حضرت آیت الله ناصری دولت آبادی می فرمودند : مرحوم حاج آقا معین شیرازی فرموده بودند : یک نفر کشاورز برای ایشان تعریف کرده بود :
زمانی کار کشاورزیمان تمام شد ، گندم ها را پهن کرده بودیم تا هر کس سهم خودش را ببرد ، در همین موقع که در حال استراحت بودیم یک زنبور آمد و یک دانه گندم را برد ، دوباره آمد و یک دانه دیگر را برد و چندین بار این کار تکرار شد ، تا اینکه ما کنجکاو شدیم ببینیم این زنبور گندم ها را کجا می برد ( با توجه به اینکه زنبور به گل و شیرینی علاقه دارد نه به گندم )
خلاصه دنبال زنبور رفتیم ، دیدیم زنبور گندم ها را کنار یک دیوار خرابی که در آنجا گنجشک نابینایی است می برد و گنجشک با شنیدن صدای زنبور دهانش را باز می کند و زنبور هم گندم را در دهان او می گذارد .
[align=center]به اعماق دریا و در بطن سنگ *** دهد روزی کرم را بی درنگ
رساننده ی رزق گنجشک کور *** پدید آور ظلمت و نار و مور[/align]
کتاب : کرامات معنوی
نویسنده : سید عباس موسوی مطلق