اشكال بر حجيت معجزه
حال اگر بگوئى : بنا بر آن چه گفته شد، اگر فرض كنيم كسى بتمامى اسباب وعلل طبيعى معجزه آگهى پيدا كند، بايد او هم بتواند آنعوامل را بكار گرفته ، و معجزه بياورد، هر چند كه پيغمبر نباشد، و نيز در اينصورتهيچ فرقى ميان معجزه و غير معجزه باقى نمى ماند، مگر صرف نسبت ، يعنى يكعمل براى مردمى معجزه باشد، و براى غير آن مردم معجزه نباشد، براى مردمى كه علم وفرهنگى ندارند معجزه باشد، و براى مردمى ديگر كه علمى پيشرفته دارند، و بهاسرار جهان آگهى يافته اند، معجزه نباشد، و يا يكعمل براى يك عصر معجزه باشد و براى اعصار بعد از آن معجزه نباشد، اگر پى بردنباسباب حقيقى و علل طبيعى قبل از علت اخير در خور توانائى علم و ابحاث علمى باشد،ديگر اعتبارى براى معجزه باقى نمى ماند، و معجزه از حق كشف نميكند، و نتيجه اين بحثىكه شما پيرامون معجزه كرديد، اين ميشود: كه معجزه هيچ حجيتى ندارد، مگر تنهابراى مردمجاهل ، كه باسرار خلقت و علل طبيعى حوادث اطلاعى ندارند، وحال آنكه ما معتقديم معجزه خودش حجت است ، نه اينكه شرائط زمان و مكان آنرا حجت بيانجهت