آثار مجالست با بدان و مجلس لهو
گويند: خليفه اى بود، در كنار بحر نشسته ، دُرج جواهر در پيش نهاده ، يك يك به دريا مى انداخت ، او را گفتند: اى خليفه ! اين چه كار است ؟ جواهرى گرانبها چون به دريا انداختى ديگرت بر آن دسترسى نباشد.
گفت : از صداى آب لذت مى برم خواهم كه با پرتاب اين گوهر صدايى از آب برآيد.
اين خليفه مگر آدمى است و اين جواهر ساعات عمر او كه در جزئى حظ و لذتى آن را به بحر عدم اندازد.
هر نفس ز انفاس عمرت گوهرى است
كان نفس سوى خدايت رهبرى است
((الطرق إ لى الله بعدد اءنفاس الخلايق ؛ راههاى به سوى خدا به عدد انفاس خلايق است .)) (حضرت محمد صلى الله عليه و آله )
بعضى را عقيده بر اين است كه در اين فرمايش رسول الله صلى الله عليه و آله انفاس جمع نفس است ، چه در هر دم زدنى مى توان اسمى از خدا را بر زبان و يا يادى از او در جان داشت و ارتباطى با عالم اعلى .
حال بنگر كه آن را كه تواند اين گوهر نصيب باشد، اين دقايق را به معصيت يا مجالست با بدان و اهل لغو و لهو بگذراند او را بس خسران بود.
خداى تعالى اهل شوخى و بازى نيست .
((ما خلقنا السماوات و الا رض و ما بينهما لاعبين ؛ آفرينش آسمان ها و زمين را به بازى نيافريديم .))
در زير اين آسمان تابناك بر اين زمين سر سبز تو را براى بازى و شوخى نيافريديم ، خداوند رسولش را فرمايد: اگر بپرسى از منافقين كه در دنيا به چه كار مشغول بوديد و عمر چگونه گذرانيديد؟ گويند:
((ولئن ساءلتهم ليقولن إ نما كنا نخوض و نلعب ؛ گر از آنان بپرسى گويند: جز اين نبود كه ما شوخى و بازى مى كرديم .))
و تو را فرموده اند كه رها كن ايشان را و سر خود گير:
((فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون ؛ رها كن ايشان را تا در لهو و بيهودگى فرو روند و به بازى سرگرم باشند تا آن روز كه وعده داده شده ببينند.))
فرمايش اميرالمؤ منين را بنگر:
((شر ما ضيع فيه العمر اللعب ؛ بدترين چيزى كه عمر در آن تباه گردد، بازى است .))
اى عزيز! عمر در غفلت و بازى مگذران كه بازى كار كودكان است ، معلوم نيست تو را براى توبه و كسب معارف فرصتى باشد.
چو غنچه و گل دوشينه صبحدم فرسود
من و تو جاى شگفت است گر نفرساييم
بدين شگفتى امروز از چه غره شوى
چه روشن است كه پژمردگان فرداييم
خوش است باده رنگين عمر وليك
مجال نيست كه پيمانه اى بپيماييم
ز طيب صبحدم آن به كه توشه برگيريم
كه آگه است كه تا صبح ديگر اينجاييم ؟
فضاى باغ تماشاگه جمال حق است
من و تو نيز در آن ، از پى تماشاييم
چو غنچه هاى دگر بشكفند ما برويم
كنون بيا كه صف سبزه را بياراييم
(پروين اعتصامى )
گه با خود گويم : چند از اين مطالب گويى كه خريدارى ندارد، اما براى تو مى گويم كه اگر خريدار نبودى ، اين كتاب نمى گشودى ؛ بكوش تا اين سخنان بر قلب گذرانى نه تنها بر ديده و در هر سطرى از آن كمى به انديشه نشين كه زمان باد پيما و عمر زود گذر است و ان شاء الله نباشى از آن زمره كه خدا فرمايد:
((ما ياءتيهم من ذكر من ربهم محدث إ لا استمعوه و هم يلعبون ؛ هيچ پند تازه اى از طرف پروردگار برايشان نيامد جز آنكه مى شنيدند و آن را به بازى و مسخره مى گرفتند.))
و فرمود اميرالمؤ منين :
((لا يفلح من وله باللعب و استهتر باللهو و الطرب ؛ رستگار نمى گردد آنكه واله و دلداده بازى و شيفته لهو و طرب باشد.))
و تو را اين تشويق بس نباشد كه خالق و ربت آنكه همه سرنوشت تو به دست اوست بر تو توصيه مى فرمايد كه :
((و ما الحياة الدنيا إ لا لعب و لهو و للدار الاخرة خير للذين يتقون اءفلا تعقلون ؛ نيست زندگانى دنيا جز بازى لهو و خانه آخرت بس بهتر باشد براى پرهيزگاران ، آيا نمى انديشيد؟))
خواب است و خيال اين جهانى فانى
در خواب كجا حقيقت خود دانى ؟
چون روى به سوى آن جهان گردانى
پيدا شودت حقايق پنهانى
از کتاب :حدیث آرزومندی
از استاد کریم محمود حقیقی