نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: در حوالی بساط شیطان

  1. #1
    حق آب و گل داره مکلف آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2008
    محل سکونت
    بوشهر
    نوشته ها
    1,183
    تشکر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 ارسال

    پیش فرض در حوالی بساط شیطان

    دوستان سلام
    این مطلب شاید برای بعضی از دوستان تکراری باشه اما برای بعضی هم تکراری نیست

    [size=x-large][align=center]در حوالی بساط شیطان[/align][/size]

    دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می فروخت مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود : غرور، دروغ، خیانت، جاه طلبی و ...
    هر کس چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی پاره ای از روحشان را، بعضی ها ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگی شان را.
    شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم می داد. حالم را به هم می زد. دلم می خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم، انگار ذهنم را خواند.
    موذیانه خندید و گفت : من کاری با کسی ندارم، فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم. نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم چیزی از من بخرد. می بینی! آدم ها خودشان دور من جمع شده اند.
    جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک تر آورد و گفت : البته تو با این ها فرق می کنی. تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می دهد. این ها ساده اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می خورند. از شیطان بدم می آمد. حرف هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت تا خودم گفتم : بگذار یک بار هم که شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم، نبود! فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته ام، تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا می کردم. می خواستم یقه نامردش را بگیرم. عبادت دروغی اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم شیطان اما نبود. آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک هایم که تمام شد، بلند شدم. بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، صدای قلبم را و همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم. به شکرانه قلبی که پیدا شده بود.

    علی علی

  2. # ADS
    Circuit advertisement
    تاریخ عضویت
    Always
    محل سکونت
    Advertising world
    نوشته ها
    Many

     

    حرز امام جواد

     

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
کانال سپاه