نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: منجي در اديان ابراهيمي

  1. #1
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض منجي در اديان ابراهيمي

    نویسنده: علي ميثمي





    مقدمه

    اندیشه پیروزی حق بر باطل، چیره شدن عدالت بر ظلم و گسترش جهانی یک حکومتی واحد، تحت دین واحد و حاکمی عادل از سوی پروردگار جهان، با دربرگرفتن ارزش‌های انسانی و تشکیل مدینه فاضله به واسطه یک منجی بزرگ، اندیشه‌ای است که تمام ادیان الهی به ویژه اسلام بدان معتقد بوده‌اند. این اندیشه نه تنها در ادیان اصلی جداناشدنی است، بلکه امری نهفته در فطرت انسان‌ها می‌باشد، ندایی درونی از سراسر وجود انسان فریاد می‌زند: روزی خواهد آمد وحق را بر باطل پیروز خواهد گردانيد و دیگر اثری از ستم و بی‌عدالتی نخواهد ماند.
    "وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ"[1]
    ما در زبور (داوود(علیه السّلام)) نوشتیم «البته بندگان نیکوکار ما وارثان زمین خواهند شد!»
    در جاهای مختلف قرآن این وعده‌ها داده شده است. نه تنها در اسلام، بلکه در تمامی ادیان آسمانی، آن روز را بشارت داده‌اند و گفته‌اند روزی مصلح جهانی خواهد آمد.
    اصطلاح غربی باور به دوره آخرالزمان و انتظار منجی غیبی و مصلح بزرگ جهانی، «فورتویسم» است. این مسئله، یکی از مسائلی است که در تمام ادیان و مذاهب، اعم از مذهب زرتشتی یا زوراستریالیسم و مذهب یهودی یا جوادائیسم و سه مذهب عمده دین مسیحیت، یعنی کاتولیک، پروتستان، ارتدکس وجود دارد. تمام مدعیان نبوت، این مسئله را یکی از باورهای اصلی‌شان قلمداد می‌کنند. هم‌چنین در کتاب‌های آسمانی، هم‌چون زبور، زند، حکی، صفینیاه، اشعیاء، شاکمرنی هند، انجیل متی، دیدوپاتکیل (هند) جاماسب‌نامه، انجیل یوحنا، دانیال(علیه السّلام) و... بر آن بشارت داده‌اند.
    بی‌گمان اعتقاد به منجی و منجی‌گرایی یا اعتقاد به شخصی که روزی ظهور خواهد کرد و دنیا را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت و روزگار را به سوی نیک‌بختی ابدی پیش خواهد برد، در میان تمام ادیان وجود دارد و در واقع، از موارد اشتراک ادیان مختلف جهان است، اما در زمینه چگونگی ظهور و شرایط روزگار ظهور دیدگاه‌ها مختلف است.
    واژگان

    «مهدویّت» منسوب به «مهدی»، اسم مفعول از واژة «هَدی» است. برای هدی در لغت دو ریشه وجود دارد:
    الف) اَلتَّقَدُّمُ لِلاِرشادِ؛ پیشی گرفتن به جهت راهنمایی؛
    ب) بَعثَةُ لَطَفٍ؛ هدیه و پیشکش فرستادن.[2]
    «هَدَیتُهُ الطَّریق»؛ یعنی از او پیشی گرفتم تا راه را به او نشان دهم. به سر و گردن حیوان «هادی» گویند؛ چون از او پیشی می‌گیرد. به عصا نیز هادی گویند؛ زیرا از صاحب عصا پیشی می‌گیرد.[3]
    هادی از هر چیزی، اول آن است. از این‌رو، جوانة درخت را هادی گویند.[4] «مهدی» از نظر ادب عربی، اسم مفعول است. در اصل، «مَهدُویٌ» بر وزن «مَنصُورٌ» بوده است که با توجه به سنگینی خروج از واو ساکنه به سوی یاء، واو به یاء تبدیل شده و در یاء ادغام شده است. آن‌گاه ضمة دال به تناسب یاء به کسره تبدیل شده است.[5]
    بی‌تردید «مَهدی» به معنای اسم فاعل، رهبر و راهنما آمده است. در قرآن کریم نیز در مواردی اسم مفعول به معنای اسم فاعل آمده است:
    )إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيّاً(.[6]
    به راستی، وعدة او آمدنی است.
    در این آیه «مَأتِیّ»، همانند «مَهدیّ» اسم مفعول است، ولی مفسران تصریح کرده‌اند که به معنای فاعل آمده است.[7]
    در ادب عربی نیز اسم مفعول به معنای اسم فاعل آمده است؛ چنان‌که اعشی در شعر: «وَ ساعَیتُ مَعصِیاً اِلَیها وُشاتِها»
    گفته است، «مَعصیّاً» به معنای «عاصیاً» می‌باشد.[8] به همین دلیل، در ده‌ها حدیث «هادی» و «مهدی» در کنار یک‌دیگر آمده است.[9]
    یاقوت حموی درباره راز نام‌گذاری آن حضرت به «مهدی»، سه احتمال آورده است:
    یکم. مهدی، کسی است که خودش هدایت یافته است؛ بدون این‌که دیگری او را هدایت کند؛
    دوم. مهدی، اسم مکان از ریشه «هَدی» به معنای هدایت‌گاه باشد؛
    سوم. منسوب به «مَهد» به معنای گاهواره باشد. برای تشبیه آن حضرت به عیسی که در گهواره سخن گفت.[10]
    ابن اثیر در این زمینه گوید:
    «مهدی» به کسی گویند که خدا او را به حق هدایت کرده است و آن‌قدر در افراد به عنوان اسم به کار رفته است که عَلَم به غلبه شده است. به آن نامیده شده است آن «مهدی» که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت داده که در آخرالزمان خواهد آمد.[11]
    طریحی با صراحت بیشتر می‌فرماید:
    «مهدی» نام قائم آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت آمدنش را در آخرالزمان داده است... او محمد بن الحسن العسکری(عج) می‌باشد.[12]
    امام باقر(علیه السّلام) در این‌باره فرموده است:
    فَاِنَّما سُمِّیَ المَهدِیُّ، لِاَنَّهُ یَهدی لِأمرٍ خَفِیَ؛
    او را «مهدی» نامیدند؛ چون به رازی پنهان هدایت می‌کند.[13]
    راغب اصفهانی، به تأکید در این‌باره به نکته ظریفی اشاره می‌کند و می‌نویسد:
    اَلهِدایَةُ دَلالَةُ بِلُطفٍ؛
    هدایت، عبارت از راهبری و راهنمایی از روی لطف و مهرورزی است.[14]
    با توجه به آن‌چه گذشت، معنای اصطلاحی «مهدی» عبارت می‌شود از کسی که خداوند او را به راستی به حق هدایت کرده و او را به راهبری خلق برگزیده باشد و او نیز خلق را از روی مهر و محبت به سوی حق رهنمون شود.
    منجی‌گرایی

    منجی اسم فاعل از باب افعال از ریشة «نجو» است. واژة «نجو» در دو معنای متقابل به کار می‌رود:
    الف) رستن، نجات یافتن، رفع مشکل و برطرف شدن پوشش؛
    ب) پرده پوشی، رازداری و راز نهان (نَجوی).
    به مناطق بلند، «نجاة» می‌گویند؛ چون آب آن را نمی‌پوشاند و سیل آن را فرا نمی‌گیرد. هنگامی که ابرها کنار رفت، گفته می‌شود: «اَنجَتِ السَّحابَةُ».[15] «نَجا فُلانٌ مِنَ الشَّرِّ؛ فلانی از شر نجات یافت».[16]
    «نجو» رهایی و خلاصی از چیز.[17]
    در قرآن کریم، واژة نجات به معنای رهایی از هر مشکل مادی و معنوی به کار رفته است؛ برای مثال، رهایی از آتش جهنم، از بلاهای آسمانی، از خطرات دریا، از دست ستم‌گران، از زندان، از شکنجه، از غم و اندوه، از محیط فاسد و... .[18]
    در عهد عتیق نیز، واژة نجات به مفهوم رهایی از مشکلات مادی و معنوی به کار رفته است. از آن جمله در آیه‌ای آمده است:
    شما را از زیر مشقت‌های مصریان بیرون خواهم آورد و شما را از بندگان ایشان رهایی دهم و شما را به بازوی بلند و به داوری‌های عظیم نجات دهم.[19]
    منجي باوري در يهوديت

    آیین موسی کلیم الله، یکی از بزرگ‌ترین ادیان آسمانی است که تاریخ ظهور آن، نزدیک به 1225 سال پیش از میلاد بوده است. حضرت موسی بنابر قول مورخان، چندی پس از دریافت تورات، آن را به یوشع سپرد و یوشع نیز آن را به شیوخ یا داورانی سپرد که پانزده تن بودند: «شیوخ همان‌هایند که به داوران معروف‌اند و عصرشان بعد از یوشع آغاز می‌شود و تا تأسیس پادشاهی در قرن یازدهم ق.م ادامه می‌یابد. داوران پانزده نفر بودند که نخستین آنها شائول بود و آخرینشان سموئل (سموعیل) بنیان‌گذار پادشاهی یهود.
    حضرت موسی تمام همّ خود را برای گسترش دستورهای الهی مصروف داشت، ولی به دلیل نافرمانی‌های بنی‌اسرائیل از موسی(علیه السّلام)، زمینه‌های انحراف از مسیر حقیقی دین الهی فراهم شد تا جایی که خداوند، آنان را سرزنش کرد و درهای رحمت بر آنان بسته شد. بنابراین، هیچ‌گاه این آیین در قالب مدنیّتی سترگ (بر اساس دستورهای اصیل دینی) نمایان نشد.
    سپس، دوران پیامبران تا حدود پنج قرن (روزگار اسارت بابلی) ادامه یافت، ولی پس از آن، منابع دین یهود به دست رجال کنیسه افتاد و تا زمان ظهور حضرت عیسی(علیه السّلام) فرقه‌های مختلفی در میان یهودیان نفوذ یافتند و عهده‌دار اداره آنان شدند. قدرت تأثیر این فرقه‌ها تا ظهور مسیحیت ادامه یافت و زمینه‌ساز انواع تحریف‌ها در میان فرهنگ قوم یهود گردیدند. البته مقصود ما، بیان تاریخ رخدادهای آیین موسی(علیه السّلام) نیست، بلکه می‌خواهیم بگوییم که در اثر این رخدادها، این آیین، چنان‌که شایسته بود در زمین تحقق نیافت و حکومت مطلوب دینی را ایجاد نکرد.
    با سلطه یونانیان، فرهنگ یونانی بر این دین تأثیر شگرفی نهاد و شماری نیز به یونانی‌گرایی روی آوردند. یونان‌گرایان به صورت «صدوقیان» و یهودگرایان (وفاداران سنت‌های یهودی) به اصحاب فریسه معروف شدند. اما نهضت یهود ادامه نیافت و سرانجام نفوذ یونان به استقلال فکری و فرهنگی یهود پایان داد. «صدوقیان هیچ یک از گفته‌های مشایخ و کاتبان را که خارج از وحی مدون در اسفار تورات بود، قبول نداشتند... و به رستاخیز و قیامت هم اعتقادی نداشتند و زندگی را منحصر به همین حیات دنیوی می‌دانستند ؛ [آنان] به جاودانگی روح ... و وجود فرشتگان اعتقادی نداشتند».[20]
    فریسیان، احترامات ویژه معبد بیت‌المقدس را محفوظ داشتند. ازاین‌رو، در میان خود، مقام «کهانت» را به پا می‌داشتند، ولی همین‌ها بدترین ستم‌ها را در حق حضرت موسی(علیه السّلام) روا داشتند. زندگی فریسیان، سرشار از قید و بندهای سخت و تعصب‌آور بود. آنان، امید فرا رسیدن ایام بعثت حضرت عیسی(علیه السّلام) را در دل زنده می‌داشتند و امید داشتند که ظهورش موجب رهایی قوم یهود از فرومایگی‌شان گردد. «(آنان) معتقدند رعایت سنن و تشریفات دینی، ظهور مسیح را تسریع می‌کند. به سیاست کاری ندارند و فقط به افکار و اعمال دینی خود دل‌خوش‌اند... تشریفات توان‌فرسای آن (این آیین)، مورد اعتراض و حمله عیسی (علیه السّلام) قرار می‌گیرد».
    یهودیان به جز تعدادی که به «کلیمیان» شهرت یافتند و پیرو موسی کلیم‌الله بودند، بقیه در میان هاله‌ای از تحریف و اختلاف‌های فکری و فرهنگی فرو رفتند و گاه، به داستان‌سرایی و افسانه‌های تخیلی در زمان بروز سختی‌ها روی آوردند.[21]در کتاب پروتکل‌های صهیون می‌خوانیم:
    یهودیان هر گاه با مشکلات و مصیبت‌های سختی مواجه می‌شدند که آنها را در آستانه نابودی و ریشه‌کن شدن قرار می‌داد، با تمام نیروی خود به حماسه‌پردازی روی می‌آوردند تا بدین‌وسیله، روحیه تودة یهود و رجال آنها را تقویت کنند.[22]
    سلطه قوم آشوری بر خطه شمالی فلسطین سبب شد هزاران بنی‌اسرائیلی اسیر گرفته شوند. هم‌چنین تسلط بابلیان بر بخش جنوبی فلسطین، بسیاری از این قوم را اسیر بابلیان ساخت. معبد اورشلیم به دست رومیان ویران شد و اختلاط‌های فرهنگی بسیاری میان یهود و اقوام مختلف ایجاد گردید. تلاش عالمان بنی‌اسرائیل برای حفظ آخرین باقی‌مانده‌های آیین دینی و دستور‌های تورات به رشد نامتعادل خوی و خصلتی انجامید که تنها مرام نژادپرستی ویژه بنی‌اسرائیل را تقویت می‌کرد. از دیگر سو، فیلسوفانی از میان آوارگان بنی‌اسرائیل برخاستند که به اختلاط فرهنگی بیشتر کمک کردند.«بسیاری از اینان، زبان مادری را فراموش و کتب عبرانی را به یونانی ترجمه کردند... فیلسوفانی از میان یهودیان برخاستند که از زمره، فیلون اسکندرانی مقامی والا دارد. او کوشید افکار عبرانی و یونانی را با یکدیگر بیامیزد».[23]
    کشورگشایی‌های اسکندر تنها برای تصاحب زمین نبود، بلکه اسکند بر گسترش فرهنگ یونانی بر سرزمین‌های فتح شده تأکید داشت. دگرگونی‌های اجتماعی به ویژه فشارهای سیاسی، بنی‌اسرائیل را بر آن داشت تا به تشکیل انجمن عالی موسوم به «سن هیدریم» اقدام کنند؛ انجمنی که یهودیت را از حیثیت دینی خارج ساخت و به آن جنبه‌ای سیاسی داد. هدف اصلی برنامه‌های این مجتمع، ترسانیدن دشمنان و جلوگیری از فروپاشی یهود در میان دیگر ملت‌ها بود؛ آن هم به صورتی که در کتاب پروتکل‌های دانشوران صهیون می‌خوانیم:
    همین انجمن بود که حضرت عیسی(علیه السّلام) را محاکمه کرد و از همین «سن هیدریم» بود که جریان‌های عجیب و غریب و براساس سازمان‌های سری... سر بر داشت.[24]
    از زمان حضرت موسی و پیدایش آیین یهود تا زمانی که رومیان در سال 70 میلادی اورشلیم را نابود کردند، انتظار ظهور مسیح در میان قوم یهود افزایش یافت. این انتظار ناشی از برخی آیات تورات بود که نوید ظهور مردی عادل در آخرالزمان را می‌داد. از سوی دیگر، رخدادهای روی داده بر دین یهود، توجه آنان را به این بخش از تورات جلب می‌کرد. آنها معتقد بودند:
    مردی از نسل داوود خواهد آمد و نخست قوم یهود را از ستم دیگران خواهد رهانید و سپس همه اقوام را به سعادت و صلاح خواهد کشید، ولی ظهور مسیح هنگامی خواهد بود که یهود انسان‌ها را آماده و درخور ببیند. پس باید به امید ظهور مسیح منتظر، با زهد زیست.[25]
    بنابر آموز‌های تورات، نوید دست‌یابی به «مدینه فاضله دینی» به صورت تام و تمام به یهود داده نشده است، بلکه آنان باید ضمن اقرار به آیین موسی(علیه السّلام)، در انتظار ظهور منجی موعود باشند. نکته جالب این‌جاست که در میان آثار آنان ویژگی‌های کامل ناجی و تمام ویژگی‌های قیام او و سرزمینی که قیام می‌کند، به طور کامل آورده شده است. آنان معتقدند همه خلایق موعود را به عنوان «سلطان صلح» می‌شناسند. در کتاب اشعیای نبی عهد قدیم باب اول می‌خوانیم: «... مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد... و مظلومان زمین را به راستی حکم خواهد نمود. کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت و گرگ با بره سکونت خواهد داشت».
    هم‌چنین در (باب دوم) کتاب حبقوق نبی آمده است:
    «... اگر چه تأخیر دارد، منتظر باش؛ زیرا که او خواهد آمد... جمیع امت‌ها را نزد خود جمع می‌کند...» این انتظار حتی در میان ایرانیان باستان و زرتشت و نیز هندوان که سال‌ها پیش از یهودیان می‌زیستند نیز وجود داشته است. بنابراین، انتظار به ظهور بزرگ نوید ادیان پیش از یهود نیز بوده است.[26]
    سيماي منجی در عهد عتیق

    یکی از باورهای راسخ در میان یهود، اعتقاد به «ماشیح»، یعنی «منجی» و «گئولا» یعنی روز ظهور و دوران رهایی است.
    موسی بن میمون، مشهور به «هارامبام» (1135 ـ 1204م) رئیس معنوی قوم یهود، در این زمینه می‌گوید:
    هر فرد یهودی که به «ماشیح» معتقد نباشد و یا چشم به راه آمدن او نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر پیامبران بنی‌اسرائیل است.[27]
    ایمانوئل شوحط درباره جایگاه رفیع ماشیح می‌نویسد:
    طبق عقیدة هارامبام، عقل و دانش او از حضرت سلیمان بیشتر است. او از ابراهیم، اسحاق، یعقوب و دیگر پیامبران بنی‌اسرائیل که بعد از موسی برانگیخته شده‌اند، بلند مرتبه‌تر است.[28]
    کرنیستون، از عصمت ماشیح، علم گسترده‌اش به ژرف‌ترین رازها و قدرتش بر زنده کردن مردگان به تفصیل سخن گفته است.[29]
    نیومن، دیگر نویسنده و متفکر یهودی می‌نویسد:
    هر گونه تحقیق پیرامون یهود، نمی‌تواند از اعتقاد به ظهور ماشیح جدا باشد.[30]
    اشمیدت در این زمینه می‌نویسد:
    بنابر معارف یهودی، ناجی و رهاننده‌ای ظهور خواهد کرد که «ماشیح صِید قنو» و «ماشیح بن دِیوید» نام دارد. او قوم یهود را از بردگی و آشفتگی خواهد رهانید.[31]
    ایمان به ظهور «ماشیح» یکی از اصول دین یهود است.[32]
    پي نوشت :

    [1] . سوره انبیاء، آیه105.
    [2] . ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج6، ص42.
    [3] . همان.
    [4] . خلیل، ترتیب کتاب العین، ص879.
    [5] . این شیوه در اسم مفعول از ناقص یایی رایج است؛ همانند: مرمیّ، مقضیّ، منفیّ، مشویّ، مأتیّ و منسیّ.
    [6] . سوره مریم، آیه61.
    [7] . طبرسی، مجمع البیان، ج6، ص804؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج11، ص126؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج6، ص282.
    [8] . ثعلبی، الکشف و البیان، ج6، ص222.
    [9] . نک: علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج18، ص314؛ ج21، ص371؛ ج34، ص323؛ ج43، ص334؛ ج51، ص163 و...
    [10] . یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص229.
    [11] . ابن اثیر، النهایة، ج5، ص254.
    [12] . طریحی، مجمع البحرین، ج1، ص475.
    [13] . شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص161؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص498.
    [14] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص538.
    [15] . ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج5، ص397 ـ 399.
    [16] . خلیل، ترتیب کتاب العین، ص792.
    [17] . ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص61.
    [18] . نک: سوره صفّ، آیه10؛ سوره هود، آیه 66؛ سوره اسراء، آیه67؛ سوره قصص، آیه25؛ سوره یوسف، آیه45؛ سوره بقره، آیه49؛ سوره صافات، آیه76؛ سوره انبیاء، آیه74.
    [19] . عهد عتیق، تورات، سفر خروج 6: 7.
    [20] . همان، ص36.
    [21] . همان.
    [22] . همان.
    [23] . همان، ص36 ـ 37.
    [24] . همان، ص37.
    [25] . همان.
    [26] . همان، ص38.
    [27] . انجمن کلیمیان تهران، نشریة بیتا، سال 1، شماره 4، مرداد ـ شهریور 78هـ .ش.
    [28] . همان.
    [29] . جولیوس کرنیستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص48.
    [30] . اریه نیومن، به نقل شلمو اشمیدت، واژه‌های فرهنگ یهود، ص36.
    [31] . ماشیح صید قنو، یعنی رهایی‌بخش حقیقی، در مقابل مدعیان دروغین و بن دیوید؛ یعنی از تبار حضرت داود7.
    [32] . اشمیدت، همان، ص216.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نویسنده: علي ميثمي





    مقدمه

    اندیشه پیروزی حق بر باطل، چیره شدن عدالت بر ظلم و گسترش جهانی یک حکومتی واحد، تحت دین واحد و حاکمی عادل از سوی پروردگار جهان، با دربرگرفتن ارزش‌های انسانی و تشکیل مدینه فاضله به واسطه یک منجی بزرگ، اندیشه‌ای است که تمام ادیان الهی به ویژه اسلام بدان معتقد بوده‌اند. این اندیشه نه تنها در ادیان اصلی جداناشدنی است، بلکه امری نهفته در فطرت انسان‌ها می‌باشد، ندایی درونی از سراسر وجود انسان فریاد می‌زند: روزی خواهد آمد وحق را بر باطل پیروز خواهد گردانيد و دیگر اثری از ستم و بی‌عدالتی نخواهد ماند.
    "وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ"[1]
    ما در زبور (داوود(علیه السّلام)) نوشتیم «البته بندگان نیکوکار ما وارثان زمین خواهند شد!»
    در جاهای مختلف قرآن این وعده‌ها داده شده است. نه تنها در اسلام، بلکه در تمامی ادیان آسمانی، آن روز را بشارت داده‌اند و گفته‌اند روزی مصلح جهانی خواهد آمد.
    اصطلاح غربی باور به دوره آخرالزمان و انتظار منجی غیبی و مصلح بزرگ جهانی، «فورتویسم» است. این مسئله، یکی از مسائلی است که در تمام ادیان و مذاهب، اعم از مذهب زرتشتی یا زوراستریالیسم و مذهب یهودی یا جوادائیسم و سه مذهب عمده دین مسیحیت، یعنی کاتولیک، پروتستان، ارتدکس وجود دارد. تمام مدعیان نبوت، این مسئله را یکی از باورهای اصلی‌شان قلمداد می‌کنند. هم‌چنین در کتاب‌های آسمانی، هم‌چون زبور، زند، حکی، صفینیاه، اشعیاء، شاکمرنی هند، انجیل متی، دیدوپاتکیل (هند) جاماسب‌نامه، انجیل یوحنا، دانیال(علیه السّلام) و... بر آن بشارت داده‌اند.
    بی‌گمان اعتقاد به منجی و منجی‌گرایی یا اعتقاد به شخصی که روزی ظهور خواهد کرد و دنیا را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت و روزگار را به سوی نیک‌بختی ابدی پیش خواهد برد، در میان تمام ادیان وجود دارد و در واقع، از موارد اشتراک ادیان مختلف جهان است، اما در زمینه چگونگی ظهور و شرایط روزگار ظهور دیدگاه‌ها مختلف است.
    واژگان

    «مهدویّت» منسوب به «مهدی»، اسم مفعول از واژة «هَدی» است. برای هدی در لغت دو ریشه وجود دارد:
    الف) اَلتَّقَدُّمُ لِلاِرشادِ؛ پیشی گرفتن به جهت راهنمایی؛
    ب) بَعثَةُ لَطَفٍ؛ هدیه و پیشکش فرستادن.[2]
    «هَدَیتُهُ الطَّریق»؛ یعنی از او پیشی گرفتم تا راه را به او نشان دهم. به سر و گردن حیوان «هادی» گویند؛ چون از او پیشی می‌گیرد. به عصا نیز هادی گویند؛ زیرا از صاحب عصا پیشی می‌گیرد.[3]
    هادی از هر چیزی، اول آن است. از این‌رو، جوانة درخت را هادی گویند.[4] «مهدی» از نظر ادب عربی، اسم مفعول است. در اصل، «مَهدُویٌ» بر وزن «مَنصُورٌ» بوده است که با توجه به سنگینی خروج از واو ساکنه به سوی یاء، واو به یاء تبدیل شده و در یاء ادغام شده است. آن‌گاه ضمة دال به تناسب یاء به کسره تبدیل شده است.[5]
    بی‌تردید «مَهدی» به معنای اسم فاعل، رهبر و راهنما آمده است. در قرآن کریم نیز در مواردی اسم مفعول به معنای اسم فاعل آمده است:
    )إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيّاً(.[6]
    به راستی، وعدة او آمدنی است.
    در این آیه «مَأتِیّ»، همانند «مَهدیّ» اسم مفعول است، ولی مفسران تصریح کرده‌اند که به معنای فاعل آمده است.[7]
    در ادب عربی نیز اسم مفعول به معنای اسم فاعل آمده است؛ چنان‌که اعشی در شعر: «وَ ساعَیتُ مَعصِیاً اِلَیها وُشاتِها»
    گفته است، «مَعصیّاً» به معنای «عاصیاً» می‌باشد.[8] به همین دلیل، در ده‌ها حدیث «هادی» و «مهدی» در کنار یک‌دیگر آمده است.[9]
    یاقوت حموی درباره راز نام‌گذاری آن حضرت به «مهدی»، سه احتمال آورده است:
    یکم. مهدی، کسی است که خودش هدایت یافته است؛ بدون این‌که دیگری او را هدایت کند؛
    دوم. مهدی، اسم مکان از ریشه «هَدی» به معنای هدایت‌گاه باشد؛
    سوم. منسوب به «مَهد» به معنای گاهواره باشد. برای تشبیه آن حضرت به عیسی که در گهواره سخن گفت.[10]
    ابن اثیر در این زمینه گوید:
    «مهدی» به کسی گویند که خدا او را به حق هدایت کرده است و آن‌قدر در افراد به عنوان اسم به کار رفته است که عَلَم به غلبه شده است. به آن نامیده شده است آن «مهدی» که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت داده که در آخرالزمان خواهد آمد.[11]
    طریحی با صراحت بیشتر می‌فرماید:
    «مهدی» نام قائم آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بشارت آمدنش را در آخرالزمان داده است... او محمد بن الحسن العسکری(عج) می‌باشد.[12]
    امام باقر(علیه السّلام) در این‌باره فرموده است:
    فَاِنَّما سُمِّیَ المَهدِیُّ، لِاَنَّهُ یَهدی لِأمرٍ خَفِیَ؛
    او را «مهدی» نامیدند؛ چون به رازی پنهان هدایت می‌کند.[13]
    راغب اصفهانی، به تأکید در این‌باره به نکته ظریفی اشاره می‌کند و می‌نویسد:
    اَلهِدایَةُ دَلالَةُ بِلُطفٍ؛
    هدایت، عبارت از راهبری و راهنمایی از روی لطف و مهرورزی است.[14]
    با توجه به آن‌چه گذشت، معنای اصطلاحی «مهدی» عبارت می‌شود از کسی که خداوند او را به راستی به حق هدایت کرده و او را به راهبری خلق برگزیده باشد و او نیز خلق را از روی مهر و محبت به سوی حق رهنمون شود.
    منجی‌گرایی

    منجی اسم فاعل از باب افعال از ریشة «نجو» است. واژة «نجو» در دو معنای متقابل به کار می‌رود:
    الف) رستن، نجات یافتن، رفع مشکل و برطرف شدن پوشش؛
    ب) پرده پوشی، رازداری و راز نهان (نَجوی).
    به مناطق بلند، «نجاة» می‌گویند؛ چون آب آن را نمی‌پوشاند و سیل آن را فرا نمی‌گیرد. هنگامی که ابرها کنار رفت، گفته می‌شود: «اَنجَتِ السَّحابَةُ».[15] «نَجا فُلانٌ مِنَ الشَّرِّ؛ فلانی از شر نجات یافت».[16]
    «نجو» رهایی و خلاصی از چیز.[17]
    در قرآن کریم، واژة نجات به معنای رهایی از هر مشکل مادی و معنوی به کار رفته است؛ برای مثال، رهایی از آتش جهنم، از بلاهای آسمانی، از خطرات دریا، از دست ستم‌گران، از زندان، از شکنجه، از غم و اندوه، از محیط فاسد و... .[18]
    در عهد عتیق نیز، واژة نجات به مفهوم رهایی از مشکلات مادی و معنوی به کار رفته است. از آن جمله در آیه‌ای آمده است:
    شما را از زیر مشقت‌های مصریان بیرون خواهم آورد و شما را از بندگان ایشان رهایی دهم و شما را به بازوی بلند و به داوری‌های عظیم نجات دهم.[19]
    منجي باوري در يهوديت

    آیین موسی کلیم الله، یکی از بزرگ‌ترین ادیان آسمانی است که تاریخ ظهور آن، نزدیک به 1225 سال پیش از میلاد بوده است. حضرت موسی بنابر قول مورخان، چندی پس از دریافت تورات، آن را به یوشع سپرد و یوشع نیز آن را به شیوخ یا داورانی سپرد که پانزده تن بودند: «شیوخ همان‌هایند که به داوران معروف‌اند و عصرشان بعد از یوشع آغاز می‌شود و تا تأسیس پادشاهی در قرن یازدهم ق.م ادامه می‌یابد. داوران پانزده نفر بودند که نخستین آنها شائول بود و آخرینشان سموئل (سموعیل) بنیان‌گذار پادشاهی یهود.
    حضرت موسی تمام همّ خود را برای گسترش دستورهای الهی مصروف داشت، ولی به دلیل نافرمانی‌های بنی‌اسرائیل از موسی(علیه السّلام)، زمینه‌های انحراف از مسیر حقیقی دین الهی فراهم شد تا جایی که خداوند، آنان را سرزنش کرد و درهای رحمت بر آنان بسته شد. بنابراین، هیچ‌گاه این آیین در قالب مدنیّتی سترگ (بر اساس دستورهای اصیل دینی) نمایان نشد.
    سپس، دوران پیامبران تا حدود پنج قرن (روزگار اسارت بابلی) ادامه یافت، ولی پس از آن، منابع دین یهود به دست رجال کنیسه افتاد و تا زمان ظهور حضرت عیسی(علیه السّلام) فرقه‌های مختلفی در میان یهودیان نفوذ یافتند و عهده‌دار اداره آنان شدند. قدرت تأثیر این فرقه‌ها تا ظهور مسیحیت ادامه یافت و زمینه‌ساز انواع تحریف‌ها در میان فرهنگ قوم یهود گردیدند. البته مقصود ما، بیان تاریخ رخدادهای آیین موسی(علیه السّلام) نیست، بلکه می‌خواهیم بگوییم که در اثر این رخدادها، این آیین، چنان‌که شایسته بود در زمین تحقق نیافت و حکومت مطلوب دینی را ایجاد نکرد.
    با سلطه یونانیان، فرهنگ یونانی بر این دین تأثیر شگرفی نهاد و شماری نیز به یونانی‌گرایی روی آوردند. یونان‌گرایان به صورت «صدوقیان» و یهودگرایان (وفاداران سنت‌های یهودی) به اصحاب فریسه معروف شدند. اما نهضت یهود ادامه نیافت و سرانجام نفوذ یونان به استقلال فکری و فرهنگی یهود پایان داد. «صدوقیان هیچ یک از گفته‌های مشایخ و کاتبان را که خارج از وحی مدون در اسفار تورات بود، قبول نداشتند... و به رستاخیز و قیامت هم اعتقادی نداشتند و زندگی را منحصر به همین حیات دنیوی می‌دانستند ؛ [آنان] به جاودانگی روح ... و وجود فرشتگان اعتقادی نداشتند».[20]
    فریسیان، احترامات ویژه معبد بیت‌المقدس را محفوظ داشتند. ازاین‌رو، در میان خود، مقام «کهانت» را به پا می‌داشتند، ولی همین‌ها بدترین ستم‌ها را در حق حضرت موسی(علیه السّلام) روا داشتند. زندگی فریسیان، سرشار از قید و بندهای سخت و تعصب‌آور بود. آنان، امید فرا رسیدن ایام بعثت حضرت عیسی(علیه السّلام) را در دل زنده می‌داشتند و امید داشتند که ظهورش موجب رهایی قوم یهود از فرومایگی‌شان گردد. «(آنان) معتقدند رعایت سنن و تشریفات دینی، ظهور مسیح را تسریع می‌کند. به سیاست کاری ندارند و فقط به افکار و اعمال دینی خود دل‌خوش‌اند... تشریفات توان‌فرسای آن (این آیین)، مورد اعتراض و حمله عیسی (علیه السّلام) قرار می‌گیرد».
    یهودیان به جز تعدادی که به «کلیمیان» شهرت یافتند و پیرو موسی کلیم‌الله بودند، بقیه در میان هاله‌ای از تحریف و اختلاف‌های فکری و فرهنگی فرو رفتند و گاه، به داستان‌سرایی و افسانه‌های تخیلی در زمان بروز سختی‌ها روی آوردند.[21]در کتاب پروتکل‌های صهیون می‌خوانیم:
    یهودیان هر گاه با مشکلات و مصیبت‌های سختی مواجه می‌شدند که آنها را در آستانه نابودی و ریشه‌کن شدن قرار می‌داد، با تمام نیروی خود به حماسه‌پردازی روی می‌آوردند تا بدین‌وسیله، روحیه تودة یهود و رجال آنها را تقویت کنند.[22]
    سلطه قوم آشوری بر خطه شمالی فلسطین سبب شد هزاران بنی‌اسرائیلی اسیر گرفته شوند. هم‌چنین تسلط بابلیان بر بخش جنوبی فلسطین، بسیاری از این قوم را اسیر بابلیان ساخت. معبد اورشلیم به دست رومیان ویران شد و اختلاط‌های فرهنگی بسیاری میان یهود و اقوام مختلف ایجاد گردید. تلاش عالمان بنی‌اسرائیل برای حفظ آخرین باقی‌مانده‌های آیین دینی و دستور‌های تورات به رشد نامتعادل خوی و خصلتی انجامید که تنها مرام نژادپرستی ویژه بنی‌اسرائیل را تقویت می‌کرد. از دیگر سو، فیلسوفانی از میان آوارگان بنی‌اسرائیل برخاستند که به اختلاط فرهنگی بیشتر کمک کردند.«بسیاری از اینان، زبان مادری را فراموش و کتب عبرانی را به یونانی ترجمه کردند... فیلسوفانی از میان یهودیان برخاستند که از زمره، فیلون اسکندرانی مقامی والا دارد. او کوشید افکار عبرانی و یونانی را با یکدیگر بیامیزد».[23]
    کشورگشایی‌های اسکندر تنها برای تصاحب زمین نبود، بلکه اسکند بر گسترش فرهنگ یونانی بر سرزمین‌های فتح شده تأکید داشت. دگرگونی‌های اجتماعی به ویژه فشارهای سیاسی، بنی‌اسرائیل را بر آن داشت تا به تشکیل انجمن عالی موسوم به «سن هیدریم» اقدام کنند؛ انجمنی که یهودیت را از حیثیت دینی خارج ساخت و به آن جنبه‌ای سیاسی داد. هدف اصلی برنامه‌های این مجتمع، ترسانیدن دشمنان و جلوگیری از فروپاشی یهود در میان دیگر ملت‌ها بود؛ آن هم به صورتی که در کتاب پروتکل‌های دانشوران صهیون می‌خوانیم:
    همین انجمن بود که حضرت عیسی(علیه السّلام) را محاکمه کرد و از همین «سن هیدریم» بود که جریان‌های عجیب و غریب و براساس سازمان‌های سری... سر بر داشت.[24]
    از زمان حضرت موسی و پیدایش آیین یهود تا زمانی که رومیان در سال 70 میلادی اورشلیم را نابود کردند، انتظار ظهور مسیح در میان قوم یهود افزایش یافت. این انتظار ناشی از برخی آیات تورات بود که نوید ظهور مردی عادل در آخرالزمان را می‌داد. از سوی دیگر، رخدادهای روی داده بر دین یهود، توجه آنان را به این بخش از تورات جلب می‌کرد. آنها معتقد بودند:
    مردی از نسل داوود خواهد آمد و نخست قوم یهود را از ستم دیگران خواهد رهانید و سپس همه اقوام را به سعادت و صلاح خواهد کشید، ولی ظهور مسیح هنگامی خواهد بود که یهود انسان‌ها را آماده و درخور ببیند. پس باید به امید ظهور مسیح منتظر، با زهد زیست.[25]
    بنابر آموز‌های تورات، نوید دست‌یابی به «مدینه فاضله دینی» به صورت تام و تمام به یهود داده نشده است، بلکه آنان باید ضمن اقرار به آیین موسی(علیه السّلام)، در انتظار ظهور منجی موعود باشند. نکته جالب این‌جاست که در میان آثار آنان ویژگی‌های کامل ناجی و تمام ویژگی‌های قیام او و سرزمینی که قیام می‌کند، به طور کامل آورده شده است. آنان معتقدند همه خلایق موعود را به عنوان «سلطان صلح» می‌شناسند. در کتاب اشعیای نبی عهد قدیم باب اول می‌خوانیم: «... مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد... و مظلومان زمین را به راستی حکم خواهد نمود. کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت و گرگ با بره سکونت خواهد داشت».
    هم‌چنین در (باب دوم) کتاب حبقوق نبی آمده است:
    «... اگر چه تأخیر دارد، منتظر باش؛ زیرا که او خواهد آمد... جمیع امت‌ها را نزد خود جمع می‌کند...» این انتظار حتی در میان ایرانیان باستان و زرتشت و نیز هندوان که سال‌ها پیش از یهودیان می‌زیستند نیز وجود داشته است. بنابراین، انتظار به ظهور بزرگ نوید ادیان پیش از یهود نیز بوده است.[26]
    سيماي منجی در عهد عتیق

    یکی از باورهای راسخ در میان یهود، اعتقاد به «ماشیح»، یعنی «منجی» و «گئولا» یعنی روز ظهور و دوران رهایی است.
    موسی بن میمون، مشهور به «هارامبام» (1135 ـ 1204م) رئیس معنوی قوم یهود، در این زمینه می‌گوید:
    هر فرد یهودی که به «ماشیح» معتقد نباشد و یا چشم به راه آمدن او نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر پیامبران بنی‌اسرائیل است.[27]
    ایمانوئل شوحط درباره جایگاه رفیع ماشیح می‌نویسد:
    طبق عقیدة هارامبام، عقل و دانش او از حضرت سلیمان بیشتر است. او از ابراهیم، اسحاق، یعقوب و دیگر پیامبران بنی‌اسرائیل که بعد از موسی برانگیخته شده‌اند، بلند مرتبه‌تر است.[28]
    کرنیستون، از عصمت ماشیح، علم گسترده‌اش به ژرف‌ترین رازها و قدرتش بر زنده کردن مردگان به تفصیل سخن گفته است.[29]
    نیومن، دیگر نویسنده و متفکر یهودی می‌نویسد:
    هر گونه تحقیق پیرامون یهود، نمی‌تواند از اعتقاد به ظهور ماشیح جدا باشد.[30]
    اشمیدت در این زمینه می‌نویسد:
    بنابر معارف یهودی، ناجی و رهاننده‌ای ظهور خواهد کرد که «ماشیح صِید قنو» و «ماشیح بن دِیوید» نام دارد. او قوم یهود را از بردگی و آشفتگی خواهد رهانید.[31]
    ایمان به ظهور «ماشیح» یکی از اصول دین یهود است.[32]
    پي نوشت :

    [1] . سوره انبیاء، آیه105.
    [2] . ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج6، ص42.
    [3] . همان.
    [4] . خلیل، ترتیب کتاب العین، ص879.
    [5] . این شیوه در اسم مفعول از ناقص یایی رایج است؛ همانند: مرمیّ، مقضیّ، منفیّ، مشویّ، مأتیّ و منسیّ.
    [6] . سوره مریم، آیه61.
    [7] . طبرسی، مجمع البیان، ج6، ص804؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج11، ص126؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج6، ص282.
    [8] . ثعلبی، الکشف و البیان، ج6، ص222.
    [9] . نک: علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج18، ص314؛ ج21، ص371؛ ج34، ص323؛ ج43، ص334؛ ج51، ص163 و...
    [10] . یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص229.
    [11] . ابن اثیر، النهایة، ج5، ص254.
    [12] . طریحی، مجمع البحرین، ج1، ص475.
    [13] . شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص161؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص498.
    [14] . راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص538.
    [15] . ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج5، ص397 ـ 399.
    [16] . خلیل، ترتیب کتاب العین، ص792.
    [17] . ابن منظور، لسان العرب، ج14، ص61.
    [18] . نک: سوره صفّ، آیه10؛ سوره هود، آیه 66؛ سوره اسراء، آیه67؛ سوره قصص، آیه25؛ سوره یوسف، آیه45؛ سوره بقره، آیه49؛ سوره صافات، آیه76؛ سوره انبیاء، آیه74.
    [19] . عهد عتیق، تورات، سفر خروج 6: 7.
    [20] . همان، ص36.
    [21] . همان.
    [22] . همان.
    [23] . همان، ص36 ـ 37.
    [24] . همان، ص37.
    [25] . همان.
    [26] . همان، ص38.
    [27] . انجمن کلیمیان تهران، نشریة بیتا، سال 1، شماره 4، مرداد ـ شهریور 78هـ .ش.
    [28] . همان.
    [29] . جولیوس کرنیستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ص48.
    [30] . اریه نیومن، به نقل شلمو اشمیدت، واژه‌های فرهنگ یهود، ص36.
    [31] . ماشیح صید قنو، یعنی رهایی‌بخش حقیقی، در مقابل مدعیان دروغین و بن دیوید؛ یعنی از تبار حضرت داود7.
    [32] . اشمیدت، همان، ص216.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  4. #3
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    یکم. منجی در تورات

    در سفر پیدایش و در نخستین سِفر از اسفار پنج‌گانه تورات آمده است:
    1. خداوند بر ابراهیم ظاهر گشته گفت: به ذریت تو این زمین را می‌بخشم. تمام این زمین را که می‌بینی به تو و ذریه تو تا به ابد خواهم بخشید.[33]
    2. به سوی آسمان بنگر، ستارگان را بشمار، اگر خواهی توانست... ذریت تو نیز چنین خواهند بود... تو را از کلدانیان بیرون آوردم تا این زمین را به ارثیت تو بخشم.[34]
    3. نام تو بعد از این «ابرام» خوانده نشود، بلکه نام تو «ابراهیم» خواهد بود؛ زیرا که تو را پدر امت‌های بسیار گردانیدم. تو را بسیار بارور گردانم و امت‌های بسیار از تو پدید آورم و پادشاهان از تو به وجود آیند و عهد خویش را در میان خود و تو و ذریت بعد از تو استوار گردانم که نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد.[35]
    4. اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم.[36]
    اهمیت برخی فرازها بسیار فراوان است. از جمله:
    . آن‌چه در قرآن (سوره انبیاء، آیه105) و در تورات درباره به ارث بردن زمین توسط صالحان آمده است، در این‌جا به صراحت آمده است.
    . در این‌جا تصریح می‌شود که منجی و موعود از نسل حضرت ابراهیم(عج) است؛
    . به تعداد امامان از نسل حضرت ابراهیم، تصریح شده است؛
    . به صراحت اعلام می‌شود که پیشوایان 12گانه از تبار اسماعیل هستند؛
    . به فراوانی و پراکندگی نسل پیامبر ـ کوثر ـ که شاخصه‌ای از درخت تناور ابراهیم خلیل می‌باشند، تأکید شده است؛
    . چنان‌که در قرآن (بقره: 124) از امامت «عهد خدا» تعبیر شده است، در این‌جا نیز دقیقاً همان تعبیر آمده است؛
    . در قرآن می‌خوانیم حضرت ابراهیم برای فرزندانش منصب امامت از خدا طلب کرد. در این فرازها نیز به آن تصریح شده است؛
    . در منطق وحی، حضرت ابراهیم اساس شریعت و پدر امت معرفی شده است (سوره حج، آیه78) در فرازهای یاد شده نیز به این نکته‌ها اشاره شده است.
    . در این فرازها از عظمت، وسعت و توانمندی امت اسلامی سخن رفته است؛
    . این فرازها از متن تورات، آن هم از سفر پیدایش، استوارترین بخش تورات نقل گردید.[37]
    دوم. منجی در کتاب اشعیاي نبی

    5. نهالی از تبة «یسّی» (نام پدر داود) بیرون آمده، شاخه‌ای از ریشه‌هایش خواهد شکفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت.[38]
    6. مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد. به جهت مظلومانِ زمین، به راستی حکم خواهد کرد.[39]
    7. گرگ با بره سکونت خواهد کرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید ...در تمام کوه مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خدا پر خواهد شد.[40]
    8. نسلی از یعقوب و وارثی برای کوه‌های خویش از یهود به ظهور خواهم رسانید. برگزیدگانم وارث آن و بندگانم ساکن آن خواهند شد.[41]
    در نخستین فراز، منجی از نسل حضرت داود معرفی شده است. این عقیدة رایج یهود می‌باشد که او را «ماشیح بن دیوید» می‌نامند. از این رهگذر، کلیمیان منتظر رهایی‌بخشی از نسل حضرت داود هستند.
    مسیحیان در تطبیق نویدهای تورات با حضرت مسیح می‌گویند: نسب حضرت عیسی از طرف مادر به حضرت داود می‌رسد.
    جالب این‌که نسب حضرت مهدی(عج) نیز از طرف مادرش به حضرت داود(عج) می‌رسد؛ زیرا نرجس خاتون از تبار شمعون بن صفا است[42] و او نیز پسر عمة حضرت مریم می‌باشد.[43]
    بنابراین، «ماشیح» موعود کلیمیان، چه حضرت مهدی باشد، چه حضرت عیسی، هر دو از طرف مادر از تبار حضرت داود هستند.
    سوم. منجی در کتاب دانیال نبی

    9. در آن زمان میکائیل امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده است، خواهد برخاست.[44]
    10. بسیاری از آنان‌که در خاک زمین آرمیده‌اند بیدار خواهند شد.[45]
    11. آنان که بسیاری را به راه عدالت رهبری می‌کنند، مانند ستارگان خواهند بود تا ابدالآباد. اما تو ای دانیال، کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری به سرعت تردید خواهند کرد.[46]
    12. خوشا به حال آنان که انتظار کشند.[47]
    13. سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شده، تا جمیع قوم‌ها و امت‌ها و زبان‌ها او را خدمت نمایند. سلطنت او سلطنت جاودانی و بی‌زوال است و ملکوت او زایل نخواهد شد.[48]
    دقت شود که در این فرازها، از منجی به «ایستاده» تعبیر شده و در متن عربی عهدین، «القائم» آمده است.[49]
    چهارم. منجی در کتاب حبقّوق نبی

    14. اگر چه تأخیر نماید برایش منتظر باش؛ زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد.[50]
    نام شریف این پیامبر در کتاب مقدس «حَبَقّوق» و در روایات اسلامی «حَیَقوق» است. قبر شریفش در تویسرکان است و جسد شریفش پس از 2600 سال تازه مشاهده گردید.[51]
    بشارت مربوط به بعثت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کتاب او بدون تحریف باقی مانده است.[52] حضرت رضا(عج) در ضمن احتجاجات خود با رأس الجالوت، به آن استناد نمود و ایشان اعتراف کرد.[53]
    در این فراز، به انتظار فرج تأکید شده است و در روایات اسلامی، انتظار فرج برترین عمل امت شمرده شده است.[54]
    پنجم. منجی در زبور داود

    قرآن کریم در میان کتاب‌های پیامبران، به کتاب زبور داود عنایت خاصی کرده است. در جایی می‌فرماید:
    )وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ(؛[55]
    افزون بر تورات، در زبور نیز نوشتیم که به راستی بندگان شایسته‌ام زمین را به ارث خواهند برد.
    براساس روایت‌های فراوان، این آیة شریفه درباره ظهور حضرت بقیةالله ارواحناه فدا می‌باشد. بسیار جالب است که قرآن این مطلب را از تورات و زبور نقل کرده است و این موضوع، عیناً در تورات و زبور فعلی موجود است.زبور حضرت داود در ضمن عهد قدیم به عنوان «مزامیر» در کتاب مقدس آمده است. در این‌جا نویدهای منجی در مزامیر را در سه بخش تقدیم می‌کنیم:
    1. به ارث بردن زمین توسط صالحان

    15. زیرا که شریران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند، وارث زمین خواهند شد.[56]
    16. هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد.[57]
    17. و اما صالحان را خداوند تأیید می‌کند. خداوند روزی کاملان را می‌داند و میراث ایشان خواهد بود تا ابدالآباد.[58]
    18. نسل شریر منقطع خواهد شد. صالحان وارث زمین خواهند شد و در آن، تا به ابد سکونت خواهند نمود.[59]
    19. جان او در نیکویی، شب را به سر خواهد برد و ذرّیت او وارث زمین خواهند شد.[60]
    2. انتظار فرج

    20. برای خداوند منتظر باش و قوی شو. او دلت را تقویت می‌کند. بلی منتظر خداوند باش.[61]
    21. قوی باشید، او دل شما را تقویت خواهد کرد. ای همگانی که برای خداوند انتظار می‌کشید.[62]
    22. منتظر خداوند باش و طریق او را نگهدار، تا تو را به وراثت زمین بر افرازد.[63]
    23. انتظار بسیار برای خداوند کشیده‌ام.[64]
    24. چشمانم از انتظار خداوند تار گردیده است.[65]
    25. منتظر خداوند هستم. جان من منتظر است و به کلام او امیدوار.[66]
    26. جان من منتظر خداوند است، زیاده از منتظران صبح؛ بلی زیاده از منتظران صبح.[67]
    27. بلی هر که انتظار تو را می‌کشد، خجل نخواهد شد.[68]
    28. زیرا تو خدای من هستی. تمامی روز منتظر تو بوده‌ام.[69]
    29. زیرا که منتظر تو هستم.[70]
    3. سیمای روز موعود

    30. امت‌ها شادی و ترنم خواهند نمود؛ زیرا قوم‌ها را به انصاف حکم خواهد کرد.[71]
    31. آن‌گاه زمین محصول خود را خواهد داد.[72]
    32. اما صالحان شادی کنند و در حضور خدا به وجد آیند و به شادمانی خرسند شوند.[73]
    33. او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف.[74]
    34. مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد.[75]
    35. در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهد بود.[76]
    36. او حکم‌رانی خواهد کرد از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان.[77]
    37. فراوانی غله در زمین بر قله‌ کوه‌ها خواهد بود.[78]
    38. اهل شهرها مثل علف زمین نشو و نما خواهند کرد.[79]
    39. جمیع امت‌های زمین او را خوشحال خواهند خواند.[80]
    این‌ها نمونه‌های اندکی بود از نویدهای بسیار فراوانی که در زبور حضرت داود(عج) موجود است. کتاب زبور که به عنوان «مزامیر» در دسترس ما هست، شامل 150 مزمور است که در بیش از 55 مزمور آن، نویدهای منجی آمده است. از این‌رو، اگر زبور را سرود انتظار بخوانیم جای داد. در پایان، اشاره می‌کنیم که در زبور به جزئیات نیز اشاره شده است؛ مثلاً آمده است:
    40. شمشیر دو دمه در دست ایشان، تا از امت‌ها انتقام بکشد.[81]
    براساس روایت‌های فراوان، مواریث انبیاء و ودایع امامان در محضر آن حضرت می‌باشد؛ از جمله «ذوالفقار» حضرت علی(عج). تعبیر شمشیر دو دمه از ذوالفقار، در این مزمور بسیار لطیف است.
    با نگاهی گذرا به نوید‌های تورات و پیوست‌های آن، به ویژه زبور حضرت داود وکتاب اشعیا نبی، هم‌سویی عجیبی در میان این نویدها و آموزه‌های والای اسلام در مورد منجی مشاهده می‌شود. در این فرازها که بخشی ارائه شد، از آرامش و آسایش همگانی، از فراگیر شدن عدالت، از شکوفایی دانش و تمدن، از فراوانی نعمت، از بهداشت جهانی، از ریشه‌کن شدن ستم و تبعیض.
    نتيجه گيري

    درخصوص منجي‌باوري اسرائيلي ‌ـ ‌يهودي به طور خلاصه بايد بگوييم: به جهت تاريخ طولاني و تنوع رهيافت‌ها، دست‌يابي به ويژگي‌هاي مشترک و فراگير، کاري بس مشکل و بلکه غير ممکن است. گرايش‌هاي مختلف ناظر به مسيحاباوري، از راست ‌کيش‌ترين تا غيرديني‌ترين شکل آن در تاريخ يهوديت رخ نموده و هر يک نيز از ديدگاه‌هاي خاص خود برخوردار بوده‌اند. در نظر برخي از عالمان يهودي، سده‌هاي مياني - همانند ابن‌ميمون - اعتقاد به ظهور مسيحا از اصول ايمان يهودي است؛ ليکن برخي دانشمندان يهودشناس معاصر، اين باور را پديد آمده از ناملايمات تاريخي و امري غير جوهري در سنت يهودي مي‌دانند. مطالعۀ انتقادي تاريخ و متون مقدس يهود، به‌طبع، تا حد زيادي مؤيد اين نظر دوم است. رويکرد تاريخي، اگرچه نمي‌تواند ادبيات و باورهاي مسيحاباورانه و نقش و تأثير آنها در موعودانديشيِ رسوخ‌يافته و گستردة يهودي را ناديده بگيرد؛ ليکن بر آن است که دين يهود بدون اين باور نيز، چيزي از جوهره‌اش را از دست نمي‌داد (گرچه فاقد موتور و محرّکي مي‌شد که ممکن بود منجر به نابودي‌اش ‌گردد).
    به همين دليل است که با فروکش کردن دوران رنج و خطر، هيج آنهاي مسيحايي نيز، کم‌رنگ ‌گرديد. بنا به اين رويکرد، شايد وضعيت کنوني و امروزين يهود، يکي از دور آنهاي افول انديشه‌ها و گرايش‌هاي مسيحايي باشد؛ زيرا اکنون با برپايي حکومت اسرائيل، و در اختيار داشتن سرزمين مقدس، بسياري از يهوديان آرمان موعودي خويش را تحقق‌يافته مي‌انگارند. آنچه رويکرد تاريخي ـ انتقادي در نهايت مي‌تواند بگويد اين است که مسيحاباوري يهودي گرچه باوري بسيار اثرگذار در تاريخ و سنت قوم يهود بوده است؛ اما اين اعتقاد بر اثر علل و عوامل تاريخي ظهور، و بر همان اساس نيز افول كرده است. اما چه بسا اين رويکرد تاريخي ـ انتقادي، چه در کل و چه در اين موضوع، با انتقادهاي واردي روبه‌رو است. از طرفي، مي‌توان با رويکردهاي ديگر نتايج احياناً متفاوتي از اين تحقيقات تاريخي گرفت.
    براي مثال، پديدارشناس دين، ممكن است با لحاظ همة تحقيقات تاريخي و متن‌شناختي، چنين نتيجه بگيرد که انديشة منجي موعود در يهوديت، مانند همتايان زرتشتي‌ و اسلامي‌‌اش، اگرچه جزء جوهرة دين محسوب نمي‌گردد؛ اما در اصالت آن نمي‌توان ترديد کرد؛ زيرا انديشة نجات و منجي موعود ريشه در اشاراتي دارد که در منابع اولية حجيت ديني آمده است. اگرچه براي محقق يهود‌ي‌شناسِ اين عصر، نه نجات و نه منجي مطرح در اشارات اوليه، هيچ يک مفهوم مسيحايي و فرجام‌شناختي ندارد، اما به هر روي، منابع حجيت ثانوي دين يهود، که بخشي از آن را نبوت‌ انبياي بني‌اسرائيل تشکيل مي‌دهد - مانند يوشع، داوران و به‌ويژه سموئيل -، ولو در شرايط فشار اجتماعي، آن اشارات را به وعدة نجات و منجي فرجام‌شناختي تفسير و فهم کرده‌ است. در کار فهم متون اديان نمي‌توان و نبايد به برداشت وارثان اوليه آنها بي‌توجه بود. از طرفي، ادامة سنت يهودي اين تفسير و فهم را حجّتي انکار ناپذير ديده است؛ هيچ‌يک از چهار جريان اصلي يهوديت که در دوره‌هاي متأخر يهود پديد آمدند - انقلابيون يا زيلوت‌ها، صدوقيان، اسنيان و فريسيان - با وجود گرايش‌هاي متفاوت و چه بسا متعارض با انديشة مسيحاي نجات‌بخش‌، در اصالت اين آموزه ترديد يا ايرادي روا نداشته‌اند؛ بلکه غالباً تا حدود زيادي موعودانديش بوده‌اند.
    حتي اگر تأثير‌هاي دين ايراني را بر انديشة ديني يهود واقعيتي مسلّم بدانيم، با توجه به حقايق بالا، اين تأثير‌، بايستي نه در اصل انديشة مسيحاي نجات‌بخش‌، بلکه در ادبيات و نحوة تبيين اين انديشه و نهايتاً در شاخ و برگ دادن به آن بوده باشد. با وجود زمينة درون ـ ‌دينيِ کافي براي موعودباوري يهودي، و با در نظر گرفتن اين حقيقت که وام‌گيري کليِ باورهاي ديني - به‌ويژه در اديان نظام‌مند - آن هم بدون هيچ مقاومتي از سوي گرايش‌ها و جريان‌هاي مختلف، پديده‌اي بسيار ديرياب و بلکه نامحتمل است، به نظر، موجه نمي‌نمايد که انديشة منجي موعود يهودي را يک‌سره وارداتي، غير اصيل و محصول علل و عوامل تاريخي بدانيم.
    باري، موعودباوري يهودي، از هرکجا پديد آمده باشد، در مجموع داراي ويژگي‌هاي زير است: موعود يهودي موعودي شخصي، اما نامتعين (نوعي) است. ماشيح اگرچه در آغاز عنواني عام و غير موعودي و غير فرجام‌شناختي بوده است؛ اما در سنت يهود به مثابۀ موعودي نجات‌بخش و مرتبط با فرجام عالم شناخته شده است. ماشيح يهودي اگرچه به‌‌سان مسيحاي عيسوي، پسر خدا و جنبه اي از او تلقي نمي‌شود؛ اما انساني کاملاً معمولي نيز نيست؛ او مسح شدۀ خداوند و داراي قدرت و موهبتي الهي است.
    رسالت مسيحاي يهود رسالتي عمدتاً اجتماعي و قومي بوده است و اگر احياناً، سخني از برپايي پادشاهي يهوه و برقراري صلح و عدالت در زمين مي‌رود، آن را همه در ساية سروري قوم يهود مي‌خواهد. در عين حال، با در نظر گرفتن پيش‌گويي‌هايي که در سنت يهودي در بارة اوضاع پيش و پس از ظهور ماشيح وجود دارد، واقعة‌ نجات موعود صرفاً به جامعة بشري محدود نمي‌شود، بلکه در کلِّ کيهان، آثاري را به بار مي‌آورد. به اين ترتيب موعود يهودي را بايد در مجموع در زمرة موعودهاي داراي کارکرد کيهاني دانست.
    موعودباوري يهودي به لحاظ خاستگاه از سنخ پيش‌گويي‌هاي پيامبرانه است؛ اما اين پيش‌گويي در‌بارة امري است که مي‌توان از آن به عنوان «تحقق وعدة الاهي» در زمين ياد کرد. همچنين‌، اين موعودباوري رو به گذشته دارد و در صدد احياي پادشاهي داوود و سليمان و سروري پيشين يهود است.
    پي نوشت :

    [33] . کتاب مقدس، عهد عتیق ـ تورات ـ سفر پیدایش، 12: 7.
    [34] . همان، 13: 15 و 15: 5 ـ 8.
    [35] . همان، 17: 5 ـ 8.
    [36] . همان، 17: 20 و 18:18.
    [37] . تورات شامل 5 سفر (= کتاب) به اسامی زیر است:
    پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه.
    [38] . کتاب مقدس، عهد قدیم، کتاب اشعیاء نبی، 11: 1ـ2.
    [39] . همان، 11: 4.
    [40] . همان، 11: 6ـ9.
    [41] . همان، 65: 9.
    [42] . شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص420؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص210؛ طبری، دلائل الامامة، ص492؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج4، ص478.
    [43] . علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج25، ص186.
    [44] . کتاب مقدس، عهد قدیم، کتاب دانیال نبی، 12: 1.
    [45] . همان، 12: 2.
    [46] . همان، 12: 3ـ4.
    [47] . همان، 12: 12.
    [48] . همان، 7: 12ـ14.
    [49] . الکتاب المقدس، العهد القدیم، دانیال، الاصحاح الثانی‌عشر، رقم1.
    [50] . کتاب مقدس، عهد قدیم، کتاب حبقوق نبی، 2: 3.
    [51] . ر.ک: نگارنده، اجساد جاویدان، ص26.
    [52] . کتاب مقدس، عهد قدیم، کتاب حبقوق نبی، 3:3.
    [53] . شیخ صدوق، عیون الأخبار، ج1، ص134؛ همو، التوحید، ص428؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص422.
    [54] . شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص644.
    [55] . سوره انبیاء، آیه105.
    [56] . عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، فراز9.
    [57] . همان، فراز11.
    [58] . همان، فراز 17.
    [59] . همان، فراز 29.
    [60] . همان، مزمور 25، فراز 13.
    [61] . همان، مزمور 27، فراز 14.
    [62] . همان، مزمور 31، فراز24.
    [63] . همان، مزمور 37، فراز 34.
    [64] . همان، مزمور40، فراز1.
    [65] . همان، مزمور 69، فراز3.
    [66] . همان، مزمور 130، فراز5.
    [67] . همان، فراز 6.
    [68] . همان، مزمور 25، فراز2.
    [69] . همان، فراز 2.
    [70] . همان، فراز 22.
    [71] . همان، مزمور67، فراز 4.
    [72] . همان، فراز 6.
    [73] . همان، مزمور68، فراز 3.
    [74] . همان، مزمور 72، فراز 2.
    [75] . همان، فراز4.
    [76] . همان، فراز7.
    [77] . همان، فراز8.
    [78] . همان، فراز16.
    [79] . همان.
    [80] . همان، فراز 17.
    [81] . همان، مزمور 149، فراز 7.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  5. #4
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    منجی باوري در مسیحیت

    همه اقوام مسیحی، در باورداشت منجی متفق‌القول هستند. این نویدها در همة اناجیل و کتاب‌های پیوست بدان‌ها آمده است. پنج نمونه از انجیل متی، دو نمونه از انجیل مرقس، شش نمونه از انجیل لوقا، دو نمونه از مکاشفه یوحنا، نقل شده است.
    باور به منجی، در میان همة اقوام مسیحی مشترک است؛ هرچند در تصویر آن، اختلاف‌های فاحشی در میان آنها وجود دارد:
    1. «شیگرها»، جمعیت متحد مؤمنان به رجعت مسیح که در نیمة دوم قرن هجدهم به وجود آمده است، در انتظار رجعت حضرت مسیح(عج) به عنوان منجی جهان به سر می‌برند.[82]
    2. بنیادگران که بر مصونیت کتاب مقدس از هر گونه خطا معتقدند، باور به رجعت حضرت عیسی(عج) را در سرلوحة باورهای بنیادین خود جای داده‌اند.[83]
    3. پنجاهه‌گراها که چارلز فوکس پارهام (1873 ـ 1937م) به وجود آورده است، به شدت به رجعت زود هنگام حضرت مسیح معتقدند.[84]
    4. گروه‌های هزاره‌گرا که براساس اظهارات یوحنّا در انتظار تأسیس یک دورة هزار ساله ثانیه شماری می‌کنند.[85]
    در قرن نوزدهم، سه گروه هزاره‌گرا ایجاد شدند که عبارت بودند از:
    اول. ادونتیست‌ها، براساس پیش‌گویی ویلیام میلر؛ (1782 ـ 1849م)
    دوم. شاهدان یهوه، براساس مطالعات چارلز راسل؛ (182 ـ 1916م)
    سوم. دیسپین ساشنالیست‌ها، براساس تفسیر سایرس آی. اسکوفیلد. (1841 ـ 1923م)[86]
    منجی در عهد جدید

    جامع‌ترین، صحیح‌ترین و جالب‌ترین نویدهای منجی را باید در انجیل برنابا جست، ولی چون متولیان مسیحیت آن را به رسمیت نمی‌شناسند، ما نویدهای منجی را تنها از اناجیل مورد قبول کلیسا نقل می‌کنیم.[87]
    یکم. انجیل متی

    1. هم‌چنان که برق از مشرق ساطع شده تا به مغرب ظاهر می‌شود، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد شد.[88]
    2. آن‌گاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت، جمیع طوائف زمین سینه‌زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال می‌آید.[89]
    3. آسمان و زمین زایل خواهد شد، اما سخن من زایل نخواهد شد. اما از آن روز و ساعت، هیچ‌ کس اطلاع ندارد، حتی ملائکة آسمان، جز پدرِ من و بس.[90]
    4. لهذا شما نیز حاضر باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می‌آید.[91]
    5. اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملایکه مقدس خود آید، بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جمیع امت‌ها در حضور او جمع شوند و آنها را از هم‌دیگر جدا می‌کند.[92]
    دوم. انجیل مرقس

    6. آن‌گاه پسر انسان را ببینند که با قوت و جلال عظیم بر ابرها می‌آید.[93]
    7. ولی از آن روز و ساعت، غیر از پدر هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. پس بر حذر باشید و بیدار شده، دعا کنید؛ زیرا نمی‌دانید که آن وقت کی می‌رسد.[94]
    سوم. انجیل لوقا

    8. کمرهای خود را بسته، چراغ‌های خود را افروخته بدارید. شما همانند کسی باشید که انتظار آقای خود را می‌کشد... تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی‌درنگ برای او باز کند.[95]
    9. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد.[96]
    10. پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی‌برید، پسر انسان می‌آید.[97]
    11. زلزله‌های عظیم در جای‌ها، قحطی‌ها و وباها پدید آید و چیزهای هولناک و علامات بزرگ از آسمان ظاهر خواهد شد.[98]
    12. در آفتاب و ماه و ستارگان، علامات خواهد بود.[99]
    13. آن‌گاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده، با قوت و جلال و عظیم می‌آید.[100]
    چهارم. مکاشفه یوحنا

    14. شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنایی دهد؛ زیرا که جلال خدا آن را منور می‌سازد.[101]
    15. دیگر شب نخواهد بود و احتیاج به چراغ و نور آفتاب ندارند؛ زیرا که خداوند[ی] خدا بر ایشان روشنایی می‌بخشد.[102]
    پنجم. پسر انسان کیست؟

    در غالب نویدهای عهد جدید، از منجی به عنوان «پسر انسان» تعبیر شده است. براساس پژوهش‌های مستر هاکس آمریکایی، واژة «پسر انسان» 80 بار در عهد جدید به کار رفته است که تنها 30 مورد آن با حضرت عیسی(عج) قابل تطبیق است.[103]
    ششم. هم‌سویی اعتقاد به منجی در اسلام و مسیحیت
    در میان آموزه‌های اسلام و مسیحیت، در مورد ویژگی‌های منجی وجه اشتراک فراوان است. از جمله:
    1. مسلمانان و مسیحیان منجی را موجود و زنده می‌دانند:
    مسلمانان به ویژه شیعیان، اعتقاد راسخ دارند که منجی و مصلح آسمانی، شب نیمة شعبان 255هـ .ق دیده به جهان گشوده، در پشت پردة غیبت زنده و موجود است. مسیحیان نیز که حضرت عیسی را منجی می‌دانند، معتقدند وی سه روز پس از به دار زده شدنش زنده شده است؛ چهل روز بعد به آسمان‌ها رفته، زنده و موجود است.
    2. مسلمانان همانند مسیحیان بر نزول حضرت عیسی(عج) اعتقاد قاطع دارند.
    3. حضرت عیسی(عج) تأکید می‌کند که از آن روز و ساعت کسی آگاه نیست. در احادیث ما نیز تأکید شده است که مَثَل او مَثَل رستاخیز است؛ به جز خدا، احدی از وقت آن آگاه نیست.[104]
    4. حضرت عیسی فرموده است: در ساعتی که گمان نمی‌برید او می‌آید. پیامبر اکرم نیز می‌فرماید: جز به صورت ناگهانی ظاهر نمی‌شود.[105]
    5. حضرت عیسی(عج) تأکید می‌کند که در عصر ظهور به خورشید و ماه نیازی نیست. امام صادق(عج) نیز می‌فرماید: چون قائم ما قیام کند، زمین با نور صاحبش روشن گردد و مردم از نور خورشید بی‌نیاز شوند، تاریکی رخت بر بندد و شب و روز یکسان شوند.[106]
    6. حضرت عیسی(عج) تأکید می‌کند که نشانه‌های ظهور در خورشید و ماه ظاهر می‌شود. در احادیث اسلامی نیز بر آن تأکید شده است.[107]
    7. حضرت عیسی از وقوع زلزله، قحطی، جنگ و اغتشاش در آستانة ظهور خبر می‌دهد و این معنی در صدها حدیث اسلامی نیز آمده است.[108]
    8. حضرت عیسی تأکید می‌کند که پسر انسان با عظمت و شکوه، سوار بر ابر می‌آید. در احادیث اسلامی نیز بر آن تأکید شده است.[109]
    9. حضرت عیسی برای درک حضور و رهایی از شرور به دعا و نیایش توصیه می‌کند. در احادیث اسلامی نیز دعا برای فرج، تنها وسیلة رهایی از هلاکت معرفی شده است.[110]
    10. حضرت عیسی(عج) در جای جای انجیل بر انتظار فرج و نقش آن تأکید کرده است. در احادیث اسلامی نیز بر آن تأکید فراوان شده است.[111]
    چند نکته

    1. وجود نویدهای منجی در کتاب مقدس و هم‌سویی آن با سخنان پیشوایان معصوم (علیه السّلام) می‌رساند که اگر چه جز قرآن، همة کتاب‌های آسمانی دست‌خوش تحریف شده‌اند، ولی هنوز حقایقی در این کتاب‌ها یافت می‌شود که از بی‌تحریف و تغییر مانده است.
    2. استناد به کتاب‌های تحریف شده، دقیقاً به همان دلیل است که خداوند منان در مواردی از قرآن به آنها استناد کرده است؛ از جمله در مورد منجی و به ارث بردن زمین توسط صالحان؛[112] در حالی که در آن روزگار نیز تورات و انجیل تحریف شده بود.[113] 3. انجیل با صراحت تمام از حضرت عیسی(عج) به عنوان «منجی عالم» نام برده است،[114] ولی همة بشارت‌ها از منجی به عنوان «پسر انسان» یاد کرده است. به گفتة مستر هاکس تنها 30 مورد آن با حضرت عیسی قابل انطباق است[115] و 50 مورد دیگر تنها با مقتدای حضرت عیسی منطبق خواهد بود.
    4. برخی از مسیونرهای مسیحی و بسیاری از خاورشناسان با سوءاستفاده از هم‌سویی نویدهای کتب مقدسه با بشارت‌های قرآنی، آموزه‌های قرآن را برگرفته از تورات و انجیل دانسته‌اند.[116]
    در این‌باره، کتاب‌های ارزشمند فراوانی در ردّ آنها نوشته شده است،[117] ولی ما در این‌جا تنها یادآور می‌شویم که:
    اولاً: این تهمت‌ها آگاهانه انجام یافته است و نگاهی گذرا به متن کتب مقدسه و مقایسة ساده میان بشارت‌های قرآن و نویدهای کتب مقدسه، بطلان این ادعا را ثابت می‌کند.
    ثانیاً: این هم‌سویی و هم‌خوانی تنها به این دلیل است که همة پیامبران از سوی یک مبدأ مبعوث شده‌اند و همة کتاب‌ها از سوی یک پروردگار نازل شده است.
    5. اعتقاد به نزول حضرت عیسی در ایام ظهور و نماز خواندنش در پشت سر حضرت مهدی(عج) از باورهای مسلم و مورد اتفاق همة مذاهب اسلامی است.
    نتيجه گيري

    از آنچه گفتيم، به نظر گزاف نمي‌آيد اگر نتيجه بگيريم که انديشة منجي موعود در مسيحيت ـ که عبارت از آموزة بازگشت و نجات‌گري عيسي در پايان عالم است و از آن با عنوان "مسيانيزم" ياد مي‌شود ـ داراي دو ويژگي اصالت و جوهريت است. اين انديشه از متن منابع اولية حجيت ديني مسيحيت برآمده و برخلاف موعودباوريِ برخي اديان و مذاهب، به نوعي اساس ايمان مسيحي نيز واقع شده است. از طرفي، با توجه به اينکه مسيانيزم در تاريخ تحولات مسيحي، نقش مهمي ايفا کرده و در آيين‌ها، الاهيات و اخلاق مسيحي منشأ اثر بوده است، مي‌توان گفت، اين آموزه در مسيحيت از رسوخ و فراگيري زيادي برخوردار است؛ به گونه‌اي که مسيحيت را در زمرة موعودباورترين اديان جاي مي‌دهد.
    موعود مسيحي در طول تاريخ مسيحيت و در باور فرقه‌هاي مختلف، همچنان موعودي شخصي و متعين (خاص) باقي مانده، و به‌جز در مقطعي خاص و در ميان برخي مسيحيان (مکتب انطاکيه) اين موعود، داراي نوعي وحدت با خدا تلقي شده است. از اين نظر، واقعة نجات موعود در مسيحيت، مي‌تواند به نوعي تجلي خدا در زمين نيز محسوب شود. گذشته از اينها، منجي موعود مسيحي، از جمله موعودهاي رجعت‌ کننده است.
    نجات‌گري منجي موعود مسيحي هم فردي، هم جمعي، هم معنوي و هم اجتماعي است. گرچه نجات‌بخش ي فردي اين موعود، منوط به ايمان به او و محدود به ايمان‌آورندگان به وي است، اما نجات فرجامين و جمعي‌اش، به هيچ روي قومي، ملي يا منطقه‌اي تلقي نمي‌شود.
    از آن‌جا که مسيح براي برپايي پادشاهي خدا و داوري جهان باز مي‌‌گردد، و اين هدف، امري چيزي است که تا کنون محقق نشده است، موعودباوري مسيحي در زمرة انديشه‌هاي موعودي رو به آينده دسته‌بندي مي‌شود. و با لحاظ پيش‌گويي‌هايي که در سنت مسيحي در‌بارة تغيير اوضاع عالم پس از بازگشت مسيح شده است، دامنة رسالت يا تأثير منجي موعود در اين موعودباوري از محدودة جامعة بشري فراتر رفته و کيهاني مي‌شود.
    موعود باوري در اسلام ( شيعه و سني )

    مژده به ظهور حضرت مهدی(عج) از همان سال‌های آغازین ظهور اسلام آغاز شد. پیامبر اسلام، در هر فرصت و مناسبتی که پیش می‌آمد، مردم را به ظهور عدالت‌گستر موعود در آخرالزمان بشارت می‌داد و آنها را از نسل و تبار، تولد و غیبت، ویژگی‌های ظاهری، نشانه‌های ظهور و شاخصه‌های قیام رهایی‌بخش و مؤلفه‌های حکومت جهانی آن حضرت آگاه می‌ساخت. تا آنجا که امروزه صدها روایت در این زمینه داریم که از طریق شیعه و سنی از آن حضرت نقل شده است.
    این سنت پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در میان اهل‌بیت: استمرار یافت. ایشان نیز کوشیدند باور مهدوی و فرهنگ انتظار را در میان امت اسلامی زنده و پویا نگه دارند و پیروان خود را در سختی‌های زمانه، به صبر و پایداری و امید فرامی‌خوانند.
    امام مهدی(عج) در قرآن کریم

    آن‌چه شیعه و سنی، بدان پای‌بند هستند، استناد به قرآن کریم است. البته تفسیر قرآن به سادگی امکان‌پذیر نیست؛ زیرا قرآن بنا به گفته خودش دارای ظاهر و باطنی است. اهل سنت، تنها به ظاهر قرآن بسنده می‌کنند، ولی شیعیان به باطن آن نیز توجه بسیار دارند. در این‌جا، به تفسیر سه آیه که بر ظهور منجی عالم حضرت حجت(عج) دلالت دارد می‌پردازیم:
    آیه اول:
    وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ... ؛[118]
    ما می‌خواهیم بر مستضعفین زمین منت گذاریم و برای آنان پیشوایان و وارثانی قرار دهیم و زمین را در اختیار آنان قرار بگذاریم... .
    این آیه در مورد بنی‌اسرائیل و درباره داستان حضرت موسی(علیه السّلام) و فرعون است. در این آیه، یک اصل الهی مطرح شده است و آن نابودی مستکبران و جانشینی مستضعفان و بندگان صالح خدا در روی زمین به عنوان حاکمان و وارثان آن است. آن‌چه در زمان حضرت موسی تحقق یافت، گوشه‌ای از جلوة اراده ازلی بود و مستضعفان بر مستکبران پیروز شدند، ولی اراده الهی به طور کامل تحقق نیافت. زمانی این وعده تحقق کامل می‌پذیرد که حکومت صالحان تمام زمین را فرا گیرد و جهانی شود و این جز در زمان ظهور حضرت حجت(عج) نخواهد بود.
    آیه دوم:
    وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ؛[119]
    و ما در زبور برای اهل ذکر نوشتیم که به درستی زمین را برای بندگان صالح به ارث خواهیم گذارد.
    کلمه «أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا» جنبه شمولی دارد؛ یعنی به طور فراگیر حاکمان زمین، بندگان صالح خواهند بود. این عبارت در مزامیر داوود(علیه السّلام)، مزمور 37 (فصل37) چنین آمده است:
    نزد خداوند ساکت شو و منتظر او باش و در مکانش تأمل خواهی کرد و نخواهد بود و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد و از فراوانی سلامتی متلذذ.
    آیه سوم:
    وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمْ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا... ؛[120]
    خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که قطعاً آنان را حکم‌ران روی زمین خواهد کرد؛ همان‌گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پا بر جا و ریشه‌دار خواهد ساخت، و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می‌کند؛ (آن‌چنان که) تنها مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت... .
    این آیه نیز بر ظهور صالحان و قطعی‌بودن حکم‌رانی بر روی زمین دلالت دارد و بر آن تأکید می‌کند.
    اعتقاد اهل کتاب به مهدویت

    همه اهل کتاب اجماع دارند که سرآغاز خلقت، از خالق متعال است و این جهان آفرینش، سرانجامی دارد که در آن روز، عدالت در جوامع بشری بر پا خواهد شد. بعضی در انتظار حضرت عیسی بن مریم(علیه السّلام) هستند و معتقدند او منجی آخرالزمان است، ولی مطالب و منابع آنها مانند مسلمانان روشن نیست و برخی تحریف‌ها در آن منابع وجود دارد.[121]
    اما ما مسلمانان با روایت‌هایی که از اهل‌بیت: و مکتب خلفا داریم، به موضوع مهدویت بیشتر آگاهیم و می‌دانیم که لقب آن منجی «مهدی»(عج) است. این موضوع، در تمام روایاتی که از آخرالزمان خبر می‌دهد، در منابع هر دو فرقه از مسلمانان موجود است. شیعیان به مکتب اهل‌بیت اعتقاد دارند. اهل سنت نیز مکتب خلفا را تأیید می‌کنند.
    فرق مکتب خلفا و مکتب اهل‌بیت:

    در مکتب خلفا، از نشر حدیث پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و نوشتن آن جلوگیری شد. برای مثال در برخی کتاب‌های اهل‌سنت آمده است که آنان نوشتن حدیث پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را کاری بیهوده دانستند؛ چون پیامبر را انسانی مانند دیگر انسان‌ها که مرتکب خطا و اشتباه می‌شود، می‌پنداشتند. عبدالله بن عمرو بن عاصی می‌گوید:
    کنتُ اسمعُ کلما اسمعه من رسول الله و نَهَتنی قریش؛
    قریش گفتند آیا هر چه از رسول خدا می‌شنوی می‌نویسی؟، در حالی که رسول خدا بشری است که در حال خشم و رضا سخن می‌گوید.»[122]
    برای نمونه، از عمار خوشش آمده و گفته است: عمارُ مع الحق؛[123]عمار یاسر با حق است.
    یا از عمرو بن عاص بدش آمده و او را لعنت کرده است. به همین دلیل، در مکتب خلفا از نوشتن احادیث پیامبر نهی شده. هم‌چنین گفته‌اند حتی در زمان خود پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، وقتی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قلم و کاغذ خواستند تا چیزی بنویسند تا مردم هرگز گمراه نشوند، جلوی این کار گرفته شد و به او نسبت هزیان‌گویی دادند.[124]
    در زمان ابوبکر نیز نوشتن احادیث پیامبر نهی شد و تنها به ظواهر قرآن بسنده گردید. پس از ابوبکر و در زمان عمر نیز، از نوشتن احادیث به شدت منع شد تا روایت‌های مخالف سنت و سیاست خلفا منتشر نشود.[125]
    بر همین اساس، روایت‌هایی که از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مورد حضرت حجت(عج) است در نزد شیعه که از همان ابتدا به جمع‌آوری احادیث پیامبر روی آوردند، بیشتر است.
    پي نوشت :

    [82] . مری‌جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ص271.
    [83] . همو، ص287 ـ 302.
    [84] . همان.
    [85] . کتاب مقدس، عهد جدید، مکاشفه یوحنا، 20: 1 ـ 8.
    [86] . مری‌جو ویور، همان، ص271 ـ 275.
    [87] . کتاب مقدس، چاپ انجمن پخش کتب مقدسه، 1904م. لندن.
    [88] . کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل متی، 24: 27.
    [89] . همان، 24: 30.
    [90] . همان، 24: 35ـ36.
    [91] . همان، 24: 44.
    [92] . همان، 25: 31 ـ 32.
    [93] . عهد جدید، انجیل مرقس، 13: 26.
    [94] . همان، 13: 32 ـ 33.
    [95] . عهد جدید، انجیل لوقا، 12: 35 ـ 36.
    [96] . همان، 12: 37.
    [97] . همان، 12: 40.
    [98] . همان، 21: 11.
    [99] . همان، 21: 25.
    [100] . همان، 21: 27.
    [101] . عهد جدید، مکاشفه یوحنا، 21: 24.
    [102] . همان، 23: 5.
    [103] . هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص219.
    [104] . شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص372.
    [105] . خزاز، کفایة الأثر، ص248.
    [106] . طبری، دلائل الامامة، ص241.
    [107] . علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج51، ص109.
    [108] . نعمانی، الغیبة، ص248 ـ 286.
    [109] . علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج52، ص368.
    [110] . همان، ص24.
    [111] . عیاشی، التفسیر، ج2، ص150.
    [112] . سوره انبیاء، آیه105.
    [113] . سوره مائده(5)، آیه13 و 14.
    [114] . عهد جدید، انجیل یوحنا، 4: 42.
    [115] . هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص219.
    [116] . برخی از آنها که به فارسی یا عربی ترجمه شده‌اند، عبارتند از:
    1) ایلیا پاولویج، پتروشفسکی، اسلام در ایران.
    2) گلدزیهر، العقیدة و الشریعة.
    3) همو، مذاهب التفسیر الاسلامی.
    4) کارل گوستاو فندر، میزان الحق.
    [117] . که از آن جمله است:
    1) آیت الله شیخ محمد جواد بلاغی، الرحلة المدرسیة.
    2) محمد صادق فخرالاسلام، انیس الأعلام.
    3) همو، تحفة الأریب فی الردّ علی اهل الصلیب.
    4) همو، بیان الحق ـ 10 مجلد.
    5) محمد رضا جدیدالاسلام، اقامة الشهود فی الرد علی الیهود.
    6) سید علی حسینی تهرانی، منقول رضایی.
    7) حاجی بابا یزدی، محضر الشهود.
    8) شیخ احمد شاهرودی، ازالة الأوهام.
    9) عبدالرحمن جزیری، ادلة الیقین.
    10) نجفقلی خویی، میزان الموازین.
    [118] . سوره قصص، آیه 5 ـ6.
    [119] . سوره انبیاء، آیه105.
    [120] . سوره نور، آیه55.
    [121] . ابراهیم امینی و دیگران، گفتمان مهدویت، ص83، مؤسسه فرهنگی انتظار نور، قم 1380.
    [122] . احمد بن حنبل، مسند، به نقل از: همان، ص83.
    [123] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج7، ص225.
    [124] . شیخ صدوق، امالی، ص377، به نقل از: گفتمان مهدویت، ص84 ـ85.
    [125] . ذهبی، تذکرة الحفاظ (میان ما و شما، کتاب خداست؛ پس هر چه را حلال کرد، حلال است و...)؛ گفتمان مهدویت، ص85.

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

  6. #5
    مدیرکل بازنشسته hossein moradi آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2010
    محل سکونت
    شهر ری
    نوشته ها
    4,055
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    احادیث اهل سنت در مورد حضرت مهدی(عج)

    حدیث اول: شیخ ابراهیم حموینی شافعی در کتاب فرائد السمطین به سندش از ابن عباس نقل می‌کند که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «خلفا و جانشینان من و حجت‌های خدا بر خلق پس از من، دوازده نفرند: اول آنان، برادرم و آخرشان فرزندم.» گفته شد: «ای رسول خدا، برادرت کیست؟» فرمود: «علی بن ابی‌طالب(علیه السّلام).» سؤال شد: «فرزندت کیست؟» فرمود: «مهدی که زمین را از قسط و عدل پر می‌سازد؛ آن‌سان که از ستم و جور پر شده باشد. سوگند به آن که مرا به حق به عنوان بشارت‌دهنده و ترساننده برانگیخت، اگر از عمر دنیا یک روز باقی نمانده باشد، خدا آن را چنان طولانی سازد تا فرزندم مهدی خروج کند و عیسی بن مریم پشت سرش به نماز ایستد و زمین از نور پروردگار روشن شود و سلطه حاکمیت او به شرق و غرب سایه افکند.[126]
    هم‌چنین رسول خدا فرمود:
    شبی که به آسمان برده شدم، خدا به من ذریه‌ای را نمایان ساخت و مهدی(عج) در میان آنان چون ستاره درخشان بود.[127]
    حدیث دوم: موفق بن احمد حنبلی می‌نویسد:
    نسبت حضرت حجت(عج) به ائمه: مانند نسبت پیامبر خاتم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تمام پیامبران است.
    هم‌چنین وی می‌نویسد : خدای تعالی فرمود: آنان حجت‌هایند و او ستانندة خون‌ها از خاندان تو و انتقام‌کشنده از دشمنانم است.[128]
    حدیث سوم: از عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم روایت شده است که:
    رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: در آخرالزمان مردی از فرزندان من قیام کند که اسم او همانند اسم من و کنیه‌اش مثل کنیه من است. زمین را از عدل پر سازد، چنان‌که از ستم پر شده باشد و او مهدی(عج) است.[129]
    حدیث چهارم: متقی هندی روایت‌های صحاح ستّه را با مسند احمد جمع کرد و نام مجموعه خود را کنز العمال نامید. وی در آن‌جا نقل می‌کند که:
    از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرسیده شد: آیا مهدی از ما آل محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است یا از غیر ما؟ حضرت فرمود: بلکه از ماست. خداوند به سبب او ختم کند (کمال بشر)؛ چنان‌که به خاطر ما آغاز کرد. به خاطر ما از فتنه نجات یابند، چنان که از شرک نجات یافتند. خداوند به سبب ما، دل‌هایتان را پس از کینه و دشمنی به یکدیگر پیوند داد.[130]
    حدیث پنجم: این روایت از ام‌سلمه است که می‌گوید:
    رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: مهدی از خاندان من (و) از فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) است.[131]
    اعتقاد به مهدویت شیعه

    پیش‌تر به هنگامی که دیدگاه آیین زرتشت، مسیحیت و یهودیت را بیان کردیم، با بیان برخی احادیث به دیدگاه شیعه نیز پرداختیم. در این‌جا، تنها به چند روایت از امام رضا(علیه السّلام) در مورد مهدویت بسنده می‌کنیم:
    1. خالی نبودن زمین از حجت‌های الهی:

    سلیمان بن جعفر الحمیری از امام رضا(علیه السّلام) می‌پرسد: «آیا زمین از حجت خدا خالی می‌ماند؟» امام می‌فرماید: «اگر زمین [به اندازه] یک چشم بر هم زدن از حجت خالی بماند، ساکنانش را در خود فرو می‌برد.»[132]
    2. نام و نسب امام مهدی(عج):

    امام رضا(علیه السّلام) از پیامبر گرامی اسلام نقل می‌کند که فرموده است:
    من سرور آفریده‌های خدای عزوجل هستم. من از جبرئیل، میکائیل و فرشتگان مقرب خداوند و پیامبران مرسل برترم... من و علی(علیه السّلام) پدران این امتیم... هر که ما را انکار کند، خدای عزوجل را منکر شده است. دو سبط این امت و دو سید جوانان اهل بهشت حسن و حسین از (فرزندان) علی‌اند و از نسل حسین(علیه السّلام) نُه امام هستند که پیروی از آنان، پیروی از من است و نافرمانی از آنان، نافرمانی از من است. نهمین نفر از این امامان، قائم (برپا دارندة) و مهدی آنان است.[133]
    و در روایت دیگری می‌فرمایند:
    آن جانشین صالح از فرزندان ابومحمد حسن بن علی است و او صاحب‌الزمان و مهدی است.[134]
    3. ویژگی‌های امام مهدی(عج):

    امام رضا(علیه السّلام) می‌فرماید:
    پدر و مادرم به فدای او که هم‌نام جدم، شبیه من و شبیه موسی بن عمران است. بر او نورهای نورانی است که از پرتو نور قدس روشنایی می‌گیرد.[135]
    4. فضیلت انتظار امام مهدی(عج):

    امام رضا(علیه السّلام) می‌فرماید:
    چه نیکوست صبر و انتظار فرج. آیا سخن بنده صالح خدا (شعیب) را نشنیدی که فرمود: «و انتظار برید که من با شما منتظرم»[136] و «پس منتظر باشید که من (هم) با شما از منتظرانم»[137] بر شما باد به صبر و بردباری؛ زیرا گشایش پس از ناامیدی فرا می‌رسد و بی‌گمان کسانی که پیش شما بودند، از شما بردبارتر بودند.[138]
    5. ظهور امام مهدی(عج):

    هم‌چنین از امام رضا(علیه السّلام) است که ‌فرمود:[139]
    چهارمین از فرزندان من کسی است که خداوند به واسطه وی زمین را از هر ستمی پاک و از هر ظلمی پیراسته می‌سازد. او کسی است که مردم در ولادتش شک می‌کنند و او کسی است که پیش از خروجش غیبت می‌کند و آن‌گاه که خروج کند زمین به نورش روشن گردد و در میان مردم میزان عدالت را برقرار کند و هیچ کس به دیگری ستم نکند... (زمانی که ظهور کرد) ندا کننده‌ای از آسمان او را به نام ندا کند و به وی فراخواند؛ به گونه‌ای که همة اهل‌ زمین آن ندا را بشنوند. می‌گوید: «آگاه باشید که حجت خدا در کنار خانه خدا ظهور کرده است. پس از او پیروی کنید که حق با او و در اوست». این همان سخن خدای متعال است که فرمود: «اگر بخواهیم از آسمان برایشان آیتی نازل می‌کنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند.[140]
    سخن آخر

    اختلاف‌نظر مسلمانان و مسیحیان و یهودیان در هویت رهبر موعود الهی
    در زمینه هویت شخصی که خدای متعال به دست وی، رخداد بزرگی را که انتظار می‌رود، اجرا می‌کند، اختلاف نظر است. مسلمانان، یهودیان و مسیحیان، درباره امتی که رهبر بزرگ الهی از آن است و شریعت الهی که بدان عمل می‌کند، دیدگاه‌های گوناگونی دارند.
    مسلمانان معتقدند وی از ذریه اسماعیل(علیه السّلام) و از فرزندان محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خاتم انبیا و از نوادگان فاطمه (س) دختر پیامبر است؛ هم‌چنین امت این رهبر [موعود]، امت محمد است و آیینش، شریعت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌باشد.
    ابی داوود و ابن ماجد و ابن حنبل و دیگران از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده‌اند که فرمود:
    اگر از دهر (دنیا) جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند مردی از اهل‌بیتم را برمی‌انگیزاند که زمین را چنان که پر از ستم شده است، پر از عدل و داد خواهد کرد... مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه (س) است.[141]
    اما یهودیان و مسیحیان معتقدند وی از ذریه اسحاق و از فرزندان یعقوب و از نوادگان حضرت داوود است. مسیحیان می‌گویند: این رهبر [موعود] اسرائیلی، مسیح، یعنی عیسی بن مریم است که به دست یهود کشته شد. خدای متعال وی را زنده گرداند و از میان مردگان برانگیزاند و به آسمانش برد و در آخر دنیا، وی را می‌فرستد تا به واسطه وی، وعده‌اش را تحقق بخشد.
    یهودیان می‌گویند: وی [موعود] هنوز زاده نشده است. آیه 20 اصحاح (سوره) 17 سفر تکوین (پیدایش) با اشاره به وعده خدای متعال به اسماعیل می‌گوید:
    ای اسماعیل! سخنت را درباره وی (رهبر موعود) شنیدم. منم آن که مبارکش می‌گردانم و رشدش می‌دهم و توانش را بسیار می‌کنم و دوازده رهبر می‌زاید و امت عظیمی قرارش می‌دهم.[142]
    حنان ایل، مفسر یهودی در حاشیه این آیه می‌گوید:
    از پیش‌گویی این آیه، 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله اسماعیل(علیه السّلام) با ظهور اسلام در سال 624م) امتی عظیم گردند. در این مدت، اسماعیل مشتاقانه منتظر وعدة الهی بود تا عرب بر عالم چیره گردند، ولی برای ما که ذریه اسحاق هستیم، تحقق وعدة الهی به سبب گناهانمان، به تأخیر افتاد، ولی بی‌گمان وعدة الهی در آینده محقق خواهد شد. پس نباید نومید شویم.[143]
    در سفر اشعیا 111 آمده است:
    ... زمین از معرفت پروردگار پر خواهد شد؛ چنان‌که دریا از آب پر است. در آن روز، اصل و نسب «یسی» پرچم‌دار (هدایت) امت خواهد بود و همگی مردم،[144] زیر پرچم وی خواهند آمد و بدو نظر خواهند داشت و جایگاه «یسی» رفیع خواهد شد.
    آیا رهبر موعود از فرزندان اسحاق است یا اسماعیل(علیه السّلام)؟ تفصیل سخن در اختلاف مسلمانان، مسیحیان و یهودیان با تحقیق در این مسئله ممکن است. پیامبری که امی‌ها [مردم یا اهالی ام‌القری (مکه)] منتظر اویند، عیسی است یا محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؟ وارث ابدی امامت ابراهیم(علیه السّلام) کیست؟ آن رهبر الهی که بدون گناهی، کشته می‌شود و کشتن وی، سبب هدایت بسیاری خواهد شد، کیست؟ چنان‌که کشته شدن وی سبب حفظ و نشر دین می‌شود و نسلی از ذریه او، روزگار درازی خواهند زیست و آیندة روشن تاریخ بشر به دست آنان محقق خواهد شد.
    دربارة این‌که موعود کیست و از نسل چه کسی است، در ادیان مختلف بحث‌هایی هست، ولی آنان پیروی خود را از پیامبر و اهل‌بیتش اعلام کرده‌اند. مسیحیان دربارة کشته شدن رهبر موعود، پیرو «پولس» به تفسیر متونی پرداخته‌اند که از مرد دردها و رنج‌ها سخن می‌گوید و بسان ذبح‌شدن قوچ، کشته خواهد شد. اینان معتقدند وی عیسی بن مریم است. اما تطبیق متون با او تناسبی ندارد؛ زیرا عیسی ذریه و نسلی نداشت که روزگار دراز یا کوتاهی زندگی کنند.[145]
    اختلاف شیعه و سنی در مورد رهبر موعود

    به باور شیعه، رهبر موعود حضرت حجت بن الحسن العسکری(عج) است که در سال 256هـ .ق زاده شد. امام حسن عسکری پدر گران‌قدر ایشان، بر امامت او تصریح کرده است. سپس به اذن خدا، مانند حضرت عیسی(علیه السّلام) غیبت صغرا و کبرا کرد. ایشان از (مهدی(عج)) هنگام تولد به صورت پنهانی می‌زیست و پس از وفات پدر، در 261هـ .ق، شیعیان را به واسطه نمایندگانش (نواب اربعه) راهنمایی می‌کرد که 69 سال طول کشید (غیبت صغرا). غیبت کبرای امام مهدی(عج) پس از وفات نایب چهارم (علی بن محمد السمری) آغاز شد.
    اهل‌سنت معتقدند مهدی هنوز زاده نشده است و در آخرالزمان به دنیا می‌آید. تمامی شیعه از زمان قدیم، برآنند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از امامان پس از خود نام برده و آنان را معرفی کرده است. امام عسکری(علیه السّلام) نیز خبر داده است که فرزندی دارد که وصی وی و مهدی(عج) منتظر است.[146] گواه شیعه در باور به امامت الهی اهل‌بیت پیامبر، حدیث ثقلین (کتاب الله و عترتی)[147] و حدیث سفینه (مثل اهل‌بیتی کمثل سفینة نوح...)[148] است.
    هم‌چنین دلیل شیعه بر تعداد امامان، حدیث اثنی‌عشر (اثنی عشر نقیبا)[149] می‌باشد و گواه بر این‌که نخستین امامان الهی، علی(علیه السّلام) سپس حسن(علیه السّلام) و بعد حسین(علیه السّلام) هستند، حدیث غدیر (من کنت مولاه فعلی مولاه)[150] و حدیث منزلت (انت منی بمنزلة هارون من موسی...)[151] و حدیث کسا و حدیث (الحسن و الحسین (علیه السّلام) سبط من الاسباط) است که همگی در احادیث معتبر ‌اهل‌سنت روایت شده‌اند.
    گواه امامت نُه‌گانه فرزندان امام حسین(علیه السّلام)، احادیث وصیت در کتاب‌های معتبر شیعی است؛ مانند فرمایش امام باقر(علیه السّلام) که فرمود: نُه امام از فرزندان حسین بن علی‌اند که نهمی قائم(عج) است.[152]
    ویژگی سیرة ائمه نه‌گانه، در اختیار داشتن کتاب‌های جامعه و جفر است که امام علی(علیه السّلام) به نقل از پیامبر در دیدارهای خصوصی‌اش، نوشت؛ هم‌چنین و اخبار غیبی و کرامت‌هایی که از امام دیده شد که جز از برگزیدگان مورد تأیید خداوند، ساخته نیست.
    برادران اهل سنت کوشیده‌اند ادعای نام‌بردن امامان و نخستین امام (علی(علیه السّلام)) از سوی پیامبر را رد کنند. آنها می‌گویند:
    احادیث نبوی که گواه شیعه است، دلالت ندارد یا سند ضعیفی دارند، ولی عالمان شیعه با سنی‌ها مناقشه کرده‌اند و اشتباه اهل‌سنت را بیان کرده‌اند. برخی فرقه‌های شیعی به ویژه زیدیه، امامت دوازده امام را نپذیرفته‌اند، ولی عالمان شیعی به آنان پاسخ داده‌اند.[153]
    آن‌چه که مسلم است، غیبت به معنای توقف عمل به احکام الهی و اسلامی نیست. چگونه می‌تواند چنین باشد؛ در حالی که وجود اوصیای پیامبر، برای حفظ اسلام است تا راهی صحیح برای کسانی باشد که می‌خواهند به دین عمل کنند. امامان این وظیفه را به بهترین صورت انجام داده‌اند و گروهی امین را برای ترویج علوم اسلامی تربیت کرده‌اند.[154]
    مهم لزوم برقراری ارتباط با ادیان الهی صاحب کتاب، هم‌چون زرتشتی، مسیحیت و یهودیت است. در زمینه‌های مشترک بسیاری که در کتاب‌های الهی آمده است، برای خنثی‌سازی اهداف تفرقه‌افکنانه دشمنان لازم، بلکه ضروری است. ادیان الهی اشتراک‌های بسیاری دارند که یکی از آنها باور به منجی و امید رهایی بشر از آلام و دردهاست. به امید ظهور آن منجی الهی.
    ویژگی سیرة ائمه نه‌گانه، در اختیار داشتن کتاب‌های جامعه و جفر است که امام علی(علیه السّلام) به نقل از پیامبر در دیدارهای خصوصی‌اش، نوشت؛ هم‌چنین و اخبار غیبی و کرامت‌هایی که از امام دیده شد که جز از برگزیدگان مورد تأیید خداوند، ساخته نیست.
    برادران اهل سنت کوشیده‌اند ادعای نام‌بردن امامان و نخستین امام (علی(علیه السّلام)) از سوی پیامبر را رد کنند. آنها می‌گویند:
    احادیث نبوی که گواه شیعه است، دلالت ندارد یا سند ضعیفی دارند، ولی عالمان شیعه با سنی‌ها مناقشه کرده‌اند و اشتباه اهل‌سنت را بیان کرده‌اند. برخی فرقه‌های شیعی به ویژه زیدیه، امامت دوازده امام را نپذیرفته‌اند، ولی عالمان شیعی به آنان پاسخ داده‌اند.[155]
    آن‌چه که مسلم است، غیبت به معنای توقف عمل به احکام الهی و اسلامی نیست. چگونه می‌تواند چنین باشد؛ در حالی که وجود اوصیای پیامبر، برای حفظ اسلام است تا راهی صحیح برای کسانی باشد که می‌خواهند به دین عمل کنند. امامان این وظیفه را به بهترین صورت انجام داده‌اند و گروهی امین را برای ترویج علوم اسلامی تربیت کرده‌اند.[156]
    مهم لزوم برقراری ارتباط با ادیان الهی صاحب کتاب، هم‌چون زرتشتی، مسیحیت و یهودیت است. در زمینه‌های مشترک بسیاری که در کتاب‌های الهی آمده است، برای خنثی‌سازی اهداف تفرقه‌افکنانه دشمنان لازم، بلکه ضروری است. ادیان الهی اشتراک‌های بسیاری دارند.
    پي نوشت :

    [126] . محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج47، ص71.
    [127] . به نقل از: گفتمان مهدویت، ص88.
    [128] . موفق بن احمد الحنفی، تاریخ مقتل الحسین (علیه السّلام) به نقل از: همان، ص89.
    [129] . تذکرة خواص الامه، ص377، به نقل از: همان ص89.
    [130] . یحیی بن حسن الحلی ابن بطریق، العمدة، ص93، به نقل از: همان، ص92.
    [131] . همان، ج36، ص368، به نقل از: همان، ص93.
    [132] . ابوحیفر محمد بن الحسن بن فروخ الصفار القمی، بصائر الدرجات، ص489، ح8 به نقل از: مجله موعود ش47، ص33..
    [133] . محمد بن علی بن الحسین بابویه (شیخ صدوق)، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص261؛ عزیز العطاردی الخبرشانی، مسند الامام الرضا (علیه السّلام)، ج1، ص221.
    [134] . بحارالأنوار، ج51، ص43، ح31.
    [135] . کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج2، ص370، به نقل از: مجله موعود، ش47، ص34.
    [136] . سوره هود، آیه93.
    [137] . سوره اعراف، آیه71.
    [138] . عبدالله بن جعفر الحمیری، قرب الاسناد، ص224، به نقل از: عزیز الله العطاردی، همان، ص217، ح373.
    [139] . کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص372، ح5؛ به نقل از: موعود، ش47، ص35.
    [140] . سوره شعرا، آیه4.
    [141] . مجله موعود، ش44، ص22.
    [142] . همان، ص22 ـ23.
    [143] . انجیل یوحنا، آیات 6، 14؛ به نقل از: مجله موعود، ش44، ص23.
    [144] .Gentiles.
    [145] . همان، ص23.
    [146] . همان، ص24.
    [147] . «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی...».
    [148] . «مثل اهل‌بیتی کمثل سفینه نوح...».
    [149] . «یکون بعدی من الخلفاء عده نقباء بنی‌اسرائیل، اثناعشر خلیفة کملهم من قریش».
    [150] . «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
    [151] . «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی...».
    [152] . مجله موعود44، ص24.
    [153] . همان، ص24.
    [154] . همان، ص24 ـ 25.
    [155] . همان، ص24.
    [156] . همان، ص24 ـ 25.

    منبع:[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    پناه می برم به خدا از آن کس که می رنجاند و به دیگران برای جلوگیری از انجامش هشدار می دهد


    امام على (ع) :

    اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخل ورزى به زيادى، رياكارى در عمل، و خود رأيى.
    غررالحكم، ج2، ص451، ح3260



    هیچ ادعایی ندارم فقط اونی که مقصر بود و اونی که به خاطر رفاقتش با مقصر طرفداریشو کرد و اونی که بخاطر خویشاوندی حق رو ناحق کرد را واگذار کردم به خدا

    از این لحظه دیگه ازشون هیچ انتظاری ندارم و هیچ توضیح و پیشنهادی هم از اونها قبول نمی کنم

    دیدار به قیامت نارفیق

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انديشه انتظار در اديان جهان
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 26-12-2010, 08:31
  2. ابعاد جهاني آموزه مهدويت
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 18-12-2010, 08:47
  3. حكومت واحد جهاني از منظر اديان و اسلام
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 13-12-2010, 16:06
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 16-11-2010, 19:06
  5. تصوير منجي در رسانه هاي غرب
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 17-10-2010, 07:36

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه