صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 28

موضوع: طوبای محبت

  1. #1
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض طوبای محبت

    بسم الله الرحمن الرحیم
    با سلام خدمت دوستان عزیزم :rose::rose:
    در این تاپیک هر از چند مدتی مطالبی از کتاب طوبای محبت که سخنان عارف بالله حاج محمد اسماعیل دولابی (ره) است رو میزاریم کتاب بسیارخوبی است کاش ما هم در آن مجلس میبودیم و استفاده می بردیم !!!

    [align=center]کتاب طوبای محبت 4 جلد است[/align]
    :rose::rose:

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: طوبای محبت

    ما مثل بچّه ای هستیم كه پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می كنند . بچّه جلب ویترین مغازه ها می شود و دست پدر را
    رها می كند و در بازار گم می شود و وقتی متوجّه می شود كه دیگر پدر را نمی بیند ، گمان می كند پدرش گم شده است ، در حالی كه در واقع خودش گم شده است .
    [align=center]انبیاء و اولیاء پدران خلقند و دست خلایق را می گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند . غالب خلایق جلب متاعهای دنیا شده
    اند و دست پدر را رها كرده و در بازار دنیا گم شده اند .
    [/align] [align=center][size=medium]امام زمــــان ( علیه السلام ) گم و غائب نشده است ، ما گم و محجـــوب گشته ایم .[/size][/align]


    :rose: :rose::rose:

  4. #3
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: طوبای محبت

    روی دعایت تعقّل كن تا رشد كند . نكند از بچّگی تا هشتاد سالگی همه اش نخودچی كشمش از خدا بخواهی . [size=medium]حاجاتی را كه داری به صورت یك نامه ، روی كاغذ یا روی دلت ، البتّه اوائل روی كاغذ ، برای خدا بنویس و بگذار در جانمازت یا هر جای دیگری . دو سه ماه بعد هروقت حال خوبی داشتی و شنگول بودی آن را به دقّت بخوان و ببین هرجا زیاده روی كرده ای یا به خدا بی ادبی كرده ای ، آنها را خط بزن و تصحیح و تجدید نظر كن و نهایتاً آن را پاك نویس كن . نامه اوّل را هم حفظ كن . دو سه ماه بعد باز همین كار را روی نامه تصحیح شده ، انجام بده . یكی دو سالی این كار را ادامه بده . بعد نامه آخری را با اوّلی مقایسه كن ببین از كجا سر در آورده ای و چقدر رشد كرده ای . مرشد تو كه نامه ها را عوض می كرد خداست كه همراهت است . آخر كار به چیزی می رسی كه از حاجتت بهتر است ، [/size]
    [align=center]به كسی می رسی كه برایش نامه می نوشتی .[/align]



    حاج محمد اسماعیل دولابی رحمه الله علیه :rose: :rose:

  5. #4
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض روح یگانگی

    [size=medium]يك زماني يك نفر كارگر زن برايمان زراعت مي كرد. از مازندران آمده بود. پيرزن خوش اخلاقي بود. به او ننه مي گفتيم . با اين كه اتاق كوچكي هم براي او مهيا بود . در گوشه حياط زير درخت پتو مي انداخت و چاي درست مي كرد . تابستان بود . من هم خوشم مي آمد . مي رفتم پهلوي او چاي مي خوردم . گاهي هم مادرم برايش چاي مي آورد.

    يك وقت آخر سال بود مي خواستم مرخصش كنم . گفتم : ننه جون بيا حسابت را بكنم پولت را بدهم . روزي سه ريال مي گرفت .

    گفت : الان وقت رفتن نيست . گفتم چرا ننه؟ گفت : هنوز تخم خيارهامان را نگرفتيم . ديدم دو سه سال تابستانها كه آمده است براي ما كار مي كند مي گويد : تخم خيارهامان را. نمي گويد خيارهاي شما را . يعني با ما قاطي شده است .
    معلوم بود اين مطلب را براي طمع پول نمي گويد، بلكه يگانه شده بود .مي خواست كارها را به خودش نسبت بدهد . ما هم ناچار شديم نگهش داريم . ديديم كسي كه اينطور يگانه شده است نمي توان جوابش كرد.

    نگاهي به رفيقم كردم و گفتم: سه سال است از ماه دوم بهار تا پاييز آمده اين جا با ما يگانه شده است ، [align=center]ولي هفتاد سال است كه خدا ما را آفريده است ، بنده ي خداييم ، هنوز با خدا يگانه نيستيم[/align]

    انشاءا... با محمد و آل محمد(ص) يگانه شويم. خودت را از آنها بدان و مال آنها. كارهاي آنها را به خودتان نسبت بدهيد . شما مي گوييد : من غلام آل محمدم یا كنيز آل محمدم. هرچي مي خواهي بگو ، ولي بدان خيلي به آنها نزديكي .[align=center]اگر يك جا آنها گفتند تو مال خودمان هستي حرف نزن . اگر شما هم گفتي : من مال شما هستم ، آنها چيزي نمي گويند[/align].

    هر وقت به قلبت آمد ، قشنگ و زيبا و آز راه يگانگي بگو : من مال شما هستم . آنها كه زودتر از ما مي گويند ، ما هم بگوييم. انشاءالله با اختيار و با جرات از درون و باطن خودت را ميهمان محمد و آل محمد(ص) بدان ، نه از بيرون و با شلوغ كردن و داد و بي داد.
    [/size]
    :rose:

  6. #5
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض قوّت ياد وليّ خدا

    مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي مثال خوبي زده است كه يك زني داراي پسري مي شود و شوهرش مرحوم مي شود . پيش
    خودش گفته بود كه وسايل آب و نان را شوهرم برايم گذارده است . با اين پسر زندگي مي كنم . وقت پيري هم او بزرگ شده است و عزيز و انيس من است.

    بچه شش هفت ساله شده بود . يكي روز اين زن از خانه رفت بيرون . ديد پسرش در ميان بچه ها از همه ضعيف تر است . بچه هاي كوچكتر از او وي را به
    زمين مي زنند . اين زن خيلي غصه دار شد . آمد فكر كرد ديد اين بچه بابا ندارد
    . پدرها مي آيند بچه هاشان را مي برند و اين پسر مي بيند . فكر كرد كه چه
    كند . يك نقاش آورد و گفت : عكس يك جوان رشيد را بكشد و براي او نشان و
    شمشيري بگذارد . نقاش عكس را كشيد . آن را قاب كرد و روي ديوار نصب نمود
    و پرده اي روي آن كشيد .

    فردا كه بچه خواست از خانه بيرون رود گفت : مي خواهي پدرت را ببيني؟ گفت : بله . پرده را كم كم كنار زد . اين بچه چشمش را به عكس دوخت . همان طور كه نگاه مي كرد ديد بازوي بزرگي دارد . يك تكان به بازوهايش داد . نگاهي به ابرو و صورت پدرش كرد ، چهره اش باز شد . نگاهي به سينه ي او كرد و سينه را جلو داد . مادر گفت : هروقت كسي با پدرت كشتي مي گرفت پدرت پاي او را مي گرفت و به پشت بام مي انداخت . بعد از اين او قوت و قدرت گرفت . وقتي از خانه بيرون مي آمد بچه ها جرأت نمي كردند نزديك او بروند

    [align=center][size=medium]كسي كه ياد ولي خدا و عزيز خدا مي كند ، قوي مي شود . شما هم غصه دار
    نباشيد چون صاحب داريد . خدا و پيامبر (ص) و امامها (عليهم السلام ) صاحب شما هستند . در پيشامدها و اضطرابها شكست نخوريد .[/size]
    [/align]

    [align=center]صاحب ما همه ما را ياد مي كند . ما را رها نمي كند . انسان كه ياد امام زمان (عج) كند ، اين طور مي شود[/align]
    .ميرزا جواد آقا براي غيبت حضرت حجت (عج) اين مثال را زد كه مثل سر شكسته نباشند . بدانند صاحبي دارند.


    :rose: :rose: :rose:
    [size=x-small]مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی برگرفته از کتاب طوبای محبت[/size]

  7. #6
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض گنجهاي نهفته

    از روزي كه به اين عالم آمدي خودت را مهمان آنها بدان . اگر هم اذیّت شدی به حساب آنها بگذار ، عيب ندارد . خودت را مال آنها بدان . آنها افراد دور و بر خودشان را خيلي دوست مي دارند. پيغمبر خدا(ص) كم گريه مي افتاد . يك پير مردي در منزل حضرت خدمتكار بود . آن پير مرد پيامبر(ص) را خيلي اذيت مي كرد . بد خلقي مي كرد . اصحاب پيامبر از او بدشان مي آمد . بارها به حضرت عرض مي كردند كه : يا رسول الله ، او را بيرون كنيد . پير شده است ،اسباب زحمت شماست . حضرت سري تكان مي داد و مي گذشت .

    اين بود تا وقتي كه پير مرد مرحوم شد. اصحاب خيلي خوشحال شدند . چون هر وقت به آنجا مي رفتند چيزي به آنها مي گفت و از او اذيت مي ديدند . با اين وجود حضرت در مرگ او گريه مي كرد. گفتند :يا رسول الله همه ما راحت شديم شما برايش گريه مي كني؟! فرمود : او براي اخلاق من نافع بود . اخلاقي كه خدا به من داده سزاوار این مرد بود .

    ان شاء الله اگر با كسي دم خور هستي [size=medium]اگر تند است هر چه مي تواني تحمل كن كه خدا چيز بزرگي برايتان فرستاده است.[/size] بعضي وقتها خداوند چيزهاي خوب و قيمتي را داخل جل مي پيچد و به انسان مي دهد .اگر كسي تند است ، خوش اخلاق نيست ، درست با آدم حرف نمي زند ، معنايش اين است كه خدا چيز قيمتي را داخل جل کهنه پيچيده است . براي اين كه اجنبي آن را نگيرد . مال خود شماست و بايد به دست شما برسد . جل كهنه را كسي باز نمي كند ببيند چه چيز داخل آن است ، ولي شما باز كنيد .
    [align=center]حقيقت و انسانيت درون آن است . همان جايي كه ناگوار است .[/align]
    اين هم سري از اسرار بود كه عرض كردم . انشاءالله همه شما فهم داريد . گذشته شما را خدا با لطف و عنايتش حل كرد . از آينده هم خيالتان راحت باشد . اگر ديدي يك جا قشنگ نيست صبر كن . :idontnow: آن را باز كن . چيز گرانبهايي درون ان نهفته است .
    يك نفر همداني بود كه پول زيادي داشت . شبها كه مي خواست بيرون برود پولها را در جل مي گذاشت و داخل خاكروبه هاي منزلش مي انداخت . وقتي بر مي گشت ان را از داخل خاكروبه ها در مي آورد .
    مي گفت : هيچ دزدي نمي آيد داخل خاكروبه ها را بگردد. به او مي گفتم : يك خاكروبه كش خوش شانس هم بايد خاكروبه ها را با آن پولها بر دارد و برود. مي گفت :اگر قسمتش باشد باز عيبي ندارد . من كار خودم را كرده ام.


    [size=small]مرحوم حاج محمّد اسماعیل دولابی به نقل از کتاب طوبای محبّت[/size] :rose: :rose:

  8. #7
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: طوبای محبت

    [align=center]دنیا را یک بار نگاه کن

    آخرت را چند بار

    و صاحب خانه را همیشه .[/align]

  9. #8
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: طوبای محبت

    خیلی چیزها مخفی است . باید آن را با منقاش محبّت بیرون آورد . اهل محبّت هنرهای بزرگی دارند . علم را از ائمه (ع) می کشیدند . یعنی با محبّت می نشستند . اصلآ به حضرت نگاه نمی کردند ، فقط حواسش به دلش بود و به آنجا که حضرت دارد صحبت می کند چسبانیده بود . آن برجسته ها ، علم را از موالیان می کشیدند . محِّب سالم از محبوبش ، مرید سالم از مرادش ، شاگرد سالم از استادش ، علم و معرفت را بیرون می کشد . طالب سالم از خوبان خدا علم را بیرون می کشد . به گوش و اینها کار ندارد ، بلکه اخلاص و ادب نشان می دهد .

    [align=center][color]حضرت سلمان را دیدی چقدر با ادب نزد پیغمبر خدا و ائمه (ع) می نشست و آن جور علم را اخذ کرد . نه مسأله پرسید و نه این طرف و آن طرف دوید . مؤمنین را سرافراز کرد . کم حدیث پرسیده ، ولی روغن کلمات و جوهر کلام را می کشید . « سلمان منّا اهل البیت » ؛ از ما شد از بس مؤدّب نشست و همه را اخذ کرد . خدا روزی کند ! یک شاگرد سر پایین می اندازد و همه را در می آورد . محبّت لازم است .[/color] [/align]

    علی (ع) فرمود : « مَن رَءانی رَأَی الَحق » هر که مرا ببیند حق را دیده است .
    علی جوهر حقیقت را آشکار کرد . نفرمود : « مَن سَمِع کَلامی » ، یا « قرَءَ حدیثی » . در صورتی که در کلامشان خودشان پیدا هستند . اساس ، « من رءانی » است . بعد کلمات هم در آن است .

    اصلآ صاحب کلام در خود کلام است .هر هنرمندی در هنرش است ، هر صنعتکاری در صنعتش هست . یک در، نجارش را نشان می دهد . هر کس یک نقاشی را ببیند نقاش را نگاه می کند . نقش را نگاه نمی کند نقاش را می بیند . می گوید : ببین چه کرده است ! نقش را می بیند و حواسش به نقاش می رود . [size=large]علی را نگاه می کند و حق را می بیند .[/size]

    علما به سیّد بن طاووس گفتند : در مجلس ما شرکت کن ! ما وقتی شما را می بینیم
    خدا را می بینیم . چرا بغداد نمی آیی ؟ ایشان در جواب فرمود : اگر بیایم شما را ببینم و خدا را نبینم و سرگرم شما شوم ، کافرم . اگر شما را ببینم و خدا را هم ببینم ، مشرکم . اگر شما را نبینم و خدا را ببینم که الان همین طور هستم . آنها هم قبول کردند .
    رند نبودند تا از راه یگانگی و دوستی وارد شوند .

    دوست انسان را می برد . این که فرمود : شیعیان ما علم را از ثریا اخذ می کنند ، مال محبّت هم هست . از راه محبّت و یگانگی . اول تسلیم بعد هم محبّت . از راه ولایت و محبّت
    [align=center]تسلیم که شد علم را اخذ می کند ، تسلیم استاد ، خدا ، قرآن . این قاعدۀ راه است . این اساس طریق و اساس تعلیم و تعّلم است . [/align] :rose: :rose:

  10. #9
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض سَتر و ملاطفت



    اگر ديديد کسي کار خلافي مي کند ، سرت را برگردان . اين ستّاريت است . سَتر خداست .اگر ديدي آدم خوبي است ، فقط جاهل است ، آن وقت برمي گردي با روح صفا ويگانگي با خداي خودت با او صحبت مي کني . اول خودت معروف شو و چشمت را آلوده به خلاف ديگران نکن . چون اگر نگاه کردي و اذّيت شدي نمي تواني حق اورا ادا کني . ولي وقتي سرت را برگرداني و به حال خود آمدي خير خواه او مي شوي . نگاه مي کني مي بيني آدم بيچاره اي است . با يگانگي با هم صحبت مي کنيد . يک وقت مي بيني علاج شد .

    [align=center]در امر به معروف و نهي از منکر نبايد سِرِّ افراد را شکافت و گرنه مي گويد : به شما چه ؟ اگر قصد شما هدايت است و پرده اش را بدري بدتر مي شود . خدا دوست ندارد . بلکه با سلام و عليک و حال واحوال ، با ملاطفت و نرمي ، با هم صحبت کنيد . او هم خودش مي فهمد[/align]

    امر به معروف و نهي از منکر خيلي لطايف دارد . اگر حقش را ادا کني شخصي را که امر به معروف کرده اي مُبلّغ مقصد شما مي شود . ولي اگر اذيّت شد مخرِّب مقصد شماست . اگر از شما اخلاق وصفا و وفا و يگانگي ديد مبلّغ مقصد شماست . هر جا بنشيند
    [align=center]مي گويد : آدم خوبي است ، خيلي با اخلاق با من حرف زد ، خيلي مرا درست کرد ، به داد من رسيد ، اصلاً مرا نجات داد .[/align]

    مرحوم حاج محمّد اسماعيل دولابي کتاب طوباي محبّت :rose: :rose:

  11. #10
    حق آب و گل داره کاظم سبزواری آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    نوشته ها
    1,040
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض RE: طوبای محبت

    درجات بهشت


    بهشت هشت درجه دارد . درجه پايين آن مال کساني است که عبادت خدا را کرده اند و نه دوست علي (ع) بوده اند و نه دشمن علي (ع) . بعد مال دوستان علي (ع) وانبيا (ع) و اوليا . [align=center]درجه پنجم و ششم مال شيعيان است . آنها خيلي درجه دارند . کسي معاند علي (ع) باشد در جهنّم است .
    [/align]

    ما پشت سر علي (ع) و فرزندانش مي رويم . فرمودند : شيعيان ما پشت سر ما به بهشت مي روند و از شما کسي نيست مگر اين که وارد جهنّم شوند . از امام پرسيدند شما هم وارد مي شويد ؟ فرمودند : بله ، ما هم از جهنّم عبور مي کنيم ، آن وقت آتش جهنم خاموش مي شود بستگان ما هم پشت سر ما مي آيند .

    سلمان داشت پشت سر حضرت علي (ع) مي آمد .
    حضرت به سلمان فرمودند : چرا جاي پا نداري ؟ گفت : من پايم را جاي پاي شما مي گذارم . حضرت مي خواست سلمان تقويت شود و حرف بزند . پشت سر ائمه (ع) خنک است .

    مرحوم حاج محمّد اسماعيل دولابي کتاب طوباي محبّت :rose: :rose:

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه