نويسنده انگليسي فاش كرد؛
آمريكا بزرگترين انبار اسلحه جهان در عراق را در اختيار القاعده قرار داد
خبرگزاري فارس: يك نويسنده انگليسي در كتاب خود فاش كرد كه آمريكا فقط چند روز پس از سقوط صدام ، بزرگترين انبار تسليحات جهان در عراق را در اختيار القاعده قرار داده است.
به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري "الجوار "، بزودي در لندن يك كتاب جديد به نام "تاريخ جهان از 9.11 " چاپ ميشود كه نويسنده آن "دومينيك استريتفيلد " به بررسي تاريخ جهان از زمان حادثه 11 سپتامبر ميپردازد.
بر اساس اين گزارش، نويسنده در اين كتاب تاكيد ميكند كه عملكرد ارتش آمريكا در عراق غيرمسئولانه بوده است و در بسياري از موارد با شبكه تروريستي القاعده همكاري نزديكي داشته است و حتي به القاعده كمك كرده است تا به بزرگترين انبار اسلحه در جهان دست يابد.
روزنامه انگليسي گاردين كه حق چاپ برخي از بخشهاي اين كتاب را گرفته است، به نقل از اين كتاب، داستان دستيابي القاعده به بزرگترين انبار اسلحه در بهار سال 2003 و تنها چند روز پس از سقوط "صدام " ديكتاتور عراقي را شرح ميدهد.
* ايجاد بزرگترين تاسيسات نظامي در عراق در سال 1977
"اليوسفيه " يك روستاي فراموش شده در 25 كيلومتري بغداد است كه با خودرو ميتوان فاصله ميان اين روستا تا فرودگاه بينالمللي بغداد را 30 دقيقهاي طي كرد و بيشتر شبيه يك مخفيگاه است. به همين دليل در سال 1977 "احمد حسن البكر " رئيس جمهور وقت عراق دستور داد تا در فاصله 15 كيلومتري آن يك تاسيسات و انبار بزرگ اسلحه با كمك مهندسان يوگسلاوي تاسيس كند.
نويسنده به نقل از كارشناسان يوگسلاوي تاكيد ميكند كه اين تاسيسات در واقع اسم حسن البكر را با خود يدك ميكشيد تا اينكه صدام به قدرت رسيد و اسم اين كارخانه را تغيير داد و اسم آن را " القعقاع بن عمرو " فرمانده اسلامي و عربي بزرگ در جنگ قادسيه دوم كه در قرن 16 عليه فارسها صورت گرفته بود، گذاشت.
بازرسان سازمان ملل كه براي بازرسي از تسليحات عراق به اين كشور آمده بودند، پس از بازديد از اين انبار اسلحه آن را بزرگترين زرادخانه تسليحاتي كه در عمر خود ديدهاند، توصيف كردهاند.
اين زرادخانه كه در زميني به مساحت 36 كيلومتر ساخته شده بود، شامل 1100 ساختمان و كارگاه بود كه نزديك به 14 هزار كارگر و كارمند در آن كار ميكردند و در نوع خود مانند يك شهر بود و پرسنل آن نيازي به خروج از اين منطقه نداشتند. برق اين مكان از يك نيروگاه مخصوص تامين ميشد و هيچ نيازي به شبكه برقي كشور نداشت و سالها نيز يك مكان كاملا محرمانه بود كه كسي از وجود آن خبر نداشت.
* بهرهبرداري صدام از تسليحات "قعقاع " در زمان جنگ تحميلي عليه ايران
در ادامه اين داستان آمده است كه صدام به فايده داشتن چنين زرادخانهاي در سال 1980 ميلادي و در زمان جنگ تحميلي عليه ايران پي برد به همين دليل دستور داد تا كارخانههاي ساخت اسلحه محرمانه مشابهي را در صحراهاي عراق كه فاصله چنداني نيز با يوسفيه نداشت، ساخته شود.
نگارنده در ادامه ميافزايد: صدام در طول جنگ با ايران دستور داد تا ميزان زيادي از باروت و مواد سريع الاشتعال و منفجره از خارج از كشور وارد كنند و به اين ترتيب محمولههاي زيادي از اين مواد از شرق اروپا و شيلي وارد عراق شد. بازرسان سازمان ملل نيز كه پس از جنگ عراق عليه كويت براي شناسايي سلاحهاي كشتار جمعي وارد عراق شده بودند، اين مواد را كشف كردند و دستور دادند تا اين مواد جمع آوري شود و در مخزنهاي ويژهاي در زير زمين در جنوب غربي پايگاه قعقاع دفن كنند و گفته ميشود كه وزن آن نزديك به 341 تن بوده است.
اين يك اقدام كاملا محرمانه بود كه سازمان ملل آن را افشاء نكرد و صدام نيز از آن سخني به ميان نياورد و ساكنان منطقه نيز از اين موضوع اطلاعي نداشتند، همانطور كه نميدانستند در پايگاه قعقاع چه ميگذرد.
* هرج ومرج در تاسيسات قعقاع پس از تجاوز آمريكا به عراق
سوم آوريل 2003 ميلادي نظاميان آمريكايي به قعقاع رسيدند و اين مكان را بدون اينكه شاهد هيچگونه مقاومتي باشند، اشغال كردند. سربازان عراقي محافظ اين پايگاه از آنجا فرار كردند.
پس از فرار اين سربازان كنجكاوي ساكنان منطقه يوسفيه كه سالها بدنبال كشف ماجراي اين پايگاه بودند، برانگيخته شد و تلاش كردند تا راز اين جريان را آشكار كنند و از آن آگاه شوند. ساكنان اين منطقه حصار اطراف پايگاه قعقاع را بدون اينكه كسي متعرض آنها شود، خراب كردند و تنها چند ساعت بعد بزرگترين زرادخانه اسلحه در خاورميانه در مقابل چشمان ساكنان يوسفيه قرار داشت و آنها به راحتي ميتوانستند وارد يا خارج شوند.
حتي سربازان آمريكايي وابسته به لشگر 101 كه در يك پايگاه نظامي نزديك القعقاع مستقر شدند، اطلاع دقيقي درباره پايگاه قعقاع نداشتند و حتي پس از سرنگوني صدام همه آنها براي شركت در جشني به همين مناسبت به بغداد رفتند بدون اينكه بدانند چه مكان مهمي را بدون مسئول رها كردهاند و اين بيانگر اين حقيقت است كه فرماندهي عالي آمريكا به سربازان خود اطلاعات دقيقي در اينباره نداده بود.
بر اساس اين گزارش، دو روز پيش از سقوط صدام، مردم يوسفيه و ساير مناطق عراق به پايگاه قعقاع هجوم آوردند و اين زرادخانه را غارت كردند و بزرگترين زرادخانه تسليحاتي در خاورميانه به يك مخروبه تبديل شد و اين غارتها خود يكي از دلايل افزايش خشونت در عراق شد. با اين وجود اين غارتگران موفق به يافتن مخزن دفن شده محتوي مواد منفجره و سريع الاشتعال نشدند.
* تقديم تسليحات متعارف و غيرمتعارف قعقاع به القاعده در عراق
نويسنده تاكيد ميكند كه همه از ماجراي دفن شدن اين مخزن پس از حضور خبرنگاران آمريكايي در 18 آوريل 2003 در اين منطقه آگاه شدند. اين خبرنگاران گزارشهاي متعددي درباره اين مخزن نوشتند. دو خبرنگاري كه با لشگر 101 آمريكايي همراه بودند در محل نيز حضور داشتند و محل دفن شدن اين مخزن را دوهفته پس از شناسايي آن توسط گروههاي مسلح [شبه نظاميان القاعده] كشف كردند كه شامل مواد منفجره HMX, PETN, RDX بود.
در تابستان همان سال يك گزارش اطلاعاتي محرمانه تدوين شد كه در آن تاكيد شده بود، حملاتي كه عليه نيروهاي ائتلافي در عراق صورت گرفته با استفاده از همان سلاحهايي بوده كه از قعقاع غارت شده بود و اين نيروها نتوانسته بودند از آن حراست كنند.
اين در حالي است كه "جك بوتيه " رئيس هيئت بازرسان سازمان ملل مسئول بازرسي عراق دو هفته پس از سقوط صدام به عراق آمده بود و به پايگاه قعقاع رفته بود و مكان دفن مخزن محتوي مواد منفجره را به ارتش آمريكا نشان داده بود و از ارتش خواسته بود كه از اين مكان محافظت كند.
* اقدام ناكام كاخ سفيد در سانسور خبري شديد ماجراي قعقاع
زماني كه گزارشهاي مختلفي درباره غارت اين زرادخانه به آژانس بينالمللي انرژي اتمي رسيد "محمد البرادعي " مدير كل وقت آژانس موضوع را پيگيري كرد تا شايد راه حل ميانهاي را براي آن بيابد.
اين اخبار پنجشنبه 21اكتبر 2004 يعني 13 روز پيش از برگزاري انتخابات رياستجمهوري آمريكا به رسانهها كشانده شد. اما ديويد سانجر " مشاور "جرج بوش " رئيسجمهور وقت آمريكا اين امر را تكذيب كرد و آن را شايعه توصيف كرد كه توسط "جان كري " رقيب بوش ساخته و پرداخته شده است.
اما تنها 4 روز پس از پيروزي جرج بوش و اعلام رياستجمهوري مجدد او بر آمريكا، "اسامه بن لادن " رهبر القاعده طي يك پيام ويديوئي كه شبكههاي تلويزيوني مختلف آن را پخش كردند، گفت كه القاعده به سلاح كشنده عراقيها دست يافته است.
ساكنان منطقه "اليوسفيه " و "المحموديه " نيز در اينباره ميگويند كه در روزهاي اوليه سقوط صدام شاهد حضور شبهنظاميان عرب داراي تابعيتهاي مختلف در قعقاع بودند و بيشتر سلاحهاي متعارف و ناشناخته را اين افراد غارت كردهاند.
"حقي ابراهيم " يكي از ساكنان اين محله ميگويد كه يكي از مخزنهايي كه وي به چشم خود ديده است، شامل پودرهاي عجيب و غريبي بوده است.
استريتفيلد در ادامه اين سوال را مطرح ميكند: چرا وقتي كه يكي از كارمندان ارشد در تاسيسات قعقاع با طرف آمريكايي تماس ميگيرد و حتي با آمريكاييها ديدار ميكند و به آنها درباره خطراتي كه عدم محافظت از تاسيسات قعقاع به همراه خواهد داشت، هشدار ميدهد كسي او را جدي نميگيرد؟ او حتي درباره مخزني كه در زير خاك دفن شده به آمريكاييها گزارش ميدهد اما آمريكاييها به اين موضوع توجهي نميكنند.
* جنايات القاعده در محله يوسفيه و پايگاه قعقاع
نويسنده در ادامه به موضوع همكاري اجباري ساكنان اين منطقه با عناصر القاعده پرداخته و مينويسد: بسياري از ساكنان يوسفيه تهديد شده بودند كه در صورت عدم همكاري اعدام خواهند شد و بسياري از آنها نيز تنها بدليل پيوستن به ارتش عراق يا مخالفت با ايدئولوژي القاعده كشته شدند و حتي برخي تنها به اتهام داشتن اسامي مثل علي وحسين وكاظم وعباس اعدام شدند.
در سال 2005 ميلادي روزنامهنگاران منطقه يوسفيه را "مثلث مرگ " ناميدند زيرا اين منطقه بيش از هر نقطه ديگري در عراق خطرناك بود و تعداد زيادي در اين منطقه كشته ميشدند و حتي بالگردهاي زيادي در اين منطقه منهدم شدند و سربازان زيادي از ارتش عراق در اين منطقه ربوده شدند و بعدها اجسادشان در رود يوسفيه پيدا شد.