايمان طلب مغفرت كند. يعني از امام زمان(علیه السّلام) درخواست كنيم كه بعد از توبة حقيقي، براي ما طلب مغفرت كند زيرا او «وجيه عندالله» است. او محمود خداست، او وليّ خداست، او همه كارة عالم است اين توبه اگر با آن لطفِ مغفرت توأم شود قطعاً كارساز خواهد بود.
    الان هم رسول خدا زنده است، بايد از رسول خدا بخواهيم، از امام زمان بخواهيم و عرض كنيم: يابن‌رسول‌الله! اي عزيز فاطمه(س)! تو مي‌داني ما بيچاره هستيم و پناهي نداريم، يكي از القاب شما «غوث» است. يعني پناه بي‌پناهان! شما پدر حقيقي ما هستيد. ما بچه‌هاي بدي هستيم ولي شما پدر خوبي هستيد، ما نوكرهاي بدي هستيم، اما شما خوب آقايي هستيد. ما كجا برويم، به چه كسي بگوييم و به كه پناه ببريم؟ ما شما را دوست داريم و تو از قلب ما خبر داري، در زيارت دارد «و لي حقّ موالاتي» دوستي، حق مي‌آورد، ما حقِّ موالات داريم. به شما اميد داريم و از شما مي‌خواهيم كه شما به ما تصدّق كنيد. كه خدا صدقه‌كنندگان را جزاي خير مي‌دهد. دست گدايي‌ ما به سوي شما دراز است.
    منابع

    1. قرآن کریم
    2. إعلام الوري بأعلام الهدي، ج 2.
    3. بحارالانوار
    4. زيارت صاحب‌الامر
    5. سيد صدرالدين صدر، المهدي(علیه السّلام)
    6. سيد محسن امين، سيره‏معصومان، ترجمه: علي حجتي كرماني، ج 6 .
    7. ماهنامه موعود
    8. محمدرضا طبسي نجفي، الشيعه و الرجعة، ج 1.
    9. مفاتيح الجنان، دعاي عديله
    10. ناصر مكارم شيرازي، حكومت جهاني موعود(عج)
    11. هادي قندهاري ، آثار اعتقاد به امام زمان(علیه السّلام)

    پي نوشت :

    [12]- بحارالانوار، ج 99، ص 11 و زيارت صاحب‌الامر
    [13]- بحارالانوار، ج 1، ص 94
    [14]- بحارالانوار، ج 52، ص 289
    [15]- مفاتيح الجنان، دعاي عديله
    [16]- مفاتيح الجنان، دعاي عديله
    [17]- كلمة الإمام المهدي(علیه السّلام)، ص 231.
    [18]- محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة
    [19]- شيخ صدوق، الخصال، ص 428.
    [20]- سورة نساء، آية 64
    [21]- سورة يوسف، آية 97

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا ميراث امام عسكرى (ع) بين برادر و مادر آن حضرت تقسيم شد؟
    توسط hossein moradi در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 01-10-2010, 23:44
  2. ظهور حسنی
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-09-2010, 15:55
  3. آيا امام عسكرى (ع) بدون فرزند از دنيا رفته است؟
    توسط hossein moradi در انجمن پاسخ به شبهات دیگر ادیان ومذاهب
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 25-09-2010, 08:41
  4. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50
  5. ارشاد القلوب( مولف : حسن بن ابی الحسن دیلمی )
    توسط vorojax در انجمن کتابخانه اسلامي
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-06-2008, 00:24

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه