ولادت حضرت فاطمه (س)
فاطمه زهرا - علیها السلام - بانوی دو سرا به هنگام ظهور اسلام و پس از بعثت پدرش پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله- و در آن هنگام كه قیام حیاتبخش اسلام بتازگی ظهور نموده و بر پایگاههای پیروزی گام می گذاشت، چشم به این جهان گشود.
فاطمه - علیها السلام - یادگاری از همسر عزیز محمد - صلی الله علیه و آله - خدیجه كبری است، نخستین زنی بود كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - با وی ازدواج كرد و نیز اولین زنی بود كه در آغاز بعثت آن حضرت به وی ایمان آورد،و آیین خداییش را به جان خرید.خدیجه با مال سرشار خویش پایه های اسلام را استوار ساخت و با فداكاریش در راه تحقق ندای توحید و اسلام، از هیچ فداكاری دریغ نورزید.رسول خدا - صلی الله علیه و آله - بر این فداكاری ارج نهاد و هیچ گاه او را از یاد نبرد.
به نقل مورخان شیعه فاطمه - علیها السلام - از چنین مادر بزرگواری سه و یا پنج سال بعد از بعثت پیامبر اكرم به دنیا آمد،اما اغلب مورخان اهل سنت ولادت آن بانوی دو سرا را پنج سال قبل از بعثت دانسته اند.به برخی از اقوال در این زمینه - از شیعه و اهل سنت - اشاره می كنیم:
1 - مرحوم كلینی می نویسد: «فاطمه زهرا - علیها السلام - پنج سال پس از بعثت رسول خدا - صلی الله علیه و آله- به دنیا آمد و 75 روز پس از رحلت آن حضرت در سن هیجده سالگی از دنیا رفت.»[1]
2 - ابن شهر آشوب چنین می نویسد: «فاطمه زهرا - علیها السلام - پنج سال بعد از بعثت در بیستم جمادی الثانی متولد گردید كه مصادف با سه سال پس از وقوع معراج بود.حضرت هشت سال همراه پدر گرامیش در مكه زیست و سپس به مدینه مهاجرت كرد.عمر شریفش در زمانی كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - از دنیا رفت، هجده سال و هفت ماه بود،و بعد از رحلت پدرش 72 یا 75 روز بیشتر زندگی نكرد.»[2] طبری در كتاب «دلائل الامامه »[3] مرحوم مجلسی در بحار الانوار علامه اربلی در كشف الغمه[4] قول فوق را در ولادت آن حضرت تایید كرده اند.روایاتی نیز در تایید این قول موجود است. به دلیل اختصار از نقل آنها خودداری می كنیم.
قول دیگر كه از علمای اهل سنت نقل شده چنین است: «ولادت فاطمه زهرا پنج سال قبل از بعثت پیامبر اسلام بوده است،زمانی كه خانه كعبه را سیل خراب كرد و قریش كعبه را بنا می نهاد. »[5]
علت این كه میلاد فاطمه - علیها السلام - را قبل از بعثت نقل كرده اند و تاریخ ولادت را تغییر داده اند،به نظر می رسد به دو منظور بوده است:1- فضایلی كه در ولادت فاطمه زهرا - علیها السلام - در روایات آمده است،خدشه دار كنند، 2 - با نقل این تاریخ دروغین،می خواهند چنین جلوه دهند كه فاطمه - علیها السلام - در سن هجده سالگی با علی ازدواج كرده است،و چنین نتیجه بگیرند كه او دختری معمولی بوده و در خانه مانده بوده است و كسی برای ازدواج با او پیشقدم نمی شده است.
با تحریف تاریخ ولادت حضرت فاطمه - علیها السلام -،این هدف را دنبال می كنند كه هم سیده زنان را خفیف كنند و هم علی - علیه السلام- را كه در این ازدواج از شان و منزلتی برخوردار شده است، سبك شمارند و این فضیلت را نادیده انگارند.
اما با استناد به روایات صحیح و تاریخ،این قول كه ولادت آن بانوی بزرگوار قبل از بعثت بوده، باطل و بدون دلیل است،بلكه ولادت فاطمه زهرا - علیها السلام - پس از بعثت بوده است و با تشریفات و مقدمات خاصی نطفه این در گرانمایه منعقد شده و با حضور زنان بهشتی به دنیا آمده كه بدان اشاره می كنیم.
انعقاد نطفه فاطمه - علیها السلام - از میوه بهشتی
ابوبكر بغدادی به سند خود از عایشه نقل می كند كه گفت: «به رسول خدا عرض كردم: ای رسول خدا چرا وقتی فاطمه - علیها السلام - به حضور شما می رسد،او را می بوسی و زبانت را در دهان او می گذاری...فرمود:
«نعم یا عائشه!انی لما اسری بی الی السماء ادخلنی جبرئیل الجنه فناولنی منها تفاحه فاكلتها فصارت نطفه فی صلبی،فلما نزلت واقعت خدیجه ففاطمه من تلك النطفه،و هی حوراء انسیه،كلما اشتقت الی الجنه قبلتها،آری ای عایشه!هنگامی كه به معراج رفتم جبرئیل مرا به بهشت برد و از سیب بهشتی به من داد و من خوردم و همان سیب تبدیل به نطفه ای در صلب من شد و چون به زمین آمدم با خدیجه بودم كه او فاطمه را حامله شد.فاطمه،حورای انسیه است.هر گاه مشتاق بهشت می شوم،دخترم فاطمه را می بوسم.»[6]
علامه اخطب خوارزمی خبر فوق را با تفصیل بیشتر نقل می كند،و با این تفاوت كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - فرمود: «میوه ای از میوه های بهشت خوردم...و هر وقت به بوی بهشت مشتاق می شوم،فاطمه را استشمام می كنم....»[7]
حاكم در مستدرك از سعد بن مالك نقل می كند كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود:
«اتانی جبرئیل بسفرجله من الجنه فاكلتها لیله اسری بی فعلقت خدیجه بفاطمه فكنت اذا اشتقت الی رائحه الجنه شممت رقبه فاطمه،در آن شبی كه به معراج برده شدم،جبرئیل یك گلابی از بهشت برایم آورد.آن را خوردم و خدیجه به فاطمه حامله شد،پس هر وقت مشتاق بوی بهشت می شوم،گردن فاطمه را می بویم.»[8]
سخن گفتن فاطمه - علیها السلام - در رحم مادر
شیخ صدوق در امالی به سند خود از مفضل بن عمر روایت می كند كه امام صادق - علیه السلام- فرمود:
«هنگامی كه خدیجه با رسول خدا ازدواج كرد،زنان مكه از وی كناره گیری كرده و رفت و آمد خود را با او قطع نمودند.خدیجه از این جهت غمگین گردید،تا اینكه به فاطمه - علیها السلام - حامله شد.این نوزاد در رحم با خدیجه سخن می گفت و خدیجه را دلداری می داد و خدیجه این مطلب را از پیامبر - صلی الله علیه و آله - پنهان می داشت،تا اینكه روزی حضرت وارد خانه شد و شنید كه خدیجه با كسی سخن می گوید.پرسید: خدیجه با كه سخن می گفتی؟خدیجه پاسخ داد: جنینی كه در شكم دارم با من سخن می گوید و همدم من است.پیامبر - صلی الله علیه و آله - فرمود: ای خدیجه!جبرئیل به من خبر می دهد كه جنین در شكم تو دختر است و خدای تعالی نسل مرا از وی قرار می دهد و ائمه دین و پیشوایانی كه خداوند پس از انقضای وحی،جانشینان خود در زمین قرار خواهد داد از نسل او هستند.»[9]
چگونگی ولادت فاطمه - علیها السلام -
هنگامی كه وضع حمل فاطمه - علیها السلام - نزدیك شد،خدیجه كسی را به نزد زنان قریش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آیند و هنگام ولادت فاطمه - علیها السلام -،او را یاری دهند. زنان برای خدیجه پیغام دادند كه تو به سخن ما گوش نكردی و با یتیم ابوطالب - كه مالی نداشت - ازدواج كردی ما نیز به كمك تو نخواهیم آمد.
خدیجه از این پیغام غمگین شد و در حال غم و اندوه بسر می برد كه ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت - همچون زنان بنی هاشم - را مشاهده كرد كه وارد خانه شدند.خدیجه از دیدن ایشان نگران شد.یكی از آن چهار زن به سخن آمد و گفت: «ای خدیجه!نترس و محزون مباش كه پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستیم.من ساره هستم،این یك آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) است كه همدم تو در بهشت خواهد بود،و آن دیگر مریم دختر عمران و چهارمی كلثوم خواهر موسی بن عمران است.خدای تعالی ما را فرستاد تا در وضع حمل تو را كمك دهیم. »آن گاه كمك كردند تا فاطمه - علیها السلام - به دنیا آمد.[10]
نامگذاری فاطمه - - علیها السلام - -
یكی از مسائلی كه در اسلام به آن اهمیت داده شده و حتی از حقوقی است كه فرزند نسبت به پدر و مادر دارد،مساله انتخاب نام خوب برای فرزند است.برخی از خانواده ها در نامگذاری فرزندان خود دقت لازم را نمی كنند و به دلیل انتخاب نام نامناسب،فرزندان خود را در جامعه دچار مشكل می سازند،چه بسا انتخاب نام غیر مناسب گاهی موجب می شود فرزند مورد استهزاء و توهین هم ردیفان خود قرار گیرد،به علاوه نام مناسب حكایت از روشنگری خانواده و اعتقاد به آنچه در آن جامعه می گذرد،دارد.اگر با دقت در اسامی پیامبران الهی بنگریم می بینیم همه آن رهبران الهی از نامهای پر محتوا و با معنی و در ضمن مناسب با شخصیت خودشان برخوردار بوده اند،و بر همین اساس است كه اسامی امامان ما برخوردار از معنی و محتوای مناسب است و از معانی زشت و مشمئز كننده به دور است.لذا ما معتقدیم نامهایی كه رسول خدا برای دخترش حضرت فاطمه - علیها السلام - گذاشت،بی دلیل نبوده و از معانی بلند برخوردار است.به اختصار به توضیح برخی از اسامی آن بانوی بزرگ اسلام می پردازیم:
فاطمه
طبق برخی از روایات،این نام از طرف خداوند انتخاب شده است: امام باقر - علیه السلام- می فرماید: «هنگامی كه فاطمه - علیها السلام - متولد شد خدای تعالی به یكی از فرشتگان وحی فرمود به زمین برود و این نام را به زبان محمد بگذارد،و رسول خدا بدین ترتیب نام فاطمه را برای نوزاد تازه تولد یافته خود انتخاب كرد.سپس پروردگار عالمیان فرمود:
«انی فطمتك بالعلم و فطمتك من الطمث،ای فاطمه!من به وسیله علم شیر را از تو قطع كرده،[11] و از آلودگیهای زنانگی تو را پاكیزه كردم.»آن گاه امام باقر - علیه السلام- در ادامه فرمودند: «و الله لقد فطمها الله بالعلم و عن الطمث فی المیثاق،و الله،خدای تبارك و تعالی این بانو را با علم بسیار از شیر گرفت و در میثاق او را از ناپاكیهای زنانگی باز داشت.»[12]
برخی از روایات كه از طریق شیعه و اهل سنت به دست ما رسیده است علت این نامگذاری را چنین بیان داشته است: ابوبكر احمد بن علی شافعی به سند خود از ابن عباس روایت كرده است كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: «ابنتی فاطمه حوراء آدمیه لم تحض و لم تطمث و انما سماها فاطمه لان الله فطمها و محبیها عن النار، دخترم فاطمه حورای انسیه است،حیض نشد و ناپاك نگردید و او فاطمه نامگذاری شد،زیرا خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم منع كرده است.»[13]
امام صادق - علیه السلام- از پدرانش از رسول خدا نقل می كند كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - به علی - علیه السلام- فرمود: «ای علی!آیا می دانی چرا فاطمه به این اسم نامیده شد؟علی - علیه السلام- عرض كرد: چرا ای پیامبر خدا؟حضرت فرمود: لانها فطمت هی و شیعتها عن النار،چون او و شیعیانش از آتش باز داشته شده اند.»[14]
در تعبیر دیگری آمده است: «چون فاطمه - علیها السلام - از شر و بدی به دور است،این نام برای او انتخاب شده است.»امام صادق - علیه السلام- می فرماید: «آیا می دانید معنای فاطمه چیست؟»راوی پاسخ می دهد: خیر مولایم،مرا از تفسیر آن آگاه فرمایید.حضرت فرمود: «فطمت من الشر، یعنی شر و بدی در او راه ندارد».[15]
صدیقه
از جمله اسامی حضرت فاطمه - علیها السلام - صدیقه است. صدیقه مؤنث صدیق و صیغه مبالغه است، یعنی بسیار راستگو یا كسی كه در راستگویی كامل است،یا كسی كه قول و اعتقاد خود را تصدیق می كند،ولی آنچه از آیات و روایات استفاده می شود، این است كه مرتبه صدیقین در ردیف مراتب انبیا و شهدا بوده و برای آنان درجه خاص و مقام مخصوص خواهد بود: (و اذكر فی الكتاب ابراهیم انه كان صدیقا نبیا،[16] یاد كن در كتاب خدا احوال ابراهیم را كه وی شخص بسیار راستگو و پیامبر بود) ، (و اذكر فی الكتاب ادریس انه كان صدیقا نبیا،[17] یادآور در كتاب خدا احوال ادریس را كه او شخصی بسیار راستگو و پیامبر خدا است) ، (ما المسیح بن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقه،[18] مسیح پسر مریم پیامبر بیش نبود كه پیش از او پیامبرانی آمده اند و مادرش هم زنی بسیار راستگو و صدیقه بود.)
بنابراین نتیجه می گیریم كه سیده زنان عالمیان فاطمه زهرا - علیها السلام - به مرتبه صدیقین رسیده است.و لذا رسول اكرم ایشان را صدیقه نامیده اند.
پیامبر - صلی الله علیه و آله - به علی - علیه السلام- فرمودند: «سه چیز به تو داده شده كه به هیچ كس حتی به من داده نشد:
1 - تو داماد كسی مانند رسول خدا هستی،و من داماد كسی نیستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.
2 - همسری صدیقه،مانند دختر من به تو داده شد كه من چنین همسری ندارم.
3 - به تو فرزندانی مانند حسن و حسین عنایت شده،در حالی كه من فرزندانی (پسر) مانند آنان ندارم ولی در عین حال تو از من هستی و من از تو.»[19]
شاهد این مدعا این است كه بنابر اعتقاد شیعه بدن صدیق و صدیقه را باید صدیق غسل دهد،لذا علی - علیه السلام- بدن فاطمه - علیها السلام - را غسل داده است.مفضل بن عمر از امام صادق - علیه السلام- چنین نقل می كند: «بدن فاطمه - علیها السلام - را امیر المؤمنین - علیه السلام- غسل داد...،تا جایی كه فرمود: «فانها صدیقه و لم یكن یغسلها الا صدیق،اما علمت ان مریم لم یغسلها الا عیسی، زیرا فاطمه - علیها السلام -،صدیقه بود و صدیقه را غسل نمی دهد مگر صدیق،آیا ندانستی كه مریم را غیر از عیسی،غسل نداده است؟» [20]
مباركه
مباركه از ماده بركت است.راغب می نویسد: «جایی كه خیر الهی به صورتی كه قابل نگهداری و شمارش و اندازه گیری و محدود كردن نباشد و هر كس به آن بنگرد فزونی محسوسی در آن خیر می بیند،گویند در آن بركت است و مبارك است.»
خداوند انواع بركات را به این بانوی بزرگ عطا فرموده و نسل رسول گرامش را در ایشان قرار داد و با این كه بعد از شهادتش،دو پسر و دو دختر بیشتر از او نماند و در واقعه كربلا تمام فرزندان امام حسن - علیه السلام- و به نقلی تا هفت تن شهید شدند و از زینب كبری نیز دو فرزند شهید شدند و از امام حسین - علیه السلام- تنها امام سجاد - علیه السلام- باقی ماند،و ام كلثوم بدون فرزند از دنیا رفت،و پس از واقعه كربلا نیز حوادث بسیاری نسبت به كشتار فرزندان پاك رسول خدا و فاطمه زهرا - علیها السلام - و علی مرتضی - علیه السلام- واقع شد،با این همه خداوند در نسل فاطمه - علیها السلام - بركت قرار داد و به مصداق آیه: (انا اعطیناك الكوثر) منشا و منبع فرزندان بسیار شد كه امروزه براحتی می توان صدق این مطلب را دریافت كه فرزندان فاطمه - علیها السلام - كه همان فرزندان رسول خدا هستند،در تمام نقاط جهان پراكنده اند،مطابق آماری كه در دست است در ایران حدود سه میلیون سید و در عراق یك میلیون و در مصر پنج میلیون و در مغرب نزدیك به پنج میلیون و...از اولاد و نسل فاطمه - علیها السلام - به چشم می خورند.جمعیت سادات به سی و پنج میلیون نفر می رسد. [21]
طاهره
از نامهای دیگر فاطمه زهرا - علیها السلام - «طاهره »است.علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت بر این عقیده اند كه فاطمه - علیها السلام - مصداق آیه: (انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا)[22] است.در این باره روایت بسیاری موجود است در این جا فقط به ذكر یك حدیث اكتفا می كنیم [23]
از طرق اهل سنت از ام سلمه و عایشه،و ابی سعید خدری،و زید بن ارقم و ابن عباس و ضحاك بن مزاحم و ابی الحمراء و عمر بن ابی سلمه و غیر آنان چنین روایت شد است: «وقتی آیه تطهیر نازل گردید رسول خدا،علی - علیه السلام- و فاطمه - علیها السلام - و حسن - علیه السلام- و حسین - علیه السلام- را طلب كرد و به وسیله عبا آنان را پوشانید و فرمود: به خداوند سوگند اینان اهل بیت من اند،خدایا پلیدی را از آنان دور كن و پاكشان گردان.» [24]
زهرا
ریشه این نام از«زهر»به معنای روشنی و صفا گرفته شده است.از امام صادق - علیه السلام- سؤال كردند چرا فاطمه - علیها السلام - را زهرا نامیدند؟فرمود: «زیرا او در بهشت قبه ای از یاقوت سرخ خواهد بود كه اهل بهشت آن قبه را به واسطه ارتفاع و عظمتی كه دارد همانند ستاره ای درخشان كه در آسمان است خواهند دید و به یكدیگر می گویند: «هذه الزهراء لفاطمه،این قبه نورانی از آن فاطمه است.» [25]
نامهای دیگری كه برای فاطمه - علیها السلام - ذكر شده عبارتند از: بتول،عذرا،زكیه،راضیه،مرضی ه، محدثه،حورا، انسیه.كنیه های آن حضرت عبارت است از: ام الحسن،ام الحسین،ام المحسن،ام الائمه،ام ابیها،ام المؤمنین.[26] به جهت رعایت اختصار از توضیح درباره این نامها و كنیه ها صرف نظر می كنیم و به فضایل آن حضرت می پردازیم.
پی نوشتها:
[1] . كافی،ج 1،ص 458.
[2] . مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 357.
[3] . همان مدرك،ص 9.
[4] . همان مدرك،ص 4.
[5] . ر.ك: احقاق الحق،ج 10،ص 11 به نقل از المختار فی مناقب الاخیار،ص 56،ذخائر العقبی،ص 26؛الثغور الباسمه،ص 15.
[6] . تاریخ بغداد،ج 5،ص 87،ر.ك: ینابیع الموده،ج 2،ص 24،بحار الانوار،ج 43،ص 4.
[7] . ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 5.
[8] . مستدرك حاكم،ج 3،ص 169.برای آگاهی بیشتر در این باره ر.ك: احقاق الحق،ج 10،ص 12 به نقل از محاضره الاوائل،ص 88،میزان الاعتدال،ج 1،ص 38،مجمع الزوائد،ج 6،ص 202،لسان المیزان،ج 5،ص 97،ینابیع الموده،ص 197،ارجح المطالب،ص 239،وسیله المآل،ص 78.
[9] . بحار الانوار،ج 43،ص 2.روایت سخن گفتن فاطمه - علیها السلام - با مادرش را برخی از علمای اهل سنت نیز نقل كرده اند.برای آگاهی بیشتر ر.ك: عبد الرحمان صفوری شافعی در«نزهه المجالس »،ج 2،ص 227»،قندوزی حنفی در«ینابیع الموده »،ص 198،حسن بن مولوی در«تجهیز الجیش »ص 99 (مخطوط) ،شعیب ابو مدین بن سعد مصری در«روض الفائق) ،ص 214.برای توضیح بیشتر در زمینه روایاتی كه علمای عامه نقل كرده اند،ر.ك: به احقاق الحق،ج 10،ص 12.
[10] . بحار الانوار،ج 43،ص 3،ر.ك:ذخائر العقبی،ص 44،ینابیع الموده،ص 199،وسیله المآل،ص 77 نزهه المجالس،ج 2،ص 227،احقاق الحق،ج 10،ص 13.
[11] . هر گاه بخواهند طفلی را از شیر بگیرند،به جای شیر به او غذا می دهند تا كم كم از شیر گرفته شود.خداوند غذای جانشین شیر را برای فاطمه - علیها السلام - علم بیان می كند.
[12] . كافی،ج 1،ص 460،كشف الغمه،ج 2،ص 19،بحار الانوار،ج 43،ص 13.
[13] . احقاق الحق،ج 10،ص 16،به نقل از تاریخ بغداد،ج 13،ص 331.
[14] . مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 329،محب الدین طبری با مختصری تفاوت در ذخائر العقبی، ص 26،علامه حلی و متقی هندی در كنز العمال،ج 3،ص 94،علامه حضرمی در رشفه الصادی،ص 47،مناوی شافعی در شرح جامع الصغیر،ص 328،و بسیاری دیگر از علمای اهل سنت.برای مطالعه بیشتر ر.ك:احقاق الحق،ج 10،ص 24 - 17.
[15] . مناقب ابن شهر آشوب،ج 3،ص 330.
[16] . مریم (19) آیه 41.
[17] . همان،آیه 56.
[18] . مائده (5) آیه 75.
[19] . ر.ك: فاطمه زهرا من المهد الی اللحد (مترجم) ،ص 73.
[20] . كافی،ج 1،ص 459،ر.ك: بحار الانوار،ج 43،ص 211 و 215.
[21] . ر.ك: فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد (مترجم) ص 78.
[22] . احزاب (33) آیه 33.
[23] . روایات درباره آیه تطهیر در كتاب «علی علیه السلام در قرآن و سنت »اثر دیگر نگارنده خواهد آمد.
[24] . الدر المنثور،ج 5،ص 198،الاتقان فی علوم القرآن،ج 2،ص 1268،مستدرك حاكم،ج 3،ص 159 - 160.
[25] . بحار الانوار،ج 43،ص 16.
[26] . بیت الاحزان، ص 23.
سيداصغر ناظم زاده قمي - مظهر ولايت، ص 232
کودکی حضرت زهرا(س)
او در خانه وحی به دنیا آمد و در مهبط فرشتگان رشد یافت. در محلی نشو و نما كرد كه آیههای قرآن در آن جا نازل شدهاند. خانه او از خشت و گلی بیش نبود ولی خانه زبدهترین انسانهای جهان بود، پدرش خاتم انبیاء و مادرش سیده النساء او را چون دو بال ملكوتی در میان گرفتند و به رشد و پرورش او همت گماشتند.
او نخستین ثمره وحی و نبوت است و طبعاً سرمایهگذاری درباره او بسیار. و این درس مهمی برای مسلمانان است كه برای داشتن نسلی ارزنده و پر ثمر حضور والدین عامل و متعهد ضروری است. پدر و مادر چون دو بالند كه باید فرزند را هم چون جوجهای زیر پر گیرنده و از حرارت بدن وگرمی عاطفه، در آنان حرارت ایمان و علاقه به مذهب را در او پدید آورند و كودكی كه از این حرارت دور باشد بزرگ نخواهد شد.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها- در شرایطی بود كه تنها كودك خانواده بحساب میآید، آنهم خانوادهای كه پسر نداشت. دو خواهر بزرگش پیش از او ازدواج كرد و ترك خانواده خود كرده بودند. همبازی او بدین سان تنها پدر و مادر اویند و همراز او مادرش.
بسته به اینكه سال ولادت او را در چه تاریخی حساب كنیم میتوانیم حدس بزنیم كه ایام شیر خوارگی را در شعب گذرانده یا نه، محتمل است او در همانجا به راه افتاده و یا به زبان آمده باشد و در آن دوران خردسالی و پرستاری جز محیط شعب را ندیده باشد. ولی در تمام دوران خردسالی او پدرش كه مصداق وانك لعلی خلق عظیم است[1] توجه عمیقش را به او مبذول میداشت و مهر و محبتش را درباره او اعمال كرده و برای آیندهای دشوار او را نیكو به بار میآورد. آری همت پدر و مادرش او را ام الائمه ساخت، و حضرت فاطمه - سلام الله علیها- پروراند كه میراث قرآن و عترت ازطریق او سرایت یابند. در همرازی به مادر به درجهای رسید كه توانست وارث اسرار مادر و متحمل آن باشد. و در همراهی با پدر به درجهای رسید كه لقب ام ابیها گرفت و در همه این مورد عنایت خدا با او قرین بود.
مرگ مادر
براساس پارهای از روایات او هنوز كودك و خردسال بود و نیاز به مادر را با تمام وجود احساس میكرد كه دست اجل آغوش مادر را از او گرفت و در كودكی به دنبال جنازه مادر روانش ساخت. او حامل اسرار مادر و در دم مرگ حامل پیام مادر به پدر و در لحظات جان سپردن خدیجه، مایه آرامش و تسلی او بود.
خدیجه در هنگام مرگ به فكر تجهیز و كفن خویش افتاد و دید كه فاقد كفن است. زنی كه روزی شوكت عظیم و ملوكانهای داشت و عمری را پیش از ازدواج با پیامبر غرق در نعمت گذارنده بود، با بذل و بخشش مختارانه دستش از مال دنیا چنان خالی شده بود كه حتی كفنی برای خود ذخیره نكرده بود. از طریق حضرت فاطمه - سلام الله علیها- از پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله- خواست عبای خود را كفنش كند.
حضرت خدیجه - سلام الله علیها- در دم مرگ دلواپس بود، دلواپس دختری كه باید درگرداب بلا غوطه بخورد، خس و خاشاك از سرو روی پدر پاك كند و برای او ام ابیها باشد. دختری كه باید قربان و صدقه اسلام شود، در فقری سخت بسوزد و باجهلها و نادانیها بسازد، و حتی ضربههای خصم را بر بازو و لطمه در را بر پهلو تحمل كند.
حضرت خدیجه - سلام الله علیها- در حین مرگ به رسول خدا سفارش كرد حضرت فاطمه - سلام الله علیها- را به خدا و به دست تو میسپارم، مراقب دختر كوچكم باش... حضرت فاطمه - سلام الله علیها- كوچك كنار بستر مرگ مادر مینشیند و جان دادن او را تماشا میكند، به مادر دلداری و تسلیت میدهد تا آرام جان بسپرد به او قول و اطمینان میدهد كه به وصایایش عمل خواهد كرد.
او شاهد آخرین دم مادر است كه به همراه آن این كلمات را از او میشنود: ان الله هو السلام، و منه السلام، و الله یعود السلام. حضرت خدیجه - سلام الله علیها- از دنیا میرود در حالیكه عمر حضرت فاطمه - سلام الله علیها- را قویاً بین 5 تا 10 سال و محتملاً تا 15 سال میتوان ذكر كرد.
همگامی با پدر
حضرت فاطمه - سلام الله علیها- از همان دوران كودكی كه در كشمكشهای پدر با مشركان با او همراه همگام بود.
- او در جریان نقشه ترور پیامبر قرار گرفته و پدر را مضطربانه از این واقعه هشدار داد.
- دشمن شكمبه شتر یا گوسفند بر سر پدر میریزد و او با دستهای كوچك خود آنها را از سر و روی پدر پاك میكند.
- پدرش را كتك میزنند و او از شدت تاثر میگرید و پدر را نوازش میكند.
- بر بدن پدرش جراحات وارد میكنند او هم چون پرستاری مهربان بر آن جراحات مرهم میگذارد.
- والحق كه این دختر را چه تحملی در رنجها و نامردیها بود و چه آثاری از خدمات ارزنده.
- السلام علی البتول الطاهره ؛ الصدیقه المعصومه، المغصوبه حقها و الممنوعه ارثها.
- السلام علی بضعه لحمه و صمیم قلبه و رحمه اله و بركاته.
پی نوشت:
[1] . سوره قلم، آیه 4.
دكتر علي قائمي- در مكتب فاطمه (س)
فاطمه زهرا(س) در كنار پدر
در آن روزگار كه مسلمانان دوران آمادگی خود را در مكه می گذراندند، محیط زندگی آنان سخت طوفانی و شرائط فوق العاده بحرانی بود.
آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقلیت شدیدی قرار داشتند و تمام قدرت و نیرو و حاكمیت و ثروت دست دشمنان بی رحم و بی منطق اسلام بود و هر كاری می خواستند، می كردند.
آزاری نبود كه بر سر مسلمانان نیاورند و جسارت و توهینی نبود كه نسبت به مقام شامخ پیامبر - صلی الله علیه و آله - روا ندارند.
در این دوران دو نفر بیش از همه ایثار و فداكاری كردند: از میان زنان «خدیجه» بود كه بر زخمهای قلب و جسم پیامبر - صلی الله علیه و آله - مرهم می نهاد، و غبار غم و اندوه را با فداكاریهایش، با محبت و صفایش با همدردی و دلسوزی اش، از قلب مباركه پیامبر می زدود.
و دیگر «ابوطالب پدر بزرگوار امیرمؤمنان علی - علیه السلام - بود كه نفوذ و اعتباری بسیار در میان مردم مكه داشت، و از تدبیر و هوش و ذكاوت فوق العاده ای برخوردار بود، او خود را سپری نیرومند در برابر پیامبر - صلی الله علیه و آله - كرده بود و یار و یاور و حامی مهربان پیامبر اسلام - صلی الله علیه و آله - بود.
ولی با نهایت تأسف این هر دو یار وفادار، و دو شخصیت بزرگ و انسانهای ایثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله كمی چشم از جهان پوشیدند، و پیغمبر - صلی الله علیه و آله - را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از این نظر تنها ماند.
شدت اندوه پیامبر - صلی الله علیه و آله - در سوگ این دو شخصیت كه به حق هر كدام سهم قابل ملاحظه ای در پیشرفت اسلام داشتند، از اینجا روشن می شود كه آن سال را «عام الحزن» نام نهادند یعنی «سال غم و اندوه»!.
اما از آنجا كه خداوند هر نعمتی را از بندگان برگزیده اش می گیرد نعمت دیگری را جانشین آن می كند هر كدام از این دو بزرگوار فرزندی از خود به یادگار گذاشتند كه درست نقش آن ها را ایفا می كردند.
امیرمؤمنان علی - علیه السلام - یادگار «ابوطالب» همانند پدر حامی و مدافع و یار و یاور پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود، قبلا نیز چنین بود اما بعد از ابوطالب جای خالی او را نیز پر كرد.
و خدیجه دخترش «فاطمه» را به یادگار گذاشت، دختری مهربان، فداكار و شجاع و ایثارگر كه همواره در كنار «پدر» بود و گرد و غبار و رنج و محنت را از قلب پاك پدر می زدود.
امیرمؤمنان علی - علیه السلام - در آن هنگام 19 سال داشت در حالی كه حضرت فاطمه - سلام اللّه علیها- طبق احادیث معروف بیش از پنج سال از سن مباركش نگذشته بود، قابل توجه اینكه هر دو در خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - زندگی می كردند و مونس ساعتهای تنهائی پیامبر - صلی الله علیه و آله - بودند.
هنوز سه سال به هجرت باقی مانده بود، سه سال مملو از حوادث سخت و طوفانهای شدید زندگی، مملو از مرارتها و ملالتها، مملو از آزارها و اهانتها و تلاشهای دشمنان برای محو اسلام و مسلمین.
گاه دشمنان سنگدل، خاك، یا خاكستر بر سر پیامبر - صلی الله علیه و آله - می پاشیدند، هنگامی كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - خانه می آمد، فاطمه - سلام اللّه علیها- خاك و خاكستر از سر و صورت پدر پاك می كرد، در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، پیامبر - صلی الله علیه و آله - می فرمود:
دخترم غمگین مباش و اشك مریز كه خداوند حافظ و نگهبان پدر تواست.
گاه دشمنان در حجر اسماعیل اجتماع داشتند و به بتها سوگند می خوردند كه هر كجا «محمّد» را پیدا كنند، او را به قتل برسانند.
فاطمه - سلام اللّه علیها- این خبر را می شنید و به اطلاع پدر می رساند تا مراقب بیشتری از خود كند و این نشان می دهد كه نه تنها در درون خانه كه در بیرون نیز فاطمه سلام اللّه علیها در فكر دفاع و نجات پدر بود.
در یكی از همان سالها، ابوجهل مشتی اراذل مكّه را تحریك كرد كه به هنگامی كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - در مسجد الحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفكنند، هنگامی كه این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند كردند و پیامبر - صلی الله علیه و آله - را به باد مسخره گرفتند.
بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود كه توانائی بر دفاع نداشتند، ولی هنگامی كه این خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه - سلام الله علیها - رسید به سرعت به مسجد الحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و یارانش ر با شمشیر زبان مجازات كرد، و به آن ها نفرین فرمود.
آری در آنجا كه گاهی مردن دلاور جرأت دفاع از پیامبر - صلی الله علیه و آله - را نداشتند، این دختر شجاع و خردسال، حضور داشت و به دفاع از پیامبر - صلی الله علیه و آله - می پرداخت.
این دوران هر چه بود، سپری شد، پیامبر - صلی الله علیه و آله - عازم هجرت به مدینه گشت. فاطمه - سلام اللّه علیها- باید موقتاً از پدر جدا شود و در خانه تنها بماند، تا زمانی كه اجازه هجرت به او داده شود، در حالی كه 8 سال بیشتر از سن مباركش نمی گذشت. ولی همانگونه كه امیرمؤمنان علی - علیه السلام - در لحظات حساس و بحرانی هجرت با خوابیدن در بستر پیامبر - صلی الله علیه و آله - امتحان ایثار و فداكاری خود را داد و بدن خویش را در معرض شمشیرهای دشمن گذارد، فاطمه - صلی الله علیه و آله - نیز بدون جزع و بیتابی آمادگی خود را برای پذیرش این رسالت جدید اعلام داشت.
ولی دوران جدائی او نمی توانست زیاد طولانی باشد، و باید در كنار پدر همچنان بماند. و در محیط مدینه همچون مكه به دفاع خود ادامه دهد، و گردو غبار اندوه و حوادث سخت را از قلب نورانی پدر بشوید، لذا بعد از چند روز به اتفاق چند نفر از همسران پیامبر - صلی الله علیه و آله - به همراهی امیر مؤمنان علی - علیه السلام - به مدینه آمد.
حضرت فاطمه نه تنها در روزهای عادی (هر چند پیامبر - صلی الله علیه و آله - روز عادی نداشت) بكله در روزهای جنگ و طوفانی نیز همچون یك مرد شجاع در شعاعی كه مأموریت داشت، از پیامبر - صلی الله علیه و آله - دفاع می كرد.
هنگامی كه جنگ «احد» پایان گرفت و تازه لشگر دشمن صحنه را ترك گفته بود و پیامبر - صلی الله علیه و آله - با دندان شكسته و پیشانی مجروح هنوز در میدان احد بود فاطمه سلام اللّه علیها با سرعت به «احد» آمد و با اینكه هنوز نوجوان كم سن و سالی بود فاصله میان «مدینه» و «احد» را با پای پیاده و با شوق زیاد طی كرد، صورت پدر را با آب شستشو داد، خون را از چهره اش زدود، اما زخم پیشانی همچنان خونریزی می كرد.
قطعه حصیری را سوزاند، و خاكستر آن را برجای زخم ریخت و مانع خونریزی شد، و عجیبتر اینكه برای جنگی كه در روز بعد اتفاق می افتاد. اسلحه برای پدر فراهم می كرد.
در جنگ احزاب كه از پررنج ترین غزوات اسلامی بود، و در ماجرای فتح مكه در آن روز كه سپاه پیروزمند اسلام با احتیاطهای لازم آخرین سنگر شرك را از دست مشركان گرفت و خانه را از لوث وجود بتها پاك كرد، باز می بینیم فاطمه سلام اللّه علیها در كنار پیامبر قرار گرفته، و به كنار خندق می آید و برای پیامبر - صلی الله علیه و آله - كه چند روز گرسنه مانده، غذای ساده ای كه از قرض نانی تجاوز نمی كرد، تهیه می كند، و به هنگام فتح مكه برای او خمیه می زند، آب برای شستشو و غسل آماده می كند، تا گردو غبار را از تنش بشوید و لباس پاكیزه ای بپوشد و رهسپار مسجد الحرام شود.
آيت الله مكارم شيرازي - بانوي نمونه
ازدواج فاطمه زهرا (س)
پیامبر خدا- صلی الله علیه وآله- پس از سیزده سال سخت كوشی، تلاش در راه ابلاغ رسالت و تحمّل دشواری ها، شكنجه ها و آزارها به مدینه هجرت كرد و حكومت اسلامی را بنیاد نهاد.
حضرت علی - علیه السلام- از آغازین روزهای رسالت پیامبر - صلی الله علیه وآله- همگام و همراه پیامبر خدا بود و در سال اوّل هجرت، بیست و چهار سال داشت. او باید ازدواج می كرد و زندگانی مشترك را آغاز می كرد.
فاطمه - علیها السلام- نُه ساله است.[1] او دختر پیامبر خداست و در جایگاهی بلند از فضایل انسانی و ویژگی های والای ملكوتی، كه پیامبر خدا بارها او را ستوده و «پاره قلب» خود نامیده است.
موقعیت پیامبر - صلی الله علیه وآله- در جایگاه زعامت امّت از یك سوی، و شخصیت والای فاطمه - علیها السلام- از سوی دیگر، زمینه ای بود تا كسانِ بسیاری - بویژه آنان كه از این گونه پیوندها بیشتر در فكر رقم زدن آینده خود هستند، - به خواستگاری بروند. پیامبر - صلی الله علیه وآله- یكسر جواب رد می داد و گاه، تصریح می كرد كه منتظر «قضای الهی» است. [2]
برخی از دوستان حضرت علی- علیه السلام- و صحابیان پیامبر خدا به وی پیشنهاد كردند كه به خواستگاری فاطمه - علیها السلام- برود.
حضرت علی - علیه السلام- قلبی دارد سرشار از ایمان و سینه ای آكنده از عشق؛ امّا دستانی تهی و پیراسته از درهم و دینار. حضرت علی - علیه السلام- به خانه پیامبر خدا رفت، شكوه و عظمت پیامبر خدا او را از سخن گفتن باز داشت. با چشمانی آمیخته با آزرم، نگاهی به پیامبر - صلی الله علیه وآله- داشت و نگاهی دیگر به زمین.
پیامبر - صلی الله علیه وآله- با تمهیداتی حضرت علی - علیه السلام- را به سخن گفتن وا داشت، و چون علی - علیه السلام- سخن گفت، فرمود: «چیزی در زندگی داری؟». جواب، معلوم بود؛ امّا مگر فاطمه - علیها السلام- را همسانی جز حضرت علی - علیه السلام- و همسری لایق جز او بود؟!
ازدواج (و به تعبیر پیامبر خدا: امر الهی) تحقّق یافت[3] و آن دو بزرگوار، زندگانی مشترك را در اوّلین سال هجرت،[4] با مهریه ای بسیار اندك[5] و مراسمی بس ساده[6] و جهیزیه ای ساده تر[7] آغاز كردند و بدین سان، شكوهمندترین خانه و نقش آفرین ترین زندگانی مشترك در تاریخ اسلام، رقم خورد.
در كنار خانه پیامبر - صلی الله علیه وآله-، خانه ای خُرد - كه به راستی از همه تاریخ بزرگ تر، و غبطه آفرین عرشیان و زمینیان بود - ، بر پا شد. این خانه، سرچشمه فضیلت ها، مكرمت ها، عشق، ایمان، ایثار، جهاد، ساده زیستی،... بود و به راستی خانه ای بود كه سر بر عرش می سایید.
حضرت علی - علیه السلام- - این پارسای شب و زمزمه گر خلوت های آن - ، شیر بیشه نبرد بود و هنوز زخم های نشسته بر پیكرش التیام نیافته، در جنگی دیگر حاضر بود و رزم آورترین و بزرگ ترین هماوردجوی میدان.
و فاطمه - علیها السلام-، آرام و پرشكیب، بار زندگی را بر دوش داشت، با كم ترین امكانات می ساخت، زخم های همسر و پدر را می شست[8] و افزون بر همسری حضرت علی - علیه السلام- ، به تعبیر لطیف پیامبر خدا، «برای پدر، مادری می كرد». [9]
اوّلین ثمر این پیوند الهی به سال سوم هجری دیده به جهان گشود كه حسن - علیه السلام- نام گرفت. [10] و دومین آن، حسین - علیه السلام- بود كه در سال چهارم به دنیا آمد. [11] زینب و امّ كلثوم - علیهما السلام- پس از برادرها پای به دنیا گذاردند و آخرین آنها، محسن، سقط گردید و شهد شهادت نوشید. [12]
- سنن النسائی به نقل از بریده - : ابوبكر و عمر، از فاطمه - علیها السلام- خواستگاری كردند؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «او كوچك است». سپس علی - علیه السلام- از او خواستگاری كرد و پیامبر خدا او را به ازدواجش درآورد. [13]
- الطبقات الكبری به نقل از علباء بن احمر یشكری - : ابوبكر، فاطمه - علیها السلام- را از پیامبر - صلی الله علیه وآله- خواستگاری كرد؛ امّا پیامبر خدا فرمود: «ای ابوبكر! منتظر تقدیر الهی هستم».
ابوبكر، این را برای عمر باز گفت. پس عمر بدو گفت: ای ابوبكر! تو را رد كرده است. سپس ابوبكر به عمر گفت: تو فاطمه را از پیامبر خدا خواستگاری كن. پس خواستگاری كرد. پیامبر - صلی الله علیه وآله- به او همانی را گفت كه به ابوبكر گفته بود: «منتظر تقدیر الهی هستم». [14]
- الطبقات الكبری به نقل از عطا - : علی - علیه السلام- ، از فاطمه - علیها السلام- خواستگاری كرد. پس پیامبر خدا به فاطمه - علیها السلام- فرمود: «علی تو را یاد می كند!». فاطمه - علیها السلام - ساكت ماند. پس پیامبر خدا او را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد. [15]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- : خداوند به من فرمان داد تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم. [16]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- : من هم انسانی مانند شما هستم، از شما زن می گیرم و به شما زن می دهم، مگر فاطمه را كه ازدواجش از آسمان نازل شده است. [17]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- خطاب به فاطمه - علیها السلام- : به خدا سوگند، در این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، كوتاهی نكردم! [18]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- خطاب به فاطمه - علیها السلام- : آگاه باش كه برای این كه تو را به ازدواج بهترینِ خاندانم درآورم، از هیچ كوششی فروگذار نكردم! [19]
- پیامبر خدا - صلی الله علیه وآله- خطاب به فاطمه - علیها السلام- : به جان و دل كوشیدم و برایت بهترینِ خاندانم را یافتم. [20]
- امام صادق - علیه السلام- : اگر نبود كه خداوند - تبارك و تعالی - علی - علیه السلام- را برای فاطمه - علیها السلام- آفریده بود، برایش هیچ همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون. [21]
- امام علی - علیه السلام- : پیامبر خدا به من فرمود: «ای علی! مردانی از قریش در امر فاطمه بر من خرده گرفتند و گفتند: ما او را از تو خواستگاری كردیم و ندادی؛ ولی او را به ازدواج علی درآوردی. و من به ایشان گفتم: به خدا سوگند، شوهردادن و ندادنش به دست من نبود؛ بلكه خدای متعال، او را از شما باز داشت و به ازدواج علی درآورد. جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمّد! خداوندِ با جلال و شكوه می گوید: اگر علی را نیافریده بودم، برای دخترت فاطمه، همسری بر روی زمین نبود، از آدم تا كنون». [22]
- امام علی - علیه السلام- : چون فاطمه - علیها السلام- بالغ شد، بزرگان قریش كه اهل فضل و سابقه در اسلام و دارای شرافت و ثروت بودند، او را خواستگاری كردند؛ ولی هر مردی از قریش كه خواستگاری می كرد، پیامبر خدا از او روی بر می تافت، به گونه ای كه برخی از آنان، در پیش خود گمان می بردند كه پیامبر خدا از ایشان ناراحت شده و یا وحی آسمانی درباره ایشان بر پیامبر - صلی الله علیه وآله- نازل شده است. [23]
- السنن الكبری - به نقل از مجاهد، از امام علی - علیه السلام- : از فاطمه - علیها السلام- دختر پیامبر - صلی الله علیه وآله-، خواستگاری شده بود. زنی از بستگانم به من گفت: آیا می دانی كه فاطمه - علیها السلام- خواستگاری شده است؟ گفتم: نه - یا آری - . گفت: تو هم او را خواستگاری كن. گفتم: آیا من چیزی دارم كه با آن به خواستگاری بروم؟ پس به خدا سوگند، هماره مرا امید داد تا این كه به حضور پیامبر - صلی الله علیه وآله- رسیدم و چون او را بزرگ و گرامی می داشتیم، هنگام نشستن در پیش روی ایشان، زبانم بند آمد و نتوانستم چیزی بگویم.
پیامبر - صلی الله علیه وآله- فرمود: «آیا حاجتی داری؟». پس ساكت ماندم. آن را سه بار تكرار كرد و فرمود: «شاید به خواستگاری فاطمه آمده ای؟». گفتم: آری، ای پیامبرخدا. فرمود: «آیا چیزی داری كه مهرش كنی؟». گفتم: نه به خدا، ای پیامبر خدا. فرمود: «پس زرهی را كه بدان مسلّحت كرده بودم، چه كردی؟». گفتم: به خدا سوگند، آن، زرهی ساخته عشیره حُطَم است و بیش از چهار صد درهم نمی ارزد. فرمود: «برو كه او را به ازدواجت درآوردم و همان زره را به عنوان مهر برایش بفرست». [24]
الأمالی - به نقل از ضحاك بن مزاحم - : شنیدم علی بن ابی طالب - علیه السلام- می گوید كه ابوبكر و عمر نزد من آمدند و گفتند: چرا نزد پیامبر خدا نمی روی تا فاطمه - علیها السلام- را خواستگاری كنی. پس نزد پیامبر خدا رفتم. چون مرا دید، خندید. سپس فرمود: «ای ابوالحسن! به چه كار آمده ای و حاجتت چیست؟».
علی - علیه السلام- (در ادامه) گفت: خویشاوندی و سابقه ام در اسلام و یاری كردن او و جهادم را ذكر كردم. پس فرمود: «ای علی! راست گفتی و برتر از چیزهایی هستی كه می گویی». پس گفتم: ای پیامبرخدا! فاطمه را به ازدواج من در می آوری؟ فرمود: «ای علی! مردانی او را پیش از تو خواستگاری كردند و به فاطمه - علیها السلام- گفتم؛ ولی در چهره اش كراهت دیدم؛ امّا منتظر باش تا به سویت باز گردم».
پس پیامبر خدا بر فاطمه - علیها السلام- وارد شد. فاطمه - علیها السلام- از جا برخاست و ردای پدر را گرفت و كفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پای او را شُست و سپس نشست.
پس پیامبر خدا به او فرمود: «ای فاطمه!». پاسخ داد: بلی، چه می خواهی، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «علی بن ابی طالب، كسی است كه خویشاوندی و فضیلت و اسلامش را می شناسی و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و علی از تو خواستگاری كرده است. چه نظری داری؟».
فاطمه - علیها السلام- ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا كراهتی در چهره اش ندید. پس برخاست، در حالی كه می گفت: «اللَّه اكبر! سكوت او نشانه رضایت اوست». پس جبرئیل نزدش آمد و گفت: ای محمّد! او را به ازدواج علی بن ابی طالب - علیه السلام- درآور كه خداوند، او را برای وی و وی را برای او پسندیده است. [25]
- الكافی به نقل از سعید بن مسیّب - : به علی بن حسین - علیه السلام- گفتم: چه هنگام پیامبر خدا، فاطمه - علیها السلام- را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد؟ فرمود: «در مدینه، یك سال پس از هجرت، و فاطمه - علیها السلام- در آن زمان، نُه ساله بود». [26]
- تاریخ الیعقوبی در ذكر ازدواج فاطمه - علیها السلام- : پیامبر خدا دو ماه پس از ورودش فاطمه - علیها السلام- را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد، در حالی كه گروهی از مهاجران، او را از پیامبر خدا خواستگاری كرده بودند. پس چون پیامبر - صلی الله علیه وآله- او را به ازدواج علی - علیه السلام- درآورد، خرده گیری كردند. پیامبر خدا فرمود: «من او را به ازدواج علی در نیاوردم، بلكه خداوند درآورد». [27]
- الأمالی: روایت شده كه امیر مؤمنان، فاطمه - علیها السلام- را شانزده روز پس از وفات خواهرش رقیّه، همسر عثمان، به خانه بُرد و این، پس از بازگشت از جنگ بدر و سپری شدن چند روز از ماه شوّال بود.
و روایت شده است كه او را سه شنبه، شش روز از ذی حجّه سپری شده، به خانه برد و خداوند متعال، داناتر است. [28]
- المعجم الأوسط به نقل از جابر بن عبداللَّه - : ما در مراسم عروسی علی بن ابی طالب - علیه السلام- و فاطمه - علیها السلام- دختر پیامبر خدا حاضر شدیم. پس بهترین «حیس» [29] را در آن عروسی خوردیم و پیامبر خدا، روغن و خرما برایمان آماده ساخت و ما خوردیم و تشك آن دو در شب عروسی، پوست قوچ بود. [30]
- الطبقات الكبری به نقل از اسماء بنت عُمَیس، خطاب به اُمّ جعفر - : جهاز جدّه ات فاطمه - علیها السلام- برای جدّت علی - علیه السلام- آماده شد و درون رختخواب و پشتی هایشان، جز لیف خرما نبود.
علی - علیه السلام- در عروسی فاطمه - علیها السلام- ولیمه ای داد كه در آن زمان، ولیمه ای برتر از آن نبود. زرهش را نزد یك یهودی در برابر مقداری جو به رهن گذاشت. [31]
- سنن ابن ماجه - به نقل از عایشه و امّ سلمه - : پیامبر خدا به ما فرمان داد كه جهاز فاطمه - علیها السلام- را آماده كنیم تا او را به خانه علی - علیه السلام- بفرستیم. پس به سراغ خانه رفتیم و كف اتاق را با خاك نرم اطراف مَسیل، فرش كردیم. سپس دو بالش را از لیف (خرما) كه با دست، آن را زده و حلّاجی كرده بودیم، پر كردیم.
سپس پیامبر خدا به ما خرما و كشمش خورانْد و آب گوارا نوشاند و چوبی را در گوشه اتاق نصب كردیم تا بر آن، لباس آویزان كنند و مشك آب بیاویزند. پس بهتر از عروسی فاطمه - علیها السلام- عروسی ای ندیدیم [32]. [33]
- امام علی - علیه السلام- : چون خواستم فاطمه - علیها السلام- را به خانه بیاورم، پیامبر خدا، ظرف زرّینی [34] به من داد و فرمود: «با (پول) این ظرف، خوراكی برای ولیمه عروسی ات بخر».
پس به سوی محافل انصار به راه افتادم و به نزد محمد بن مسلمه در جایگاه خشك كردن خرماهایش رفتم. از كارش فارغ شده بود. به او گفتم: در برابر این ظرف، خوراكی به من بفروش. پس طعامی به من داد و من برداشتم. آن گاه گفت: تو كیستی؟ گفتم: علی بن ابی طالب.
گفت: پسرعموی پیامبر خدا؟ گفتم: آری. گفت: و با این خوراك چه می كنی؟ گفتم: عروسی می كنم. گفت: با چه كسی؟ گفتم: دختر پیامبر خدا. گفت: پس این خوراك و این ظرف زرّین را بگیر و برای تو باشد.
پس آن را گرفتم و بازگشتم و همسرم را پیش خود آوردم.
و خانه فاطمه - علیها السلام-، از آنِ حارثه بن نعمان بود. فاطمه - علیها السلام- از پیامبر - صلی الله علیه وآله- خواست كه جایش را تغییر دهد؛ امّا پیامبر خدا به او فرمود: «آن قدر حارثه به خاطر ما تغییر مكان داده است كه من از او شرم می كنم». چون حارثه این را شنید، از آن خانه نقل
مكان كرد و فاطمه - علیها السلام- را در آن جای داد. [35]
- المصنّف به نقل از ابن عبّاس - : (پیامبر - صلی الله علیه وآله-) بلال را فرا خواند و فرمود: «ای بلال! من دخترم را به ازدواج پسرعمویم درآورده ام و دوست می دارم كه غذا دادن هنگام ازدواج، از سنّت های امّتم شود. پس به پیش گلّه برو و گوسفندی و چهار یا پنج مُد [36] بگیر و كاسه ای برایم بگذار تا شاید مهاجران و انصار را بر آن گِرد آورم و هرگاه از كارت فارغ شدی، مرا آگاه كن».
پس بلال رفت و فرمان را اجرا كرد و كاسه را نزد پیامبر خدا آورد و در جلوی حضرت نهاد. پیامبر خدا از سرِ كاسه برداشت و فرمود: «مردم را دسته دسته وارد كن و هیچ دسته ای دوباره باز نگردد». پس مردم وارد می شدند و هرگاه دسته ای غذایش را تمام می كرد، دسته ای دیگر وارد می شد تا آن كه همه فارغ شدند.
سپس پیامبر - صلی الله علیه وآله- به سوی آنچه باقی مانده بود، توجه كرد و آب دهان مبارك خود را در آن ریخت و غذا بركت كرد و فرمود: «ای بلال! آن را برای مادرانت (همسران پیامبر خدا) ببر و به آنان بگو: بخورید و به كسانی هم كه بر شما وارد می شوند، بخورانید». [37]
- كتاب من لایحضره الفقیه به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصاری، در ذكر ازدواج فاطمه - علیها السلام- : چون شب زفاف شد، اسب خاكستری رنگ پیامبر - صلی الله علیه وآله- را برایش آوردند و بر رویش روپوشی از مخمل انداخته شد. پیامبر - صلی الله علیه وآله- به فاطمه - علیها السلام- فرمود: «سوار شو» و به سلمان فرمان داد كه زمام آن را بكشد و پیامبر - صلی الله علیه وآله-، خود از پی، آن را می راند.
در همین حال كه در میان راه بودند، پیامبر - صلی الله علیه وآله- صدای فرود آمدن چیزی را شنید، كه جبرئیل بود با هفتاد هزار فرشته، و میكائیل به همراه هفتاد هزار فرشته. پس پیامبر - صلی الله علیه وآله- فرمود: «چه چیزْ شما را به زمین فرود آورده است؟». گفتند: آمده ایم تا فاطمه - علیها السلام- را به خانه همسرش ببریم. و جبرئیل، تكبیر گفت و میكائیل، تكبیر گفت و فرشتگان، تكبیر گفتند و محمّد - صلی الله علیه وآله- تكبیر گفت. پس، از همان شب، تكبیر گفتن در عروسی ها رسم شد. [38]
- امام علی - علیه السلام- در ذكر ازدواجش با فاطمه زهرا - علیها السلام- : سپس پیامبر خدا مرا صدا كرد: «ای علی!». گفتم: بلی، ای پیامبر خدا. فرمود: «به خانه ات وارد شو و با همسرت لطیف و سازگار باش كه فاطمه، پاره تن من است. هرچه او را رنج دهد، مرا رنج می دهد، و هرچه او را شادمان كند، مرا شادمان می كند. شما را به خداوند می سپارم و خدا را به جای خود، بر شما می گمارم». [39]
پی نوشت ها:
[1] . الكافی: 8/340/536، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك : إعلام الوری : 1/290.
[2] . الطبقات الكبری: 8/19، أنساب الأشراف: 2/30.
[3] . المعجم الكبیر : 10/ 156 / 10305، تاریخ دمشق : 42/ 125 / 8494.
[4] . الطبقات الكبری: 8/22، تاریخ الیعقوبی: 2/41، ر. ك: الكافی: 8/340/536، الأمالی، طوسی: 43/47. از منابع تاریخی استفاده می شود كه میان عقد و زفاف علی علیه السلام بافاطمه علیها السلام مدتی فاصله شده و عقد، اندكی پس از رسیدن به مدینه منوره و زفاف، پس از جنگ بدر بوده است و توجه به این نكته می تواند تعارض میان روایت های موجود را حل نماید.
[5] . مسند ابن حنبل: 1/174/603، السنن الكبری: 7/383/1435214350.
[6] . الطبقات الكبری: 8 / 23، الأمالی، طوسی: 43 / 47، بشاره المصطفی: 267.
[7] . سنن النسائی: 6 / 135، مسند ابن حنبل: 1 / 183 / 643، المستدرك علی الصحیحین: 2 / 202 / 2755، الأمالی، طوسی: 40 / 45.
[8] . الإرشاد: 1 / 89، إعلام الوری: 1 / 378، المغازی: 1 / 249.
[9] . شاید بدین جهت، یكی از كنیه های ایشان، «اُمّ أبیها» است، ر. ك : مقاتل الطالبیّین: 57، مناقب آل أبی طالب: 3 / 357، الاستیعاب: 4 / 452 / 3491، تهذیب الكمال: 35 / 247 / 7899.
[10] . تاریخ الطبری: 2 / 537، تاریخ دمشق: 13 / 167 - 168 و 173، تهذیب التهذیب: 1 / 560 / 1490.
[11] . مروج الذهب: 2/ 295، تاریخ دمشق: 14/ 115 و 121.
[12] . معانی الأخبار: 206، الاحتجاج: 1/ 212 / 38، الاختصاص: 185.
[13] . سنن النسائی: 6/62، المستدرك علی الصحیحین: 2/181/2705.
[14] . الطبقات الكبری: 8/19، أنساب الأشراف: 2/30.
[15] . الطبقات الكبری: 8/20، ذخائر العقبی: 69، كشف الغمّه: 1/365.
[16] . المعجم الكبیر: 10/156/10305، ذخائر العقبی: 70.
[17] . الكافی: 5/568/54، كتاب من لا یحضره الفقیه: 3/393/4382.
[18] . خصائص أمیرالمؤمنین: 233/125، الطبقات الكبری: 8/24.
[19] . الطبقات الكبری: 8/24، كنز العمّال: 11/606/32930.
[20] . المعجم الكبیر: 22/412/1022، كفایه الطالب: 306، كنز العمّال: 11/606/32928.
[21] . الكافی: 1/461/10، تهذیب الأحكام: 7/470/1882.
[22] . عیون أخبار الرضا: 1/225/3.
[23] . المناقب: 343/364، كشف الغمّه: 1/353.
[24] . السنن الكبری: 7/383/14351، المناقب: 335/356.
[25] . الأمالی، طوسی: 39/44، بشاره المصطفی: 261.
[26] . الكافی: 8/340/536، مختصر بصائر الدرجات: 130. نیز، ر. ك : كشف الغمّه: 1/364.
[27] . تاریخ الیعقوبی: 2/41.
[28] . الأمالی، طوسی: 43/47، بشاره المصطفی: 267.
[29] . حیس به خرمایی گفته می شود كه با روغن و پنیر تُرش آمیخته و شورانیده شود تا هسته آن بیرون آید و همچون تَرید گردد (فرهنگ لاروس، ذیل واژه «حیس»).
[30] . المعجم الأوسط : 6/290/6441، مجمع الزوائد : 9/336/15215.
[31] . الطبقات الكبری: 8/23، ذخائر العقبی: 74.
[32] . سنن ابن ماجه: 1/616/1911.
[33] . با مراجعه به زندگی نامه راویان این احادیث یعنی اسماء بنت عمیس، اُمّ سلمه و سلمان فارسی، می یابیم كه اسماء در سال اول ودوم هجری در حبشه بوده، ام سلمه هنوز همسر پیامبرصلی الله علیه وآله نشده و سلمان به مدینه نیامده است. از این رو، روایت حضور آنان در مراسم ازدواج حضرت زهراعلیها السلام مورد تردید است.
[34] . به احتمال فراوان، این ظرف، جزو سهم پیامبرصلی الله علیه وآله از غنیمت بوده است. (م)
[35] . الأخبار الموفّقیّات: 375/231.
[36] . هر «مُدّ»، برابر ده سیر، یعنی 750 گرم است.
[37] . المصنّف: 5/487/9782، المعجم الكبیر: 22/411/1022.
[38] . كتاب من لا یحضره الفقیه: 3/401/4402، الأمالی، طوسی: 258/464.
[39] . المناقب: 353/364، كشف الغمّه: 1/363.
محمد محمدي ري شهري - دانشنامه اميرالمؤمنين(ع)، ج1
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
خانه داری و تربیت فاطمه(س)
مقدمه
مكتب حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مكتبی اعجازآمیز است. از آن آثار درخشانی پدید آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حیرت آدمی را بر می انگیزاند. از جنبه های اعجازآمیز زندگی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ازدواج اوست كه مصداق آیه مرج البحرین یلتقیان[1] است. و از آن مهمتر از مصداق آیه یخرج منها اللؤلؤ و المرجان است.[2] ابن عباس در تفسیر این آیه گوید:
- مقصود از «مرج البحرین یلتقیان» علی و فاطمه اند.
- و مقصود از «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان« حسن و حسین اند.[3]
- آری، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مادر است، مادری كه رهبران آینده اسلام را می پروراند و تحولات جهان تشیع و حتی در جامعه اسلامی از او منشأ می گیرد و بسیاری از وقایع اسلامی از آنجا آغاز می شوند. تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزندان نمایانگر روح با عظمت این بانوی بزرگ است.
فاطمه شناسی
كار فاطمه شناسی اگر ممكن باشد یكی از راههای مهم آن مطالعه در آثار تربیتی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بویژه تربیت نسل است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را می توان از طریق فرزندانی كه او تربیت كرده شناخت، مخصوصاً در تربیت حسنین، زیرا فرزند آئینه تمام نمای والدین است بویژه مادر.
او در عین داشتن وظایف گوناگون فردی و اجتماعی به ایفای نقش مادری پرادخت و مادری شهید پرور بود فرزندانی تربیت كرد كه همه رهبر، تاریخ ساز، رزمنده، روشنگر،افشاگر، او زنی است بظاهر چون زنان دیگر جامعه، ولی به تربیت نسلی پرداخت كه برای بشریت آبرو آفریدند.
فرزندانی كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تربیت كرد كسانی بودند كه امر رهبری جامعه فردای او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه - سلام الله علیها - خود داشت و آنچه را كه از انبیاء گذشته از كانال پدر به میراث برده بود، و آنچه كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود به میراث داد و همه تعالیم را درباره شان عمل كرد و این مسأله ای است كه در تاریخ بشر همانند ندارد. و اینك كه قرنها از تاریخ فرزندداری حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می گذرد، به زحمت قابل بررسی است كه او چگونه از عهده این وظیفه های سنگین، آن هم در آن شرایط بر آمد.
در مسیر مادری
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دختر بزرگ ترین رجال مذهبی و سیاسی زمان بود، برای او حضورها و موضعگیری هائی در رابطه با حیات خانوادگی ممكن و میسر بود و می توانست چون دیگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطین راهی توأم با ناز و تنعم را در پیش گیرد ولی او این چنین نكرد.
اوخود را در نظام تكوینی حیات قرار داد كه خداوند او را موجودی با احساس لطیف و با عاطفه و شور آفریده بود و متحمل و او این سرمایه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعای من در این راه حسن و حسین و زینب و كلثوم اند، با آن برنامه درخشان شان.
او مادری موفق بود زیرا كه توانسته است به تربیت فرزندانی بپردازد كه همه رزمنده، دلیر و مجاهد فی سبیل الله باشند. كدام مادر است كه در طول حیات خود توانسته است فرزندانی چون حسن و حسین بپروراند؟ و كدام زن شجاعی را سراغ داریم كه دختر شجاع و قهرمانی چون زینب بپروراند؟
فرزندانش هر كدام الگوی كامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقی و انسانی و هر كدام مجسمه فضیلت و پاكی و تقوا بودند و اگر از ما نمونه های مكتب معجزه آسای اسلام را بخواهند ناگزیر باید فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را معرفی كنیم و این ادعائی است كه در آن گزافه و انحرافی نیست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادری چون حضرت فاطمه - سلام الله علیها - موجد این اسوه هاست.
دیدگاههای حضرت فاطمه - سلام الله علیها -
موفقیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را در مسیر مادی كه باید سرمشقی برای زنان جهان باشد مرهون دیدگاهی است كه این بانوی بزرگ اسلامی با استفاده از اندیشه اسلامی برای خود پدیدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسی همه جانبه این دیدگاه نیست فقط با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره می كنیم:
1 - در مورد خانواده:
خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كانونی مقدس است و میزان قداست آن بحدی است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگری محكم در جبهه كارزار جهانی بسازد.
همه چیز از خانواده آغاز می گردد، حتی سعادت یا بدبختی یك ملت در خانواده رقم می خورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ می گیرد. هم چنین اگر با دیدی وسیع تر نگریسته شود جنگها و صلحها در محیط و جو خانواده تكون می یابد. و در آنجاست كه كودكان، یعنی پدران فردای بشر درس ها می آموزند بدین سان اگر بنای رشدی در جامعه ای است آغاز آن باید از خانواده باشد.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به كانون خانوادگی دل بسته است، آنچنان كه وقتی مسأله تقسیم كار را پدرش با او مطرح می كند و معلوم می شود كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - باید در كانون خانواده به امور داخلی آن بپردازد، خدای را سپاس می گذارد. و به گرمی و سر و سامان دادن خانواده می پردازد و آن را چون كارگاهی برای تربیت رهبری قرار می دهد.
2 - در مورد فرزند:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزند این تصور و اندیشه را دارد كه امانتهای خداوند در دست پدر و مادرند و والدین در برابر حفظ و رشد این امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائی بی ارزش نمی شناسد كه او را به دست لله ها و دایه ها بسپارد بلكه آنها را وجودهائی ارزنده و در خور احترام و كرامت ذاتی می شناسد كه باید شخص مادر امر رسیدگی آنها را بعهده گیرد.
او فرزند داری را شأن كوچكی نمی دانست كه امر اداره آن ها را به دیگران واگذارد. و یا با احساس حقارت از بچه داری بدنبال مشاغل پر سر و صدای بیرون رود. او خانه را مركز انسان سازی می شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه در خور هرگونه اعتنا هستند.
او این احساس را درباره فرزندان خود بیشتر دارد از آن بابت كه از زبان پیامبر شنیده است خداوند ذریه پیامبران را در صلب من پیامبر قرار داده ولی نسل مرا در صلب علی - علیه السلام - پس من پدر اولاد فاطمه ام[4]، پس فاطمه - سلام الله علیها - طبعاً سرمایه گذاری را درباره اینان لازم تر می شناسد.
3 - در مورد تربیت:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - امر تربیت را امری تحول انگیز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض می شناسد. او می داند كه رمز پیشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سایه تربیت قابل خلاصه شدن است. جامعه ای پیشرفته است كه تربیت آن پیشرفته باشد و قومی منحط بحساب می آیند كه تربیت آنها منحط باشد هم او معتقد است كه این مادران اند كه زمینه را برای بهشتی شدن فرزندان فراهم می سازند (الجنه تحت اقدام الامهات[5] و طبعاً رمز جهنمی شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سایه تربیت و مخصوصاً تربیت مادران است این حقیقتی است كه ما پایه های رشد و انحراف را در سایه تربیت های صواب و یا انحراف آمیز بدانیم و تاریخ نمونه های مستندی را از آن به ما عرضه داشته است.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این دیدگاه را درباره تربیت دارد كه غفلت از آن موجب صدمه ای عظیم برای فرد و جامعه است و صدماتی غیر قابل جبران را در پی دارد. بویژه در دوران خردسالی كه كودك همانند شاخه تری قابل انعطاف است بدین نظر او خود را وقف زندگی فرزندان و سازندگی و تربیت آنها می كند. هم چنین او سخن پدر را بیاد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشمارید و آنها را نیكو تربیت كنید (اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم)[6] و می داند نوع ادب و تربیت آنها مسؤولیت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون[7].
در طریق تربیت
اما در طریق تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - توجه به شرایط و عوامل، اصول و ضوابطی دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسی را ایفا می كنند و ما در این زمینه هم بعنوان عوامل درس آموز نكاتی را ذكر می كنیم.
1 - محیط و شرایط:
از عوامل مهم تربیت محیط و شرایطی است كه بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محیط در تربیت به میزانی است كه بسیاری از صاحبنظران آن را مهمترین عامل از بین همه عوامل تربیت می دانند محیط رنگ ده شخصیت و سازنده خلق و خوی آدمی است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانسته اند كه گفته اند انسان است و محیط او. دامنه محیط وسیع و شامل محیط خانه كه مهم است، محیط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محیط اجتماعی، شرایط و جو بیرون و... و زنی است كه محیط خانه را مدرسه می سازد و در آن برنامه های تربیت اسلامی را پیاده می كند در كلاس خانه اش موضوع تربیت فرزندانند و و هدف او انسان پروری و شهید پروری، برنامه اش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و امام علی - علیه السلام - و فاطمه - سلام الله علیها - ، شیوه آن مهر و محبت است و ارج گذاری به وجود فرزندان.
آری خانه فاطمه - سلام الله علیها - كلاس عالی تربیت است، كلاسی است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ایمان، پایه های آن، حركت، فضیلت، مقصد آن شهامت آفرینی، تحت نظارت و رهبری مستقیم پیامبر - صلی الله علیه و آله - و دامن عفیف و پر عزت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طریقه آن و آموزش های صحیح، و تلاش در آن برای انتقال میراث پیامبران، و طبیعی است كه در آن افرادی پدید آیند مهذب، بی آلایش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در كار جلب رضای خدا.
2 - اصول و ضوابط:
در این كلاس و مدرسه اصول و ضوابطی حاكمند كه همه آنها از جانب خدایند و پیامبر - صلی الله علیه و آله - صادق و مصدق آن ها را ذكر كرده و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و امام علی - علیه السلام - دو شاگرد مهم و دور كن این امت آن ها را مورد عنایت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل می گذارند.
تربیت براساس اصل توحید است و ضابطه ایمان و باوری راستین، اصل جرأت دهی و با شهامت سازی در این خانه حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامنی، اصل غلبه حق بر هوای نفس، ترجیح همسایه بر خانه، ترجیح معنی بر ماده...
خانه او خانه زهد است بگونه ای كه دنیا آنها را نفریبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك دنیا باشند، زرق و برق های ظاهری در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و می ارزد، رضای خداوند است و همه افرادی كه در این خانه اند بر این اساس و در مسیر این هدف زندگی می كنند.
هم چنین در این خانه اصل هماهنگی بین زن و شوهر در تربیت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ایمان، اصل غلبه اخلاق انسانی بر خواسته های حیوانی حكومت می كند و مبانی اسلام راستین مورد توجه است و سعی در اعمال اراده خداوندی و همسانی مشیت خود با مشیت خداوند.
3 - شیوه های و روش:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - یك مادر است و مادری از سوئی مركب از دو عنصر است عنصر نوازش، و عنصر مهربانی و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این هر دو را به حد كمال واجد است و این خود زمینه را برای تربیت خوب فرزندان فراهم می سازد. روح مادرانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پیروی فرزندان است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این بابت مصداق این سخن پیامبر است كه:
- خیر نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن[8] - بهترین زنان شما كسانی هستند كه به همسرشان لطیف تر و مهربانتر و به فزرندان خود رحیم تر باشند. یا مصداق حدیث دیگر كه بهترین زنان شما كسانی هستند كه زاینده و زایا، سرپرست و والی، شیرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:
خیر نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مایلات الی ازواجهن[9] حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهای شان را زیر نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذكر می دهد و یا در مورد كارشان داوری می كند. حسنین - علیه السلام - خط می نویسند نزد مادر می آورند كه بگوید خط كدامشان بهتر است. مادر برای اینكه دلها را نشكند آنها را بنزد پیامبر می فرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بر می گرداند. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - رشته گردن بند را به زمین می ریزید كه هر كدام بیشتر جمع كردند خط او بهتر است.[10]
تربیت در عین كار
این همه كوشش دقت گذاری حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درباره فرزندان بخاطر آن نبود كه او را فراغی و آسایشی فوق العاده بود. او این خدمات را در كنار دیگر مشاغل شخصی و اجتماعی، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصویری از وضع حیات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانی كه فقر و ناداری هم حكومت كند خود عظمت كار او را بیشتر نشان می دهد.
او زنی است جوان، مادر چند كودك خردسال، در خانه ای زندگی می كند كه محقر است، آب را از بیرون باید به خانه بیاورد و از مسافتی نسبتاً دور، گندم یا جو را باید شخصاً با دستاس آرد كند، خود باید آنرا خمیر كند، و نان بپزد، خود باید لباس خود و فرزندان را بشوید، با هیزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعله ور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشیر خونین امام علی - علیه السلام - را بشوید، محیط را برای آرامش امام علی - علیه السلام - ساكت سازد. به زنان مدینه درس و مسأله دینی بیاموزد، گاهی هم به زخم بندی مجروحان جنگی بپردازد، كارهای دستی چون پشم ریسی را انجام دهد تا كمكی برای زندگی مشترك باشد، به حق طلبی برود، به مبارزه بپردازد و...
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نشان داد كه انجام وظایف مادری با آن امور متناقض نیست، در عین كثرت مشغله می توان فرزندانی شایسته تربیت كرد و بگفته دكتر بنت الشاطی ء می توان چون چشمه ای شد كه از سینه كوهی بجوشد و با خود هزاران گوی و گوهر زرین و سیمین بیرون بریزد، پذیرش خدمات خانوادگی مانع از خدمات اجتماعی و سیاسی نیست و بالعكس.
حاصل تربیت
حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه، فرزندان است صاحب فضیلت های بسیار و متعدد و در محیط بیرون،زنانی است عفیفه و كم نظیر كه هر كدام چراغ و مشعل هدایتی برای دیگر زنان در دنیای اسلام بودند. اما در آنچه كه به فرزندان مربوط می شود اصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را لااقل از سه دید بررسی می كنیم.
1 - در جنبه شخصیت:
او فرزندانی تربیت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه شخصیتی انسانهائی آزاد، مستقل، با روحیه، و دارای سلوك و رفتاری هستند كه توجه به هر كدام از آنها آدمی رابه یاد آیه آیه های قرآن می اندازد. به دست نورانی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - شیر مردان و شیر زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پدید آمدند، كه دارای عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومایگی و تن دادن به ذلت ها بودند.
فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - همگی شجاع، با اراده، از نظر روحی قوی، فدائی اسلام و قرآن بودند. این درك و اراده را داشتند كه در مواقع حساس به یاری انسانهای مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كسانی بودند كه آخرین قطره خون را دادند ولی در برابر ناحقی و ستم سرفرود نیاوردند.
2 - در جنبه حركت آفرینی:
حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرورش نسلی بود حركت آفرین و زندگی ساز، نسلی كه هر كدام مشعل هدایتند وچراغ فرا راه حیات همه انسانها و سیاستمداران راستین هستند. فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در تاریخ حیات اسلامی مردم موجها آفریدند و كشتی اسلام را كه گاهی شدیداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.
- حسن بن علی - علیه السلام - را ببینید كه در چه شرایطی و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاریخی خود زحمت صلح را بخود خرید ولی نابودی اسلام و فنای توان مسلمین را پذیرا نشد. صلحی تاریخی كرد كه زمینه ساز قیامهای بعدی بود و خود شهید صلح به نفع اسلام شد.
- حسین بن علی - علیه السلام - را بنگرید كه قیام جانانه خویش از خون دل خود گذشت تا در رگهای مسلمانان خمود و جامد خونی جدید وارد سازد و آنها علیه ستمگران و عیاشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ویران كند والحق كه با این قیام چه نصیبی وافر برای اسلام فراهم آورد.
- زینب - سلام الله علیها - را ببینید كه زبانش چون جلادی برای ابن زیاد و یزید بود و هم چون شمشیر امام علی - علیه السلام - برّائی داشت - با سخنان خود در كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنیای دشمن را بحركت و عصیان علیه نظام خودشان وا داشت. و به همین گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - .
3 - درخدمت به اسلام :
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خادمانی ارزنده و راستین برای اسلام تربیت كرد. كه بقای اسلام را تضمین كردند و جمله معروف الاسلام نبوی الحدوث و حسینی البقاء خود نمونه ای از آن است. اینان به گونه ای پرورش یافته بودند كه دشمنی اسلام را نمی پذیرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهی می كردند از سر و جان مایه می گذارند تا اسلام زنده بماند.
در تاریخ اسلام دیدید كه چگونه با معاویه ستیز می كرد، آن دیگری با پسرش یزید، آن سومی حامل پیام شهادت شد، آن چهارمی افشاگر مفاسد بنی امیه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامی پیامبر - صلی الله علیه و آله - كه كوشیدند اركان فسادو آلودگی را متزلزل سازند و مردم را به حقایق پشت پرده حكومت آشنا نمایند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه می دارند اسلام نیست.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بانوی بزرگی بود كه توانست نسل امام تربیت كند و فرزندانی شهادت طلب و فدائی این كه در مواقع حساس و لازم از جان خود برای اسلام مایه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگیرند. نسل حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نسل شهید است. زیرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش نكنیم حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود شهیده اسلام است و شوهرش نیز شهید مسجد و محراب.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و كانون خانه
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دختر پیامبر است، راه و رسمی را در زندگی پدید آورد كه الحق حجت را بر همه زنهای عالم تمام كرد. با شیوه ای كه او در پیش گرفت راه عذر را در انجام وظیفه ای كه خداوند برای زنان مقرر داشته است بر روی آنان بست. اگر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نبود ما چگونه می توانستیم دریابیم وظایف متعدد برای یك زن چگونه قابل جمع است؟ چگونه می توانستیم دریابیم كه زن هم در سیر به سوی كمال می توانند چنان گامی به پیش نهد كه حتی از مردان هم جلو افتد؟.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با عمل خود به جهانیان درس داده، درس مادری، درس همسری، درس كانون داری، درس خدمت اجتماعی و هدایت و روشنگری، بدون حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درك این مسأله ممكن نبود كه زن در عین فرزند داری می تواند عابده ای بی مانند باشد و بدون انتخاب نسبت و مقام می تواند در نقش یك انسان كامل ایفاء وظیفه كند و شهره گردد.
از درس های مهم و حیرت انگیز حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درس خانه داری و مدیریت كانون است. او با اینكه دختر پیامبری عظیم و حاكمی قدرتمند است و می تواند چون دیگر زنان كه در چنین وضع و موقعیتند برای خود جاه و جلالی فراهم سازد، كوكبه و دبدبه ای به راه اندازد ولی چنین نمی كند. همانند هر زن عادی دیگری سر گرم كار و تلاش د رخانه و گرم داشتن كانون می شود و در عین حال مسؤولیت اجتماعی خود را نیز فراموش نمی نماید.
برای اینكه اهمیت قضیه روشن شود به گوشه هائی از این حیات درخشان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - اشاره می كنیم و از تلاش و كوشش او در این جنبه حرف می زنیم، باشد كه راهنمای عملی برای ما، آن هم باالگوگیری اززنی معصومه باشد.
خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها -
نخست از خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - حرف بزنیم، جائی كه او و امام علی - علیه السلام - در آن زندگی سر كرده اند و گلهای بوستان خود را در آن پرورش داده اند. تا مدتهای زیاد آنها در اطاق اجاره ای زندگی را سر كردند كه دور از خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود. بعدها رسول خدا - صلی الله علیه و آله - با یكی از صحابه سخن گفت و خانه اجاره ای آنها را به محلی نزدیكتر به خود آورد، و سالها گذشت تا آنها خود صاحب خانه ای و حجره ای كوچك شدند.
این خانه كه در كنار خانه پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود، و بیش از یكی دو متر با آن فاصله نداشت، خانه ای بود كوچك و محقر، گلین، فرش آن شامل حصیری بود كه تنها نیمی از اطاق را می پوشاند و نیم دیگر با شن نرم مفروش بود. درب آن یك لنگه ای و معرّف فقر اهل خانه.
در این خانه فاطمه - سلام الله علیها - با امام علی - علیه السلام - همراز و بهتر بگوئیم هم بند و هم سلول بود. از دیدی محلی برای زندگی و مسكن است، از سوئی دیگر كارگاهی است برای كارهای دستی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كه برای كمك معاش و یا در بسیاری از موارد برای خدمت به فقرا و مساكین انجام می گرفت و ازجهتی مركز آمد و شد یاران علی - علیه السلام - ، دوستان فاطمه - سلام الله علیها - ،زنان مسأله دار و هدایت خواه بود.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این خانه را مدرسه و دانشگاهی ساخته بود، نه تنهابرای فرزندان خود، بلكه برای زنان مسلمان كه سؤالات مذهبی خود را از او می پرسیدند. آن را كانون مقدسی ساخته بود كه اعضای خانه، آن را سنگری دانسته و پناه و سكون خود را در آنجا می جستند. و خواهیم دید كه این كانون مطمئن ترین محل آرامش و پناه امام علی - علیه السلام - بود.
اهمیت خانه داری
فاطمه - سلام الله علیها - از كسانی نبود كه خانه داری را كاری كوچك شمرد و یا خانه را به شوق اداره و منصبی ترك گوید و یا آن را محل و مركزی برای بلند پروازی خود قرار دهد. او به این نكته آگاه بود كه كانون خانوادگی و اداره آن كمتر از اداره یك كشور نیست و حتی پایه كشور داری بحساب می آید. و هم می دانست و اززبان پیامبر شنیده بود كه خدمت در خانه و خانه داری دارای اجر و حسنه است، حسنه ای كه هیچ كاری از زن با آن برابری نمی كند.
روزی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از اصحاب خود پرسید زن در چه حالی به خدا نزدیكتر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند: حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این سخن را شنید و پیام فرستاد زن در حالی به خدا نزدیكتر است كه ملازم خانه باشد و از آن بیرون نشود.[11]
او می دانست كه خانه سنگر است، پایگاه اجتماعی اعضاء است، همانند یك نهاد اجتماعی گرانقدر است و كاری برای زن از نظر ارزشمندی معادل خانه داری نیست. بدین سان همّ خود را به خانه داری نهاد و اداره و مدیریت آن و نیز تربیت فرزند را در آن به وجهی نیكو پذیرا شد. او در این راه احساس خجلت و ننگی نداشت و از زیر بار وظایف آن شانه خالی نمی كرد.
مركزیت خانه اش در مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدمی با امام علی - علیه السلام - مهرورزی به اهل خانه بود، و حاصل چنین اقدامی، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - راستین را بیش از پیش محبوب كرد و او راضی به این تقسیم كار پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود كه كار درون خانه از آن او و كار بیرون خانه از آن امام علی - علیه السلام - باشد و خدای را بر این امر سپاسگزار و شاكر بود.
مسؤولیت او در خانه
او بفرموده رسول گرامی اسلام، رئیس خانه است و المراه سیده اهلها[12] كدبانوئی است مجرب كه گوئی تمام دوره های مدیریت خانواده را گذارنده و به وظایف خود نیكو آشناست. مسئولیتش سنگین است
- در آن روزگار دشوار، آن هم در دوره فقر خاندان پیامبر او باید به امور زیر برسد:
- امر سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه ای كه مركز آمد و رفت است و چند كودك خردسال در آنند.
- امر تربیت و اداره و نظافت و سرپرستی فرزندان كه آن هم كاری اندك و آسان نیست.
- امر پیشه وری و صنعتگری چون بافتن پیراهن برای فرزندان و یا پشم ریسی برای كمك معاش.
- امر آسیاب كردن گندم یا جو با دستاس كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرموده دست حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در این راه زخمی شده بود.
- امر آوردن آب از بیرون كه در آن روزگار این هم مشكلی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و خانه ها آب نداشتند.
- امر هدایت و سرپرستی زنان جدید الاسلام كه از بركت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مهتدی می شوند ویا دیگران.
- و بالاخره كارهای دیگری كه هر زنی بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه می دوند ولی باز هم كارشان نیمه كاره می ماند. برای تهیه مختصر غذائی آن همه وقت می گذارند ولی باز هم مطبوع طبع آنها قرار نمی گیرد. درك سنگینی مسؤولیت او میسر نیست، مگر آنگاه كه آدمی خود در شرایط آن قرار گیرد.
سكون خانه
خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن خانه هائی كه خدای خواسته است نام او در آنجا بلند گردد و مورد تسبیح و تقدیس باشد. فی بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذكر فیه اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال[13] و طبیعی است كه چنین خانه ای نمی تواند مركز آشفتگی و هرج و مرج باشد نخستین چیزی كه در آن باید حضور داشته باشد سكون و آرامش است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سعی دارد چنین كند.
او می داند كه ترقی و عظمت شوهر، كوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زیادی مرهون زندگی آرام و ساكن او در محیط خانه است و خانه باید سنگر آرامش و محل تجدید قوا باشد تا شوهر بتواند بنشیند، درست نقشه بكشد و درست طراحی كند، و درست تصمیم به اجرا و عمل بگیرد. خانه باید در سكون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتی كرده و مشقات بیرون را از تن به در نماید.
خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای امام علی - علیه السلام - چنین وضعی را داشت. امام علی - علیه السلام - در كنار زهرا - سلام الله علیها - احساس آرامش می كرد و حتی هر آنگاه كه از حوادث و مشكلات زندگی به ستوه می آمد به سنگر خانه پناه می برد و در آنجا كمی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت و تجدید قوا می كرد و از نو سرگرم كار و تلاش و مبارزه می شد و این امر در سراسر زندگی امام علی - علیه السلام - وجود داشت، حتی پس از وفات حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و در سر مزارش.
گرمی و روشنائی كانون
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه چون ماهی درخشان بود كه نور وجودش كانون خانه و دل امام علی - علیه السلام - را روشن می كرد. او مصداق این آیه قرآن بود كه: و اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً.[14] او روشنی بخش خانه بود، دیدارش رنجها و غصه ها را از دلها می زدود. امام علی - علیه السلام - خود فرمود وقتی به خانه می آمد و به زهرا نگاه می كردم تمام غم و غصه ام زدوده می شد. [15]
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كانون خانواده را گرم می داشت، امام علی - علیه السلام - و فرزندان را دل به این خوش بود كه د ركنار حضرت فاطمه اند و در آن كانون اند. از دیدی، او چون شمعی بود كه پروانه ها را بدور خود جمع كرده، به آنها گرمی و نور می داد خانه اش كانون انس و صفا بود. اعضای خانه با هم انس و آشتی و معاونتی داشتند، و در كمال همرنگی و صداقت، در سایه ایمان به خدا و رسول و كتاب او زندگی می كردند. اگر امام علی - علیه السلام - تصمیمی می گرفت، همگان همراه او بودند و اگر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تصمیمی اتخاذ می كرد دیگر افراد خانه با او همگام می شدند و نمونه روشن آن موردی است كه در آن سه روز تمام اعضای خانواده افطاری خود را به فقیران و یتیم و مسكین دادند و خود با آب افطار كردند.[16]
و بالاخره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در گرم داشتن كانون، لطف و عنایت به همسر، رحمت و دلسوزی به فرزند مصداق حدیث پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود كه خیر نسائكم الطفهن بازواجهن، و ارحمهن باولادهن و...[17] و مصداق احادیث دیگر رسول خدا چون عفیفه بودن، شوهر دوست وفرزند دوست بودن و ضمن اینكه او خود ملهم به الهامات الهی است.
مشقت زندگی
با چنین وصفی كه گذشت و با آن همه كار و تلاش طبیعی است كه زندگی بر او آسان نبود. پیامبر - صلی الله علیه و آله - روزی بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - وارد شد و دید كه با دستهای خود آسیاب را می گرداند و در عین حال به كودك خردسالش سرگرم شیر دادن است. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از دیدن چنین وضع آب در دیده گردانید و فرمود دخترم: تلخی های زندگی دنیا را بچش برای وصول به حلاوتهای آخرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت خدای را بر این نعمت ها سپاسگزارم و بر كرامت های او عرض تشكر دارم.[18]
شدت، كارش در خانه به حدی بود كه گاهی توان را از او می گرفت، بدنش رنجور می شد و به فرموده امام علی - علیه السلام - دستانش از شدت آسیاب كردن تاول زده و پینه بست.[19] در عین حال این كار یك روز و دو روز نبود و هم این برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها كار نبود كه از كارهای دیگر فراغتی داشته باشد. مسأله نظافت خانه هم مسأله بود كه گاهی سر و روی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - راگرد آلود می كرد و غبار بر او می نشست.
روزی رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - احوال بپرسید كه چگونه ای؟ حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ظاهراً از حالات زندگی و مشقت های آن، و سختی معیشت و شاید هم از گرسنگی خود و فرزندان و از خالی بودن خانه اش ازآذوقه سخن گفت. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود دخترم آیا به این راضی نیستی كه سیده زنان جهان باشی؟ حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید مگر مریم دختر عمران سیده زنان نیست؟ پیامبر فرمود: او سیده زنان عصر خود بود و تو سیده همه زنانی[20]. و بر این اساس ملاك خانمی و بانوئی وارونه گشت و در نظر پیامبر - صلی الله علیه و آله - زنان پر خور و پر آذوقه و متجمل و آنهائی كه در جلال و جبروت مادی زندگی می كنند بانو وخانم بحساب نمی آیند. اگر ملاكی برای بانوئی و سیده بودن مطرح باشد در تلاش و جهد هدفدار، در عین تحمل فقر و ناداری است. در عابده بودن و زاهده بودن و در راه خدا رنجها را بخود خریدن است و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این چنین بود.
كمك كاری ها
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در تنگا و خستگی و دشواری زندیگ بود ولی چنان نبود كه شوهری خود خواه و تن پور داشته باشد كه این همه كارها تلاش ها را وظیفه خاص زن بداند و كمك كارش نباشد. نه - علی چنین مردی نبود. او در كار و تلاش مردانه اش كمتر از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نبود. چه بسیار ازكارهای خانه را او انجام می داد حتی باحضرت فاطمه - سلام الله علیها - می نشست و گندم آسیاب می كرد و حتی در مواردی نان می پخت رسیدگی به امور بیرون، تهیه نان برای چنان خانواده ای با فرزندان متعدد، آن هم كار و اشتغالی مشروع، آب كشی برای مزرعه و درختان، كارمزدی برای آبیاری درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگیری از بینوایان، بردن نان و آذوقه برای دردمندان، عبادت رسمی و حضور در عرصه های سیاسی خود كاری بس وسیع و پر دامنه بود.
او حتی برای سیر كردن فرزندان تن به كار مزدی می داد. در مزرعه ای كار می كرد و قرار بسته بود برای هر سطل آبی كه از چاه بیرون می كشد یك دانه خرما بستاند و بر این اساس برای اهل خانه غذا تهیه می كرد، با این اتكا كه در مواردی بسیار دیگران را بر خود مقدم می داشت و از همین غذائی كه با مرارت به دست می آمد به فقیران می داد.
در عین حال هر آنگاه كه از كار روز مره فارغ می شد و بخانه می آمد با همان بدن خسته به كمك حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می شتافت. گاهی خانه را تمیز می كرد، زمانی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - آسیاب را می گرداند، گاهی در نظافت خانه به او كمك می كرد. او در محیط خانه تلاش بسیار داشت، بدان خاطر كه به حال حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از شدت كار او رقت می كرد و دلش به درد می آمد.
روزی پیامبر - صلی الله علیه و آله - بر آنها وارد شددید امام علی - علیه السلام - و فاطمه - سلام الله علیها - سرگرم آسیاب كردن جویا گندمند. خطاب به آنان كه كدام خسته ترید. برخیزید من بجای شما آسیاب كنم - امام علی - علیه السلام - عرض كرد فاطمه خسته تر است. پیامبر فرمود دخترم برخیز آنگاه خود بجایش نشست و با علی - علیه السلام - سرگرم آسیاب كردن شد. [21]
حاصل كانون داری
حاصل كار و تلاش حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در محیط خانه و ثمره كارش عبادت و دارای ارزش بسیار است زیرا:
- خدمت به مردی كه عزیز خداست و مرد رزم و جهاد است و خدای را بر او نظر عنایت بسیاری است.
- علی شدن امام علی - علیه السلام - در سایه همدلی با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و فاطمه شدن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در سایه انس با امام علی - علیه السلام - و هم مسكنی اوست و چه زیباست كار برای چنین افراد.
- خدمت به فرزندان و تربیت نسلی است كه انسان دوست، متعهد، مكتبی، و نمونه عالی تربیت اسلامند.
- خدمت به اسلام بود زیرا كه در سایه آن موجبات خدمت به اسلام و مسلمین فراهم آمد و ضدیت ها با این سركوب شد و مردم توانستند راه خود را بیابند.
- و سرانجام حضرت فاطمه - سلام الله علیها - با مدیریت خود درس زندگی توأم با سعادت به زنان داد، تجاربی فراهم آورد كه بهره گیری از آن عامل رشد انسانیت انسان و مخصوصاً زنان جهان است و كدام عبادت است كه بدین میزان دارای ارزش و ثمره اجتماعی باشد.
پی نوشتها:
[1] . سوره الرحمن، آیه 19.
[2] . سوره الرحمن، آیه 22.
[3] . تفسیر الدرالمنثور، ج 7 ، ص 697.
[4] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ، ص 387.
[5] . حدیث نبوی.
[6] . حدیث نبوی.
[7] . حدیث نبوی.
[8] . حدیث نبوی.
[9] . حدیث نبوی.
[10] . بحار، ج 104، ص 309.
[11] . منتهی الامال ج 1، ص 134.
[12] . روضه الواعظین.
[13] . سوره نور، آیه 36.
[14] . سوره انسان، آیه 19.
[15] . مناقب خوارزمی ص 256.
[16] . سوره انسان، آیه 8.
[17] . نهج الفصاحه.
[18] . منتهی الامال، ج1، ص 133.
[19] . همان منبع، ص 134.
[20] . حلیه الاولیاء ج 2، ص 42.
[21] . بحار ج 43، ص 5.
دكتر علي قائمي- در مكتب فاطمه (س)
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
مظلومیت حضرت فاطمه (س)
از مسائل مهم و حزن انگیز زندگی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كه در عین حال نكته آموز و سازنده است مسأله مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - است. او مظلومه ای است فداكار، و شهیده ای است مظلوم. او و خاندانش از پدر و همسر عمری برای مردم كار كردند و مردم را به سر و سامانی رساندند، از بدبختی نجات شان دادند و امروز توسط همان مردم صدمه خوردند.
مردم آن روزگار قبل از اسلام چه داشتند؟ و امروز از مدنیت واخلاق و حتی زندگی چه دارند؟ و آنچه بود از بركت چه كسی بود؟ جز از بركت اسلام و قرآن؟ و جز از راه پدر و همسرش؟ و امروز سرنوشت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به جائی رسید كه از همین مردم كتك می خورد و به بستر می افتد.
از نظر ما حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از امام علی - علیه السلام - هم مظلوم تر است. زیرا او مرد بیرون بود و با صحابه راستینی چون ابوذر و سلمان و عمار و مقداد و كمیل هم سخن و آشنا. آنها در بسیاری از موارد به پاخاسته و از حق دفاع می كردند. اما درباره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مسأله چنین نبود. او در جامعه كمتر ظاهر می شد. عزادار بود حامله بود. و كتك خوردن و به خاك افتادن او، آن هم در خانه خود مسأله دردناكی است. بویژه كه او نسبت به غیرت علی - علیه السلام - آگاه است و می داند كه علی - علیه السلام - از تماشای آن صحنه چقدر زجر می كشد.
مصائب وارده
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در عمر كوتاهش با مصائب بسیار مواجه شده، مصائبی بودند كه اگر بر كوه وارد می آمدند آنها را از هم می پاشاندند. ما را توان آن نیست كه مشكلات و مصائب او را لیست كنیم. ولی به عنوان ذكر مورد چند نمونه را معرفی می كنیم:
1 - رحلت رسول خدا(ص):
كه پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی كه از دنیا رفت همه زندگی در برابر چشمانش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشك ریزی می گذراند و بزحمت می توانست آرام بگیرد. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود كه به او خبر داده بود نخستین كسی است كه به او ملحق می شود وفاطمه - سلام الله علیها - از شنیدن آن خوشحال شد و خندید.[1]
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - به او در مرض فوق فرموده بود: فاطمه جان! گریه مكن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نكن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرائی برپا مكن... و بعد فرمود خدایا اهلبیتم به تو می سپارم...[2]
2 - دستبرد به حرمت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مظلومه است از آن بابت كه بحرمت او دستبرد زدند وشأن او را كه آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و كار به جائی رسید كه مسعودی می نویسد: در را بر فاطمه - سلام الله علیها - انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط كردند،شوهر او را به زور وادار به بیعت كردند...[3]
در اندیشه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ، دستبرد به حرمت حضرت علی - علیه السلام - و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمی توانست این مسأله را برای حضرت علی - علیه السلام - بپذیرد كه شوهرش را به زور وادار به بیعت كنند و یا بگفته مسعودی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید: دست علی - علیه السلام - را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبكر به نشانه بیعت اصطكاك دهند و علی - علیه السلام - مشت خود را فشرد[4] و فاطمه - سلام الله علیها - نگران و متأثر از این امر كه این هوی پرستان چرا چنین می كنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را نادیده می گیرند؟
3 - آتش زدن در خانه او:
این هم مسأله دردناكی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود كه به درخانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد.[5] سخن این است كه برای بردن حضرت علی - علیه السلام - به مسجد به او پیام فرستادند، حضرت علی - علیه السلام - اطاعت نكرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراهی جمعی آمد، با هیاهوئی كه دم به دم نزدیكتر میشد كه این خانه را با اهلش آتش می زنم، - پرسیدند كه حتی اگر فاطمه - سلام الله علیها - در آن باشد؟ گفت آری و...[6] - الباقی را از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بشنویم:
«فجمعوا الحطب الجزل» علی بابی بر در خانه ام هیزم و خاشاك آوردند « و آتوا بالنار لیحرقوه و یحرقونا » آتش آوردند كه آن را شعله ور سازد و ما را بسوزانند «فوقعت بعضاده الباب» من در آستانه در قرار داشتم «و نا شدتم بالله و بأبی ان یكفوا و ینصرونا» آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم كه دست از ما بردارید و به دادمان برسید «فاخذ عمرالسوط من ید قنقذ مولی ابی بكر» عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت «فضرب به علی عضدی حتی صار كالدملج» آن را بر بازویم زد، چنان كه كبود شد. «و ركل الباب برجله فرده علی و انا حامل» لگد محكمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالیكه حامله بود فسقطت بوجهی به رو در خاك افتادم «و النار تسعر و یسفع فی وجهی» آتش زبان می كشید و چهره ام را داغ می كرد «فیضربنی بیده حتی انتثر قرطی من اذنی» مرا چنان سیلی زد كه گوشواره از گوشم فرو افتاد «فجاء نی المخاض فاسقطت محسناً بغیر جرم» درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط كردم.[7]
4 - ضربات قنفذ:
جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل می كنیم كه در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مكه بود كه بعدها بعنوان كارگزار عمر سرگرم كار شد. عمر در یكی از اقدامات نصف اموال همه كارگزاران خود را بسبب خیانتی كه از آنها دیده بود مصادره كرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را كه از او ستانده بود به او باز پس داد.
علی - علیه السلام - بعدها می فرمود این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود كه به بازوی فاطمه - سلام الله علیها - زد و آن را متورم ساخت[8] آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
5 - غصب فدك:
هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود كه حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج كارگزاران حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از مزرعه فدك و تصرف آن توسط ابوبكر بود كه گفتیم طرح ونقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشی سیاسی هدف ورشكست كردن علی - علیه السلام - و پراكنده ساختن یاران او بود، بویژه مستمندانی كه بعلت طرفداری از علی - علیه السلام - و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بیت المال محروم شده بودند.
این كار بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت كه صاحب حق بود و براساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او بجائی نرسید. او باور نمی كرد كه دشمن تا بدین حد بیشرم و حیا باشد. البته فدك سالها در دست ابوبكر و بعد عمر بود، ولی پاره ای از اسناد نشان می دهند عمر پس از چندی آن را به علی - علیه السلام - پس داد و مدتها در دست فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و پس از او مجدداً دست به دست می شد. ولی واقعیت این است روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از این امر شدیداً متألم بود. و این عدم رعایت حق را یك مصیبت تلقی می كرد فرزندان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مادر را از دست داده بودند دیگر فدك را می خواستند چه كنند؟
6 - نگرانی از عوام فریبی:
از موارد مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این بود كه خصم عوامفریبی می كرد. مثلاً فدك را كه حق حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد - یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه كه پدرت دستور داده ومن نمی توانم تخلف كنم.
برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این شگفتی وجود داشت كه خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند كه روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن بی خبر باشد؟ حضرت فاطمه ای كه مركز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث كه امروز ابوبكر آن را اعلام می كند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.
7 - اهانت ها:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مورد شخصیت خود از رسول خدا - صلی الله علیه و آله - سندها داشت. جمله معروف «فاطمهُ بضعه منی» بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر كه فاطمه - سلام الله علیها - را اذیت كند مرا اذیت كرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود كه با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا - صلی الله علیه و آله - نسبت به او به فاطمه - سلام الله علیها - اهانت كنند و یا او را تحقیر نمایند.
ابوبكر پس از خطبه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان ركیكی درباره او گفت. پناه بر خدا از تكرار آن كلمات! او را نعوذ بالله به روباه پیری تشبیه كرد كه شاهد او دم او می باشد. و هم گفت فاطمه - سلام الله علیها - برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسك شده و از زنان یاری می طلبد...[9]
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت آیا درباره فردی چون فاطمه - سلام الله علیها - این سخنان رواست؟ او كه روز تولد ملائكه او را در بر گرفتند در خور این سخنان است؟ آیا رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فاطمه - سلام الله علیها - را از میراث محروم كرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما - زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ كردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان ابوبكر مقرری ام سلمه را قطع كرد)[10].
البته ابوبكر بعدها از كار و تلاش خود علیه فاطمه - سلام الله علیها - پشیمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه كار را انجام داده ام كه ای كاش نمی دادم:... ای كاش وارد خانه فاطمه - سلام الله علیها - نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند...[11]
حزن و اندوه
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای زدودن این آثار و اقدام تلاش ها كرد ولی به ثمر نرسید. ازوجود و جان خود و خانواده اش مایه گذارد ولی در آن موفق نشد. او در واقع اسیر انتقام جوئی خصم در شمشیر برافراختن علی - علیه السلام - علیه مشركین بود. آن روز كه علی - علیه السلام - برای احیای دین همه همت خود را مصروف می كرد كینه هائی در دل مشركان شكل می گرفت و امروز همان كینه ها بصورت موضعگیری ها و بی تفاوتی ها درآمد.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پس از همه فریادها از میدان به در نرفت مقاومت صبورانه ای در پیش گرفت و در آن راه ایستاد خود فرمود صبر می كنم همانند صبر كسی كه در قلب خود تیری و در درونش نیزه سنگینی را احساس می كند. (نصبر منكم علی مثل حز المدی، و وخزالسنان فی الحشاء)[12] و الحق چه صبر جانكاهی بود.
او از اینكه اسلام را غریب و بی یاور می دید دیدگانش گریان و قلبش سوخته بود. جهان را در برابر خود تاریك می یافت و دیگر كسی او را خندان ندید تا به دیدار پدر در جهان باقی شتافت (ان فاطمه لم ترمتبسمه بعد وفات رسول الله و لم یعلم ابوبكر و عمر بموتها)[13] نگران ومتأثر بود كه مردم پاره تن اورا فراموش كرده و در میان انبوهی از دشواری ها تنهایش گذاشتند. مگر پیامبر بارها و بارها او را بضعه خود معرفی نكرده بود.[14]
پیش بینی پیامبر - صلی الله علیه و آله -
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را پیش بینی كرده و رهنمودهای خود را از پیش به او داده بود. براساس آن چه كه صاحب كشف الغمه می نویسد: پیامبر روزی به فاطمه - سلام الله علیها - فرمود:
دخترم، تو پس از من مورد ستم قرار خواهی گرفت و مورد استضعاف واقع خواهی شد. آنكس كه ترا اذیت كند مرا آزار داده، و آنكس كه ترا بخشم آورد مرا بخشم آورده،كسی كه به تو جفا كند بمن جفا كرده، هر كس از تو ببرد از من بریده، آنكس كه به تو ستم كند به من ستم روا داشته، آنكس كه ترا شادان كند مرا مسرور كرده، آنكس كه به تو پیوند مهر داشته باشد به من پیوند دارد، زیرا تو از منی و پاره تن منی، و جان من و روح منی، از ستمكاران امتم بر تو به خدا شكوه می كنم.[15]
براساس سند دیگری، رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در حین مرگ گریست، و در پاسخ علت گریه اش فرمود بدان خاطر است كه از اشرار امتم به آنها ستم می رسد. گوئی می بینم كه دخترم فاطمه - سلام الله علیها - پس از من اسیر ظلم و ستم می شود و فریاد پناه خواهی می زند و كسی از امتم او را كمك نكند (و كانّی بك یا بنیه نستغثین فلا یغنیك احد من امتی)[16]. و هم در سخن دیگری خطاب به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - فرمود قسم به آنكس كه مرا بحق مبعوث كرده عرش خدا از گریه اش می گرید و هم آنچه از فرشتگان آسمانها و زمین و ما بین آن دواند از گریه اش بگریه می آیند. (واللذی بعثنی بالحق، لقد بكی لبكائك عرش اللّه و ما حوله من الملائكه والسموات و الارضون و ما فیهما)[17].
مظلومیت او از زبان علی - علیه السلام -
علی - علیه السلام - در حین دفن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - طی جمله هائی كوتاه در حالی كه می گریست چنین فرمود:خداوندا از دختر پیامبر تو راضیم، خصم او را به تنهائی و وحشت انداخت تو او را انس بده، مردم از او بریدند تو او را پیوند ده، به او ستم كردند تو ای احكم الحاكمین درباره او داوری كن. (اللهم انی راض عن ابنه نبیك - اللهم انهاقد اوحشت فانسنها،و هجرت فصلها و ظلمت فاحكم لها یا احكم الحاكمین)[18]
و هم در حین دفن خطاب به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - چنین گفت: ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فاطمه - سلام الله علیها - به تو خبر خواهد داد كه امت چگونه برای از بین بردن او همدست شدند - تو از او بپرس و خبر بگیر...ستنبك ابنتك نتطافر امتك علی هضمها...[19] ای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دختر ترا از بیم دشمن نیمه شب بخاك سپردم، حق او را بردند، میراث او را گرفتند... از دشمنی خصم به خدا شكایت می برم و به تو در مرگ و عزای دخترت سر سلامت باد می گوید (فبعین اللّه تدفن ابنتك سرّاً و یهضم حقها قهراً و یمنع ارثها جهراً... والی اللّه بررسول اللّه المشتكی و فیك احمل العزاء فصلوات اللّه علیها و علیك و رحمه الله و بركاته.
مظلومیت او از زبان فضه و دیگران:
فضه در خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بود و به اسرار او واقف، در خانه كعب سرگرم مناجات بود و زمزمه ها داشت فردی كه به مناجاتش توجه داشت علاقمند به او شد و گفت معلوم است از دوستداران خاندان پیامبری. فضه از شنیدن این سخن گریست و عقده اش باز شد و گفت ای بنده خدا اندوه و غصه ای كه در دل داشتم بجوش آوردی سؤال خود را بپرس.
آن شخص از مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پرسید و صدای گریه فضه را بلند كرد. آنگاه فضه گفت تو مایلی از مظلومیت فاطمه - سلام الله علیها - برای تو حرف بزنم و من مضایقه نخواهم كرد و شروع كرد به بیان حالات و صدمات و ستم دیدگی های حضرت فاطمه - سلام الله علیها - كه شرح آن را بیش یا كم شنیده ایم.
از زبان ام سلمه هم نمونه هائی از اینگونه سخنان داریم. روزی بر او وارد شد و گفت حالت چگونه است و شب راچگونه به صبح رسانیدی؟ فرمود شب را در حالی به صبح رساندم كه از فقدان پیامبر و ظلمی كه بر جانشین او رفت رنجور بودم. در اینجا چهره مظلومیت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در رابطه با علی - علیه السلام - مطرح شده و این نكته را بیفزائیم كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از بزرگترین مدافعان علی - علیه السلام - بود و بخشی از ستمدیدگی او در این رابطه بود كه دفاعش درباره علی - علیه السلام - به ثمر نرسیده بود.
براساس سندی كه در دست است حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در دم مرگ می گریست و علی - علیه السلام - علت گریه اش را پرسید. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت برای گرفتاری های آینده تو می گریم و علی - علیه السلام - دلداریش داد كه گریه مكن، كه آن امور برای من مهم نیستند...[20] و این است معنی كفویت وهمسری و همدمی مرد و زن كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و علی - علیه السلام - نمونه آن بودند.
محتوای سخن او در عبادت ها
عبادت های بسیاری در حین بیماری از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بعمل آمد و در ضمن آن پرس و جوها و حقایق و اسراری از زبان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در مظلومیتش جاری شد. او شرایط روانی خود رادر عبادت زنان انصار چنین بیان كرد: بخدا قسم شب رابه صبح آوردم در حالیكه از دنیای تان متنفر و از مردان تان بیزار بودم: اصبحت والله عائقه لدنیاكم و قالیه لرجالكم...[21]
ابن عباس به عیادت آمد و حالش را دید و نگران شد. به علی - علیه السلام - گفت دوست دارم مرا از اسرار حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و اینكه چرا بدین روز افتاده است آگاه كنی - فرمود مرا معاف دارد كه فاطمه - سلام الله علیها - از من خواسته است آن را پوشیده دارم، اما بصورت مختصر عرض می كنیم: پس از پیامبر حق او را غصب كردند، از ارث محرومش داشتند، حرمت او را نادیده گرفتند، به او ستم كردند، خداوند میان او و ستمكاران داوری كند.
سلمان به عیادت او آمد با حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سخن می گفت ناگهان صدای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در حین سخن تغیر یافت و نفسش به شماره افتاد، سلمان پریشان شد كه تو را چه می شود[22] حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را از درد سینه یا پهلو نالید. و از جراحت ناشی از فشار در و گویا قطعه آهن یا میخی كه در آن هنگام بر سینه اش فرو رفته بود.
و دیگر عیادت هائی كه از او بعمل آمد همه حكایت از صدمه دیدن او، غصب حقوق او، مظلومیت او و مظلومیت علی - علیه السلام - است و تذكر تحمل و صبر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ، درد كشیدن او، بروز دادن دشمن كینه های بدر و احد را و فریفتگی شان به دنیا، و فكر و فریبكاری شان و در كل مظلومیت خود و علی - علیه السلام - كه تجسم مظلومیت اسلام بودند.
نشان دادن مظلومی
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نمی خواست آنچه را كه بر او رفته بود از مردم مخفی دارد - بر عكس اصرار داشت كه مردم دریابند و بفهمند بر او چه می گذارد. در تمام مدت پس ازوفات رسول خدا - صلی الله علیه و آله - تا دم مرگ خود حقایق را علنی كرد و به افشای عمل ناروای خصم پرداخت. حضورش در جامعه و مسجد، سخنانش در عیادت دیگران از او، همه حكایت از این وقایع دارند.
اینكه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به دنبال بلال می فرستد كه پس از مرگ پدر بیاید و یكبار دیگر اذان بگوید خود مدعی اعلان مظلومیت است و می خواهد به همه بفهماند كه بر او چه می گذرد. اینكه روزهای دوشنبه و پنجشنبه می رود و بر مزار شهیدان حاضر می شود و صحنه ها را بیان می كند كه اینجا محل استقرار پیامبر بود، آنجا محل شهادت حمزه، آنجا...[23] همه و همه نوعی عرضه وضعیت را نشان می دهد.
و اینكه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - می گرید و گریه ای بلند و آشكارا دارد و یا به خانه شهدا می رود و با آنها سخن می گوید[24] حكایت از اعلام وضعیت دارد كه مردم بدانند كه او در چه شرایطی و موقعیتی است و فكر نكنند حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از شرایط موجود راضی است و به اوضاعی كه پدید آورده رضایت دارد. كار و برنامه خود را انجام می دهد ونارضائی خود را هم اعلام می دارد.
مظلومه مغصوبه
آری،حضرت فاطمه - سلام الله علیها - تنها زنی است كه واجد چنان شرایط و مقاماتی است و در عین حال حق او غصب و خود او مظلوم واقع شده است هم حق مادی او را غصب كرده اند و هم حق معنوی او را.. السلام علیك ایها المظلومه المغصوبه، السلام علیك ایها المصطهده المقهوره، السلام علیك ایتها الصدیقه: الشهیده...[25].
جواد خراسانی قصیده ای درباره حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سرود كه ترجمه بخشی از آن این است: خدا لعنت كند آن گروهی كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را انكار كرده و با ستم به او، حق و حرمت پدرش را مراعات نكردند درب خانه او را آتش زده و او را بین در و دیوار فشردند و پهلویش را شكستند و محسن او را سقط كردند...
لعن اللّه امه انكرتها ظلمتها و لم تراع اباها احرقواباب دارها
وهی تدعو من ورالباب یسمعون نداها عصروا بابها علیها الی ان كسروا ضلعها و كل لواها اسقطوا محسنا و قادر اعلیاً
و هی من خلفهم تنادی اباها...
سلام بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - و نام او، سلام بر همسر مظلومت، سلام بر حسن مسمومت، سلام بر حسین مظلومت، سلام بر شهادت مظلومانه ات و سلام بر پیكرهای بی سر فرزندانت.
پي نوشت ها:
[1] . به نقل از عایشه.
[2] . بحار، ج22، ص460.
[3] . اثبات الوصیه، ص 262.
[4] . همان منبع.
[5] . العقد الفرید، ج 2، ص 197 و شافی، سید مرتضی، ص 240.
[6] . طرائف، ص 64.
[7] . بیت الاحزان، ص 97.
[8] . سلیم بن قیس، ص 107.
[9] . الزهراء(س)، ص 362.
[10] . همان منبع، ص 363.
[11] . ریاحین الشریعه، ج1، ص 286.
[12] . سخنان فاطمه(س) در خطبه اش.
[13] . اثبات الوصیه.
[14] . الصواعق المحرقه، ص 188.
[15] . كشف الغمه، ص 148.
[16] . بحار، ج 43، ص 156.
[17] . همان منبع.
[18] . همان منبع.
[19] . نهج البلاغه.
[20] . بحار، ج 43، ص 218.
[21] . خطبه حضرت فاطمه (س).
[22] . انساب الاشراف، ص 318.
[23] . كافی به نقل از امام صادق - علیه السلام - .
[24] . انساب الاشراف، ص 318.
[25] . زیارت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - ، مفاتیح الجنان.
دكتر علي قائمي - در مكتب فاطمه (س)
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
شهادت حضرت فاطمه(س)
در تاریخ حیات هر انسانی سه روز مهم قابل ذكر وجود دارد: روز ولادت، روز مرگ، و روز حشر و قیام.
روز ولادت مهم است و سرنوشت ساز، هم از نظر كیفیت ولادت و آغاز زندگی و هم از نظر گشوده شدن دفتر حیات؛ به همین گونه است روز مرگ كه از سوئی روز بسته شدن دفتر حیات است و از سوئی روز گشوده شدن دفتری دیگر برای آنكس كه سنت حسنه ای یا سیئه ای را در جهان پایه گذاری كرده است. و چگونه مردن و در چه راهی دفتر عمر را به پایان رساندن اهمیت بسیار دارد.
و سوم روز حشر و رستاخیز انسان است كه اهمیت آن بخاطر دیدن نتیجه اعمال و درو كردن حاصل كشت و درو به دنبال حساب و كیفر است. روز فصل است و روز حسرت، روز احساس غبن است و احساس ندامت، تمنای بازگشت به دنیا برای جبران بسیار است و امكان آن محال.
مسأله شهادت حضرت فاطمه - سلام الله علیها -
می دانیم كه مرگ دست رد به سینه احدی نمی زند و انسانها در هر سطح و درجه و شأنی كه باشند روزی بدنیا آمده و روزی می میرند. خطاب خدا به پیامبر این است «انك میت و انهم میتون»[1] ای پیامبر تو هم زاده مرگی و روزی خواهی مرد و طبیعی است كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نیز روز ولادت و مرگی داشته باشد.
اما آنچه مهم است این است كه برخی با مرگ خود برای همیشه می میرند و عده ای محدود هم هستند كه در سایه مردن خود حیات جدیدی را آغاز می كنند و این امر بستگی دارد به چگونگی زندگی و در نهایت چگونگی مردن او و كار و برنامه ای را كه در زندگی برای خود ایجاد كرده است.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از آن گروه افرادی است كه با مرگ خود هرگز نمرده و نمی میرد و با شیوه زندگی قبل از وفاتش پایه های حیات جاودانه ای را برای حضور مداوم در عرصه حیات تاریخ خود فراهم آورده است.
او زنده است با راه و روش خود، با سنت های حسنه ای كه ایجاد كرده، با مشی و قدم های استوار خود در زندگی و تلاقی و تلقی خویش از جهان و پدیده هایش.
بدین سان ذكر داستان شهادت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای گریستن و گریاندن نیست برای نقش اهمیت باری است كه در زندگی انسانها دارد و البته ذكر این تاریخ برانگیزاننده اشكها و عواطف است.
اهمیت مسأله شهادت او
همه چیز حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درس است، حتی شهادت و شیوه مردن او، او از مرگش بعنوان عاملی جهت رشد اسلام استفاده كرد و آن را حربه ای قرار داد تا دشمن نتواند عوامفریبی كند. و از این دید واقعاً باید گفت آن مردنی خوبست كه چون مردن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - باشد.
او شهیده اسلام است، بانوئی است كه در راه اثبات حق و دفاع از حق به شهادت رسید. این مسأله مهمی است كه اگر مسأله دین و خدا نبود، و اگر مسأله دفاع از مقام ولایت و حقانیت امام علی - علیه السلام - نبود او را با صدمه در به پهلو چه كار؟ او برای هدف اسلامی خود تلاش كرد و جان داد.
شهادت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - مسأله مهمی برای تاریخ حیات اسلام بحساب می آید، وسیله افشاگری عظیمی برای معرفی دشمن و آزمایش فوق العاده برای اتخاذ مواضع درباره حقایق بود. فوت او دشمن و دوست را نیكو معرفی كرد و اعتراض حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را نسبت به دیگران نشان داد.
عوامل شهادتش
او فردی بیمار و نحیف نبود كه زود از دنیا برود، و سن زیادی هم نداشت كه بگوئیم بر اثر پیری و سكته و مسائل زیستی مربوط به آن از دنیا رفته باشد. پس از فوت رسول خدا - صلی الله علیه و آله - شرایط و دشواری هائی برای او پدید آمد كه زمینه را برای شهادت پیشرس او فراهم ساختند. اهم آنها:
1 - شرایط روانی:
وضع و شرایطی كه از پس از رحلت پدر برای او فراهم آورده اند او را متأثر و مكدر ساخته بود. او پس از رحلت پدر مردم را دید كه وصایای رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را از یاد بردند، حق امام علی - علیه السلام - را كه حق اسلام بود غصب كردند توطئه ها و نفاق ها جان گرفتند و صدائی هم از مردم برنیامد.
با این روندی كه در پیش بود حضرت فاطمه - سلام الله علیها - احساس كرد كه توطئه ها جان می گیرند و در فاصله ای اندك زحمات رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را بر باد می دهند، و چون شهدای را ناحق در مسیر فنا و اضمحلال است. در این گذشت بار مظلومیت شوهر هم بر این بار افزوده شده و فراق پدر هم كه برای او دردی جانكاه بود. (انهامازالت بعد ابیهامصیبه الراس ناحلهالجسم، منهده الركن، باكیه العین، محترقه القلب....)
این نكته اورارنج می داد كه می دید نه برای كمك به مستمندان بلكه تنها برای ورشكست كردن او و خاندانش و نیز برای پراكنده كردن مردم از دور و بر خاندانش فدك را از او گرفتند و حق او را پامال كردند واین همه كجروی وناروائی برای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بسیارناگواربود.مخصوصاًكه دشمن بردرخانه اش آتش افروخت.
2 - صدمه بدنی:
و این مسأله ای است كه بسیاری از بزرگان اهل سنت می خواهند بر آن سرپوش نهند در حالیكه واقعیت خلاف آن است. صلاح الدین صفدی شافعی گوید: ان عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتی القت المحسن من بطنها[2] عمر ضربه ای بر شكم فاطمه - سلام الله علیها - وارد آورد در روز بیعت (روز سقیفه) تا محسن از شكم او سقط كرد. صاحب لسان المیزان به نقل از ابن حجر عسقلانی گوید ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن[3] عمر بر فاطمه - سلام الله علیها - فشار و لطمه ای وارد آورد تا محسن او سقط شد.
روایات شیعه هم در این زمینه بسیارند از جمله مجلسی بحث از ضربات قنفذ بر پیكر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دارد كه زمینه را برای رنجوری و بستری شدن او فراهم كرد.[4] صاحب تلخیص الشافعی هم همین مسأله را دارد و از جنین 6 ماهه اش حرف می زند كه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - او را محسن نامیده بود[5] و حتی صاحب بحار گوید امام علی - علیه السلام - آمد و پارچه ای بر سر همسر زجر كشیداش انداخت و...
بیماری او شدید شد تا حدی كه دیگر نتوانست درست برخیزد وبنشیند. خاطر ناشاد او هم احتمال درمان را كمتر كرد و اوقاتش به سختی و با دشواری می گذشت، اغلب اوقات با رنجوری،گریه و پژمردگی.
آمادگی برای شهادت:
شرایطی كه برای او پدید آمده بود زمینه را برای شهادت او فراهم كرده بود و این مسأله ای بود كه او انتظارش را می كشید. اما اینكه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای تسریع در مرگ خود دعا كند و یا زودتر مردن خود را از خدا بخواهد به نظر بعید می رسد. زیرا با مبانی اعتقادی، چندان سازگاری ندارد.
آری در مواردی ممكن است زندگی به گونه ای باشد كه دیگر ارزش زنده ماندن را نداشته باشد. امیرالمؤمنین - علیه السلام - خود در رابطه با ستمی كه به ناحق درباره دختركی یهودی واقع شده بود فرمود: اگر در این شرایط مردی از این فاجعه رغبت مرگ كند بر او ملامتی نیست.[6]
و یا حسین بن علی - علیه السلام - ، مؤمنان را در لقای خدای خود محق می داند و آن زمانی كه مردم به حق عمل نكنند و از نسبت به معروف روی گردان باشند... «الا ترون الحق لا یعمل به و الی المعروف لا یتناهی عنه - لیرغب المؤمن فی لقاء ربه محقا فانی لا اری الموت الاسعاده، و الحیاه مع الظالمین الا برما.[7]
تقاضای حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از خدا برای تسریع مرگ و یا رغبت او به مردن اگر درست باشد از این نوع سخنان است البته حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از كسانی نیست كه درباره نفس مرگ احساس كراهتی داشته باشد. او هم مرگ راچون پلی می داند و بدن راچون جسدی برای انتقال از این سرای به سرای دیگر. ضمن اینكه رسول خدا - صلی الله علیه و آله - هم در حین وفات او را مژده داد نخستین كسی است كه به اوملحق می شود.[8]
بدین سان حضرت فاطمه - سلام الله علیها - درمانده اسیری نیست كه برای خلاصی خود تقاضای مرگ كند و یا از زحمت زندگی به زجر افتاده، از همسرش نارضائی داشته و خواستار آن باشد. اگر هم در جائی تقاضای مرگ دارد از همان نوع است.
اخبار مرگ خود :
او دارای بصیرت است و تقوای او چراغ راه اوست و با این چراغ می تواند آینده اش را ببیند و اخبار كند. روزی خبر مرگش را به امام علی - علیه السلام - گفت. امام علی - علیه السلام - پرسید از كجا می گوئی؟ گفت ساعتی بخواب رفتم، حبیبم رسول خدا - صلی الله علیه و آله - را در خواب دیدم. به هنگامی كه مرا دید گفت دخترم، زود به سویم بشتاب زیرا كه مشتاق دیدار توام - گفتم بخدا قسم شوقم به دیدار تو بیشتر است - فرمود تو امشب نزد منی - و او راست گفته و وفای به عهد دارد.
روایات در این زمینه متعدد و از نظر محتوا مختلف است. ولی در كل همه آنها یك مسأله را اعلام می دارند. و آن مسأله اخبار از مرگ است. از جمله سخنی است كه در روضه الواعظین آمده كه فرمود ای پسر عم دل تمنای مرگ، دارد. وساعتی بعد باید به پدرم ملحق گردم (فقالت یابن عم، انه قد نعیت الی نفسی و اننی لاحقه باً بی ساعه بعد ساعه[9].
وصیتهای علی:
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - روی به امام علی - علیه السلام - كرد و گفت وصیتهائی است كه من مدتها آن را در دل نهفته داشتم - امام علی - علیه السلام - فرمود ای دختر پیامبر خدا آنچه دوست داری وصیت كن و آنگاه در بالای سرش نشست، اطاق را از اغیار خالی كرد.
حضرت فاطمه - سلام الله علیها - گفت ای پسر عم در دوران ازدواج هرگز مرا دروغگو و خائن نیافتی و از آغاز زندگی مشترك و معاشرتم با تو جز طریق وفا و صفا نپیمودم. امام علی - علیه السلام - فرمود: پناه بر خدا راست می گوئی، به خدا سوگند تو داناترو نیكوتر و پرهیزكارتر از آن بودی (انت اعلم بالله و ابر و اتقی) تو گرامی تر از هر كس بود من نیز در مخالفت با توبیخ تو بیمناك بودم. فقدان و وجدائی تو بر من سنگین است چون چاره ای جز تسلیم ندارم آن را تحمل می كنم به خدا قسم مصیبت رسول خدا - صلی الله علیه و آله - بر من تجدید شد...
آنگاه ساعتی با هم گریستند واخذ راسها و ضمها علی صدره، امام علی - علیه السلام - سر فاطمه - سلام الله علیها - را بسینه اش چسبانید و فرمود فاطمه جان، هر وصیتی كه داری بكن و من در اجرای وصیت تو كوشایم و كار تو را بر خود مقدم می دارم[10] حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را دعا كرد و وصیت نمود پس از او با امامه ازدواج كند كه به فرزندان او مأنوس ترند.
وصیت كرد كه نعش او را در تابوت خاص كه طرح آن را داده بود قرار دهد - احدی از آنها كه بر او ستم كرده اند در سر جنازه اش حاضر نشوند و بر او نمازنگذارند... آنگاه فرمود مرا شب غسل ده، شب كفن كن وشب دفن كن (غسلنی باللیل، فاكفنی فی اللیل وادفنی فی اللیل[11]...)
در سخنی آمده است كه درباره فرزندان سفارش كرد: علی جان فرزندانم یتیم می شوند - با آنها مدارا كن و از آنها دلجوئی فرما[12] و نمونهاین گونه مباحث بسیار و از نظر محتوا با مختصر تفاوتی در كتب روائی موجود است.
وصیتنامه او
براساس پاره ای از اسناد وصیتنامه ای بصورت مكتوب از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - نقل شده كه متن آن را از كتاب بحارالانوار مجلسی نقل می كنیم:
هذا ما اوصت به فاطمه بنت رسول الله - صلی الله علیه و آله - - اوصت و هی تشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً عبده و رسوله و ان الجنه حق و النار حق و ان الساعه آتیه لاریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور.
یا علی انا فاطمه بنت محمد ص زوجنی الله منك لاكون لك فی الدنیا و الاخره - انت اولی لی من غیری حنطنی و غسلنی و كفنی باللیل و لا تعلم احداً و استود عك اللّه و اقرء علی و لدی السلام الی یوم القیامه[13].
ترجمه ساده آن این است: این وصیت فاطمه - سلام الله علیها - دختر رسول الله است. و او شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد - صلی الله علیه و آله - می دهد و گواهی می دهد كه بهشت و دوزخ حق است و قیامت آمدنی است در آن شك نیت و خداوند همه آنها را كه روزی در قبر می خوابند مبعوث می گرداند.
ای علی من فاطمه دختر پیامبرم، خدای مرا به همسری تو در دنیا و آخرت مفتخر گردانیده - توبه من سزاوارتر از دیگرانی مرا شب غسل ده و كفن و دفن كن و احدی را بر آن مطلع مساز - با تو خداحافظی كرده، و به فرزندانم را تا روز قیامت سلام می فرستم.
ساعت قبل از شهادت
قبل از شهادت، خود را نظافت و شستشو كرد. به اسماء گفت آبی بیاور كه غسل كنم، كمكم كن كه لباسم را عوض كنم غسل كرد و لباس تازه تری پوشیده به سوی قبله خوابیده و پارچه ای بر روی خود كشید. به اسما گفت مدتی درنگ و آنگاه مرا صدا كن. اگر جواب ندادم بدان از دنیا رفته ام و برو علی را خبر كن[14].
در وسط اطاق، او در بستر بود و در اندیشه فرزندان خردسال، تنهائی امام علی - علیه السلام -، دور نمای آینده نسل و ذریه خود در شهادت و مسمومیت و سرگرم دعا كه خدا و ندا: را برای من چنان كن كه وقتی بر من وارد می شود گوئی محبوب من است كه از سفر برگشته و من دیده براهش داشته ام... خداوندا آنگاه كه به خانه قبر درافتادم و تنها و بیچاره و محتاج رحمت تو شدم رحمت و عنایت خویش بر من فرست روشنائی در قبر و ثوابی كه بر مؤمنین وعده فرموده ای بر من نازل گردان، روح مرا در كنار ارواح پاك و جان مرا همدم جانهای صالح و جسد مرا در كنار اجساد مطهر و اعمال مرا در ردیف اعمال مقبوله قرار ده...
كلماتش را در حین شهادت چنین ضبط كرده اند: السلام علیك یا جبرائیل السلام علیك یا ملائكه ربی الیك ربی لا الی النار، الی رحمتك لا الی غضبك، رضاك رضاك...
فاصله اش با وفات پیامبر
در فاصله زمانی شهادت او با رسول خدا - صلی الله علیه و آله - این فاصله ها ذكر شده: 40 روز، 45 روز، 2 ماه، 6 روز، 72 روز، 75 روز نوشته اند و این فاصله اخیر مورد تأكید مورخان شیعه است مثل ابن شهر آشوب و كلینی در اصول كافی.
گروهی 83 روز، 90 روز، شهید اول در كتاب الدروس 100 روز، صحیح بخاری 6 ماه، و برخی هم 8 ماه نوشته اند در كل كمترین مدت 40 روز[15] و بیشترین مدت 8 ماه است.[16]
بهمین علت درباره تاریخ وفات او هم اختلاف نظر است برخی آن را سیزدهم جمادی الاولی، گروهی سوم جمادی الاخر نوشته اند، تاریخ های دیگر سوم ماه رمضان، بیستم جمادی الثانی، سیزدهم ربیع الاول و... نوشته اند كه دو سند اول مهمتر است.
اما سنش در حین وفات بصورت مشهور 18 سال و 2 ماه نوشته اند در حالیكه كلینی و طبری 29 سال، مجلسی و زبیر بن بكار 30 سال، برخی از علمای عامه 28 سال، یعقوبی 23 سال و... نوشته اند در كل هیچكس از 18 سال كمتر[17] و از 30 سال بیشتر ذكر نكرده است.[18]
غسل و كفن
اسماء بنت عمیس گوید فاطمه - سلام الله علیها - سفارش كرده بود كه چون در گذشت كسی جزمن و امام علی - علیه السلام - او را غسل ندهد. در برخی از روایات آمده است كه ام سلمه هم با او همكاری داشت. اسنادها گویند كه حتی عایشه را اجازه نداد كه كنار جنازه اش باشد.[19]
امام علی - علیه السلام - به ام سلمه گفت آب بریزد و آب ریخت و امام علی - علیه السلام - فاطمه - سلام الله علیها - را غسل داد و او را در وسط اطاق رو به قبل قرار داده و كفنش كرد[20] و امام علی - علیه السلام - فرماید بخدا قسم او را شستم و كفن كردم در حالیكه بدنش پاك و مطهر بود. او پاك بدنیا آمد و پاك از دنیا رفت.
او فرماید به هنگامی كه خواستم سر كفن را ببندم فرزندان را صدا كردم كه بیایند با مادر وداع كنند. زمان فراق رسیده و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود. فرزندان بر جنازه مادر حاضر شدند و هر كدام سخنی و مرثیه ای گفتند:
- حسن آمد كه ای مادر پیش از اینكه جان از تنم بیرون رود با من سخنگوی (كلمنی قبل ان تفارق روحی بدنی).
- حسین آمد كه ای مادر پیش از آنكه قلبم ازكار بایستد با من حرف بزن (كلمنی قبل ان ینصدع قلبی فاموت).
- زینب آمد كه یا رسول الله هنوز لباس عزای تو بر تن داریم و...
- امام علی - علیه السلام - فرمود ای دختر پیامبر چگونه خود را تسلی دهم.
- و هم او فرمود خدای را شاهد می گیرم كه دستهای فاطمه - سلام الله علیها - از كفن بیرون آمد بچه هارا در بغل گرفت و بسینه چسبانید (الی اشهد الله - انهاقد حنت و انّت و مدّت یدیها و ضمتها الی صدرها بكیا).
- در این هنگام ندائی از آسمان برخاست كه یا علی فرزندان را از روی سینه مادر بردار، بخدا سوگند كه فرشتگان آسمان را بگریه انداختند (و اذا بهاتف من السماء ینادی یا اباالحسن ارفعهما فلقد بكیا و الله ملائكه السماوات فقد اشتیاق الحبیب الی المحبوب) [21]
دفن حضرت فاطمه - سلام الله علیها -
مردم در كنار خانه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - منتظر جنازه بودند - ابوذر به آنان اعلام كرد كه حركت جنازه به تأخیر افتاد. مردم پراكنده شدند و ابوبكر خبر نیافت تا بر جنازه اش حاضر شود[22]. در تشیع او عمار، مقداد، عقیل، زبیر، سلمان، ابوذر، حذیفه و... بودند.[23] و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را در تاریكی شب و در سكوت دفن كردند. [24]
در دفنش غوغائی برخاست، همه می گریستند، امام علی - علیه السلام - فرمود فاطمه جان راحت شدی، سلام ما را به پدرت برسان...، در حین دفن خواست، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را داخل قبر كند، خطاب به رسول خدا - صلی الله علیه و آله - السلام علیك یا رسول الله عنی و عن ابنتك النازله بك و السریعه اللحاق الیك...سلام من و دخترت را كه بر تو مهمان می شود بپذیر كه چه زود به تو ملحق شد... لقد استرجعت الودیعه و اخذت الرضینه،[25]... و دیعه ای كه در نزد من داشتی برگردانده شد، و گروئی و امانت تو پس داده شد...
اما حزنی فسرمد، و اما لیلی فمستهد...اندوهم پایان ندارد، شبم هرگز صبح شدنی نیست... تا روزی كه مرگم فرا رسد و در كنار تو قرار گیرم... امام علی - علیه السلام - از دفن فارغ شد، برخاست كه برود، اما احساس كرد توان قلبی آن را ندارد كه ای وای من خود فاطمه - سلام الله علیها - را بدست خویش به خاك سپردم؟ یكباره دچار اندوه شد و به كمك دو ركعت نماز خود را آرامش و سكون بخشید كه قرآن فرمود: و استعینوا بالصبر و الصلوه و انهالكبیره الا علی الخاشعین[26].
اما قبرش
اینكه قبر او در كجاست نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد، حق این است كه حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود خواسته بود كه قبرش مخفی باشد تا سندی برای اعتراض او در عرصه جهان باقی بماند. اما مجلسی و صدوق قبر او را در خانه اش می دانند و آن را صحیح ترین خبر می شناسند: (ان الا صح انهامدفونه فی بیته)[27].
بسیاری ازاهل سنت باستناد این سخن پیامبر كه فرمود بین قبر و منبرم باغی از باغهای بهشت است ما بین بیتی و منبری روضه من ریاض الجنه[28].
می گویند قبر او در همان محل است. گروهی قبر او را در بقیع می دانند و ابن جوزی آن را در كنار خانه عقیل... و حق این است كه به هیچكدام از آنها نمی توان اعتماد كرد، آنچه كه عرضه می شود در حد یك استحسان عقلی است.
امام علی - علیه السلام - بر سر مزاش
وضع حال امام علی - علیه السلام - و زمزمه هایش در كنار مزار یارش مشخص است از چه قبیل خواهد بود. زیرا تاریخ انس و صفا را بمانند انس و صفای علی - علیه السلام - و فاطمه - سلام الله علیها - نمی شناسد جز در رابطه با پیامبر و خدیجه. و طبیعی است كه از دست دادن حضرت فاطمه - سلام الله علیها - برای او گران است روزی از مشتی خاك برداشت و گریان شد، اندوهی شدید بر او غالب آمد، روی به مرقد پیامبر كرد و چنین زمزمه نمود:
- جانم فدای جگر كوشه پیامبر كه میراثش تباه شد، بعد از رحلت پیامبر حرمت او را در هم شكستند، او به خواسته خود نائل آمد، اما نزار و خسته، فقدان پدر توانش را كاست و اشك از دیدگانش جاری ساخت شبانه به خاك سپرده شد و هیچكس دیگر او را ندید...[29].
ای كاش این جان دردمند همراه با نفس هایم ازسینه برون می رفت نفسی علی زفراتها محبوسه - یا لیتها نخرجت مع الزفراتی) پس از تو چیزی برای زندگی نیست گریه ام برای این است كه زندگیم پس از تو طولانی شد «لا خیر بعدك فی الحیوه و انما ابكی مخافه ان تطول حیاتی».
و فرمود اگر از سر كویت برمی خیزم بدان خاصر نیست كه از ماندن در كنارت خسته و ملول شده ام و اگر میمانم بدان خاطر نیست كه به وعده خدا به صابران بدگمانم...[30].
سلام بر پیكر نحیف تو ای فاطمه، سلام بر بدن كبود وتازیانه خورده ات، سلام بر جنازه ات كه رسواگر شكنجه خصم است و سلام بر قبر پنهانت كه سند اعتراض است.
پي نوشت ها:
[1] . سوره زمر، آیه 30.
[2] . الوافی بالوفیات ج 5، ص 347.
[3] . لسان المیزان، ج 1 ، ص 268.
[4] . بحار، ج 43 ، ص 170.
[5] . تلخیص الشافعی، ص 415.
[6] . نهج البلاغه.
[7] . بررسی تاریخ عاشورا.
[8] . مناقب، ج 3، ص 362.
[9] . روضه الواعظین.
[10] . همان - و نیز ناسخ، ج 4 ، ص 1609.
[11] . احتجاج طبرسی، ص 59 .
[12] . بحار، ج 43، ص 178.
[13] . بحار،ج 43 ، ص 214.
[14] . كشف الغمه.
[15] . بحار، ج 43 ، ص 191.
[16] . الاستیعاب، ص 749.
[17] . مناقب ابن شهر آشوب.
[18] . مجلسی در بحار.
[19] . طبقات الكبری، ج 8، ص 18.
[20] . وفاه فاطمه الزهرا(س)، ص 77.
[21] . فاطمه الزهرا(س)، رحمانی، ص 538.
[22] . صحیح بخاری، ج 5 ، ص 177.
[23] . روضه الواعظین، ج 1، ص 151.
[24] . مناقب، ج 3، ص 363.
[25] . نهج البلاغه.
[26] . سوره بقره، آیه 45.
[27] . بحار، ج 43 ، ص 188.
[28] . صحیح مسلم.
[29] . الزهراء(س)، ص 188
[30] . كشف الغمه، ص 127.
دكتر علي قائمي- در مكتب فاطمه (س)
Give GOD your skull
اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار و کاسه سرت را به خدا عاریت بسپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نِه و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خداست
امیر المومنین علی علیه السلام خطاب به محمد حنفیه
{محتواي مخفي}
وا امـّاه ..
اللّهم العن اوّل ظالم ظلم حقّ محمّد و آل محمّد و آخر تابع له علی ذلک
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)