صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 21

موضوع: دنیا بازیچه یهود

  1. #11
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    معرفى
    1 ـ حضرت ابراهيم خليل(ع) يكى از پيامبران عظيم‏الشأن است مانند: حضرات نوح، موسى، عيسى و محمّد(ص) كه براى تمام اهل زمين مبعوث شده و او يكى از پيامبران اولى‏العزم مى‏باشد.
    2 ـ ابراهيم(ع) دو همسر به نامهاى (هاجر و ساره) داشته است اسحاق از ساره و اسماعيل از هاجر به دنيا آمده است.
    اسماعيل، پيامبر خدا و يكى از اجداد پيامبر اسلام(ص) است. اسحاق نيز پيامبر بوده و از او يعقوب به دنيا آمده است. يعقوب دوازده فرزند داشت كه يكى از آنها (يهودا) مى‏باشد.
    3 ـ اسرائيل، مركب از دو كلمه است (اسرا) و (ئيل) به معنى عبدالله يعنى بنده خدا و مراد از اين كلمه حضرت (يعقوب)(ع) است.
    4 ـ حضرات موسى، عيسى و محمّد(عليهم‏السلام) از نسل حضرت ابراهيم خليل مى‏باشند، گرچه حضرت عيسى(ع) پدر نداشت، ولى از طرف مادر به حضرت ابراهيم(ع) مى‏رسد.
    5 ـ صهيون (zion) نام كوهى است واقع در (اورشليم) كه بر آن (هيكل سليمان) بنا شده‏است و مسجدالاقصى و صخره نيز در آنجا است اسم اين كوه در جاهاى متعدّدى از عهدين ذكر شده است(1).
    6 ـ يهود معاصر، كه حالا در فلسطين سكونت دارند، از جهت آن كه به (يهوذا) فرزند يعقوب مى‏رسند، يهود گفته مى‏شوند.
    و چون از فرزندان (يعقوب) مى‏باشند، بنى اسرائيل يعنى فرزندان (اسرائيل) ناميده مى‏شوند و محل سكونت آنها نزديك به كوهى به نام (صهيون) مى‏باشد.

    1 ـ مزامير132، صموئيل دوّم، فصل پنجم.


    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    فلسطين
    (فلسطين) اسم سرزمينى است در شرق اَدنى، كه از طرف شمال به (لبنان) و از طرف شرق به (سوريه) و (اردن هاشمى) و از طرف غرب به درياى مديترانه و از جنوب به (مصر) متصل است.
    اين سرزمين داراى آثار باستانى بسيارى است كه از يهود، نصارى و مسلمانان آگاهى مى‏دهد و در طول تاريخ هميشه سرآن جنگ و جدال بوده است.
    فلسطين تا سال1363 هجرى قمرى در دست مسلمانان بود، پس از اين، يهود به پشتيبانى استعمار انگليس قسمتى از آن را غصب كرده و در آن دولتى به نام (اسرائيل) تشكيل دادند، قسمت ديگر آن هنوز در دست مسلمانان و پاره‏اى از اردن هاشمى را تشكيل مى‏دهد.
    استعمار، پس از جنگ جهانى دوّم دولت وسيع و دامنه‏دار (سوريه) را كه جزء كشورهاى عثمانى بود، به چهار قسمت تقسيم كرد.
    1 ـ فلسطين را بدست يهود داد.
    2 ـ لبنان را به مسحيان واگذار كرد.
    3 ـ اردن هاشمى همچنين در دست مسلمانان عرب مى‏باشد.
    4 ـ اسكندرونه هم در اختيار مسلمانان ترك است.
    و بدين ترتيب توانست بر مسلمانان پيروز شود.
    عجيب اينكه (لبنان) قبلاً جزء كشورهاى اسلامى بوده و اكثريّت جمعيّت آن با مسلمانان است، با اين حال هيچ كس اعتراضى ندارد كه چرا دولت لبنان بايد مسيحى باشد؟!
    استعمار نقش مهمّى را براى سرزمينهاى فلسطين بازى كرد تا بالاخره موفّق شد صداى اسلام را در آن خاموش سازد! ولى چيزى نگذشت كه ناسيوناليسم عربى بپا خواست و با آن سخت به مبارزه پرداخت و اين خود ضربه ديگرى بود كه بر پيكر مسلمانان فلسطين وارد آمد، امّا اعراب دير به فكر افتادند زيرا اگر در همان روزها همه مسلمانان براى پس گرفتن فلسطين بپا مى‏خواستند گرفتن آن، مشكل به نظر نمى‏رسيد!
    ولى استعمار بنا به وعده بلفورد(1) فلسطين را بدست يهود داد و غاصبين را با سر و صداهاى بيجا و بى‏مورد، محل سكونت و اقامت آنها را محكم ساخت.

    1 ـ وزير خارجه سابق انگلستان.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  4. #13
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تورات و عهد عتيق
    تورات يعنى تعليم و بشارت، كتابى است آسمانى كه بر پيامبر عظيم‏الشأن حضرت موسى(ع) نازل شده است.
    ولى يهود، اين كتاب را تحريف كرده و خرافات و افسانه‏هاى زيادى در آن جاى داد، به طورى كه امروز به صورت يك كتاب مضحِك و عجيبى در آمده است.
    نويسندگان تورات اشخاص مجهول‏الهويه و گمنامى هستند كه قرآن در باره آنها مى‏فرمايد: (فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكتُبُونَ الكِتابَ بِاَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَروُا بِهِ ثَمَنا قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمّا كَتَبَتْ اَيْدِيهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمّا يَكْسِبُونَ)(1) پس واى بر كسانى كه از پيش خود چيزى نوشته و به خداى متعال نسبت دهند تا به بهاى اندك و متاع ناچيز دنيا بفروشند، واى بر آنها از آن نوشته‏ها و آنچه از آن بدست آرند. و اين آيه به خوبى بر آنها تطبيق مى‏كند.
    الف ـ خدا در نظر يهود:
    خداوند، در كتاب مقدّس يهود، شكل عجيب و غريبى به خود گرفته است. مثلاً مانند انسان است(2)، گيسو و لباس دارد(3)دوپا دارد(4)، مانند انسان راه مى‏رود(5)، از آسمان به زمين فرود آمده به هر كجا كه بخواهد مى‏رود و جائى را براى سكونت و زندگى خويش مسكن قرار مى‏دهد(6)، آن قدر نادان است كه بدون نشانه نمى‏تواند خانه مـؤمنان را از خانه كـفّار تشخيـص دهد(7)و از خيلى چيزها بى‏خبر است(8)، پيمان خود را مى‏شكند(9)، از كرده خويش پشيمان مى‏شود(10)، گاهى غصه مى‏خورد و بر كارى كه كرده است اندوهگين مى‏شود(11)، با انسان كشتى مى‏گيرد(12)و درعين اين كه سه تا است، يكى است، يعنى هم يگانه است و هم سه‏گانه(13)، مار از او راستگوتر است زيرا مار راست مى‏گويد و خدا دروغ مى‏گويد(14)، از آسمانها به زمين آمده بين كلام مردم تفرقه مى‏اندازد مثل استعمار كه مى‏گويد: (تفرقه بيانداز و حكومت كن) چون از وحدت كلام آنها مى‏ترسد(15)، چيزى را مى‏گويد و باز تغيير مى‏دهد(16) اين است، صفات خداوند در نظر يهود!
    ولى خداوند جهان از همه اين خرافات منزّه و مبرّا است، نه جسم است و نه عوارض جسمى بر او عارض مى‏شود، هميشه راست مى‏گويد و هيچ وقت پيمان خود را نمى‏شكند، تمام اعمالش از روى خِرد و حكمت است، ابدا اندوهگين و محزون نمى‏شود، يكى است و شريك ندارد و هميشه خواهان خير مردم است.
    ب ـ پيامبران در نظر يهود:
    پيامبرانِ (كتاب مقدس!) دست كم از خدايان آن ندارند مثلاً بعضى آنها:
    1 ـ با زنان نامحرم زنا مى‏كنند، چنانچه به حضرت داود(ع) نسبت داده‏اند(17).
    2 ـ با دختران خود زنا مى‏كنند و به حضرت لوط(ع) نسبت مى‏دهند(18).
    3 ـ مردم را فريب مى‏دهند و آنها را مى‏كشند و زنهايشان را به همسرى در مى‏آورند. اين عمل را هم به حضرت داود(ع) نسبت مى‏دهند(19).
    4 ـ با خداوند كشتى مى‏گيرند، چنانچه به حضرت يعقوب(ع) چنين نسبت مى‏دهند(20).
    5 ـ كارهائى را كه خداوند نهى كرده انجام مى‏دهند، چنانچه به حضرت سليمان(ع) نسبت داده‏اند(21).
    6 ـ قلبهايشان به جانب بُت متمايل مى‏شود، چنانچه به حضرت سليمان(ع) نسبت مى‏دهند(22).
    7 ـ براى پرستش بُتها خانه مى‏سازند و اين مطلب را نيز به حضرت سليمان(ع) نسبت داده‏اند(23).
    8 ـ خداوند مى‏خواهد آنها را بكشد، چنانچه به حضرت موسى(ع) نسبت مى‏دهند(24).
    9 ـ ستمكار هستند و به كشتار كودكان و افتادگان وگاوان و گوسفندان فرمان مى‏دهند(25).
    10 ـ با خداوند درشتى و خشونت مى‏كنند، چنانچه اين موارد را هم به حضرت موسى(ع) نسبت داده‏اند(26).
    11 ـ سالهاى متمادى بين مردم لخت و پا برهنه راه مى‏روند، چنانچه به اشياى پيامبر نسبت داده‏اند(27).
    12 ـ به گردنهاى خويش بند و يوغ مى‏گذارند و اين را هم به ارمياى پيامبر نسبت مى‏دهند(28).
    13 ـ خداوند فرمانشان مى‏دهد تا نان آلوده به نجاسات انسانى بخورند.
    14 ـ خداوند به آنها دستور مى‏دهد كه سر و صورت خود را بتراشند و اين دو مورد را هم به حزقيال نسبت داده‏اند(29).
    15 ـ خداوند امرشان مى‏كند تا زن زنا زاده را به همسرى در آورند و گفته‏اند كه يوشع(ع) چنين كرده است(30).
    16 ـ مردم را به پرستش بُت ترغيب كرده و خود بُت مى‏سازند، و مى‏گويند كه اين عمل را هم هارون(ع) انجام داده(31).
    17 ـ از راه زنا متولّد شده‏اند، چنانچه به يفتاح پيامبر(ع) نسبت مى‏دهند(32).
    18 ـ شراب مى‏نوشند و مستى مى‏كنند و به حضرت نوح(ع) نسبت داده‏اند(33).
    19 ـ دروغگو هستند، چنانچه به پيامبر سالخورده حضرت نوح(ع) نسبت مى‏دهند(34).
    20 ـ و يكى از صفات حضرت يعقوب(ع) را گفته‏اند كه نبوّت را به زور از خداوند گرفته است(35).
    اين است صفات پيامبران و سفراى الهى در نظر عهد عتيق!
    آرى يهود، اين صفات زشت را به پيامبران(عليهم‏السلام) نسبت داده تا ميدان گناه براى آنها باز باشد و دامن خود را از هرگونه آلودگى و معصيتى پاك بنمايند، تا اينكه اگر زنا كردند، و يا شراب نوشيدند، دروغ گفتند، عهد و پيمان شكستند كس نتواند به آنها اعتراض كرده و آنها را سرزنش كند و براى گناه و معصيت آزاد بوده و تمام نسبت‏هاى زشت را به فرستادگان خدا يعنى پيغمبران روا دارند كه اگر كسى متعرّض آنها شد، بگويند: مگر پيامبران خدا چنين نمى‏كردند؟! ما هم اين اعمال را از آنها آموخته و انجام مى‏دهيم!
    ولى انبياء اولى العزم(عليهم السلام) از نظر عقل و منطق از همه دروغها و افسانه‏ها مبرّا و منزّه مى‏باشند، زيرا آنها معصوم بوده و هيچ عمل زشتى را انجام نمى‏دهند.
    لازم است به چند نكته از كتاب عهد عتيق كه در واقع معرّف خوبى براى يهود است توجّه فرمائيد:
    الف ـ بى عفّتى يهود:
    ابرام يعنى (ابراهيم خليل(ع)) به طرف جنوب كوچ كرد و در حالى كه قحطى در آن سرزمين بود، به مصر رسيد تا در آنجا زندگى كند زيرا كه قحطى در مصر بسيار شدّت داشت و چون ابراهيم(ع) و همسرش سارا نزديك مصر رسيدند، باو فرمان داد كه در نزد اهالى مصر خود را خواهر من معرفى كن تا از اين بابت براى من پيشامد ناگوارى بوجود نيايد و در امنيت كامل بسر ببرم چرا كه تو بسيار خوش منظر و زيبا مى‏باشى، به مجرّد ورود ابرام به مصر امراى فرعون و اهالى مصر، آن زن را ديدند كه بسيار خوش منظر است، آنها او را در حضور فرعون ستودند، پس وى را به خانه فرعون بردند و به ابرام احسان نمودند و به او هدايائى مانند ميش، گاو، گوسفند، كنيز و شتران بخشيدند، خداوند هم فرعون و اهل خانه او را به سبب سارا (زوجه ابرام) به بلاى سخت مبتلا ساخت. فرعون ابرام را خواند گفت: اين چه عملى است كه نسبت به من روا داشتى؟ چرا مرا خبر ندادى كه او زوجه تو است؟ چرا گفتى او خواهر من است كه او را به زنا گرفتم؟ اينك زوجه خود را برداشته و برو. آن گاه فرعون فرمان داد كه ابراهيم(ع) با زوجه خود و تمام اموال و دارائى كه داشت حركت كند(36).
    وقتى انسان اين قصّه را مى‏خواند، به خوبى درك مى‏كند كه چرا دولت اسرائيل (زنا) را يك عمل قانونى و شرافتمندانه مى‏داند؟
    شايد تصوّر كنيد كه پيامبر بزرگ آنها (ابرام) براى مال و ثروت دنيا چند رأس گاو و گوسفند همسر خود را بعنوان خواهر معرفى و تقديم فرعون كرده؟!
    ب ـ طمع يهود:
    يهوه خداى ما، مارا در حوريب خطاب كرده و گفت: توقف شما در اين كوه بس است، پس به فرمان او كوچ كرده وتوجّه آنها را به كوهستان اموريان و جميع حوالى آن از عربه، هامون، جنوب و كناره دريا يعنى زمين كنعانيان، لبنان، تا نهر بزرگ كه نهر فرات باشد جلب كرده و اجازه ورود داد، اينك زمين را پيش روى شما گذاشتيم، وظيفه شما بر اين است كه به اين سرزمين وارد شده و اين سرزمين همان زمينى است كه خداوند براى پدران شما (ابرام، اسحاق و يعقوب) و همچنين براى فرزندان شما و نسل آينده در نظر گرفته است(37).
    ج ـ بى‏رحمى و قساوت يهود:
    آن قوم صدا زدند و كرناها را نواختند و چون مردم آواز كرنا را شنيدند و به آواز بلند فرياد زدند حصارهاى شهر فرو ريخته و هركس توان داشت به شهر اريحا در آمد، مرد و زن، پير و جوان حتّى حيوانات همه را از دم شمشير گذراندند و شهر را به آتش كشيده و طلا و نقره و همه اسباب و اثاثيه و ظروف قيمتى را به خزانه خانه خدا بردند(38).
    چون به نزديكترين شهر رسيدى، اوّل نداى صلح و صفا ده و اگر از طرف مردم جواب مثبت شنيدى و دروازه‏ها را به روى تو و ياران تو گشودند و ماليات و جزيه پرداختند با آنها صلح و صفا برقرار كن ولى اگر با تو صلح و صفا برقرار نكرده و از دستورات تو سرپيچى كردند آن شهر را به فرمان خدايت (يهوه) محاصره كرده، زنان و مردان، اطفال را بكش و دارائى آنها را به تاراج ببر، يهوه خدايت اجازه مى‏دهد كه به تمام شهرهائى كه از تو دورند و از اين امتها نباشند چنين رفتار نمائى. و باز به دستور يهوه خدايت هرآنچه را كه به مالكيّت تو در آمده و از آن تو است و تا مى‏توانى هيچ ذى‏نفس را زنده مگذار، بلكه ايشان را يعنى حتيان، اموريان، كنعانيان، فرزيان، حويان، و يئوسيان را چنانكه يهوه خدايت ترا امر فرموده است هلاك ساز(39). چنان استوار و محكم باش كه مردم هر شهرى با تو جنگ كنند. كارى كن كه شهر و مردمش منهدم شود(40).
    و خداوند ايشان را پيش اسرائيل منهزم ساخت و ايشان را در جبعون بسيار كشت و عده‏اى را دنبال نمود كه فرار كردند و تا عزيقه و مقيده برفت و آنها را كشت.
    آن روز يوشع مقيده را محاصره نمود و بنا به فرمان خدايش وارد بر آن شد و همه مردم شهر و بناها را منهدم ساخت و كسى را از آنها باقى نگذاشت، بطورى كه با اريحا رفتار نمود مقيده نيز چنين كرد، يوشع و تمامى اسرائيل از مقيده به لبنه رفتند و با مردم لبنه جنگ كردند و خداوند آن را نيز با ملكش بدست اسرائيل تسليم نمود، پس آن و همه كسانى را كه در آن بودند قتل عام نمود و كسى را باقى نگذاشت و بطورى كه با ملك اريحا رفتار نموده با ملك لبنه نيز رفتار كرد و يوشع با تمامى اسرائيل از لبنه به لاخيش گذشت و در مقابلش اردو زد و با اهالى آن جنگ كرد و خداوند لاخيش را بدست اسرائيل تسليم نمود كه آن را در روز دوّم تسخير نمود و آن همه كسانى كه در آن بودند، به دم شمشير كشت، چنان كه به لبنه كرده بود آنگاه هورام ملك جاذر براى اعانت لاخيش آمد و يوشع، او و قومش را شكست داد، به حدّى كه كسى را براى او باقى نگذاشت و يوشع با تمامى اسرائيل از لاخيش به عجلون گذشتند و در مقابلش اردو زدند با آن جنگ كردند و در همان روز آن را گرفته و همه را از دم شمشير گذراندند و همه كسانى را كه در آن بودند در آن روز هلاك كردند، چنان كه به لاخيش كرده بود و يوشع با تمامى اسرائيل از عجلون به حبرون برآمده با آن جنگ كردند و آن را با ملكش و همه شهرهايش و همه كسانى كه در آن بودند بدم شمشير زدند و موافق هر آنچه به عجلون كرده بود كسى را باقى نگذاشت، بلكه آن را با همه كسانى كه در آن بودند هلاك ساخت و يوشع با تمامى اسرائيل به دبير برگشت و با آن جنگ كرد و آنرا با ملكش و همه شهرهايش گرفت و ايشان را به دم شمشير زدند و همه كسانى را كه در آن بودند هلاك ساختند و او كسى را باقى نگذاشت و بطورى كه به حبرون رفتار نموده بود به دبير و ملكش نيز رفتار كرد چنانچه به لبنه و ملكش نيز رفتار نموده بود پس يوشع تمامى آن زمين، يعنى كوهستان و جنوب و هامون واديهاى و جميع ملوك آنها را زده كسى را باقى نگذاشت و هر ذى نفسى را هلاك كرده چنانچه يهوه خداى اسرائيل امر فرموده بود(41).

    1 ـ سوره بقره، آيه79.
    2 ـ سفر پيدايش، اصحاح اوّل آيه36.
    3 ـ سفر دانيال، اصحاح هفتم.
    4 ـ سفر خروج، اصحاح بيست و چهارم.
    5 ـ سفر پيدايش، اصحاح سوم.
    6 ـ سفر خروج، اصحاح19 و مزمور132 آيه13.
    7 ـ سفر خروج، اصحاح دوازدهم، آيه12.
    8 ـ سفر پيدايش، اصحاح سوم.
    9 ـ سموئيل اول، اصحاح دوم، آيه30.
    10 ـ سموئيل اول، اصحاح15 آيه10.
    11 ـ سفر پيدايش، باب ششم.
    12 ـ سفر پيدايش، باب34.
    13 ـ سفر پيدايش، اصحاح هيجدهم، آيه اوّل و اصحاح19 ايه اول.
    14 ـ سفر پيدايش، اصحاح سوم، آيه30.
    15 ـ سفر پيدايش، باب11 آيه11.
    16 ـ سفر پيدايش، اصحاح ششم، آيه6.
    17 ـ سموئيل دوم، اصحاح11 آيات متفرقه.
    18 ـ سفر پيدايش، اصحاح 29.
    19 ـ سموئيل دوم، اصحاح11.
    20 ـ سفر پيدايش، اصحاح29.
    21 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح11.
    22 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح11 آيه1.
    23 ـ اوّل پادشاهان، باب11.
    24 ـ سفر خروج، اصحاح چهارم، آيات متفرقه.
    25 ـ اعداد اصحاح31 ، آيات متفرقه.
    26 ـ سفر خروج اصحاح32 ، آيه31.
    27 ـ سفر اشيا، باب،20 آيه 2، (اشيا نام يكى از پيامبران بنى اسرائيل است)..
    28 ـ سفر ارميا، باب27 ، آيه1.
    29 ـ سفر حزقيال، اصحاح 4 و 5 ، آيات12 و1.
    30 ـ سفر يوشع، اصحاح اول.
    31 ـ سفر خروج، باب32.
    32 ـ سفر داوران، باب11 ، آيه1.
    33 ـ سفر پيدايش، اصحاح9.
    34 ـ اوّل پادشاهان، اصحاح13 آيه11.
    35 ـ سفر پيدايش، اصحاح32.
    36 ـ سفر پيدايش، آيه9.
    37 ـ سفر تثنيه، باب اوّل، آيه6.
    38 ـ صحيفه يوشع، باب ششم، آيه20.
    39 ـ سفر تثنيه، اصحاح بيستم، آيه1 0.
    40 ـ همان مدرك، آيه20.
    41 ـ صحيفه يوشع، باب دهم، آيه10.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  5. #14
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    تلمود
    خاخامهاى يهودى طى سالهاى متمادى شرحها و تفسيرهاى خود سرانه وگوناگونى بر تورات نوشتند كه همه آنها را خاخام (يوخاس) در سال1500م جمع‏آورى نموده و به اضافه چند كتاب ديگر كه در سالهاى230 و500م نوشته شده بود به نام (تلمود) يعنى تعليم ديانت و آداب يهود را جمع آورى كرد.
    اين كتاب نزد يهود بسيار مقدّس و در رديف (تورات) (عهد عتيق) قرار داد(1).
    براى اينكه بيشتر به خود پرستى و آرمانهاى ضدّ انسانى يهود پى ببريم خوب است چند جمله‏اى از اين كتاب را به دقّت مطالعه كنيم:(2).
    الف ـ روز دوازده ساعت است:
    در سه ساعت اوّل آن خداوند شريعت را مطالعه مى‏كند.
    و در سه ساعت دوّم احكام صادر مى‏نمايد.
    در سه ساعت سوّم هم جهان را روزى مى‏دهد.
    در سه ساعت آخر روز هم با حوت دريا كه پادشاه ماهيها است به بازى مى‏پردازد.
    هنگامى كه خداوند امر كرد (هيكل) را خراب كنند خطا كرده بود به خطاى خويش اعتراف كرده و به گريه در آمد و گفت: واى بر من كه امر كردم خانه‏ام را خراب كنند و هيكل را بسوزانند و فرزندان مرا تاراج نمايند.
    خداوند، از آن كه يهود را به چنين حالى گذاشته سخت پشيمان است و هر روز لطمه به صورت خود مى‏زند و زار زار گريه مى‏كند، گاهى از چشمانش دو قطره اشك به دريا مى‏چكد و آن چنان صدا مى‏كند كه تمام اهل جهان صداى گريه آن را مى‏شنوند و آبهاى دريا به تلاطم و زمين به لرزه در مى‏آيد.
    هرگز خداوند از كارهاى ابلهانه و غضب و دروغ بركنار نيست.
    ب ـ قسمتى از شياطين، از فرزندان آدم هستند، آدم زنى داشت از شياطين به نام (ليليث) كه مدّت130 سال همسر آدم بود، شياطين از نسل او متولد شدند!!
    (حواء) در اين مدّت130 سال جز شيطان فرزندى نزائيد زيرا او هم همسر يكى از شياطين شده بود.
    انسان مى‏تواند شيطان را بكشد به شرط اين كه خمير نان عيد را نيكو به عمل آورد.
    ج ـ ارواح يهود، از ارواح ديگران افضل است، زيرا ارواح يهود جزء خداوند است! همچنان كه فرزند جزء پدرش مى‏باشد، روحهاى يهود نزد خدا عزيزتر است زيرا ارواح ديگران شيطانى و مانند ارواح حيوانات است.
    نطفه غير يهودى، مثل نطفه بقيه حيوانات است!
    د ـ بهشت مخصوص يهود است و هيچ كس به جز آنها داخل آن نمى‏شوند، ولى جهنم جايگاه مسيحيان و مسلمانان است و جز گريه زارى چيزى عايد آنها نمى‏گردد زيرا زمينش از گل و بسيار تاريك و بدبو است.
    پيامبرى به نام مسيح نيامده است و تا حكم اشرا يعنى (غير يهود) منقرض نشود، ظهور نخواهد كرد و هر وقت كه او بيايد زمين خمير نان و لباس پشمى مى‏روياند، در اين وقت است كه سلطه و پادشاهى يهود باز گشته و تمام ملّتها مسيح را خدمت خواهند كرد!
    آن زمان هر يهودى، دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت.
    هـ ـ بر يهود لازم است، كه املاك ديگران را خريدارى كند تا آنها صاحب ملك نباشند و هميشه سلطه اقتصادى براى يهود باشد.
    و چنانچه غير از يهودى بر يهود تسلط پيدا كند، يهود بايد بر خود گريه كند و بگويد: واى بر ما، اين چه ننگى است كه ما زير دست و جيره خوار ديگران شده‏ايم.
    پيش از آن كه يهود نفوذ و سلطه كامل خود را بدست آورند لازم است جنگ جهانى برپا و دو ثلث بشر نابود شود، در مدّت هفت سال يهود، اسلحه‏هاى جنگ را خواهد سوزانيد و دندانهاى دشمنان بنى اسرائيل به مقدار بيست و دو ذرع كه تقريبا هزار و سيصد و بيست برابر دندانهاى عادى مى‏شود! از دهانشان بيرون خواهد شد.
    هنگامى كه مسيح حقيقى پا به عرصه وجود گذارد، يهود آنقدر ثروتمند و مال خواهند داشت كه كليد صندوقهايشان را بر كمتر از سيصد الاغ حمل نتوان كرد!
    و كشتن مسيحى از واجبات مذهبى ما است و پيمان بستن با او، يهودى را ملتزم به اداء نمى‏كند.
    رؤساى مذهب نصرانى و هركه دشمن يهود است بايد در روز سه مرتبه او را لعن كرد.
    (يسوع ناصرى) كه ادعاى پيامبرى كرده و نصارى گولش را خوردند، با مادرش مريم كه او را از مردى به نام (باندار) به زنا آورده بود، در آتش جهنم مى‏سوزند.
    كليساهاى نصارى كه در آن سگهاى آدم نما به صدا در مى‏آيند به منزله زباله خانه است.
    ز ـ اسرائيلى در نزد خداوند بيش از ملائكه محبوب و معتبر است. اگر غير يهودى، يك يهودى را بزند چنان است كه به عزت الهيه جسارت كرده است و جزاى چنين شخصى جز مرگ چيز ديگرى نيست و بايد او را كشت.
    اگر يهود نبودند، بركت از روى زمين برداشته مى‏شد و آفتاب ظاهر نشده و باران نمى‏باريد.
    همچنان كه انسان بر حيوانات فضيلت دارد، يهود بر اقوام ديگر فضيلت دارند.
    نطفه‏اى كه از غير يهودى منعقد مى‏شود، نطفه اسب است.
    اجانب مانند سگ هستند و براى آنها عيدى نيست زيرا عيد براى اجنبى و سگ خلق نشده است.
    سگ افضل از غير يهودى است، زيرا در اعياد بايد به سگ نان و گوشت داد، ولى نان دادن به اجنبى حرام است.
    هيچ قرابت و خويشى بين اجانب نيست، مگر در نسل و خاندان الاغ قرابتى است؟
    خانه‏هاى غير يهودى به منزله طويله است.
    اجانب دشمن خدا و مثل خنزير و قتلشان مباح است.
    اجانب براى خدمت كردن يهود به صورت انسان خلق شده‏اند.
    يسوخ مسيح كافر است زيرا از دين مرتد گشت و به عبادت بُت پرداخت و هر مسيحى كه يهودى نشود بُت پرست و دشمن خدا خواهد بود، از عدالت خارج است و انسانى كه بر غير يهود كوچكترين ترحمى روا دارد، عادل نيست.
    غش و خدعه كردن با غير يهودى منع نشده است.
    سلام كردن بر كفار (كسانى كه يهودى نيستند) اشكال ندارد به شرط آن كه سِرّا او را مسخره كرده باشد.
    ح ـ چون يهود با عزت الهيه مساوى هستند، بنا بر اين تمام دنيا و هرچه در اوست ملك آنها مى‏باشد و حقّ دارند كه بر آن تسلط كامل يابند، دزدى از يهودى حرام است و از غير يهودى جايز مى‏باشد، چون اموال ديگران مانند رملهاى دريا است و هركس زودتر برآن دست گذاشت او مالك است.
    يهود مانند زن شوهردار هستند و همچنان كه زن در منزل به استراحت مى‏پردازد و شوهر، خرجى او را مى‏دهد بى‏آن كه در كارهاى خارج از منزل با او شركت كند، يهود هم به استراحت پرداخته و ديگران بايد آنها را روزى بدهند.
    ط ـ هرگاه يهودى و اجنبى شكايت داشته باشند بايد حقّ را بجانب يهودى داد اگرچه بر باطل باشد.
    براى شما جايز است كه مأمورين گمرگ را غش بنمائيد و براى او قسم دروغ خوريد... از خاخام (صموئيل) ياد بگيريد، صموئيل از مرد اجنبى كاسه‏اى از طلا به قيمت چهار درهم خريدارى كرد، در حالى كه فروشنده نمى‏دانست كه آن طلا است. با اين حال يك درهمش را دزديد!
    ربودن اموال ديگران بوسيله ربا مانعى ندارد، زيرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غير يهودى امر مى‏فرمايد.
    به كسانى كه يهودى نيستند قرض ندهيد مگر آن كه نزول بگيريد در غير اين صورت، قرض دادن به غير يهودى جايز نيست و ما مأموريم كه به آنها ضرر برسانيم.
    حيات و زندگانى ديگران ملك يهود است، چه رسد به اموال آنها! هرگاه غير يهودى احتياج به پول داشته باشد آن قدر بايد از او (ربا) و نزول گرفت كه تمام دارائى خود را از دست بدهد.
    ى ـ غير يهودى هرچند صالح و نيكوكار باشد، او را بايد كشت.
    حرام است غير يهودى را نجات بدهيد، حتّى اگر در چاهى بيفتد بايد فورا سنگى بر در آن گذاشت!
    اگر يكى از اجانب را بكشيم مثل اين است كه در راه خدا قربانى كرده‏ايم.
    اگر يك نفر يهودى كمكى به غير يهودى بكند گناهى نابخشودنى مرتكب شده است.
    و اگر غير يهود در دريا در حال غرق شدن است، نبايد نجاتش بدهى، زيرا آن هفت ملتى كه در زمين (كنعان) بودند و بنا بود يهود آنها را به قتل برساند همه آنها نابود نشدند و ممكن است آن شخصى كه در حال غرق شدن است از آنها باشد.
    تا مى‏توانيد از غير يهود بكشيد و اگر دستتان به كشتن او رسيد و او را نكشتيد، مرتكب خلاف شده‏ايد.
    هلاك كردن مسيحى ثواب دارد و اگر كسى نمى‏تواند او را بكشد لااقل سبب هلاكتش را فراهم نمايد.
    كسانى كه مرتد شوند، اجنبى و اعدامشان لازم است مگر آن كه براى خدعه به ديگران مرتد شده باشند.
    ك ـ تعدّى كردن به ناموس غير يهودى مانعى ندارد، زيرا كفار مثل حيوانات هستند و حيوانات را زناشوئى نيست.
    يهودى حقّ دارد، زنهاى غير مؤمنه را به غصب بربايد و زنا و لواط به غير يهودى عقاب و كيفرى ندارد.
    كسى كه در خواب ببيند كه با مادرش زنا مى‏كند حكيم و خردمند خواهد شد و كسى كه ببيند كه با خواهر خود جمع شده است نور عقل نصيبش مى‏گردد.
    براى يهودى مانعى ندارد تسليم اميال و شهوات خويش شود.
    هرگاه يهودى در نزد زن خود با زنى زنا كند زن او حقّ ندارد مانع او شده يا آن كه بر عليه او شكايت كند.
    لواط با زن جايز است، زيرا زن مانند گوشتى است كه آن را از بازار خريدارى مى‏كنيد و به هر طور كه بخواهيد آن را تناول مى‏كنيد.
    ل ـ قسم خوردن جايز است، خصوصا در معاملات با غير يهود.
    اصولاً قسم خوردن براى قطع نزاع تشريع شده است امّا نه براى كفّار، زيرا آنها انسان نيستند.
    جايز است انسان شهادت زور بدهد، چنانچه لازم است اگر مى‏توانيد بيست قسم دروغ بخوريد ولى برادر يهودى خويش را در معرض خطر قرار ندهيد.
    بر يهود واجب است روزى سه مرتبه مسيحيان را لعن كنند و دعا كنند تا خداوند آنها را نابود سازد.
    بر ما لازم است كه با نصارى، مانند حيوانات معامله كنيم.
    كليساهاى نصارى، خانه گمراهان است و خراب كردن آنها ضرورى و واجب است.
    م ـ ملّت برگزيده خداوند مائيم و لذا براى ما حيوانات انسانى خلق كرده است زيرا خدا مى‏دانست كه ما احتياج به دو قسم حيوان داريم، يكى حيوانات بى‏شعور مانند بهائم و حيوانات غير ناطقه و ديگرى حيوانات ناطقه و با شعور مانند مسيحيان و مسلمانان و بودائيان و براى آنكه بتوانيم از همه آنها به اصطلاح سوارى بگيريم، خداوند ما را در جهان متفرق ساخته است و لهذا ما بايد دخترهاى زيبا و خوشگل خود را به پادشاهان و وزرا و شخصيّتهاى برجسته يهود به تزويج در آوريم، تا بوسيله آنها بر حكومتهاى جهان، تسلط داشته باشيم!
    گمان نكنم، آنچه نقل كرديم احتياج به توضيح و تعليق از ما داشته باشد زيرا خود بهترين معرف (يهود) است. چنانچه معلوم شد يهود يك حزب خطرناكى است براى فريب دادن مردم آن هم كه به صورت مذهب و آئين در آمده است(3).

    1 ـ بلكه از تورات هم بالاتر است، چنانچه (گرافت) مى‏گويد: بدانيد كه گفتار خاخام از گفتار پيامبر بالاتر است.
    2 ـ آنچه در اين فصل ذكر مى‏شود از كتاب (خطراليهودية العالمية) تأليف عبدالله التل اقتباس شده كه او نيز از كتاب (الكنزالمرصود فى قواعد التلمود) تأليف دكتر رو هلبخ ترجمه يوسف نصرالله، چاپ بغداد1899 م، نقل مى‏نمايد.
    3 ـ تمام اين تعليمات در تجاوز اخير يهود 1967( ميلادى) بر مردم مسلمان عملى گرديد و جهانيان شاهد فجايع آنان بوده و هستند!.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  6. #15
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ماسونيسم(1)
    (ماسون) يعنى بناء(2).
    (ماسونيسم) حزبى است مخفى كه فقط بخاطر ريشه كن ساختن اديان، اخلاق و دولتها به حساب يهود، تأسيس شده است.
    مطالب اين بخش از كتاب (اسرار الماسونية) تأليف ژنرال جواد رفعت ايلخان مى‏باشد.
    الف ـ تعريف حزب:
    ماسونيسم حزبى است مخفى كه تا به حال كسى از مقرّرات و قوانين آن اطلاع نداشته و در هيچ كتابى راجع به آن مطلبى نوشته نشده است(3).
    عقائد رموز و اشارات ما به لغت مصرى فرعونى است، كه به وسيله بنى اسرائيل به ما ارث رسيده است(4).
    ب ـ هدف حزب:
    حزب ماسونى نبايد به يك دولت، يا دو دولت اكتفا نمايد بلكه تمام دولتهاى جهان را بايد تحت سيطره خود قرار دهد براى رسيدن به اين هدف در ابتدا لازم است دين و علماء دين را كه يگانه دشمن ما هستند نابود كنيم(5).
    برادران عزيز، علماء دين مى‏خواهند بر امورات دنيوى ما نيز چيره شوند و اين وظيفه ما است كه تز آزادى مذهب را در اذهان مردم بگنجانيم و آنها را از دور علماء پراكنده كنيم.
    دين را كه يگانه دشمن بشريّت است بايد نابود كرد چون باعث جنگها، جدالها، كشتارها و همه كشمكشهاى مردمى مى‏باشد.
    برادران عزيز، تا مى‏توانيد قانون و مقرّراتى جعل كنيد تا اين كه مجالى براى دستورات و قوانين دين و مذهب باقى نماند، زيرا حاكميّت علماى دين را تا مى‏توانيم از بين برده و كار دين و دينداران و مؤمنين را با خدا يكسره كنيم(6).
    حزب ماسونى، در چندين سال اخير نقشهاى مهمّى در سياست اروپا داشته است(7).
    افراد اين حزب نبايد به هيچ دينى معتقد باشند(8).
    فرد ماسونى ممكن است (وطن‏پرست) باشد، ولى به شرط آن كه پاى بند به مقرّرات حزب ماسونى باشد.
    افراد اين حزب مى‏توانند كارمند دولت، وكيل مجلس و يا رئيس جمهور بشوند، به شرط آن كه بدون مشورت با مجلس ماسونى كارى انجام ندهند و از هدف ماسونيسم نبايد دور شوند(9).
    اگر فرد ماسونيسم، زمامدار مملكتى شد، بقيه افراد حزب را بايد در كنار خود به مقامات عاليه برساند(10).
    ماسونيسم، حزبى است مخفى كه هدفش نشر افكار و عقائد خود و چيره شدن بر جهان و جهانيان است و اگر گروهى افكار ما را قبول كنند سبب راحتى ما مى‏گردند(11).
    ماسونيسم يگانه حزبى است كه با اديان، عقائد و مقدّسات دينى سخت مبارزه مى‏كند(12).
    هدف ما اين است كه دولتها و ملّتها را بر پايه انكار خدا تأسيس كنيم(13).
    هدف ماسونيسم برپائى نظام جمهورى لامذهب بودن در جهان مى‏باشد(14).
    آنها براى رسيدن به اهداف خود بايستى تشكيلات خانواده را به هم زنند و اصول اخلاقى جامعه را كاملاً بدون داشتن دين و اهميّت دادن به ناموس و اخلاق حسنه تربيت كنند. البته اين كار در مرحله اوّل مشكل به نظر مى‏رسد ولى چون در ميان آنها ميل به شهوت و لاابالى گرى فطرى و طبيعى است از اين رو شايد چندان هم مشكل نباشد.
    افراد حزب را با مقامهاى بالا در حزب، فريب داده و آنها را به ناهمواريهاى زندگى آشنا مى‏سازند، تا از زير بار حزب شانه خالى نكنند.
    يكى از اهداف بزرگ مهم آنها اين است كه تشكيل خانواده را جدّى نگرفته و اهميتى به رفع مشكلات خانواده نمى‏دهند گرچه همه نقشه‏هاى آنها نقش برآب خواهد شد.
    طبيعت انسان ميل به محرمات و شهوترانى است و اين وظيفه ما است كه درجه حرارت شهوت را در جامعه بالا ببريم، تا اينكه به تمام مقدّسات خود كافر گردند.
    تنها از اين راه مى‏توان افراد را براى ورود و جذب در حزب آماده كرد(15).
    انسان بايستى بر خداوند، خود چيره شده و عليه او اعلام جنگ كند.
    آسمانها را مانند ورق كاغذ، پاره پاره كند(16).
    الحاد و شرك به خداوند، يكى از مفاخر اين حزب است.
    و شعارهاى آنها اين است كه زنده باد مردان و زنان دليرى كه به اصلاح دنياى خويش پرداختند و منتظر آخرت نشدند(17).
    به زودى بايد مؤمنين، دينداران و متديّنين را اعدام كرد و بدين وسيله بر عقائد باطله آنها پيروز شد(18).
    فراموش نكنيد، ما از دشمنان حقيقى اديان هستيم(19).
    يكى از ذخيره‏هاى پرارزش بشر اين است كه پاى بند هيچ عقيده‏اى نباشد. آنچه مردم به آن عقيده دارند از ترشحات فكر و انديشه‏هاى انسان است، مغز انسان است كه حقيقت را مى‏تراشد و بخورد ديگران مى‏دهد و بر ما است كه از اين حقيقت منتهاى استفاده را بكنيم. جمال و زيبائى و الحاد در همين است و اين تنها هدف گمراهى و اساس بين ريشه الحاد است(20).
    هدف تنها اين نيست كه بر (متدينين) غالب شويم بلكه هدف ما نابود ساختن آنها است(21).
    نتيجه جنگى كه بر عليه (دين) آغاز كرده‏ايم، جدائى دين از سياست است(22).
    تمام قوانين سياسى و اجتماعى را كنفرانسهاى ماسونى وضع مى‏كند(23).
    به زودى ماسونيسم جاى اديان را گرفته و (مساجد و معابد) آنها تبديل به (محفلهاى) ماسونى خواهد شد.
    وقتى (البرت بايك) فوت كرد و به جاى او آقاى (لمى) رئيس حزب انتخاب شد، عكس (مسيح) را بر سر در قصر (ماسونيسم) نصب كرده و در زير آن عكس چنين نوشتند: پيش از آن كه اين مكان را ترك گوئيد بر صورت اين شيطان خائن آب دهان بياندازيد(24).
    زمينه براى انقلاب (ماركس) آماده است، فقط بايد با (كارگران) هم صدا شده و اعلان انقلاب كنيم و حتما اين انقلاب پيروز خواهد شد، زيرا ما (قوّه متفكّره) اجتماع هستيم و كارگران (قوّه مادى) اجتماع مى‏باشند، وقتى اين دو قوّه باهم جمع بشوند اضطراب و انقلاب بزرگى به وجود خواهد آمد(25).
    افراد حزب ماسونى اكثريّت دستگاه حاكمه فرانسه را تشكيل مى‏دهند(26).
    آزادى پدران به اصطلاح (مقدس) مصالح ما را تهديد مى‏كند(27).
    سالخوردگان را اهميّت نداده و نسل جوان را دريابيد، سعى كنيد نوجوانان و جوانان را به مجالس خود جلب كنيد، تا تعاليم حزب را در كودكى و جوانى بياموزند(28).
    انطباعات دوران كودكى، هرگز فراموش نمى‏شود و بايد افكار خود را در آن دوران به جوانان تزريق نمائيم و آنها را دور از دين و خدا و مقدّسات تربيت كنيم(29).

    1 ـ دائرة المعارف بريتانيا (Encyclopaedia Britanica 1911 Masonism).
    2 ـ اصل الماسونية، تأليف عوض الخورى، صفحه 35 (The origin of Masonism).
    3 ـ الخطب الاربع، محفل السلامة الماسونى.
    4 ـ همان مدرك.
    5 ـ كنفرانس شرق اعظم، سال1923 م.
    6 ـ نشريّه محفل ماسونى فرانسوى بزرگ، سال1922.
    7 ـ مجلة الشرق الكبير.
    8 ـ مذاكرات كنفرانس ماسونى فرانسوى در سال1897.
    9 ـ البناء الماسونى، سال1889.
    10 ـ كنفرانس محافل ماسونى، سال1884.
    11 ـ كنفرانس مشرق اعظم فرانسوى، سال1923.
    12 ـ مجله آكاسيا، ايتاليا، سال1904.
    13 ـ كنفرانسى كه به يادبود اعلاميه حقوق بشر در سال1889 تشكيل شد.
    14 ـ كنفرانس ماسونيسم جهانى، سال1900.
    15 ـ از سخنرانى ماسونى بزرگ آقاى (بيكزتو) در سال1921.
    16 ـ از سخنرانى (ليفرج) در سال1965.
    17 ـ (انه بانزنت)، صفحه2 ، لندن سال1882.
    18 ـ محفل ماسونى بزرگ ، سال1922.
    19 ـ مظاهر كنفرانسى ماسونى، سال1911.
    20 ـ جين جيرس، سال1895.
    21 ـ مذاكرات كنفرانس ماسونى جهانى، سال1900.
    22 ـ مجله آكاسيا، سال1903.
    23 ـ نشريّه دانشگاه (نانسى) فرانسوى، سال1903.
    24 ـ مشرق ماسونى اعظم.
    25 ـ مجله آكاسيا، سال1903.
    26 ـ كودو، وزير سابق فرانسوى، در كنفرانس1964.
    27 ـ نشريه مشرق اعظم، سال1903.
    28 ـ از تعاليم ماسونيسهاى آزاد (Freemasonery).
    29 ـ از تعاليم (فيلنى) ماسونى.


    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  7. #16
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    پروتكل ها
    (Protocols of Learned Learned Lidersofzion)
    يكى از حيرت‏انگيزترين و عجيب‏ترين و خطرناكترين كتابهاى سياسى كه تا كنون انتشار يافته است، كتاب (پروتكلهاى حكماى يهود) مىباشد(1).
    شما هنگامى كه اين كتاب را مطالعه كنيد، حتما متوجه خواهيد شد كه همين يهودى كه آنها را مردمِ سالم و بى‏آزارى فرض كرده بوديد، چه تشكيلات خطرناك و زيان بخشى را تشكيل مى‏دهند.
    اين كتاب را چندين مرتبه مطالعه كرده‏ام و هر بار كه آن را مطالعه كرده دهشتم افزون‏تر شده است. اين كتاب مجموعه‏اى است از سخنرانيهاى يك شخصيّت برجسته يهودى كه براى چند تن از ثروتمندان و افراد با نفوذ يهودى ايراد كرده است(2).
    پنجه‏هاى خونين يهود از پشت صفحات كتاب به خوبى پيدا است و صدق گفتار (اوسكارليفى) يهودى ازاين كتاب به خوبى معلوم مى‏گردد، كه مى‏گويد: پادشاه اخلال گران، فتنه‏انگيزان و جلادان جهان ما هستيم(3).
    اينكه توجّه شما را به چند پروتكل جلب مى‏نمائيم، تا اين افعى‏هاى پرنفوذ را كه يگانه شعار آنها همان كلامى است كه (دى) اسرائيلى نخست‏وزير سابق بريتانيا گفته است:
    غَدْر (نيرنگ)، دروغ و خيانت در راه پيروزى گناه نيست(4)، بشناسد. و از سياستى كه دو جنگ جهانى را برپا نموده و ميليونها مردم را به كشتن داد، اطلاعات تازه‏ترى بدست آورند.
    پروتكل شماره1:
    تِز آزادى سياسى را ما وضع كرديم، ولى برما لازم نيست كه آن را تطبيق كنيم، امّا اگر ضرورت پيدا كرد تمسك به آزادى سياسى براى جلب مردم مانعى ندارد.
    فرق نمى‏كند كشمكشهاى داخلى و يا جنگهاى خارجى دولت را از پاى درآورد و آن را بدست دشمن بسپارد، در هردو صورت افتخار ما اين است كه سقوط كشور بدست ما انجام گرفته است.
    اخلاق و سياست جمع نمى‏شوند، بنا بر اين حاكمى كه خويش را مقيد و پاى بند به دستورات اخلاقى مى‏داند، در واقع مغز سياسى ندارد و هرگز حكومتش پايدار نمى‏ماند.
    حقوق ما در پس (قوه) مخفى است، در حقيقت (حقّ) يعنى: آنچه در دست دارى به من بده، تا ثابت كنم، من پُرزورتر از تو هستم.
    هدف واسطه را توجيه مى‏كند و هرچه در راه رسيدن به هدف انجام دهيم خوب است.
    ما نبايد خود را به جملات: اين بهتر است اين اخلاقى است و مانند آن مقيد سازيم.
    جوانان نصارى را به مواد مخدر معتاد كرده و به شكل كلاسيك Classics آنها را منحرف سازيم.
    حيا، عفت و ناموس را به وسيله قهرمانان، آموزگاران و كلاً آموزش و پرورش از مغزها بيرون آورده كه اين چيزها در اجتماع مفهومى ندارد.
    دروغ و سرنيزه و خدعه يگانه شعار ما است.
    به عقيده ما زور، عنف و جبر يگانه عامل ايجاد عدالت اجتماعى است.
    ما نخستين كسانى بوديم كه جملات آزادى، مساوات و اخوّت را در ذهن مردم انداختيم، مردم بيچاره هم آنها را طوطى وار تكرار كردند در صورتى كه هيچ يك از آنها تا به حال تحقق نيافته است و در نتيجه هم آزادى فردى را از دست داده و هم از حقوق اجتماعى خويش محروم شدند.
    با آن كه اين كلمات مانند كِرم، سعادت نصارى را آهسته آهسته نابود مى‏كند، با وجود اين، آنها پرچم ما را بر فراز كشورهاى خويش نصب كرده و دولتهاى خود را يكى پس از ديگرى در اختيار ما گذاشتند.
    پروتكل شماره2:
    از بين مردم افرادى كوتاه‏فكر و بى‏رأى را انتخاب خواهيم كرد، تا هرچه به آنها دستور بدهيم بدون چون و چرا اجرا نمايند.
    خيال نكنيد كه اين تصريحات پوچ و بى‏اساس است، به خاطر داشته باشيد، ما بوديم كه زمينه را براى داروين Darwin و ماركس Marx و نيتچه Nietshche آماده ساختيم و به اصطلاح به آنها سر و سامان داديم.
    روزنامه، يكى از بهترين و مهمترين وسيله نشر افكار ما است.
    روزنامه نگارى يكى از منابع سرشار فرهنگ است، ولى چون دولتها نتوانستند از آن بطور شايسته‏اى استفاده كنند سرانجام بدست ما افتاد، به وسيله آن توانستيم افكار خود را در اذهان مردم بگنجانيم و صدها كرور طلا و نقره جمع‏آورى نمائيم.
    پروتكل شماره3:
    زمامدارى مملكت را هدف احزاب سياسى قرار داده و به وسيله آن ميدانهائى را براى زد و خورد بوجود آورديم، در نتيجه اضطراب و ناامنى همه را بيچاره كرد و فقر و بدبختى بر تمام كشورها حكم فرما شد.
    با جمله (حقوق كارگران) فقرا و بينوايان را دچار بحران كرديم، زيرا فشار زندگى، آنها را از رسيدن به اين حقوق ساختگى باز داشته، در نتيجه هم از حقوق روزانه خود محروم شده و هم در اثر اعتماد بر كابينه‏هاى كارگران و تظاهرات بى‏مورد، فقيرتر و بيچاره‏تر گشتند.
    مردم زير لواى ما اشراف را كه در واقع به نفع آنها بود از بين برده و خود را در ذهن استعمارگران و ثروتمندان نوظهور انداختند.
    ما پيوسته مى‏كوشيم تا خود را مخلص و مدافع از كارگران قرار دهيم و به اين وسيله آنها را تحت خِرقه كشيده و از طرفداران كمونيزم قرار دهيم.
    از مبادى كمونيزم، دفاع خواهيم كرد تا مردم گمان كنند كه مخلص آنها هستيم و اين همان روشى است كه حزب (ماسونى) در پيش گرفته است.
    ملّت يهودى براى آن كه رفقاى خود را به شكل قهرمان نشان دهد، آنها را از قهرمانان درجه اوّل معرفى مى‏كند.
    تا توانستيم بساط فقر و بيچارگى را وسيع ساختيم تا مردم همچنان برده و ذليل اراده ما باشند.
    از راه تقويت حسّ حسد و كينه توزى عواطف و احساسات مردم را به خدمت گرفته و مى‏گيريم.
    ملتهاى غير يهودى بدون كمكهاى فكرى ما نمى‏توانند كارى انجام بدهند، حتّى در كوچكترين مسائل زندگى خود نياز به ما دارند.
    انقلاب فرانسه كه آن را انقلاب كبير مى‏ناميم بدست ما انجام گرفت اعلاميه حقوق بشر از تراوشات يهود است، اسرار اين اعلاميه براى ما خيلى روشن و واضح است زيرا ما آن را تنظيم كرده و به وسيله آن مردم را بدبخت و بيچاره كرديم.
    پروتكل شماره4:
    اجتماعى در موقعى سعادتمند خواهد بود كه متديّن و به رهبرى روحانيّت گام بردارد، ولى هرچه مردم از دين دور شده و به اصطلاح متمدن‏تر شوند، به نفع ما خواهد بود، بدين سبب ما بايد عقده (خداپرستى) را از اذهان مردم بيرون كرده و آنها را به سوى ماديّت سوق دهيم.
    براى آن كه ملتهاى غير يهودى متوجه سياست پشت پرده ما نشوند، بايد آنها را به كارهاى صنعتى و تجارتى سرگرم كنيم تا به (دشمن مشترك) خود پى نبرند.
    نتيجه اين عمل آن است كه ثروت ملتهاى غير يهودى كه همچنان در بانكها بيكار مانده است، به وسيله معاملات ربوى به خزانه‏هاى ما تحويل مى‏گردد.
    پروتكل شماره5:
    بذر دشمنى، كينه‏توزى و حسد را در هر خانه‏اى كاشته و در اين زمينه از تعصّبات مذهبى، قبيله‏اى و غيره استفاده كنيم.
    در مملكتى كه ما زندگى مى‏كنيم هيچ موقع از طرف همسايگان عليه آن مملكت اعلان جنگ نخواهد شد، زيرا سياست ما طورى است كه هر دولتى صلاح خود را در كناره‏گيرى از ستيزه‏جويى با ما مى‏داند!
    خداوند ما را نابغه‏هاى جهان خلق كرده است، تا از عهده حكومت بر دنيا به خوبى برآييم.
    علم اقتصاد حقيقت شگرفى را كشف كرد و آن اين است كه قيمت (ثروت) بيش از تخت و تاج است.
    اهميّت بى‏سلاح بودن ملّت، بيش از روانه كردن او است به جنگ، بهتر از همه آن است كه در عوض خاموش كردن عواطف احساسات مردم از آنها در نيل مقاصد خويش استفاده كنيم.
    براى آن كه اجتماع را مجبور سازيم از سياست ما پيروى كند، بايد آن قدر در (قوانين) دولتى تغيير و تبديل نماييم تا هميشه اجتماع متحير بوده و نتواند خطا را از صواب تميز دهد و در نتيجه از هر رأى مجهولى متابعت خواهد كرد.
    بايد عقايد و آراء متضادى را در اجتماع ايجاد كنيم تا كسى نتواند، حقّ را از باطل تميز دهد و خلاصه دريچه فهم بر مردم بسته شود.
    پروتكل شماره6:
    جنگهائى كه به پا خواهيم كرد احتياج به ثروت سرشارى دارد، اين چنين پول هنگفت را به وسيله احتكارهاى بزرگ تأمين خواهيم كرد، تا هم دولتها را بيچاره نموده و هم هزينه جنگ تأمين شده باشد.
    اَشرافِ ملتهاى غير يهودى نابود شده و ديگر خطرى از جانب آنان متوجه ما نخواهد شد، ولى از اين نظر كه هنوز ملّت مالك اراضى خود مى‏باشد، مصالح ما در خطر خواهد بود.
    كارهاى درجه يك را در دست گرفتيم، تا ديگران محتاج ما بوده و براى يك لقمه نان در مقابل ما به سجده در آيند.
    پروتكل شماره7:
    تقويت ارتش و پليس براى تحقّق اين نقشه‏ها ضرورى و لازم است.
    در اروپا و آسيا بايد جنگ، فتنه و آشوب بپا كرد و اين كار در حقيقت دو فايده دارد، يكى از بين رفتن آنها و ديگرى تسلّط ما بر آنها.
    پيروزى در كارهائى نصيبمان مى‏گردد كه مخفيانه انجام گرفته باشد، هرگز لازم نيست كه يك فرد ديپلمات و سياسى مطابق گفتارش عمل نمايد.
    براى آن كه به هدف نهائى خود برسيم لازم است كه اولاً افكار خود را به وسيله روزنامه‏ها به تمام مردم تزريق كنيم، تا اگر دولت بخواهد با ما مبارزه كند آن را با عصاى مخالفت با افكار عمومى تأديب كنيم.
    پروتكل شماره8:
    رژيم ما آن چيزى است كه از طرف نويسندگان قانون شناس، اهل اداره و خلاصه محصلين عالى مقام تهيه شده و اين اشخاص تمام جزئيّات زندگانى اجتماعى را دانسته و تمام حرفهاى ديپلماسى و سياسى را به ما ياد مى‏دهند و بدين ترتيب از تمام ريزه‏كاريهاى زندگانى مطلع مى‏شويم.
    پروتكل شماره9:
    وقتى دولت ما تشكيل گرديد، ما جزئيّات مربوط به زندگانى آزادى، مساوات، اخوّت را تكذيب كرده، فقط همين كلمات را روى افكار خود قبول نموده، نام آنها را (حقّ آزادى و وظيفه مساوات و فكر برادرى) مى‏گذاريم يعنى شاخه‏هاى كار را بدست خود مى‏گيريم.
    و بدين وسيله گاو را از شاخهايش گرفته و تمام نيروهاى مخالفين را سركوب خواهيم كرد.
    من مى‏توانم با كمال جرأت اعلام كنم كه واضعين قانون و مجريان آن و خلاصه فرشته سعادت و عفريت بدبختى ما هستيم.
    سر منشأ هر ارعاب و نگرانى ما هستيم.
    براى اجراى تصويب نامه‏هاى خويش از كمونيستها، سوسياليسها و امپرياليسها استفاده مى‏كنيم، بدين نحو كه تا ممكن باشد آنها را تقويت مى‏نمائيم، زيرا بالاخره هر حزبى به سهم خود ديوارى از بناهاى عظيم قديم را خراب كرده و به اصطلاح سرنخى به ما خواهد داد.
    فقط يك چيز ممكن است از شوكت و قوّت ما بكاهد و آن همكارى دولت و ملّت است ولى ما احتياطات لازمه را در اين زمينه انجام داده‏ايم، مثلاً بين ملّت و دولت جدائى وسيعى انداخته و ملّت را از دستگاه حاكمه خود مرعوب و خائف كرديم. در اين حال چگونه ممكن است ملّت تحت نفوذ ما نباشد؟
    بالاخره آموزش و پرورش ما توانست به وسيله نشر افكار و آراى باطله نسل جوان را فاسد و متعفن سازد.
    چون پايتخت شهرهاى ديگران توسعه پيدا كند، مجبور مى‏شوند، خطّ زير زمينى بكشند و اين به نفع ما است زيرا از همان تونل‏هاى زير زمينى اعمال تخريبى ما شروع خواهد شد.
    پروتكل شماره10:
    مردم، هميشه از دريچه زرق و برق به سياست مى‏نگرند.
    مگر ممكن است آنها حقيقت مطلب را درك كنند، در صورتى كه وكلاى آنها غرق در شهوات و عشرت هستند؟
    وقتى اعلام انقلاب كرديم، به مردم اين طور خواهيم گفت: شما در منتهاى ناراحتى و بدبختى زندگى مى‏كرديد، ما اين را خوب درك كرده مى‏خواهيم علت اين بدبختى را رفع كنيم، ما مى‏خواهيم آسايش و رفاه عمومى ايجاد كنيم، گرچه شما ما را متهم مى‏دانيد، ولى آيا ممكن است قبل از آن كه دولت ما را مشاهده كنيد حكم قاطعى در بدى ما بدهيد؟
    براى آن كه رأى اكثريّت را بدست آوريم، بايد به همه (حقّ رأى) بدهيم، زيرا تفرقه و تميز بين طبقات مانع از تحصيل آن مى‏گردد.
    لازم نيست تمام دستگاه حاكمه را فاسد كنيم، تنها فاسد كردن يك جزء كافى است كه دولت را بدست ما بياندازد.
    هرگاه سوزن (آزادى را در جسم مملكت فرو بريم در واقع او را مبتلا به وبا نموده و سبب هلاكتش را فراهم كرده‏ايم).
    دستور و قانون جز مدرسهٴ فتنه و فساد چيز ديگرى نيست و به عبارت ساده‏تر، يگانه عامل ايجاد ضعف و انحلال ملّتها همانا (دستور) است.
    (خطابه) چون روزنامه، پادشاهان و رؤسا را ضعيف و زائد در اجتماع كرده و لذا اكثر آنها معزول و بركنار شدند، بدين وسيله زمينه براى رژيم (جمهورى) آماده، به جاى پادشاه هيئتى به رياست يكى از بردگان جانى و سوء سابقه‏دار (يهود) تشكيل مى‏دهيم.
    اختيار يك حاكم جانى براى ما خيلى سودمند است زيرا هميشه از علنى شدن سوء سابقه خود خائف و آنچه دستورش دهيم اجرا خواهد كرد.
    به اين سبب به رئيس صلاحيّت اعلان حكم (عرفى) خواهيم داد و در صورت اعتراض، به مردم چنين خواهيم گفت: چون رئيس جمهورى، رئيس كل ارتش است، بايد صلاحيّت حمايت دستور را داشته باشد، زيرا او نماينده مسئول دستور مى‏باشد. پس از آن كه هيئت حاكمه فاسد گشت، مردم به ستوه آمده فرياد خواهند زد ما را از دست اين رؤسا نجات دهيد، رئيسى براى ما انتخاب كنيد كه اسباب و علل اين اختلافات را از بين برده تعصّبات دينى و اخلاقى را نابود كند، رئيسى كه بتواند امنيّت را حكم فرما كند.
    پروتكل شماره11:
    يكى از نعمتهائى كه خداوند به يهود عطا فرموده اين است كه آنها را در چهارگوشه جهان متفرق ساخته است، گرچه ديگران آن را از اسباب ضعف و بدبختى ما مى‏دانند، ولى همين تفرقه است كه سبب بدست آوردن زمام حكومت جهان شده است.
    پروتكل شماره12:
    كلمه (آزادى) تفسيرهاى متعددى دارد، بهترين تفسير، اين است كه بگوئيم: آزادى يعنى مواردى كه قانون رخصت مى‏دهد.
    اين معنى با هدفهاى ما بهتر سازش دارد زيرا تعيين آن موارد بدست ما است، چون قانون را ما جعل مى‏كنيم.
    ديگر هيچ كس نمى‏تواند به سياست ما كوچكترين تعرضى بنمايد هر نشريه‏اى كه در صدد هجوم بر عليه ما برآيد فورا آن را به بهانه تحريك احساسات عمومى توقيف خواهيم كرد.
    البته در نشريّات خودمان، به نقطه‏هائى از سياست (يهود) كه مايليم آنها را تغيير دهيم پرخاش خواهيم كرد.
    هيچ خبرى، پيش از آن كه به اطلاع ما برسد، به گوش كسى نخواهد رسيد، يعنى كنترل اخبار جهان بدست ما و تنها خبرهائى به اطلاع همگان مى‏رسد كه به نفع ما باشد.
    كتابهائى با سبكى شيوا و ارزان تأليف كرده و بدين وسيله افكار مسموم خود را به خورد مردم مى‏دهيم.
    به زودى، سالسوز كتاب بدست ما خواهد افتاد و از اين راه، از نشر افكار مغشوش و مخالف يهود، جلوگيرى مى‏كنيم.
    در درجه اوّل از روزنامه‏هاى رسمى براى دفاع از حقوق يهود استفاده خواهيم كرد و در درجه دوّم روزنامه‏هاى شبه رسمى را وسيله نشر افكارمان قرار داده و در درجه سوّم از روزنامه‏هاى معارض استفاده مى‏كنيم، زيرا مخالفين را فقط به وسيله آنها مى‏توان شناخت.
    چيزى كه هست همين‏ها به نقطه‏اى كه مايليم هجوم خواهند برد و مخالفت ساختگى ما در نقشه سوّم است و آن روزنامه‏اى كه با ما مخالفت مى‏كند مخالفت را با افكار ما نموده است، در آن صورت دشمنان ما از نظر ساختگى به آن روبرو خواهند شد و ما از هر قسم روزنامه‏اى خواهيم داشت ارستوكرات، جمهورى پرست، انقلابى حتّى آنارشيست، فقط بدون شبه تا اين تشكيلات باقى است روزنامه‏هاى ما هم مانند خداى هندى (فنشو) از تنگنا خارج خواهند بود و در مقابل دستهائى كه اداره روزنامه به آنها سپرده شده هم در تغيير جمعيّت و هم حاضر كردن افكار عمومى به نفع ما بى‏اثر نمى‏باشد و مردمى كه داراى عصبانيّت زياد مى‏باشند، از عقيده تابعيّت خود گذشته و به نفع ما سخن خواهند گفت.
    وقتى رژيم را عوض مى‏كنيم، روزنامه‏ها نبايد از آن انتقاد كنند، تا مردم به حكومت جديد بدبين نشوند.
    پروتكل شماره13:
    براى آنكه مردم را مشغول كرده باشيم، هر روز مشكلات جديدى براى آنها به وجود آورده تا آن‏ها را از مذاكره در مسائل سياسى باز داريم.
    هر روزه صفحه‏هاى جرائد و مجلات را از مسابقات فوتبال،بسكتبال، كشتى آزاد... پر خواهيم كرد تا بدين وسيله مغز ملّت را در تفكّر به اين مسابقات مشغول سازيم.
    شايد، هيچ كس نداند كه در پشت كلمه (تقدّم، پيشرفت) چه دروغها و فريبهائى خوابيده است، بطور حتم اين كلمه جز در مواردى كه در پيش روىهاى علمى استعمال مى‏شود، هيچ‏گونه معنى مفيدى ندارد.
    پروتكل شماره14:
    درتمام كشورهاى بزرگ، ما عقائد دينى را ريشه‏كن خواهيم كرد و مطالب مسموم خود را به وسيله نويسندگان عالى مقام همان كشورها تزريق مردم مى‏نمائيم.
    پروتكل شماره15:
    همه پليسهاى مخفى بين‏المللى در احزاب ما عضو خواهند شد.
    براى آنكه (لوكوموتيو) بزرگ خود را به حركت درآوريم، بايد هيئتى متشكل از افراد بى‏باك، جانى و مطرود اجتماع بوجود آوريم، تا به وسيله (زور) آنها و (زر) ما اهداف و عقائد خود را دائر سازيم.
    وكلاى مجلس سنا و تمامى شخصيّتهاى بزرگ اجتماع كوركورانه از سياست ما پيروى مى‏كنند.
    چگونگى سيطره ما در يك جمله خلاصه مى‏شود: تمام ملتهاى جهان (كودك) و يهود (مادر) آنها است.
    پروتكل شماره16:
    پيروى از (علماء) را ارتجاع و كهنه‏پرستى قلم‏داد خواهيم كرد تا بدين وسيله از يگانه دشمنى كه ممكن است در مقابل ما ايستادگى كند، آسوده خواهيم شد زيرا ديگر مردم به دور آنها نخواهند رفت.
    تا يهود هست (علماء) بدبخت، فقير و بيچاره زندگى خواهندكرد.
    پروتكل شماره17:
    هرچند زمانى، براى آن كه از شوكت و عظمت رؤساى غير يهود كاسته باشيم، يكى از شخصيّتهاى برجسته كشور را به وسيله ترور فردى، به قتل مى‏رسانيم.
    پروتكل شماره18:
    قاتل سياسى، نبرد در راه آزادى، جهاد براى سعادت انسان، جملاتى است كه به وسيله آنها مردم را متمرد، سركش و بى‏باك تربيت مى‏كند و اكثرا فريب ما را خورده‏اند.
    پروتكل شماره19:
    ... بدين جهت ماليّات كمرشكنى بر املاك و عايدات وضع خواهيم كرد تا بودجه دولت تأمين گردد.
    بحرانهاى اقتصادى را به وسيله از كار انداختن پولها در كشورهاى غير يهودى به وجود آورديم.
    رؤساى غير يهودى يا از روى اهمال و يا از روى عمد دولتهاى خويش را مجبور كردند تا آن قدر از ما پول قرض كنند كه از پرداخت آن عاجز بمانند، آيا مى‏دانيد با چه زحمتى اين كارها را انجام داديم؟!!
    اين بود جملاتى چند از (پروتكلهاى) كتابى كه دهها نفر به جرم ترجمه يا نشر آن به قتل رسيده و از زندگانى محروم شده‏اند.
    عجيب اين كه اكثر اين مطالب و اوضاع در جهان اسلام و غرب جامه عمل پوشيده است.
    و عجيب‏تر آن كه دنيا با يك حركت سريع و كوركورانه‏اى به سوى تحقّق بخشيدن به اهداف يهود پيش مى‏رود، به طورى كه احتمال داده مى‏شود كه ظلم و تعدّى و نگرانى و بدبختى به زودى جهان را نابود كند.
    اميد است، نويسندگان مقتدر، بازوى كوشش را بكار انداخته براى مفتضح كردن اين (مادّه فساد) جديّت بيشترى از خود ابراز دارند.
    چنانچه بر صاحبان مناصب عاليه، لازم است كه چشمهايشان را بيشتر باز بنمايند، تا در اين تارهائى كه يهود در هر گوشه و كنارى تنيده‏اند واقع نشوند.

    1 ـ پروتكل در لغت به معنى: صورت مجلس مذاكرات سياسى، متمم قراردادها و عهدنامه‏هاى رسمى و مقاوله نامه‏ها آمده است.
    2 ـ اين كتاب در تاريخ1901 بدست سرگى نويسنده روسى رسيد و در سال1902 از طرف او منتشر گرديد و نقشه ملّت يهود كه تا آن وقت زير پرده بود، با تمام جزئيّات آن آشكار شد، مردم كم‏كم حالت بيدارى و هشيارى از عمل يهود، به خود گرفتند و شروع به تظاهرات بر عليه آنها نمودند در يكى از تظاهرات قريب10000 نفر يهودى را در كانالى انداختند!
    اين كتاب در شوروى سابق چهار نوبت به چاپ رسيد، چاپ اخيرش در سال1917 بود كه پس از آن دولت وقت دستور جمع‏آورى كتاب و منع چاپ و نشر آن را صادر نمود.
    همان سال آقاى (فكتور مارسدن) خبرنگار روزنامهNipost Mornl آن را به انگليسى ترجمه نمود و آخرين چاپ آن در غرب، در سال1921 انجام گرفت و از آن به بعد هيچ مؤسسه و ناشرى جرأت چاپ آن را نداشته، زيرا هركس آن را چاپ، يا ترجمه مى‏نمود سرانجام بدست يهود كشته مى‏شد، اين كتاب به زبان فارسى نيز ترجمه شده و چندين نوبت به چاپ رسيده است.
    3 ـ صفحه نخست، پروتوكلات.
    4 ـ همان مدرك، صفحه59.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  8. #17
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    نفوذ و سيطره يهود!
    در فصلهاى پيش به اين نتيجه رسيديم كه يهود، پيوسته مى‏كوشد تا جهان را تحت سيطره خود در آورد.
    اينك بايد ديد، كه آنها تا چه اندازه‏اى در اين زمينه موفق بوده‏اند.
    قبل از هرچيز بايد گفت: ما مطمئن هستيم كه ملل جهان گرچه هنوز در پنجه يهود هستند، ولى بالاخره روزى از اين پنجه‏هاى خونين خلاص خواهند شد تا ضربت سنگين خود را بر پيكر يهود وارد ساخته و آنها را از سرزمينهاى اسلامى ريشه‏كن كنند.
    ولى مقصود آن است كه مسلمانان را از سيطره يهود بر مواقع حساس جهان مطلع ساخته، قدرت آنها را با نيروى خود بسنجيم تا بيهوده وارد كار نشويم.
    الف ـ سازمان ملل متحد: (يا كنفرانس بين‏المللى يهود!)
    1 ـ شعبه دبير كلى سازمان
    نام شخصيّتهاى يهود كه در شعبه دبير كلى سازمان ملل متحد هستند از قرار ذيل است(1):
    1 ـ دكتر اچ، اس، بلوك رئيس شعبه اسلحه!
    2 ـ انتونى كولات، رئيس امور اقتصادى!
    3 ـ انس كارد و زنبرگ، مشاور پايه يك امور اقتصادى!
    4 ـ داويد ونتراب، رئيس شعبه حسابدارى!
    5 ـ كارل، لاجمن، رئيس شعبه خزانه و واردات!
    6 ـ هانرى لانكير، معاون دبير كل در امور اجتماعى!
    7 ـ دكتر ليون استيننگ، رئيس شعبه مواد متبادله!
    8 ـ دكتر اشكول، رئيس شعبه حقوق بشر!
    9 ـ اچ، اى، ديكوف رئيس شعبه اداره كشورهاى غير مستقل!
    10 ـ بنيامين كوهين، معاون دبير كل شعبه اطلاعات!
    11 ـ جى، بينوت ليفى، رئيس شعبه فيلم‏ها!
    12 ـ دكتر ليفان كونو، معاون رئيس شعبه قانون!
    13 ـ ابراهام، اچ، فيللر، رئيس شعبه قانون!
    14 ـ چى ساندبرك، مشاور شعبه قانون بين‏المللى!
    15 ـ دافيد، زايلو دويسكى، رئيس شعبه مطبوعات!
    16 ـ جرجو رانيوفيج، رئيس شعبه مترجمين!
    17 ـ ماكس ايراموفيج، رئيس شعبه تصميم!
    18 ـ مارك سولبر، رئيس شعبه ساتو!
    19 ـ بى، سى، جى، كين، رئيس شعبه محاسبات!
    20 ـ مرسيدس بركمن، مدير استقلال(2)!
    21 ـ دكتر اى، سنجر، رئيس شعبه مراجعات!
    22 ـ باول، رادزياتكو، رئيس دكتراى بهداشت جهانى!
    2 ـ شعبه اطلاعات سازمان ملل متحد
    1 ـ جرزى شبيرو، رئيس خبرگزاريها، مركز ژنو!
    2 ـ بى، تيكفر، رئيس شعبه خبرگزاريها، مركز هند!
    3 ـ هنرى، فاست، رئيس شعبه خبرگزاريها، مركز چين!
    4 ـ دكتر جوليوس، ستاويسكى، رئيس شعبه خبرگزاريهاى (م وارشو)!
    3 ـ شعبه امور داخلى، در سازمان ملل متحد
    1 ـ دايفيد، اى، موريس كه اسم حقيقيش، موسكوفيچ، رئيس امورات، داخلى جهانى!(3).
    2 ـ فى، كبريل كارسن، رئيس شعبه‏هاى داخلى منطقه استوا!
    3 ـ جان زوزنر، خبرگزار لهستانى در شعبه‏هاى داخلى!
    4 ـ مؤسسه تغذيه و كشاورزى
    1 ـ اندرى، ماير رئيس شعبه تغذيه و كشاورزى!
    2 ـ اى، بى، جاكويسن نماينده دانمارك، در شعبه تغذيه كشاورزى!
    3 ـ اى، فريس نماينده هلند در شعبه تغذيه و كشاورزى!
    4 ـ ام، ام، لييمن رئيس شعبه آبادانى و مسكن!
    5 ـ كيروا كاردوس رئيس شعبه همزيستى جهانى!
    6 ـ بى‏كاردوس رئيس شعبه متفرقات!
    7 ـ ام، از اكل (حسقيل) رئيس شعبه اقتصاد تحليلى!
    8 ـ جى، سى، كاكان مشاور فنى شعبه حفظ جنگلها!
    9 ـ ام، اى، هايرمن رئيس شعبه حفظ جنگلها!
    10 ـ جى، ماير، رئيس قسمت تغذيه!
    11 ـ اف، ويسل رئيس قسمت اداره!
    ب ـ (يونسكو) يا مؤسسه فرهنگى. (سازمان يونسكو)
    يونسكو هم مانند مراكز با اهميّت جهان بدست اخلالگر يهود مى‏چرخد، اين مؤسسه تنها بوسيله دو شخصيّت اداره مى‏شود:
    1 ـ آلف سومر، فيلد رئيس هيئت مبادلات خارجى!
    2 ـ جى، ايزنهارد رئيس هيئت تنظيم فرهنگ جهانى!
    شخصيّتهاى ديگر اين مؤسسه از قرار ذيل است:
    3 ـ ام، لافن رئيس شعبه فرهنگ جهانى!
    4 ـ اج، كابلن رئيس كل شعبه استعلامات!
    5 ـ سى، اچ و تيز رئيس شعبه حسابدارى!
    6 ـ اس، سامون، سليكى رئيس شعبه استقلال!
    7 ـ بى، ابراميسكى رئيس شعبه پناهندگان و سياحت!
    8 ـ بى، ويرمل رئيس شعبه سازمان و تعيين!
    9 ـ دكتراى، ويلسكى رئيس شعبه فنى مصالح صحراهاى آسيا!
    ج ـ بانك عمران بين‏المللى
    1 ـ ليونارد بى‏رست، مدير اقتصادى بانك!
    2 ـ ليوبولد جيمله نماينده (چكسلواكى) در مجلس شوراى اداره!
    3 ـ آى يولاك، عضو مجلس شوراى اداره!
    4 ـ اى، ام، جونك نماينده (هلند) در مجلس شوراى اداره!
    5 ـ بى، منديس نماينده (فرانسه) در مجلس شوراى اداره!
    6 ـ جى، ام، برتليس نماينده (بيروفى) در مجلس شوراى اداره!
    7 ـ ام، ام، مندلس سكرتر بانك عمران جهانى!
    8 ـ وى، ابراموفيچ نماينده (يوگسلاوى) در مجلس شوراى اداره!
    د ـ صندوق نقد بين‏المللى
    در واقع اين مؤسسه جهانى ستون اصلى سازمان ملل را تشكيل مى‏دهد، شخصيّتهاى اين مؤسسه بدين ترتيب هستند:
    1 ـ جوزيف كولد من، عضو (چكسلواكى) در هيئت اداره!
    2 ـ بى، منديس، نماينده (فرانسه) در هيئت اداره!
    3 ـ كميل، كات مدير كل مؤسسه!
    4 ـ (w) كاستر مدير اداره شعبه (هلند)!
    5 ـ لويس رامنيسكى، مدير اداره شعبه كانادا!
    6 ـ لويس آلمتن، معاون مدير كل!
    7 ـ اى، ام، برنستن مدير شعبه تحقيق و بررسى!
    8 ـ ليو، ليفانفال، مشاور سابق مؤسسه!
    9 ـ جوزيف كولد، مشاور سابق مؤسسه!
    هـ ـ مؤسسه پناهندگان بين‏المللى
    1 ـ مايركوهين، مدير كل شعبه بهداشت جهانى
    2 ـ پيير جاكويسن، مدير كل اعاده و اسكان پناهندگان.
    و ـ مؤسسه بهداشت جهانى!
    1 ـ زت، دوستجمن، رئيس شعبه فنى!
    2 ـ جى، ماير رئيس قسمت طب!
    3 ـ دكتر ام، كودمر رئيس اداره قسمت طب و ماليّه!
    4 ـ اى، زارب رئيس قسمتى از مؤسسه!
    ز ـ مؤسسه تجارت جهانى
    1 ـ ماكس، لوتنز رئيس هيئت مربوط به امور داخلى!
    2 ـ اف، سى، ولف رئيس شعبه استعلامات جهانى!(4) البته آنچه ذكر شد، گوشه‏اى از سيطره يهود بود، آيا بعد از همه اينها مى‏توان گفت كه دنياى غرب بدست غير يهود مى‏چرخد؟
    اينك توجّهى به آمار تكان دهنده‏اى از نفوذ و فعاليّت يهود در آمريكا بفرمائيد.
    صلاح دسوقى در كتاب خود (آمريكا مستعمره صهيونيسم) آمار سال1950 را چنين مى‏نويسد(5):

    آمريكائى
    يهودى
    نوع كار
    30٪
    70٪
    وكلاى دادگسترى
    31٪
    69٪
    دكترها
    23٪
    77٪
    تجار
    57٪
    43٪
    پيشه وران
    62٪
    38٪
    كارمندان دولت
    98٪
    كارگران فنى
    99.9٪
    كشاورزان
    100٪
    بىكاران، افتادگان

    خوب دقّت بفرمائيد، با آنكه يهود فقط 4٪ ملّت آمريكا را تشكيل مى‏دهند، با اين حال تمام مراكز با اهميّت آن كشور در دست آنها است.
    نفوذ يهود، در چند سال اخير آن قدر دامنه‏دار و توسعه پيدا كرده كه با مقدّسات نصارى بازى مى‏كند چنانچه، چندى پيش صدها كشيش و كاردينال در واتيكان جمع گشته يهود را از خون مسيح تبرئه كردند!
    گرچه به عقيده ما مسلمانان (عيسى عليه‏السلام) زنده است (... وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَلكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ...)(6) نكشتند او را و نه بدار آويختند وليكن شبهه شد مرايشان را، ولى اين تبرئه كه مخالف صريح انجيل مقدّس و صدها كتاب و دليل ديگر نصارى است، خود بزرگترين سند بر نفوذ عجيب و روز افزون، يهود در جهان مسيحى است.

    1 ـ نقل و اقتباس از كتاب (اسرارالماسونية)، تأليف ژنرال جواد رفعت ايلخان، بغداد، دارالبصرى صفحه221.
    2 ـ طلب وابستگى به سازمان ملل متحد، از طرف مدير بخش استقلال قبول يا رد مى‏شود.
    3 ـ شخصيّتهائى كه اين شعبه مهم سازمان را اداره مى‏كنند عبارتند از: آلتمن، يهودى، بلونى / دافيد، زلباخ، يهودى آمريكائى / فينت، يهودى، بلژيكى.
    4 ـ به كتاب خطرالمحيط بالاسلام، صفحه323 مراجعه شود.
    5 ـ نقل از خطراليهوديه العالميه، صفحه205.
    6 ـ سوره نساء، آيه157.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  9. #18
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    توطئه‏ها
    تاريخ يهود، يكى ازعجيب‏ترين و پرحادثه‏ترين تواريخ جهان به شمار مى‏رود.
    اين ملّت نسبتا كوچك آن قدر نيرنگ و توطئه از خود نشان داده كه از حدّ و حصر خارج است.
    در همان روزهاى پيدايش آنها آن قدر با پيامبر عظيم‏الشأن خود كجروى و بدرفتارى كردند كه چندين مرتبه برايشان عذاب نازل شد.
    در زمان مسيح عليه‏السلام خواستند او را بكشند و پس از او دست به دين مقدّس او زده بناى تحريف را گذاشتند، سركشى و تمرّد آنها در زمان پيامبر اسلام آن قدر افزون گشت كه حضرت رسول(ص) امر فرمود تا يهود را از جزيرةالعرب بيرون كنند!
    امّا يهود اخلالگر براى نجات از (خطر اسلام و مسيحيّت) دست به توطئه‏هاى ناجوانمردانه و خونينى زد.
    آخرين توطئه بر مسلمانان، سقوط دولت عثمانى بود.
    و آخرين توطئه بر مسيحيان سقوط روسيه تزارى زير پرچم (ماركس) بود.
    گرچه پس از اين، توطئه‏هاى ديگرى نيز بر مسلمانان در (فلسطين) و بر مسيحيان در (تبرئه از مسيح) از خود اعمال داشتند، ولى اين توطئه‏ها نتيجه طبيعى آن دو توطئه بزرگ بود.
    راستى حيرت‏آور است كه با همه اينها باز مسلمانان با آنها سياست مسالمت و سازش را در پيش گرفته و بدون توجّه به آيه شريفه قرآن كه مى‏فرمايد: (يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصارى اَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ اَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَّتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَاِنَّهُ مِنْهُمْ...)(1) شما كه ايمان داريد، يهود و نصارى را به دوستى نگيريد، بعضى آنها دوست بعض ديگرند و هركس از شما با آنها دوستى كند، او هم از آنها است. با آنها روابط دوستانه‏اى برقرار مى‏نمايند.
    الف ـ دولت عثمانى چگونه سقوط كرد؟!
    بيش از هفتاد سال است كه دست غارتگر يهود براى تشكيل (دولت اسرائيل) بكار افتاده و مشغول فعاليّت است.
    در زمان (سلطان عبدالحميد) خواهش كردند كه در مقابل دريافت5000000 ليره طلا به عنوان هديه(2) به آنها رخصت دهد تا وارد (فلسطين) شوند.
    عبدالحميد از قبول اين مطلب به شدّت امتناع كرد، متعاقبا پس از امتناع سلطان تبليغات شديدى بر عليه او آغاز گشت، اين تبليغات مغرضانه كه حاوى جملات ذيل بود: (در دولت عثمانى آزادى وجود ندارد)، (استبداد و ديكتاتورى بر مردم سايه افكنده) (عبدالحميد روشنفكران را در دريا مى‏اندازد مردم را از بيچارگى نجات دهيد)، (اروپا مى‏خواهد عثمانى را تقسيم كند) آن چنان قوى و فريبنده بود كه اكثر مردم را تحت تأثير قرار داده، انقلابى بر عليه دولت ايجاد كرد، به طورى كه كم‏كم كوههاى مكدونيه ملجأ و پايگاه شورشيان شد، يهود از اين فرصت استفاده كرده آقاى (قره صو) كه يكى از ژنرالهاى ماسونى بود و انقلاب اتّحادى سال1908 بدست او انجام گرفت اين آقا را رهسپار پايتخت كردند و در آنجا شروع به فعّاليت بر عليه سلطان نمود(3).
    (قره صو) طى چند ماهى توانست موفقيتهاى زيادى كسب كند افراد برجسته كشور را مانند طلعت پاشا كه بعدا به رياست مشرق اعظم عثمانى انتخاب شد به دام حزب (ماسونى) انداخت.
    (طلعت پاشا) مرد نيك و مخلص بود، ولى تنها داشتن اين دو صفت براى اداره كشور كافى نيست، اداره دولت، سياست و فرهنگ كامل و تجربه فراوانى لازم دارد.
    در حقيقت همان جمعيّت (اتّحاد و ترقّى) كه سلطان را معزول داشت بناى استبداد و ديكتاتورى را گذاشت، به طورى كه مردم ظلمها و تجاوزهاى32 ساله عبدالحميد را فراموش كردند.
    و در همين زمان بود كه مردان آزاديخواه و ميهن‏پرست آخرين دقائق خود را بر چوبه‏هاى دار گذرانيدند.
    از همه بدتر اين كه اداره، آن دولت عظيم اسلامى بدست حزب ماسونى افتاد، تا مسلمانان را براى هميشه بدبخت نمايد.
    آنها عبدالحميد را معزول داشته و به جاى او طلعت پاشا بر سركار آورده و بعد هم كه طلعت پاشا خواسته‏هاى حزب را انجام نداد، او را در يكى از جزائر دوردست به قتل رسانيدند(4).
    در حقيقت، گر دولت عثمانى به روش اسلام قدم بر مى‏داشت هرگز يهود نمى‏توانست، با چنين حركت ناجوانمردانه‏اى آن را از پاى درآورد.
    عامل ضعف اين دولت از دو ناحيه سرچشمه مى‏گرفت:
    اول ـ از ناحيه سلاح، زيرا در عوض آن كه سلطان عبدالحميد در مقابل توپ و تانك دشمن، تانك و توپ به ميدان بياورد، دست به قبضه شمشير زده و با جمله (الإسلامُ يَعلُو وَلا يُعْلى عَلَيْه) اسلام برتر است. و چيزى بالاتر از آن نمى‏گردد، خود را تسلى مى‏داد، غافل از آن كه قرآن مى‏فرمايد: (وَأعِدُّوا لَهُمْ ما اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ....)(5).
    و آماده سازيد براى آنها (دشمنان) آنچه بتوانيد از قوّت و قدرت.
    دوم ـ از ناحيه تعصبات مذهبى، چنانچه شيعه در منتهاى فشار، زندگى مى‏كردند مثلاً در عراق خريد و فروش كتابهاى شيعه به طور كلى ممنوع بود و مخالفين به بدترين وجهى كيفر مى‏شدند.
    تبعيضات نژادى هم دست كمى از تعصبات مذهبى نداشت مثلاً نژاد تركى پيش دستگاه حاكمه از هر نژاد و عنصرى پيش‏تر و مقرّب‏تر بود و اين سبب شد كه همه مردم به ستوه آيند، در صورتى كه قرآن مى‏فرمايد: (... اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقكُمْ...)(6) ما شما را از زن و مرد آفريديم و شما را شعبه‏هاى بسيار و در فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد، بدرستى كه گرامى‏ترين شما نزد پروردگار خود پرهيزكارترين شما است.
    حضرت رسول (ص) مى‏فرمايد: النّاسُ سَواءٌ كَأسْنانِ الْمُشْطِ(7) سستى و ضعف از طرف دولت و قدرت و قوّتى كه يهود به وسيله اتّحاد با دنياى مسيحى بدست آورده بودند، دست بدست هم داده دولت عثمانى را با آن عظمت و جلالى كه داشت از پاى در آوردند.
    اگر آن روز دولت عثمانى، مقاومت مى‏كرد هرگز مردى يهودى ماسونى چون(8) (آتاتورك) بر سر كار نيامده و نمى‏توانست دين و لغت عربى را در تركيه لغو كند!
    مسلمانان، در اين توطئه نه تنها تركيه را از دست دادند بلكه با سقوط تركيه تمام دولتهاى اسلامى رو به انحلال گذاشت زيرا يهود اين كشور را محل اجتماعات و كابينه تبليغات خود قرار دادند و از همانجا، اعمال ضدّ اسلامى آنها شروع شد.
    اين بود قصه سقوط دولت عثمانى.
    ب ـ روسيه چگونه از پاى در آمد؟
    مؤلف كتاب (اسرار الماسونية) نقل از كتاب (المؤامرة اليهودية) علل سقوط روسيه را چنين مى‏نويسد: محفل ماسونى آمريكائى كه تمام نقشه‏هاى حزب ماسونى به توسط آن كشيده مى‏شود كنفرانسى با همكارى ثروتمندترين يهود آمريكا تشكيل داده و در آن چنين مقرّر شد كه با خرج كردن يك ميليارد دلار و قربانى يك ميليون يهودى در روسيه قيصرى كودتا كنند.
    نام اهداءكنندگان آن يك ميليارد دلار از قرار ذيل است:
    1 ـ اسحاق موتيمر. 2 ـ سيستر. 3 ـ ليفى. 4 ـ رون. 5 ـ شيف. و اين پول را در تبليغات ضدّ دولتى صرف كردند(9).
    چنانچه پس از انقلاب ماركس، زمام حكومت بدست يهود افتاد. جدول زير كه از كتاب (خطراليهودية العالمية) صفحه194 نقل شده صدق گفتار ما را روشن مى‏كند:
    در دفتر سياسى:

    لينين
    همسرى از يهود دارد
    استالين
    يهودى است
    تروتسكى
    يهودى است
    كامينيف
    يهودى است
    سوكولنكوف
    يهودى است
    زينو فيف
    روسى است
    يابزوفى

    در وزارت جنگ(10):

    يهودى است
    Trotsky
    تروتسكى
    يهودى است
    Joffe
    ژوف
    ؟
    Lenin
    لنين
    قفقازى است
    Bokii
    بوكيج
    روسى است
    Podowoiski
    پودوسكى
    همسرى يهودى دارد
    Molotov
    مولوتوف
    روسى است
    Newski
    نيوسكى
    يهودى است
    Uritski
    انتچلخت
    يهودى است
    Antonov
    سويردلوف
    يهودى است
    Uritski
    يورتسكى
    روسى است
    Antonov
    انتونوف
    روسى است
    Medchonoscnin
    ميكونسنين
    يهودى است
    Gussev
    ژوسيف
    روسى است
    Ermejev
    ارميجيف
    پولندى است
    Dierjinski
    جيرجنسكى
    اوكرانى است
    Dybenko
    ديبنكو
    روسى است
    Raskolnikou
    راسكولنكوفى

    آمار ذيل نفوذ يهود را در ادارات شوروى سابق پس از انقلاب بلشوى به خوبى نشان مى‏دهد(11):

    يهوديان
    مجموع‏كارمندان
    نام اداره
    17
    22
    نخستين حكومت پس از جنگ
    34
    43
    مجلس اداره جنگ
    45
    64
    مجلس امورات داخلى
    13
    17
    مجلس امورات خارجى
    26
    30
    مجلس امورات مالى
    18
    19
    مجلس امورات قضائى
    4
    5
    مجلس امورات بهداشتى
    44
    53
    مجلس ارشاد عمومى
    2
    2
    مجلس بناء و تعمير
    8
    8
    صليب سرخ روسى
    21
    23
    اداره ايالات
    41
    42
    امورات خبرگزارى
    5
    7
    مجلس رسيدگى به كارمندان
    7
    10
    مجلس تحقيق در باره كشته شدن قيصر
    45
    56
    مجلس اقتصادى
    19
    23
    مكتب كارمندان و ارتش در مسكو
    33
    34
    كميته مركزى4 كنفرانس شوروى سابق
    34
    62
    كميته مركزى5 كنفرانس شوروى سابق
    9
    12
    كميته مركزى حزب اشتراكى
    425
    532
    مجموعا

    1 ـ سوره مائده، آيه51.
    2 ـ باضافه100.000.000 جنيه طلا به عنوان قرض صد ساله بدون بهره، مجله التربية الاسلامية، چاپ بغداد (مؤلف) (جنيه واحد پول كشور مصر).
    3 ـ قره صو، همان كسى است كه شخصا متن استعفانامه از تخت تاج را به عبدالحميد رسانيد و بعدا در مجلس شوراى ملّى سمت نيابت سلانيك را حائز شد.
    4 ـ (اسرار الماسونية) تأليف ژنرال جواد رفعت ايلخان، صفحه231 كتاب (يهود در تركيه) صفحه22.
    5 ـ سوره أنفال، آيه60.
    6 ـ سوره حجرات، آيه13.
    7 ـ مردم همانند دانه‏هاى شانه مساوى هستند.
    8 ـ خطراليهودية العالمية، صفحه233.
    9 ـ اسرار الماسونية، صفحه230.
    10 ـ عدد77 بتاريخ 28/6/1951 از نشريّه.
    11 ـ خطراليهودية العالمية، صفحه195 نقل از:Itestify _ Robert Edmondson_ Oregon _ u_s_a 1953.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  10. #19
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    جنايتها
    يهود مادامى كه خود را ملّت برگزيده خداوند و بقيّه را حيوانات انسان نما مى‏دانند، از ارتكاب هيچ جرم و جنايتى مضايقه نكرده، به هر عمل ناشايست و خطرناكى دست مى‏زنند بنا بر اين نبايد تعجب كنيم وقتى بشنويم كه يهود داراى دو عيد مقدّس است كه اين عيدها بدون تناول خون تمام نمى‏شود:
    اول ـ عيد يوريم در مارس Purim
    دوم ـ عيد فصح در آپريل(1)Passover هر ساله افراد زيادى قربانى اين دو عيد (مقدّس) مى‏شوند براى نمونه به اين رويداد توجّه فرمائيد:
    بطورى كه همه روزنامه‏ها نوشتند: روز چهار شنبه سال1840م، كشيش ايتاليائى آقاى اپ، فرانسوا، انطون توما به اتفاق خدمتكار خود ابراهيم از خانه بيرون آمده و ناپديد مى‏شوند.
    پس از تحقيق و جستجوى بسيارى كه از طرف ملّت و دولت شروع شد معلوم مى‏شود كه كشيش بيچاره بدست يهود به قتل رسيده است.
    سليمان سرتراش كه يكى از متّهمين بود، در اعترافات خويش چنين اظهار داشت: نيم ساعت از مغرب گذشته بود كه خدمتكار داود هرارى وارد شده و درخواست كرد كه فورا خود را به خانه داود برسانم، من هم فورا خود را به منزل او رساندم، در آنجا هارون هرارى، اسحاق هرارى، يوسف هرارى، يوسف لينيوده، خاخام موسى ابوالعافيه، خاخام موسى بخوريودامسلونكى و داود هرارى (صاحب خانه) را ديدم كه جمع بودند من به مجرد آن كه وارد منزل شدم و كشيش (توما) را دست و پا بسته ديدم، فهميدم براى چه مرا احضار كردند.
    خلاصه، پس از آن كه من وارد شدم، درهاى منزل بسته و طشت بزرگى حاضر نمودند و از من خواهش كردند كه او را بكشم، ولى من امتناع كردم.
    داود گفت: پس تو و بقيّه، سرش را بر طشت نگه داريد، تا ما كارش را يكسره كنيم.
    در اين وقت كشيش را پيش آورده، محكم بر زمينش زده و بى‏آنكه قطره‏اى از خونش بر زمين بچكد سرش را از بدن جدا كردند.
    بعدا جسد بى‏جان او را به انبار برده و با هيزم آتش زديم.
    سپس جسد او را قطعه قطعه كرديم و در كيسه‏هاى بزرگى جاى داده و در صرّافى واقع در اوّل خيابان يهود دفن نموديم.
    مأموريتمان كه تمام شد، به ابراهيم خادم كشيش وعده دادند كه اگر اين سرّ را براى كسى فاش نكند، او را از مال خود داماد خواهند كرد.
    بازپرس سؤال كرد:
    ـ استخوانهايش را چه كرديد؟
    ـ با دسته هاونگ! خورد كرديم!
    ـ سرش را چه كرديد؟
    ـ با دسته هاونگ! خورد كرديم!
    ـ روده‏هايش را چه كرديد؟
    ـ آنها را قطعه، قطعه كرده و در يكى از صرّافيهاى نزديك دفن نموديم!
    آنگاه بازپرس رو به اسحاق هرارى كرده و سؤال نمود:
    ـ آيا به اعترافات (سليمان) اعتراض داريد؟
    ـ آنچه (سليمان) مى‏گويد صحيح است، ولى شما نمى‏توانيد اين عمل را جرم حساب كنيد، زيرا يكى از مراسم مذهبى ما در اين عيد استفاده از خون انسان است.
    ـ خونهاى كشيش را چه كرديد؟
    ـ در شيشه كرده به خاخام موسى ابوالعافيه داديم.
    ـ شيشه سفيد بود يا سياه؟
    ـ سفيد بود.
    ـ چه كسى شيشه را به خاخام تسليم كرد؟
    ـ خاخام موسى سلونكى.
    ـ در مراسم مذهبى شما، درچه چيزى از خون استفاده مى‏شود؟
    ـ در (خمير نان عيد).
    ـ آيا همه يهود بايد از اين نان استفاده كنند؟
    ـ نه، ولى چنين نانى حتما بايد نزد خاخام بزرگ موجود باشد(2).
    باز در همين كتاب مى‏نويسد:(3) در سال1823 روز عيد فصح در شهر Valisob واقع در شوروى سابق كودك دوساله‏اى ناپديد گشت و پس از يك هفته جستجو جسد بيجان او را در يكى از لجن‏زارهاى خارج شهر پيدا نمودند و با آن كه آثار فرو بردن ميخ و سوزن، بر آن نمايان بود، ولى قطره‏اى خون بر لباسهايش وجود نداشت و چنانچه بعدا معلوم شد، جسد را بعد از قتل شسته بودند.
    خانمى كه تازه يهودى شده و در اين قصّه متّهم بود در اعترافات خود چنين گفته:
    ما از طرف يهود مأمور شديم كه اين كودك مسيحى را ربوده و در ساعت معينى در منزل يكى از آنها حاضر كنيم.
    هنگامى كه ما با اين كودك وارد منزل شديم ديديم همه دور ميزى نشسته و منتظر ما هستند.
    طفل را روى ميز گذاشته و با قدرى شكلات و بيسكويت و شيرينى سر او را گرم كرده، كودك بيچاره همين كه مشغول خوردن شد يكى از آنها ميخ تيز و درازى را در رانش فرو برد.
    صداى دلخراش كودك بلند شد هراسان به يكى از آنها پناه برد، او هم نامردى نكرد و با سوزن درازى كه در دست داشت كمرش را مجروح كرد، طفل باز فريادى زد و به سوّمى پناه برد او هم سينه‏اش را سوراخ نمود و خلاصه آن قدر ميخ و سوزن به تنش فرو كردند كه همانجا جان سپرد.
    سپس خونهايش را در شيشه كرده و به خاخام بزرگ تسليم كردند.
    در كتاب (من اثر النكبة تأليف نمرالخطيب) مى‏نويسد:(4) در يكى از روزهاى گرم تابستان، يهود به يكى از خانه‏هاى مسلمانان فلسطينى حمله كرده دختر بزرگ آن خانواده چنين مى‏گويد: وقتى سربازان يهودى وارد منزل ما شدند چنان وحشت زده شده بودم كه مى‏خواستم هلاك شوم، خواهر كوچكم به گوشه‏اى فرار كرد، پدر و مادرم فرياد مى‏زدند و كسى نبود به ما كمك كند.
    مردان وحشى و حيوان صفت و قسىّ‏القلب يهود، مادرم را گرفته در موضع مخصوصش چند گلوله شليك كرده! بعدا پدرم را با لگد و مشت و ته تفنگ كشته و ما را دست و پا بسته كشان كشان از خانه بيرون آوردند.
    او مى‏افزايد: من نمى‏دانم بر سر خواهرم چه آمد، من را با يك عدّه مردان خشن يهودى به پشت كاميون سوار كرده و به جانب مجهولى روانه شديم.
    در ميان راه خواستند با من عمل منافى عفت انجام دهند مقاومت كردم ولى مرا بيهوش كرده و وقتى به هوش آمدم فهميدم كه ديگر آبرويم رفته است.
    هم‏اكنون مرا به عنوان هم‏خواب در يكى از هتلها، استخدام كرده‏اند!
    خدا شاهد است، اين قصّه كوچك، آن قدر مرا تحت تأثير قرار داد كه وقتى آن را خواندم اشك از ديده‏هايم جارى گشت و چنان شد كه هر وقت آن را به نظر مى‏آورم، اشكم جارى مى‏گردد، به طورى كه وقتى خواستم آن را براى يكى از دوستان نقل كنم، بغض آن چنان گلويم را فشرد كه از شنونده معذرت خواستم و گفتم: من آن قدر شجاع نيستم كه بتوانم اين قصّه را به آخر برسانم!
    و حتّى همين الآن كه مشغول نوشتن اين كلمات مى‏باشم اشك در چشمانم حلقه زده است.
    اى واى كار مسلمانان به كجا رسيده كه يهود دختر و ناموس آنها را برباد دهند؟!
    مسلّما، مسلمانان مرگ را هزار مرتبه بر اين فاجعه ترجيح مى‏دهند... در روزى كه قشون (معاويه) به شهر (انبار) حمله كردند، زينت زنان مسلمان و ذمّى را ربودند، أميرالمؤمنين(ع) بالاى منبر رفته مى‏فرمايد: بخدا قسم اگر كسى در شنيدن اين فاجعه بميرد، من ملامتش نخواهم كرد.
    من نمى‏دانم اگر حضرت على(ع) امروز مى‏بودند و از اين قصّه باخبر مى‏شدند چه مى‏گفتند و چه مى‏كردند.
    يكى ديگر از فجايع و جنايات يهود كشتار بى‏رحمانه‏اى بود كه در دهكده (ديرياسين) واقع در سرزمين اسرائيل انجام شد:
    روز9 اپريل، سال1948 م، نزديك ظهر بود سربازان يهودى به اين دهكده بى‏سلاح و از همه‏جا بى‏خبر حمله كردند، اهالى را از زن و مرد بزرگ و كوچك، همه و همه را صف بسته و هدف گلوله‏هاى ننگين خود قرار دادند!
    و پس از آن اجساد را قطعه قطعه نموده و حتّى شكم زنهاى حامله را، پاره كرده و بچّه‏هائى كه هنوز ديده به جهان نگشوده بودند سر بريده و در ميان چاه به اصطلاح گابى انداختند.
    هنگامى كه نماينده صليب سرخ آقاى دكتر لينر براى تحقيق رهسپار قريه شد و آن250 جسد بيجان را با آن وضع فجيع ديد، بيهوش شده و فورا قريه را ترك گفت:(5)!
    ولى مگر اين گونه حادثه‏ها در (دير ياسين) به پايان رسيد؟!
    درست در همان روز پس از اتمام اين كشتار! به قريه ناصرالدين نزديك طبريا و قريه بلدالشيخ و سكرير و همچنين عليوط و شهر حيفا طبريا حمله كرده و مثل همين كشتار بى‏رحمانه را در آن محلها تكرار كردند(6).

    1 ـ سر ريچارد بورتون يهودى در كتاب خود (يهود... نور... اسلام)، 1898، صفحه81، مى‏نويسد: تلمود مى‏گويد: ما را دو مناسبت خونين است كه در آنها خداوند از ما راضى مى‏شود، يكى (عيد خمير ممزوج به خون) و ديگرى مراسم (ختنه كردن فرزندانمان) است!.
    2 ـ خطراليهودية العالمية، نقل از كتاب الكنزالمرصود فى قواعد التلمود، چاپ بغداد1899.
    3 ـ همان مدرك، صفحه90.
    4 ـ نقل از كتاب قصص من الحياة.
    5 ـ اين قصّه در راديوها و جرايد و مجلات آن زمان منتشر شد.
    6 ـ تذكرة عودة، تأليف ناصرالدين نشاشيبى، صفحه25.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




  11. #20
    مدیرکل انجمنهای نور آسمان vorojax آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Jun 2008
    محل سکونت
    همشهری حضرت عشق
    نوشته ها
    7,305
    تشکر
    6
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    يهود چه مى‏كند؟
    قريب به صد سال است كه استعمار يهودى بر كشورهاى غربى سايه افكنده است، به طورى كه همين آمريكائى كه ثروتمندترين و متمدّن‏ترين كشورهاى جهان محسوب مى‏شود امروز به صورت يك كشور يهودى در آمده است.
    چنانچه چندى قبل، هنگامى كه نويسنده عاليقدر يهودى آقاى Alfred_Litenthal كتاب خود را The other side of the coin به رشته تحرير در آورد ولى نتوانست آن را چاپ كند، چون به طور كلى تمام مؤسسات انتشاراتى اروپا و آمريكا از چاپ آن خوددارى كردند، تا بالاخره مجبور شد ترجمه آن را به عربى پيش از اصل انگليسيش چاپ نمايد.
    سياست يهود، در هركجا كه باشد يكى است و يهودى قبل از هرچيز يهودى است، خاخام (يهوذا) در اعلاميه‏اى كه در سال1961 انتشار داد، مى‏گويد: من در مرحله اوّل يهودى و در ثانى آمريكائى هستم(1). و آقاى (استيفن سى واين) مى‏گويد: من تنها در شصت و سه جزء از شصت و چهار جزء حياتم آمريكائى بودم، امّا مدّت چهار هزار سال است كه يهودى هستم(2).
    با چنين تعصّبى توانستند، بر كشورهاى اروپائى سلطه اقتصادى، سياسى و اجتماعى خود را حاصل كرده و سياست دولتهاى غربى را به نفع خود جهت داده به طورى كه دولت بريتانيا حاضر نمى‏شود تجاوز يهود را بر كشورهاى مسلمان نشين كه مستعمره آن هستند جواب گويد.
    ايدن، در يادداشتهايش مى‏نويسد: ما نمى‏توانستيم در برابر ظلمهاى اسرائيل به اعراب كوچكترين كمكى به آنها بكنيم، چنانچه چند سال پيش وقتى يكى از هواپيماهاى جنگى اسرائيلى، از حدود اردن تجاوز كرده و چند قريه را بمباران كرد، دستگاه حاكمه اردن، از ما كمك خواست ولى همين كه هواپيماهاى ما آماده شدند، تلگرافى دريافت داشتيم مبنى بر اين كه حتّى يك هواپيما هم نبايد از جا حركت كند!
    بنا بر اين نه تنها امروز، يهود در مقابل مسلمانان قرار گرفته بلكه كشورهاى اروپائى و قسمتى از كشورهاى شرقى كه خاضع سياست آنها هستند نيز با آنها دست داده و با مسلمانان نبرد مى‏كنند.
    براى آن كه به قوّت و قدرت يهود بيشتر پى برده باشيم لازم مى‏دانيم كه قطعه‏هائى از كتاب (كُنْت فى‏اسرائيل) تأليف روزنامه نگار مشهور مصرى، آقاى ابراهيم عزّت براى خوانندگان نقل كنيم:
    ناگفته پيدا است كه مقصود نشان دادن (مشت) است تا نشانه (خروار) باشد و الا اگر بخواهيم تمام موارد قوّت و نفوذ يهود را بنگاريم بنا به مثل مشهور (مثنوى هفتاد من كاغذ شود).
    الف ـ بازى.... بر چند بند؟
    ما قبل از هرچيز يهودى هستيم و براى ما فرق نمى‏كند، كه از اعضاء كمونيسم باشيم و يا از اتباع امپرياليسم قرار بگيريم، زيرا (ما قبل از هرچيز يهودى هستيم) و اين گونه احزاب هرگز نمى‏تواند در يهودى بودنمان كوچكترين تأثيرى داشته باشد.
    چنانچه آمريكا عليه شوروى اعلام جنگ كند، يهود آمريكا اوّلين كسانى خواهند بود كه به ميدان جنگ خواهند رفت و اگر شوروى آمريكا را مورد هجوم قرار دهد، يهود ساكن شوروى نخستين كسانى خواهند بود كه شوروى را تأييد مى‏كنند و بدين نحو هميشه موقعيّت خود را در جهان حفظ خواهيم كرد(3).
    ب ـ به اميد سيطره صنعتى بر شرق!
    اين همه كارخانه را به خاطر يك چيز تأسيس كرده‏اند و آن سيطره اقتصادى بر خاورميانه است.
    در واقع ما نمى‏توانيم تمام اين مصنوعات را (اسرائيلى) بدانيم زيرا اكثر سرمايه‏داران و صاحبان اين كارخانجات (آمريكائى) هستند، هر كارخانه‏اى را كه مشاهده كردم، هديه يكى از هيئتها و جمعيّتهاى آمريكا بود.
    اسرائيل بواسطه كمكهاى دولتهاى خارجى زندگى مى‏كند و حتّى دبستانها، دبيرستانها و دانشگاههايش را ديگران تأمين مى‏كنند!
    ج ـ كارهاى دسته جمعى
    روز اوّل (مايو) كه مطابق بزرگترين عيد اسرائيل است طبق دستور دولت تمام طبقات از شهر خارج گشته نزديك مرزهاى (مصر ـ و اسرائيل) مشغول حفر خندق و زراعت مى‏شوند.
    در بين جمعيّت گروهى از وزيران، وكلاى مجلس، وكلاى دادگسترى و شخصيّتهاى بزرگ مملكت را مى‏بينيم!
    د ـ اسرائيل.... مادر عطوف و مهربان كمونيسم.
    مؤسسه (هستورت) يا (اتّحاديّه كارگران اسرائيل) كه بزرگترين سازمانهاى اسرائيلى است و بر تمام شؤون مملكت سلطه دارد، مبادى (كمونيسم) را تطبيق مى‏كند!
    اين سازمان حقّ دارد كه كارگر را بدون مزد استخدام كند.
    در تمام محلاتى كه تابع (هستورت) است و به نام (كاربوتز) ناميده مى‏شود، يك عكس استالين و تروتسكى بر ديوار نصب شده است.
    در اين مؤسسه بيش از550 نفر كارگر شركت دارند و در واقع90٪ ملّت اسرائيل را اين مؤسسه تشكيل مى‏دهد.
    هـ ـ وسائل بيكارى.
    در شهر (ناصره) صدها عرب روزهاى خود را به بيكارى و نشستن در قهوه‏خانه‏ها مى‏گذرانند.
    معمولاً افتتاح قهوه‏خانه در شهرهاى عرب نشين بى‏مانع و در شهرهاى يهودى ممنوع است.
    و ـ فساد اخلاق.
    در اسرائيل فساد اخلاق به حدّ اعلا رسيده، به طورى كه ديگر براى (نكاح) و (طلاق) مفهومى باقى نمانده است.
    معمولاً دخترها، با دامنهاى بالاى زانو و يا شورت بيرون مى‏آيند و در طرفهاى عصر دختران و پسران، در خيابانها به راه افتاده و بدون كوچكترين توجّهى به عابرين مشغول معاشقه مى‏شوند.
    در هتل Dan Hotel هميشه چند دوشيزه يهودى چشم به راه مشترى موجود است، همين قدر كافى است كه دست يكى را گرفته و به هركجا كه بخواهيد بيرون ببريد.
    (روزنامه هاعولام) ضمن تحقيقى نوشته بود: زنا در اسرائيل به هيچ وجهى ممنوع نيست و حتّى قانون هم نمى‏تواند از آن جلوگيرى كند.
    چندى قبل يكى از نمايندگان يهودى لايحه‏اى مبنى بر منع زنا تقديم مجلس نمود، ولى كنيساهاى يهودى با تصويب آن به شدّت مبارزه كرد.
    ز ـ اختلافهاى شديد، ملّت و دولت.
    در ايّامى كه در اسرائيل اقامت داشتم، روزنامه (حيروت) مقاله‏اى نوشته بود، كه ذيلاً ترجمه آن از نظرتان مى‏گذرد:
    ليفى اشكول، وزير دارائى، پس از آن همه اختلاسها و دزديها، بايد معزول شود، ملّت اسرائيل مى‏گويد: وزراء بايد به حروف ابجد يكى پس از ديگرى معزول شوند، يعنى اگر از حرف الف شروع كنيم (اشكول) اولين كسى است كه بايد بركنار شود، سپس نوبت به (بن گوريون)(4) مى‏رسد و بعد هم نوبت (گولدامايرسون) خواهد رسيد و تا ملّت از اين دستگاه آسوده نشود ساكت نخواهد شد.
    ح ـ2500 انجمن.
    هرچيزى در اسرائيل انجمنى دارد.
    تعداد اين انجمنها از2500 تجاوز مى‏كند و تنها46 صفحه از راهنماى تلفن اختصاص به انجمنهاى اسرائيل دارد.
    در شهر (تل آويوو) كه يكى از شهرهاى مهم اسرائيل است آپارتمان بسيار با شكوه و مجللى را براى كنفرانسهاى ساكنين (يافا) (تل آويوو) اختصاص داده شده است، هر روزه ساكنين اين دو شهر در اين عمارت كه (پارلمان) نام دارد، كنفرانسى تشكيل داده، در مسائل سياسى، اقتصادى و مانند آن بحث و گفتگو مى‏كنند، گاهى بازار مناقشه آن قدر گرم مى‏شود كه به زد و خورد كشيده و بالاخره پليس آنها را جدا مى‏سازد، در فصل تابستان (پارلمان) را به (باغهاى لندن) كه محلى خوش آب و هوا است منتقل مى‏كنند.
    سابقا باغهاى لندن و ميدان (هربرت سموئيل) و هتل دان، ملك يك جوان عرب بنام عيسى دهمش بود، ولى در اثر يك قمار آنها را به يك يهودى باخته و اينك در اسرائيل زندگى مى‏كند و همسرى يهودى دارد.
    ط ـ شبهاى شنبه.
    معمولاً يهوديان در شبهاى شنبه مراسم مذهبى انجام مى‏دهند، اين مراسم را (اروحات للشابات) يعنى غذاى روحى شب شنبه مى‏گويند.
    يكى از شبهاى شنبه در اسرائيل اقامت داشتم براى تناول شام به خانه يكى از شخصيّتهاى يهودى دعوت شدم.
    در اثناى تناول شام وكيل (وزارت امور دينى) چون امور دينى در اسرائيل وزارت خاصى دارد، سخنرانى به لغت (ييديه) كه لغت يهود ساكنين اروپا است، ايراد كرده، آنها را وعظ و ارشاد نمود، بعدا موسيقى مذهبى شروع شده و پس از آن هركسى كلاه مخصوص بر سر گذاشت مشغول صرف شام شدند.
    ى ـ اهميّت تعطيلى‏هاى مذهبى.
    اصولاً تعطيلى‏هاى دينى اسرائيل از شب شنبه شروع شده و شب يكشنبه پايان مى‏يابد.
    در اين مدّت تمام بانكها، وزارتخانه‏ها، بازارها و حتّى تاكسى‏ها و اتوبوسها تعطيل مى‏باشند و خلاصه در اين بيست و چهار ساعت تمام وسائل زندگى از كار مى‏افتد.
    ك ـ تهديدهاى ما چه اثرى دارد؟
    يكى از مسئولين بزرگ اسرائيل شخصا به من گفت: ما يقين داريم كه همه تهديدهاى مسلمانان پوچ و بى‏اساس است، ولى ما از آنها براى تبليغات عليه عرب استفاده مى‏كنيم.
    ل ـ مساجد و مقابر مسلمانان در چه حالست؟
    ... هيچ مسلمانى حقّ ندارد بدون اجازه دولت، از شهر يا دهكده خود خارج شود، چنانچه چندى پيش يك جوان عرب را به جرم اين كه براى عيادت دخترش بدون اجازه از دهكده خارج شده است اعدام كردند.
    مسجد بزرگ (يافا) را خراب كرده و مسجد (عمقا) و (سماويه) را به زباله‏دانى تبديل كرده‏اند و مساجد ديگرى را هم مبدل به (تآتر) نمودند. مقابر مسلمانان و مسيحيان عرب در اختيار دولت است و هر روز به اسم كشيدن خيابان آنها را خراب كرده، استخوانهاى مرده‏ها را آتش مى‏زنند!!
    م ـ واى بر ما!!
    دولت اسرائيل اهالى قريه (امّ‏الفحم) را به جرم مسلمان بودن تحت فشارهاى غير انسانى قرار مى‏داد، آنها نيز در تلگرافى از پاپ نصارى تقاضا كردند كه به آنها اجازه داده شود به دين (مسيحيّت) وارد شوند.
    اين بود كلماتى چند از كتاب (كُنْتُ فى اسرائيل) واين بود، احوال شهرى كه هنوز صداى آوارگانش به گوشها مى‏رسد.
    و اين بود قصّه مسلمانان و يهود، ما اينها را نوشتيم و به گوشها رسانديم.... تا مسلمانان اين اخلال گران ثروتمند كه دنيائى را بازيچه خود گرفته‏اند بهتر بشناسند.

    1 ـ اسرائيل ذلك الدلار الزائف، تأليف الفرد ليدلتنال، ترجمه عمر الديراوى، دارالعلم للملايين، بيروت، صفحه121.
    2 ـ يادداشتهاى انتونى ايدن، قسمت دوم، صفحه354.
    3 ـ از گفته‏هاى (ناحوم گولدمان)، رئيس سازمانهاى صهيونيسم جهانى.
    4 ـ رئيس جمهورى سابق اسرائيل.
    اللهم عجل لولیک الفرج


    لــــطــف الــــهـی بکند کار خویش
    مـژده رحـــــمــــــت برساند سروش




صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تحریف تورات و انجیل از دیدگاه قرآن
    توسط monji_2008 در انجمن ادیان ، مذاهب و فرق دیگر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 18-10-2010, 17:12
  2. منجی در اديان ابراهيمی
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 11-09-2010, 10:49
  3. نیرنگ صهیونیسم
    توسط مکلف در انجمن صهیونیسم
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-04-2009, 20:35
  4. ایا می دانید!!!؟؟؟
    توسط vorojax در انجمن انجمن متفرقه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 27-08-2008, 11:12

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه