صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از 11 به 13 از 13

موضوع: وهابی کیست؟ وهابیت چیست ؟

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    269
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض 3- سازماندهي وهابيت بدست انگليس !

    سازماندهي وهابيت بدست انگليس

    در سال 1710م وزارت مستعمرات انگليس به 9 نفر از افراد كاردان و زيرك ماموريت داد تا براي جاسوسي در دولتهاي اسلامي بروند، از انها فقط پنج نفر به لندن باز گشتند كه يكي از انها فرد خبره اي به نام (همفر) بود.ماموريت او در كشور تركيه بود همفر به تركيه امد ونامش را محمد گذاشت و بسياري از مسائل و علوم اسلامي وقران را فرا گرفت.
    دومين بار او به عراق رفت. در ان سفر با محمد ابن عبد الوهاب ملاقات نمود وچون دانست كه اين عبدالوهاب جوان جاه طلب واز خود راضي بود واز مذهب و اعتقادات مسلمانان عيبجويي مي كرد ، بسيار خوشحال شد و اطمينان يافت كه دو وظيفه اي كه دولت بريطانيا به او محول كرده بود به وسيله او عملي نمايد. اولين دستور ، شوراندن مردم در مقابل دولت عثماني و دومين دستور فتنه انگيزي بين مسلمانان با تاسيس مذهبي جديد بود .
    همفر از ان پس با محمد ابن عبد الوهاب بسيار صميمي شد و با او در مورد مسايل مختلف بحث مي كرد وهر كجا كه محمد ابن عبد الوهاب بر خلاف مذاهب نظر مي داد او را تشويق مي كرد.
    همفر به دروغ به محمد ابن عبدالوهاب گفت:خواب ديده ام پيغمبر بر منبري نشسته و برای علما سخنراني مي كرد در ان هنگام شما (محمد ابن عبدالوهاب )با سيمائي نوراني وارد شدي و پيغمبر از جاي خود بر خواست وتو را به اغوش كشيد وبر پيشاني ات بوسه زد وگفت: اي محمد تو وارث حقيقي من در تمام امورات ديني و دنيوي مسلمين مي باشي. وتو در ان لحظه گفتي : يا رسول الله من نمي توانم علم و عقيده خود را براي مردم بر ملا كنم واز شر مردم مي ترسم.پيامبر فرمود :اي محمد تو از شناختي كه بر خويشتن داري برتر هستي وهيچ ترسي به خود راه نده.
    محمد ابن عبدالوهاب بعد از شنيدن اين دروغ بدون انكه فكري كند خوشحال شد وبعد از ان بر تاسيس مذهبي جديد مصمم گشت .
    همفر ،محمد ابن عبدالوهاب را به حالتي كه دلخواه انگليس بود در اورد. وزارت انگليس به همفر دستور داد تا 6 مورد ديگر را در مغز محمد بگنجاند تا او اين موارد را دير يا زود بين مردم اجرا كند:
    1-فتوا دهد كسي كه مذهب محمد ابن عبدالوهاب را نپذيرد كافر شده و جهاد با او فرض خواهد شد.
    2- تخريب خانه خدا .
    3- شوراندن اعراب عليه حكومت عثماني .
    4- انهدام گنبد هاي بار گاه اولياء.
    5- ايجاد هرج و مرج در سرزمين هاي اسلامي.
    6- چاپ قران دست كاري شده.
    همفر توانست چهار مورد را در افكار محمد ابن عبدالوهاب جاي دهد ودر دو مورد نا موفق بود.انهدام خانه خدا و تغيير قران، زيرا محمد ابن عبدالوهاب از اجراي دو مورد بسيار مي ترسيد.
    ....

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    269
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض وهابیت مرام سیاسی ! نه مذهبی

    فعاليت هاي محمد ابن عبدالوهاب براي ايجاد مذهب جديد
    محمد ابن عبدالوهاب از سال 1143ه.ق مذهب تازه اي را تاسيس كرد . او با محمد ابن سعود متحد شد . محمد ابن سعود كه اولين امير وهابيون بود ، امارات را تصرف نمود. بعد از او فرزند ارشدش بجاي او نشست ودولت انگليس اين دو محمد را بسيار حمايت كرد وتوسط انها بر اهداف خود رسيد.
    در سال 1206 محمد ابن عبدالوهاب فوت كرد .وهابيون علماي خود را به حرمين مي فرستادند تا عقايد علماي انجا را با مكر و نيرنگ تغيير دهند. در سال 1222 دولت عثماني تلاشهايي براي مقابله با وهابي ها انجام داد انها بار اول شكست خوردند اما در سال 1227 با تدارك زيادي دو باره حمله كردند وتوانستند وهابی ها را از حرمين خارج وامير انها را دستگير كنند. در سال 1230 بين وهابيها و دولت عثماني صلح بر قرار شد از اين ايام به بعد امارت وهابيت در دست سعودي ها افتاد.

    در سال 1235 (تركي)پسر عبدالله سعود ، رياض را تصرف كرد و پايتخت سعودي ها از درعيه به رياض منتقل شد بعد از او فيصل پسر تركي بر تخت پدر نشست.
    فيصل سرزمين نجد را هم تصرف كرد وروز به روز بر توسعه طلبي او افزوده مي شد ولي دولت عثماني در طي جنگي او را سركوب ودستگير كرد وبجاي فيصل ،خال ابن سعود را امير قرار داد. خالد ابن سعود عقيده سالمي داشت ودر كنار دولت عثماني پرورش يافته بود.وهابي ها بر عليه او شورش كردند وباعث متواري شدن خالد شدند وبعد از ان فيصل ابن تركي دوباره با سركوب شورشيان به قدرت رسيد.

    بعد از مرگ فيصل ،مخالفان او قدرت را در دست گرفتند و سعود دوم از ال سعود به حكومت رسيد. در سال 1290 رئيس وهابيون (سعود ابن فيصل)در گذشت وحكومت بدست عبدالله ابن فيصل افتاد اما مدیريت او بسيار ضعيف بود ، در نتيجه قسمتي از سرزمينش بدست عثماني ها افتاد .
    در سال 1351 عبدالله از ال سعود به حكومت رسيد . او سر زمين هاي اطراف رياض را تصرف كرد و سرزمينهاي ديگر را نيز به تصرفات خود اضافه نمود .در اين سال اين سرزمين (مملكت سعودي )نامگذاري شد.

    دولت انگليس ديگر به صورت اشكار از ال سعود حمايت كرد وحكومت وي را به رسميت شناخت . حتي عبدالعزيز پادشاه وهابيون در خطبه اي اعلام كرد : هر كس از دولت انگليس قدرداني نكند از خداوند قدر داني نكرده است.
    ملك عبدالعزيز اولين پادشاه وهابيون مي باشد بعد از او پسرش سعود به حكومت رسيد او قبل از مردن ،حكومت را به برادرش فيصل سپرد. فيصل بدست برادر زاده اش كشته شد و به جاي او خالد ابن عبدالعزيز به پادشاهي رسيد. چهارمين پادشاه وهابي ها ملك خالد وبعد از او فهد ابن عبدالعزيز پنجمين پادشاه وهابيون حكومت را بدست گرفت.
    ملك فهد در سال 1374هجری شمسی سكته كرد تا اينكه در اول مرداد سال 1384 هجری شمسی وفات كرد وبه جاي او وليعهدش ملك امير عبدالله ابن عبدالعزيز جانشين وي شد وهم اكنون پادشاه عربستان سعودي مي باشد. والبته چراغ خادمیتش!!! ازحرمین شریفین درحال خاموش شدن است .

    نتايج تاريخ ال سعود
    اگر بر تاريخ ال سعود نظر كنيم ونحوه تشكيل ان را بدانيم وبر چگونگي پيدايش محمد ابن عبدالوهاب واساس كارهاي او با همدستي استعمار ديرين انگليس واقف باشيم، خواهيم دانست كه راه وهابيت يك مرام سياسي مي باشد نه يك مذهي اسلامي.
    حضرت رسول الله(صلی ا..علیه وآله) در همان اول فرمودند: شاخ شيطان از نجد خارج خواهد شد.

    امید است این روزها در اثر بیداری اسلامی ملتهای عرب از تونس گرفته تا مصر و لیبی و یمن و بحرین و اردن و قطیف عربستان .. بر علیه حاکمان زورگو و مستبد کشورشان دست به انقلاب و قیام عمومی زدند آتش این قیام کشور موسوم به عربستان که حاکمان مستبد بزور به نام خودشان (سعودی ) تبدیل نمودند ..این آتش قیام دامان حاکمان مستبد و وهابیهای بدعت گذار ومشرک را دربرگیرد و ریشه آنها را بخشکاند.
    ادامه دارد.......
    ویرایش توسط حسین تبار : 28-02-2011 در ساعت 13:34
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

  4. #13
    مدیر بازنشسته Hamid آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    تهران. پلاک 5
    نوشته ها
    2,061
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض

    ابن تیمیه؛ نگاهی به زندگی «شیخ الاسلام» ی که معاصران و علمای دوران او، وی را «دیوانه» خطاب کردند

    ابن تیمیه که وهابیان او را "شیخ الاسلام"! می نامند، کسی است که اغلب علمای بزرگ اهل سنت به "گمراهی" وی اذعان کرده و او را دارای "افکار شیطانی" دانسته اند. در اینجا نظرات شماری از بزرگترین علما و مشاهیر اهل سنت در باره ابن تیمیه را از نظر می گذرانیم
    . ابن بطوطه،جهانگرد مشهور مراکشی معاصر او، وی را "دیوانه" نامیده و در سفرنامه مشهور خود "رحلة ابن بطوطه" آورده است: من در دمشق، فقیه مشهور حنبلی ها، تقی الدین بن تیمیه را دیدم، او در فنون گوناگون سخن می‌گوید، ولی عقلش ناقص است و پاره سنگ بر می دارد!

    ابن بطوطه می‌افزاید: در روز جمعه‌ای ابن تیمیه در مسجدی مشغول وعظ و ارشاد بود، كه من در آنجا حضور داشتم. از جمله سخنان او این بود كه «خداوند (از عرش) به آسمان نخست، فرود می‌آید، مانند فرود آمدن من از منبر». این سخن را گفت و یك پله از منبر پایین آمد. ‌در این هنگام فقیهی مالكی به نام ابن الزهراء به مقابله برخاست و سخن او را رد كرد، اما مردم به طرفداری از ابن تیمیه برخاستند و فقیه معترض را با مشت و كفش زدند. این نمونه‌ای از عقاید كفرآمیز ابن تیمیه است.
    شناخت عقاید وهابیان در گرو شناخت ابن تیمیه و آراء و عقاید او است. محمدبن عبدالوهاب مؤسس‏ «وهابیت‏» (متولد 1116 هجری)، بخش عمدۀ پندارهای خود را از افکار انحرافی و فراموش شده ابن تیمیه گرفت و با احیای آنها، فرقه وهابیت را پایه‌ریزی نمود. ابن عبدالوهاب کسی است که برادر و پدرش نخستین مخالفان سرسخت انحرافات وی بودند و نخستین "ردّیه" بر افکار او را برادرش "سلیمان بن عبدالوهاب" نوشته است.

    ابن تیمیه در سال 661 در حرّان شام به دنیا آمد و از آغاز قرن هشتم به تدریج افكار شاذ و نادر وی ظهور و بروز یافت، خصوصا هنگامی كه ساكنین "حماة" از وی خواستند آیه «الرحمنُ علی العرش استوی» را تفسیر كند، وی در تفسیر این آیه دچار لغزش شد و برای خداوند جایگاهی در فراز آسمان‌ها كه بر عرش تكیه كرده است؛ تعیین كرد! حال آن كه عموم مسلمانان خدا را پیراسته از جسم و جسمانیت دانسته و برتر از آن می‌شمارند كه در مكان خاصی محدود شود. زیرا آیاتی چون «لیس كمثله شیء» و «لم یكن له كفوا احد» با مفهوم روشن خود، آنان را از تشبیه خداوند به صفات مخلوقات باز داشته است.
    در سال های پس از آن، ابن تیمیه پیوسته افكار عمومی را - با نظرات خود كه بر خلاف آرای مشهور و رایج مسلمانان بود - متشنج می‌كرد، تا این كه در سال 705 در دادگاه محكوم و به مصر تبعید شد. وی در سال 707 از زندان آزاد شد ولی تا سال 712 به شام برگشت و در آنجا به نشر افكار و نظریات خود پرداخت، تا این كه مجددا در سال 721 محكوم به زندان شد. وی در 20 ذیقعده سال 728 ق در زندان قلعه دمشق درگذشت.

    در تاریخ ثبت شده است که ابن تیمیه عمری را با آشوب و در زندان گذراند و اینها همه به خاطر عقایدش بود كه عموم مسلمانان را تكفیر می‌كرد و جهان اسلام را - در زمانی كه مسیحیان از غرب و مغولان از شرق مورد حمله و تهاجم قرار داده بودند- از درون تخریب كرده و آنقدر در بین مسلمانان اختلاف و تفرقه می‌انداخت كه مجبور به زندانی كردن او شدند و سرانجام هم در زندان مرد.
    عقاید و افكار كفرآمیز ابن تیمیه باعث شد از سوی عالمان بزرگ شام و مصر درباره افكار وی، بیانیه‌هایی صادر شده كه نشانگر نقش او در تشویش افكار عمومی آن زمان و پاشیدن بذر نفاق در بین مسلمین می‌باشد.

    عزّ بن جماعهدرباره او آورده است: «خداوند ابن تیمیه را به گمراهی و ضلالت دچار کرده و جامه خفّت و خواری بر او پوشانده است و در گزافه گویی و یاوه سرایی، او را چنان نیرویی عطا کرده که جز ذلت و محرومیت، نتیجه ای برایش در بر نخواهد داشت».
    شوکانی(از بزرگان اهل سنت و متوفّاى 1255) می نویسد: اطلاق عنوان "شیخ الإسلام" به ابن تیمیه كفر است.
    محمّد بخارى حنفىمتوفّاى سال 841 در بدعت‏گذارى و تكفیر ابن تیمیه بى‏پرده سخن گفته است، تا آن‏جا كه در مجلس خود تصریح نموده است كهاگر كسى ابن تیمیه را «شیخ الاسلام» بداند، كافر است. ( البدر الطالع، ج 2، ص 260)
    ابن حجر مكّى (از بزرگان اهل سنت و متوفّاى 974) ابن تیمیه را گمراه و گمراه‏کننده می ‏شمارد و می ‏نویسد: خدا او را خوار، گمراه، كور و كر گردانیده است و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعى‏ها، مالكى‏ها وحنفى‏ها، بر فساد افكار و اقوال او تصریح دارند... سخنان ابن‏تیمیه فاقد ارزش بوده و او فردى بدعت‏گذار، گمراه، گمراه‏گر و غیرمعتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وى حفظ نماید. (الفتاوى الحدیثه، ص 86).
    همچنینقاضى شافعى(از بزرگان اهل سنت) پیروان ابن تیمیه را "مهدور الدم" می ‏داند.
    ابن حجر عسقلانىمتوفّاى 852 و شوكانى، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مى‏نویسند: قاضى شافعى دمشق دستور داد كه در دمشق اعلام كنند كه هر كس معتقد به عقاید ابن تیمیه باشد، خون و مالش حلال است. (الدرر الكامنة، ج 1، ص 147؛ البدر الطالع، ج 1، ص 67 و مرآة الجنان، ج 2، ص 242)
    حصنى دمشقى (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیه را زندیق می ‏داند. وی مى‏نویسد: ابن تیمیه‏اى كه پیروانش او را دریاى علم توصیف مى‏كنند، برخى از پیشوایان، زندیق (ملحد) مطلق مى‏شمارند.
    حصنى در جاى دیگر مى‏نویسد: ابن تیمیه معتقد است که «هر كس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه كند ... ظالم، گمراه و مشرك است» . از این سخن ابن تیمیه، بدن انسان مى‏لرزد، این سخن، پیش از زندیق حرّان، ابن تیمیه از دهان كسى در هیچ زمان و هیچ مكانى بیرون نیامده است.

    علاّمه سُبْكى،متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تیمیه، او را بدعت گذار می داند و مى‏نویسد: او در پوشش پیروى از كتاب و سنّت، در عقاید اسلامى بدعت گذاشت و اركان اسلام را درهم شكست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آن جا كه ازلى بودن عالَم را ملتزم شد و با این سخنان حتّى از 73 فرقه اسلام نیز بیرون رفت. (طبقات الشافعیه، ج 9، ص 253؛ السیف الصقیل، ص 177 و الدرّة المضیئة فى الردّ على ابن تیمیه، ص 5)
    سُبکی ـ که همه اهل سنت بر بزرگواری و اجتهاد و نیکوکاری وی اذعان دارند ـ کتاب مستقلی در ردّ پندارهای او تألیف کرده و در بخشی از کتاب خود چنین آورده است: «این ها اشتباهاتی است که ابن تیمیه بدان دچار شده و عجب نیست اگر که آن را خطایی نابخشودنی و مصیبتی ماندگار بنامیم؛ چرا که هواینفس، برای او چنین وانمود کرده و شیطان نهفته در وجودش این گونه بر او جلوه داده که راه صواب می پوید و در مسیر اجتهاد گام بر می دارد. آن بی نوا خود نیز نفهمیده که ضمن مخالفت با نظر عامه علما، نارواترین انتقادات و سرزنش ها را در حق پیشوایان ایشان، به ویژه خلفای راشدین اظهار داشته و حتی پا را از این هم فراتر نهاده و به ساحت کبریایی ذات مقدس پروردگار ـ که از هر کاستی مبرّا؛ و به هر کمال و جمال، سزاوار است ـ تعرض نموده و بر فراز منبرها و در برابر عامه مردم، پروردگار را دارای جسم و بُعد دانسته و در میان علمای متقدم و متأخر، هرکه را که چنین اعتقادی نداشته باشد، گمراه خطاب کرده است؛ چندان که علمای هم دوره او، بر ضدّ این افکار خروشیدند و حاکم وقت را به کشتن یا زندانی کردن او واداشتند. حاکم نیز او را به زندان در افکند، تا آن که جان داد و با مرگ او، شعله بدعت فروکش کرد و آن گمراهی ها از میان رفت..»

    اما
    ابن حجر عسقلانىكه از اركان علمى و حافظ على الاطلاق اهل سنّت به شمار مى‏رود در باره ابن تیمیه مى‏نویسد: بزرگان اهل سنّت در باره ابن تیمیه نظریه‏هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند كه وى قائل به تجسیم است؛ زیرا او در كتاب العقیدة الحمویة براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر كرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اكرم (ص) كه این نیز تنقیص مقام نبوّت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى‏آید، وى را زندیق و بى دین دانسته ‏اند. و بعضى به جهت سخنان زشتى كه در باره على [رضی الله عنه] بیان داشته، وى را منافق دانسته ‏اند. این سخنان ابن تمیمه نشانه نفاق اوست، چون پیامبر گرامى [ صلى ‏الله ‏علیه‏ وسلم] به على [رضی الله عنه] فرموده است: «جز منافق، كسى تو را دشمن نمى‏ دارد». (الدرر الكامنة فى أعیان المائة الثامنة، ج 1، ص 155)

    ذهبى
    (متوفّاى 774)، دانشمند بلند آوازه اهل سنّت، كه خود همانند ابن تیمیه، حنبلى مذهب بود، پیروان ابن تیمیه را بیگانه، فرومایه و مكّار می ‏داند. ذهبى که صاحب معتبرترین کتاب رجالی اهل سنت است و در علم حدیث و رجال سرآمد عصر خویش بود، در نامه‏اى خطاب به وى می ‏نویسد: اى بى‏چاره! آنان كه از تو متابعت مى‏كنند در پرتگاه زندقه و كفر و نابودى قرار دارند ... نه این است كه عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبك عقل، عوام، دروغ‏گو، كودن، بیگانه، فرومایه، مكّار، خشك، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان كن و با مقیاس عدالت بسنج.
    تا آن جا كه مى‏نویسد: گمان نمى‏كنم تو سخن مرا قبول كنى! و به نصیحت‏هاى من گوش فرا دهى! تو با من كه دوستت هستم این چنین برخورد مى‏كنى پس با دشمنانت چه خواهى كرد؟ به خدا سوگند، در میان دشمنانت، افراد صالح و شایسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان كه در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغ‏گو، نادان و بی عار زیاد به چشم می ‏خورند. ( الإعلان بالتوبیخ، ص77 و تكملة السیف الصقیل، ص 218)






    موفق باشین.
    93/5/13
    مصادف با سالروز تخریب قبور ائمه ی بقیع به دست وهابیون عربستان

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]- [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]
    [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ]

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درد و دل با شهدا
    توسط محبّ الزهراء در انجمن جبهه و جنگ
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 08-06-2015, 12:45
  2. پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 09-10-2014, 14:31
  3. عرفان و شبه عرفان
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-12-2010, 08:48
  4. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 25-10-2010, 09:13
  5. درگيري وهابيت با مردگان!
    توسط monji_2008 در انجمن اخبار جهان اسلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-09-2010, 17:10

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه