نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: نظام تربیتی اسلام

  1. #1
    مدیر بازنشسته monji_2008 آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,827
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    Post نظام تربیتی اسلام

    حجة الإسلام مسلم سلیمانی
    خلاصه: «نظام تربیتی اسلام» بیشتر جنبه ی پیشگیری و تربیتی دارد و در ابعاد مختلف شخصیتی ، طرفداران خود را پرورش می دهد.

    «نظام تربیتی اسلام» که کلیات آن در قرآن کریم مطرح و توسط اهل البیت(ع) – که قرآن ناطقند – برای تعالی و کمال انسانها در همه ی اعصار بیان شده است.اما اگر شخصی بخواهد به حیثیت و منافع دیگران لطمه وارد کند ، سیستم قضائی اسلام جلوی آن را خواهد گرفت.

    این مقاله در یک مقدمه ، شش فصل ( 1.عنصر علم و دانش 2.عبادت و معنویت 3.خانواده 4.اقتصاد 5.روابط اجتماعی 6.بینش سیاسی ) و یک نتیجه گیری تدوین شده است که تقدیم عزیزان می گردد.

    کلید واژه: نظام. تربیت. اسلام. اخلاق.

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نظام تربیتی اسلام

    اشاره: اسلام دینی است که برای اداره کردن جامعه آمده است. و برای آن برنامه دارد که در یک « نظام » قابل تبیین است.

    این نوشتار بر آن است تا برنامه ی جامع اسلام برای اداره کردن جامعه را تحت عنوان « نظام تربیتی اسلام » واکاوی کند.نگارنده از پیش می گوید که به خاطر ضیق وقت و حوصله ی بحث نمی تواند همه ی امور را شرح دهد اما تا جایی که امکان دارد امهات بحث را آورده و یک الگوی نسبی از این نظام را به مخاطب عزیز هدیه می کند.

    سعی ما بر این است تا در این مختصر ذهن مخاطب عزیز به اصول تربیتی اسلام آشنا گشته و بداند که در موضوعات مختلف ، کلیات تربیتی از نظر اسلام چیست؟

    پر واضح است که مسیر مخالف تعالیم ارائه شده در این مقال ( که نوعن برگرفته شده از آیات قرآن – که خدشه ناپذیر می باشد - ) در مقابل اسلام قرار دارد و انحرافی آشکار از تربیت اسلامی است.

    مقدمه: ابتدا ناچار خواهم بود که مفردات عنوان را قدری توضیح داده و سپس اصل مبحث را در قالب شش فصل تقدیم کنم.

    معنی نظام: «نظام» مصدر می باشد که صیغه ی ماضی آن « نَظَمَ» به معنی : «دانه های مروارید را به رشته در آورد». این ماده مصدر دیگری هم دارد که به معنی «منظم و مرتب کردن» است. (1)

    در واقع نظام یعنی نظم دادن چیزهای مختلف تحت یک ضابطه. مثلن در تسبیح نظم دادن دانه های تسبیح تحت یک ریسمان. نظام ؛ منطق و محوریتی است که می تواند پدیده های مختلف را در حول خود انتظام بخشد.

    معنی تربیت: تربیت کلمه عربی و مصدر مستعار است که « رب» از آن گرفته شده و به معنی : « 1- پروردن و پروراندن. 2- آداب و اخلاق را به کسی آموختن. 3- پرورش (اگر به معنای اسم مصدر بگیریم)» (2)

    در واقع تربیت یعنی: چیزی را از یک حالتی به حالت دیگر بگردانی تا به حد کمال و تمام برسد.پر واضح است که «رب» حقیقی خداست.

    در اصلاح پداگوژي (تعليم و تربيت) از ريشه يوناني است و آن وظيفه برده‌اي بوده است که اداره و هدايت اطفال را به عهده داشته است.

    معنی اسلام: «اسلام» مصدر از «اَسلَمَ یُسلِمُ » به معنی : «تسلیم بی قید و شرط شدن » می باشد. اما اگر ریشه ی آن ثلاثی مجرد باشد ( سَلِمَ یَسلَمُ ) به معنی : « سالم و بی عیب و آفت ماندن » می باشد.(3)

    معنی «نظام تربیتی اسلام»: جامعه که همان « دانه های مرواریدند» را می خواهیم حول یک منطق قوی «از حالتی به حالت کمال» برسانیم تا از خطرات و رذائل اخلاقی «سالم و بی عیب و آفت» بمانند.

    حال در این مقال سعی داریم به این سوال جواب بدهیم که: اسلام چگونه می تواند از همه جهت جامعه را به سمت کمال هدایت کند؟

    اگر اسلام قدرت به کمال رساندن را دارد پس چرا جوامع مسلمان نوعن در انحطاط و عقب ماندگی بسر می برند؟

    و ...

    فصل اول: عنصر علم و دانش: پیرامون اهمیت، جایگاه، ارزش و آثار علم و دانش و توجه دین مبین اسلام به آن، سخن گفتن خود بحث مفصلی می طلبد که یک مجموعه ی چند جلدی را شامل می شود.

    همین مقدار عرض کنم که مباحث مرتبط با موضوع علم و دانش 765 بار در قرآن از آن به صراحت ذکری به میان آمده است.

    اما در این مختصر به چند آیه به شکل تیمن و تبرک اکتفی می کنیم:

    مطلب اول: اهمیت علم و دانش: قُلْ هَلْ يسْتَوِي الَّذينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يعْلَمُونَ إِنَّما يتَذَکرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (4)

    در این آیه قرآن یک خط قرمز می کشد بین آنهایی که می دانند و آنهایی که جاهل اند. در واقع این دو با هم مساوی نیستند.در انتهای آیه نیز نکته ی جالبی را می فرماید و آن اینکه: فقط صاحبان خرد و اندیشه اند که متوجه ی این تفاوت بین عالم و جاهل می شوند و تلاش روز افزون می کنند تا همواره بر علم و دانش خود بیفزایند و الا جهال متوجه ارزش علم نبوده و برای بدست آوردن آن نیز تلاشی نمی کنند.

    مطلب دوم: رفعت بسیار: يرْفَعِ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات (5)

    انسانهای مومن (غیر عالم) به حسب کارهای خوبی که انجام می دهند ، درجه درجه بالا می روند اما عالمان ربانی ارتقاء یک دفعه ای خواهند داشت. یعنی این ارتقا تدریجی نخواهد بود. شاید در یک اقدام چند صد درجه ارتقاء معنوی و قرب به حضرت حق جل جلاله پیدا کنند.

    مطلب سوم: علم شرط زمامداری:

    1. وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّى يَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْکَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (6)

    ترجمه: در هر صورت پيامبرشان , طبق وظيفه اى که داشت به درخواست آنها پاسخ گفت , و طالوت را به فرمان خدا براى زمامدارى آنان برگزيد«و به آنها گفت : خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگيخته است » (وقال لهم نبيهم ان اللّه قد بعث لکم طالوت ملکا).

    از تعبير «ملکا» چنين بر مى آيد که طالوت , تنها فرمانده لشگر نبود بلکه زمامدارکشور هم بود از اينجا مخالفت شروع شد, گروهى گفتند: «چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با اين که ما از او شايسته تريم , و او ثروت زيادى ندارد» (قالوا انى يکون له الملک علينا ونحن احق بالملک منه ولم يؤت سعة من المال ).

    در واقع آنها به انتخاب خداوند اعتراض کردند ـطالوت جوانى از يک قبيله گمنام بنى اسرائيل و از نظر مالى يک کشاورز ساده بودـ ولى قرآن پاسخ دندانشکنى را که آن پيامبر به گمراهان بنى اسرائيل داد چنين بازگو مى کند «گفت : خداوند او رابر شما برگزيده و علم و (قدرت ) جسم او را وسعت بخشيده » (ان اللّه اصطفيه وزاده بسطة فى العلم والجسم ).

    نخست : اين که اين گزينش خداوند حکيم است و دوم اين که شما سخت دراشتباهيد و شرايط اساسى رهبرى را فراموش کرده ايد, نسب عالى و ثروت , هيچ امتيازى براى رهبرى نيست .

    سپس مى افزايد: «خداوند ملک خود را به هر کس بخواهد مى بخشد وخداوند (احسانش ) وسيع و گسترده و دانا (به لياقت و شايستگى افراد) است » (واللّه يؤتى ملکه من يشا واللّه واسع عليم ). – در تفسیر آیات مورد نظر در این مقاله نوعن از تفسیر نمونه اقتباس شده است -

    2. قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ (55) وَکَذَلِکَ مَکَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (56) – سوره ی یوسف –

    ترجمه: يوسف پـيشنهاد کرد, خزانه دار کشور مصر باشد و «گفت : مرا در راس خزانه دارى اين سرزمين قرار ده چـرا که من هم حافظ و نگهدار خوبى هستم و هم به اسرار اين کار واقفم » (قال اجعلنى على خزائن الا رض انى حفيظ عليم ).

    يوسف مى دانست يک ريشه مهم نابسامانيهاى آن جامعه مملو از ظلم و ستم در مسائل اقتصاديش نهفته است , اکنون که آنها به حکم اجبار به سراغ او آمده اند,چه بهتر که نبض اقتصاد کشور مصر, مخصوصا مسائل کشاورزى را در دست گيرد وبه يارى مستضعفان بشتابد, از تبعيضها تا آنجا که قدرت دارد بکاهد, حق مظلومان را از ظالمان بگيرد, و به وضع بى سر و سامان آن کشور پهناور سامان بخشد.

    ضمنا تعبير «انى حفيظ عليم » دليل بر اهميت «مديريت » در کنار «امانت »است ; و نشان مى دهد که پـاکى و امانت به تنهايى براى پذيرش يک پست حساس اجتماعى کافى نيست بلکه علاوه بر آن آگاهى و تخصص و مديريت نيز لازم است .

    خداوند در اينجا مى گويد: «و اين چنين ما يوسف را بر سرزمين مصر, مسلط ساختيم که هرگونه مى خواست در آن تصرف مى کرد» (وکذلک مکنا ليوسف فى الا رض يتبوا منها حيث يشا).

    آرى «ما رحمت خويش و نعمتهاى مادى و معنوى را به هرکس بخواهيم – در اینجا سبب رحمت و وفور نعمت خدا بر یوسف عبارت از همان دو شرط ، یعنی علم و امانت می باشد.تمام « من یشاء» های در قرآن حکمتی دارند. - وشايسته بدانيم مى بخشيم » (نصيب برحمتنا من نشا).

    «و ما هرگز پاداش نيکوکاران را ضايع نخواهيم کرد» (ولا نضيع اجرالمحسنين ).

    و اگر هم به طول انجامد سرانجام آنچه را شايسته آن بوده اند به آنها خواهيم داد که در پيشگاه ما هيچ کار نيکى به دست فراموشى سپرده نمى شود.

    مطلب چهارم: دعا برای فزونی علم: «وقل رب زدنى علما»(7)

    جايى که پيامبر با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهى مامور باشد که تا پايان عمر, از خدا افزايش علم بطلبد, وظيفه ديگران کاملا روشن است , در حقيقت ازنظراسلام , علم هيچ حدومرزى را نمى شناسد, افزون طلبى دربسيارى از امور مذموم است , ولى در علم ممدوح است , افراط بد است ولى افراط در علم معنى ندارد.

    مطلب پنجم: خشیت خدا با عبادت علما: وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذَلِکَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ (8)

    در اين آيه مساله تنوع الوان را در انسانها و جانداران ديگر مطرح کرده ,مى گويد: ((از انسانها و جنبندگان و چهارپايان نيز (افرادى آفريده شده ) رنگهاى متفاوتى دارند)) (ومن الناس والدواب والا نعام مختلف الوانه ).

    آرى ! انسانها با اين که همه از يک پدر و مادرند داراى نژادها و رنگهاى کاملا متفاوتند, بعضى سفيد همچون برف , بعضى سياه همچون مرکب , حتى در يک نژاد نيز تفاوت در ميان رنگها بسيار است .

    گذشته از چهره ظاهرى , رنگهاى باطنى آنها, و خلق و خوهاى آنها, واستعداد و ذوقهايشان , کاملا متنوع و مختلف است .

    پـس از بيان اين نشانه هاى توحيدى در پايان به صورت يک جمع بندى مى گويد: «آرى مطلب چنين است » (کذلک ).

    و از آنجا که بهره گيرى از اين آيات بزرگ آفرينش بيش از همه براى بندگان خردمند و دانشمند است در دنباله آيه مى فرمايد: «تنها بندگان عالم و دانشمندند که از خدا مى ترسند» (انما يخشى اللّه من عباده العلمؤا).

    آرى ! از ميان تمام بندگان , دانشمندانند که به مقام عالى خشيت يعنى «ترس از مسؤوليت توام با درک عظمت مقام پروردگار» نائل مى گردند, اين حالت «خشيت » مولود سير در آيات آفاقى و انفسى و آگاهى از علم و قدرت پروردگار, وهدف آفرينش است .

    در حديثى از امام صادق (ع ) در تفسير همين آيه مى خوانيم : «منظور از علماکسانى هستند که اعمال آنها هماهنگ با سخنانشان باشد کسى که گفتارش باکردارش هماهنگ نباشد عالم نيست »

    «عزت » و قدرت بى پـايانش سرچشمه خوف و خشيت انديشمندان است , و«غفوريتش » که نشانه رحمت بى انتهاى اوست سبب رجا و اميد آنان است , و به اين ترتيب اين دو نام مقدس , بندگـان خدا را در ميان خوف و رجا نـگه مى دارد,ومى دانيم حرکت مداوم به سوى تکامل بدون اتصاف به اين دو وصف ممکن نيست.

    آیات بسیاری وجود دارد که ذکر آنها همانگونه که عرض کردم به درازا می کشد. تازه به بیان روایات بی شمار در این موضوع نیز نپرداختم.

    در واقع ريشه استعمار و استثمار همانا استحمار است که اگر به آيات تدبّر، تعقّل، تفکر و سير در ارض توجه نکنیم حاصل خواهد شد. براى ريشه‏کنى جهل باید به سلاح علم ودانش متوسل شد.

    یکی از ارکان تربیتی اسلام توجه به عنصر علم و دانش است و بدون آن هیچگاه انسان به کمال نخواهد رسید و در سایر ابعاد شخصیتی نیز رشد نخواهد کرد.انسان بدون علم و دانش ، بی بصیرت ، بدون درک ، ساده لو و زود باور ، متزلزل و بی ثبات است.

    در سیره ی اهل البیت (ع) به این عنصر توجه شده است. شاید تنها موردی باشد که در لسان معصومین آمده است که: « علم را حتی برای غیر خدا هم که شده یاد بگیرید زیرا در نهایت برای خدا خواهد شد».

    ماهیت علم انکشاف و پرده برداری از ریا ، نفاق و جهل است. عالم می داند که دارد چکار می کند.واگر خلاف می کند هم می داند که خلاف می کند.چون می داند امید به بازگشتنش هست. اما در جایی کسی علم را برای فخر فروشی یا دنیا گرائی تحصیل می کند. طبق این روایت مانعی ندارد زیرا عاقبت به سوی خداوند باز خواهد گشت ، متوجه و متنبه خواهد شد.

    فصل دوم: عبادت و معنویت: توجه به معنویت و تسری آن به همه ی ابعاد زندگی بشر از جمله ارکان اصلی «نظام تربیتی اسلام» است.و از همین روست که وجود نازنین پیامبر بزرگوار اسلام (ص) می فرماید: « بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»

    ایشان فلسفه بعثت خود را به کمال رساندن انسانها از جهت اخلاقی می داند.

    اگر معنویت را از زندگی انسانها حذف کنیم ، هیچ فرقی با حیوانات نخواهد داشت. بلکه به تعبیر قرآن « از حیوانات پست تر » خواهد بود.

    مطلب اول:

    1. تعریف معنویت:

    «معنویت» در کتاب لغت جمع «معان» است که به معنی: «ما یقصد بشیٍ» می باشد. یعنی آنچه که مورد قصد واقع می شود. و «معنوی» منسوب به همان معنی می باشد.(9)

    ودر کتاب لغت دیگر به معنی: در نظر گرفتن، اراده کردن و ...» است. و هنگامی که کلمه «عنایت» (که از همین ریشه است) را به کار می بریم به معنی: «اهتمام، دقت، علاقه و ....» می باشد. کلمه «معنوی» نیز دلالت بر معنی می کند. و معنی هم به چیز غیر محسوس و غیر مادی گفته می شود.(10)

    اما در کتب لغت فارسی به معنی:«آنچه که درخصوص باطن اشخاص، روح و موضوعات اخلاقی باشد» اطلاق می شود.(11)

    2. کلید واژه های معنویت: با بررسی کلمه معنویت در فرهنگ لغت به چند کلید واژه، از جمله: «قصد، دقت، غیر مادی، باطن، اخلاق و .....» بر می خوریم. که هر کدام به شکلی می تواند ما را به هدف و مقصود نزدیک کند.

    اگر بخواهیم یک فرد معنوی باشیم بدون «قصد» نمی توانیم آهنگ سفر کنیم. و در «قصد» چند مطلب نهفته است:

    الف: شناسائی هدف ب: شناسائی مسافت راه ج: شناسائی خطرات مسیر د: همراه بردن امکانات و آذوقه لازم هـ: در طول مسیر و حرکت از جذابیتهای بین راه چشم پوشی کردن . و ......

    در کلید واژه «دقت» باید تمام اهتمام و سعی خود را مبذول داشت که چیزی از قلم نیفتد و کار مهمی از دست نرود. در مسیر کمال معنویت، سالک از امور مادی دست می شوید. زیرا می داند که زوال پذیر و زودگذر است. و هیچگاه جذب آن نمی شود. توجه به قدرتی می کند که هیچگاه زوال پذیر نیست.

    موتور محرکه سالک مسیر الی الله را «اخلاق» تشکیل می دهد. و آن حفظ کردن واژگان خاص و یا آیات شریفه قرآنی و ادعیه معنوی نیست. بلکه بکار گرفتن آنها برای انجام دستور خداست. سالک این مسیر ریاکاری و عوام فریبی را از زهر برای خود کشنده تر می داند و گاه فقط به خاطر شبه ی ریا، سی سال عبادت خود را قضا می کند.

    «حجاب چهره جان می شود غبار تنم - خوش آن دمی که از این چهره پرده برفکنم».

    در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست – در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست.

    حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی همتی است – عاشق دردی کش اندر بند مال و جاه نیست.

    3. راه های رسیدن به معنویت: اگرچه هرکس در هر مرتبه ای از فهم و کمال که باشد، می تواند راه درست را انتخاب کند و بدان وسیله در مسیر معنویت و قرب حضرت حق قرار گیرد اما به شکل علمی و با عنایت (که جز کلید واژه های معنویت است) و تأمل در امور پیرامون، می تواند مسیر حرکت را کم خطر و پرسرعت تر کند.

    توجه به امور ذیل حرکت سالک الی الله را کیفی تر می کند:

    الف: سلامت معنوی: کسانی که هنوز به گناه و آلودگی های بزرگ دست نزده اند، این مسیر را بهتر می توانند بچشند و با قدرت بیشتری حرکت کند.

    شاهد این مدعا این آیه شریفه است که خداوند در وصف حضرت ابراهیم (ع) فرموده است:

    «او با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد».(12) این سلامت معنوی، موتور محرکه مسیر الی الله است و الا توفیق قرار گرفتن در این مسیر نصیب هر کس نمی شود.

    ب: حیات معنوی: مقداری از مسیر الی الله را خود باید شروع کنیم اما ادامه انرا حضرت حق ضمانت کرده است. آنجا که می فرماید: «هرکس کار شایسته ای انجام دهد، خواه زن باشد یا مرد، در حالی که مؤمن است او را به حیاتی پاک زنده می داریم».(13)

    این آیه مسیر حرکت را بر عمل صالح استوار گردانده است. به جرأت می توان گفت عمل صالح همان عمل خالص است، که از مقبولیت برخوردار است والا عمل همراه با شرک، عمل صالح نخواهد بود. نکته دیگر در این آیه ان است که در مسیر الی الله فرقی بین زن و مرد نیست. مطلب سوم آن است که: به این حرکت ایمان و اعتقاد داشته باشد و آنرا کورکورانه انجام ندهد.

    تا اینجا سالک باید با این شرائط حرکت کند. اما از این جا به بعد، ادامه آنرا خداوند بزرگ هدایت می کند. می فرماید: «فلنحیینه حیاة طیبه». رهنمون کردن انسان به یک زندگی جاوید و پاک. قدر مسلم آن زندگی را که خداوند پاک و جاوید بداند، خیلی با آنچه در ذهن ما بگنجد، فاصله دارد و برتر خواهد بود.

    «مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق – گرت مدام میسر شود زهی توفیق

    دریغ و درد که تا این زمان نداستم – که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق» - حافظ

    ج: وسیله معنوی: همه وسائل و ابزارها امانتهایی است به دست انسان که اگر «شکر آنها را بجا آورده شود، خداوند آنرا زیاد می کند و در غیر اینصورت، آنرا می گیرد» از این رو خداوند سبحان می فرماید:

    یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله.(14) در مسیر الی الله می بایست پیشی جست و از امکانات و ابزار لازم و سالم استفاده کرد. امروزه همه وسائلی که با کمترین هزینه وبا دقت و سرعت لازم می تواند پیام قران را به مخاطبان برساند ، باید بهره جست. و در این مسیر راه افراد خلاق و توانمند را باید باز گذاشت.

    تصدی آدمهای سنتی بر پیکره وسائل و ابزار الکترونیکی که منجر به بهره برداری کافی نشود، خلاف قرآن و شرع می باشد . اگر از این وسائل استفاده مطلوب نشود و خمیرمایه فکری و محتوای آن به روز نشود با چالش و مشکل بزرگی مواجه خواهیم شد. زیرا نسل امروز را باید نرم افزاری و با استدلال قانع کرد نه با غوغا سالاری و تحکم قرائت های خاص از دین و آموزه های دینی.

    «خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود – گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود

    گر مدد خواستم ازپیر مغان عیب مکن – شیخ ما گفت که در صومعه همت نبود» - حافظ

    هـ : سؤال از نعمتها: انسان اگر همواره در این فکر باشد که تمام امکاناتی که در اختیار دارد، مورد بازخواست قرار می گیرد، سعی می کند در حفظ و استفاده از آنها دقت لازم را داشته باشد.

    قرآن می فرماید: «لتسئلن یومئذ عن النعیم» (15)یعنی در روز قیامت از همه نعمتهایی که خدا داده، سؤال می شود. ثروت، علم، عمر، شهرت، مقام و .... همه نعمتهای خدا دادی است که روز قیامت مورد سؤال قرار می گیرند.

    بدبخت وسیه روز کسی است که با انواع تقلب این ثروت ها را به دست می اورد و بعد نمی تواند در مسیر صحیح از آن استفاده کند اصلاً سالک الی الله وظیفه ای ندارد که این نعمتها را از هر راهی بدست بیاورد. بلکه اگر روزی از راه شرعی و سالم بدست آورد باید امانت دار خوبی باشد. والا آنکه کرسی مقام را با «زر» و «زور» بدست می اورد اگر توبه نکند و به جبران مافات نبپردازد، بد جایگاهی در جهنم خواهد داشت.

    «ای شده سوخته ی آتش نفسانی – سالها کرده تباهی و هوسرانی

    دزد ایام گرفته است گریبانت – بس کن این بی خودی و سر به گریبانی – پروین اعتصامی

    و: جهاد: کلمه جهاد از «جهد» به معنی کوشش و تلاش است. در اصطلاح دینی واژه جهاد دو کاربرد دارد. یکی در خصوص جنک با کافرین و دشمنان خداست که به شکل دفاعی و تهاجمی متجلی می شود. دفاع در همه مکاتب و اندیشه ها مقدس و ارزشمند است. اما شروع به جنگ (جهاد ابتدائی) به فتوای اکثریت قاطع مراجع فقط در صلاحیت امام معصوم (ع) است. جهاد در راه خدا از ارزش و اعتبار بسیار بالائی برخوردار است. که در روایات فضیلت های بسیاری برای آن بیان شده است. که قرآن کریم منزلت جهادگران را با دیگران غیرقابل مقایسه می داند و می فرماید: فضل الله المجاهدین علی القاعدین (16)

    امام علی (ع) نیز می فرماید که: «خداوند متعال جهاد را بر انسان واجب کرد و رتبه آنرا بالا برد، به خدا سوگند دین و دنیای انسان جز در سایه جهاد به صلاح نخواهد رسید. (17)

    بیان آیات و روایات در فضیلت و برتری جهاد فی سبیل الله بسیار است که در این مجال وقت پردازش به ان نیست اما همین قدر قابل عرض است که جهاد چه به شکل دفاعی یا تهاجمی در دین ما به جهاد اصغر نامیده شده است. و جهاد اکبر به جهادی گفته می شود که انسان همه تلاش خود را مصروف دارد تا از آلودگی و معصیت مبری شود.

    برای رسیدن به معنویت باید همیشه در ستیز بود. و با خوک پلید هوای نفس مبارزه کرد. از این جهت وجود نازنین پیامبر بزرگوار اسلام می فرماید: «المجاهد من جاهه نفسه فی طاعة الله عزوجل» (18) مجاهد واقعی کسی است که همیشه در اطاعت و فرمانبرداری از حضرت حق با نفس خود در جنگ است. و اصولاً هر چه را که می خواهد بدست آورد برای رضایت خداست. نه برای ارضای نفسانیت خود و یا خوش امدن مردم و اطرافیان.

    اینجا دو نکته فرعی را لازم است طرداً للباب یادآوری کنیم:

    1- با توجه به مادیات: وقتی در دین شریف اسلام به معنویت توجه داده می شود به مفهوم آن نیست که انسان از نیازهای ضروری و لازم خود صرف نظر کند و فقط به عبادت بپردازد. بلکه بسیاری از کارها می تواند ذاتاً شکل عبادت نداشته باشد اما در واقع از ثواب نماز یا روزه بالاتر باشد. مثلاً باز کردن گره های اقتصادی جامعه ، پائین آوردن سن ازدواج، بالا بردن ضریب امنیت، استفاده از همه منابع انسانی و اقیمی و رسیدن به قدرت برتر اقتصادی و مقابله سخت افزاری و نرم افزاری با همه اربابان زر و زور و ... که خروجی آن اعتلای فراگیر دین مبین اسلام خواهد بود.

    حال عابد با گوشه نشینی و عبادت خود چه دردی از جامعه را دوا می کند؟ اما عارف درصدد بیرون آوردن گلیم دیگران از آب است.

    توجه به مادیات درحد ضرورت و از راه صحیح هیچگونه منافاتی با دین و آموزه های ان ندارد.

    2- توجه به غریزه: پرداختن به مقولات معنوی به معنی بی توجهی به نیازهای ضروری غریزی نیست. زیرا خداونند انسان را مرکب از معنی و ماده آفریده است و هر کدام غذای خاص خود را دارد . همه امور غریزی اگر کنترل شود (که معنویت کنترل کننده آن است) بسیار مطلوب و کمک کارخوبی برای معنویت خواهد بود (کما اینکه در مقاله عوامل آرامش که به بحث و بررسی پنج موضوع – ازدواج، شب، مسکن، ذکر و نماز – پرداخته ام، ثابت کرده ام که هیچکدام تزاحمی برای دیگری ندارد و نوع نگاه ما چگونه باید باشد تا به اوج آرامش که بوسیله نماز حاصل می شود، برسیم).

    سالک طریق الی الله در عین اینکه مقصد را به خوبی می شناسد و از دنیا و مافیها کَنده شده است اما برای این سفر طول و دراز آذوقه و ابزار لازم را بر می دارد. هیچگاه حماقت نمی کند که بدون تجهیزات به این سفر برود، که از گرسنگی تلف شود یا طعمه حیوان درنده ای شود. پس استفاده نکردن از ابزار لازم برای سیرومسلوک یک نوع حماقت است که سالک را به مقصد نمی رساند و چه بسا با طولانی شدن مسیر، دلزده شود که در بعضی از مواقع بعد ازاین دلزدگی ها خدای ناکرده انکار حق و لجاجت با معبود را نیز بهمراه خواهد داشت.

    ز: دین مداری: مطالبی که گفته شد هر کدام بخشی از فرهنگ دین است. در واقع برای آنکه همیشه در مسیر معنویت و طریق الی الله قرار داشته باشیم، لازم است تا آموزه های دینی را خوب بشناسیم و در مقام عمل خوب اجرا کنیم. عمل به یک بخش و رها کردن قسمت دیگر باعث می شود تا تابلوی زیبای معنویت ما دارای پارادوکس شود. اما این معنویت چگونه حاصل می شود ؟ هرکس می تواند استادی برای خودش باشد؟ یا باید در این مسیر نیز زانوی شاگردی بر زمین زد؟

    4. حصول معنویت: بعد ازآنکه معنویت را معنا کرده و نیاز به آنرا مطرح کردیم، اینک این سؤال بوجود می آید که معنویت توسط چه شخص وارگانی در جامعه توسعه پیدا می کند؟ همانطور که مردم هر کالا را با آرم خاصی می شناسند، آرم خاص و استاندارد معنویت کدام است؟ آیا به صرف شنیدن هر حرفی که « دین این را می گوید»، کفایت می کند؟

    برای بررسی این موضوع ناچار به طرح سه مطلب هستیم: مسائل دین را چگونه بفهمیم؟

    وقتی از آموزه های دینی صحبت می شود، قطعاً ان دینی مد نظر است که خارج از هرگونه اعمال نظر و یا سلیقه شخصی باشد . در حوزه های علمیه برای صحت و سقم یک موضوع مربوط به دین (فقهی – سیاسی – اجتماعی و...) از منظرهای گوناگونی نظیر: سند، دلالت، منطوق، مفهوم، لغت و ... مورد ارزیابی و بازنگری قرار می گیرد و در نهایت شرائط زمان و مکان و ضرورت پردازش به ان نیز مورد توجه خواهد بود.

    خوشبختانه در حوزه دین ، تکلیف شرعی به سادگی صادر نمی شود. این تکلیف اگر حکومتی و سیاسی باشد می بایست یک «نص» صریح (نوشته یا سخنرانی) از مقام عظمای ولایت وجود داشته باشد و اگر جنبه تکلیفی غیر حکومتی و سیاسی است، همین نص صریح باید از مرجع تقلیدی که از اوپیروی می کنیم وجود داشته باشد. در غیر اینصورت تکالیف شرعیه صادره غیر موجه خواهد بود.

    ناگفته پیداست که سخن هر شخص دیگر اگر مستند به یکی از دو راه فوق الذکر باشد آن هم حجت است. زیرا در واقع کشف نظری است که بر ما مجهول بوده است.

    پس بایدها و نبایدهای صحیح و شرعی از این راه بدست می آید و در غیر اینصورت انحراف خواهد بود.

    مطلب دوم: فرق انسانهای معنوی با غیر آن: بعداز بیان معنا و راههای ایجاد معنویت نوبت به آثار معنویت در زندگی می رسد. بالاخره کسی که اهل معنویت است با کسی که در این فضا نسبت باید تفاوتهایی با هم داشته باشند. در اینجا به یکی از آثار آن می پردازیم.

    آثار اخلاقی معنویت: ریشه اخلاق، خَلُقَ که آن جمع «خُلق» یعنی خوی، سرشت و طبیعت است. (20)

    اخلاق به دو شکل در انسانها وجود دارد. اخلاق حسنه و اخلاق سیئه. می توان گفت هر دو در نهاد انسانها وجود دارد. اما از شدت و ضعف متفاوت برخوردار می شود. گاهی اوقات (بسیار به ندرت) اتفاق می افتد که شخصی بر اثر مجاهدت ها و سعی و تلاش به جائی می رسد که وجود خود را از هرگونه رذالت و آلودگی مبری می کند. و از آن طرف ممکن است شخصی بر اثر ارتکاب جرم و معصیت به جائی برسد که ذره ای در او معنویت و نورانیت یافت نشود.

    این مسیر معلول سه عنصر است:

    1- شناخت و علم
    2- طلب و اراده
    3- تأثیر پذیری از محیط پیرامون.

    مطلب سوم: آثار عبادی معنویت:

    شاید گفته شود معنویت و عبادت دو عنصر جدای از هم نیستند. اما با قدری دقت در محدوده عبادت و نگاه دین به انواع عبادت ها که آخرالامر آن عبادتی مقبول می شود که از جوهر اخلاص بهره برده باشد، معنویت همان اخلاص و کلید واژه عبادت است. وقتی امیرالمؤمنین (ع) عبادت را به سه دسته تقسیم می کند (عبادت بردگان، تجار و احرار) در واقع نام عبادت بر آنها برده می شود اما تا رسیدن به یک عبادت کامل راه دور و درازی در پیش است. یکی از معانی عبادت (که در صدر بحث به تفصیل آمد) قصد یک چیز و عنایت به آن است. یعنی سالک طریق الی الله با انجام عبادات قصد چه چیزی را دارد؟ به چه چیزی توجه می کند؟

    بی شک شناخت و توجه به ذروه کمال و نهایت مطلوب در انجام عبادات تأثیر شگرف و خاص خود را دارد.

    معنویت، عشق به معبود را به همراه می اورد و عشق به معبود همه وجود سالک را فرا می گیرد. از اعمال و رفتار او گرفته تا لحظات خلوت و جلوت اندیشه اش را. آنگاه سالک از هر بهانه ای استفاده می کند تا مقام تقرب الی الله را بیشتر کند و فاصله خود با حضرت حق (که تنها خودش فاصله است) را به حداقل ممکن. اما:

    طی این مرحله بی همرهی خضر مکن – ظلمات است، بترس از خطر گمراهی

    آنچه در پی می آید گزیده ای از مطالبی است که در عبادات باید بدان توجه داشت تا روح معنویت با افعال اختیاری و ارادی ما همراه شود و آنگاه مورد قبول حضرت دوست.

    معنویت دارای آثار اجتماعی ، سیاسی ، خانوادگی ، فردی و ... نیز می باشد که به دلیل بحث در حوزه های مختلف که در همین مقال می آید از اطاله ی آن جلوگیری می شود.

    فصل سوم: خانواده: یکی از ارکانی که اسلام بدان توجه دارد کانون خانواده است.خانواده مقدسترین، تاثیرگذارترین و در عین حال کوچکترین سازمان اجتماعی است.

    در سازمان کوچک خانواده، روابط در عین عاطفی بودن از نظم و مدیریت و در نهایت دستور پذیری بر خوردار است.

    در خانواده مباحث مهمی نظیر همسرداری ، تربیت فرزند ، ازدواج و اقتصاد مطرح می باشد.( بحث اقتصاد را در فصل بعدی توضیح خواهم داد)

    دستورات مراقبتی اسلام در قبل از بوجود آمدن نطفه و به هنگام بارداری و تربیت طفل ، جزء نوادر برنامه هایی است که شاید هیچ دین و مکتبی تا به حال اینگونه دقیق بدان نپرداخته است.

    مطلب اول: فرزند زینت دنیا: الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا (21)

    اين آيه موقعيت مال و ثروت و نيروى انسانى را که دو رکن اصلى حيات دنياست در اين ميان مشخص کرده , مى گويد: «اموال و فرزندان زينت حيات دنيا هستند» (المال والبنون زينة الحيوة الدنيا).

    شکوفه ها و گلهايى مى باشند که بر شاخه هاى اين درخت آشکار مى شوند,زود گذرند, کم دوامند و اگر از طريق قرار گرفتن در مسير «اللّه » رنگ جاودانگى نگيرند بسيار بى اعتبارند.

    در حقيقت در اين آيه انگشت روى دو قسمت از مهمترين سرمايه هاى زندگى دنيا گذارده شده است که بقيه به آن وابسته است , «نيروى اقتصادى » و «نيروى انسانى»

    مطلب دوم: بوسیدن فرزند: بوسیدن باعث می شود تا محبت دو طرف بیشتر ، کینه ها برطرف و فرزند عقده ای و سنگ دل بار نیاید.

    بوسیدن فرزند در دین ما دارای ثواب هم می باشد.

    امیرالمومنین علی (ع) می فرماید: «من قبل ولده کان له حسنه»

    ترجمه: هر کس فرزندش را ببوسد به ازای هر بوسه حسنه ای برایش نوشته می شود.(22)

    در همین زمینه روایتی است که شخصی خدمت پیامبر (ص) می رسد و عرض می کند: «من هرگز فرزندم را نبوسیده ام. پیامبر فرمود: این مرد از نظر من اهل آتش است» (23)

    مطلب سوم: حقوق فرزند: فرزند یک سری حقوق اولیه دارد که می بایست پدر برای او فراهم کند مثل: غذا و لباس.

    اما یک سری حقوق معنوی هم دارد که در روایات بدان خیلی تأکید شده است.

    پیامبر (ص) می فرماید: حق فرزند بر پدر آن است که: نام نیکو برای او انتخاب کند، و زمانی که به سن بلوغ رسید او را به ازدواج برساند و کتاب خدا را به او یاد دهد» (24)

    مطلب چهارم: مرد سرپرست خانواده: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِيًّا کَبِيرًا (25)

    خانواده يک واحد کوچک اجتماعى است و همانند يک اجتماع بزرگ بايدرهبر و سرپرست واحدى داشته باشد, زيرا رهبرى و سرپرستى دسته جمعى که زن و مرد مشترکا آن را به عهده بگيرند مفهومى ندارد در نتيجه مرد يا زن يکى بايد«رئيس » خانواده و ديگرى «معاون » و تحت نظارت او باشد, قرآن در اينجا تصريح مى کند که مقام سرپرستى بايد به مرد داده شود, مى گويد: «مردان سرپرست ونگهبان زنانند» (الرجال قوامون على النس).

    البته مقصود از اين تعبير استبداد و اجحاف و تعدى نيست , بلکه منظوررهبرى واحد منظم با توجه به مسؤوليتها و مشورتهاى لازم است .

    جمله بعد که دو بخش است در قسمت اول مى فرمايد: «اين سرپرستى به خاطر برتريهايى است که (از نظر نظام اجتماع ) خداوند براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است » (بما فضل اللّه بعضهم على بعض).
    ***********************************
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    کلیپ هایی در پاسخ شبکه ماهواره ای وهابیت

    **********************************




    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    وهابيت!؟

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آشنایی با عرفان و تصوف اسلامی
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 10-12-2010, 22:48
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-11-2010, 01:54
  3. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 24-10-2010, 13:18
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 15-09-2010, 16:37
  5. اسلام و اينترنت (رابطه مذهب اسلام و گسترش اينترنت)
    توسط mashti در انجمن معرفی وبلاگ ها و وب سایت های اسلامی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-09-2008, 19:38

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه