مبارزه با غفلت
براى مبارزه با غفلت راههاى زيادى ذكر شده است ولى مادر اينجا بطور مختصر به سه راه آن اشاره خواهيم كرد. و بحث مفصل آن براى جزوات آينده باقى مى ماند ان شاء الله .
1 - مراقبه و مراوده و محاوره
2 - محاسبه نفس
3 - عبرت گرفتن و انديشه در حوادث
راه اول : مراقبه
مراقبه ، يعنى آدمى از خود مراقبت و حراست نمايد؛ يعنى خود را زير نظر بگيرد و قبل از هر چيز خدا را بر خود ناظر بداند.
مراقبه ، يعنى آدمى قبل از عمل ، خود را ارزيابى كند، انگيزه هاى اعمالش را مورد بررسى قرار دهد كه چرا و چگونه و براى چيست ؟ خواجه عبدالله انصارى در معنى و درجات مراقبه چنين مى گويد:
ان المراقبة دوام ملاحظة المقصود
((همانا مراقبت عبارت است از اينكه مقصود وهدف را دائما در نظر داشته باشيم )).
سالك بايد مدام به حضرت بارى تعالى نظر داشته باشد و رضاى او را بطلبد و او را بر كارها و احوال خويش ناظر ببيند، آنگاه خواجه مراقبه را به سه درجه تقسيم مى كند:
الدرجة الاولى : ((مراقبة الحق فى السير اليه على الدوام بين تعظيم مذهل ومداباة حامله وسرورباعث )).
يعنى سالك در سير به سوى حق . دائما به مراقبه از حق تعالى مى پردازد، كه اين مراقبه داراى سه جنبه است .
اول : سالك بايد چنان توجهش به عظمت حضرت حق معطوف باشد كه هر چيز ديگر را خوار و حقير بشمارد.
دوم : سالك در نتيجه چنين تعظيمى خود را در كمال نزديكى به حضرت حق بايد بداند.
سوم : شادمانى خود را در سير و سلوك دائما حفظ مى كند تا انگيزه او بارى ادامه اين سير باشد، و فتور واهمال در عزمش راه نيابد.
در اين مرحله آدمى در سير به سوى حضرت حق جل جلاله ، مى كوشد تا از حدود و مسير دين خارج نشود و مراقب مسائل روز مره اش باشد تا هر آنچه را كه انجام ميدهد. طبق دستور شرع انجام پذيرد و خود را به اخلاق و طاعات نيكو بيارايد تا خداى او را بپسندد.
والدرجة الثانية : ((مراقبة نظرالحق اليك برفض المعارضة وبالاعراض عن الاعتراض ونقض رعونة التعرض )).
((اين مرحله عبارتست از مراقبت كردن از نظر لطف حق به سوى خودت ، به اينكه چيزى كه معارض با آن است بزدائى و از رويگردانى از نظر حق رويگردان باشى و روحيه تعرض نسبت به حق را كه ناشى از سستى و نادانى است در خودت بشكنى )).
آدمى در اين درجه از مراقبت ، خداوند متعال را مراقب خود مى داند و يقين يافته است كه خداوند هميشه او را مشاهده و مراقبه مى كند، و به احوال او و اسرارش علم دارد.
والله يعلم مافى قلوبكم وكان الله عليما حكيما.
((وكان الله على كل شى ء رقيبا))
و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمودند:
اعبدوالله كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك
((خدا را چنان عبادت كن كه گوئى او را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى او تو را مى بيند)) مسلم در دل چنين آدم مراقب و مواظبى جائى براى هوا و هوس باقى نمى ماند.
الدرجة الثالثة : مراقبة الازل بمطالعة عين السبق .
((در اين درجه از مراقبه ، انسان كيفيت تجليات پرودرگار عالم را مورد نظر دارد و آيات و افاضات الهى را مورد مشاهده قرار مى دهد كه چگونه ظهور و بروزدارند.
توجه و تذكر: بايد دانست همانگونه كه آدمى از خويش بر مى خيزد، دشمن او هم به مراقبه از او مى پردازد تا اينكه لحظه اى خود را از نظر اندازد و از چگونگى افكار و اعمالش غافل بماند؛ و او در اين لحظه بر او غلبه مى يابد و سرانجام متولى امورش مى گردد. پس اگر سالك مى خواهد از مسير حق خارج نشود و امور زندگيش بر محور حق به چرخد و مدام بذكر حق متذكر باشد؛ بداند كه شيطان عكس اينها را طالب است و بدين خاطر به مراقبت از انسان برخاسته است و هرگز سنگر ديدبانى اش را ترك نمى كند، آنكس موفق است كه مراقب است و دلش حرم خدا واقع شده باشد.
آنكس كه ياد خدا در دلش زنده است از هيچ چيزى رنگ نمى پذيرد و از آب هفت دريا به اندازه موئى تر نمى شود، در اجتماع حضور مى يابد و كوچكترين انحرافى پيدا نمى كند؛ چون بذكر خدا مشغول است .
مرد جنگ بيدار است : مردى كه در ميدان جنگ حضور مى يابد هميشه بيدار و مراقب و متوجه است كه مبادا دشمن او را غافلگير كند و اسير خود نمايد. خواب براى يك جنگجو در ميدان جنگ ، برابر با مرگ و نابودى اوست ، يك لحظه غفلت از دشمن درون و برون - آن هم دشمن مكار - برابر با نابودى آدم است . على (عليه السلام) در يكى از نامه هاى مباركش به اهل مصر نوشته و به مالك اشتر فرستاده بود، چنين مى نويسد:
ان اخاالحرب الارق ومن نام لم ينم عنه
((مرد جنگجو، بيدار و هشيار است ، و اگر او را خواب فراگيرد، دشمن او آسوده نشود. خواب نبرده و بيدار است )) اين تنها براى جنگهاى بيرونى و صورى نيست ، كه اگر يك جنگجو در سنگر به خواب رفت ، دشمن او را غافلگير مى كند و از بين مى برد، بلكه براى جنگ هاى درونى نيز چنين است ، كه اگر انسان سالك لحظه اى غافل ماند دشمن از او غافل نخواهد ماند، و بلكه از لحظه غفلت استفاده كرده و بر او مى تازد.
آرى ، ان اخاالحرب الارق و من نام لم ينم عنه يك رزمنده در ميدان جنگ ، ارق است ، خواب در چشمش فرو نمى رود. و اصلا او را با خواب كارى نيست ، او سراسر بيدارى و توجه است ، انسان جنگنجو برادر جنگ است . بيدار است ، چون رقيب او بيدار است ، غفلت در برابر دشمن يعنى ، پيروزى دشمن . آن انسانى هم كه وارد ميدان جنگ و جهاد اكبر مى شود، بايد بداند كه در مقابل دشمنى قرار گرفته كه لحظه اى خواب ندارد و در عين حال حيال و مكار است ؛ توطئه گر وسوسه انداز است ؛ لذا بايد لحظه اى غافل نماند، بلكه دائم الحضور و دائم الذكر باشد؛ اصلا خواب به چشمش فرو نرود؛ زيرا دشمن از چشم بيدار مخفى مى گردد.
راه دوم : محاسبه نفس
راه سوم : عبرت گرفتن و انديشه در حوادث
در زندگى انسانها در طول تاريخ ، قضايا و حوادث متعددى روى مى دهد كه انسانها در برابر اين حوادث دو قسمند:
1 - يك گروه مردمى هستند نادان كه از حوادث و رويدادها، سرسرى مى گذرند و دقت و تاءمل نمى كنند.
2 - گروهى هستند كه در آن حوادث تفكر و تاءمل نموده و تجربه مى آموزند تا بدين سبب نيروى عقل خويش را بكار انداخته و خطاهاى كمترى را مرتكب شوند.
انسانى كه سرگذشت اقوام گذشته و حال را مورد مطالعه قرار مى دهد، خوب و بد آنها را تشخيص مى دهد و از رفتار آنها در زندگى عبرت مى گيرد و تجربه تازه كسب مى كند... و همه اينها را به صورت تجربياتى منظم در خزانه فكر و حافظه خويش جايگزين مى كند، تا از آنها به عنوان برنامه هاى زنده زندگى استفاده نمايد و بدينوسيله از اشتباه خود بكاهد، چون او در مدرسه زندگى نيك و بد را آموخت ، و گذشته را مورد نظر قرار داده ، شكست خوردگان و عامل شكستشان ، و پيروز مندان و عامل پيروزيشان را مورد مطالعه قرار داده ، و لذا در زندگى اش از راهى مى رود كه موفقيت در آن است ، او ديگر خود را به فساد و تباهى نمى كشاند، چون ديد كه فساد، اهلش را چه كرد. و به كجا برده است . او به وسيله عبرت آموزى ، فكر خود را به راه راست هدايت مى كند و از انحراف باز مى دارد.
اين چنين انسانى با مطالعه و تجزيه و تحليل وقايع تاريخى و سرگذشت ديگران ، راه و بيراهه را سود و زيان ، خوب و بد، دوست و دشمن را... از هم تشخيص مى دهد، لذا بدينوسيله زندگى پاك و باصفائى را صاحب خواهد بود - زندگى به درازاى تاريخ با بهره بردارى سالم از تاريخ .
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: لايلسع المومن من جحر واحد مرتين
((انسان عاقل از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود)).
زيرا انسان عاقل در زندگى همراه با تجربياتش فعاليت مى كند، از اشتباه و خطاى خويش درس عبرت مى گيرد.
زندگى در پرتو اخلاق (ذكر الله)
مؤلف : شهيد سيد عبد محمد تقوى