صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 1 به 10 از 12

موضوع: چند درس مهم زندگی که حتما باید یاد بگیری ! (طنز)

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض چند درس مهم زندگی که حتما باید یاد بگیری ! (طنز)

    چند درس مهم زندگی که حتما باید یاد بگیری ! (طنز)


    درس ماقبل اول:اگه میخوای امروز کلی شاد باشی و بخندی حتما تا ته این مطلب رو بخون


    درس اول :

    یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند…
    یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه…
    جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم…
    منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من!
    من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم !
    پوووف! منشی ناپدید میشه ……
    ! بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من ، حالا من
    من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی ! داشته باشم و تمام عمرم حال کنم …
    پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه…
    بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه…
    مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن !!!


    نتیجه : اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه !

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    درس دوم :

    توی اتاق رختکن کلوپ گلف ، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن.
    مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمه اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت.
    بقیه آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن …
    مرد: الو؟
    صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟
    مرد: آره !
    زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم
    اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشکالی نداره اگه بخرمش؟
    مرد : نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره!
    زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۶ رو دیدم… یکیشون خیلی قشنگ بود قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود !
    مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری !
    زن: عالیه. اوه یه چیز دیگه اون خونه ای رو که قبلا میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره
    مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی !!!
    زن: خیلی خوبه. بعدا می بینمت عزیزم.. خداحافظ
    مرد: خداحافظ
    بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی نمیدونه که این موبایل مال کیه ؟!


    نتیجه اخلاقی: هیچوقت موبایلتونو جایی جا نذارین !!!

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  4. #3
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    درس سوم:

    یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن.
    وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشته کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میکنم!
    زن از خوشحالی پرید بالا و گفت:
    ! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم
    فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد !
    حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه .
    مرد چند لحظه فکر کرد و گفت:
    … این خیلی رمانتیکه ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد
    ! بنابراین خیلی متاسفم عزیزم آرزوی من اینه که یه همسری داشته باشم که ۳۰ سال از من کوچیکتر باشه
    زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه.
    فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد !!!


    نتیجه اخلاقی: مردها ممکنه زرنگ و بدجنس باشند ، ولی فرشته ها زن هستند !!!

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  5. #4
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    درس چهارم :
    یه شب خانم خونه به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه!
    صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه…..
    شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنن!
    یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده خونه. صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه…
    خانم خونه بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه : ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونه اونا پیش اوناست !!!

    نتیجه اخلاقی: یادتون باشه که مردها دوستهای بهتری هستند !

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  6. #5
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    درس پنجم :
    چهار تا دوست که ۳۰ سال بود همدیگه رو ندیده بودند توی یه مهمونی همدیگه رو می بینن و شروع می کنن در مورد زندگی هاشون برای همدیگه تعریف کنن….
    بعد از مدتی یکی از اونا بلند میشه میره دستشویی. سه تای دیگه صحبت رو می کشونن به تعریف از فرزندانشون :
    اولی: پسر من باعث افتخار و خوشحالی منه. اون توی یه کار عالی وارد شد و خیلی سریع پیشرفت کرد.
    پسرم درس اقتصاد خوند و توی یه شرکت بزرگ استخدام شد و پله های ترقی رو سریع بالا رفت و حالا شده معاون رئیس و اونقدر پولدار شده که حتی برای تولد بهترین دوستش یه مرسدس بنز بهش هدیه داد !
    دومی: جالبه. پسر من هم مایه افتخار و سرفرازی منه. توی یه شرکت هواپیمایی مشغول به کار شد و بعد دوره خلبانی گذروند و سهامدار شرکت شد و الان اکثر سهام اون شرکت رو تصاحب کرده… پسرم اونقدر پولدار شد که برای تولد صمیمیترین دوستش یه هواپیمای خصوصی بهش هدیه داد !!!
    سومی: خیلی خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده …
    اون توی بهترین دانشگاههای جهان درس خوند و یه مهندس فوق العاده شد. الان یه شرکت ساختمانی بزرگ برای خودش تاسیس کرده و میلیونر شده.. پسرم اونقدر وضعش خوبه که برای تولد بهترین دوستش یه ویلای ۳۰۰۰ متری بهش هدیه داد!
    هر سه تا دوست داشتند به همدیگه تبریک می گفتند که دوست چهارم برگشت سر میز و پرسید این تبریکات به خاطر چیه؟!
    سه تای دیگه گفتند: ما در مورد پسرهامون که باعث غرور و سربلندی ما شدن صحبت کردیم راستی تو در مورد فرزندت چی داری تعریف کنی؟!
    چهارمی گفت: دختر من شبها با دوستاش توی یه کلوپ مخصوص کار میکنه!
    سه تای دیگه گفتند: اوه مایه خجالته چه افتضاحی !!!
    دوست چهارم گفت: نه! من ازش ناراضی نیستم. اون دختر منه و من دوستش دارم… در ضمن زندگی بدی هم نداره.
    اتفاقا همین دو هفته پیش به مناسبت تولدش از سه تا از صمیمی ترین دوستاش یه مرسدس بنز و یه هواپیمای خصوصی و یه ویلای ۳۰۰۰ متری هدیه گرفت !!!

    نتیجه اخلاقی: هیچوقت به چیزی که کاملا در موردش مطمئن نیستی افتخار نکن !!!

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  7. #6
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    درس ششم:

    زن باهوش و سه آرزویش

    روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم .


    زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : “متشکرم” ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد. زن گفت : اشکال ندارد !


    زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود ! قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد ؟


    زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه میکند ! بنابراین اجی مجی ……. و او زیباترین زن جهان شد ! برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد !


    قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود. زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است …


    زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است … بنابراین اجی مجی ……. و او ثروتمندترین زن جهان شد ! سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد : من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم و شوهرم…!!!

    نتیجه داستان : زنان زرنگ هستند بنابراین با آنها در نیفتید !

    قابل توجه خانمها همین جا توقف کنید و همچنان حس خوبی داشته باشید !!! . . . .
    قابل توجه آقایان : مرد سکته قلبی، ۱۰ برابر خفیف تر از زن خود را گرفت

    نتیجه داستان : نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این را میرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمیدهند !

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  8. #7
    کاربر فعال انجمن گالری عکس godmother آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    محل سکونت
    دنیای قانی
    نوشته ها
    948
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جالب بود ولي يه نكته در گوشي(http://www.noas.ir/f/forum349/thread17968.html)
    من خودم نسبت به اين كه بنويسن تاپيك تكراريه آلرژي شديد دارم (كلي غصه مي خورم بخصوص اگه با لحن تند نوشته باشن:s133s:)و معتقدم گاهي تكرار يه جورايي لازمه :bikh:
    البته درس ششم جديد بود
    به هر حال ممنون
    :rolleyes:چون تاپيك خداحافظي بسته شده به احترام نظر مديران پستي براي خداحافظي نمي زنم
    و اين جوري مي خوام با همه خداحافظي كنم
    اميدوارم مادرتونو حلال كنين:rolleyes:
    مادري كه دلش شكست...

  9. #8
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض

    جالب بود ولي يه نكته در گوشي(چند درس مهم زندگی)
    من خودم نسبت به اين كه بنويسن تاپيك تكراريه آلرژي شديد دارم (كلي غصه مي خورم بخصوص اگه با لحن تند نوشته باشن:s133s:)و معتقدم گاهي تكرار يه جورايي لازمه :bikh:
    البته درس ششم جديد بود
    به هر حال ممنون
    خانومی داشتیم؟
    شما اول تاریخ پست منو بخون!!!
    هنوز شما عضو سایت نبودین که زده شده....من دیدم شما تکراری زدی اما بهتر دیدم چیزی نگم!!!
    اما قرار نیست شما بیای بگی این قدیمیه تکراریه اون جدیدیه شماستاااااااااااااا

    متوجه شدین؟
    خودم نشدم!!!
    آخه واقعا موندم....در حیرت !!!

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  10. #9
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان خادم الزینب آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    محل سکونت
    مازندران
    نوشته ها
    13,433
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    خانومی داشتیم؟
    این 60 بار ....
    میگی خانومی من دچار دوگانگی شخصیت میشم :)فکر کردم به من داری میگی :bikh:

    اینجا یه خانومی بیشتر نداره ، اونم منم :bikh:اعتماد بنفس فواره میزنه :)
    دعا بکن؛
    ولی اگر اجابت نشد؛
    با خدا دعوا نکن؛
    میانه ات با او به هم نخورد؛
    چون تو جاهلی؛
    و او عالم و خبیر ...


    چیزی و نفهمیدی منکرش نباش...

  11. #10
    کاربر فعال انجمن گالری عکس godmother آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Mar 2011
    محل سکونت
    دنیای قانی
    نوشته ها
    948
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ببخشید من قبل از تا÷یک زدن حسابی سرچ کرده بودم( مطمئنم) ولی خوب کمک (help) چطو شد؟من که
    گیج شدم
    :rolleyes:چون تاپيك خداحافظي بسته شده به احترام نظر مديران پستي براي خداحافظي نمي زنم
    و اين جوري مي خوام با همه خداحافظي كنم
    اميدوارم مادرتونو حلال كنين:rolleyes:
    مادري كه دلش شكست...

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 16-03-2014, 10:16
  2. پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 17-08-2013, 20:26
  3. استقرار سلطه در فاصله عرفان با شریعت
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 23-12-2010, 14:21
  4. وقتی اقوام همسر آزارم می دهند
    توسط monji_2008 در انجمن ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 09-11-2010, 13:20
  5. زندگی پازلی از ترکیب همین ثانیه هاست.
    توسط vorojax در انجمن خانواده
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-10-2010, 10:09

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه