نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: شعری از مرحوم علامه شیخ محمد حسین اصفهانی (معروف به علامه كمپانی) درباره حضرت زهرا(س)

  1. #1
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض شعری از مرحوم علامه شیخ محمد حسین اصفهانی (معروف به علامه كمپانی) درباره حضرت زهرا(س)

    یكی از مفاخر بزرگ جهان تشیع و اسلام ، فقیه وفیلسوف برجسته ، مرحوم علامه شیخ محمد حسین اصفهانی (معروف به علامه كمپانی) قدس سره است . وی مرجع تقلید بسیاری از مردم زمان خود بود. علاّمه اصفهانی ، دوم محرم سال 1296 هجری قمری متولد شد و پنجم ذی حجه سال 1361 هجری در سن 65 سالگی دار دنیا را وداع گفت ، مرقد شریفش در نجف اشرف در كنار مرقد شریف امیرمؤمنان علی (ع) است . وی علاوه بر این كه دارای تاءلیفات بسیار در رشته های مختلف اسلامی است ، در ادبیات وشعر نیز، ید طولانی داشت ، كه دیوان عربی دیوان فارسی او حكایت از آن می كند، دیوان فارسی او شامل مدایح و مراثی ، وغزلیات است و تخلص شعر فارسی او مفتقر (بر وزن مجتهد) است(یعنی محتاج به خدا). اشعار این بزرگمرد، بسیار ژرف و عمیق و دلربا است یكی از علماء نقل می كرد مرحوم علامه طباطبایی صاحب كتاب تفسیر المیزان كه فیلسوف و عارف بزرگ قرن معاصر بود (و در 24 آبان سال 1360 شمسی از دنیا رفت) و قتی كه اشعار مرحوم علامه كمپانی را می خواند می فرمود: این تك شعر كه در آخر قصیده ای در مدح حضرت زهرای اطهر(س) آمده ، مرا در تعجب فرو برده كه بسیار عالی و پرمضمون است ، و آن تك شعر این است :

    مفتقرا متاب روی از در او به هیچ
    زانكه مس وجود را فضّه او طلا كند
    شایسته است در اینجا چند شعر دیگر همین قصیده را بیاوریم :

    دامن كبریای او دسترس خیال نی
    پایه قدر او بسی پایه به زیر پا كند
    در جبروت ، حكمران ، در ملكوت قهرمان
    نشآت كن فكن ، حكم به ما تشاء كند
    قبله خلق ، روی او، كعبه عشق كوی او
    چشم امید سوی او، تابه كه اعتنا كند
    بهر كنیزیش بود، زهره كمینه مشتری
    چشمه خور شود اگر چشم سوی سهاكند

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

  3. #2
    !Challenge Everything mahdishata آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    اخر الزمان
    نوشته ها
    7,642
    تشکر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 ارسال

    پیش فرض

    کاملتر

    دختر فکر بکر من غنچه ی لب چو وا کند

    از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند

    طوطی طبع شوخ من ، گر كه شكر شكن شود

    كام زمانه را پر از شكّر جانفزا كند

    بلبل نطق من ز یك نغمه عاشقانه ای

    گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند

    خامه ی مشکسای من گر بنگارد این رقم

    صفحه ی روزگار را مملکت ختا کند

    مطرب اگر بدین نمط ساز طرب كند گهی

    دائره ی وجود را جنّت دلگشا كند

    منطق من هماره بندد چو نطاق نطق را

    منطقه ی حروف را منطقه السما کند

    شمع فلک بسوزد از آتش غیرت و حسد

    شاهد معنی من ار جلوه ی دلربا کند

    نظم برد بدین نسق از دم عیسوی سبق

    خاصه دمی که از مسیحا نفسی ثنا کند

    وهم به اوج قدس ناموس اله کی رسد؟

    فهم که نعت بانوی خلوت کبریا کند؟

    ناطقه مرا مگر روح قُدُس کند مدد

    تا که ثنای حضرت سیدة النسا کند

    فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه

    چشم دل ار نظاره در مبدا و منتها کند

    صورت شاهد ازل، معنی حسن لم یزل

    وهم چگونه وصفِ آیینه حق نما کند؟

    مطلع نور ایزدی مبدا فیض سرمدی

    جلوه ی او حکایت از خاتم انبیا کند

    بسمله صحیفه ی فضل و کمال معرفت

    بلکه گهی تجلی از نقطه ی تحت با کند

    دایره شهود را نقطه ملتقی بود

    بلکه سزد که دعوی لو کشف الغطا کند

    حامل سر مستسر حافظ غیب مستتر

    دانش او احاطه بر دانش ما سوا کند

    عین معارف و حکم بحر مکارم و کرم

    گاهِ سخا محیط را قطره ی بی بها کند

    لیله ی قدر اولیاء، نور نهار اصفیاء

    صبح جمال او طلوع از افق علا کند

    بضعه ی سید بشر ام ائمه ی غرر

    کیست جز او که همسری با شه لا فتی کند؟

    وحی و نبوتش نسب جود و فتوتش حسب

    قصه ای از مروتش سوره هل اتی کند

    دامن کبریای او دسترس خیال نی

    پایه ی قدر او بسی پایه به زیر پا کند

    لوح قدر به دست او، کلک قضا به شصت او

    تا که مشیّت ِ الهیّه چه اقتضا کند

    در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان

    در نشآت کن فکان، حکم به ما تشا کند

    عصمت او حجاب او عفت او نقاب او

    سر قدم حدیث از آن سرو از آن حیا کند

    نفخه ی قدس بوی او، جذبه ی انس خوی او

    منطق او خبر ز«لاینطق عن هوی» کند

    قبله ی خلق روی او کعبه ی عشق کوی او

    چشم امید سوی او تا به که اعتنا کند

    "مفتقرا" متاب روی، از در او به هیچ سوی

    زانکه مس وجود را فضّه ی او طلا کند

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همه چیز درباره محمد حنفیه
    توسط محبّ الزهراء در انجمن خاندان عصمت و طهارت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 13-02-2011, 15:59
  2. آيا بردن نام حضرت جايز نیست ؟!
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 28-12-2010, 18:39
  3. فروغ تابان ولایت (3) بررسى روايات
    توسط hossein moradi در انجمن امام زمان عجل الله تعالی فرجه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-12-2010, 22:04
  4. معرفت نفس در تفسیر المیزان
    توسط محسن رحمتی در انجمن عرفان
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 26-11-2010, 23:27
  5. فضیلت سوره های قرآن همراه با توضیح
    توسط ali20 در انجمن مباحث قرآنی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 07-09-2009, 08:50

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه