نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: خانه‌ دوست است اینجا!

  1. #1
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض خانه‌ دوست است اینجا!



    روایتی از حضور هزاران نفر از مردم قم در بیت رهبری و دیدارشان با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

    صبح ساعت پنج و نیم، از قم راه افتادم تا ساعت هشت و نیم سر وعده حاضر باشم. انتهای خیابان فلسطین، ورودی برادران. با چند دقیقه تاخیر رسیدم. حضور سرباز‌هایی كه زیر باران، روی سرشان چیزی شبیه كیسه از جنس پلاستیك كشیده بودند، آدم را مطمئن می‌كرد كه درست آمده است. بعد از چند دقیقه هماهنگی، وارد شدم. رفتیم سمت اتاقكی كه كنار اتاق بزرگتری ساخته شده بود. برادران، از آن اتاق بزرگ‌تر عبور می‌كردند و اتاق كوچك‌تر ظاهرا برای رفت و آمد میهمانان ویژه خواهر بود. آقایی كه همراهیم می‌كرد درب آن اتاق كوچك را زد: «خواهر لطفا بپرسید كه ایشون اجازه ورود دارند یا نه؟» داشتم شاخ در می‌آوردم! آن همه عزت و احترام در بدو ورود و طرح این سئوال در ابتدای راه؟


    وارد شدم. خانمی هم سن و سال خودم پشت میز كوچكی نشسته بود و مطالعه می‌كرد. دو تا صندلی پلاستیكی كنار میزش بود و پشت سرش یك سری كمد كه برای نگهداری اشیا بود. توی آن هوای سرد، تنها یك بخاری برقی كوچك روشن بود! ظاهرا بسته‌ حمایتی دولت به اینجا نرسیده بود كه همه با كت و پالتو، سر خدمتشان حاضر شده بودند. آنقدر گرم و صمیمی بود كه من را یاد دوستان دوران نوجوانیم می‌انداخت. چند بار انگشتش را داخل شماره‌های گوشی تلفن سبز روی میزش انداخت و چرخاند. خط مشغول بود. من هم فرصت را غنیمت شمردم و به دوران كودكی خودم سری زدم، چه ذوقی داشتم برای برداشتن گوشی سنگین اولین تلفن خانه‌مان، كه جفت همین گوشی بود. نتیجه تلفن‌زدن این بود كه «ورود من هماهنگ شده است». بعدتر به دلهره‌ای كه داشتم، خندیدم. مگر می‌شود كه هماهنگ نباشد و آدم را تا آنجا ببرند؟ همه چیز برای محكم كاری بود. خانه‌ دوست است اینجا!


    وارد حسینیه شدم. برایم تازگی نداشت و بارها به اینجا آمده بودم. با این تفاوت كه ابتدا با دوستانم در یك مسابقه‌ی دوی ماراتون شركت می‌كردیم برای گرفتن جا، آن جلو جلوها! ولی این بار تنها خود دیدار آقا مهم بود و دیگر هیچ. با لطف دوستان سایت خامنه‌ای‌دات‌آی‌آر، جلو نیز رفتم. آنقدر جلو كه همان سال‌های مذكور برای به دست آوردنش سرها و دست‌ها باید می‌شكست! هر دو طرف حسینیه با چیدن یك ردیف صندلی سبز رنگ پلاستیكی جلوی دیوار، راهروی باریكی درست شده بود برای رفت و آمدها؛ كه رویشان بیشتر مسن‌تر‌ها و خانواده‌ی شهدا نشسته بودند. ساعت نه و نیم بود كه جمعیت نصف حسینیه را هم پر نكرده بودند. حسینیه را با چشم برانداز كردم، شاید نصف شبستان امام خمینی(ره) حرم حضرت معصومه(س) باشد. [تصویری از شبستان امام خمینی در حرم قم] یاد شوق و حضور اقشار مختلف قم می‌افتادم كه چه‌طور در آن دیدارهای خاطره‌انگیز سفر قم، جا نمی‌شدند، چه برسد به امروز و اینجا كه دیدار با تمام مردم شهر قم بود؛ خدا بخیر كند! قرآن را شروع می‌كنند و آیه‌ی بصیرت خوانده می‌شود. خانه دوست است اینجا!



    با آنكه نیم ساعت از آمدنم می‌گذشت، پاهایم گرم كه نشده بود هیچ؛ درد هم گرفته بودند از سردی كف حسینیه. زیلوهای آبی رنگ با طرحی ساده -كه بیشتر شبیه روفرشی بودند- كنار هم مرتب پهن شده بودند. نگاه كردنشان هم به آدم نشاط می‌دهد نمی‌دانم چرا. از شوق و اشتیاق اطرافیانم خجالت می‌كشم كتم را زیر پاهایم پهن كنم. چندنفر از خانم‌ها را شناختم كه از بچه‌های كانون قرآن ثقلین بودند. می‌گفتند كسانی هم از هیئت محبان اهل بیت -كه هیئت بزرگی در قم است- و عده‌ای هم از طرف بسیج طلاب آمده‌اند. ظاهرا بچه‌های جامعةالزهرا(س) هم در راه بودند. آنها با هم بحث می‌كردند كه دیگر چه كسانی هستند یا نیستند و من امیدوار بودم كه با این توضیحات، هر كس دلش می‌خواست، توانسته باشد كه بیاید. ساعت ده شده بود و هنوز جمعیت زیاد تغییر نكرده بود، ولی وقتی نگاهم به انتهای حسینه افتاد، دیدم كم‌كم خیلی‌ها دارند وارد می‌شوند و خود را لابه لای دیگران جا می‌دهند. آن روفرشی‌های آبی ساده عجیب بركت داشت. خانه دوست است اینجا!


    طرف آقایان، هر از چند گاهی سرو صدایی بلند می‌شد. انگار آشنایی از راه می‌رسید و این ابراز آشنایی‌ها خاطرات شیرین چند روز مجاور رهبر بودن را برای آن‌ها زنده می‌كرد. جمعیت سه چهار هزار نفری، آنقدر آرام نشسته بودند كه انسان شك می‌كرد كه این جمعیت، اهل قمی باشند كه چند وقت پیش، میزبان ره‌بر بود. شاید از شدت سرما یخ زده بودند و حال سر و صدا و شور نداشتند! و شاید ادب میهمانی را رعایت می‌كردند. در این میان حضور چند برادر سیاه‌پوست و زیادی سفیدپوست توجه خیلی از فیلم‌بردار‌ها و عكاس‌ها را به خود جلب كرده بود. این دیدار به بهانه‌ نوزده‌ دی‌ایست كه این افراد در آن زمان شاید به دنیا هم نیامده بودند و اگر هم بودند، نه ایران را می‌شناختند و نه نهضت اسلامی‌اش را. و امروز قطعا انقلاب ما مرز نمی‌شناسد! البته گمان می‌كنم لذت دیدار حضرت آقا با طلاب خارجی در قم برای آنها آن‌قدر شیرین بوده است كه خود را به این دیدار رسانده‌اند. خانه‌ دوست است اینجا!
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]


    مجری برای هماهنگی‌های همیشگی پشت میكروفن آمده بود و به جمعیت می‌گفت كه سرود دسته‌جمعی را حماسی بخوانند. سئوالی برایم پیش آمد كه: سرودن یك شعر حماسی آسان‌تر از تغییر آهنگ یك شعر دیگر نیست؟ اما سرود كه خوانده شد فهمیدم كه شعرش فراتر از یك شعر سفارشی بود؛ مناسب این روزها و درخور و زیبنده‌ی این مجلس. تمرین كه تمام شد موجی در جمعیت افتاد كه با خواهش انتظامات همه نشستند و شروع كردند به صدازدن ره‌برشان: «ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم»، آن قدر بلند، كه سرمای زمستان دیگر رنگی نداشت و همه چیز گرم و تازه بود. چند دقیقه بیشتر نگذشت كه ره‌بر از یكی از آن در های بالای بالكن وارد شدند. كسانی كه كنارم نشسته بودند، با دیدن ره‌بر جیغی كشیدند و بلند شدند و به طرف جلو رفتند. یاد حرف‌های مجری افتادم كه می‌گفت چه‌طور تصاویر آقا را دستشان بگیرند و چه‌طور دستشان را تكان دهند. اما وقتی آقا وارد می‌شود، این چیز‌ها دیگر قاعده‌بردار نیست... خانه دوست است اینجا!



    «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست». همه سینه می‌زدند و فریاد. ره‌بر هم دست به سینه بردند و انگار جمع را همراهی كردند. شور، با دیدن این صحنه، جایش را به شعور داد و هم سینه‌ها محكم تر شد و هم فریادها. شعر كه خوانده می‌شد ره‌بر هم خوب گوش می‌داد بعد از اتمام شعر، ایشان را دیدم كه كمی‌خم شد و سرش را به نشانه تشكر و لبخندش را با محبت نثار كسی می‌كرد. مجری بود، كه ظاهرا از این همه لطف بهتش زده بود. بدون مقدمه، روحانی‌سید جاافتاده‌ای پشتن میكروفن آمد و بهانه این حضور را این طور بیان كرد: به مناسبت نوزدهم دی، برای تشكر و پس دادن بازدید شما خدمت رسیده‌ایم. این رفت و آمد‌ها به هیچ وجه تشریفاتی‌نیست. در این روز كاری همه مشغولیت‌هایشان را رها كردند تا به این مهم بپردازند». یاد كلاسم افتادم كه با غیبت امروزم احتمال حذف آن بیشتر شد!‌ اما این مسئله ذره‌ای از رضایت حضورم را كم نمی‌كرد. از این بی تكلفی آن قدر لذت می‌برم كه احساس می‌كنم خانه‌دوست است اینجا!



    این احساس ظاهرا دو طرفه بود كه ره‌بر اینگونه شروع كرد:
    «خیلى خوشامدید برادران و خواهران عزیز؛ و تشكر میكنیم از یكایك شما كه این راه را طى كردید و این حسینیه را به حضور گرم و صمیمىِ خودتان و نشانه‌هاى اخلاص و محبتى كه همیشه در برادران و خواهران قمى مشاهده كرده‌ایم، انباشتید.»

    با بلند شدن صدای گریه‌های جمع، یاد دیدار‌های مردم با امام خمینی(ره) افتادم كه از تلویزیون پخش می‌شد. صحبت‌هایی كه از دل بود و بر دل می‌نشست.
    «عكس العمل دشمن در اتفاقات روز جامعه بهترین معیار است برای سنجیدن آن عمل و توجه به آن همیشه راه گشاست.» این اولین نكته‌ای بود كه ره‌بر در سخنانشان گفتند.


    متن كامل سخنان رهبر انقلاب در این دیدار را از اینجا بخوانید و از این قسمت، بشنوید:


    «دلیل اصلی مخالفت دشمن با جمهوری اسلامی كه دین اسلام است و این كه چه قدر ملت و انقلاب ما توانست در امت های اسلامی امید به پیروزی ایجاد كند»، از آن نكاتی است كه هر چه قدر هم كه گفته شود كافی نیست.
    شنیدن این كلام آن هم از زبان دوست چه دل‌نشین و غرور آفرین بود: «دشمن به خاطر سیلی‌ای كه از قم و قمی خورده از آنها متنفر است. با ایمان وارد میدان شدن همیشه به پیروزی ختم می‌شود و این رازیست كه تنها آنهایی می‌توانند درك كنند كه اهلش باشند».

    انتهای حسینیه را نگاه می‌كنم. همه رسیده بودند و بیت، جماران شده‌بود با آن طرز ایستادن مردم، كه انتهایش تا بیرون هم كشیده میشد.

    حرف از امتحان شدن و نمره گرفتن امت‌ها شد. و این كه نمره قبولی عزت است و مردودی آن ذلت می‌آورد. این كه ما خوب امتحان دادیم جمعیت را سر شوق آورد. اشاره به طراحان فتنه اخیر و اینكه آنها می‌خواستند كاریكاتوری از انقلاب درست كنند و شده بودند مثل سایه‌هائى كه حركت یك قهرمان را تقلید میكنند، كه البته با تو دهنی ملت رو‌به‌رو شدند؛ این سخنان اولین تكبیر مجلس را بلند كرد.

    نكته‌ی مهم و پایانی، «بیداری» بود كه برای هر قشری معنای متفاوتی داشت. و برای مسئولین این بود كه «با تمام توانشان خدمت كنند و این یكپارچگی را كه خاریست به چشم دشمنان، حفظ نمایند».




    یكی شروع می‌كند و بقیه، محكم همراهیش می‌كنند: «ما همه سرباز توییم خامنه‌ای گوش به فرمان توییم خامنه‌ای».
    و بعد از اتمام شعار، وقتی ره‌بر با خنده گفت: «این به نشانه‌ی زنگ پایان صحبت‌های من است»، صدای «نَه!نَه‌!» جمعیت كه با ناراحتی همراه است فضا را پر می‌كند. بیچاره آنكه شعار را شروع كرد! آن‌قدر فضا صمیمی و پر از محبت است كه هیچ كس نمی‌خواهد تمام شود. اما ایستادن میهمان‌ها در انتهای حسینیه، ظاهرا صاحب‌خانه را در خداحافظی پیش انداخته بود. خانه‌ی دوست است اینجا!


    ره‌بر دعا كرد و همه ریختند آن طرف میله‌ها و فكر می‌كنم اگر دستشان می‌رسید نمی‌گذاشتند ایشان برود! مسئولین شهر و استان كه ردیف‌های جلو نشسته بودند، زودتر از ره‌بر به پشت جایگاه رفتند و بعد تر شنیدم برای عرض سلام و تشكر و در میان گذاشتن یك سری نكات با ره‌بر رفته بودند. و در میان آنها بود كه ره‌بر برای علما و افراد خدمت‌گذار قمی كه در فاصله این یك سال به رحمت خدا رفته بودند طلب اجر و مغفرت كردند.


    همیشه عاشق گریه‌های خالصانه بعد از دیدار هستم؛ كه نه دوربینی هست تا آنها را ضبط كند و نه ره‌بری كه آن را ببیند و همه‌اش برای كوچك شدن دل است. در این میان گریه‌های پیرزنی كه بر دستش می‌كوبید و دختر جوانی كه اشك ریزان سعی می‌كرد پیرزن را آرام كند، با همه فرق داشت. اهل اراك بودند و تازه از راه رسیده بودند. انگار همه چیزشان را از دست داده بودند. دیدار مختص مردم قم بود. اما به هر حال، خانه‌ی دوست است اینجا!



    فاطمه عرب‌زاده
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یه دوست معمولي کيه؟ - یه دوست واقعي کيه؟
    توسط paradise در انجمن زبان شناسی و اموزش زبان ملل دیگر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 08-06-2014, 11:37
  2. درخت روز تولد شما
    توسط پولدار در انجمن روانشناسی
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 27-01-2011, 03:21
  3. بهترين دوست از منظر امام سجاد عليه‌السلام
    توسط hossein moradi در انجمن امام سجاد علیه السلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 22-12-2010, 11:06
  4. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 08-11-2010, 10:20
  5. قرن 21 ام !
    توسط Ali TiTan در انجمن جبهه و جنگ
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 01-06-2009, 19:05

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه