نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: به ياد لب تشنه پدر آب نخورد!

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض به ياد لب تشنه پدر آب نخورد!



    عصر عاشورا كه دشمنان براى غارت به خيمه ها ريختند، در درون خيمه ها مجموعا 23 كودك از اهل بيت عليه السلام را يافتند. به عمر سعد گزارش دادند كه اين 23 كودك ، بر اثر شدت تشنگى در خطر مرگ هستند. عمر سعد اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى كه نوبت به حضرت رقيه عليه السلام رسيد آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حركت كرد.
    يكى از سپاهيان دشمن پرسيد: كجا مى روى ؟ حضرت رقيه عليه السلام فرمود: (سلام الله علیها) بابايم تشنه بود. مى خواهم او را پيدا كنم و برايش آب ببرم (سلام الله علیها)

    او گفت : آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهيد كردند!
    حضرت رقيه عليها السلام در حالي كه گريه مى كرد، فرمود: پس من هم آب نمى آشامم
    نيز در كتاب مفاتيح الغيب ابن جوزى آمده است كه ، صالح بن عبدالله مى گويد: موقعى كه خيمه ها را آتش زدند و اهل بيت عليهم السلام رو به فرار نهادند، دخترى كوچك به نظرم آمد كه گوشه جامه اش آتش گرفته ، سراسيمه مى گريست و به اطراف مى دويد و اشك مى ريخت . مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم . همين كه صداى سم اسب مرا شنيد اضطرابش بيشتر شد. گفتم : اى دختر، قصد آزارت ندارم . بناچار با ترس ايستاد. از اسب پياده شدم و آتش جامه اش را خاموش ‍ نمودم و او را دلدارى دادم . يكمرتبه فرمود: اى مرد، لبهايم از شدت عطش ‍ كبود شده ، يك جرعه آب به من بده . از شنيدن اين كلام رقتى تمام به من دست داده ظرفى پر از آب به او دادم . آب را گرفت و آهى كشيد و آهسته رو به راه نهاد. پرسيدم : عزم كجا دارى ؟ فرمود: خواهر كوچكترى دارم كه از من تشنه تر است . گفتم مترس ، زمان منع آب گذشت ، شما بنوشيد گفت : اى مرد سوالى دارم ، بابايم حسين عليه السلام تشنه بود ، آيا آبش دادند يا نه ! گفتم : اى دختر نه والله ، تا دم آخر مى فرمود: (اسقونى شربه من الماء) مى فرمود: يك شربت آب به من بدهيد، ولى كسى او را آبش نداد بلكه جوابش را هم ندادند.

    وقتى كه آن دختر اين سخن را از من شنيد، آب را نياشاميد، بعضى از بزرگان مى گويند اسم او حضرت رقيه خاتون عليه السلام بوده است . (حضرت رقيه عليها السلام شيخ على فلسفى ص 13)

    كناره سجاده ، چشم به راه پدر بود
    از كتاب سرور المومنين نقل شده است : حضرت رقيه عليه السلام هر بار هنگام نماز، سجاده پدر را پهن مى كرد، و آن حضرت بر روى آن نماز مى خواند. ظهر عاشورا نيز ، طبق عادت ، سجاده پدر را پهن كرد و به انتظار نشست . ولى پس از مدتى ، ناگهان ديد شمر وارد خيمه شد.
    رقيه عليه السلام به او گفت : آيا پدرم را نديدى ؟ شمر بعد از آنكه آن كودك را در كنار سجاده ، چشم به راه پدر ديد، به غلام خود گفت : اين دختر را بزن . غلام به اين دستور عمل نكرد. شمر خود پيش آمد و چنان سيلى به صورت آن نازدانه زد كه عرش خداوند به لرزه در آمد.



    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    حق آب و گل داره خادم اهلبیت آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    خوزستان آوردگاه سرخ دلیران
    نوشته ها
    1,812
    تشکر
    1
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض

    جزاک الله خیر . هرچه در مظلومیت اهلبیت بنویسید قطره در اقیانوس است . آفرین بر شما .
    واقعا در میزان توحش این قوم کینه توز تاریخ در حیرت ماند . مثلا همان واقعه ی گوشوار از گوش کندن - چه چیز میتواند این فرهنگ را توجیه کند ؟ من در جایی از اشعارم گفته ام :
    گر نزاع مرد با مرد است در میدان جنگ - -- از چه آنجا گوشوار از گوش کندن باب بود ؟ (شعر سئوالهای بی پاسخ در قسمت اشعار هست عنایت بفرمایید ).
    حسین من انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدوا لمن عاداکم . الی یوم القیامه کانال شعر من در ایتا : شعر (اسرار درون )

  4. #3
    حق آب و گل داره یاصاحب الزمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    1,875
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    بسم الله الرحمن الرحیم
    صلی الله علیک یا مولای یا صاحب الزمان ( صلوات الله علیک )

    متشکرم از این مطلب
    دل ما سوخت از این مقتل ، خدا داغ دل ما رو از دشمنان عمّه جان سه ساله ی ( سلام الله علیها ) ما بگیره که دل شیعه رو با این ظلمها به درد آوردند .
    یا عمّتاه یارقیّة یا بنت الحسین الشهید ( صلوات الله علیک و علیها )
    میگم چرا میگن زهرای سه ساله ( سلام الله علیهما )
    ای خدا !

    التماس دعا
    یاعلی

    منمشتعلعشقعلیّمچهکنم

    یا أبانا یاصاحب الزمان إستغفرلنا ذنوبنا إنّا کنّا من الخاطئین

  5. #4
    حرفه ای افتان و خیزان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    آشفته بازار
    نوشته ها
    906
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خبر آمد که ز معشوق خبر می آید
    ره گشایید که یارم ز سفر می آید
    کاش می شد که ببافند کمی مویم را
    آب و آیینه بیارید پدر می آید
    نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی
    نه دگر موی سرم تا به کمر می آید
    جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد
    غالبا درد به دنبال جگر می آید
    راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست!
    سر که آشفته شود حوصله سر می آید
    هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم
    نیم عمامه از آن بهر تو در می آید
    به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم
    غیر من از پس کار تو که برمی آید؟
    راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟
    راستی! لاغری من به نظر می آید؟
    راستی!هست به یادت دم چادر گفتی
    دختر من!به تو چادر چقدر می آید
    سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند
    جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید
    ***محمد سهرابی***




    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]



  6. #5
    حق آب و گل داره یاصاحب الزمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    1,875
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    دم به دم در هر نفس ، هر روز و شب لعن بر آل امیّه می کنم


    دل شکسته می نشینم گوشه ای ، گریه بر حال رقیّه می کنم


    ( صلوات الله علیها )


    بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
    کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است


  7. #6
    حق آب و گل داره mohy آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    نوشته ها
    1,153
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خيلي زيبا بود.
    ممنون
    دعا براي ظهورت .....استجابت در بازشدن مشكلاتمانست
    و چه زيبا ست كه مي گويند براي تعجيلش دعا كنيد

    اين آرامش را از تو دارم
    اللهم عجل لوليك الفرج

  8. #7
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دشمن خرابه را به تو آسان گرفته بود


    از من هزار بار ولی جان گرفته بود


    سر بر اطاعت دل ِ مجنون گرفته بود


    پایم اگر که راه ِ بیابان گرفته بود


    حتی توان ِ سینه زدن هم نداشتم


    این سینه حال ِ شام ِ غریبان گرفته بود


    در پای ِ نیزه ، عطر ِ تلاوت شنیده ام


    دستم صفای ِ صفحۀ قرآن گرفته بود


    در کوفه خطبه می شکند دیدن ِ سرت


    پیشانی ات توانِ سخنران گرفته بود


    پایم شتاب را به صف ِ بوته های ِ خار


    از تازیانه هایِ شتابان گرفته بود


    اینجا به انتظار دلم طعنه می زند


    چوبی که بوسه از لب و دندان گرفته بود


    عمرم به قد سورۀ کوثر مجال داشت


    آری سه آیه بود که پایان گرفته بود


    رؤیای وصل بر سر ِ دختر خراب شد


    آن شب خرابه ، جلوۀ باران گرفته بود
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  9. #8
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    دوباره پلک خستهء تری به خواب می رود
    توان ندارد او ولی چه با شتاب می رود
    نگاه کن به فاطمی ترین اسیر قافله
    که مثل عکس سوخته میان قاب می رود
    آبله پشت آبله نمی رسد به قافله
    ز نیزه بوسه ای رسد پا به رکاب می رود
    لباس های کوچکش دگر به او نمی خورد
    که ثانیه به ثانیه چو شمع آب می رود
    گل بنفش را ببین به صورت بنفشه ای
    که زیر بار چشم ها از او گلاب می رود
    شام سیاهِ شام را به شامیان سیاه کرد
    همین که هفت پشت او به آفتاب می رود
    دفتر قصهء غمش چه زود بسته می شود !
    ببین فقط سه صفحه از متن کتاب می رود

    محسن عرب خالقی
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

  10. #9
    حق آب و گل داره یاصاحب الزمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    نوشته ها
    1,875
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض


    کاروان اومد حرکت کنه

    هر کاری کردن ، نیزه ایکه سر مقدس سیدالشهداء ( علیه السلام ) برش بود از جا کنده نشد

    به خدمت امام سجاد ( علیه السلام ) اومدن قضیه رو عرض کردن

    فرمود ببینید روی مبارک سر به کدوم طرفه

    دیدن به سمت عقب قافله است

    فرمود برید پشت قافله ببینید کسی جا نمونده

    رفتن دیدن سه ساله ( سلام الله علیها ) از روی ناقه افتاده و از قافله جا مونده:geryeee:


    وای وای وای

    ای وای من

    خاک بر دهانم

    حاج آقا گل نرگس کجایی

    ببین چه روضه ایه

    وای من

    خاک بر دهان من


    عمّتی ، سیدتی ، مولاتی
    یا رقیّة بنت الحسین ( علیک السلام و علیه )



    و سیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون


    بر مشامت گر رسید از قبر من بوی بهشت
    کن یقین پای نگارم بر مزارم رفته است


  11. #10
    کاربر کهنه کار golenarges آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jan 2011
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    13,591
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    حرف سفر
    در دلش قاصدکی بود خبر می آورد
    دخترت داشت سر از کار تو در می آورد
    همه عمرش به خزان بود ولی با این حال
    اسمش این بود : نهالی که ثمر می آورد
    غصه می خورد ولی یاد تو تسکینش بود
    هر غمی داشت فقط نام پدر می آورد
    او که می خواند تو را قافله ساکت می شد
    عمه ناگه به میان حرف سفر می آورد
    دختر و این همه غم آه سرم درد گرفت
    آن طرف یک نفر انگار که سر می آورد
    زن ساله چه ها دید که با خود می گفت
    مادرت کاش به جای تو پسر می آورد
    قسمت این بود که او یک دفعه خاموش شود
    آخر او داشت سر از کار تو در می آورد


    کاظم بهمنی
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    {محتواي مخفي}

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا مدام تشنه مي شويد؟نشانه چيست؟بدن كم آب است؟
    توسط نسیم شمال در انجمن سلامت و بهداشت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-12-2010, 08:57
  2. اشعاری در مورد امام حسین (ع)
    توسط saleh1 در انجمن عاشورا خون خدا جاری در رگهای تنزیل[ویژه نامه محرم]
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 17-12-2010, 10:03
  3. قصیده ی انگشتری سوّم خاتم
    توسط محبّ الزهراء در انجمن عاشورا خون خدا جاری در رگهای تنزیل[ویژه نامه محرم]
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-12-2010, 14:46

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه