ماجرای نامهای که سایت هاشمی منتشر کرد، به سال 59 برمی گشت. در همان روزها که امام مصالح کشور را میدید، هاشمی دست به قلم شد تا این چنین نامه بنویسد: «بسماللهالرحمنالرحیم. امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم. به نظر میرسد در ملاقاتهای معمولی، به خاطر کارهای زیاد و خستگی جنابعالی، فرصت کافی برای طرح و بحث مطالبی اساسی که داریم به دست نمیآید... خواهش میکنم توجه فرمایید و در ملاقات بعدی جواب لطف کنید.» آن روزها هاشمی بر مشی عملی امام خرده گرفت و از آنچه سکوت و کلیگویی مینامید انتقاد کرد. هاشمی البته اعتراف کرد که نظرات امام را با تعدیل اجرا میکرده است. او در نامه خود نوشت: «خود شما میدانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحههایی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، اما نظرات شما را با تعدیلهایی اجرا میکردیم؛ شما اجازه ورود افراد تارکالصلوئ یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمیدادید، شما روزنامه آیندگان و... تحریم میکردید، شما از حضور زنان بیحجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بیحجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری میکردید؟ همینها موارد اختلاف ما با آنها است. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بیطرف بگیرید؟ آیا بیخط بودن و آسایش طلبی را میپسندید؟»
هاشمی حتی از این خطابهای تند هم پا را فراتر گذاشت و از تحت تأثیر دیگران قرار گرفتن امام ابراز نگرانی کرد: «گاهی به ذهنم خطور میکند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوقالذکر ضعیفتر از گذشته نشان میدهید، بسیاری از مردم هم متحیرند که چرا امام قاطع و صریح در این مسائل سرنوشتساز صراحت ندارد.» نامه سرگشاده و بدون سلام و والسلام ریاست مجمع خطاب به رهبری برای اصحاب سیاست سنگین بود و این نامه تاریخی به امام شاید با انگیزه تحتالشعاع قرار دادن بار سنگین آن نامه سرگشاده منتشر میشد. سایت ریاست مجمع البته چندی بعد و در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دهم آن نامه سرگشاده را باز نشر داد تا تأکید دوباره بر همان مواضع گذشته را رسانده باشد. در این میان خبری منتشر شد که حکایت از ملاقات جمعی از جوانان اصلاحطلب و متهمان آزاد شده ناآرامیهای سال گذشته با ریاست مجمع داشت. در حالی که پیشتر هاشمی در دیدار با مدیران دولت اصلاحات بر کلیات پیشنهادهایش در نمازجمعه 26 تیرماه مجدداً تأکید کرده بود، انتشار اخباری از ملاقات جوانان اصلاحطلب و متهمان انتخاباتی با هاشمی حواشی جدیدی را ایجاد نمود.
نامه سرگشاده و بدون سلام و والسلام ریاست مجمع خطاب به رهبری برای اصحاب سیاست سنگین بود و این نامه تاریخی به امام شاید با انگیزه تحتالشعاع قرار دادن بار سنگین آن نامه سرگشاده منتشر میشد. سایت ریاست مجمع البته چندی بعد و در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دهم آن نامه سرگشاده را باز نشر داد تا تأکید دوباره بر همان مواضع گذشته را رسانده باشد.
تناوب تأکیدات رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بر راهحلهایی که پیشتر در نماز جمعه ارائه کرده بود، بارها و بارها توجه محافل سیاسی را به خود جلب کرد تا نوبت به فائزه برسد و دختر، برداشت خود را از آنچه پدر بدان پایبند مینمود، واگویه کند. او گفت:«خواستههایی که پدرم اعلام کرده همان خواستههای جنبش سبز است.» و از همین رو «میتوان ایشان را هم سبز دانست!» آن روزها دست آخر خروش انقلابیون گرد و غبار فتنه را فرونشاند و رهبرمعظم انقلاب نیز پس از حماسه بزرگ نهم دی ماه تصریح کردند: «حجت بر همه تمام شده است.» بانیان فتنه سر در گریبان فرو برده بودند و آنچه میگفتند و مینوشتند، دیگر به طنز میگرایید. بیانیه پانصد و بیست و چندم میرحسین نیز در کنار حکایتهای شیرین شیخ اصلاحات توجه اصحاب مطایبه را به سوی خود سوق میداد تا همه بدانند با احضار روح هم این کشتی به گل نشسته را امیدی به تکان خوردن نیست!
در دیگر سو بسیاری از آنان که روزی به فتنهگران اعتماد کرده بودند نیز از اعتماد خود بازگشتند و حتی خواصی که سکوت کرده بودند، کمکم لب به سخن گشودند و کوشیدند خود را به سیل کسانی که در جریان فتنه 88 عمار یاسر لقب گرفته بودند، برسانند. در چنین شرایطی نگاهها بیش از پیش به جانب مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت تا بلکه دست آخر، سیاستمدار کهنهکاری که در مراسم تنفیذ حکم رئیس جمهور دهم نیز امکان حضور پیدا نکرده بود، سر از گریبان بیرون آورد و سخن آغاز کند؛ آن گونه که نگرانی دلسوزان انقلاب و امید دشمنان نظام هر دو پایان پذیرد. پردهنشینان میدان سیاست جایگاه کهنهکاران این عرصه را خوب میشناختند و نیک میدانستند که نقشآفرینیهای اینان واجد تحلیل است. پیشتر عطریانفر تصریح کرده بود که هاشمی، رهبری و هدایت جبهه دوم خرداد را در دست گرفته است و این در کنار دیدارهایی که صورت میپذیرفت و سخنانی چون سخنان فائزه که اصلاحات را تداوم راه سازندگی میدانست، فضایی مبهم را فراروی تحلیلگران قرار میداد؛ فضایی که انگار اصرار چندانی هم بر گرهگشایی از آن وجود نداشت.
آغاز سال 89 با مصاحبه ویدئویی هاشمی همراه شد؛ مصاحبهای که حاوی پیام نوروزی نیز بود و طی آن ریاست مجمع به پرسشهای مختلفی پاسخ میگفت. مصاحبه کننده بعد از سؤالهایی تاریخی، از وقایعِ بعد از انتخابات نیز به گونهای اجمالی و البته معنادار پرسید.
هاشمی در جواب سؤالی که جنبش سبز را مانند قیام مردمی سال 57 تلقی میکرد، تشبیه را بهطور کامل، درست ندانست اما حرکت فتنهگران را صرفاً یک دعوای انتخاباتی و نوعی حرکت اصلاحی اکثریت لقب داد و گفت: «آنها که الآن به عنوان معترض یا منتقد در خیابانها آمدند و صحبت کردند اکثریت قاطعشان وفادار به نظام هستند. یعنی جمهوری اسلامی و قانون اساسی را با همه موازین آن قبول دارند... آن زمان هم اگر یادتان باشد وقتی که دریای مردم به طرف میدان آزادی میرفت، اکثریت راه امام را داشتند و همین استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را میخواستند. عده معدودی هم بودند که پلاکاردهای محدود حزبی و فرقهای خودشان را داشتند، کسی هم مخالفت نمیکرد. بعد از انقلاب هم بودند. در انتخاباتی که حق حضور داشتند، شرکت کردند و فهمیدند که آرایشان محدود است.
به نظرم از این جهت حالا هم همینطور است. اکثریت [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] را میخواهند و اعتراض آنها هم از انتخابات شروع شد که این اعتراض در واقع یک نوع اصلاح است ولی با اصل مخالفتی ندارند.» بحث در مصاحبه به دعوای معروف جمهوریت و اسلامیت نیز رسید و هاشمی به گونهای کنایهآمیز تصریح کرد: «...در آن زمان هم اینها بود. یعنی عدهای جمهوری بدون اسلام میخواستند که آنها هم خودشان سکولار نبودند ولی میگفتند همین کلمه کافی است. عدهای هم بودند که خیلی صریح میگفتند، تحجر همان موقع هم بود. بعضیها موافق جمهوریت هم نبودند، منتها صدای آنها خیلی رسا نبود، چون آنها در انقلاب شرکت نداشتند. اما آن طرفیها زیاد بودند. الآن در داخل ایران صدای متحجرین مقداری از آنها بلندتر شدهاست. گرچه در فضای جهانی شاید آن صداها بلندتر باشد.» هاشمی در این تحلیل در میانه میدان سیاست قرار میگرفت تا با کنار رفتن دو جریان افراطی راه برای جریانی میانه که حتی میتوانست شامل کارگزاران سازندگی و برخی اصولگرایان همراه هاشمی نیز باشد، باز شود. رئیس مجمع نگران تحجر در کشور بود. او اعتقاد داشت اکنون نسبت به گذشته صدای تحجر مقداری بلندتر شده است. در این میان البته اشارهای به مصادیق این تحلیل نشد، اما پیش از این جریان اصلاحات، آیتالله مصباح یزدی را متهم به تلاش برای حذف جمهوریت قلمداد مینمود.
روزها سپری شد و همچنان گره ابهام بر مواضع کهنهکار سیاسی کشور باقی ماند. چندی بعد محمد هاشمی خبر از دیدار رئیس مجمع با بهزاد نبوی داد: «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ایام نوروز در کیش بودند و در جریان این سفر با بسیاری افراد دیدار داشتند و آقای نبوی هم جزو این افراد بودند.»
و بعد هم نوبت به روزنامه رسالت رسید تا از جلسه خاتمی با رئیس مجمع سخن بگوید و بنویسد: «شنیدهها حاکی است که محمد خاتمی با حضور در محل مجمع تشخیص مصلحت نظام با آقای هاشمی رفسنجانی درباره برون رفت اصلاحات از وضعیت بغرنج فعلی با وی مشورتهایی انجام داده است.» این در حالی بود که جسته و گریخته اخباری از دیدارهایی به نمایندگی از رئیس مجمع نیز منتشر میشد. سایت جرس به عنوان نمونه خبر از دیدار هادی منافی، وزیر اسبق بهداشت و درمان با حمزه کرمی، یکی از متهمان فتنه 88 داد.
شاید این از الزامات میانهروی بود که کمتر سخن به میان آید و ابهامها نیز به نوبه خود تداوم یابند. حداد عادل میگفت: «هاشمی میگوید که من سعی میکنم ارتباط اینها را با نظام نگه دارم تا از ریزش آنها جلوگیری شود.»
کمکم اما نوبت به [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] رسید تا پیمانه خالی موضعگیریها را با بازخوانیهای تاریخی خود پر کند و در این میان آنچه بیش از همه جنجالبرانگیز شد انتشار نامه تند هاشمی در سال 59 خطاب به امام راحل بود؛ نامهای که در آن امام کنایتاً آسایشطلب لقب میگرفت.
این نامه یادآور همان نامه سرگشاده خطاب به رهبر انقلاب بود که در همان روزهایی که آتش فتنه ریشه میدواند با سخنان عفت هاشمی رفسنجانی همراه شد تا پس از انذار نوبت به تحریک برسد و برخی فرزندان رئیس مجمع نیز خود را به جمع اردوکشیهای خیابانی برسانند.
ماجرای نامهای که سایت هاشمی منتشر کرد، به سال 59 برمی گشت. در همان روزها که امام مصالح کشور را میدید، هاشمی دست به قلم شد تا این چنین نامه بنویسد: «بسماللهالرحمنالرحیم. امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم. به نظر میرسد در ملاقاتهای معمولی، به خاطر کارهای زیاد و خستگی جنابعالی، فرصت کافی برای طرح و بحث مطالبی اساسی که داریم به دست نمیآید... خواهش میکنم توجه فرمایید و در ملاقات بعدی جواب لطف کنید.» آن روزها هاشمی بر مشی عملی امام خرده گرفت و از آنچه سکوت و کلیگویی مینامید انتقاد کرد. هاشمی البته اعتراف کرد که نظرات امام را با تعدیل اجرا میکرده است. او در نامه خود نوشت: «خود شما میدانید که موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما، دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است، بعد از پیروزی معمولاً ما مسامحههایی در اینگونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید، اما نظرات شما را با تعدیلهایی اجرا میکردیم؛ شما اجازه ورود افراد تارکالصلوئ یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمیدادید، شما روزنامه آیندگان و... تحریم میکردید، شما از حضور زنان بیحجاب در ادارات مانع بودید، شما از وجود موسیقی و زن بیحجاب در رادیو تلویزیون جلوگیری میکردید؟ همینها موارد اختلاف ما با آنها است. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل اینها موضع بیطرف بگیرید؟ آیا بیخط بودن و آسایش طلبی را میپسندید؟»
هاشمی حتی از این خطابهای تند هم پا را فراتر گذاشت و از تحت تأثیر دیگران قرار گرفتن امام ابراز نگرانی کرد: «گاهی به ذهنم خطور میکند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوقالذکر ضعیفتر از گذشته نشان میدهید، بسیاری از مردم هم متحیرند که چرا امام قاطع و صریح در این مسائل سرنوشتساز صراحت ندارد.» نامه سرگشاده و بدون سلام و والسلام ریاست مجمع خطاب به رهبری برای اصحاب سیاست سنگین بود و این نامه تاریخی به امام شاید با انگیزه تحتالشعاع قرار دادن بار سنگین آن نامه سرگشاده منتشر میشد. سایت ریاست مجمع البته چندی بعد و در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دهم آن نامه سرگشاده را باز نشر داد تا تأکید دوباره بر همان مواضع گذشته را رسانده باشد. در این میان خبری منتشر شد که حکایت از ملاقات جمعی از جوانان اصلاحطلب و متهمان آزاد شده ناآرامیهای سال گذشته با ریاست مجمع داشت. در حالی که پیشتر هاشمی در دیدار با مدیران دولت اصلاحات بر کلیات پیشنهادهایش در نمازجمعه 26 تیرماه مجدداً تأکید کرده بود، انتشار اخباری از ملاقات جوانان اصلاحطلب و متهمان انتخاباتی با هاشمی حواشی جدیدی را ایجاد نمود.
سایت جرس که حامی میرحسین موسوی شناخته میشد، خبر جلسه را اینگونه منعکس کرد: «آقای هاشمی «جوانان سبز» را با اشاره به آیات و احادیث به استقامت و مدارا فرا خوانده است!» سایت جرس در گزارش خود از ملاقات مذکور نوشت: «هاشمی رفسنجانی در لابهلای سخنان زندانیان آزاد شده، در شرایط زندان و اتفاقات پیش آمده پرس وجو میکرد و آنان را به استقامت و مدارا فرا میخواند و تأکید میکرد که سرانجام سختی، پیروزی و آسانی است. این در حالی بود که خبری مبنی بر دیدار مادر هنگامه شهیدی، یکی از متهمان بازداشت شده، با هاشمی رفسنجانی نیز منتشر شده بود. در خبرها آمده بود: «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مادر هنگامه شهیدی را به صبر فراخواند و ضمن آرزو برای همه زندانیان سیاسی، نامه ای از وی را برای پیگیری درخواستش دریافت کرد.» بعد از انعکاس خبر ملاقات هاشمی با متهمان انتخابات در سایت شخصی او به نقل از سایر سایتهای خبری، دفتر رئیس مجمع طی اطلاعیه ای توضیحاتی را ارائه کرد و این خبر را «فاقد سندیت» خواند!
در این تکذیبیه آمده بود: «همان گونه که قبلاً نیز بهطور رسمی اعلام شده، انتشار هرگونه مطلبی خارج از اخبار رسمی مخابره شده توسط این اداره کل، فاقد سندیت بوده و مورد تأیید نمیباشد.» این تکذیبیه پرابهام در حالی منتشر شد که اصل دیدار در آن مورد تأیید قرار گرفته بود. به این ترتیب هر چه گذشت، حکایت نگرانیها دو چندان شد. رئیس مجمع درباره پرونده مهدی هاشمی و ماجراهای دانشگاه آزاد در همین بازه زمانی به صراحت سخن گفت، اما در خصوص فتنه و فتنهگران همچنان مواضعی پرابهام را بر جای گذاشت. مواضع او حتی درخصوص تحریمها یا مسائلی از این دست حواشی زیادی را برمیانگیخت. به عنوان نمونه روزنامههای الشرق چاپ لبنان، الشرقالاوسط چاپ لندن، الاهرام چاپ مصر، السیاسه چاپ کویت و شبکه خبری العربیه در تحلیلهای جداگانهای به بررسی سخنان هاشمی در مجلس خبرگان رهبری پرداختند و اظهارات او در خصوص جدی بودن تحریمها را ناشی از اختلافات درونی میان مسئولان جمهوری اسلامی ایران قلمداد کردند.
خرداد ماه یک جدال تاریخی را نیز با خود به همراه داشت و آن بحثی بود که بین رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درگرفت. آیتالله یزدی انتقادات شدیدی را درباره مواضع هاشمی مطرح کرد و گفت: «هاشمی با موضعگیریهایش که از سه پهلو هم گذشته است، هر روز از نظام دورتر میشود.»
ریاست مجمع البته این اظهارات را بیپاسخ نگذاشت و در دیدار با جمعی از استادان علوم سیاسی دانشگاههای قمرئیس جامعه مدرسین را تهدید به افشاگری کرد. او گفت: «در مورد سخنان اخیر آقای یزدی همانگونه که قبلاً هم گفتم، جوابم تاکنون به سخنان توأم با عصبانیت و غرضآلود ایشان سلام بوده است، ولی با صحبتهای دیروز ایشان و اطلاعات رسیده، این بار بوی توطئه به مشام میرسد و درباره مسائل ایشان در زمان امام راحل و در جلسه انتخاب رهبری بعد از ارتحال امام و در قوه قضائیه به صورت کتبی مطالبی را گوشزد خواهم کرد.» با این همه گذشت و گذشت تا نوبت به یادداشت هاشمی در 19 دی ماه رسید؛ یادداشتی که با آن مشی به اصطلاح میانه گذشته تفاوتهای شاخصی را نشان میداد و رونمایی از رویکردی جدید تلقی میشد. هاشمی در این یادداشت، خود را نگران روحانیت و علما معرفی کرد و از بقایای تفکر روحانیتستیزی در کشور خبر داد. او بعد از اشاره به وقایعی از تاریخ انقلاب نوشت که اینک ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، بقایای فکری دینزدایی و روحانیتستیزی، پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیدهاند.
مقصود از سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، احتمالاً خود هاشمی و چهرههایی نظیر سید محمد خاتمی بودند و انگار هاشمی مثل همان سالهای دوران سازندگی علاقه داشت انتقادات نسبت به خود را هجمه به نظام و روحانیت قلمداد کند. این در حالی بود که هاشمی نسبت به انحرافاتی نظیر تئوریزه شدن دین سبز در آستانه انتخابات دهم نگران نشده بود. آن روزها قرار بود میرحسین پیامبر این دین جدید باشد و دین حوزههای علمیه نیز «دین سیاه» معرفی میشد.
یادداشت هاشمی در 19 دی از سوی برخی تحلیلگران سیاسی نسخه به روز شده همان نامه سرگشاده خطاب به رهبری تلقی شد؛ همان نامهای که علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی بدان اشاره کرد: «این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ میکنیم، شما هم بگویید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب میشود یا فضا برمیگردد.» این نشان از پایان آن عهد میانهروی داشت و هاشمی انگار این بار راهی جدید را آغاز میکرد تا سایت شخصی او نیز با انتشار مطالبی تاریخی و یادداشتهایی پیگیر همین خط جدید باشد؛ خطی که در آن انگار فرافکنی و اتهامزنی به دولت برای حساسیت برانگیزی در میان قشر مذهبی کشور موضوعیت داشت تا بلکه جایگاهی از دست رفته از این طریق بازسازی شود و جدالی تاریخی دست آخر به سرانجام برسد.
ماههای آخر سال 89 برای هاشمی رفسنجانی خوشیمن نبود، حتی وقتی او کمی صریحتر از گذشته آشوبهای پراکنده 25 بهمن را حرام اعلام کرد، اگرچه باز هم فائزه هاشمی، دختر او در این آشوبها دستگیر شد. هاشمی در روزهای اسفند 89 به طراحی برای انتخابات هیأت رئیسه مجلس خبرگان پرداخت. او میدانست که بیش از 50 نفر از علمای مجلس خبرگان از آیتالله مهدویکنی درخواست کردهاند در انتخابات ریاست مجلس خبرگان حضور یابد. هاشمی رفسنجانی پیامی به واسطه آیتالله امامی کاشانی برای رئیس دانشگاه امام صادق(ع) فرستاد اما آیتالله مهدویکنی عزمش برای حضور در صحنه جزمتر از همیشه بود. روز 17 اسفند 89 در نهمین اجلاس دوره چهارم مجلس خبرگان، هاشمی رفسنجانی پس از اعلام حضور آیتالله مهدویکنی از صحنه کناره گرفت تا رئیس دانشگاه امام صادق(ع) با 64 رأی رئیس مجلس خبرگان شود.