صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 21 به 30 از 68

موضوع: حماسه حسيني

  1. #21
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اين كتاب چون اولين كتابی است كه بزبان‏فارسی نوشته شد ، لذا مرثيه‏
    خوانها كه اغلب بی‏سواد بودند و به كتابهای عربی مراجعه نمی‏كردند ، همين‏
    كتاب را می‏گرفتند و در مجالس ازرو می‏خواندند . اينست كه امروز مجالس‏
    عزاداری امام حسين ( ع ) را روضه خوانی می‏گوئيم . در زمان امام‏حسين ( ع )
    و حضرت صادق (ع) و امام حسن عسكری ( ع ) اصطلاح روضه خوانی رايج نبوده و
    بعد، در زمان سيد مرتضی و خواجه نصيرالدين طوسی هم روضه خوانی نمی‏گفته‏اند
    . از پانصد سال پيش به اين طرف اسمش روضه خوانی شده ، روضه خوانی يعنی‏
    خواندن كتاب روضة الشهداء، يعنی خواندن همان كتاب دروغ. از وقتی كه اين‏
    كتاب بدست مردم افتاد ، كسی تاريخ واقعی امام حسين (ع) را مطالعه نكرد.
    در شصت ، هفتاد سال پيش مرحوم ملا آقای دربندی پيدا شد. تمام حرفهای‏
    روضة الشهداء را باضافه چيزهای ديگری پيدا كرد و همه را يكجا جمع كرد و
    كتابی نوشت بنام اسرارالشهادش ، واقعا مطالب اين كتاب انسان را وادار
    می‏كند كه به اسلام بگريد .
    حاجی نوری می‏نويسد كه ما در درس حاج شيخ عبدالحسين تهرانی بوديم ( كه‏
    مرد بسيار بزرگواری بوده است ) و از محضر ايشان استفاده می‏كرديم كه سيد
    روضه خوانی اهل حله آمد و كتاب مقتلی به ايشان نشان داد كه ايشان ببينند
    معتبر هست يا نيست ، اين كتاب نه اول داشت و نه آخر فقط در جايی از
    آن نوشته بود كه فلان ملای جبل عاملی از شاگردان صاحب‏معالم است . مرحوم‏
    حاج شيخ عبدالحسين كتاب را گرفت كه مطالعه كند .
    اولا در احوال آن عالم مطالعه كرد ، ديد چنين كتابی به نام او ننوشته‏اند
    و ثانيا خود كتاب را مطالعه كرد ، ديد مملو از اكاذيب است . به آن سيد
    گفت اين كتاب همه‏اش دروغ است . مبادا اين كتاب را بيرون بياوری و يا
    از آن چيزی نقل كنی كه جايز نيست ، و اساسا اين كتاب نوشته آن‏عالم‏
    نيست و مطالبش دروغ است . حاجی نوری می‏نويسد : همين كتاب دست‏
    صاحب اسرارالشهادش افتاد و تمام مطالبش را از اول تا آخر نقل كرد .
    حاجی نوری حكايت ديگری را نقل می‏كند كه تاثرآور است و آن اينكه مردی‏
    رفت نزد مرحوم صاحب مقامع ( 1 ) گفت ديشب خواب وحشتناكی ديدم . چه خواب ديدی ؟ گفت خواب ديدم با اين دندانهای خودم‏
    گوشتهای بدن امام حسين عليه السلام را دارم می‏كنم ! اين مرد عالم لرزيد ،
    سرش را پايين انداخت ، مدتی فكر كرد ، گفت شايد تو مرثيه خوان هستی ،
    گفت بله . فرمود بعد از اين يا اساسا مرثيه خوانی را ترك كن ، و يا از
    كتابهای معتبر نقل كن . تو با اين دروغهايت گوشت بدن امام حسين (ع) را
    با دندانهايت می‏كنی ! اين لطف خدا بود كه در اين رؤيا اين را به تو
    نشان بدهد .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #22
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    اگر كسی تاريخ عاشورا را بخواند می‏بيند از زنده‏ترين و مستندترين و از
    پرمنبع ترين تاريخهاست . مرحوم آخوند خراسانی فرموده بود آنها كه بدنبال‏
    روضه نشنيده می‏روند ، بروند روضه‏های راست را پيدا كنند كه آنها را احدی‏
    نشنيده است . خطبه‏هايی كه امام حسين عليه السلام در مكه و بطور كلی در
    حجاز ، در كربلا ، در بين راه خوانده ، خطابه‏هايی كه اصحابش خوانده‏اند ،
    سؤال و جوابهايی كه با حضرت شده ، نامه‏هائی كه ميان ايشان و ديگران‏
    مبادله شده ، نامه‏هائی كه ميان خود دشمنان مبادله شده است ، به علاوه‏
    اظهارات كسانی كه حاضر در واقعه‏عاشورا بوده‏اند ( چه از دشمنان و چه از
    دوستان ) و اين حادثه را نقل كرده‏اند ، آنها را مطالعه كنند . سه چهار
    نفر از دوستان امام حسين بودند كه جان بسلامت بردند . از جمله ، غلامی‏
    است به نام عقبه بن سمعان كه از مكه همراه امام بود و وقايع نگار لشكر
    ابا عبدالله بوده است . او در روز عاشورا گرفتار شد و چون گفت غلامم ، آزادش كردند . مرد
    ديگری است بنام حميد بن مسلم كه از وقايع نگارهای لشكر عمرسعد بوده است‏
    . يكی از حاضرين واقعه ، شخص امام زين‏العابدين عليه السلام است كه همه‏
    قضايا را نقل كرده‏اند . نقطه ابهامی در تاريخ امام‏حسين وجود ندارد .
    متاسفانه حاجی‏نوری يك داستان جعلی و تحريفی درباره امام زين‏العابدين‏
    عليه السلام نقل می‏كند . می‏گويد در روز عاشورا وقتی كه برای اباعبدالله‏
    ياوری باقی نماند ، حضرت برای خداحافظی به خيمه امام زين‏العابدين‏
    عليه‏السلام رفتند . حضرت امام زين‏العابدين عليه السلام فرمود : پدرجان !
    كار شما و اين مردم به كجا كشيد ؟ ( يعنی تا آن وقت امام زين‏العابدين‏
    بی‏خبر بوده است ) ! فرمود : پسر جان به جنگ كشيد . امام زين‏العابدين‏
    فرمود حبيب‏بن‏مظاهر چطور شد ؟ فرمود : قتل . زهيربن‏القين چطور شد ؟ قتل .
    بريربن‏خضير چطور شد ؟ قتل . هر كس از اصحاب را كه اسم برد ، فرمود كشته‏
    شد . بعد بنی‏هاشم را پرسيد ، قاسم‏بن‏حسن چطور شد؟ برادرم علی‏اكبر چطور شد؟
    بر عمويم ابوالفضل چه شد ؟ . قتل اين ، جعل است ، دروغ است . امام‏
    زين‏العابدين كه العياذ بالله آنقدر مريض و بيهوش نبوده كه نفهمد چه‏
    گذشته است . تاريخ می‏نويسد حتی در همان حال امام حركت كرد و فرمود عمه‏
    ! عصای مرا با يك شمشير بياور . يكی از كسانی كه حاضر در واقعه بوده و
    آن را نقل كرده است ، شخص امام زين‏العابدين عليه السلام است .
    پس توبه كنيم ، واقعا بايد توبه كنيم به خاطر اين جنايت و خيانتی‏ كه نسبت به ابا عبدالله الحسين عليه السلام و اصحاب و ياران و خاندانش‏
    مرتكب می‏شويم ، همه افتخارات اينها را از بين می‏بريم . توبه كنيم و بعد
    ، از اين مكتب‏تربيتی استفاده كنيم .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  4. #23
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    چه كم‏وكسری در زندگی عباس‏بن علی آن طور كه مقاتل معتبر نوشته‏اند وجود
    دارد ؟ اگر نبود برای ابوالفضل مگر همين يك افتخار ، كسی با او كاری‏
    نداشت ، غير از امام‏حسين ( ع ) با هيچ كس كاری نداشتند . امام‏حسين ( ع‏
    ) هم فرمود اينها فقط به من كار دارند و اگر مرا بكشند ، به هيچ كس‏
    ديگری كار ندارند . وقتی كه شمربن‏ذی الجوشن می‏خواست از كوفه به طرف‏
    كربلا حركت كند ، يكی از حضاری كه در آنجا بود ، به ابن‏زياد اظهار كرد كه‏
    بعضی از خويشاوندان مادری ما همراه حسين‏بن‏علی هستند ، خواهش می‏كنم‏
    امان‏نامه‏ای برای آنها بنويس . ابن‏زياد هم نوشت . شمر در يك فاصله‏دور ،
    از قبيله‏ای بود كه قبيله ام‏البنين با آنها نسبت داشتند . اين پيام را در
    عصرتاسوعا شخص او آورد . اين مرد پليد آمد كنار خيمه حسين‏بن علی‏
    عليه‏السلام و فريادش را بلند كرد : اين بنوا اختنا ( 1 ) خواهرزادگان ما
    كجا هستند ؟ ابوالفضل عليه‏السلام در حضور اباعبدالله عليه‏السلام نشسته بود
    ، برادرانش همه آنجا بودند ، يك كلمه جواب ندادند تا امام فرمود :
    « اجيبوه و ان كان فاسقا » (2) جوابش را بدهيد هر چند آدم فاسقی است .
    آقا كه اجازه داد ، جواب دادند . گفتند : ما تقول ، چه می‏گوئی ؟ مژده‏ای برای شما آورده‏ام ، بشارتی برای شما آورده‏ام .
    برای شما از اميرعبيدالله امان آورده‏ام ، شما آزاديد ، اگر الان برويد ،
    جان بسلامت می‏بريد . گفتند خدا ترا لعنت كند و اميرت ابن‏زياد و آن‏
    امان‏نامه‏ای كه آورده‏ای . ما امام خودمان ، برادر خودمان را رها كنيم به‏
    موجب اينكه تامين داريم ؟ !
    در شب عاشورا ، اول كسی كه اعلام ياری نسبت به اباعبدالله كرد ، برادر
    روز عاشورا می‏شود ، بنابر يكی از دو روايت ابوالفضل جلو می‏آيد ، عرض‏
    می‏كند برادرجان به من هم اجازه بفرمائيد ، اين سينه من تنگ شده است ،
    ديگر طاقت نمی آورم ، می‏خواهم هر چه زودتر جان خودم را فدای شما كنم .
    من نمی‏دانم روی چه مصلحتی امام جواب حضرت‏ابوالفضل را چنين داد ، خود
    اباعبدالله بهتر می‏دانست . فرمود برادرم حال كه می‏خواهی بروی ، برو بلكه‏
    بتوانی مقداری آب برای فرزندان من بياوری . لقب " سقا " ، آب‏آور ،
    قبلا به حضرت ابوالفضل داده شده بود ، چون يك نوبت يا دو نوبت ديگر در
    شبهای پيش ابوالفضل تواسنته بود برود صف دشمن را بشكافد و برای اطفال‏
    اباعبدالله آب بياورد . اين‏جور نيست كه سه شبانه‏روز آب نخورده باشند ،
    نه ، سه شبانه روز بود كه ممنوع بودند ، ولی در اين خلال توانستند يكی‏
    دوبار از جمله در شب‏عاشورا آب تهيه كنند ، حتی غسل كردند ، بدنهای‏
    خودشان را شستشو دادند . ابوالفضل فرمود چشم . ببينيد چقدر منظره باشكوهی‏
    است ، چقدر عظمت است ، چقدر شجاعت است ، چقدر دلاوری است ، چقدر
    انسانيت است ، چقدر شرف است ، چقدر معرفت و فداكاری است ؟ ! يك‏تنه‏
    خودش را به جمعيت می‏زند . مجموع كسانی را كه دور آب را گرفته بودند
    چهارهزار نفر نوشته‏اند . وارد شريعه فرات شد ، اسب را داخل آب برد (
    اين را همه نوشته‏اند ) . اول مشكی را كه همراه دارد پر از آب می‏كند و به‏
    دوش می‏گيرد . تشنه است ، هوا گرم است ، جنگيده است . همان طور كه‏
    سوار است و آب تا زيرشكم اسب را فرا گرفته است ، دست زير آب می‏برد
    ، مقداری آب با دو دستش تا نزديك لبهای‏مقدسش می‏آورد . آنهائی كه از دور ناظر بوده‏اند ،
    گفته‏اند اندكی تامل كرد ، بعد ديديم آب‏نخورده بيرون آمد ، آبها را روی‏
    آب ريخت . كسی نفهميد كه چرا ابوالفضل در آنجا آب نياشاميد ؟ ! اما
    وقتی كه بيرون آمد رجزی خواند كه در اين رجز ، مخاطب ، خودش بود نه‏
    ديگران . از اين رجز فهميدند چرا آب نياشاميد :

    يا نفس من بعد الحسين هونی فبعده لا كنت ان تكونی هذا الحسين شارب المنون و تشربين بارد المعين و الله ما هذا فعال دينی و لا فعال صادق‏اليقين (1) ای نفس ابوالفضل ! می‏خواهم بعد از حسين زنده نمانی . حسين شربت مرگ‏
    می‏نوشد ، حسين در كنار خيمه‏ها با لب‏تشنه ايستاده باشد و تو آب بياشامی‏
    ؟ ! پس مردانگی كجا رفت ، شرف كجا رفت ، مواسات و همدلی كجا رفت ؟
    مگر حسين امام تو نيست ، مگر تو ماموم او نيستی ، مگر تو تابع او نيستی‏
    ؟ !

    هذا الحسين شارب المنون و تشربين بارد المعين هيهات ! هرگز دين من چنين اجازه‏ای به من نمی‏دهد ، هرگز وفای من چنين‏
    اجازه‏ای به من نمی‏دهد . ابوالفضل مسير خود را در برگشتن عوض كرد . از
    داخل نخلستانها آمد . قبلا از راه مستقيم آمده بود . چون می‏دانست همراه‏
    خودش امانت گرانبهايی دارد ، راه خود را عوض كرد و تمام همتش اين بود
    كه آب را به سلامت برساند ،
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  5. #24
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بخدا قسم اگر دست راست مرا ببريد من دست از دامن حسين بر نمی‏دارم ،
    طولی نكشيد كه رجز عوض شد :

    يا نفس لا تخشی من الكفار و ابشری برحمة الجبار مع النبی السيد المختار قد قطعوا ببغيهم يسری در اين رجز فهماند كه دست چپش هم بريده شده است . نوشته‏اند با آن‏
    هنر و فروسيتی كه داشت ، به هر زحمت بود مشك آب را چرخاند و خودش را
    روی آن انداخت . من نمی‏گويم چه حادثه‏ای پيش آمد ، چون خيلی جانسوز است‏
    . در شب تاسوعا معمول است كه ذكر مصيبت اين‏مردبزرگ می‏شود .
    اين را هم عرض كنم كه ام‏البنين مادر حضرت‏ابوالفضل در حادثه كربلا زنده‏
    بود ولی در كربلا نبود ، در مدينه بود . به او خبر دادند كه در حادثه كربلا
    هر چهار پسر تو شهيد شدند . اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع می‏آمد و برای‏
    فرزندان خودش نوحه‏سرايی می‏كرد نوشته‏اند نوحه‏سرايی اين زن آنقدر دردناك‏
    بود كه هر كس می‏آمد گريه می‏كرد ، حتی مروان‏حكم كه از دشمن‏ترين دشمنان بود . در نوحه‏سرايی خود
    ، گاهی همه فرزندانش و گاهی ارشد آنها را بالخصوص ياد می‏كرد . ابوالفضل‏
    ، هم از نظر سنی و هم از نظر كمالات روحی و جسمی ارشد فرزندانش بود . من‏
    يكی از اين دو مرثيه‏ای را كه از اين زن بخاطر دارم برای شما می‏خوانم .
    اين مادر داغدار در آن مرثيه‏های جانسوز خودش ( بطور كلی عربها مرثيه را
    خيلی جانسوز می‏خوانند ) اين جور می‏خواند :
    يا من رای العباس كر علی جماهير النقد و وره من ابناء حيدر كل ليث‏
    ذی لبد
    انبئت ان ابنی اصيب براسه مقطوع يد ويلی علی شبلی امال براسه ضرب‏
    العمد

    لو كان سيفك فی يديك لمادنی منه احد ای چشم‏ناظر ، ای چشمی كه در كربلا بودی و آن مناظر را می‏ديدی ، ای كسی‏
    كه آن لحظه را تماشا كردی كه شير بچه من ابوالفضل از جلو و شير بچه‏گان‏
    ديگر من از پشت سرش بر اين جماعت پست حمله برده بودند ، برای من‏
    قضيه‏ای نقل كرده‏اند ، نمی‏دانم راست است يا دروغ ؟ گفته‏اند در وقتی كه‏
    دستهای بچه من بريده بود ، عمود آهنين بر فرق فرزند عزيز من وارد شد ،
    آيا راست است ؟ ! ويلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد بعد می‏گويد ،
    ابوالفضل ! فرزند عزيزم ، من خودم می‏دانم ، اگر دست می‏داشتی مردی در
    جهان نبود كه با تو روبرو شود . اينكه آنها چنين جسارتی كردند برای اين بود كه دستهای تو از بدن‏
    بريده شده بود .

    لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظيم و صلی الله علی محمد و آله‏
    الطاهرين
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  6. #25
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جلسه سوم : تحريفات معنوی حادثه كربلا

    بسم الله الرحمن الرحيم
    الحمد لله رب‏العالمين باری‏ءالخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علی‏
    عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه ، سيدنا و نبينا و مولانا ابی‏القاسم محمد
    صلی الله عليه و آله و سلم و علی آله الطيبين الطاهرين المعصومين . اعوذ
    بالله من الشيطان الرجيم :
    « فبما نقضهم ميثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسيه يحرفون الكلم عن‏
    مواضعه و نسوا حظا مما ذكروا به »( 1 ) .
    گفتيم تاريخچه با عظمت كربلا كه به دست ما افتاده است ، هم دچار
    تحريف لفظی شده است و هم دچار تحريف معنوی . تحريف لفظی يعنی اينكه‏
    ما از خودمان سازو برگهايی بر پيكره اين تاريخ ساخته‏ايم كه چهره با عظمت‏
    و نورانی آن را تاريك و ظلمانی و قيافه زيبای آن را زشت كرده‏ايم .
    نمونه‏هائی را در اين زمينه عرض كردم .
    متاسفانه اين حادثه تاريخی در دست ما تحريف معنوی شده است و تحريف‏
    معنوی بسيار خطرناكتر از تحريف لفظی است . آنچه سبب شده است كه اين‏
    حادثه بزرگ برای ما از اثر و خاصيت بيفتد ، تحريفات معنوی است نه‏
    تحريفات لفظی ، يعنی اثر سوء تحريفات معنوی از تحريفات لفظی بيشتر
    است .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  7. #26
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تحريف معنوی يعنی چه ؟ در يك جمله ممكن است ما از لفظ ، نه كم كنيم‏
    و نه زياد ، ولی وقتی كه می‏خواهيم آن را توجيه و تفسير كنيم ، طوری توجيه‏
    و تفسير كنيم كه درست برخلاف و بر ضد معنی واقعی آن جمله باشد . برای‏
    اين موضوع فقط يك مثال كوچك عرض می‏كنم تا مطلب روشن شود .
    در روزی كه مسجد مدينه را بنا می‏كردند ، عمارياسر فوق‏العاده تلاش‏
    صادقانه می‏كرد ، نقل كرده‏اند ( از نقلهای مسلم است ) كه پيغمبر اكرم‏
    فرمود : « يا عمار ! تقتلك الفئة الباغية » ( 1 ) ای عمار ! ترا آن‏
    دسته‏ای می‏كشند كه سركشند . اشاره به آيه قرآن است كه می‏فرمايد اگر دو
    دسته از مسلمانان با يكديگر جنگيدند و يك دسته سركشی كرد ، شما به نفع‏
    آن دسته ديگر عليه دسته سركش وارد شويد و اصلاح كنيد . اين جمله را كه‏
    پيغمبراكرم ( ص ) درباره عمارفرمود : شخصيت بزرگی به او داد . لهذا
    عمار كه در صفين در خدمت اميرالمؤمنين ( ع ) بود ، وزنه بزرگی در لشكر علی عليه‏السلام شمرده می‏شد ،
    حتی افراد ضعيف‏الايمانی بودند كه تا وقتی كه عمار كشته نشده بود هنوز
    مطمئن نبودند عملی كه در ركاب علی ( ع ) می‏كنند ، بحق است ، يعنی كشتن‏
    معاويه و سپاهيان او جايز است . روزی كه عمار به دست اصحاب معاويه در
    لشكر اميرالمؤمنين ( ع ) كشته شد ، ناگهان فرياد از همه جا بلند شد كه‏
    حديث پيغمبر صادق آمد . بهترين دليل برای اينكه معاويه و يارانش بر
    باطل‏اند اين است كه اينها قاتل عمار هستند و پيغمبر اكرم ( ص ) در
    گذشته خبر داد : « يا عمار ! تقتلك الفئة الباغية » ( 1 ) كه اشاره است‏
    به آيه :
    « و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما
    علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی‏ء الی امرالله »( 2 ) .
    امروز مثل آفتاب روشن شد كه لشكر معاويه ، لشكر " باغی " يعنی سركش‏
    و ظالم و ستمگر است و حق با لشكريان علی است . پس به نص قرآن بايد به‏
    نفع لشكريان علی ( ع ) ، عليه لشكريان معاويه وارد جنگ شد . اين قضيه‏
    تزلزلی در لشكر معاويه ايجاد كرد . معاويه كه هميشه با حيله و نيرنگ كار
    خود را پيش می‏برد ، اينجا دست به يك تحريف معنوی زد ، چون نمی‏شد
    انكار كرد و گفت پيغمبر ( ص ) درباره عمار چنين چيزی نگفته است ، زيرا
    اقلا شايد پانصدنفر در آنجا بودند كه شهادت می‏دادند كه ما اين جمله را از
    پيغمبر ( ص ) شنيديم و يا از كسی شنيديم كه او از پيغمبر شنيده بود . بنابراين ، اين جمله پيغمبر درباره‏
    عمار قابل انكار نبود . شاميها به معاويه اعتراض می‏كردند كه عمار را ما
    كشتيم و پيغمبر فرمود : « تقتلك الفئة الباغية » ، گفت اشتباه كرديد !
    درست است كه پيغمبر فرمود عمار را آن فئه‏سركش ، طائفه‏سركش ،
    لشكرسركش می‏كشند ، ولی عمار را ما نكشتيم ! گفتند لشكريان ما كشتند .
    گفت نه ! عمار را علی كشت كه او را به اينجا آورد و موجبات كشته شدنش‏
    را فراهم كرد !
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  8. #27
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    عمروعاص دو پسر داشت ، يكی مانند خودش دنيادار و دنياپرست و ديگری‏
    نسبتا جوان مؤمن و با ايمانی بود و با پدرش هماهنگی نمی‏كرد . اسم او
    عبدالله بود . در يك جلسه‏ای كه عبدالله حاضر بود ، همين مغلطه معنوی را
    بكار بردند . عبدالله گفت اين چه حرفی است كه می‏زنيد ، اين چه‏
    مغلطه‏كاری است كه می‏كنيد ؟ ! چون عمار در لشكر علی بود پس علی او را
    كشت ؟ ! گفتند بله ! گفت پس بنابراين حمزه‏سيدالشهدا را هم پيغمبر كشت‏
    ، چون حمزه‏سيدالشهداء در لشكر پيغمبر بود و كشته شد . معاويه ناراحت و
    عصبانی شد به عمروعاص گفت چرا جلوی اين پسر بی‏ادبت را نمی‏گيری ؟ ! اين‏
    را می‏گويند تحريف معنوی .
    اگر بخواهيم حوادث و قضايا را تحريف معنوی كنيم ، چگونه تحريف‏
    می‏كنيم ؟
    حوادث و قضايای تاريخی از يك طرف علل و انگيزه‏ها و از طرف ديگر
    منظور و هدفهايی دارند . تحريف يك حادثه تاريخی اين است كه يا علل و انگيزه‏های آن حادثه را بگونه‏ای غير از آنچه كه بوده‏
    است بگوئيم ، يا هدف و منظور آن را بگونه‏ای غير از آنچه كه بوده است‏
    تفسير كنيم .
    مثال : شما به منزل يك شخصی كه از مكه آمده است می‏رويد . انگيزه شما
    اين است كه زيارت كردن حاجی مستحب است ، لذا به ديدن او می‏رويد . يك‏
    نفر می‏گويد می‏دانی چرا فلان كس به خانه فلان شخص رفت ؟ ديگری می‏گويد چرا
    ؟ می‏گويد منظور او از رفتن به منزل فلانی اين است كه دختر او را برای‏
    پسرش خواستگاری كند ، موضوع مكه را بهانه كرده است . منظور شما را اين‏
    چنين تحريف می‏كنند . اين را تحريف معنوی می‏گويند .
    حادثه تاريخی عاشورا از يك طرف علل و انگيزه‏هايی دارد و از طرف ديگر
    هدفها و منظورهای عالی . ما مسلمانان ، ما شيعيان حسين‏بن‏علی ( ع ) اين‏
    حادثه را تحريف كرديم همان‏طور كه معاوية بن ابوسفيان جمله پيغمبر درباره‏
    عمار « تقتلك الفئة الباغية » را تحريف كرد . يعنی حسين عليه‏السلام در
    نهضت خود انگيزه‏ای داشت ، ما چيز ديگری برای آن تراشيديم ! حسين يك‏
    هدف و منظور خاصی داشت ، ما يك هدف و منظور ديگری برای او تراشيديم !
    اباعبدالله عليه‏السلام نهضتی فوق‏العاده با عظمت و مقدس كرده است .
    تمام شرائط تقدس يك نهضت ، در نهضت اباعبدالله هست كه نظيرش در
    دنيا وجود ندارد . آن شرائط چيست ؟ اولين شرط يك نهضت مقدس اين است‏
    كه منظور و هدف آن ، شخصی و فردی نباشد ، بلكه كلی ، نوعی و انسانی باشد . يك وقت كسی نهضت می‏كند بخاطر شخص‏
    خودش و يك وقت كسی نهضت می‏كند بخاطر اجتماع ، بخاطر انسانيت ، بخاطر
    حقيقت ، بخاطر حق ، بخاطر توحيد ، بخاطر عدالت ، بخاطر مساوات ، نه‏
    بخاطر خودش ، در واقع آن وقتی كه او نهضت می‏كند ديگر خودش به عنوان‏
    يك فرد نيست ، اوست و همه انسانهای ديگر . به همين جهت كسانی كه در
    دنيا ، حركاتشان ، اعمالشان ، نهضتهايشان بخاطر شخص خودشان نبوده است ،
    بخاطر بشريت بوده است ، بخاطر انسانيت بوده است ، بخاطر حق و عدالت‏
    و مساوات بوده است ، بخاطر توحيد و خداشناسی و ايمان بوده است ، همه‏
    افراد بشر آنها را دوست دارند . همان طور كه پيغمبر ( ص ) فرمود :
    « حسين منی و انا من حسين » ( 1 ) ، ما هم می‏گوئيم :
    حسين منا و نحن من حسين چرا می‏گوئيم ؟ برای اينكه حسين عليه السلام در
    1328 ( 2 ) سال پيش برای ما و بخاطر ما و بخاطر همه انسانهای عالم قيام‏
    كرد . قيامش ، قيام مقدس بود ، قيام پاك بود ، از منظورهای شخصی بيرون‏
    بود .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  9. #28
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    شرط دوم برای اينكه قيامی مقدس باشد ، اين است كه آن قيام با يك‏
    بينش و درك و بصيرت قوی توام باشد . يعنی چه ؟ يعنی يك وقت‏ مردم اجتماعی ، خودشان در غفلتند ، بی‏خبرند ، نمی‏فهمند ، جاهلند . يك‏
    فرد بصير ، چيز فهم و با درك پيدا می‏شود كه درد اين مردم را صددرجه از
    خودشان بهتر می‏فهمد . دوای اين مردم را از خود اين مردم بهتر می‏فهمد . در
    وقتی كه ديگران هيچ چيز را نمی‏فهمند و درك نمی‏كنند و در ظاهر هم‏
    نمی‏بينند . يك فرد بصير و چيز فهم كه باصطلاح ، آنچه را كه مردم ديگر در
    آئينه نمی‏بينند او در خشت خام می‏بيند ، پيدا می‏شود كه قيام و نهضت‏
    می‏كند . بيست سال ، سی سال ، پنجاه سال می‏گذرد تازه ملت بيدار می‏شود كه‏
    فلان شخص كه قيام كرد ، حركت كرد ، نهضت كرد ، چه منظورهای مقدسی داشت‏
    . پدران ما در بيست سال ، سی سال ، چهل سال ، پنجاه سال پيش ، ارزش‏
    اين را درك نمی‏كردند !
    مثلا مرحوم سيدجمال‏الدين اسدآبادی در حدود شصت ، هفتاد سال پيش ( فوت‏
    اين مرد در سال 1310 قمری بوده است ، چهارده سال قبل از مشروطيت ) قيام‏
    كرد و يك نهضت اسلامی در كشورهای اسلامی بپا كرد ، شما امروز كه تاريخ‏
    اين مرد را می‏خوانيد ، می‏بينيد واقعا غريب و تنها بوده است ، درد و
    دوای ملت مسلمان را احساس می‏كرد ولی خود ملت نمی‏فهميد ، خود ملت به‏
    او دهن‏كجی می‏كرد ، خود ملت او را مسخره می‏كرد ، ملت از او حمايت‏
    نمی‏كرد . حالا كه شصت ، هفتاد سال گذشته است ، وقتی كه زوايای تاريخ‏
    درست روشن می‏شود ، می‏بينيم اين مرد چه چيزهايی را در آن روز می‏فهميده كه‏
    اساسا نودونه درصد ملت ايران نمی‏فهميده‏اند . لااقل آن دو نامه‏ای را كه اين مرد بزرگ نوشته است ببينيد ، يكی نامه‏ای‏
    كه به مرحوم آيت‏الله ميرزای شيرازی بزرگ اعلی الله مقامه نوشته است و
    ديگر نامه‏ای كه به عموم علمای ايران به عنوان يك متحدالمأل فرستاده است‏
    . يا نامه‏هايی را كه اين مرد برای مرحوم حاج شيخ محمدتقی بجنوردی در مشهد
    و برای فلان عالم بزرگ در اصفهان ، و فلان عالم بزرگ در شيراز فرستاده‏
    است ، بخوانيد تا ببينيد اين مرد چقدر خوب می‏فهميده است ، چقدر درك‏
    می‏كرده است ، چقدر خوب استعمار را می‏شناخته و چقدر خوب در صدد بيدار
    كردن اين ملت بوده است . (از اين مزخرفاتی كه بعضی از ابزارهای استعمار
    هنوز هم می‏گويند بگذاريد ، ديگر اين حناها رنگ ندارد) اين نهضت ، مقدس‏
    است چون مردی در زمانی پيدا می‏شود كه در پشت اين ظواهر ، حقايقی را
    می‏بيند كه مردم عصر خودش نمی‏فهمند و درك نمی‏كنند .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  10. #29
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نهضت حسينی چنين نهضتی است . امروز ما درست می‏فهميم يزيد يعنی چه ؟
    حكومت يزيد يعنی چه ؟ معاويه چه كرد ؟ نقشه امويها چه بود ؟ ولی صدی‏
    نودونه ملت مسلمان در آن روز درك نمی‏كردند ، مخصوصا با نبودن وسائل‏
    اطلاعاتی كه امروزه هست و در گذشته نبوده است . مردم مدينه درك‏
    نمی‏كردند ، روزی فهميدند يزيد چه كسی است و خلافت يزيد يعنی چه كه‏
    حسين‏بن‏علی ( ع ) كشته شده بود ، بعد تكان خوردند كه چرا حسين‏بن‏علی ( ع )
    كشته شد ؟ ! يك هيئت از اكابر مردم مدينه را كه در رأسشان مردی بنام‏
    عبدالله‏بن‏حنظلة غسيل‏الملائكه بود ، به شام فرستادند . وقتی فاصله ميان مدينه و شام را طی كردند و به‏
    دربار يزيد رفتند و مدتی در آنجا ماندند ، تازه فهميدند قضيه از چه قرار
    است . هنگامی كه به مدينه برگشتند ، از آنها پرسيدند چه ديدند ؟ گفتند
    همين قدر ما به شما بگوئيم كه در مدتی كه در شام بوديم ، می‏گفتيم خدا
    نكند كه از آسمان بر سر ما سنگ ببارد ! گفتند چه خبر بود ؟ گفتند ما با
    خليفه‏ای روبرو شديم كه علنا شراب می‏خورد ، قمارمی‏كرد ، سگ‏بازی و
    يوزبازی و ميمون‏بازی می‏كرد ، حتی با محارم خود هم زنا می‏كرد !
    عبدالله‏بن‏حنظله غسيل‏الملائكه هشت پسر داشت ، به مردم مدينه گفت چه‏
    شما قيام كنيد چه نكنيد من قيام می‏كنم ولو با اين هشت پسر خودم . همين‏
    طور هم شد ، در قيام حره ( 1 ) عليه يزيد هشت پسرش را قبل از خودش‏
    فرستاد و شهيد شدند و بعد خود اين مرد شهيد شد . عبدالله‏بن‏حنظله‏
    غسل‏الملائكه ، دو يا سه سال پيش از اينكه اباعبدالله از مدينه خارج شود و
    در هنگام خروج بگويد :
    « و علی الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد » ( 2 ) .
    من ننگ می‏دانم اگر يزيد خلافت اسلامی را بدست گيرد ، اگر چنين شود ،
    چه به سر اسلام می‏آيد ، كجا بود ؟ آن روز آگاه نبود . بايد حسين كشته بشود
    ، جهان اسلام تكان بخورد ، تازه عبدالله‏بن‏حنظله غسيل‏الملائكه و صدها نفر
    ديگر مثل او در مدينه و كوفه و در جاهای ديگر چشمشان باز شود و بگويند حسين عليه‏السلام حق داشت كه چنين حرفی زد !
    شرط سوم برای اينكه نهضتی مقدس باشد اين است كه تك باشد ، فرد باشد
    . يعنی چه ؟ يعنی برقی باشد كه در يك ظلمت كامل بدرخشد ، ندائی باشد در
    ميان سكوتها ، حركتی باشد در ميان سكونهای مطلق . يعنی در يك شرايطی كه‏
    خفقان به‏طوری كامل حكمفرماست ، مردم قدرت حرف زدن ندارند ، تاريكی‏مطلق‏
    ، يأس‏مطلق ، نااميدی مطلق ، سكوت مطلق ، سكون مطلق است ، يك مرتبه‏
    يك مرد پيدا می‏شود و سكوت را می‏شكند ، سكونها را از بين می‏برد ، حركتی‏
    می‏كند ، برقی می‏شود و در ميان ظلمت می‏درخشد . تازه ديگران پشت سرش راه‏
    می‏افتند . آيا نهضت حسينی اينچنين بود يا نبود ؟ آری ، اينچنين بود .
    امام‏حسين ( ع ) چنين نهضتی كرد . او در اين نهضت چه هدفی داشت ؟ چرا
    ائمه‏اطهار اصرار داشتند كه عزای حسين عليه‏السلام زنده بماند ؟ چرا
    امام‏حسين عليه‏السلام نهضت كرد ؟ چه احتياجی است كه ما از خودمان دليل‏
    ذكر كنيم ؟ حسين‏بن‏علی ( ع ) خود ، دليل نهضت را بيان كرده است :
    « انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب‏
    الاصلاح فی امة جدی » در كمال صراحت می‏گويد دنيای ما را فساد گرفته است ، امت
    جدم فاسد شده‏اند ، قيام كردم برای اصلاح ، من يك مرد اصلاح طلبم .
    « اريد ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر و اسير بسيرش جدی و ابی »
    ، هدفی جز امر به معروف و نهی از منكر ندارم . امام‏حسين ( ع ) هدف‏

    نهضت خودش را روشن كرده است . « الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان‏
    الباطل لا يتناهی عنه ليرغب المؤمن فی لقاء الله محقا » ( 2 ) ، حسين‏
    عليه‏السلام می‏گويد من نهضت كرده‏ام برای امر به معروف ، برای اينكه دين‏
    را زنده كنم ، برای اينكه با مفاسد مبارزه كنم . نهضت من يك نهضت‏
    اصلاحی اسلامی است .
    ویرایش توسط م علی کوچولو : 23-02-2011 در ساعت 06:58
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

  11. #30
    حرفه ای م علی کوچولو آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    507
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ما چيز ديگری گفتيم . دو تحريف معنوی بسيار عجيب و
    ماهرانه كرديم ( نمی‏دانم بگويم ماهرانه يا جاهلانه ) يك جا گفتيم‏
    حسين‏بن‏علی ( ع ) قيام كرد تا كشته شود ، برای اينكه كفاره گناهان امت‏
    باشد ! حال اگر بپرسند اين حرف در كجاست ؟ آيا خود امام‏حسين عليه‏السلام‏
    چنين چيزی گفت ؟ پيغمبر گفت ؟ امام گفت ؟ ما می‏گوئيم به اين حرفها
    چكار داريد ؟ امام‏حسين ( ع ) كشته شد برای اينكه گناهان ما بخشيده شود !
    نمی‏دانيم كه ما اين فكر را از دنيای مسيحيت گرفته‏ايم يا نه ؟ ملت‏
    مسلمان ندانسته خيلی چيزها را از دنيای مسيحيت بر ضداسلام گرفته است .
    يكی از اصول معتقدات مسيحيت مسئله به صليب كشيدن ، مسيح است برای‏
    اينكه فادی باشد . الفادی لقب مسيح است . از نظر مسيحيت اين جزء متن‏
    مسيحيت است كه عيسی به دار رفت تا كفاره گناهان امت باشد ! يعنی گناهان خودشان را به حساب عيسی می‏گذارند ! فكر نكرديم كه‏
    اين ، حرف دنيای مسيحيت است ، با روح اسلامی سازگار نيست ، با سخن‏
    حسين عليه‏السلام سازگار نيست . به خدا قسم تهمت به اباعبدالله است .
    والله اگر كسی در ماه رمضان روزه داشته باشد و اين حرف را به حسين‏بن‏علی‏
    ( ع ) نسبت بدهد و بگويد حسين برای چنين كاری بود و [ اين سخن را ] از
    او نقل بكند روزه‏اش باطل است ، دروغ بر حسين ( ع ) است . اباعبدالله‏
    كه برای مبارزه با گناه كردن قيام كرد ، ما گفتيم قيام كرد تا سنگری برای‏
    گنهكاران باشد ! گفتيم حسين يك بيمه درست كرد ، يك شركت بيمه تأسيس‏
    كرد . بيمه چه ؟ بيمه گناه ! گفت شما را از نظر گناه بيمه كردم ، در
    عوض چه بگيرم ؟ اشك . شما برای من اشك بريزيد ، من در عوض ، گناهان‏
    شما را جبران می‏كنم . شما هر چه می‏خواهيد باشيد ، ابن‏زياد باشيد ، عمر
    سعد باشيد . يك ابن‏زياد در دنيا كم بود ! يك عمرسعد در دنيا كم بود !
    يك سنان‏بن‏انس در دنيا كم بود ! يك خولی در دنيا كم بود ؟ امام‏حسين ( ع‏
    ) خواست خولی در دنيا زياد شود ، عمرسعد در دنيا زياد شود ، گفت‏
    ايهاالناس هر چه می‏توانيد بد باشيد كه من بيمه شما هستم !
    تحريف معنوی دومی كه از نظر تفسير و توجيه حادثه كربلا رخ داده ، اين‏
    است كه می‏گويند : می‏دانيد چرا امام‏حسين ( ع ) نهضت كرد و كشته شد ؟
    می‏گوئيم چرا ؟ می‏گويند يك دستور خصوصی فقط برای او بود . به او گفتند
    برو و خودت را بكشتن بده . پس به ما و شما ارتباط پيدا نمی كند ، يعنی‏
    قابل پيروی نيست ! به دستورات اسلام كه دستورات كلی و عمومی است ، مربوط نيست . تفاوت سخن امام با سخن ما چقدر است ؟
    امام حسين ( ع ) فرياد كشيده كه علل و انگيزه قيام من مسائلی است كه‏
    منطبق بر اصول كلی اسلام است .
    احتياجی به دستور خصوصی نيست . آخر دستور خصوصی را در جايی می‏گويند كه‏
    دستورهای عمومی وافی نباشد . امام‏حسين ( ع ) در كمال صراحت فرمود : اسلام‏
    دينی است كه به هيچ مؤمنی ( حتی نفرمود به امام ) اجازه نمی‏دهد كه در
    مقابل ظلم ، ستم ، مفاسد و گناه بی‏تفاوت بماند . امام‏حسين ( ع ) مكتب‏
    بوجود آورد ولی مكتب عملی اسلامی ، مكتب او همان مكتب اسلام است .
    مكتب اسلام بيان كرد ، حسين ( ع ) عمل كرد . ما اين حادثه را از مكتب‏
    بودن خارج كرديم ، وقتی از مكتب بودن خارج شد ، ديگر قابل پيروی نيست ،
    وقتی كه قابل پيروی نبود ، پس ديگر نمی‏شود از حسين استفاده كرد ، يعنی‏
    از حادثه كربلا نمی‏توان استفاده كرد . از اينجا ما حادثه را از نظر
    اثرمفيدداشتن ، عقيم كرديم . آيا خيانتی از اين بالاتر هم در دنيا وجود
    دارد ؟ اين است كه عرض كردم تحريف معنوی كه در حادثه عاشورا صورت‏
    گرفته است از تحريف لفظی آن صددرجه خطرناكتر است .
    حضرت زهرا سلام الله علیها:

    خدای متعال پس ازغدیرخم ، برای احدی عذروبهانه باقی نگذاشت

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 5 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 5 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اجتماع هیات مذهبی به مناسبت گرامیداشت حماسه 9 دی
    توسط paradise در انجمن گالری عکس موضوعی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 30-12-2010, 18:49
  2. تيراندازي پليس بحرين به عزاداران حسيني
    توسط hossein moradi در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-12-2010, 12:06
  3. تلاش بهائيان هند در بي‌اهميت جلوه دادن حماسه عاشورا
    توسط monji_2008 در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-12-2010, 11:04
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 19-09-2010, 10:17

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه