حضرت عبدالعظيم حسنى از معصوم نقل مى كند: - بعد از طوفان نوح وقتى كشتى روى زمين قرار گرفت - شيطان پيش نوح آمد و گفت : تو خدمتى بزرگ به من كردى در پيش من حقى دارى . مى خواهم در عوض تو را نصيحت كنم و به تو خيانت نمى كنم . حضرت نوح ، از كلمات شيطان و از اين كه مى خواهد او را نصيحت كند ناراحت شد. خداوند به او وحى كرد كه :اى نوح سخن او را قبول كن ! نوح فرمود: هر چه مى خواهى بگو. شيطان گفت : - اى نوح ! بخيل ، حريص ، حسود، جبار و عجول مباش - چون اگر بدانم كسى اين صفات را دارد او را مانند توپ اين طرف و آن طرف پرت مى كنم . حضرت نوح فرمود: خدمتى كه من به تو كردم چيست ؟ جواب داد: نفرينى كه درباره قوم خود نمودى و همه را به هلاكت رساندى و آنها را به جهنم فرستادى . من از دست آنها راحت شدم و اگر خودم مى خواستم آنان را گمراه و به گناه بكشانم ، يك عمر وقت لازم بود.(490)
در حديث ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده : - بعد از آن كه نوح از هر حيوانى يك جفت نر و ماده ، به كشتى برد - تا از غرق شدن نجات يابند و بعدا نسل آنها زياد شود، نوبت به الاغ رسيد، نوح به سوى الاغ آمد تا آن را به درون كشتى ببرد، الاغ سرپيچى كرد و نرفت ؛ زيرا شيطان در دست و پاى او را قرار گرفته بود. وقتى نوح سرپيچى الاغ را ديد، فرمود: اى شيطان ! داخل شو! الاغ رفت . و شيطان هم همراه الاغ داخل كشتى رفت بدون آن كه نوح متوجه شود. وقتى كشتى روى آب قرار گرفت چشم نوح به شيطان افتاد كه گوشه اى نشسته بود. گفت :اى ملعون ! گم شو، چه كسى ، به تو اجازه داد وارد شوى ؟ پاسخ داد: خودت ! وقتى كه مى خواستى الاغ را سوار كنى ، گفتى :اى شيطان ! داخل شو، من هم داخل كشتى شدم .
شيطان گفت : آيا مى خواهى دو چيز به تو ياد دهم ؟! نوح فرمود: من احتياج به گفتار تو ندارم ، اما هر چه مى خواهى بگو، شيطان گفت : آن دو چيز يكى حرص است كه از آن دورى كن ؛ چون آدم و حوا به خاطر حرص از بهشت خارج شدند.
دوم حسد است ، از آن هم بپرهيز! چون حسد باعث شد كه خداوند مرا از بهشت خارج كرد. خداوند به حضرت نوح وحى كرد كه هر دوى آنها را بپذير، اگر چه خودش ملعون است .(491)
بعضى رواياتى كه از معصومان عليهم السلام نقل شده ، علت راندن شدن شيطان را از درگاه الهى ، حسد بردن آن ملعون دانسته و سجده نكردن در مقابل آدم را ناشى از همين خوى او بر شمردند.
حضرت على عليه السلام در اين باره فرمود: الحسد معصيه ابليس الكبرى ((حسد، معصيت و نافرمانى شيطان بزرگ بود)).(492)
امام صادق عليه السلام در حديثى كه حسد را به دو قسم تقسيم فرموده ، چنين مى گويد: يك قسم حسد غفلت و ديگرى حسد فتنه است . آنگاه در مورد قسم دوم مى فرمايد: حسد دوم ، بنده را به كفر و شرك مى كشاند. به واسط حسد بود كه شيطان دستور خدا را رد كرد و از سجده به آدم خوددارى نمود.(493)
[برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحار، ج 72، ص 195. [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] بحار، ج 72، ص 195. [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] غرر الحكم ، ص 38. [برای مشاهده لینک ها باید عضو انجمن ها باشید . ] تحف العقول ، ص 371.
شيطان در كمين گاه
نعمت الله صالحى حاجى آبادى
به کمال عجز گفتم : که به لب رسيد جانم
به غرور و ناز گفتي : تو مگر هنوز هستي؟!
بعداز اين لطفي ندارد حکـمراني بر دلم
شهر ويـران گشته فرماندار مي خواهد چه کار . . .