نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: قدرت عجیب یک کودک !

  1. #1
    مدیر ارشد انجمنهای نور آسمان محبّ الزهراء آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ماه
    نوشته ها
    16,980
    تشکر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 ارسال

    پیش فرض قدرت عجیب یک کودک !



    قدرت عجیب یک کودک


    کمی پس از آن که آقای داربی از "دانشگاه مردان سختکوش" مدرکش را گرفت و تصمیم داشت از تجربه خود در کار معدن استفاده کند، دریافت که "نه" گفتن لزوماً به معنای "نه" نیست. او در بعد از ظهر یکی از روزها به عمویش کمک می کرد تا در یک آسیاب قدیمی گندم آرد کند. (عمویش مزرعه بزرگی داشت که در آن تعدادی زارع بومی زندگی می کردند.) ناگهان بی سرو صدا در باز شد و دختر بچه کم سن و سالی به درون آمد، دختر یکی از مستاجرها بود؛ دخترک نزدیک در نشست. عمو سرش را بلند کرد، دخترک را دید، با صدایی خشن از او پرسید: "چه می خواهی؟" کودک جواب داد: "مادرم گفت 50 سنت از شما بگیرم و برایش ببرم." عمو جواب داد: " ندارم، زود برگرد به خانه ات" کودک جواب داد: "چشم قربان" اما از جای خود تکان نخورد. عمو به کار خود ادامه داد. آن قدر سرگرم بود که متوجه نشد کودک سر جای خود ایستاده.
    وقتی سرش را بلند کرد، کودک را دید بر سرش فریاد کشید که: "مگر نگفتم برو خانه. زودباش." دخترک گفت:" چشم قربان" اما از جای خود تکان نخورد. عمو کیسه گندم راروی زمین گذاشت ترکه ای برداشت و آن را تهدید کنان به دخترک نشان داد. منظور او این بود که اگر نرود، به دردسر خواهد افتاد. داربی نفسش را حبس کرده بود، مطمئن بود شاهد صحنه ناخوشایندی خواهد بود. زیرا می دانست که عمویش عصبانی است.
    وقتی عمو به جایی که کودک ایستاده بود، نزدیک شد، دخترک قدمی به جلو گذاشت و در چشمان او نگاه کرد و در حالی که صدایش می لرزید با فریادی بلند گفت: "مادرم 50 سنت را می خواهد." عمو ایستاد. دقیقه ای به دختر نگاه کرد، بعد ترکه را روی زمین گذاشت، دست در جیب کرد و یک سکه 50 سنتی به دخترک داد. کودک پول را گرفت و عقب عقب در حالی که همچنان درچشمـان مردی که او را شکسـت داده بود، می نگریست به سمت در رفت. وقتی دخترک آسیاب راترک کرد، عمو روی جعبه ای نشست و از پنجره مدتی به فضای بیرون خیره شد.
    این نخستین بار بود که کودکی بومی، به لطف اراده خود توانسته بود سفید پوست بالغی را شکست دهد.

    به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
    به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!






    بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
    شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آموزش دستشویی رفتن به بچه ها
    توسط نسیم شمال در انجمن سلامت و بهداشت
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 16-09-2014, 23:02
  2. اعمال قدرت نرم چین در بازی‌های آنلاین
    توسط محبّ الزهراء در انجمن جنگ نرم
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-04-2011, 10:05
  3. دیکتاتوری‌های یزیدی و سکولارهای مدرن...
    توسط محبّ الزهراء در انجمن مباحث ديگر بخش اسلامی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 20-12-2010, 14:21
  4. قدرت و صلابت یك مرد & زیبایی یك زن
    توسط پولدار در انجمن خانواده
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2010, 11:02
  5. قدرت مرتاض ها
    توسط vorojax در انجمن پرسش‎ و‎ پاسخ‎ دینی و مذهبی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 12-03-2009, 14:20

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه